مقصود از کلام جدید و قدیم چیست؟ تفاوتشان کدام است؟ کلام چیست؟ در قلمرو هر دینی به منظور دفاع عقلانی از مبانی و ارکان فکری و اعتقادی آن دین و نیز تبین خردپذیر باورهای کلی آن، همچنین فراهم ساختن زمینه گسترش حوزه و قلمرو آن، شا خه ای از دانش بشری پدید آمده است که (کلام) نام گرفته است. کلام در مغرب زمین همان (تئولوژی) است که مرکب از دو کلمه (تئو) و (لوژی) است. تئو کلمهای یونانی و به معنی (خداست) و لوژی به معنی (شناخت) است و معادل آن عناوینی مانند: علم الربوبیات، معرفه الربوبیات و الهیات است. وظایف علم کلام 1- تفسیر و تبیین خردپذیر دین مورد نظر نخستین وظیفه این علم که یکی از مهمترین شاخههای علوم عقلی به معنی عام آن است، این بوده که با تبیین و نفسیر خردپذیر دین مورد نظر، زمینه استحکام ارکان اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جدید را که ارمغان دین جدید است، فراهم سازد. دین جدید، نظامی متفاوت از نظامهای پیشین ارائه میکند که بر اصول و مبانی ویژهای استوار است. تبیین این اصول به منظور تثبیت آن نظام فرهنگی اجتماعی، در علم کلام انجام میپذیرد و از آنجا که مهمترین جنبه ادیان که بر همه جنبههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن غلبه دارد، مبدأ پیدایش آن دین و در واقع الهی بودن آن است. الهیات نیز نامیده شده است. 2- ارائه دفاعی خردپذیر در برخورد دین مورد نظر با فرهنگها و ادیان موجود شکی نیست که هر دینی در جامعه یا قلمروی که ظهور میکند، با افکار و گرایشهای منسجم، شناخته شده و با پذیرش ملت یا ملتها روبرو میشود که به طور کلی یا جزئی با اندیشهها و دستورات دین جدید ناسازگار است، و بنابراین زمینه برخورد میان آنها وجود دارد. تبیین خردپذیر دین میتواند به موفقیت دین جدید در این برخوردها کمک نماید. اگر چه حضور پیامبران و نیز معجزات و بین ات آنها، برای انسانهای حق طلب حجّتی گریز ناپذیر است، و به همین دلیل دین جدید بدون استدلالهای عقلی و کلامی مورد پذیرش قرار میگیرد. امّا وجود حس ی پیامبران و معجزات آنها تنها در برههای از تاریخ امکانپذیر است و پس از عدم حضور پیامبران بسیاری از دلایل قطعی آنها بر آسمانی بودن و بیبدیل بودن تعالیم آنها، تبدیل به امری تاریخی میشود که چه بسا اصل آن نیز مورد تردید قرار میگیرد. بنابراین پیروان ادیان برای صیانت از پیام آسمانی، علم کلام را تأسیس کردند تا از تردید پذیری پیام یاد شده کاسته و استناد آن را به مبداء آسمانی آشکار سازند و آن را از گزند حوادث عصری که به تغییرات عمیق میانجامد، حفظ نمایند. از این گذشته فرهنگهای موجود که با حضور آسمانی و پرقدرت دین جدید منزوی شدهاند، با کاسته شدن از جنبههای معنوی و آسمانی دین جدید، دوباره وارد صحنه شده و با استفاده از تجارب گذشته و نیز به خدمت گرفتن محصول خرد آدمی به مقابله با دین جدید میپردازند. از سوی دیگر، دین جدید نیز که به خاطر دور شدن از منبع اصیل خود و آلوده شدن با محدودیتهای فکر و رفتار انسانی، توانایی پیشین خود را برای کنار زدن فرهنگهای جاهلی از دست داده است، باید به ابزار و سلاحی مجهز شود که فرهنگهای منزوی شدهی پیش از این، از آن برخوردار بودهاند. یعنی در برابر تردید افکنیهای عقلی آنها، باید پاسخهای خردپذیر ارائه کند که مجموعهی آنها علمی بنام کلام را پدید میآورد. 3- رساندن پیام دین مورد نظر در قالبهای فهمپذیر و مشترک میان انسانها هر دینی برای توسعه قلمرو خود و به تعبیر دیگر برای رساندن پیام خود به جوامع بشری باید پیام خویش را در قالبهای فهمپذیر و مشترک میان انسانها ارائه کند، و چون عمومیترین وجه مشترک انسانها که از تغییرات اساسی به دور مانده و میماند، عقل و خرد آنان است، بنابراین دین باید تعالیم خود را در قالبهای خردپذیر ارائه کند. مجموعه قالبهای خردپذیر دین که هم توجیهپذیری عقلانی دارد و هم میتوان از آن دفاع عقلانی کرد، به نام کلام شهرت یافته است. تفاوت کلام جدید و قدیم آیا کلام جدید و قدیم با یکدیگر تفاوت دارد؟ برای پاسخ به پرسش یاد شده باید به این نکته توجه داشته باشیم که تفاوت علوم یا به تفاوت موضوع آنهاست، یا به غایت و یا روش تحقیق آنها. نگاه کوتاهی به عناوین سهگانه یاد شده در این دو علم مفروض، پاسخ آن را روشن میکند. موضوع علم کلام در مورد موضوع علم کلام به دو نظریه میتوان اشاره کرد: 1- موضوع علم کلام شناسایی هستی از آن جهت که هستی است، میباشد. در واقع موضوع آن (هستی شناسی) است. 2- موضوع علم کلام، اثبات عقاید دینی است. با مراجعه به کتب کلامی های مختلف دینی میتوان فهمید که اگر موضوع علم کلام، هستی شناسی است، منظور از این هستی، هستی خدا و صفات و افعال اوست و اگر موضوع آن، شناسایی و مدلل ساختن عقاید دینی است، باز هم درباره همین موضوعات است و بنابراین موضوع علم کلام، شناسایی خدا، انسان، هدایت و سرنوشت نهایی اوست و مطرح شدن مباحثی مانند: جوهر و عرض و مقولات (امور عامه) به خاطر تأثیر گذاری این گونه بحثها در شناسایی موضوعات یاد شده است نه موضوعیت آنها. موضوع کلام جدید نیز علی رغم تغییر در برخی مسائل همان موضوع کلام قدیم است، و تنها جنبههای انتقادی کلام جدید بیش از کلام سنتی است. اما اولاً: این امر سبب تفاوت دو علم نیست و ثانیاً: این ویژگی نیز عمومیت ندارد و تنها در جوامع غیر دینی و یا دارای گرایشهای دینی ضعیف نمودار شده است. به طور کلی کلام جدید و کلام قدیم هر دو یک علم است که در سیر تکامل یا تغییرات طبیعی و تاریخی خود دارای مسائل و ابزار و اهداف جدیدی نیز شده است. روش علم کلام روش علم کلام، روشی عقلی است و برای تبیین احکام در گزارههای کلامی، از روش نقلی و شهودی استفاده نمیشود. اگر چه گزارههای نقلی و حتی مشهورات و مسلمات نیز میتواند به عنوان مقدمه دلایل کلامی به کار رود، اما کاربرد این گونه گزارهها به معنی اثبات نقلی احکام آن نیست. روش کلام جدید نیز مانند کلام سنتی عقلی است، و اگر چه در کلام جدید بحثهای زمانی، تاریخی و پژوهشهای مربوط به زمینهها و تناسبهای گزارههای دینی مطرح میشود، اما این به معنی بیرون شدن از شیوه عقلی در پژوهش نیست. همچنین در کلام جدید، موضوعات تجربی، روانی، فیزیکی و شیمیایی به عنوان مقدمات استدلالهای کلامی بیشتر به کار میرود، تا جاییکه تعارض های مربوط به حوزه علم و دین، بخشی از آن را به خود اختصاص داده است. اما این امر نیز به معنی کاربرد شیوه پژوهش تجربی در کلام نیست. بنابراین به طور کلی روش تحقیق در کلام سنتی و جدید ، روش عقلی است و هر دو از زیر مجموعه علوم عقلی به حساب می آیند. غایت کلام جدید و قدیم چنانکه پیشتر گفته شد ،کلام به تفسیر مبانی فکری دین می پردازد،آن را مدلل می سازد ، اندیشه های سازگار با آن را مورد نقد قرار می دهد و سرانجام به انتقاد های وارد بر عقاید مورد تعهد خود پاسخ می دهد و از آن ها دفاع می کند. کلام جدید ،اگر چه در دو قرن آغازین خود یعنی هجدهم و نوزدهم میلادی ،جنبه های تدافعی کمتری داشت و بیشتر به نقد گزاره های دینی پرداخته است ، اما این انتقاد ها اولأ به منظور ارائه تفسیر جدید از دین بود و ثانیأ این امر نتیجه در گیری با عالمان یا حاکمان دینی بوده است . اگر چه وضعیت کلام جدیددر دو قرن نخست چنین بوده است ، اما اینک اینگونه نیست وبرخی از متکلمان جدید ، به دفاع روشمنداز دین متناسب با عصر جدید پرداخته اند. بنابراین کلام جدید و سنتی از نظر هدف و غایت نیز تفاوتی ندارند و آنچه را که امروزه ( کلام جدید ) می نامند ، مسائل کلامی جدید است نه یک علم جدید که نقطه مقابل کلام سنتی باشد. بحثی اختصاصی در مورد چیستی کلام جدید کلام جدید موج انسانگرایی در دوره رنسانس در قرن پانزدهم آغاز و در قرن هیجدهم به اوج خود رسید. در این زمان کسانی در غرب قائل شدند که انسان میتواند و باید همه چیز را با عقل نقّاد خویش و با روش علوم تجربی بررسی کند. کسانی که پیرو این اندیشه بودند، گفتند کتاب مقدس هم با دیگر امور فرقی ندارد بنابراین باید به آزمایشگاه علم برود. عالمان الهیات مسیحی، در برابر این جریان، و برای دفاع از ایمان مسیحی و تطبیق آن با وضعیت جدید تلاشهای بسیاری کردند که حاصل آن پیدایش علمی به نام (الهیات جدید مسیحی) یا (کلام جدید) (The Modern Theology-New Theolgy) بود. اصطلاح کلام جدید، اولین بار در فرهنگ اسلامی، توسط شبلی نعمانی با نگارش تاریخ کلام جدید مطرح گردید و سپس استاد شهید مطهری در مباحث کلامی خود بر آن تأکید ورزیدند. ماهیت کلام جدید در چیستی کلام جدید دیدگاههای مختلفی وجود دارد که به چند نمونه از آنها اشاره میکنیم: 1 - دیدگاه اول: اینکه واژه کلام، اشتراک لفظی است و به معنای کلام جدید و کلام قدیم میباشد صاحبان این دیدگاه بر این باورند که میان این دو، تفاوت جوهری وجود دارد. برای این که فضای تفکر به طور کلّی در این روزگار تغییر کرده و جازمیّت علمی و فلسفی رخت بر بستر است، اثبات عقلی و یقینی عقاید که هدف کلام سنّتی به شمار میرفت، ناممکن گشته است بنابراین به ناچار باید به شیوه دیگری از خدا و نبوت و انسان و معاد و وحی سخن گفته شود. 2 - دیدگاه دوّم: اینکه تجدّد وصف شبهات و ابزار است و تفاوت جوهری میان کلام قدیم و جدید وجود ندارد. یکی از طرفداران این دیدگاه مینویسد: (از اهمّ وظایف کلام، دفع شبهات است و چون شبهات نو شوندهاند کلام هم نو میشود. البته نباید پنداشت که همیشه با همان سلاحهای قدیمی میتوان به شبهات پاسخ گفت. گاهی برای پاسخ به شبهات جدید، به سلاحهای جدید احتیاج است بنابراین، متکلّم محتاج دانستن چیزهای تازه میشود؛ از این رو علم کلام، هم از طریق معارف تازه و هم از طریق مسئلههای تازه تغذیه میشود) 3 - دیدگاه سوّم: این دیدگاه تفسیر رایج و مشهور کلام جدید است، که تجدّد را وصف مسائل کلامی میداند. بدین معنا که در گذشته، کلام بیشتر با مسائلی در حوزۀ خداشناسی و معادشناسی روبهرو بوده است ولی امروزه مباحث، بیشتر به قلمرو انسانشناسی و دینشناسی نظر دارند. بررسی طرفداران دیدگاه اول، دچار نسبیّت گرائی و عقل ستیزی شدهاند و عقل را که یکی از منابع مهم در فهم عقاید دینی است کنار گذاشتهاند. در نقد دیدگاه دوّم باید گفت: درست است که وظیفۀ علم کلام رفع شبهات جدید و نو با ابزارهای جدید است امّا این باعث نمیشود که علمِ (کلام جدید) که ماهیتاً از کلام قدیم جداست، پیدا شود به گونهای که علم کلام به دو علم کلام جدید و قدیم تقسیم شود، چنانچه اکثر فلاسفه و منطقیین گفتهاند، تمایز علوم به تمایز موضوعات است نه به کمی و زیادی مسائل که اگر علمی با گذشت زمان بر تعداد مسائل آن افزوده شده باشد، تبدیل به علم دیگری شود که مغایر با علم اوّل باشد. و بر کسی هم پوشیده نیست که موضوع علم کلام که همان عقاید دینی است، تغییری نکرده است. بنابراین مقصود از کلام جدید، مسائل جدید کلامی است که متکلم باید به خوبی آنها را بشناسد و با بهرهگیری از روشهای مناسب به بررسی آنها بپردازد نمونههایی از مسائل کلام جدید چیستی و تعریف دین، انتظار بشر از دین، قلمرو دین و گسترۀ شریعت، کارکردهای دین، منشأ دین، گوهر و صدف دین، زبان دین، تعارض علم و دین، پلورالیسم دینی، رابطه عقل و دین، تجربۀ دینی، رابطه دین و دنیا، رابطه دین و اخلاق، معرفتشناسی دینی. منابع: 1)خسروپناه، عبدالحسین؛ کلام جدید، قم: مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی، چاپ سوم، 1383ش، صص 2-18. 2)طاهری، حبیب الله؛ درس از علم کلام، قم: جامعۀ مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1380ش، صص 82-83. 3)سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم؛ مروری بر تاریخ و اندیشههای یهودیت و مسیحیت (جزوه درسی)، ص 87. 4)صادقی، هادی؛ درآمدی بر کلام جدید، قم: کتاب طه و نشر معارف، چاپ اول، 1382ش، ص 21.
مقصود از کلام جدید و قدیم چیست؟ تفاوتشان کدام است؟
کلام چیست؟
در قلمرو هر دینی به منظور دفاع عقلانی از مبانی و ارکان فکری و اعتقادی آن دین و نیز تبین خردپذیر باورهای کلی آن، همچنین فراهم ساختن زمینه گسترش حوزه و قلمرو آن، شا خه ای از دانش بشری پدید آمده است که (کلام) نام گرفته است.
کلام در مغرب زمین همان (تئولوژی) است که مرکب از دو کلمه (تئو) و (لوژی) است. تئو کلمهای یونانی و به معنی (خداست) و لوژی به معنی (شناخت) است و معادل آن عناوینی مانند: علم الربوبیات، معرفه الربوبیات و الهیات است.
وظایف علم کلام
1- تفسیر و تبیین خردپذیر دین مورد نظر
نخستین وظیفه این علم که یکی از مهمترین شاخههای علوم عقلی به معنی عام آن است، این بوده که با تبیین و نفسیر خردپذیر دین مورد نظر، زمینه استحکام ارکان اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جدید را که ارمغان دین جدید است، فراهم سازد. دین جدید، نظامی متفاوت از نظامهای پیشین ارائه میکند که بر اصول و مبانی ویژهای استوار است. تبیین این اصول به منظور تثبیت آن نظام فرهنگی اجتماعی، در علم کلام انجام میپذیرد و از آنجا که مهمترین جنبه ادیان که بر همه جنبههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن غلبه دارد، مبدأ پیدایش آن دین و در واقع الهی بودن آن است. الهیات نیز نامیده شده است.
2- ارائه دفاعی خردپذیر در برخورد دین مورد نظر با فرهنگها و ادیان موجود
شکی نیست که هر دینی در جامعه یا قلمروی که ظهور میکند، با افکار و گرایشهای منسجم، شناخته شده و با پذیرش ملت یا ملتها روبرو میشود که به طور کلی یا جزئی با اندیشهها و دستورات دین جدید ناسازگار است، و بنابراین زمینه برخورد میان آنها وجود دارد. تبیین خردپذیر دین میتواند به موفقیت دین جدید در این برخوردها کمک نماید.
اگر چه حضور پیامبران و نیز معجزات و بین ات آنها، برای انسانهای حق طلب حجّتی گریز ناپذیر است، و به همین دلیل دین جدید بدون استدلالهای عقلی و کلامی مورد پذیرش قرار میگیرد. امّا وجود حس ی پیامبران و معجزات آنها تنها در برههای از تاریخ امکانپذیر است و پس از عدم حضور پیامبران بسیاری از دلایل قطعی آنها بر آسمانی بودن و بیبدیل بودن تعالیم آنها، تبدیل به امری تاریخی میشود که چه بسا اصل آن نیز مورد تردید قرار میگیرد. بنابراین پیروان ادیان برای صیانت از پیام آسمانی، علم کلام را تأسیس کردند تا از تردید پذیری پیام یاد شده کاسته و استناد آن را به مبداء آسمانی آشکار سازند و آن را از گزند حوادث عصری که به تغییرات عمیق میانجامد، حفظ نمایند.
از این گذشته فرهنگهای موجود که با حضور آسمانی و پرقدرت دین جدید منزوی شدهاند، با کاسته شدن از جنبههای معنوی و آسمانی دین جدید، دوباره وارد صحنه شده و با استفاده از تجارب گذشته و نیز به خدمت گرفتن محصول خرد آدمی به مقابله با دین جدید میپردازند.
از سوی دیگر، دین جدید نیز که به خاطر دور شدن از منبع اصیل خود و آلوده شدن با محدودیتهای فکر و رفتار انسانی، توانایی پیشین خود را برای کنار زدن فرهنگهای جاهلی از دست داده است، باید به ابزار و سلاحی مجهز شود که فرهنگهای منزوی شدهی پیش از این، از آن برخوردار بودهاند. یعنی در برابر تردید افکنیهای عقلی آنها، باید پاسخهای خردپذیر ارائه کند که مجموعهی آنها علمی بنام کلام را پدید میآورد.
3- رساندن پیام دین مورد نظر در قالبهای فهمپذیر و مشترک میان انسانها
هر دینی برای توسعه قلمرو خود و به تعبیر دیگر برای رساندن پیام خود به جوامع بشری باید پیام خویش را در قالبهای فهمپذیر و مشترک میان انسانها ارائه کند، و چون عمومیترین وجه مشترک انسانها که از تغییرات اساسی به دور مانده و میماند، عقل و خرد آنان است، بنابراین دین باید تعالیم خود را در قالبهای خردپذیر ارائه کند. مجموعه قالبهای خردپذیر دین که هم توجیهپذیری عقلانی دارد و هم میتوان از آن دفاع عقلانی کرد، به نام کلام شهرت یافته است.
تفاوت کلام جدید و قدیم
آیا کلام جدید و قدیم با یکدیگر تفاوت دارد؟ برای پاسخ به پرسش یاد شده باید به این نکته توجه داشته باشیم که تفاوت علوم یا به تفاوت موضوع آنهاست، یا به غایت و یا روش تحقیق آنها. نگاه کوتاهی به عناوین سهگانه یاد شده در این دو علم مفروض، پاسخ آن را روشن میکند.
موضوع علم کلام
در مورد موضوع علم کلام به دو نظریه میتوان اشاره کرد:
1- موضوع علم کلام شناسایی هستی از آن جهت که هستی است، میباشد. در واقع موضوع آن (هستی شناسی) است.
2- موضوع علم کلام، اثبات عقاید دینی است.
با مراجعه به کتب کلامی های مختلف دینی میتوان فهمید که اگر موضوع علم کلام، هستی شناسی است، منظور از این هستی، هستی خدا و صفات و افعال اوست و اگر موضوع آن، شناسایی و مدلل ساختن عقاید دینی است، باز هم درباره همین موضوعات است و بنابراین موضوع علم کلام، شناسایی خدا، انسان، هدایت و سرنوشت نهایی اوست و مطرح شدن مباحثی مانند: جوهر و عرض و مقولات (امور عامه) به خاطر تأثیر گذاری این گونه بحثها در شناسایی موضوعات یاد شده است نه موضوعیت آنها.
موضوع کلام جدید نیز علی رغم تغییر در برخی مسائل همان موضوع کلام قدیم است، و تنها جنبههای انتقادی کلام جدید بیش از کلام سنتی است. اما اولاً: این امر سبب تفاوت دو علم نیست و ثانیاً: این ویژگی نیز عمومیت ندارد و تنها در جوامع غیر دینی و یا دارای گرایشهای دینی ضعیف نمودار شده است.
به طور کلی کلام جدید و کلام قدیم هر دو یک علم است که در سیر تکامل یا تغییرات طبیعی و تاریخی خود دارای مسائل و ابزار و اهداف جدیدی نیز شده است.
روش علم کلام
روش علم کلام، روشی عقلی است و برای تبیین احکام در گزارههای کلامی، از روش نقلی و شهودی استفاده نمیشود. اگر چه گزارههای نقلی و حتی مشهورات و مسلمات نیز میتواند به عنوان مقدمه دلایل کلامی به کار رود، اما کاربرد این گونه گزارهها به معنی اثبات نقلی احکام آن نیست. روش کلام جدید نیز مانند کلام سنتی عقلی است، و اگر چه در کلام جدید بحثهای زمانی، تاریخی و پژوهشهای مربوط به زمینهها و تناسبهای گزارههای دینی مطرح میشود، اما این به معنی بیرون شدن از شیوه عقلی در پژوهش نیست.
همچنین در کلام جدید، موضوعات تجربی، روانی، فیزیکی و شیمیایی به عنوان مقدمات استدلالهای کلامی بیشتر به کار میرود، تا جاییکه تعارض های مربوط به حوزه علم و دین، بخشی از آن را به خود اختصاص داده است. اما این امر نیز به معنی کاربرد شیوه پژوهش تجربی در کلام نیست. بنابراین به طور کلی روش تحقیق در کلام سنتی و جدید ، روش عقلی است و هر دو از زیر مجموعه علوم عقلی به حساب می آیند.
غایت کلام جدید و قدیم
چنانکه پیشتر گفته شد ،کلام به تفسیر مبانی فکری دین می پردازد،آن را مدلل می سازد ، اندیشه های سازگار با آن را مورد نقد قرار می دهد و سرانجام به انتقاد های وارد بر عقاید مورد تعهد خود پاسخ می دهد و از آن ها دفاع می کند.
کلام جدید ،اگر چه در دو قرن آغازین خود یعنی هجدهم و نوزدهم میلادی ،جنبه های تدافعی کمتری داشت و بیشتر به نقد گزاره های دینی پرداخته است ، اما این انتقاد ها اولأ به منظور ارائه تفسیر جدید از دین بود و ثانیأ این امر نتیجه در گیری با عالمان یا حاکمان دینی بوده است .
اگر چه وضعیت کلام جدیددر دو قرن نخست چنین بوده است ، اما اینک اینگونه نیست وبرخی از متکلمان جدید ، به دفاع روشمنداز دین متناسب با عصر جدید پرداخته اند.
بنابراین کلام جدید و سنتی از نظر هدف و غایت نیز تفاوتی ندارند و آنچه را که امروزه ( کلام جدید ) می نامند ، مسائل کلامی جدید است نه یک علم جدید که نقطه مقابل کلام سنتی باشد.
بحثی اختصاصی در مورد چیستی کلام جدید
کلام جدید
موج انسانگرایی در دوره رنسانس در قرن پانزدهم آغاز و در قرن هیجدهم به اوج خود رسید. در این زمان کسانی در غرب قائل شدند که انسان میتواند و باید همه چیز را با عقل نقّاد خویش و با روش علوم تجربی بررسی کند. کسانی که پیرو این اندیشه بودند، گفتند کتاب مقدس هم با دیگر امور فرقی ندارد بنابراین باید به آزمایشگاه علم برود. عالمان الهیات مسیحی، در برابر این جریان، و برای دفاع از ایمان مسیحی و تطبیق آن با وضعیت جدید تلاشهای بسیاری کردند که حاصل آن پیدایش علمی به نام (الهیات جدید مسیحی) یا (کلام جدید) (The Modern Theology-New Theolgy) بود.
اصطلاح کلام جدید، اولین بار در فرهنگ اسلامی، توسط شبلی نعمانی با نگارش تاریخ کلام جدید مطرح گردید و سپس استاد شهید مطهری در مباحث کلامی خود بر آن تأکید ورزیدند.
ماهیت کلام جدید
در چیستی کلام جدید دیدگاههای مختلفی وجود دارد که به چند نمونه از آنها اشاره میکنیم:
1 - دیدگاه اول: اینکه واژه کلام، اشتراک لفظی است و به معنای کلام جدید و کلام قدیم میباشد صاحبان این دیدگاه بر این باورند که میان این دو، تفاوت جوهری وجود دارد. برای این که فضای تفکر به طور کلّی در این روزگار تغییر کرده و جازمیّت علمی و فلسفی رخت بر بستر است، اثبات عقلی و یقینی عقاید که هدف کلام سنّتی به شمار میرفت، ناممکن گشته است بنابراین به ناچار باید به شیوه دیگری از خدا و نبوت و انسان و معاد و وحی سخن گفته شود.
2 - دیدگاه دوّم: اینکه تجدّد وصف شبهات و ابزار است و تفاوت جوهری میان کلام قدیم و جدید وجود ندارد. یکی از طرفداران این دیدگاه مینویسد:
(از اهمّ وظایف کلام، دفع شبهات است و چون شبهات نو شوندهاند کلام هم نو میشود. البته نباید پنداشت که همیشه با همان سلاحهای قدیمی میتوان به شبهات پاسخ گفت. گاهی برای پاسخ به شبهات جدید، به سلاحهای جدید احتیاج است بنابراین، متکلّم محتاج دانستن چیزهای تازه میشود؛ از این رو علم کلام، هم از طریق معارف تازه و هم از طریق مسئلههای تازه تغذیه میشود)
3 - دیدگاه سوّم: این دیدگاه تفسیر رایج و مشهور کلام جدید است، که تجدّد را وصف مسائل کلامی میداند. بدین معنا که در گذشته، کلام بیشتر با مسائلی در حوزۀ خداشناسی و معادشناسی روبهرو بوده است ولی امروزه مباحث، بیشتر به قلمرو انسانشناسی و دینشناسی نظر دارند.
بررسی
طرفداران دیدگاه اول، دچار نسبیّت گرائی و عقل ستیزی شدهاند و عقل را که یکی از منابع مهم در فهم عقاید دینی است کنار گذاشتهاند. در نقد دیدگاه دوّم باید گفت: درست است که وظیفۀ علم کلام رفع شبهات جدید و نو با ابزارهای جدید است امّا این باعث نمیشود که علمِ (کلام جدید) که ماهیتاً از کلام قدیم جداست، پیدا شود به گونهای که علم کلام به دو علم کلام جدید و قدیم تقسیم شود، چنانچه اکثر فلاسفه و منطقیین گفتهاند، تمایز علوم به تمایز موضوعات است نه به کمی و زیادی مسائل که اگر علمی با گذشت زمان بر تعداد مسائل آن افزوده شده باشد، تبدیل به علم دیگری شود که مغایر با علم اوّل باشد. و بر کسی هم پوشیده نیست که موضوع علم کلام که همان عقاید دینی است، تغییری نکرده است.
بنابراین مقصود از کلام جدید، مسائل جدید کلامی است که متکلم باید به خوبی آنها را بشناسد و با بهرهگیری از روشهای مناسب به بررسی آنها بپردازد
نمونههایی از مسائل کلام جدید
چیستی و تعریف دین، انتظار بشر از دین، قلمرو دین و گسترۀ شریعت، کارکردهای دین، منشأ دین، گوهر و صدف دین، زبان دین، تعارض علم و دین، پلورالیسم دینی، رابطه عقل و دین، تجربۀ دینی، رابطه دین و دنیا، رابطه دین و اخلاق، معرفتشناسی دینی.
منابع:
1)خسروپناه، عبدالحسین؛ کلام جدید، قم: مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی، چاپ سوم، 1383ش، صص 2-18.
2)طاهری، حبیب الله؛ درس از علم کلام، قم: جامعۀ مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1380ش، صص 82-83.
3)سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم؛ مروری بر تاریخ و اندیشههای یهودیت و مسیحیت (جزوه درسی)، ص 87.
4)صادقی، هادی؛ درآمدی بر کلام جدید، قم: کتاب طه و نشر معارف، چاپ اول، 1382ش، ص 21.
- [سایر] آیا کلام خدا و قرآن حادث است یا قدیم؟ و مقصود از این سخن آقای سبحانی که در منشور عقاید امامیه گفتهاند، چیست: (با آنکه کلام خدا حادث است برای رعایت ادب و نیز به منظور اینکه سوء تفاهمی پیش نیاید به کلام خدا "مخلوق" نمیگوییم؛ زیرا چه بسا آنرا به معنای "مجعول" و ساختگی تفسیر کنند). لطفا اینرا تبیین بفرمایید و چه ارتباطی بین این دو امر است؟
- [سایر] آیا هم کلام و هم قدم شدن در حدّ شرعی برای آشنایی قبل از ازدواج اشکال دارد؟
- [سایر] قرآن کلام خدا یا کلام بشر؟
- [سایر] قرآن کلام خدا یا کلام بشر؟
- [آیت الله سیستانی] حدود مکه قدیم چیست؟
- [سایر] موضوع علم کلام چیست و به چه جهت انرا علم کلام می نامند ؟
- [سایر] درباره ی مسئله حدوث قرآن توضیح دهید.
- [سایر] درباره ی مسئله حدوث قرآن توضیح دهید.
- [سایر] آیادر زمانهای قدیم نیز مسئله تقلید وجود داشته است ؟
- [سایر] تربیت در نظر علمای قدیم، چه جایگاهی داشت؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . درجه سوم از امر به معروف و نهی از منکر آن است که اگر معصیتکار، به زبان خوش و کلام حسن، ترک معصیت نکرد، با غلظت و کلام خشن و تعییر و سرزنش، امر و نهی کند با مراعات ترتیب درجات زبری و خشونت.
- [آیت الله مظاهری] هرگاه زراعت یا باغی را قبل از واجب شدن زکات خریداری کند زکات بر عهده مالک جدید است، و اگر بعد از آنکه زکات واجب شده بخرد، زکات بر عهده فروشنده یعنی مالک قدیم است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه زراعت یا باغی را قبل از واجب شدن زکات خریداری کند زکات بر عهده مالک جدید است و اگر بعد از آن که زکات واجب شده بخرد، زکات بر عهده فروشنده یعنی مالک قدیم است.
- [آیت الله علوی گرگانی] تکبیر وحمد وسوره وذکر ودعا را باید طوری بخواند که خودش بشنود وصدق کلام بر او کند و اگر به واسطه سنگینی یا کری گوش یا سر وصدایزیاد نمیشنود، باید طوری بگوید که اگر مانعی نباشد بشنود.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر جای ماموم بلندتر از جای امام باشد در صورتی که بلندی به مقدار متعارف زمان قدیم باشد مثل آنکه امام در صحن مسجد و ماموم در پشت بام بایستد اشکال ندارد ولی اگر مثل ساختمانهای چند طبقة این زمان باشد ، جماعت اشکال دارد .
- [آیت الله سبحانی] اگر جای مأموم بلندتر از جای امام باشد در صورتی که بلندی به مقدار متعارف زمان قدیم باشد مثل آنکه امام در صحن مسجد و مأموم در پشت بام بایستد اشکال ندارد ولی اگر مثل ساختمان های چند طبقه این زمان باشد که از جماعت دور است اشکال دارد. سوم: نبودن فاصله میان مأمومین
- [امام خمینی] اگر جای ماموم بلندتر از جای امام باشد در صورتی که بلندی به مقدار متعارف زمان قدیم باشد مثل آن که امام در صحن مسجد و ماموم در پشت بام بایستد اشکال ندارد، ولی اگر مثل ساختمانهای چند طبقه این زمان باشد، جماعت اشکال دارد.
- [آیت الله بهجت] اگر کسی بچهای را ختنه کند و ضرری به آن بچه برسد یا بمیرد، چنانچه بیشتر از معمول بریده باشد، بهطوریکه بگویند تعدّی کرده، ضامن است، ولی اگر بیشتر از معمول نبریده ضامن نیست، و این در صورتی است که به ولیّ بچه گفته باشد که در صورت حدوث ضرر، او ضامن نیست.
- [آیت الله مکارم شیرازی] در چهار محل مسافر مخیّر است نماز را تمام یا شکسته بخواند: (شهر مکّه)، (شهر مدینه) (در این دو شهر تفاوتی بین شهر قدیم و جدید نیست)، (مسجد کوفه) و (حرم حضرت سیّد الشّهداء(علیه السلام)) و منظور از حرم، قسمت زیر گنبد و رواقها است. البته افضل در این موارد، نماز تمام است.
- [آیت الله اردبیلی] اگر خانه یا مغازه را اجاره کند و صاحب ملک با او شرط کند که فقط خود او از آنها استفاده نماید یا از ظاهر کلام او این چنین فهمیده شود، مستأجر نمیتواند آن را به دیگری اجاره دهد و اگر شرط نکند یا از ظاهر کلام او این چنین فهمیده نشود، میتواند آن را به دیگری اجاره دهد؛ ولی اگر بخواهد به زیادتر از مقداری که اجاره کرده آن را اجاره دهد، باید در آن کاری مانند تعمیر و سفید کاری انجام داده باشد یا به غیر جنسی که اجاره کرده آن را اجاره دهد، مثلاً اگر با پول اجاره کرده به گندم یا چیز دیگری اجاره دهد.