قدریه یا اهل قدر یا قدریون چه کسانی یا چه گروه هایی هستند؟ اما در مورد فرقه قدریه: محور بحث نزد این فرقه افعال اختیاری انسان است. آنان فکر میکردند که اعتقاد به قدر پیشین الهی در افعال اختیاری انسان، با مختار و مرید بودن او در انجام این کارها سازگار نیست، و در این صورت تکلیف و مجازات افراد خطا کار عادلانه نخواهد بود. و از طرف دیگر هر گاه افعال انسان متعلق قدر و قضای الهی باشد، کارهای ناروای او به خدا نسبت داده خواهد شد، و این امر با تنزه و پیراستگی خداوند از قبایح و نارواییها منافات دارد. از آنچه گفته شد، سه نکته به دست میآید: الف: مسئله مورد بحث نزد قدریه، افعال اختیاری انسان، و قدر پیشین خداوند بود. ب: عقیده آنان این بود که افعال اختیاری انسان از دایره قدر پیشین الهی بیرون است، لذا (قدریه) به معنی نافیان قدر الهی در کارهای اختیاری بشر است. ج: انگیزه آنان از ابراز این عقیده دفاع از اختیار انسان و عدل الهی بود. تاریخ پیدایش و رهبران قدریه یکی از کهنترین فرق کلامی است که در جهان اسلام پدید آمد. تاریخ دقیق ظهور آنان روشن نیست، ولی قدر مسلم این است که در نیمه دوم قرن نخست هجری این فرقه مطرح بوده و فعالیت داشته است، (1) زیرا نویسندگان ملل و نحل از معبد جهنی به عنوان یکی از پیشتازان قدریه یاد میکنند. و تاریخ وفات او را هشتاد هجری نگاشتهاند، وی به دست عبد الملک مروان یا حجاج به قتل رسید. از دیگر رهبران و مروجان اندیشه قدری غیلان دمشقی است. وی در سال 112ه به دست هشام بن عبد الملک کشته شد، و سومین پیشوای قدریه جعد بن درهم است که در سال 124ه به دستخالد بن عبد الله قسری به قتل رسید. بغدادی در این باره گفته است: (ثم حدث فی زمان المتاخرین من الصحابة خلاف القدریة فی القدر و الاستطاعة من معبد الجهنی و غیلان الدمشقی و الجعد بن درهم. . . ).(2) شهرستانی نیز تاریخ پیدایش قدریه را عصر متاخرین صحابه دانسته، و از معبد جهنی و غیلان دمشقی و یونس اسواری به عنوان پیشوایان قدریه یاد کرده است. (3) از روایتی که طبرسی در کتاب احتجاج نقل کرده به دست میآید که حسن بصری (متوفای 110 ه) نیز از طرفداران اندیشه قدر بوده است، زیرا در آن روایت آمده است که حسن بصری به ملاقات امام باقر علیهالسلام رفت، امام به او فرمود: (شنیدهام تو بر این عقیدهای که خداوند افعال بندگان را به آنان واگذار کرده است) . آنگاه او را از چنین عقیدهای بر حذر داشت و فرمود: (ایاک ان تقول بالتفویض. . . ) (4) و حسن بصری سکوت اختیار کرد و چیزی نگفت. سکوت وی در چنین موقعیتی گواه این است که وی آن عقیده را قبول داشته است. سید مرتضی نیز از داود بن ابی هند روایت کرده که حسن بصری میگفت: (کل شیء بقضاء الله و قدره الا المعاصی).(5) قدریه و امویان رابطه قدریه با حاکمان اموی رابطهای قهرآمیز و خصمانه بود، و این بدان جهتبود که امویان معمولا قضا و قدر الهی را به گونهای تفسیر میکردند که مستلزم مجبور بودن انسان در افعال خود بود. آنان با چنین تفسیر جبر آمیزی از قضا و قدر الهی- که متاسفانه عوام پسند نیز بود- سیاستهای استبدادی خود را توجیه میکردند. به نقل ابن قتیبه (متوفای 276) هنگامی که معاویه، با تطمیع و تهدید، گروهی از مهاجران و انصار را به بیعتبا یزید وادار کرد، و مورد اعتراض عایشه واقع شد، در پاسخ گفت: (ان امر یزید قضاء من القضاء) . (6) دیگر حاکمان اموی نیز این روش معاویه را به کار میبردند، چنانکه ابو علی جبایی گفته است: (اولین کسی (از حکام اموی) که از عقیده جبر طرفداری کرد معاویه بود. وی همه کارهای خود را به قضاء و قدر الهی مستند میکرد و بدین وسیله در برابر مخالفان عذر میخواست. پس از وی این اندیشه در میان زمامداران اموی رواج یافت.(7) صواب و خطای قدریه قدریه در مخالفتبا عقیده جبر و دفاع از اختیار انسان و عدل الهی بر صواب بودند، ولی در روشی که انتخاب کرده بودند، یعنی انکار قدر الهی در افعال انسان، بر خطا بودند، چرا که لازمهاش این است که انسان در انجام کارهای خود مستقل از مشیت و قدر خداوند عمل کند، که با اصل توحید در خالقیت و تدبیر منافات دارد. و به عبارت دیگر دایره سلطنت و قدرت الهی را محدود میسازد، و به نوعی ثنویت و شرک در مقام خلق و تدبیر میانجامد. این نقد بر قدریه در روایات ائمه اهل بیت علیهم السلام وارد شده است که برخی را یادآور میشویم: 1- شیخ صدوق در کتاب ثواب الاعمال از امام علی علیهالسلام روایت کرده که فرمود: (لکل امة مجوس، و مجوس هذه الامة الذین یقولون لا قدر) . (8) 2- امام باقر علیهالسلام به حسن بصری فرمود: (ایاک ان تقول بالتفویض، فان الله عز و جل لم یفوض الامر الی خلقه وهنا منه و ضعفا. . . ) . (9) 3- از امام رضا علیهالسلام روایتشده که فرمود: (مساکین القدریة ارادوا ان یصفوا الله عز و جل بعد له فاخرجوه من قدرته و سلطانه) . (10) در پایان این بحث چند نکته را یادآور میشویم: 1- در مکتب اهل بیت علیهم السلام عقیده جبر و تفویض هر دو باطل است، و عقیده صحیح همان اختیار است که از طریق امر بین الامرین تفسیر شده است. 2- از دیدگاه اهل بیت علیهم السلام عمومیت قدرت و خالقیتخداوند مستلزم استناد قبایح افعال انسانها به خدا نیست، زیرا در این جا باید میان قدر و مشیت تکوینی، و قدر و مشیت تشریعی فرق گذاشت. 3- در مکتب اهل بیت علیهم السلام هم عقیده نافیان قدر به عقیده مجوس تشبیه شده است، و هم عقیده معتقدان به جبر، نافیان از آن جهت که انسان را فاعل مستقل کارهای خود میدانستند و لازمه آن اعتقاد به دو آفریدگار است مانند (خدا و انسان) مجوس به دو مبدا (یزدان و اهریمن) عقیده داشتند. و جبرگرایان از آن جهت که به سان مجوس نکاح با مادران و دختران را جایز میدانستند، و آن را به خدا نسبت میدادند، و افعال ناروای بشر را به خداوند نسبت میدادند. 4- قدریه، چون با بنی امیه روشی سازش ناپذیر و ماجراجویانه داشتند، چندان دوام نیاوردند، ولی نظریه آنان درباره قدر مورد قبول معتزله قرار گرفت و ادامه یافت. کتاب: فرق و مذاهب کلامی، ص 247 نویسنده: علی ربانی گلپایگانی پینوشتها: 1- مقصود این نیست که قبل از آن اندیشه قدریه در بین مسلمانان وجود نداشته است، بلکه مقصود این است که این عقیده به صورت یک فرقه خاص قبل از این وجود نداشت. 2- الفرق بین الفرق، ص 18- 19. 3- الملل و النحل، ج 1، ص 30. 4- الاحتجاج، ص 326. 5- امالی السید المرتضی، ج 1، ص 106. 6- الامامة و السیاسة، ج 1، ص 158، 161. 7- المغنی، قاضی عبد الجبار، ج 8، ص 4. 8- بحار الانوار، ج 5، ص 120، روایت 58، به نقل از ثواب الاعمال. 9- الاحتجاج، ص 326. 10- بحار الانوار، ج 5، ص 54.
قدریه یا اهل قدر یا قدریون چه کسانی یا چه گروه هایی هستند؟
اما در مورد فرقه قدریه:
محور بحث نزد این فرقه افعال اختیاری انسان است. آنان فکر میکردند که اعتقاد به قدر پیشین الهی در افعال اختیاری انسان، با مختار و مرید بودن او در انجام این کارها سازگار نیست، و در این صورت تکلیف و مجازات افراد خطا کار عادلانه نخواهد بود. و از طرف دیگر هر گاه افعال انسان متعلق قدر و قضای الهی باشد، کارهای ناروای او به خدا نسبت داده خواهد شد، و این امر با تنزه و پیراستگی خداوند از قبایح و نارواییها منافات دارد.
از آنچه گفته شد، سه نکته به دست میآید:
الف: مسئله مورد بحث نزد قدریه، افعال اختیاری انسان، و قدر پیشین خداوند بود.
ب: عقیده آنان این بود که افعال اختیاری انسان از دایره قدر پیشین الهی بیرون است، لذا (قدریه) به معنی نافیان قدر الهی در کارهای اختیاری بشر است.
ج: انگیزه آنان از ابراز این عقیده دفاع از اختیار انسان و عدل الهی بود.
تاریخ پیدایش و رهبران
قدریه یکی از کهنترین فرق کلامی است که در جهان اسلام پدید آمد. تاریخ دقیق ظهور آنان روشن نیست، ولی قدر مسلم این است که در نیمه دوم قرن نخست هجری این فرقه مطرح بوده و فعالیت داشته است، (1) زیرا نویسندگان ملل و نحل از معبد جهنی به عنوان یکی از پیشتازان قدریه یاد میکنند. و تاریخ وفات او را هشتاد هجری نگاشتهاند، وی به دست عبد الملک مروان یا حجاج به قتل رسید.
از دیگر رهبران و مروجان اندیشه قدری غیلان دمشقی است. وی در سال 112ه به دست هشام بن عبد الملک کشته شد، و سومین پیشوای قدریه جعد بن درهم است که در سال 124ه به دستخالد بن عبد الله قسری به قتل رسید.
بغدادی در این باره گفته است: (ثم حدث فی زمان المتاخرین من الصحابة خلاف القدریة فی القدر و الاستطاعة من معبد الجهنی و غیلان الدمشقی و الجعد بن درهم. . . ).(2)
شهرستانی نیز تاریخ پیدایش قدریه را عصر متاخرین صحابه دانسته، و از معبد جهنی و غیلان دمشقی و یونس اسواری به عنوان پیشوایان قدریه یاد کرده است. (3) از روایتی که طبرسی در کتاب احتجاج نقل کرده به دست میآید که حسن بصری (متوفای 110 ه) نیز از طرفداران اندیشه قدر بوده است، زیرا در آن روایت آمده است که حسن بصری به ملاقات امام باقر علیهالسلام رفت، امام به او فرمود: (شنیدهام تو بر این عقیدهای که خداوند افعال بندگان را به آنان واگذار کرده است) . آنگاه او را از چنین عقیدهای بر حذر داشت و فرمود: (ایاک ان تقول بالتفویض. . . ) (4) و حسن بصری سکوت اختیار کرد و چیزی نگفت. سکوت وی در چنین موقعیتی گواه این است که وی آن عقیده را قبول داشته است.
سید مرتضی نیز از داود بن ابی هند روایت کرده که حسن بصری میگفت: (کل شیء بقضاء الله و قدره الا المعاصی).(5)
قدریه و امویان
رابطه قدریه با حاکمان اموی رابطهای قهرآمیز و خصمانه بود، و این بدان جهتبود که امویان معمولا قضا و قدر الهی را به گونهای تفسیر میکردند که مستلزم مجبور بودن انسان در افعال خود بود. آنان با چنین تفسیر جبر آمیزی از قضا و قدر الهی- که متاسفانه عوام پسند نیز بود- سیاستهای استبدادی خود را توجیه میکردند. به نقل ابن قتیبه (متوفای 276) هنگامی که معاویه، با تطمیع و تهدید، گروهی از مهاجران و انصار را به بیعتبا یزید وادار کرد، و مورد اعتراض عایشه واقع شد، در پاسخ گفت: (ان امر یزید قضاء من القضاء) . (6) دیگر حاکمان اموی نیز این روش معاویه را به کار میبردند، چنانکه ابو علی جبایی گفته است: (اولین کسی (از حکام اموی) که از عقیده جبر طرفداری کرد معاویه بود. وی همه کارهای خود را به قضاء و قدر الهی مستند میکرد و بدین وسیله در برابر مخالفان عذر میخواست. پس از وی این اندیشه در میان زمامداران اموی رواج یافت.(7)
صواب و خطای قدریه
قدریه در مخالفتبا عقیده جبر و دفاع از اختیار انسان و عدل الهی بر صواب بودند، ولی در روشی که انتخاب کرده بودند، یعنی انکار قدر الهی در افعال انسان، بر خطا بودند، چرا که لازمهاش این است که انسان در انجام کارهای خود مستقل از مشیت و قدر خداوند عمل کند، که با اصل توحید در خالقیت و تدبیر منافات دارد. و به عبارت دیگر دایره سلطنت و قدرت الهی را محدود میسازد، و به نوعی ثنویت و شرک در مقام خلق و تدبیر میانجامد. این نقد بر قدریه در روایات ائمه اهل بیت علیهم السلام وارد شده است که برخی را یادآور میشویم:
1- شیخ صدوق در کتاب ثواب الاعمال از امام علی علیهالسلام روایت کرده که فرمود: (لکل امة مجوس، و مجوس هذه الامة الذین یقولون لا قدر) . (8)
2- امام باقر علیهالسلام به حسن بصری فرمود: (ایاک ان تقول بالتفویض، فان الله عز و جل لم یفوض الامر الی خلقه وهنا منه و ضعفا. . . ) . (9)
3- از امام رضا علیهالسلام روایتشده که فرمود: (مساکین القدریة ارادوا ان یصفوا الله عز و جل بعد له فاخرجوه من قدرته و سلطانه) . (10)
در پایان این بحث چند نکته را یادآور میشویم:
1- در مکتب اهل بیت علیهم السلام عقیده جبر و تفویض هر دو باطل است، و عقیده صحیح همان اختیار است که از طریق امر بین الامرین تفسیر شده است.
2- از دیدگاه اهل بیت علیهم السلام عمومیت قدرت و خالقیتخداوند مستلزم استناد قبایح افعال انسانها به خدا نیست، زیرا در این جا باید میان قدر و مشیت تکوینی، و قدر و مشیت تشریعی فرق گذاشت.
3- در مکتب اهل بیت علیهم السلام هم عقیده نافیان قدر به عقیده مجوس تشبیه شده است، و هم عقیده معتقدان به جبر، نافیان از آن جهت که انسان را فاعل مستقل کارهای خود میدانستند و لازمه آن اعتقاد به دو آفریدگار است مانند (خدا و انسان) مجوس به دو مبدا (یزدان و اهریمن) عقیده داشتند. و جبرگرایان از آن جهت که به سان مجوس نکاح با مادران و دختران را جایز میدانستند، و آن را به خدا نسبت میدادند، و افعال ناروای بشر را به خداوند نسبت میدادند.
4- قدریه، چون با بنی امیه روشی سازش ناپذیر و ماجراجویانه داشتند، چندان دوام نیاوردند، ولی نظریه آنان درباره قدر مورد قبول معتزله قرار گرفت و ادامه یافت.
کتاب: فرق و مذاهب کلامی، ص 247
نویسنده: علی ربانی گلپایگانی
پینوشتها:
1- مقصود این نیست که قبل از آن اندیشه قدریه در بین مسلمانان وجود نداشته است، بلکه مقصود این است که این عقیده به صورت یک فرقه خاص قبل از این وجود نداشت.
2- الفرق بین الفرق، ص 18- 19.
3- الملل و النحل، ج 1، ص 30.
4- الاحتجاج، ص 326.
5- امالی السید المرتضی، ج 1، ص 106.
6- الامامة و السیاسة، ج 1، ص 158، 161.
7- المغنی، قاضی عبد الجبار، ج 8، ص 4.
8- بحار الانوار، ج 5، ص 120، روایت 58، به نقل از ثواب الاعمال.
9- الاحتجاج، ص 326.
10- بحار الانوار، ج 5، ص 54.
- [سایر] «اهل رده» در صدر اسلام به چه گروه گفته می شد؟
- [سایر] چه گروه هایی از اهل ذمّه از پرداخت جزیه استثنا شده اند؟
- [سایر] شب قدر در نزد اهل سنت چه شبی است؟
- [سایر] اشعریان چه کسانی هستند ؟ تاریخچه این گروه چیست ؟ و آیا ارتباطی با 4 فرقه اصلی اهل سنت دارند ؟
- [سایر] آیا حضرت محمد(صلی الله علیه وآله)شیعه بوده است یا سنی؟ پس چرا بعدها دو گروه به وجود آمده است؟
- [سایر] سلام لطفا توضیح دهید که چرا در مذهب اهل سنت ارتباط امام زمان با شب قدر پذیرفته نیست؟
- [سایر] لطفا توضیح دهید که چرا در مذهب اهل سنت، ارتباط امام زمان با شب قدر پذیرفته نیست؟
- [سایر] آیا محی الدین عربی سنی است؟ اگر بله چرا این قدر فلاسفه و عرفای شیعه از او تجلیل می کنند؟
- [سایر] چرا شب قدر، شب نزول قرآن کریم بین مسلمین مورد اختلاف است؟ چرا شیعه شبهای 19، 21 و 23 و اهل سنت شبهای 23 و 27 را شب قدر می دانند؟
- [سایر] پیامبر اکرم(ص) میفرماید: (خداوند متعال، جن را به پنج صنف و گروه آفریده: گروه اول، مانند باد در هوا هستند. گروه دوم، مانند مارها هستند. گروه سوم مانند عقربها هستند. گروه چهارم مانند حشرات هستند. گروه پنجم مانند انسانها هستند). منظور از این حدیث چیست؟ یعنی آیا بعضی از مارها و حشرات و عقربهایی که ما میبینیم از اجنه هستند؟ یا ما این گروه را هم نمیبینیم؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] گروه دوم از کسانی که به واسطه خویشاوندی ارث می برند (پدر بزرگ) و (مادر بزرگ) و (برادر) و (خواهر) میت است و اگر برادر و خواهر نداشته باشد اولادشان به جای آنها ارث می برند، این گروه در صورتی ارث می برند، که هیچ کس از گروه اول وجود نداشته باشد.
- [آیت الله جوادی آملی] .در توزیع سهم سادات (خمس ) میان اَ یتام , مساکین و ابنالسبیل, لازم نی ست به تمام افراد از آنان بپرازند, بلکه اگر به بعضی از افراد آن ها پرداخت شود کافی است , همچنین لازم نیست سهم سادات (خمس) را به هر سه گروه (ایتام، مساکین و ابن السبیل) بپرازند، بلکه اگر به یکی از آن سه گروه داده شود, کافی است. شروط موارد مصرف
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسانی که به واسطه خویشاوندی ارث می برند سه گروهند. گروه اول: پدر و مادر و اولاد میت است و با نبودن اولاد، اولاد اولاد او هرچه پایین روند (البته هر کدام از آنان که به میت نزدیکتر است) و تا یک نفر از این گروه باشد گروه دوم ارث نمی برند. گروه دوم: پدر بزرگ و پدر او، هر چه بالا روند و مادر بزرگ و مادر او، هر چه بالا روند (پدری باشند یا مادری) و همچنین خواهر و برادر و با نبودن برادر و خواهر اولاد ایشان و اولاد اولاد ایشان، هر کدام به میت نزدیکتر است و تا یک نفر از این گروه وجود دارد گروه سوم ارث نمی برند. گروه سوم: عمو و عمه و دایی و خاله هر چه بالا روند و اولاد آنان هر چه پایین روند (البته هر کدام نزدیکترند ارث می برند) و تا یک نفر از عمو و عمه ها و دایی و خاله ها زنده اند اولاد آنان ارث نمی برند و تا اولاد آنها زنده اند اولاد اولاد آنها ارث نمی برند و تنها یک استثناء دارد و آن این که: اگر میت عموی پدری و پسر عموی پدری و مادری داشته باشد، عموی پدری ارث نمی برد و مال به پسر عموی پدر و مادری می رسد.
- [آیت الله سبحانی] چیزی را که گرو می گذارند، باید خرید و فروش آن صحیح باشد، پس اگر شراب و مانند آن را گروه بگذارند درست نیست.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر مقداری از آب کُر یخ ببندد و باقی آن به قدر کُر نباشد، چنان چه نجاست به آن برسد نجس می شود، و هر قدر از یخ هم آب شود نجس است.
- [آیت الله بروجردی] اگر مقداری از آب کر یخ ببندد و باقی آن به قدر کر نباشد، چنانچه نجاست به آن برسد نجس میشود و هر قدر از یخ هم آب شود نجس است.
- [آیت الله بهجت] اگر مقداری از آب کر یخ ببندد و باقی آن به قدر کر نباشد، چنانچه نجاست به آن برسد نجس میشود، و هر قدر از یخ هم آب شود نجس است.
- [آیت الله سبحانی] اگر مقداری از آب کر یخ ببندد و باقی آن به قدر کر نباشد چنانچه نجاست به آن برسد نجس می شود، و هر قدر از یخ هم آب شود نجس است.
- [آیت الله وحید خراسانی] اول ان که تهیه اب به قدر وضو یا غسل ممکن نباشد
- [آیت الله مظاهری] مستحب است در تمام نمازها در رکعت اوّل، سوره قدر و در رکعت دوم، سوره توحید را بخواند.