آیا ایرانیان یکتاپرست بودند؟ زرتشت قبل از اسلام در ایران یکتا پرست بودند؟ نکته ای که لازم است در اینجا در مورد زرتشت گفته شود این است که در بین محققین اختلاف جدی وجود دارد که آیا زرتشت پیامبر بوده است یا اینکه او فقط یک حکیم و یک خداجو می باشد. آیا تعالیم او در قالب دین می گنجد و یا اینکه اصول تعالیم زرتشت فقط در مسیر بیان خدا جویی او بوده است. اگر زرتشت را پیامبر بدانیم و آموزه های او را الهی قلمداد کنیم می توانیم یکتاپرستی و دیگر آموزه های او را با خاستگاه الهی به طور کامل بپذیریم. دین زرتشت تعلیم یک آیین اخلاقی و طریقه یگانه پرستی است که کسی نمی داند گرایش زردشتیان به خدایان دو گانه (خدای نیکی و خدای بدی یا خدای روشنایی و خدای تاریکی ) در چه عصری آغاز شده است. در قسمت گاتها (از یسنای اوستا) که به خود زردشت نسبت داده می شود، اهریمن در برابر خرد مقدس صف آرایی می کند و نه در برابر آهورمزدا که خدای واحد و فوق پروردگاران روشنایی و تاریکی است . همچنین گروهی از زردشتیان به نام زروانیان در عصر ساسانی پدید آمدند که معتقد به خدای یکتا به نام زروان بودند و او را از خدای روشنایی و تاریکی برتر می شمردند.[i] از دیدگاه قرآن، دین خدا از آدم تا خاتم یکی است. همه پیامبران اعم از پیامبران صاحب شریعت و پیامبران غیر صاحب شریعت به یک مکتب دعوت کرده اند و علی رغم برخی تفاوت ها، اصول مکتب انبیا که (دین) نامیده می شود یکی است. تفاوت شریعت های آسمانی از دو جهت بوده است: مقتضیات زمان و سطح تعلیمات. تفاوت در مقتضیات زمان ظهور پیامبران در مکان ها و زمان های مختلف، مقتضی تفاوت بعضی روش های تعلیمی است. اختلاف تعالیم انبیا از این جهت، از نوع اختلاف برنامه هایی است که در یک کشور هر چند وقت یک بار به اجرا گذاشته می شود. در حالی که همه آنها از یک قانون اساسی الهام می گیرند. از آنجا که شکل اجرایی یک اصل کلی در شرایط گوناگون متفاوت می شود، بسیاری از اختلافات در روش انبیاء نیز از نوع تفاوت در شکل اجرا بوده است نه در روح قانون. انسان، برخلاف سایر جانداران که در جای خود متوقفند و قادر نیستند خود را جلو یا عقب ببرند؛ به راست منحرف شوند یا به چپ، تند بروند یا کند هم می تواند خود را به جلو ببرد و هم به عقب؛ هم قادر است به چپ منحرف شود و هم به راست، هم می تواند تند برود و هم کند و بالاخره هم می تواند بنده ای شاکر باشد و هم کافر. از این رو دائما در میان نوسانات افراطی و تفریطی گرفتار است. یکی از اصول کلی تعالیم انبیا حفظ بشر در خط اعتدال است. ولی روش انبیا در پیاده کردن این اصل به واسطه تغییر شرایط، متفاوت بوده است. اجتماع بشری گاه چنان جامد و ساکن و اسیر عادات گشته که نیازمند به نیرویی شده است تا زنجیرها را از او برگیرد و او را به حرکت آورد. و گاه چنان هوس نوخواهی پیدا کرده که سنن و نوامیس خلقت را فراموش نموده است. گاه غرق در غرور و خودخواهی شده و نیرویی ضرورت پیدا کرده است که او را در جهت زهد و ریاضت و ترک خودبینی و رعایت حدود خود و حقوق دیگران براند و گاه چنان به سستی و لاقیدی و ستم کشی خو نموده که جز از طریق بیدار کردن شخصیت و احساس احقاق حقوق در او راه دیگری برای هدایتش نبوده است. بدیهی است که تندروی یا انحراف به راست یا چپ هر کدام برنامه مخصوص دارد. برای جامعه منحرف به راست نیروی اصلاح کننده باید متمایل به چپ باشد و برعکس. این است که دوای یک زمان و یک قوم برای زمان دیگر و قوم دیگر درد و بلای مزمن است. این است راز اینکه رسالت ها مختلف و احیانا به صورت ظاهرا متضاد جلوه می کند. یکی پیامبر جنگ می شود و دیگری پیامبر صلح، یکی پیامبر محبت می شود و دیگری پیامبر خشونت. راز موقت بودن تعلیمات این گونه پیامبران همین است. بدیهی است که با همه تضادی که میان این گونه رسالت ها از نظر روش هست از نظر هدف و روح کلی حاکم بر این رسالت ها، اختلافی نیست. هدف یکی است: بازگشت به تعادل و قرار گرفتن در جاده اصیل فطرت. خطری که غالبا مصلحت های اجتماعی به وجود می آورند از همین ناحیه است که در یک اجتماع، تندرو یا کندرو یا متمایل به راست یا متمایل به چپ، ظهور می کنند و به پیکار مقدسی دست می زنند. اما فراموش می کنند یک برنامه معین فقط برای مدت محدودی قابل اجرا است و با جامعه کندرو و یا تندرو یا چپ رو یا راست رو آن قدر باید پیکار کرد که تعادل خود را بازیابد و بیش از آن، خود، مستلزم انحراف جامعه از سوی دیگر است. تفاوت در سطح تعلیمات به موازات تکامل بشر، تعلیمات پیامبران نیز اگر چه همه در یک زمینه بوده تکامل یافته است. به تعبیر دیگر بشر در مدرسه تعالیم انبیا مانند یک دانش آموز بوده که او را از کلاس اول تا آخرین کلاس بالا برده اند. می دانیم که دانش آموز در کلاس های بالاتر نه تنها به مسائلی برمی خورد که قبلا با آنها به هیچ وجه مواجه نشده است، بلکه تصورش درباره مسائلی که قبلا یاد گرفته و در ذهن کودکانه به نحوی آنها را تجسم داده است، احیانا زیر و رو می شود. تعلیمات انبیا نیز چنین است. به عنوان مثال، اصل توحید، یعنی سنگ اول ساختمان دین، خودداری درجات است. تصور یک عامی از آن با آنچه در قلب یک عارف تجلی می کند یکی نیست. عارفان نیز در یک درجه نیستند. توحید سلمان و ابوذر یکسان نیست. این تکامل دین است نه اختلاف ادیان. قرآن هرگز کلمه (دین) را به صورت جمع (ادیان) نیاورده است و از نظر قرآن آنچه وجود داشته دین بوده است نه ادیان. به علاوه قرآن تصریح می کند که دین مقتضای فطرت بشر است: ( فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها) (روم آیه. 30) ترجمه: حق جویانه چهره خویش را به سوی دین، همان فطرت خدا که مردم را بر آن آفریده است ثابت نگه دار. مگر بشر چند گونه فطرت و سرشت می تواند داشته باشد؟ اینکه دین او تا آخر جهان یکی است و وابستگی با فطرت بشر دارد که این فطرت نیز بیش از یکی نمی تواند باشد رازی بزرگ و فلسفه ای شکوهمند دارد و تصور خاصی درباره تکامل به ما می دهد. از نظر قرآن سیر تکاملی جهان و انسان یک سیر هدف دار است و بر روی خطی است که صراط مستقیم نامیده می شود و از لحاظ مبدأ و مسیر و انتها مشخص است. انسان و اجتماع، متحول و متکامل است ولی راه و خط سیر، واحد و مستقیم است. یک تفاوت پیامبران با نوابغ و فلاسفه بزرگ این است که فلاسفه هر کدام مکتب مخصوص به خود داشته اند، از این رو همیشه در جهان (فلسفه ها) وجود داشته نه (فلسفه). ولی پیامبران الهی همیشه مؤید یکدیگر بوده اند. اگر پیامبری در محیط و زمان پیامبر دیگر می بود مانند او قانون می آورد. قرآن تصریح می کند که پیامبران رشته واحدی را تشکیل می دهند و پیامبران پیشین بشارت دهنده پیامبران پسین بوده اند و پسینیان مؤید پیشینیان بوده اند. نیزتصریح می کند که از همه پیامبران بر این مطلب که مبشر و مؤید یکدیگر باشند پیمان اکید گرفته شده است. در آیه 81 از سوره آل عمران می خوانیم: ( و اذ اخذ الله میثاق النبیین لما اتیتکم من کتاب و حکمة ثم جائکم رسول مصدق لما معکم لتؤمنن به و لتنصرنه قال ء أقررتم و اخذتم علی ذلکم اصری قالوا اقررنا قال فاشهدوا و انا معکم من الشاهدین) ترجمه: یاد کن هنگامی را که خداوند از همه پیامبران پیمان گرفت. آنگاه که به شما کتاب و حکمت دادم. سپس فرستاده ای آمد که آنچه را با شماست تصدیق می کند. به او ایمان آورید و او را یاری نمایید. خداوند فرمود: آیا اعتراف کردید و این بار را بر دوش گرفتید؟ همه گفتند: اقرار کردیم. خداوند فرمود: پس همه گواه باشید من نیز از گواهانم. قرآن کریم دین خدا را از آدم تا خاتم یک جریان پیوسته معرفی می کند نه چند تا، یک نام روی آن می گذارد و آن (اسلام) است. البته مقصود این نیست که در همه دوره ها، دین خدا با این نام خوانده می شده است و با این نام در میان مردم معروف بوده است، بلکه مقصود این است که حقیقت دین دارای ماهیتی است که بهترین معرف آن لفظ (اسلام) است. چنانچه می گوید: ( ان الدین عند الله الاسلام) (آل عمران آیه. 19) ترجمه: دین در نزد خدا اسلام است. یا می گوید: ( ما کان ابراهیم یهودیا و لا نصرانیا و لکن کان حنیفا مسلما) (آل عمران آیه. 67) ترجمه: ابراهیم نه یهودی و نه نصرانی بلکه حق جو و مسلم بود. پیامبران صاحب شریعت پیامبران دو دسته اند: یک دسته در اقلیتند که مستقلا به خود آنها یک سلسله قوانین وحی شده است و مأموریت یافته اند آن قوانین را به مردم ابلاغ و مردم را براساس آن دستورات هدایت نمایند. این پیامبران در اصطلاح قرآن (اولوالعزم) خوانده می شوند. ما دقیقا نمی دانیم که پیامبران اولوالعزم چند نفر بوده اند. خصوصا با توجه به اینکه قرآن کریم تصریح می کند که فقط داستان بعضی پیامبران را بازگو کرده است. اگر قرآن داستان همه پیامبران را بازگو کرده بود و لااقل اگر مدعی می شد که پیامبران مهم همه در قرآن بازگو شده اند، ممکن بود عده پیامبران اولو العزم از قرآن دانسته شود. ولی این قدر می دانیم که نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله و سلم پیامبران اولوالعزم بوده اند و به هر یک از اینها یک سلسله قوانین وحی شده است که به مردم ابلاغ و مردم را براساس آن قوانین تربیت کنند. این دسته از پیامبران را (پیامبران تشریعی) می نامند. دسته دوم پیامبران تبلیغی هستند که از خود شریعت نداشته اند، بلکه مأمور تبلیغ و ترویج شریعت زمان خود بوده اند. اکثریت پیامبران از این گروه می باشند. مانند هود، صالح، لوط، اسحاق، اسماعیل، یعقوب، یوسف، یوشع، شعیب، هارون، زکریا و یحیی. ختم نبوت گفتیم که پیامبران با همه اختلافات فرعی حامل یک پیام و وابسته به یک مکتب بوده اند. این مکتب تدریجا برحسب استعداد جامعه انسانی عرضه شده است. تا بدانجا که بشریت به حدی رسید که آن مکتب به صورت کامل عرضه شد و چون به این نقطه رسید نبوت پایان پذیرفت. کسی که به وسیله او صورت کامل مکتب ابلاغ شد، حضرت محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله و سلم است و آخرین کتاب آسمانی قرآن است. چنانچه قرآن کریم فرموده است: ( و تمت کلمة ربک صدقا و عدلا لا مبدل لکلماته) (انعام آیه. 115) ترجمه: بانزول قرآن پیام وحی کامل و تمام شد و این کتاب تغییرپذیر نیست. [i] . جان ناس، ترجمه علی اصغر حکمت، تاریخ جامع ادیان از آغاز تا امروز، ص305؛ آشنایی با ادیان بزرگ، حسین توفیقی، ص60
آیا ایرانیان یکتاپرست بودند؟ زرتشت قبل از اسلام در ایران یکتا پرست بودند؟
نکته ای که لازم است در اینجا در مورد زرتشت گفته شود این است که در بین محققین اختلاف جدی وجود دارد که آیا زرتشت پیامبر بوده است یا اینکه او فقط یک حکیم و یک خداجو می باشد. آیا تعالیم او در قالب دین می گنجد و یا اینکه اصول تعالیم زرتشت فقط در مسیر بیان خدا جویی او بوده است. اگر زرتشت را پیامبر بدانیم و آموزه های او را الهی قلمداد کنیم می توانیم یکتاپرستی و دیگر آموزه های او را با خاستگاه الهی به طور کامل بپذیریم.
دین زرتشت تعلیم یک آیین اخلاقی و طریقه یگانه پرستی است که کسی نمی داند گرایش زردشتیان به خدایان دو گانه (خدای نیکی و خدای بدی یا خدای روشنایی و خدای تاریکی ) در چه عصری آغاز شده است. در قسمت گاتها (از یسنای اوستا) که به خود زردشت نسبت داده می شود، اهریمن در برابر خرد مقدس صف آرایی می کند و نه در برابر آهورمزدا که خدای واحد و فوق پروردگاران روشنایی و تاریکی است . همچنین گروهی از زردشتیان به نام زروانیان در عصر ساسانی پدید آمدند که معتقد به خدای یکتا به نام زروان بودند و او را از خدای روشنایی و تاریکی برتر می شمردند.[i]
از دیدگاه قرآن، دین خدا از آدم تا خاتم یکی است. همه پیامبران اعم از پیامبران صاحب شریعت و پیامبران غیر صاحب شریعت به یک مکتب دعوت کرده اند و علی رغم برخی تفاوت ها، اصول مکتب انبیا که (دین) نامیده می شود یکی است. تفاوت شریعت های آسمانی از دو جهت بوده است: مقتضیات زمان و سطح تعلیمات.
تفاوت در مقتضیات زمان
ظهور پیامبران در مکان ها و زمان های مختلف، مقتضی تفاوت بعضی روش های تعلیمی است. اختلاف تعالیم انبیا از این جهت، از نوع اختلاف برنامه هایی است که در یک کشور هر چند وقت یک بار به اجرا گذاشته می شود. در حالی که همه آنها از یک قانون اساسی الهام می گیرند. از آنجا که شکل اجرایی یک اصل کلی در شرایط گوناگون متفاوت می شود، بسیاری از اختلافات در روش انبیاء نیز از نوع تفاوت در شکل اجرا بوده است نه در روح قانون. انسان، برخلاف سایر جانداران که در جای خود متوقفند و قادر نیستند خود را جلو یا عقب ببرند؛ به راست منحرف شوند یا به چپ، تند بروند یا کند هم می تواند خود را به جلو ببرد و هم به عقب؛ هم قادر است به چپ منحرف شود و هم به راست، هم می تواند تند برود و هم کند و بالاخره هم می تواند بنده ای شاکر باشد و هم کافر. از این رو دائما در میان نوسانات افراطی و تفریطی گرفتار است. یکی از اصول کلی تعالیم انبیا حفظ بشر در خط اعتدال است. ولی روش انبیا در پیاده کردن این اصل به واسطه تغییر شرایط، متفاوت بوده است.
اجتماع بشری گاه چنان جامد و ساکن و اسیر عادات گشته که نیازمند به نیرویی شده است تا زنجیرها را از او برگیرد و او را به حرکت آورد. و گاه چنان هوس نوخواهی پیدا کرده که سنن و نوامیس خلقت را فراموش نموده است. گاه غرق در غرور و خودخواهی شده و نیرویی ضرورت پیدا کرده است که او را در جهت زهد و ریاضت و ترک خودبینی و رعایت حدود خود و حقوق دیگران براند و گاه چنان به سستی و لاقیدی و ستم کشی خو نموده که جز از طریق بیدار کردن شخصیت و احساس احقاق حقوق در او راه دیگری برای هدایتش نبوده است. بدیهی است که تندروی یا انحراف به راست یا چپ هر کدام برنامه مخصوص دارد. برای جامعه منحرف به راست نیروی اصلاح کننده باید متمایل به چپ باشد و برعکس.
این است که دوای یک زمان و یک قوم برای زمان دیگر و قوم دیگر درد و بلای مزمن است. این است راز اینکه رسالت ها مختلف و احیانا به صورت ظاهرا متضاد جلوه می کند. یکی پیامبر جنگ می شود و دیگری پیامبر صلح، یکی پیامبر محبت می شود و دیگری پیامبر خشونت. راز موقت بودن تعلیمات این گونه پیامبران همین است. بدیهی است که با همه تضادی که میان این گونه رسالت ها از نظر روش هست از نظر هدف و روح کلی حاکم بر این رسالت ها، اختلافی نیست. هدف یکی است: بازگشت به تعادل و قرار گرفتن در جاده اصیل فطرت. خطری که غالبا مصلحت های اجتماعی به وجود می آورند از همین ناحیه است که در یک اجتماع، تندرو یا کندرو یا متمایل به راست یا متمایل به چپ، ظهور می کنند و به پیکار مقدسی دست می زنند. اما فراموش می کنند یک برنامه معین فقط برای مدت محدودی قابل اجرا است و با جامعه کندرو و یا تندرو یا چپ رو یا راست رو آن قدر باید پیکار کرد که تعادل خود را بازیابد و بیش از آن، خود، مستلزم انحراف جامعه از سوی دیگر است.
تفاوت در سطح تعلیمات
به موازات تکامل بشر، تعلیمات پیامبران نیز اگر چه همه در یک زمینه بوده تکامل یافته است. به تعبیر دیگر بشر در مدرسه تعالیم انبیا مانند یک دانش آموز بوده که او را از کلاس اول تا آخرین کلاس بالا برده اند. می دانیم که دانش آموز در کلاس های بالاتر نه تنها به مسائلی برمی خورد که قبلا با آنها به هیچ وجه مواجه نشده است، بلکه تصورش درباره مسائلی که قبلا یاد گرفته و در ذهن کودکانه به نحوی آنها را تجسم داده است، احیانا زیر و رو می شود. تعلیمات انبیا نیز چنین است. به عنوان مثال، اصل توحید، یعنی سنگ اول ساختمان دین، خودداری درجات است. تصور یک عامی از آن با آنچه در قلب یک عارف تجلی می کند یکی نیست. عارفان نیز در یک درجه نیستند. توحید سلمان و ابوذر یکسان نیست. این تکامل دین است نه اختلاف ادیان. قرآن هرگز کلمه (دین) را به صورت جمع (ادیان) نیاورده است و از نظر قرآن آنچه وجود داشته دین بوده است نه ادیان. به علاوه قرآن تصریح می کند که دین مقتضای فطرت بشر است: ( فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها) (روم آیه. 30) ترجمه: حق جویانه چهره خویش را به سوی دین، همان فطرت خدا که مردم را بر آن آفریده است ثابت نگه دار.
مگر بشر چند گونه فطرت و سرشت می تواند داشته باشد؟ اینکه دین او تا آخر جهان یکی است و وابستگی با فطرت بشر دارد که این فطرت نیز بیش از یکی نمی تواند باشد رازی بزرگ و فلسفه ای شکوهمند دارد و تصور خاصی درباره تکامل به ما می دهد. از نظر قرآن سیر تکاملی جهان و انسان یک سیر هدف دار است و بر روی خطی است که صراط مستقیم نامیده می شود و از لحاظ مبدأ و مسیر و انتها مشخص است. انسان و اجتماع، متحول و متکامل است ولی راه و خط سیر، واحد و مستقیم است. یک تفاوت پیامبران با نوابغ و فلاسفه بزرگ این است که فلاسفه هر کدام مکتب مخصوص به خود داشته اند، از این رو همیشه در جهان (فلسفه ها) وجود داشته نه (فلسفه). ولی پیامبران الهی همیشه مؤید یکدیگر بوده اند. اگر پیامبری در محیط و زمان پیامبر دیگر می بود مانند او قانون می آورد. قرآن تصریح می کند که پیامبران رشته واحدی را تشکیل می دهند و پیامبران پیشین بشارت دهنده پیامبران پسین بوده اند و پسینیان مؤید پیشینیان بوده اند. نیزتصریح می کند که از همه پیامبران بر این مطلب که مبشر و مؤید یکدیگر باشند پیمان اکید گرفته شده است. در آیه 81 از سوره آل عمران می خوانیم: ( و اذ اخذ الله میثاق النبیین لما اتیتکم من کتاب و حکمة ثم جائکم رسول مصدق لما معکم لتؤمنن به و لتنصرنه قال ء أقررتم و اخذتم علی ذلکم اصری قالوا اقررنا قال فاشهدوا و انا معکم من الشاهدین) ترجمه: یاد کن هنگامی را که خداوند از همه پیامبران پیمان گرفت. آنگاه که به شما کتاب و حکمت دادم. سپس فرستاده ای آمد که آنچه را با شماست تصدیق می کند. به او ایمان آورید و او را یاری نمایید. خداوند فرمود: آیا اعتراف کردید و این بار را بر دوش گرفتید؟ همه گفتند: اقرار کردیم. خداوند فرمود: پس همه گواه باشید من نیز از گواهانم.
قرآن کریم دین خدا را از آدم تا خاتم یک جریان پیوسته معرفی می کند نه چند تا، یک نام روی آن می گذارد و آن (اسلام) است. البته مقصود این نیست که در همه دوره ها، دین خدا با این نام خوانده می شده است و با این نام در میان مردم معروف بوده است، بلکه مقصود این است که حقیقت دین دارای ماهیتی است که بهترین معرف آن لفظ (اسلام) است. چنانچه می گوید: ( ان الدین عند الله الاسلام) (آل عمران آیه. 19) ترجمه: دین در نزد خدا اسلام است. یا می گوید: ( ما کان ابراهیم یهودیا و لا نصرانیا و لکن کان حنیفا مسلما) (آل عمران آیه. 67) ترجمه: ابراهیم نه یهودی و نه نصرانی بلکه حق جو و مسلم بود.
پیامبران صاحب شریعت
پیامبران دو دسته اند: یک دسته در اقلیتند که مستقلا به خود آنها یک سلسله قوانین وحی شده است و مأموریت یافته اند آن قوانین را به مردم ابلاغ و مردم را براساس آن دستورات هدایت نمایند. این پیامبران در اصطلاح قرآن (اولوالعزم) خوانده می شوند. ما دقیقا نمی دانیم که پیامبران اولوالعزم چند نفر بوده اند. خصوصا با توجه به اینکه قرآن کریم تصریح می کند که فقط داستان بعضی پیامبران را بازگو کرده است. اگر قرآن داستان همه پیامبران را بازگو کرده بود و لااقل اگر مدعی می شد که پیامبران مهم همه در قرآن بازگو شده اند، ممکن بود عده پیامبران اولو العزم از قرآن دانسته شود. ولی این قدر می دانیم که نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله و سلم پیامبران اولوالعزم بوده اند و به هر یک از اینها یک سلسله قوانین وحی شده است که به مردم ابلاغ و مردم را براساس آن قوانین تربیت کنند. این دسته از پیامبران را (پیامبران تشریعی) می نامند. دسته دوم پیامبران تبلیغی هستند که از خود شریعت نداشته اند، بلکه مأمور تبلیغ و ترویج شریعت زمان خود بوده اند. اکثریت پیامبران از این گروه می باشند. مانند هود، صالح، لوط، اسحاق، اسماعیل، یعقوب، یوسف، یوشع، شعیب، هارون، زکریا و یحیی.
ختم نبوت
گفتیم که پیامبران با همه اختلافات فرعی حامل یک پیام و وابسته به یک مکتب بوده اند. این مکتب تدریجا برحسب استعداد جامعه انسانی عرضه شده است. تا بدانجا که بشریت به حدی رسید که آن مکتب به صورت کامل عرضه شد و چون به این نقطه رسید نبوت پایان پذیرفت. کسی که به وسیله او صورت کامل مکتب ابلاغ شد، حضرت محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله و سلم است و آخرین کتاب آسمانی قرآن است. چنانچه قرآن کریم فرموده است: ( و تمت کلمة ربک صدقا و عدلا لا مبدل لکلماته) (انعام آیه. 115) ترجمه: بانزول قرآن پیام وحی کامل و تمام شد و این کتاب تغییرپذیر نیست.
[i] . جان ناس، ترجمه علی اصغر حکمت، تاریخ جامع ادیان از آغاز تا امروز، ص305؛ آشنایی با ادیان بزرگ، حسین توفیقی، ص60
- [سایر] زرتشتیان مگه آتش برست نیستند پس چطور زرتشت یکتا پرست بود؟
- [سایر] آیا ماهیت آیین زرتشت ماهیتی کاملاً توحیدی و الهی است یا ثنوی پرست می باشند؟ تفاوتها و شباهتهای دین زرتشت با دین اسلام در احکام و آموزه های دینی چیست؟
- [سایر] آیا همه مردم عربستان، قبل از اسلام، بت پرست بودند؟
- [سایر] فرق کلمه ی پندار در دین زرتشت با نیت در دین اسلام چیست؟ و شعار دین اسلام درمقابل شعار دین زرتشت چیست؟
- [سایر] اسلام چه برتری بر دین زرتشت دارد؟
- [آیت الله سبحانی] شخصی فوت نموده است و ابتداءاً پیرو آیین زرتشت بوده و سپس مسلمان شده و دارای دو فرزند و زن مسلمان می باشد آیا پدر متوفی که هنوز زنده است همچنان پیرو آیین زرتشت است از مسلمان ارث می برد؟
- [سایر] تفاوت لفظ الله در اسلام و لفظ Godدر مسیحیت چیست؟ آیا اشاره هر دوی آنها به خداوند یکتا است؟
- [سایر] دیدگاه اسلام درباره تبعیّت و پیروی از سخنان بزرگان چیست؟ مثلاً سخنان اشو، زرتشت، و دیگران؟
- [سایر] مهدویت در دین یهود و مسیح چه تفاوتی با زرتشت و اسلام دارد توضیح دهید؟
- [سایر] چرا اسلام بیامبر ایرانی زرتشت را قبول ندارد مگر ایشان هم خدا (اهورامزدا)را نمی پرستد؟
- [آیت الله اردبیلی] انسان فقط باید برای انجام دستور خداوند یکتا نماز بخواند، پس نماز کسی که ریا کند، یعنی برای نشان دادن به مردم نماز بخواند، باطل است، خواه فقط برای مردم باشد یا هم خدا و هم مردم را در نظر بگیرد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] بسْم الله الرحْمن الرحیم: به نام خداوند بخشنده بخشایشگر قلْ هو الله احدٌ: بگو اوست خدای یکتا. الله الصمد: خداوندی است که همه نیازمندان قصد او می کنند; لمْ یلدْ و لمْ یولدْ: (هرگز) نزاد و زاده نشد; و لمْ یکنْ له کفواً احدٌ و برای او هیچ گاه شبیه و مانندی نبوده است.
- [آیت الله جوادی آملی] ) .االله اکبر) یعنی خدای سبحان بزرگتر از آن است که وصف شود. (أشهد أن لا إله الاّ االله ), یعنی شهادت می دهم که غیر خدای یکتا و یگانه خدای دیگری نیست . (أشهد أنّ محمداً رسول االله ); یعنی شهادت میدهم که حضرت محمدبن عبداالله(ص) پیامبر و فرستاده خداست . (أشهد أنّ علیاً امیرالمؤمنین و ولیّ االله)؛ یعنی شهادت میدهم که حضرت علی(ع)امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . (حیّ علی الصلاة )؛ یعنی بشتاب برای اقامه نماز، (حیّ علی الفلاح)؛ یعنی بشتاب برای رستگاری، (حیّ علی خیر العمل )؛ یعنی بشتاب برای بهترین کار که نماز است، (قد قامت الصلاة)؛ یعنی به تحقیق نماز برپا شد، (لا إله الاّ االله )؛ یعنی خدایی؛ جز خدای یکتا و یگانه, سزاوار پرستش نیست.
- [امام خمینی] ترجمه اذان و اقامه اَللّههُ اَکْبَرُ یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. اَشْهَدُ اَنْ لاه اِلههَ اِلاَّ اللّههُ یعنی شهادت میدهم که غیرخدایی که یکتا وبیهمتا است خدای دیگری سزاوار پرستش نیست. اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهه یعنی شهادت میدهم که حضرت محمد بن عَبْداللّهه صلیاللهعلیهوآلهوسلم پیغمبر و فرستاده خداست. اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیّاً امیرُالمُؤْمنینَ وَلِیُّ اللّههِ یعنی شهادت میدهم که حضرت علی علیه الصّلاة والسّلام امیرالمؤمنین و ولیّ خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلوة یعنی بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاهحِ یعنی بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلیه خَیْرِ الْعَمَلِ یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَدْ قهامَتِ الصّلوة یعنی به تحقیق نماز برپا شد. لاه اِلههَ اِلاَّ اللّههُ یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . "أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ الله"جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله"، به قصد قربت گفته شود. اللهُ أکْبَرُ خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ الله شهادت می دهم که نیست خدایی جز خدای یکتا و بی همتا. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمِیرَ المُؤمِنینَ وَلِیُّ الله شهادت می دهم که حضرت علی علیه السلام أمیرالمؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَة بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاَح بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَد قامَتِ الصَّلاَة به تحقیق نماز برپا شد. لا إلَهَ إِلاَّ الله نیست خدایی مگر خدای یکتا و بی همتا.
- [آیت الله بروجردی] (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللهِ) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ) به قصد قربت گفته شود.ترجمهی اذان و اقامه(اللهُ اکبر): یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند.(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الا اللهُ): یعنی شهادت میدهم که غیر خدایی که یکتا و بیهمتاست خدای دیگری سزاوار پرستش نیست.(اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبدالله) ص) پیغمبر و فرستادة خدا است.(اَشْهَدُ اَنَّ عَلیا اَمیرَالمؤمنینَ وَلِی اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت علی (علیه الصلوة و السلام)، امیرالمؤمنین و ولی خدا بر همهی خلق است.(حَی عَلَی الصَّلوة): یعنی بشتاب برای نماز.(حَی عَلَی الفَلاحِ): یعنی بشتاب برای رستگاری.(حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ): یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است.(قَد قامَتِ الصَّلوة): یعنی به تحقیق نماز بر پا شد.(لا اِلهَ اِلاَّ الله): یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [آیت الله اردبیلی] (أشْهَدُ أنَّ عَلِیّا أمیرَالْمُؤْمِنینَ وَلِیُّ اللّهِ)(9) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوبست بعد از (أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسُولُ اللّهِ) به قصد قربت مطلقه گفته شود. =============================================================================== 1 یعنی: (خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند). 2 یعنی: (شهادت میدهم که معبودی جز خداوند یکتا و بیهمتا، نیست). 3 یعنی: (شهادت میدهم که حضرت محمد بن عبداللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم پیامبر و فرستاده خدا است). 4 یعنی: (بشتاب برای نماز). 5 یعنی: (بشتاب برای رستگاری). 6 یعنی: (بشتاب برای بهترین کارها که نماز است). 7 یعنی: (معبودی جز خدای یکتا و بیهمتا، نیست). 8 یعنی: (به تحقیق نماز بر پاشد). 9 یعنی: (شهادت میدهم که حضرت علی علیهالسلام امیرالمؤمنین، ولیّ خدا بر خلق است).
- [آیت الله بروجردی] کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه، پاک میباشد، ولی احکام دیگر مسلمانان را ندارد، مثلاً نمیتواند زن مسلمان بگیرد و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود.
- [آیت الله خوئی] کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه، پاک میباشد، ولی احکام دیگر مسلمانان را ندارد، مثلًا نمیتواند زن مسلمان بگیرد و باید در قبرستان مسلمانان دفن نشود.
- [آیت الله مظاهری] اگر کافر به هر لغتی شهادتین بگوید مسلمان میشود و بعد از مسلمان شدن احکام اسلام بر او بار میشود گرچه ندانیم قلباً مسلمان شده یا نه، ولی اگر بدانیم قلباً مسلمان نشده است مسلمان نیست و احکام اسلام را ندارد و همچنین است هرگاه شهادتین نگوید ولی قلباً به معنای او ایمان داشته باشد. 8 - تبعیّت