یکی از دوستانم نماز نمیخواند ؛ ولی دختر خوبی است و بیشتر اوقات خوابهای معنوی و زیبایی میبیند، علت چیست؟ به طور کلی درباره خواب دیدن و عالم رؤیا برایم توضیح دهید. پاسخ: مسئله خواب و رؤیا، ریشه قرآنی، روایی و علمی دارد. خواب از نشانههای وجود خدا و قدرت الهی است. امام صادق(ع) در ضمن سخنانی به شاگرد هوشمندش (مُفضّل) فرمود: (ای مفضّل! در خواب دیدنها بیندیش... گاهی (خوابها) راست است و گاهی بیپایه؛ در نتیجه مردم را از خوابهایی که میبینند، در مصالح خود به وسیله آنها هدایت شده و بهرهمند میگردند، و یا به زیان موضوعی، پی برده و از آن دوری . میکنند...(بحارالانوار، ج 61، ص 183.) در قرآن در وصف اولیای خدا میخوانیم: (لَهُمُ الْبُشْری فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ)(یونس (10)، آیه 64. ) برای آنان در زندگی دنیا و آخرت بشارت شادی هست). شخصی از رسول خدا(ص) در مورد بشارت دنیوی، در این آیه پرسید؛ حضرت فرمود: (این بشارت، همان خواب دیدن نیکی است که مؤمن آن را در عالم خواب میبیند، و به وسیله آن در دنیا بشارت داده میشود)(روضةالکافی، چاپ بیروت، ص 90. ) مطلب دیگر اینکه خواب دیدن، یک امر عمومی و همگانی است. همه بدون استثنا گاهی خواب میبینند. حتی در این جهت فرقی بین زن و مرد نیست. زنان نیز خواب میبینند و بعضی از رؤیاهای آنان، راست و دارای پیام و تعبیر است. خواب دیدن بسیار مهم است هر چه انسان از نظر معنوی، تقوا، معرفت و کمالات در سطح بالایی باشد و موازین شرع را بیشتر رعایت کند، خوابهایی را که میبیند غالباً خوابهای صادق و دارای پیام است. گاهی هم ممکن است دو نفر یا افرادی چند، خوابهای خوبی ببینند؛ ولی تعبیر و پیام هر کدام با دیگری تفاوت داشته باشد و این تفاوت، مربوط به تفاوت حالات معنوی و روحی آنان است. نکته دیگر آنکه فردی که به پارهای از مسائل مهمّ دین اهمیت نمیدهد؛ ولی گاهی خوابی خوش میبیند، هنوز قابلیتهایی دارد و این طور نیست که استعداد و امکان کمالیابی را از کف داده باشد. چنین افرادی را باید متوجّه اهمیت این موضوع ساخت که اهمیت دادن به مبانی نظری و عملی دین، علاوه بر اینکه موجب سعادت دنیا و آخرت میشود، برکات و خیرات بسیاری در زندگی دنیایی انسان نیز دارد (که از جمله آنها خواب دیدن خوب و درست است). نکته دیگر اینکه از برخی روایات استفاده میشود اشخاصی که واجبات مهم را ترک میکنند ولی گاهی کارهای خوب هم انجام میدهند خداوند مزد کارهای خوب آنها را در همین دنیا میدهد و یکی از این مزدها رؤیاهای خوب و صادقه است. در حالی که خداوند متعال مزد و پاداش مؤمنان را بیشتر به آخرت واگذار کرده است که انسان در آن سرا، بسیار محتاجتر از این دنیا است. نکته دیگری که درباره خواب لازم است بدانید، تعبیر خواب است. تعبیرخواب از علومی است که از طریق کلاس و معلم و کتاب قابل اکتساب نیست؛ بلکه این توانایی را خداوند به هر کسی که صلاح بداند میدهد. بنابراین هر کس نمیتواند تعبیر خواب کند؛ فقط افراد خاصی هستند که میتواند خواب را تعبیر کنند. درباره رؤیا (خواب دیدن) نیز گفتنی است: 1. خواب یکی از راههای ارتباط انسان با عالم غیب است؛ زیرا انسان در عالم خواب، به جهت اقتضای قوانین و سنن حاکم بر آن، از بدن مادی خود منصرف گشته و با توجه به عالم غیب، حقایقی را . مشاهده میکند(نگا: محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، چاپ بیروت، ج 11، ص 269.) 2. در خواب، گیرنده و دریافتکننده حقایق، (نفس و روح) انسان است(حسن زاده آملی، هزار و یک نکته، انتشارات فرهنگی رجا، ج 1، ص 12. ) 3. چنان که برای دریافت حقایق در بیداری، نیاز به مراقبه است، در عالم خواب هم مراقبه لازم است، اگر کسی میخواهد در عالم رؤیا، حقایق را آن چنان که هستند، بفهمد و از هدایتها، اشارات و ارشادهای آنها سود جوید، باید مراقبه داشته باشد و این مراقبه با یک سلسه اعمال و برنامهها حاصل خواهد گشت(بحارالانوار، ج 76، صص 181 و 218. ) 4. خواب گاهی مستند به اسباب طبیعی مزاجی و یا اسباب اخلاقی و روح انسان است؛ مثلاً گفته شده کسی که مزاجش گرم است، حرکاتش مشوّش و مضطرب بوده، خواب او هم پر از اضطراب است. این خواب آشفته، مستند به مزاج بدنی خواب بیننده است. اگر کسی، انسان یا فعلی را دوست داشته باشد، آن را در خواب میبیند و اگر نسبت به شخصی بغضی و عداوتی دارد، در خواب با او جدال میکند. این جدال و یا همراهی با دوستان در خواب، مستند به خلقیات و ملکات اخلاقی انسان است.(محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، چاپ بیروت، ج 11، ص 269 و 270.) گاهی خواب مستند به حوادث خارج از ما بوده و با حقایق عالم هستی و دیگر عوالم مرتبط است. در چنین خوابی، نفس انسان از عالم دنیوی گذشته و با توجه به هم سنخی با عالم مثال و عالم عقل، با آن دو مرتبط میگردد. این نوع خواب خود سه گونه است که مجال تفصیل آن در اینجا وجود ندارد.(محمد شجاعی، خواب و نشانهای آن، صص 24 و 34. ) 5. در جای خود ثابت شده است که آدمی، بدنی مثالی و برزخی دارد؛ در هنگام خواب - که تعلق روح به بدن مادی تا اندازهای کم میشود و روح از حصار مادی تا اندازهای آزاد میشود - خود را با بدنی شبیه بدن مادی و دنیوی میبیند بدون اینکه جرم و وزن داشته باشد بلکه صورتی سه بُعدی دارد و این دلیل روشنی است که روح انسان، در صورت عدم تعلّق به بدن مادی یا تعلق کمتر، قدرت تمثل به بدن مثالی را دارد. انسان در وقت خواب و خواب دیدن - چه خواب صادق یا غیرصادق و چه با تعبیر باشد یا بدون تعبیر - خودش را با همان بدن میبیند (با همان شکل و تصویر) و این بیانگر وجود بدن مثالی و قالب برزخی است که هم اکنون در عالم مثال موجود بوده ولی از ما محجوب است. اگر این حجاب را که - تعلّق و توجه به نظام مادی و مادیات است - کنار بزنیم، هم اکنون نیز خود را در آن قالب مثالی متمثّل میبینیم؛ چنان که در عالم خواب تا حدودی که تعلق روح به بدن مادی کم میشود و بدن مادی ما در رختخواب افتاده و در حال آرامش است، خود را با بدنی مشابه با این بدن یافته و سیرها، حرکتها، . فهمها، دیدنها و شنیدنیها، خوردنیها، خواستنیها، رفت و آمدها و ملاقاتها با آن داریم. (صدرالمتألهین شیرازی، اسفارالاربعه، ج 9، (باب 9، فصل 4) صص 100-94 ؛ خواب و نشانههای آن، صص 59-52.) با توجه به این نکته؛ چنان چه در عالم خواب، خود را هم صحبت با دیگری یافتید، یا مستند به مزاج و خلقیات شما است (که در این صورت نفس شما به دلیل تعلّقات روحیتان صورتی از دوستان را ترسیم کرده و فکر کردهاید واقعاً در عالم دیگری با او ملاقات کردهاید) و یا خوابی است که مستند به خارج از شما بوده و شما واقعاً با عالم برزخ مرتبط گشته و وی را در آنجا مشاهده کردهاید (در این صورت شما با بدن مثالی خود، با بدن مثالی دوستتان ملاقات کردهاید). این ملاقات دو گونه تصویر دارد: 1. دوست شما نیز در عالم رؤیای خود (در همان هنگام که شما خواب دیدهاید)، در قالب بدن مثالی خود بروز کرده و با شما هم صحبت شده است. در این صورت دوست شما نیز به آن ملاقات علم دارد؛ چنان که این مسئله برای بسیاری رخ داده است. 2. یا دوست شما چنین خوابی ندیده و از این ملاقات بیاطلاع است، این نیز به نوبه خود هیچ اشکالی ندارد؛ چون شما با بدن مثالی دوست خود ملاقات کردهاید که در عالم مثال و برزخ وجود دارد (هر چند دوست شما به دلایلی بدان واقف نبوده است). بلی اگر شما تنها با روح او میتوانستید ملاقات کنید، این صورت دوم غیرموجّه و غیرعملی بود؛ ولی روح آدمی در قالب مثالی بدن خویش - که در عالم برزخ وجود دارد - متمثّل گشته و سیر و حرکتها دارد و در این سیر با بدنهای مثالی دیگران ارتباط برقرار میکند؛ هر چند صاحبان آنها در دنیا بدان توجه نداشته و با آنها در ارتباط نبودهاند (لذا از آنها بیخبر و از اعمال و ملاقات نیز ناآگاه باشند). بنابراین الزاماً نباید همان خوابی که شما میبینید، دوستتان نیز همان خواب را ببیند. نویسنده: ابوالقاسم بشیری
یکی از دوستانم نماز نمیخواند ؛ ولی دختر خوبی است و بیشتر اوقات خوابهای معنوی و زیبایی میبیند، علت چیست؟ به طور کلی درباره خواب دیدن و عالم رؤیا برایم توضیح دهید.
یکی از دوستانم نماز نمیخواند ؛ ولی دختر خوبی است و بیشتر اوقات خوابهای معنوی و زیبایی میبیند، علت چیست؟ به طور کلی درباره خواب دیدن و عالم رؤیا برایم توضیح دهید.
پاسخ:
مسئله خواب و رؤیا، ریشه قرآنی، روایی و علمی دارد. خواب از نشانههای وجود خدا و قدرت الهی است. امام صادق(ع) در ضمن سخنانی به شاگرد هوشمندش (مُفضّل) فرمود: (ای مفضّل! در خواب دیدنها بیندیش... گاهی (خوابها) راست است و گاهی بیپایه؛ در نتیجه مردم را از خوابهایی که میبینند، در مصالح خود به وسیله آنها هدایت شده و بهرهمند میگردند، و یا به زیان موضوعی، پی برده و از آن دوری . میکنند...(بحارالانوار، ج 61، ص 183.)
در قرآن در وصف اولیای خدا میخوانیم: (لَهُمُ الْبُشْری فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ)(یونس (10)، آیه 64. ) برای آنان در زندگی دنیا و آخرت بشارت شادی هست).
شخصی از رسول خدا(ص) در مورد بشارت دنیوی، در این آیه پرسید؛ حضرت فرمود: (این بشارت، همان خواب دیدن نیکی است که مؤمن آن را در عالم خواب میبیند، و به وسیله آن در دنیا بشارت داده میشود)(روضةالکافی، چاپ بیروت، ص 90. )
مطلب دیگر اینکه خواب دیدن، یک امر عمومی و همگانی است. همه بدون استثنا گاهی خواب میبینند. حتی در این جهت فرقی بین زن و مرد نیست. زنان نیز خواب میبینند و بعضی از رؤیاهای آنان، راست و دارای پیام و تعبیر است.
خواب دیدن بسیار مهم است هر چه انسان از نظر معنوی، تقوا، معرفت و کمالات در سطح بالایی باشد و موازین شرع را بیشتر رعایت کند، خوابهایی را که میبیند غالباً خوابهای صادق و دارای پیام است.
گاهی هم ممکن است دو نفر یا افرادی چند، خوابهای خوبی ببینند؛ ولی تعبیر و پیام هر کدام با دیگری تفاوت داشته باشد و این تفاوت، مربوط به تفاوت حالات معنوی و روحی آنان است.
نکته دیگر آنکه فردی که به پارهای از مسائل مهمّ دین اهمیت نمیدهد؛ ولی گاهی خوابی خوش میبیند، هنوز قابلیتهایی دارد و این طور نیست که استعداد و امکان کمالیابی را از کف داده باشد. چنین افرادی را باید متوجّه اهمیت این موضوع ساخت که اهمیت دادن به مبانی نظری و عملی دین، علاوه بر اینکه موجب سعادت دنیا و آخرت میشود، برکات و خیرات بسیاری در زندگی دنیایی انسان نیز دارد (که از جمله آنها خواب دیدن خوب و درست است).
نکته دیگر اینکه از برخی روایات استفاده میشود اشخاصی که واجبات مهم را ترک میکنند ولی گاهی کارهای خوب هم انجام میدهند خداوند مزد کارهای خوب آنها را در همین دنیا میدهد و یکی از این مزدها رؤیاهای خوب و صادقه است. در حالی که خداوند متعال مزد و پاداش مؤمنان را بیشتر به آخرت واگذار کرده است که انسان در آن سرا، بسیار محتاجتر از این دنیا است.
نکته دیگری که درباره خواب لازم است بدانید، تعبیر خواب است. تعبیرخواب از علومی است که از طریق کلاس و معلم و کتاب قابل اکتساب نیست؛ بلکه این توانایی را خداوند به هر کسی که صلاح بداند میدهد. بنابراین هر کس نمیتواند تعبیر خواب کند؛ فقط افراد خاصی هستند که میتواند خواب را تعبیر کنند.
درباره رؤیا (خواب دیدن) نیز گفتنی است:
1. خواب یکی از راههای ارتباط انسان با عالم غیب است؛ زیرا انسان در عالم خواب، به جهت اقتضای قوانین و سنن حاکم بر آن، از بدن مادی خود منصرف گشته و با توجه به عالم غیب، حقایقی را . مشاهده میکند(نگا: محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، چاپ بیروت، ج 11، ص 269.)
2. در خواب، گیرنده و دریافتکننده حقایق، (نفس و روح) انسان است(حسن زاده آملی، هزار و یک نکته، انتشارات فرهنگی رجا، ج 1، ص 12. )
3. چنان که برای دریافت حقایق در بیداری، نیاز به مراقبه است، در عالم خواب هم مراقبه لازم است، اگر کسی میخواهد در عالم رؤیا، حقایق را آن چنان که هستند، بفهمد و از هدایتها، اشارات و ارشادهای آنها سود جوید، باید مراقبه داشته باشد و این مراقبه با یک سلسه اعمال و برنامهها حاصل خواهد گشت(بحارالانوار، ج 76، صص 181 و 218. )
4. خواب گاهی مستند به اسباب طبیعی مزاجی و یا اسباب اخلاقی و روح انسان است؛ مثلاً گفته شده کسی که مزاجش گرم است، حرکاتش مشوّش و مضطرب بوده، خواب او هم پر از اضطراب است. این خواب آشفته، مستند به مزاج بدنی خواب بیننده است. اگر کسی، انسان یا فعلی را دوست داشته باشد، آن را در خواب میبیند و اگر نسبت به شخصی بغضی و عداوتی دارد، در خواب با او جدال میکند. این جدال و یا همراهی با دوستان در خواب، مستند به خلقیات و ملکات اخلاقی انسان است.(محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، چاپ بیروت، ج 11، ص 269 و 270.)
گاهی خواب مستند به حوادث خارج از ما بوده و با حقایق عالم هستی و دیگر عوالم مرتبط است. در چنین خوابی، نفس انسان از عالم دنیوی گذشته و با توجه به هم سنخی با عالم مثال و عالم عقل، با آن دو مرتبط میگردد. این نوع خواب خود سه گونه است که مجال تفصیل آن در اینجا وجود ندارد.(محمد شجاعی، خواب و نشانهای آن، صص 24 و 34. )
5. در جای خود ثابت شده است که آدمی، بدنی مثالی و برزخی دارد؛ در هنگام خواب - که تعلق روح به بدن مادی تا اندازهای کم میشود و روح از حصار مادی تا اندازهای آزاد میشود - خود را با بدنی شبیه بدن مادی و دنیوی میبیند بدون اینکه جرم و وزن داشته باشد بلکه صورتی سه بُعدی دارد و این دلیل روشنی است که روح انسان، در صورت عدم تعلّق به بدن مادی یا تعلق کمتر، قدرت تمثل به بدن مثالی را دارد.
انسان در وقت خواب و خواب دیدن - چه خواب صادق یا غیرصادق و چه با تعبیر باشد یا بدون تعبیر - خودش را با همان بدن میبیند (با همان شکل و تصویر) و این بیانگر وجود بدن مثالی و قالب برزخی است که هم اکنون در عالم مثال موجود بوده ولی از ما محجوب است. اگر این حجاب را که - تعلّق و توجه به نظام مادی و مادیات است - کنار بزنیم، هم اکنون نیز خود را در آن قالب مثالی متمثّل میبینیم؛ چنان که در عالم خواب تا حدودی که تعلق روح به بدن مادی کم میشود و بدن مادی ما در رختخواب افتاده و در حال آرامش است، خود را با بدنی مشابه با این بدن یافته و سیرها، حرکتها، . فهمها، دیدنها و شنیدنیها، خوردنیها، خواستنیها، رفت و آمدها و ملاقاتها با آن داریم. (صدرالمتألهین شیرازی، اسفارالاربعه، ج 9، (باب 9، فصل 4) صص 100-94 ؛ خواب و نشانههای آن، صص 59-52.)
با توجه به این نکته؛ چنان چه در عالم خواب، خود را هم صحبت با دیگری یافتید، یا مستند به مزاج و خلقیات شما است (که در این صورت نفس شما به دلیل تعلّقات روحیتان صورتی از دوستان را ترسیم کرده و فکر کردهاید واقعاً در عالم دیگری با او ملاقات کردهاید) و یا خوابی است که مستند به خارج از شما بوده و شما واقعاً با عالم برزخ مرتبط گشته و وی را در آنجا مشاهده کردهاید (در این صورت شما با بدن مثالی خود، با بدن مثالی دوستتان ملاقات کردهاید).
این ملاقات دو گونه تصویر دارد:
1. دوست شما نیز در عالم رؤیای خود (در همان هنگام که شما خواب دیدهاید)، در قالب بدن مثالی خود بروز کرده و با شما هم صحبت شده است. در این صورت دوست شما نیز به آن ملاقات علم دارد؛ چنان که این مسئله برای بسیاری رخ داده است.
2. یا دوست شما چنین خوابی ندیده و از این ملاقات بیاطلاع است، این نیز به نوبه خود هیچ اشکالی ندارد؛ چون شما با بدن مثالی دوست خود ملاقات کردهاید که در عالم مثال و برزخ وجود دارد (هر چند دوست شما به دلایلی بدان واقف نبوده است). بلی اگر شما تنها با روح او میتوانستید ملاقات کنید، این صورت دوم غیرموجّه و غیرعملی بود؛ ولی روح آدمی در قالب مثالی بدن خویش - که در عالم برزخ وجود دارد - متمثّل گشته و سیر و حرکتها دارد و در این سیر با بدنهای مثالی دیگران ارتباط برقرار میکند؛ هر چند صاحبان آنها در دنیا بدان توجه نداشته و با آنها در ارتباط نبودهاند (لذا از آنها بیخبر و از اعمال و ملاقات نیز ناآگاه باشند). بنابراین الزاماً نباید همان خوابی که شما میبینید، دوستتان نیز همان خواب را ببیند.
نویسنده: ابوالقاسم بشیری
- [سایر] سلام علیکم بنده چند وقتیه به شدت دچار وسواس راجع به نجسی و پاکی شده ام. همه چیزو شک میکنم نجس شده است بیا پاک است. نمازهام چند باره شده. قضای حاجتم گاهی اوقات 20 دقیقه طول میکشد. تقریبا طهارت برایم بی معنا شده. نماز خواندن با این شرایط آنچنان عذابی شده برایم که وقتی زمان نماز میشود غم عالم به دلم میاد.... چکار کنم؟ من توی مسائلی که باید یقین کنم شک میکنم.... همین مسئله داغونم کرده لطفا کمکم کنید
- [سایر] سلام حاج اقا خسته نباشید یه بار فرستادم جواب نگرفتم لطف کنید جواب بدید من پسری دانشجو 26 ساله هستم چند ماهی است با خانمی از اطراف شیراز اشنا شدم وبرای ازدواج با هم صحبت کردیم و فهمیدم که دختر خوبیه و دارای تفاهم خوبی هستیم و مشاوره هم رفتیم گفت که دختر واقعا خوبیه. اما یه مشکلی وجود داره واون زیبایی ایشونه , در اوایل اشنایی ایشون برایم زیبا بود اما وقتی مامانم ایشون را دید و گفت خیلی زیبا نیست خیلی رو من تاثیر گذاشت و هر چه گذشت زیبا نبودن این دختر بیشتر برام نمود پیدا کرد و حتی مشاوره هم گفت که در حد من زیبا نیست و الان در سر گمی هستم و خیلی برام سخت شده نمیدونم ادامه بدهم یا نه؟ در ضمن چیزه دیگه ای که هست این اولین باریه که من با یه خانم برا ازدواج صحبت میکنم ایا لازمه که باز هم خواستگاری برم؟ خیلی خیلی ممنونم از شما ,با ارزوی موفقیت
- [سایر] سلام حاجاقا.خسته نباشید. از اینکه زحمت کشیدید و به دانشگاهمون(فردوسی)اومدید ممنونم. سالای قبل همیشه به عشق دیدن شما تو مردم ایران سلام صبح ها زود از خواب بیدار میشدم.امروز وقتی اطلاعیه اومدنتون رو دیدم کلی خوشحال شدم با اینکه دیشب تا ساعت 3 تمرین تحویلی آماده میکردم ولی از کلاسام زدم و اومدم کلی استفاده کردم .خداقوت کاش خوابگاه میذاشت شبم میومدم سخنرانیتون. من یه دختر 19-20 ساله م دانشجو تو مشهد.از یه خونواده نیمه مذهبی که به ظواهر دین زیاد اهمیت نمیدن.از وقتی اومدم دانشگاه عاشق این اخلاقای اسلامی شدم(مثل ساق دست کردن و جلوی نامحرم جوراب پوشیدن و...)کلی تشویق شدم راجع به دینم و مذهبم و امام زمانم که قبلا فقط میدونستم باید دعا فرج بخونم و بس تحقیق کنم به جاهای خوبی هم رسیدم ولی میترسم چون سروکله خواستگارا پیدا شده و همشونم از نظر مذهبی هم خط خونواده منن ولی من نمیخوام عقایدی که با کلی زحمت اینجا بدست آوردم از دست بدم.تا الآن هم از خانوادم خیلی حرفا شنیدم که این مسخره بازی ها چیه و... دخترای فامیل ما همشون وقتی ازدواج میکنن عقایدشون هم کمرنگتر میشه من نمیخوام اینجوری بشم.تصمیم گرفته بودم با یک مشاور حرف بزنم وقتی اومدم سایتتون رو دیدم فهمیدم بهترین مشاور که منم عقاید و طرز فکرشو قبول داشته باشم شمایید.اگه میشه راهنماییم کنید.ببخشید طولانی شد.روزتون بخیر
- [سایر] مدت زیادی است که به یکی از دوستانم که دختر است و هم جنس خودم، علاقه زیادی پیدا کردم؛ او هم مرا بسیار دوست دارد اما وابستگی من بیشتر است. من دختری مؤمن و نماز خوان هستم، اما او کاملاً از نظر اعتقادی با من فرق دارد، ولی من تا کنون خیلی سعی کردم بر او تأثیر بگذارم و او را بیشتر با خدا آشنا کنم. می خواستم بدونم علاقه شدید من به او اشکال دارد و گناه است؟ من احساس یک مادر را نسبت به او دارم. گاهی اوقات مرا بوس می کند و من حس خاصی پیدا می کنم به طوری که وقتی دیگران این کار را می کنند این حس را ندارم. آیا این امر نیز اشکال دارد؟ خواهش می کنم واضح پاسخ دهید. متشکرم.
- [سایر] سلام . وقتتون بخیر. ممنون از توجه ای که می فرمایید. من یه دختر 23 ساله هستم که در حال حاضر دانشجوی ترم 3 کارشناسی ارشدم . خدارو شکر شرایط خانوادگی خوبی دارم، و بطور کلی مشکل خاصی از این جهت ندارم. مشکل من اینه که با اینکه وضعیت تحصیلیم خیلی خوبه و در دوره کارشناسی و همینطور الان رتبه اول گروه هستم ولی با شروع هر ترم جدید دچار استرس و اضطراب میشم در صورتی که دائم فکر می کنم حالم خوبه و هیچ مشکلی نیست و آرامش دارم ولی دچار عوارض جسمانی مثل طپش قلب شدید، گاهی احساس گرفتگی در قفسه سینه میشم و یا اینکه پوستم خراب میشه که من دلیلی خاصی واسه این موارد پیدا نمی کنم جز حرص و جوشی که واسه درسام میخورم و هم دوستانم و هم خانوادم دائم به من می گن چرا اینقدر به درسات اهمیت میدی؟؟؟ ولی من واقعا به درس خوندن و مطالعه کردن خیلی علاقه مندم و فراوان از این کار لذت می برم و اینکارو زحمت نمی دونم اگرچه کار چندان راحتی هم نیست اما من دوستش دارم. در ضمن من بحمدالله گرایشات مذهبی خوبی هم دارم و دائم از خدا می خوام که کمکم کنه ولی خواهش می کنم شما هم کمکم کنید و بگید چه کار کنم تا واقعا احساس آرامش کنم. بازهم سپاسگذارم از توجه و یاریتون
- [سایر] سلام آقای مرادی . من خانم 29 ساله هستم با تحصیلات دکتری ، متاهل ودارای یک دختر 5/2ساله که از نوجوانی مبتلا به افسردگی بوده واز سن 20 سالگی تحت درمان بوده ام ولی چیزی که مدت چند ماهی است بسیار آزارم می دهد اضطراب مداوم وخورنده است که با یا بدون علت اکثر اوقات با من است و داروهای در این زمینه همه خواب آور هستند به علاوه دوست دارم این مشکل من با تمرینات و اتصال به آرامش اصلی خداوند درمان پیدا کند لطفا\" راههای موجود در زمینه دین ودعا وقرآن را به من بیاموزید . چون من در حال حاضر هیچ مشکل ونگرانی عمده که باعث این اضطراب باشد ندارم .همسر وفرزند سالم وخوب ، شغل و موقعیت اجتمایی خوب و سطح مالی خوبی دارم اما گذشته بسیار ناخوشایندی داشته ام که هنوز از آثار آن رنج میبرم حتی اگر نخواهم به آن فکر کنم این اضطراب بدون علت از درون مرا می خوردو تنهاناخوشی من در این زندگی همین مشکلات روحی من است که مانع لذت بردن از نعمات خوبی که در اختیار دارم شده است خواهش میکنم به من کمک کنید
- [سایر] نزدیک به دو ماه است که دچار وسواس فکری فوق العاده شدیدی شده ام که الحمدالله با استعانت از ادعیه کمی بهتر شده ام . شاید کمتر کسی بتواند با اون حالتی که من داشتم طاقت بیاورد که من این مورد را مدیون خدا هستم. چراکه دیده و شنیده ام افراد در این حالت حتی دست به خودکشی می زنند. اما من خودکشی نکردم و نمی کنم. ولی آن چنان انرژی از من گرفته شده است که زندگی برایم بی معنی و احساساتم کمرنگ و حتی گاهی اوقات بی رنگ شده است. می ترسم در این حالت بمانم و چیزهای دیگری را از دست بدهم. چنانچه تا به الان چیزهایی را از دست داده ام مثل لذت عبادت مثل احساس دوست داشتن زیبایی ها مثل نگاه در آینه کردن و شکرخدا از زیبایی که به من عطا کرده است. من الان حتی من از چهره خودم می ترسم! در دانشگاه ناموفق هستم . آرامش درونی و احساسات خوب سابقم هنگام عبادت مهم ترین چیز های هستند که از دست داده ام. شبها خواب ندارم و این سیل افکار که مرا با خودش می برد نمی دانم چرا؟ نمی دانم چی شد؟.. با وجود اینکه من آدمی بودم که خدا را مثل عشق طفلی به مادرش دوست داشتم و می پرستیدم و الان از خدا می ترسم... می ترسم از اینکه خدا را از دست داده باشم و خدا مرا از افرادی قرار داده باشد که به حال خودشان رها شده اند! یکسال پیش با خدا معامله ای کردم و الان تنها امیدم این است که این آزمایش الهی است که شامل حالم شده است.با تمام این تفاصیلی که بیان کردم و امیدوارم درک کرده باشید، هنوز نمازم را اول وقت میخوانم، حجابم را بهتر از پیش رعایت می کنم و ادعیه را رها نمی کنم! پدرم گوسفندی رو برایم قربانی کرد! من همیشه به یاد خدا هستم و سایت شمارو زیرو رو کردم و تقریبا هر کاری بوده انجام دادم و مواظب رفتارم هستم تا جایی که جز والدینم هیچ کس از دردم خبری نداره دوست ندارم پیش روانپزشک یا روانشناس برم چون می ترسم حالم را بدتر کنند. می خواهم خودم مسئله ام را حل کنم! چون این مشکل را مشکل معنوی می دانم. این که پیش شما آمده ام فقط به خاطر اعتمادی که از گذشته ها به شما داشته ام! پرسشم از شما این است: "چرا به جایی رسیده ام که زندگی ام سیر طبیعی ندارد و همه چیز برایم علامت سوال شده است؟" من که داشتم زندگی می کردم و وقتی خودم را در آینه می دیدم خدا را شکر می کردم (از بس که درونم آروم بود).جالب است بدانید الان خواستگاری دارم که فرد خوبی است. اما با این افکار فکر کنم او را هم از دست بدهم. شما بگوئید چه کار کنم تا به زندگی طبیعی خود برگردم و روحم را آرام کنم و ایمان به قلبم برگردد و شر شیطان را از خود دور کنم؟ چکار کنم تا بتوانم خالصانه بندگی کنم؟
- [سایر] باسلام خسته نباشید خوشحالم که مشاور خانم پیدا کردم من شما رو نمیبینم برا همین راحت حرفمو میزنم.من در مرز جنون هستم.با اینکه نماز خون هستم ولی گاها فکر خودکشی به سرم هجوم میاره...میگم هجوم چون واقعا اینجوریه.میترسم از جهنم خدا.چاره کار رو تو خوابیدن میبینم.میخوابم تا فکرش از سرم بره بیرون.ولی موقتیه. خانم بهرامی من دختر زیبایی هستم برای زیباییم خدا رو شکر میکنم.خانواده بسیار خوب و باشعوری هم دارم بازم خدا رو شکر میکنم.از لحاظ مالی هم در حد متوسط هستیم بازم شکر.ولی انگار همه راهای انتخاب همسر برام بسته است.نیاز جدی دارم به ازدواج فشار روحی بدی تحمل میکنم.نیاز از هر لحاظ از نظر نیاز دوست داشتن کسی غیر از پدر مادر.نیاز جنسی.میخوام خلا زندگیمو پر کنم متولد 63 هستم فکر نمیکنم خواسته ام عجیب باشه.حساب کیند ببینید من چند ساله دارم همه نیازهامو سرکوب میکنم.هرکسی میاد میپسنده ولی فوقش 1ماهه بعد میزاره میره.نمیدونم چرا.میگم مشکل از کجاست میگن تو خوبی خیلی خوبی خیلی سری ولی حسمو بهت از دست دادم.این چه حرفیه معنیش چیه؟یا میان میپسندن دیگه برنمیگردن پی گیر میشم میبینم یه از خدا بیخبر زیرآب زده چی گفته خدا میدونه ولی خدای من شاهده نه من نه خانوادم ریگی به کفش نداریم.یا میپسندن یه دفه میرن سراغ ییکی دیگه علت میپرسیم جواب نمیدن.یا میان میپسندن و بعدش میگن نه پشیمون شدیم.میدونید چند بار موقعیت واقعی ازدواجم اینطور از بین رفته؟بیشتر از 10 مورد چرا؟؟؟؟؟دارم دیوانه میشم.کمکم کنین
- [سایر] سلام علیکم! در علوم پزشکی و روانشناسی میگویند احتلام در آقایان و قاعدگی در بانوان امری کاملاً طبیعی است؛ یعنی جزئی از ساختار بدن آنها و اتفاقاً نشانه سلامت دستگاه جنسی در آقایان و سلامت رحم در بانوان است. اما ما در روایات داریم که ائمه(ع) جنب نمیشدند و دختران انبیا(ع) نیز حیض نمیشوند. حال با توجه به این روایات، سؤال من این است که اگر احتلام در مردان و قاعدگی در زنان، امری طبیعی و جزء ساختار بدن آنهاست چرا ائمه(ع) احتلام نداشتند؛ و حضرت فاطمه(س) و سایر دختران انبیا(ع) قاعدگی نداشتند؟! آیا ساختار بدنی آنها با ما متفاوت بوده است، یا مسئله دیگری است؟! مخصوصاً اینکه ما میگوئیم که جنبه بشری آن بزرگواران با ما تفاوتی ندارد. در جنبههای معنوی و روحانی با ما متفاوت هستند. اگر ساختار بدنی آنها با ما متفاوت بوده، چه تفاوتی داشته؟! مثلاً تا آنجا که من میدانم خون حیض به خاطر تخریب دیواره رحم در هر ماه و جایگزینی دیواره جدید است. حال در مورد حضرت فاطمه(س) اصولاً این اتفاق نمیافتاده یا نه این اتفاق میافتاده، اما دیواره تخریب شده به شکل دیگری دفع میشده؟! یا برای مثال در مورد احتلام به لحاظ پزشکی میگویند وقتی منی بدن از طریق آمیزش دفع نشد اضافی منی تولیدی از طریق احتلام شبانه دفع میشود. حال آیا بدن ائمه(ع) در دوران مجردی اصلاً منی تولید نمیکرده یا تولید میکرده اما دفع نمیشد؟! اگر دفع نمیشد پس چه اتفاقی میافتاد؟! البته بنده از برخی از اساتید اخلاق شنیدهام که پسری که ذهنش مطلقاً مطلقاً پاک باشد جنب نمیشود و جنب نشانه آلودگی ذهن است. مخصوصاً اگر احتلام کسی با دیدن خواب همراه باشد. حتی شنیدهام از قول برخی از اولیاء الله که آنها نیز در طول عمرشان هرگز احتلام شبانه نداشتند. البته میتوان برای این قول این اساتید اخلاق موید روائی نیز آورد. در دعائی که برای جنب نشدن در مفاتیح است که البته از منابع حدیثی گرفته شده است میخوانیم: (عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا خِفْتَ الْجَنَابَةَ فَقُلْ فِی فِرَاشِکَ- اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الِاحْتِلَامِ وَ مِنْ سُوءِ الْأَحْلَامِ وَ مِنْ أَنْ یَتَلَاعَبَ بِیَ الشَّیْطَانُ فِی الْیَقَظَةِ وَ الْمَنَامِ). حال در اینجا اولاً خوابهای جنسی به خواب سوء تعبیر شده است؛ ثانیاً احتلام ناشی از بازی شیطان است. پس میتوان گفت که واقعاً احتلام عملکرد طبیعی بدن و نشانه سلامت دستگاه جنسی نیست. بلکه این نشان از نوعی تسلط شیطان بر ما دارد. پس ائمه(ع) و شاید برخی از اولیاءالله که شیطان بر آنها هیچ تسلطی ندارد و به مقام مخلصین رسیدهاند؛ محتلم نیز نمیشوند. نظر شما چیست؟!
- [سایر] با سلام من دختری 22 ساله هستم با پسر داییم چند ماهی هست که نامزد کردم . البته فعلا محرم هستیم تا شناختمون بیستر بشه و بعد عقد کنیم . حقیقتش اینه که من مشکلات زیادی دارم این مشکلات هم شامل ویزگی های شخصیتی خودم میشه و هم در ارتباط با نامزدم . خیلی فکر کردم اما به نتیجه ای نرسیدم و حالا از شما میخوام کمکم کنید تا وضعیتم خرابتر نشه و نامزدم ازم دلگیرتر نشه. با اجازتون شماره گذاری میکنم: 1-نامزدم از من محبت و مهربونی میخواد و من به خاطر اینکه ریاضی خوندم خشکم و بلد نیستم بهش مهربونی کنم وهمینطور اون در راه دوریه و کمتر همذیگرو میبینیم نمیدونم واقعا باهاش چطور برخورد کنم .روزی چندبار بهش اسمس میدم اما اون به خاطر کارش فقط شبها میتونه جوابمو بده من اینو میدونم اما کارمو بارها و بارها تکرار میکنمو اونم شاکی میشه و بعد از گذشت چند ماه انقدر که من بهش زنگ زدم دیگه بهم زنگ نمیزنه و منتظر میمونه تا من بهش زنگ بزنم و من از این بابت اصلا احساس خوبی نزارم و حس میکنم نسبت بهم کمی سرد شده . 2-من آدم کاملا منفی گرایی هستم خودم به این قضیه کاملا واقفم اما هر کاری میکنم تا درست شم نمیشه از این قضیه هم منو هم نامزدم کلی اذیت میشم .براتون مثال میزنم مثلا نامزدم در تهران به خاطر کارش تنهاست به محض اینکه شب جوابمو نده ذهنم شروع میکنه به منفی بافی و تند تند بهش اسمس میدم و هر چی توی ذهنمه بهش میگم و ..... در خالی که هیچی نبوده و نامزدم مثلا خواب بوده 3-ببخشین که من انقدرطولش میدم و سر و چشم شمارو به درد آوردم. ارادم تو انجام کارام ضعیفه، تنبلم ،زودرنجم،از نظر جسمی هم خیلی ضعیفم و کلی چیزای دیگه .شاید شما بگین چون منفی باف هستم مسلمه که خودمو اینطور تعریف کنم اما حقیقتش اینه که وقتی به گذشتم نگاه میکنم میبینم به خاطر حوادثی که تو دوره نوجوانیم و کودکیم اتفاق افتاده شخصیت کانمی از خودم ندارم و هر چی که دارم به خاطر تقلید از دیگران بوده .من ،شدم آدم دم دمی که چشمم به دهن دیگرانه و خودم از خودم چیزی ندارم. به محض این که هم چیز به خودم واگذار میشه خرابش میکنم حتی قدرت تصمیم گیری هم ندارم و هر لحظه یه جور حرف میزنم. بلاخره هر جوونی به سن من برای خودش ارزش هایی داره و به اونا پایبنده در حالی که من هیچی از خودم ندارم هیچی همیشه خواستم انسان کاملی باشم اما نشده و به خاطر همین اطرافیانم منو خوب شناختن و از اطرافم پراکنده شدن . من نمیخوام نامزدمو از دست بدم کمکم کنید.