چکار کنیم که افکار گناه آلود(در موارد اعتقادی و...) سراغمون نیاد ؟ سرچشمه این افکار کجاست ؟ با سلام و سپاس از اینکه مرکز ما را برای پاسخ و راهنمایی برگزیده اید؛ پرسشگر گرامی، لازم است مشکلی که شما مطرح فرموده اید را از چهار جنبه مورد بررسی قرار دهیم : 1. جنبه مذهبی و شرعی و اینکه آیا بخاطر این افکار گناهی به شما تعلق می گیرد یا نه، زیرا امکان دارد نگرانی شما بخاطر تعلق احتمالی گناه برای داشتن اینگونه افکار باشد. 2. جنبه روانشناختی این مشکل که مراد از آن تحلیل روانشناختی مشکل فوق است. 3. جنبه آسیب شناسی روانی مشکل فوق، بدین معنی که مشکل شما در کدام دسته از اختلالات روانی قرار می گیرد و برای درمان آن باید چه اقداماتی انجام داد. 4. جنبه مداخلات درمانی برای حل مشکل فوق. 1. در مورد جنبه دینی مشکل، باید عرض نمایم که اولا گناه و ثواب بر اعمال اختیاری ما تعلق می گیرد، نه آنچه که خارج از اختیار ما است، و افکاری از این دست که ما در روانشناسی، نام افکار وسواسی اجباری بر آن می نهیم، خارج از اراده و اختیار ما به ذهن وارد می شوند و لذا گناه و یا هیچ اثر شرعی دیگر در قبال آنها به ما تعلق نمی گیرد. بخاطر همین است که وقتی شخصی به حضور پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و اله و سلّم می آید و می گوید که هنگام نماز توهین های بسیار زشتی نسبت به خدا در ذهن من می آید، که بسیار ناراحتم می کند، چکار کنم، پیامبر فرمودند : حساسیتی نسبت به آمد و رفت این افکار نشان نده و خودت را بخاطر آنها سرزنش نکن زیرا این افکار را شیطان در دل تو خطور می دهد تا ذهن تو را به آنها مشغول سازد تا از یاد خدا باز بمانی و لذا اینگونه افکار در حقیقت متعلق به شیطان است نه متعلق به تو؛ پس باکی از آن نداشته باش. 2. اما در تحلیل روانشناختی مشکل شما باید عرض نمایم که کارل گوستاو یونگ از روانشناسان برجسته و خدا باور است؛ ایشان در تحقیقات گسترده فرا فرهنگی که در طی سالیان طولانی انجام داده به این نتیجه رسیده است که در سرشت انسان باکس هایی تعبیه شده است که او نام آنها را کهن الگو و یا صور نخستین (آرکی تایپ) می نامد. هر یک از این صورت ها نقش خاصی را در تکامل و یا انحطاط انسان بازی می کنند؛ ایشان معتقد است که کهن الگویی به نام سلف(self) در سرشت انسان وجود دارد که نماینده خدا در وجود انسان است و او را به سوی خوبی ها فرا می خواند و کهن الگویی به نام شادو(shado) وجود دارد که نماینده شیطان در وجود انسان است و در بزنگاه های خاصی که اوضاع بر وفق مراد او باشد انسان را به سوی امور ناخوشایند فرامی خواند. حال وقتی ما سخن گرانسنگ پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله و سلّم را با این دید نگاه کنیم در می یابیم که افکار منفی پیش گفته، مربوط به تلقینات شادو است و لذا منسوب به ما نیست و گناهی از این جهت بر ما بار نمی شود. یونگ معتقد است که اینگونه کارهای شادو همیشه در سیستم روانی انسان وجود خواهد داشت و روش مقابله با اینگونه افکار اینست که انسان به خاستگاه این افکار که دامان شادو است توجه داشته باشد و فقط همین توجه باعث می شود که این گونه افکار از تاریکی ترسناک خارج شوند و انسان وقتی بداند که این افکار از کجا نشأت می گیرد دیگر نگرانی وی در قبال آنها بسیار کاهش می یابد. 3. و اما در مورد آسیب شناسی مشکل فوق باید عرض نمایم که مشکل شما وسواس فکری است؛ توضیح اینکه وسواس از جمله اختلال های اضطرابی است یعنی ریشه آن به اضطراب باز می گردد و معادل انگلیسی آن obssession است، ولی برخی معتقدند که وسواس معادل خوبی برای این واژه نیست زیرا نقطه مرکزی در آنچه که به نام وسواس مشهور است (گیردادن) است و بهتر است که معادل واژة فوق را (گیر دادن) بدانیم زیرا گیر دادنِِ (بیمارگونه) و غیر عادی، ویژگی مشترک تمام انواع و اقسام وسواس است. وسواس از نظر محتوا، در یک تقسیم بندی کلی به سه قسم تقسیم می شود : 1- وسواس فکری که محتوایش فکری است؛ در این قسم شخص به گیر دادن های فکر خود که بصورت اجباری دائما تکرار می شوند و شخص را راحت نمی گذارند مبتلا می شود. یعنی یک فکر خاصی بدون اراده او و بصورت آزار دهنده ای در ذهن او تکرار می شود و شخص را بیچاره می سازد که اگر فرد اقدام به درمان آن نکند این اختلال پیشرفت کرده و حتی امکان دارد شخص را به حد جنون برساند. این قسم خود به چندین دسته تقسیم می شود مثل وسواس تکرار اعداد در ذهن و وسواس تکرار یک جمله در ذهن و... . 2- وسواس عملی که محتوایش عمل است؛ در این قسم، شخص به طور ناخودخواسته مبادرت به تکرار یک عمل می کند؛ مثلا درب خانه را قفل میکند و بعد از اینکه چند قدم از خانه دور شد دوباره باز میگردد و قفل درب را باز بینی میکند و دوباره بعد از چند ثانیه باز می گردد و همین کار را تکرار می کند؛ که این قسم نیز به دسته های مختلفی همانند وسواس دقت، وسواس شستشو و ... تقسیم می شود. 3- وسواسی که محتوایش فکری عملی است؛ گاهی دو قسم ذکر شده، باهم ترکیب شده و قسم سومی به نام وسواس فکری و عملی که در اصطلاح روانشناسی علامت اختصاری آن OCD (obsession compulsion disorder) به معنی اختلال وسواس فکری وعملی می باشد، درست می کنند. در این قسم، شخصی که دچار وسواس فکری است، برای رهایی از فشارهای افکاری که بصورت آزار دهنده ای در ذهن او تکرار میشوند و دست از سر او برنمی دارند؛ به تکرار یک عمل روی می آورد تا آن فکر مزاحم دمی او را راحت بگذارد. مثلاً فکری در ذهن شخص که به او می گوید دستت نجس است، دائما و به صورت آزار دهنده ای تکرار می شود و شخص برای رهایی دست خود را می شوید و چون دوباره آن فکر بطور ناخواسته ای تکرار می شود شخص دوباره برای رهایی، شستن دست خود را تکرار می کند و دائما این عمل تکرار می شود. 4. در مورد درمان باید عرض نمایم که معمولا وسواس یک مبنای زیست شناختی (biological) دارد. در این صورت شخص مبتلا به وسواس و به ویژه در نوع شدید آن، باید ابتدا به یک متخصص اعصاب و روان (روان پزشک) مراجعه نماید تا با شروع درمان به وسیله دارو تا حدی بتواند بر خود مسلط شود و بعد از آن مداخلات روان درمانی و رفتار درمانی برای بهبود وضعیت شخص مبتلا به وسواس شروع شود. تکنیکهای کنترل و توقف فکر و غرقه سازی بهترین و متداول ترین روش برای درمان انواع وسواس می باشد ولی همانطور که گفته شد در وسواس های شدید ابتدا باید درمان دارویی صورت پذیرد. برای مقابله با وسواس فکری، تکنیک هایی مانند بازداری اندیشه، جابجایی اندیشه و آموزش مواجهه صحیح با افکار مزاحم، و مقابله با تصاویر ذهنی مزاحم وجود دارد که در صورت نیاز به استفاده ازآنها باید با مشاورین مراکز مشاوره تماس گرفت، زیرا حضور مشاور در اجرای این تکنیکها و دست کم آموزش آنها ضروری می باشد. موفق باشید. باز هم با ما مکاتبه کنید. نویسنده : غلامرضا مهرانفر
چکار کنیم که افکار گناه آلود(در موارد اعتقادی و...) سراغمون نیاد ؟ سرچشمه این افکار کجاست ؟
چکار کنیم که افکار گناه آلود(در موارد اعتقادی و...) سراغمون نیاد ؟ سرچشمه این افکار کجاست ؟
با سلام و سپاس از اینکه مرکز ما را برای پاسخ و راهنمایی برگزیده اید؛ پرسشگر گرامی، لازم است مشکلی که شما مطرح فرموده اید را از چهار جنبه مورد بررسی قرار دهیم :
1. جنبه مذهبی و شرعی و اینکه آیا بخاطر این افکار گناهی به شما تعلق می گیرد یا نه، زیرا امکان دارد نگرانی شما بخاطر تعلق احتمالی گناه برای داشتن اینگونه افکار باشد.
2. جنبه روانشناختی این مشکل که مراد از آن تحلیل روانشناختی مشکل فوق است.
3. جنبه آسیب شناسی روانی مشکل فوق، بدین معنی که مشکل شما در کدام دسته از اختلالات روانی قرار می گیرد و برای درمان آن باید چه اقداماتی انجام داد.
4. جنبه مداخلات درمانی برای حل مشکل فوق.
1. در مورد جنبه دینی مشکل، باید عرض نمایم که اولا گناه و ثواب بر اعمال اختیاری ما تعلق می گیرد، نه آنچه که خارج از اختیار ما است، و افکاری از این دست که ما در روانشناسی، نام افکار وسواسی اجباری بر آن می نهیم، خارج از اراده و اختیار ما به ذهن وارد می شوند و لذا گناه و یا هیچ اثر شرعی دیگر در قبال آنها به ما تعلق نمی گیرد. بخاطر همین است که وقتی شخصی به حضور پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و اله و سلّم می آید و می گوید که هنگام نماز توهین های بسیار زشتی نسبت به خدا در ذهن من می آید، که بسیار ناراحتم می کند، چکار کنم، پیامبر فرمودند : حساسیتی نسبت به آمد و رفت این افکار نشان نده و خودت را بخاطر آنها سرزنش نکن زیرا این افکار را شیطان در دل تو خطور می دهد تا ذهن تو را به آنها مشغول سازد تا از یاد خدا باز بمانی و لذا اینگونه افکار در حقیقت متعلق به شیطان است نه متعلق به تو؛ پس باکی از آن نداشته باش.
2. اما در تحلیل روانشناختی مشکل شما باید عرض نمایم که کارل گوستاو یونگ از روانشناسان برجسته و خدا باور است؛ ایشان در تحقیقات گسترده فرا فرهنگی که در طی سالیان طولانی انجام داده به این نتیجه رسیده است که در سرشت انسان باکس هایی تعبیه شده است که او نام آنها را کهن الگو و یا صور نخستین (آرکی تایپ) می نامد. هر یک از این صورت ها نقش خاصی را در تکامل و یا انحطاط انسان بازی می کنند؛ ایشان معتقد است که کهن الگویی به نام سلف(self) در سرشت انسان وجود دارد که نماینده خدا در وجود انسان است و او را به سوی خوبی ها فرا می خواند و کهن الگویی به نام شادو(shado) وجود دارد که نماینده شیطان در وجود انسان است و در بزنگاه های خاصی که اوضاع بر وفق مراد او باشد انسان را به سوی امور ناخوشایند فرامی خواند. حال وقتی ما سخن گرانسنگ پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله و سلّم را با این دید نگاه کنیم در می یابیم که افکار منفی پیش گفته، مربوط به تلقینات شادو است و لذا منسوب به ما نیست و گناهی از این جهت بر ما بار نمی شود. یونگ معتقد است که اینگونه کارهای شادو همیشه در سیستم روانی انسان وجود خواهد داشت و روش مقابله با اینگونه افکار اینست که انسان به خاستگاه این افکار که دامان شادو است توجه داشته باشد و فقط همین توجه باعث می شود که این گونه افکار از تاریکی ترسناک خارج شوند و انسان وقتی بداند که این افکار از کجا نشأت می گیرد دیگر نگرانی وی در قبال آنها بسیار کاهش می یابد.
3. و اما در مورد آسیب شناسی مشکل فوق باید عرض نمایم که مشکل شما وسواس فکری است؛ توضیح اینکه وسواس از جمله اختلال های اضطرابی است یعنی ریشه آن به اضطراب باز می گردد و معادل انگلیسی آن obssession است، ولی برخی معتقدند که وسواس معادل خوبی برای این واژه نیست زیرا نقطه مرکزی در آنچه که به نام وسواس مشهور است (گیردادن) است و بهتر است که معادل واژة فوق را (گیر دادن) بدانیم زیرا گیر دادنِِ (بیمارگونه) و غیر عادی، ویژگی مشترک تمام انواع و اقسام وسواس است.
وسواس از نظر محتوا، در یک تقسیم بندی کلی به سه قسم تقسیم می شود :
1- وسواس فکری که محتوایش فکری است؛ در این قسم شخص به گیر دادن های فکر خود که بصورت اجباری دائما تکرار می شوند و شخص را راحت نمی گذارند مبتلا می شود. یعنی یک فکر خاصی بدون اراده او و بصورت آزار دهنده ای در ذهن او تکرار می شود و شخص را بیچاره می سازد که اگر فرد اقدام به درمان آن نکند این اختلال پیشرفت کرده و حتی امکان دارد شخص را به حد جنون برساند. این قسم خود به چندین دسته تقسیم می شود مثل وسواس تکرار اعداد در ذهن و وسواس تکرار یک جمله در ذهن و... .
2- وسواس عملی که محتوایش عمل است؛ در این قسم، شخص به طور ناخودخواسته مبادرت به تکرار یک عمل می کند؛ مثلا درب خانه را قفل میکند و بعد از اینکه چند قدم از خانه دور شد دوباره باز میگردد و قفل درب را باز بینی میکند و دوباره بعد از چند ثانیه باز می گردد و همین کار را تکرار می کند؛ که این قسم نیز به دسته های مختلفی همانند وسواس دقت، وسواس شستشو و ... تقسیم می شود.
3- وسواسی که محتوایش فکری عملی است؛ گاهی دو قسم ذکر شده، باهم ترکیب شده و قسم سومی به نام وسواس فکری و عملی که در اصطلاح روانشناسی علامت اختصاری آن OCD (obsession compulsion disorder) به معنی اختلال وسواس فکری وعملی می باشد، درست می کنند. در این قسم، شخصی که دچار وسواس فکری است، برای رهایی از فشارهای افکاری که بصورت آزار دهنده ای در ذهن او تکرار میشوند و دست از سر او برنمی دارند؛ به تکرار یک عمل روی می آورد تا آن فکر مزاحم دمی او را راحت بگذارد. مثلاً فکری در ذهن شخص که به او می گوید دستت نجس است، دائما و به صورت آزار دهنده ای تکرار می شود و شخص برای رهایی دست خود را می شوید و چون دوباره آن فکر بطور ناخواسته ای تکرار می شود شخص دوباره برای رهایی، شستن دست خود را تکرار می کند و دائما این عمل تکرار می شود.
4. در مورد درمان باید عرض نمایم که معمولا وسواس یک مبنای زیست شناختی (biological) دارد. در این صورت شخص مبتلا به وسواس و به ویژه در نوع شدید آن، باید ابتدا به یک متخصص اعصاب و روان (روان پزشک) مراجعه نماید تا با شروع درمان به وسیله دارو تا حدی بتواند بر خود مسلط شود و بعد از آن مداخلات روان درمانی و رفتار درمانی برای بهبود وضعیت شخص مبتلا به وسواس شروع شود. تکنیکهای کنترل و توقف فکر و غرقه سازی بهترین و متداول ترین روش برای درمان انواع وسواس می باشد ولی همانطور که گفته شد در وسواس های شدید ابتدا باید درمان دارویی صورت پذیرد. برای مقابله با وسواس فکری، تکنیک هایی مانند بازداری اندیشه، جابجایی اندیشه و آموزش مواجهه صحیح با افکار مزاحم، و مقابله با تصاویر ذهنی مزاحم وجود دارد که در صورت نیاز به استفاده ازآنها باید با مشاورین مراکز مشاوره تماس گرفت، زیرا حضور مشاور در اجرای این تکنیکها و دست کم آموزش آنها ضروری می باشد.
موفق باشید. باز هم با ما مکاتبه کنید.
نویسنده : غلامرضا مهرانفر
- [سایر] کنترل ذهن و خطورات گناه آلود چگونه است؟
- [آیت الله بهجت] منظور از به گناه افتادن در اثر ازدواج نکردن چیست؟ گناهان مقاربتی مراد است یا گناهان دیگری نظیر نگاه شهوت آلود و... را نیز شامل می شود؟
- [سایر] چطور فکر و ذهن خود را از خیال پردازی های گناه آلود دور کنیم؟
- [سایر] این اندیشه که زن عنصر گناه و فریب است، از کجا سرچشمه گرفته است، و به طور کلی، نظر اسلام در این زمینه چیست؟
- [سایر] اگر فردی از نظر اعتقادی خوب باشد ولی خانواده اش این طور نباشند باید آن فرد چکار کند تا خانواده اش به این سمت کشیده شوند؟
- [سایر] مگر خداوند نگفته است : (ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ). ولی چرا دعاهای من مستجاب نمی شود؟ به همین خاطر از خدا و ائمه، دلگیرم و دیگر به آنها اعتقادی ندارم. حتی چند وقت پیش برای فردی که وارد رابطه با نامحرم شده بود، دعا کردم که از آن گناه رها شود، ولی او هم رها نشد. شما بگویید چکار کنم؟ ناراحتم که دعاهایم مستجاب نمی شود.
- [سایر] صدای درونی در قلب و سینه من است که بسیار مرا آزرده می کند. در اکثر اوقات مرا تشویق به گناه می کند و در حین انجام کار تصاویر گناه آلود در ذهن من می آورد. من با خواندن سوره ناس در آن هنگام برای چند لحظه ایی راحت می شوم، ولی بعد از مدتی دوباره شروع می شود؛ وقتی هم شروع می کند گویا سینه ام تنگ می شود و نفسم بالا نمی آید؛ از بس به من فشار می آورد. آیا این همان خنّاس است که خدا در سوره ناس می فرماید (الذی یوسوس فی صدور الناس)؟ چکار کنم که مغلوبش کنم ؟ به خدا دوست ندارم معصیت خدا را انجام دهم.
- [سایر] پسری 17 ساله هستم که نیاز به ارتباط جنسی دارم چکار کنم تا ارتباطم با جنس مخالف گناه نباشد؟
- [سایر] من نمی توانم ازدواج کنم، شرایطش نیست، چکار باید بکنم، نمی خواهم به گناه کشیده شوم، اما سخته و ...
- [سایر] با سلام. بنده مدتی است دچار افکاری ناراجت کننده می شوم.برای مثال در مورد برخی انسانها افکار ناراحت کننده و مشمئز کننده ای به ذهنم خطور می کند و حتی در مورد معصومین ( علیهم السلام) و به همین دلیل گاهی اوقات احساس گناه می کنم.لطفا مرا راهنمایی کنید تا از شر چنین افکار ناراحت کننده ای خلاصی یابم.
- [آیت الله مظاهری] اگر کسی گناه صغیرهای نظیر نگاه شهوتآلود به نامحرم را سبک بشمارد و یا واجبی از واجبات را نظیر کمک به کسی که میبیند در مضیقه است و میتواند به او کمک کند، سبک بشمارد و به او کمک نکند و با بیاعتنایی از او بگذرد، همان گناه کوچک، کبیره میشود، و آن ترک واجب نظیر ترک خمس و زکات از گناهان کبیره میشود، و اگر- العیاذ بالله- آن استخفاف اعتقادی باشد نه عملی، اگر ملتزم به لوازم آن باشد، کفر است.
- [آیت الله مظاهری] صفت حسادت که رذیله مهمّی است، گرچه معصیت است، ولی پروردگار عالم تا بر طبق آن عملی انجام نگیرد، مؤاخذه نمیکند، بنابراین در خصوص حسد نه سائر رذائل، معصیت و حرمت مربوط به اعمالی است که از آن سرچشمه میگیرد، و تا عملی بر طبق آن انجام نگیرد، بخشیده شده است و ضرر به عدالت هم نمیزند، و همچنین است سوء ظنّ به دیگران اگر صرف خطور در دل باشد و استقرار نداشته باشد، و نظیر خطور گناه که همین حکم را دارد. صفحه 374
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ، متابعت از شیطان درون (هوای نفس) و از شیطان برون (وسوسههای ابلیس و افراد ناباب) است، و این متابعت دارای اقسامی است که برخی از آن، گناه نیست: الف) متابعت از آنها به طور عادت و ملکه شده باشد؛ نظیر کسی که گناه عادت او شده است و قرآن شریف این قسم را شرک میداند (شرک عملی نه اعتقادی) چنانکه میفرماید: (أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ الهَهُ هَواه)[1] (آیا دیدی کسی را که هوای نفس خویش را به عنوان خدای خود گرفته است؟) یا میفرماید: (أَلَمْ أَعْهَدْ الَیْکُمْ یا بَنی ادَمَ انْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطان)[2] (ای فرزندان آدم آیا از شما پیمان نگرفتم که شیطان را نپرستید؟) ب) متابعت از آنها نه به طور عادت و ملکه؛ نظیر کسی که گاهی مثلاً دروغ میگوید و یا آلودگی چشم دارد و یا غیبت میکند و مانند اینها، و این قسم همان گناهانی است که بعضی از آنها در مسائل گذشته و آینده آمده است. ج) متابعت از آنها به طور عادت و ملکه نه در گناه بلکه در خواستههای آنها که گناه نیست، و علمای علم اخلاق به آن (مشتهیات نفس) میگویند و پرهیز از آن را به طور جدی خواستارند، نظیر سرگرم شدن به لذّات نفس از خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج و تجمّلات و بازیها و مانند اینها، و این قسم گرچه گناه نیست، ولی خطر آن خیلی بالا است، علاوه بر اینکه سد و مانع محکمی در برابر تکامل است، و محال است که انسان با توغّل در مشتهیات بتواند استکمال پیدا کند. د) متابعت از آنها نه به طور عادت و نه در گناه؛ نظیر ارضای غرایز به طور متوسّط و از راه حلال، و این قسم نه تنها گناه نیست، بلکه قرآن شریف سفارش مؤکّدی برای آن نموده است. صفحه 428 (قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللَّهِ الَّتی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ)[3] (ای پیامبر بگو چه کسی زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده و نیز روزیهای پاکیزه را، حرام کرده است؟) ولی باید مواظب باشد دل بستگی و عادت به آن پیدا نشود.