بعضی از این منظر که هر موجودی که از کمالهای بیشتر برخوردار باشد نمادی کاملتر از نمونههای دیگر است، معتقدند که در میان موجودات انسان نمونه کاملترین نماد است، که تمام فضایل و ویژگیهای یک موجود کامل، برای رسیدن به کمال را داراست. که این نگاه درباره انسان از دو دیدگاه و از دو منظر قابل بررسی است: 1- دیدگاه الهی ، 2- دیدگاه الحادی ، که نقطه مقابل دیدگاه الهی است. در دیدگاه نخست که برداشت الهی از انسان دارندهی جمیع کمالات و همچنین انسان موجود در نظام خلقت مطرح می شود، نه عنوان بشری به میان می آید و نه عنوان انسانی، بلکه عنوانی که شایسته چنین موجودی است عنوان خلیفه اللهی است که انسان در این دیدگاه به عنوان خلیفه الهی بر روی زمین مطرح می شود: ( انی جاعل فی الارض خلیفه) (سوره بقره آیه 30) این کمال که از بدو خلقت انسان از سوی خالق حکیم به وی اعطاء شد، امری را محقق ساخت که به موجب آن انسان در امر خضوع شریک خداوند قرار گرفت و تمام فرشتگان به آستان موجود خاکی سر تعظیم فرود آوردند. این جایگاه، نه به خاطر وجود ملکی آدم بود و نه به دلیل شرافت ملکوتی وی، بلکه به خاطر سر و رمزی بود که خداوند در نهاد انسان گذاشت و آن تعلیم اسماءالهی بود که قرآن می فرماید ( و علم آدم الاسماء کلها) که همه اسماء الهی به آدم تعلیم داده شد وبه همین جهت مظهر اسماء الهی و نماد کمال آیینه حق تعالی شد که فرشتگاه مقرب الهی برای یاد گرفتن می بایست در پیش او زانو می زدند. آدم از خاک و ملک از نور بود سجده خاک از ملائک دور بود علم الاسماء چون بدو تعلیم شد لایق آن سجده و تعظیم شد بنابراین نماد مترادف با آیه و رمز و مثال، گویای این حقیقت است که همه پدیده های عالم بر اثر تجلی نور خداوند بوجود آمدهاند و بالا ترین تجلی و آینه آن، انسان است که کاملترین مثال حق است که همواره به غیر خود و به اصل خود اشاره دارد مانند آینه که از خود هیچ ندارد و فقط تصویر دیگری را نشان می دهد به همین دلیل انسان آیتی از آیات کبرای خداوند سبحان مطرح می شود، که تبیین حق و راه رسیدن به حقیقت و معرفت از درون جان او می گذرد که این شناخت منتهی به معرفت به پروردگار می شود. از این رو خداوند در آیات متعدد دعوت به تفکر در آیات و نشانههای خود کرده است، مخصوصا در ابطه با انسان می فرماید (اولم یتفکروا فی انفسهم)(روم/ 42) که این دعوت ها می رساند عالم آکنده از نماد ها و نشانه هاست چه در درون انسان و چه در بیرون انسان. از سوی دیگر برای شناخت معرفت و اسرار آفرینش همواره به آیات و نشانه ها نیازمندیم، که شاید سرش این باشد که چون ذات و صفات خدا نامتناهی است و سعه ی وجود آدمی متناهیُ ظهور آن نا متناهی در این متناهی جز به صورت نمادین ممکن نیست، لذا وجود انسان کلمهی مرموز الهی است که از حقیقتی نامتناهی در ورای خود، از اسماء و صفات الهی حکایت می کند، و از این روست که حتی سخن گفتن از امر نامتناهی با کلمات متناهی انسانی نیز فقط با بیان نمادین و رمزی ممکن است1 اما دیدگاه دیگری که در مقابل دیدگاه الهی قراردارد، دیدگاه الحادی است؛ به این معنا که رابطه انسان را با خالق نادیده می نگرد و رابطه انسان و طبیعت را منهای خداوند می انگارد، این مثلث ناقص که نگاه تک بعدی به انسان و مجموعه جهان آفرینش دارد، اومانیسم و انسان محوری را هسته اصلی آفرینش و جهان می پندارد و مفهوم انسانیت کانون توجه و تنها هدف آن فرض میشود و به عبارت دیگر این فلسفه انسانها را از خداوند خالق آنها دور کرده و به پرداختن به زندگی و هویت فردی خود فرا می خواند و نسبت به هیچ نیروی دیگری به جز خودش مسؤلیتی ندارد. از این رو در پندارهایی که مربوط به پرستش می شود خدایان به صورت اشیاء بیجانی در میآیندکه گاهی نشاندهنده مفاهیم انتزاعی و ماوراءالطبیعی هستند که نماد یک موجود آسمانی است که ماهیت واقعی آن کاملا غیر شخصی است و گاهی نشاندهنده موجودات علوی و ملکوتی هستند که سمبل فرشتگان و ارواح انبیاء الهی است. البته با توجه به خلقت الهی انسان که بر اساس فطرت الهی آفریده شده این دیدگاه اصالتی ندارد به دلیل اینکه این برداشت در واقع انحرافی بوده که در عقاید انسانهای در طول تاریخ بوجود آمده است که در بستر تاریخ انسانها به دلیل حس گرایی در مورد پدیدههای عالم ماوراء، دچار انحراف و عدول از مسیر اصلی شدندو به گواه تاریخ مجسمهها و صورتهایی که انسان های اولیه بنا می کردند و یا تصاویری که از آنها نقاشی می کردند جنبه یادبود پیامبران و انسانهای صاحب کرامت را داشته که به تدریج صورت الاههای خیالی به خود گرفته و معبود آنها واقع شده است که به دلیل نسبت دادن مقام الوهیت و ربوبیت، جایگاه مقدس مورد پرستش و تقدس از طرف انسانها بوده است.این انحراف نه تنها به عنوان مکتبی الحادی در مقابل مکاتب الهی مطرح شد بلکه در میان ادیان الهی و توحیدی رسوب نمود و آنها را دچار تحریف کرد به گونه ای که به جای پرستش و عبادت موجود واحد، ثنویت و تثلیث جایگزین شد و انسان از مسیر توحید مدارانه و یکتا پرستی به انحراف رفت و ادعای الاهیت و ربوبیت در قالب انسان محوری و اومانیسم ظهور و بروز کرد مثلا در سفر تکوین تورات و نیز در تلمود و دیگر کتاب های تفسیر و شرح متون مقدس این اصل که انسان شبیه به خدا آفریده شده است اساس تعلیمات دانشمندان یهود درباره وجود انسانی است. ( از این لحاظ انسان بر همه مخلوقات جهان فضیلت دارد و خود نشان می دهد که عالیترین نقطه در کار آفرینش است. انسان محبوب است زیرا شبیه خدا آفریده شده است)2 حتی در فرهنگ کابالای یهود (انسان با خدا هم در ذات، جرقه الهی غیر مخلوق بودن و هم در شکل پیچیده وارگانیک مشترک هستند و در تفسیر کابالیستی یهوه معادل آدم است، آدم خداست. با این منطق چنین ادعا می شود که تمام انسانها در بالاترین حق تحقق تواناییهای بالقوه شان شبیه خدا می گردند 3 همچنین کتاب مقدس مسیحیان وضع اولی انسان را چنین بیان می دارد (به صورت خدا و شبیه خدا)(خدا روح است و انسان هم دارای روح می باشد. خصوصیات مهم روح عبارتند از عقل و وجدان و اراده. روح یک وجود عقلانی و اخلاقی آزاد است. پس خدا در موقع خلق انسان به صورت خودش این خصوصیات خود را در او قرار داد . . . )4 که از این جملات که در کتاب مقدس وارد شده است چیزی جز تحریف و شریک و همتا قرار دادن آدمی در کنار خداوند سبحان بدست نمی آید. انسانی که در جایگاه خدا قرار می گیرد خود را معیار خوبی و بدی می انگارد .و هر آنچه به میل و نفع او باشد می پسندد و در این نگاه انسان مدارانه، هر ناخوشایندی را بد می پندارد هر چند به سود او باشد. بنابراین در هر دو دیدگاه انسان به عنوان موجودی کامل و دارای کمال مطرح می شود ولی در یکی کمال انسانی محدود به خواسته های نفسانی و حیوانی است که اوج آن قدم گذاشتن در جایگاه اسفل السافلین است و در دیگری کمال انسان نائل آمدن به مقام لقاء الله است که اوج آن رسیدن به فاصله کمتر از قاب قوسین است. 1-ر.ک:فصلنامه فرهنگستان هنر،غلامرضااعوانی بهار1382) 2 میشنا سهندرین5:4 ،تلمود فصل سوم انسان،ترجمه از متن انگلیسی،امیر فریدون گرگانی ص87 3 فرماسونری جهانی اثر هارون یحیی ترجمه دکتر میر ترابی نشر المعی 1387 4الاهیات مسیحی ص145:ص150،(ر.ک:صورت وسیرت انسان در قرآن:عبد الله جوادی آملی نشراسراء1383
چه دیدگاه هایی در مورد انسان به عنوان موجودی کامل وجود دارد؟
بعضی از این منظر که هر موجودی که از کمالهای بیشتر برخوردار باشد نمادی کاملتر از نمونههای دیگر است، معتقدند که در میان موجودات انسان نمونه کاملترین نماد است، که تمام فضایل و ویژگیهای یک موجود کامل، برای رسیدن به کمال را داراست. که این نگاه درباره انسان از دو دیدگاه و از دو منظر قابل بررسی است: 1- دیدگاه الهی ، 2- دیدگاه الحادی ، که نقطه مقابل دیدگاه الهی است.
در دیدگاه نخست که برداشت الهی از انسان دارندهی جمیع کمالات و همچنین انسان موجود در نظام خلقت مطرح می شود، نه عنوان بشری به میان می آید و نه عنوان انسانی، بلکه عنوانی که شایسته چنین موجودی است عنوان خلیفه اللهی است که انسان در این دیدگاه به عنوان خلیفه الهی بر روی زمین مطرح می شود: ( انی جاعل فی الارض خلیفه) (سوره بقره آیه 30) این کمال که از بدو خلقت انسان از سوی خالق حکیم به وی اعطاء شد، امری را محقق ساخت که به موجب آن انسان در امر خضوع شریک خداوند قرار گرفت و تمام فرشتگان به آستان موجود خاکی سر تعظیم فرود آوردند. این جایگاه، نه به خاطر وجود ملکی آدم بود و نه به دلیل شرافت ملکوتی وی، بلکه به خاطر سر و رمزی بود که خداوند در نهاد انسان گذاشت و آن تعلیم اسماءالهی بود که قرآن می فرماید ( و علم آدم الاسماء کلها) که همه اسماء الهی به آدم تعلیم داده شد وبه همین جهت مظهر اسماء الهی و نماد کمال آیینه حق تعالی شد که فرشتگاه مقرب الهی برای یاد گرفتن می بایست در پیش او زانو می زدند.
آدم از خاک و ملک از نور بود سجده خاک از ملائک دور بود
علم الاسماء چون بدو تعلیم شد لایق آن سجده و تعظیم شد
بنابراین نماد مترادف با آیه و رمز و مثال، گویای این حقیقت است که همه پدیده های عالم بر اثر تجلی نور خداوند بوجود آمدهاند و بالا ترین تجلی و آینه آن، انسان است که کاملترین مثال حق است که همواره به غیر خود و به اصل خود اشاره دارد مانند آینه که از خود هیچ ندارد و فقط تصویر دیگری را نشان می دهد به همین دلیل انسان آیتی از آیات کبرای خداوند سبحان مطرح می شود، که تبیین حق و راه رسیدن به حقیقت و معرفت از درون جان او می گذرد که این شناخت منتهی به معرفت به پروردگار می شود. از این رو خداوند در آیات متعدد دعوت به تفکر در آیات و نشانههای خود کرده است، مخصوصا در ابطه با انسان می فرماید (اولم یتفکروا فی انفسهم)(روم/ 42) که این دعوت ها می رساند عالم آکنده از نماد ها و نشانه هاست چه در درون انسان و چه در بیرون انسان. از سوی دیگر برای شناخت معرفت و اسرار آفرینش همواره به آیات و نشانه ها نیازمندیم، که شاید سرش این باشد که چون ذات و صفات خدا نامتناهی است و سعه ی وجود آدمی متناهیُ ظهور آن نا متناهی در این متناهی جز به صورت نمادین ممکن نیست، لذا وجود انسان کلمهی مرموز الهی است که از حقیقتی نامتناهی در ورای خود، از اسماء و صفات الهی حکایت می کند، و از این روست که حتی سخن گفتن از امر نامتناهی با کلمات متناهی انسانی نیز فقط با بیان نمادین و رمزی ممکن است1
اما دیدگاه دیگری که در مقابل دیدگاه الهی قراردارد، دیدگاه الحادی است؛ به این معنا که رابطه انسان را با خالق نادیده می نگرد و رابطه انسان و طبیعت را منهای خداوند می انگارد، این مثلث ناقص که نگاه تک بعدی به انسان و مجموعه جهان آفرینش دارد، اومانیسم و انسان محوری را هسته اصلی آفرینش و جهان می پندارد و مفهوم انسانیت کانون توجه و تنها هدف آن فرض میشود و به عبارت دیگر این فلسفه انسانها را از خداوند خالق آنها دور کرده و به پرداختن به زندگی و هویت فردی خود فرا می خواند و نسبت به هیچ نیروی دیگری به جز خودش مسؤلیتی ندارد.
از این رو در پندارهایی که مربوط به پرستش می شود خدایان به صورت اشیاء بیجانی در میآیندکه گاهی نشاندهنده مفاهیم انتزاعی و ماوراءالطبیعی هستند که نماد یک موجود آسمانی است که ماهیت واقعی آن کاملا غیر شخصی است و گاهی نشاندهنده موجودات علوی و ملکوتی هستند که سمبل فرشتگان و ارواح انبیاء الهی است.
البته با توجه به خلقت الهی انسان که بر اساس فطرت الهی آفریده شده این دیدگاه اصالتی ندارد به دلیل اینکه این برداشت در واقع انحرافی بوده که در عقاید انسانهای در طول تاریخ بوجود آمده است که در بستر تاریخ انسانها به دلیل حس گرایی در مورد پدیدههای عالم ماوراء، دچار انحراف و عدول از مسیر اصلی شدندو به گواه تاریخ مجسمهها و صورتهایی که انسان های اولیه بنا می کردند و یا تصاویری که از آنها نقاشی می کردند جنبه یادبود پیامبران و انسانهای صاحب کرامت را داشته که به تدریج صورت الاههای خیالی به خود گرفته و معبود آنها واقع شده است که به دلیل نسبت دادن مقام الوهیت و ربوبیت، جایگاه مقدس مورد پرستش و تقدس از طرف انسانها بوده است.این انحراف نه تنها به عنوان مکتبی الحادی در مقابل مکاتب الهی مطرح شد بلکه در میان ادیان الهی و توحیدی رسوب نمود و آنها را دچار تحریف کرد به گونه ای که به جای پرستش و عبادت موجود واحد، ثنویت و تثلیث جایگزین شد و انسان از مسیر توحید مدارانه و یکتا پرستی به انحراف رفت و ادعای الاهیت و ربوبیت در قالب انسان محوری و اومانیسم ظهور و بروز کرد مثلا در سفر تکوین تورات و نیز در تلمود و دیگر کتاب های تفسیر و شرح متون مقدس این اصل که انسان شبیه به خدا آفریده شده است اساس تعلیمات دانشمندان یهود درباره وجود انسانی است. ( از این لحاظ انسان بر همه مخلوقات جهان فضیلت دارد و خود نشان می دهد که عالیترین نقطه در کار آفرینش است. انسان محبوب است زیرا شبیه خدا آفریده شده است)2
حتی در فرهنگ کابالای یهود (انسان با خدا هم در ذات، جرقه الهی غیر مخلوق بودن و هم در شکل پیچیده وارگانیک مشترک هستند و در تفسیر کابالیستی یهوه معادل آدم است، آدم خداست. با این منطق چنین ادعا می شود که تمام انسانها در بالاترین حق تحقق تواناییهای بالقوه شان شبیه خدا می گردند 3
همچنین کتاب مقدس مسیحیان وضع اولی انسان را چنین بیان می دارد (به صورت خدا و شبیه خدا)(خدا روح است و انسان هم دارای روح می باشد. خصوصیات مهم روح عبارتند از عقل و وجدان و اراده. روح یک وجود عقلانی و اخلاقی آزاد است. پس خدا در موقع خلق انسان به صورت خودش این خصوصیات خود را در او قرار داد . . . )4
که از این جملات که در کتاب مقدس وارد شده است چیزی جز تحریف و شریک و همتا قرار دادن آدمی در کنار خداوند سبحان بدست نمی آید. انسانی که در جایگاه خدا قرار می گیرد خود را معیار خوبی و بدی می انگارد .و هر آنچه به میل و نفع او باشد می پسندد و در این نگاه انسان مدارانه، هر ناخوشایندی را بد می پندارد هر چند به سود او باشد. بنابراین در هر دو دیدگاه انسان به عنوان موجودی کامل و دارای کمال مطرح می شود ولی در یکی کمال انسانی محدود به خواسته های نفسانی و حیوانی است که اوج آن قدم گذاشتن در جایگاه اسفل السافلین است و در دیگری کمال انسان نائل آمدن به مقام لقاء الله است که اوج آن رسیدن به فاصله کمتر از قاب قوسین است.
1-ر.ک:فصلنامه فرهنگستان هنر،غلامرضااعوانی بهار1382)
2 میشنا سهندرین5:4 ،تلمود فصل سوم انسان،ترجمه از متن انگلیسی،امیر فریدون گرگانی ص87
3 فرماسونری جهانی اثر هارون یحیی ترجمه دکتر میر ترابی نشر المعی 1387
4الاهیات مسیحی ص145:ص150،(ر.ک:صورت وسیرت انسان در قرآن:عبد الله جوادی آملی نشراسراء1383
- [سایر] آیا از دیدگاه قرآن، انسان موجودی ظلوم و جهول است و یا این که خلیفة الله است؟
- [سایر] انسان موجودی مختار است یا مجبور؟
- [سایر] شیطان چه موجودی است؟ و آیا میتواند بر انسان تسلط داشته باشد؟
- [سایر] تعریف انسان از دیدگاه وحی الهی چیست؟
- [سایر] آیا انسان موجودی جاودانه است. در صورتی که هست چرا ما ابدیّت را در دنیا تجربه نمیکنیم؟
- [سایر] آیا انسان موجودی جاودانه است. در صورتی که هست چرا ما ابدیّت را در دنیا تجربه نمیکنیم؟
- [سایر] تعداد موجودات در هر گروه مثل انسان بر چه اساسی است؟ چون موجود وجود نداشته، بلکه خلق شده است و فقط هر موجودی یک (من) است که به او اراده داده میشود، تعداد بر چه اساسی میتواند باشد که یک عدد ثابتی باشد که نه اینکه موجودی خلق نشود و نه موجودی اضافه خلق شود؟ آفرینش (من) بر چه اساسی است تا مطمئن شویم موجودی نیست که خلق نشده باشد؟
- [سایر] عوامل مؤثر بر تحوّلات اخلاقی انسان از دیدگاه قرآن کداماند؟
- [سایر] ویژگیهای انسان احمق از دیدگاه قرآن کریم چیست؟
- [سایر] دیدگاه قرآن درباره تحلیل روان شناسانه شخصیت انسان چیست؟
- [آیت الله بهجت] پولی را که انسان قرض میدهد، اگر سر سال، موعد وصول آن فرا رسیده باشد و وصول آن بدون عسر، ممکن باشد، به حکم موجودیِ اوست. در غیر این صورت، هر زمان آن را وصول کرد، با تحقق دیگر شرایط، باید خمس آن را بدهد و پولی را که انسان قرض میگیرد به اصل آن، خمس تعلق نمیگیرد، ولی منافع آن به حکم دیگر منافع است.
- [آیت الله وحید خراسانی] کسی که حساب جاری در بانکی دارد و پولی در ان گذاشته حق دارد هر مبلغی که بخواهد و بیشتر از موجودی او نباشد از ان حساب برداشت کند ولی گاهی بانک اجازه می دهد که مشتری او مبلغ معینی با نداشتن موجودی در حساب برداشت کند و این بر حسب اعتمادی است که به مشتری خود دارد و این را برداشت ازاد می نامند و بانک برای قرض دادن این مبلغ فایده می گیرد و این قرض دادن و گرفتن فایده جایز نیست
- [آیت الله خوئی] اگر قیمت جنسی که برای تجارت خریده بالا رود و به امید این که قیمت آن بالاتر رود، تا بعد از تمام شدن سال آن را نفروشد و قیمتش پایین آید، خمس مقداری را که بالا رفته بر او واجب نیست، بلکه مقدار خمس چه نسبتی بمجموع اصل و ربح داشته به همان نسبت از موجودی عیناً و یا قیمةً باید بدهد.
- [آیت الله سیستانی] زنی که برادر انسان را شیر داده ، به انسان محرم نمیشود .
- [آیت الله بهجت] اگر کسی دختر عمه یا دختر خاله انسان را شیر دهد، به انسان محرم نمیشود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر فطره انسان بر کسی واجب باشد و او فطره را ندهد، بر خود انسان واجب نمی شود.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر فطره انسان بر کسی واجب باشد و او فطره را ندهد؛ بر خود انسان واجب نمی شود.
- [آیت الله بروجردی] اگر فطرهی انسان بر کسی واجب باشد و او فطره را ندهد، بر خود انسان واجب نمیشود.
- [آیت الله خوئی] اگر فطرة انسان بر کسی واجب باشد و او فطره را ندهد بر خود انسان واجب نمیشود.
- [آیت الله بهجت] اگر فطره انسان بر کسی واجب باشد و او فطره را ندهد، بر خود انسان واجب نمیشود.