شیطان 1. شیطان که توصیف گر هر موجود متمرّدی است، تبلور اولیهاش در ابلیس بود که به تصریح خداوند، از جنیان به شمار میرفت. )کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّه((18) 2. جنّ همانند انسان، موجودی مختار است که هدف از آفرینش او، چون انسان، رسیدن به کمال از راه معرفت و عبادت میباشد )وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون((19) بنابراین آفرینش شیطان برای وسوسه گری و گمراهی نبوده؛ بلکه گزینش این مسیر براساس سوء اختیار خودش بوده است. خداوند نیز در این جهت او را مانند هر موجود مختار دیگر مأذون داشته است. 3. ابلیس با اختیار خود مدت طولانی به عبادت خداوند پرداخت تا جایی که خداوند او را در میان فرشتگان قرار داد. حضرت علیعلیه السلام این مدت را شش هزار سال میدانند که معلوم نیست آیا از سالهای دنیوی است یا اخروی(20) که هر روز آن، برابر با هزار سال دنیوی است )فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّون((21) 4. شیطان با سوء اختیار خود و به دنبال قیاسی باطل - یعنی این که خداوند او را از آتش آفریده و انسان را از گل و آتش برتر از گل است و من برتر از اویم )قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ((22) - تکبر ورزید و از فرمان خدا برای سجده بر آدم، سرپیچی کرد. این فرمان، خود نوعی امتحان برای او بود و با اختیار مسیر شرّ، این موجود به ظاهر آسمانی، به ورطه سقوط کشانیده شد و از درگاه قدس الهی و همراهی با فرشتگان به پایین رانده شد تا به همگان نشان داده شود که لازمه اختیار آن است که مختار همیشه در حالت بیم و امید به سر برد و هیچ گاه از خود مطمئن نباشد و همیشه از ذات اقدس الهی استمداد کند. 5. خداوند عادل است و ذرهای ظلم روا نمیدارد و اجر عمل هر کس را زیادتر از آن چه استحقاقش را دارد، میدهد. ابلیس نافرمانی کرد و از در مقابله با خداوند در آمد و واضح است که چنین موجودی نمیتواند در بهشت جای گیرد؛ اما از سوی دیگر او مقدار زیادی عبادت کرد و خداوند به مقتضای عدلش، باید پاداشی برای آن در نظر گیرد. این پاداش طبیعتاً پاداشی دنیوی است و چه عادلانه است که این پاداش، خواسته خود شیطان باشد که در راستای بهرهگیری او در رسیدن به هدفش - که همانا اغوا و فریب نوع آدم است - مورد نیاز او میباشد. درخواست باقی ماندن و طلب امکاناتی برای به گمراهی کشاندن انسانها نیز از خواستههای او بود که در روایات به آن اشاره شده است.(23) 6. با اجابت خواستههای شیطان از سوی خداوند تهدیدهای خود را بیان کرد و سخن از فریب نوع آدم و نشستن بر سر راه مستقیم خداوندی و کشاندن انسانها به بیراهه از راه وعده و فریب و آرزوهای طولانی و... را داد(24) خداوند در مقابل تهدید کرد که جهنم را از او و پیروان او پر خواهد کرد. )لَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکُمْ أَجْمَعِین((25) و از شیطان خواست تاهر چه در توان دارد، به کار گیرد تا بندگان خالص خداوند از ناخالصان شناخته شوند )وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَعِدْهُم((26)؛ و لغزش ده هر کس را که توانی با آوازت و فریاد زدن برایشان با سواران و پیادگانت و در مالها و فرزندان آنها شریک شو و به آنها وعده بده(. 7. در پایان توجه به دو نکته لازم است. اول آن که شیطان تنها قدرت فریب کسانی را دارد که با اختیار خود ولایت او را بپذیرند و تحت سرپرستی او درآیند. )کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاَّهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَ یَهْدِیهِ إِلی عَذابِ السَّعِیر((27) و )إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ((28). او به گفته خود، بر بندگان مخلص خداوند، هیچ تسلطی ندارد )إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ((29). خداوند نیز در آیات متعدد این سخن را تأیید کرد و بندگان خاص خود را از شمول وسوسههای شیطانی به دور دانسته است: )انّ عِبادی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ((30). زیرا این بندگان با اختیار خود، مسیر الهی را انتخاب نموده و با اتکا به وعدههای الهی، خود را از وساوس و فریبها و وعدههای شیطانی به دور نگه داشتهاند. نکته دوم: شیطان هیچ گونه تسلط تکوینی بر انسان ندارد؛ زیرا موجودی هم عرض و چه بسا فروتر از انسان است. خداوند نیز به او قدرت تسلط تکوینی نداده است. طبق آیات قرآنی، قدرت او تنها در محدوده وسوسه است که آن را از راههایی همچون وعدههای دروغین و وسوسه برای کشاندن انسان به فحشا )الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ((31) و زینت دادن کارهای زشت )لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْض((32) انجام میدهد. جالب است که پس از آن که انسان با وعدههای او فریب خورد، شیطان از او بیزاری جسته، او را به جای خود رها میکند )کَمَثَلِ الشَّیْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْک((33) جالبتر این که در روز قیامت پیروان شیطان او را به سبب فریب خود مورد ملامت قرار میدهید ولی او به صراحت اعلام میدارد تنها کار من وعدههای خلاف واقع بود که شما آن را باور کردید و به وعدههای الهی اطمینان نکردید. بنابراین شما حق ملامت مرا ندارید و باید خود را ملامت کنید. در اینجا نه من میتوانم فریادرس شما باشم و نه شما میتوانید کمکی به من کنید. )وَ قالَ الشَّیْطانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ ما کانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلا تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ((34) به همین جهت خداوند کید و مکر شیطان را در مقابل ریسمانهای محکم الهی، ضعیف شمرده است )إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعِیفًا((35) ولی انسان نیز موجودی ضعیف است. )وَ خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعِیفًا((36) و جز با اتکال به قدرت الهی، در انتخاب مسیر خیر و حرکت در آن، راه به جایی نمیبرد. نکته پایانی این که وسوسهگری شیطان پس از رویگردانی انسان از ندای فطرت و الهامات رحمانی است و کسانی که با اختیار و انتخاب خود، کفر ورزیده و قابلیت محبت و همراهی با پاکترین انسانهای روی زمین را از دست دادهاند، سزاوار آناند که به وسوسههای شیطانی گرفتار شوند. این نوعی مجازات الهی نسبت به آنان در همین دنیا میباشد؛ )أَ لَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیاطِینَ عَلَی الْکافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا((37)؛ )آیا ندانستی که ما شیطانها را بر کافران گماشتهایم تا آنان را شدیداً تحریک کنند(. توانایی شیطان: 1. توانایی شیطان در اغواگری هر زمانی و مکانی انسان، به نیروی اعطایی خداوند به وی باز می گردد که در ماجرای گفت و شنود میان او و خداوند به وی داده شده است. امام صادق(ع) در روایتی در این باره می فرماید: (ابلیس خطاب به خداوند گفت: خداوندا، با این که تو خداوندی عادل بوده و هرگز در حق کسی ستم روا نمی داری، آیا پاداش اعمال گذشته ام را نمی دهی؟ خداوند فرمود: از پاداش های آخرت نمی دهم ولی، از بهره مندی های دنیایی هر آنچه بخواهی بگو تا در پاداش عبادت هایت به تو بدهم. ابلیس درخواست کرد مرا بر فرزندان آدم مسلط کن، آن را پذیرفت. درخواست کرد که مرا مانند خون در سراسر وجودشان راه ده، فرمود: راهت دادم. سپس ابلیس درخواست کرد به من توانایی ای بده که، به هر صورتی که بخواهم در برابر آدمیان به آن صورت درآیم. خداوند آن را نیز پذیرفت. ابلیس قانع نشده و گفت خدایا بیشتر از این ها به من بده، خداوند فرمود: برای تو و خاندانت، در سینه های بشر قرارگاهی دادم. این جا بود که ابلیس قانع شده و آن سوگند معروف را یاد نمود: (فبعزتک لاغوینهم اجمعین الا عبادک المخلصین؛ به عزتت سوگند همه آنان، جز بندگان خالص از میانشان را گمراه خواهم کرد) (محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 60، دارالکتب الاسلامیه). 2. مراد از این تقاضاهای شیطان که بتوانم به هر صورتی در بیایم، توانایی تصرف در حواس انسان، به هر شکل ممکن است. نیز پیامبر(ص) در حدیثی فرموده اند: شیطان در بنی آدم، همانند خون است که در سراسر بدن جریان دارد (همان، ص 61). 3. افزون بر تصرف در حس، اقدام مزبور در شعور و ادراک آدمی نیز، از جمله راه های اغواگری شیطان بوده و در قرآن کریم بدان اشاره شده است (مائده، آیه 90). رفتارهای سرزده از انسان، هم چون خشم و دروغ گویی از شیوه های مورد اشاره درباره اغواگری شیطان می باشد: امام رضا(ع) از پدران بزرگوارش، از امام علی(ع) نقل کرده که آنان ضمن حدیثی فرمودند: (اما سرمه شیطان خواب و شربتش غضب و مکیدنیش دروغ است). از این دست روایات فراوانند که در منبع ذکر شده در پاورقی شماره 2 از صفحه 58 تا 65 و در ترجمه کتاب شریف المیزان، انتشارات علمی و فکری علامه، از ص 81 تا ص 91 به گونه ای مبسوط، بیان شده است. 4. تجسم شیطان و عمل کردن او به شیوه های مزبور، تجسمی است مثالی و نه مادی؛ یعنی همان گونه که رویدادهای این جهان در عالم رؤیا به شکل مناسب خود مجسم می شود، شیطان نیز در هر گناهی به شکلی در می آید که با نوع آن گناه مناسب می باشد. این رویکرد برخلاف باور برخی از گروه های مذهبی هم چون حشویه یا کیش مجوس است (همان، ص 65). وانگهی چون راه خدا و صراط مستقیم امری معنوی است از این رو، کارکرد شیطان در اغواگری انسان نیز، کارکردی معنوی و مربوط به عالم معناست، نه حسی. همان گونه که مراد از جهات چهارگانه محاصره کنندگی شیطان در آیاتی مانند اعراف، 17 - 16، جهات معنوی است نه مادی و حسی (همان، ص 29). 5. در رویارویی با این محاصره همه جانبه هر زمانی و هر مکانی شیطان، خداوند در قرآن کریم به پایگاه های ارزشمندی اشاره کرده است که، نمونه آشکار آن را در سوره مبارک (ناس) می بینیم: (قل اعوذ برب الناس ملک الناس اله الناس من شر الوسواس الخناس الذی یوسوس فی صدرو الناس؛ بگو به پروردگار مردم پناه می برم به مالک و حاکم مردم. به خدا و معبود مردم. از شر اغواگری های پنهانی (شیطان) که در سینه های آنان وسوسه می کند) (ناس، آیات 5 - 1). برای چنگ انداختن به دام های بنیان برانداز شیطان، در آیات شریف مزبور، بر روی سه ویژگی بزرگ از اوصاف خداوند؛ یعنی ربوبیت، مالکیت و الوهیت او تکیه شده است. پیداست مراد از این پناهندگی، گونه زبانی تنها نبوده؛ بلکه باید با اندیشه، باور و رفتار او در هم آمیزد: با گفتن (رب الناس) خود را زیر تربیت الهی قرار دهد، با گفتن (ملک الناس) و ملک او به حساب آوردن خود، بنده سر بر فرمانش شود و بالاخره با گفتن (اله الناس) در راه بندگی او گام نهاده و از بندگی غیر او، دوری می کند و این همه، سه برنامه پیشگیری و رهایی از دام وسوسه گران و از جمله شیطان است (آیت الله ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 27، ص 472 - 470). (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 1/100112105)
شیطان
1. شیطان که توصیف گر هر موجود متمرّدی است، تبلور اولیهاش در ابلیس بود که به تصریح خداوند، از جنیان به شمار میرفت. )کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّه((18)
2. جنّ همانند انسان، موجودی مختار است که هدف از آفرینش او، چون انسان، رسیدن به کمال از راه معرفت و عبادت میباشد )وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون((19) بنابراین آفرینش شیطان برای وسوسه گری و گمراهی نبوده؛ بلکه گزینش این مسیر براساس سوء اختیار خودش بوده است.
خداوند نیز در این جهت او را مانند هر موجود مختار دیگر مأذون داشته است.
3. ابلیس با اختیار خود مدت طولانی به عبادت خداوند پرداخت تا جایی که خداوند او را در میان فرشتگان قرار داد.
حضرت علیعلیه السلام این مدت را شش هزار سال میدانند که معلوم نیست آیا از سالهای دنیوی است یا اخروی(20) که هر روز آن، برابر با هزار سال دنیوی است )فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّون((21)
4. شیطان با سوء اختیار خود و به دنبال قیاسی باطل - یعنی این که خداوند او را از آتش آفریده و انسان را از گل و آتش برتر از گل است و من برتر از اویم )قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ((22) - تکبر ورزید و از فرمان خدا برای سجده بر آدم، سرپیچی کرد. این فرمان، خود نوعی امتحان برای او بود و با اختیار مسیر شرّ، این موجود به ظاهر آسمانی، به ورطه سقوط کشانیده شد و از درگاه قدس الهی و همراهی با فرشتگان به پایین رانده شد تا به همگان نشان داده شود که لازمه اختیار آن است که مختار همیشه در حالت بیم و امید به سر برد و هیچ گاه از خود مطمئن نباشد و همیشه از ذات اقدس الهی استمداد کند.
5. خداوند عادل است و ذرهای ظلم روا نمیدارد و اجر عمل هر کس را زیادتر از آن چه استحقاقش را دارد، میدهد. ابلیس نافرمانی کرد و از در مقابله با خداوند در آمد و واضح است که چنین موجودی نمیتواند در بهشت جای گیرد؛ اما از سوی دیگر او مقدار زیادی عبادت کرد و خداوند به مقتضای عدلش، باید پاداشی برای آن در نظر گیرد.
این پاداش طبیعتاً پاداشی دنیوی است و چه عادلانه است که این پاداش، خواسته خود شیطان باشد که در راستای بهرهگیری او در رسیدن به هدفش - که همانا اغوا و فریب نوع آدم است - مورد نیاز او میباشد.
درخواست باقی ماندن و طلب امکاناتی برای به گمراهی کشاندن انسانها نیز از خواستههای او بود که در روایات به آن اشاره شده است.(23)
6. با اجابت خواستههای شیطان از سوی خداوند تهدیدهای خود را بیان کرد و سخن از فریب نوع آدم و نشستن بر سر راه مستقیم خداوندی و کشاندن انسانها به بیراهه از راه وعده و فریب و آرزوهای طولانی و... را داد(24) خداوند در مقابل تهدید کرد که جهنم را از او و پیروان او پر خواهد کرد. )لَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکُمْ أَجْمَعِین((25) و از شیطان خواست تاهر چه در توان دارد، به کار گیرد تا بندگان خالص خداوند از ناخالصان شناخته شوند )وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَعِدْهُم((26)؛ و لغزش ده هر کس را که توانی با آوازت و فریاد زدن برایشان با سواران و پیادگانت و در مالها و فرزندان آنها شریک شو و به آنها وعده بده(.
7. در پایان توجه به دو نکته لازم است. اول آن که شیطان تنها قدرت فریب کسانی را دارد که با اختیار خود ولایت او را بپذیرند و تحت سرپرستی او درآیند. )کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاَّهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَ یَهْدِیهِ إِلی عَذابِ السَّعِیر((27) و )إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ((28). او به گفته خود، بر بندگان مخلص خداوند، هیچ تسلطی ندارد )إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ((29).
خداوند نیز در آیات متعدد این سخن را تأیید کرد و بندگان خاص خود را از شمول وسوسههای شیطانی به دور دانسته است: )انّ عِبادی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ((30). زیرا این بندگان با اختیار خود، مسیر الهی را انتخاب نموده و با اتکا به وعدههای الهی، خود را از وساوس و فریبها و وعدههای شیطانی به دور نگه داشتهاند.
نکته دوم: شیطان هیچ گونه تسلط تکوینی بر انسان ندارد؛ زیرا موجودی هم عرض و چه بسا فروتر از انسان است.
خداوند نیز به او قدرت تسلط تکوینی نداده است. طبق آیات قرآنی، قدرت او تنها در محدوده وسوسه است که آن را از راههایی همچون وعدههای دروغین و وسوسه برای کشاندن انسان به فحشا )الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ((31) و زینت دادن کارهای زشت )لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْض((32) انجام میدهد.
جالب است که پس از آن که انسان با وعدههای او فریب خورد، شیطان از او بیزاری جسته، او را به جای خود رها میکند )کَمَثَلِ الشَّیْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْک((33)
جالبتر این که در روز قیامت پیروان شیطان او را به سبب فریب خود مورد ملامت قرار میدهید ولی او به صراحت اعلام میدارد تنها کار من وعدههای خلاف واقع بود که شما آن را باور کردید و به وعدههای الهی اطمینان نکردید. بنابراین شما حق ملامت مرا ندارید و باید خود را ملامت کنید. در اینجا نه من میتوانم فریادرس شما باشم و نه شما میتوانید کمکی به من کنید. )وَ قالَ الشَّیْطانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ ما کانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلا تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ((34)
به همین جهت خداوند کید و مکر شیطان را در مقابل ریسمانهای محکم الهی، ضعیف شمرده است )إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعِیفًا((35)
ولی انسان نیز موجودی ضعیف است. )وَ خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعِیفًا((36) و جز با اتکال به قدرت الهی، در انتخاب مسیر خیر و حرکت در آن، راه به جایی نمیبرد.
نکته پایانی این که وسوسهگری شیطان پس از رویگردانی انسان از ندای فطرت و الهامات رحمانی است و کسانی که با اختیار و انتخاب خود، کفر ورزیده و قابلیت محبت و همراهی با پاکترین انسانهای روی زمین را از دست دادهاند، سزاوار آناند که به وسوسههای شیطانی گرفتار شوند.
این نوعی مجازات الهی نسبت به آنان در همین دنیا میباشد؛ )أَ لَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیاطِینَ عَلَی الْکافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا((37)؛ )آیا ندانستی که ما شیطانها را بر کافران گماشتهایم تا آنان را شدیداً تحریک کنند(.
توانایی شیطان:
1. توانایی شیطان در اغواگری هر زمانی و مکانی انسان، به نیروی اعطایی خداوند به وی باز می گردد که در ماجرای گفت و شنود میان او و خداوند به وی داده شده است. امام صادق(ع) در روایتی در این باره می فرماید: (ابلیس خطاب به خداوند گفت: خداوندا، با این که تو خداوندی عادل بوده و هرگز در حق کسی ستم روا نمی داری، آیا پاداش اعمال گذشته ام را نمی دهی؟ خداوند فرمود: از پاداش های آخرت نمی دهم ولی، از بهره مندی های دنیایی هر آنچه بخواهی بگو تا در پاداش عبادت هایت به تو بدهم. ابلیس درخواست کرد مرا بر فرزندان آدم مسلط کن، آن را پذیرفت.
درخواست کرد که مرا مانند خون در سراسر وجودشان راه ده، فرمود: راهت دادم. سپس ابلیس درخواست کرد به من توانایی ای بده که، به هر صورتی که بخواهم در برابر آدمیان به آن صورت درآیم. خداوند آن را نیز پذیرفت. ابلیس قانع نشده و گفت خدایا بیشتر از این ها به من بده، خداوند فرمود: برای تو و خاندانت، در سینه های بشر قرارگاهی دادم.
این جا بود که ابلیس قانع شده و آن سوگند معروف را یاد نمود: (فبعزتک لاغوینهم اجمعین الا عبادک المخلصین؛ به عزتت سوگند همه آنان، جز بندگان خالص از میانشان را گمراه خواهم کرد) (محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 60، دارالکتب الاسلامیه).
2. مراد از این تقاضاهای شیطان که بتوانم به هر صورتی در بیایم، توانایی تصرف در حواس انسان، به هر شکل ممکن است. نیز پیامبر(ص) در حدیثی فرموده اند: شیطان در بنی آدم، همانند خون است که در سراسر بدن جریان دارد (همان، ص 61).
3. افزون بر تصرف در حس، اقدام مزبور در شعور و ادراک آدمی نیز، از جمله راه های اغواگری شیطان بوده و در قرآن کریم بدان اشاره شده است (مائده، آیه 90). رفتارهای سرزده از انسان، هم چون خشم و دروغ گویی از شیوه های مورد اشاره درباره اغواگری شیطان می باشد: امام رضا(ع) از پدران بزرگوارش، از امام علی(ع) نقل کرده که آنان ضمن حدیثی فرمودند: (اما سرمه شیطان خواب و شربتش غضب و مکیدنیش دروغ است). از این دست روایات فراوانند که در منبع ذکر شده در پاورقی شماره 2 از صفحه 58 تا 65 و در ترجمه کتاب شریف المیزان، انتشارات علمی و فکری علامه، از ص 81 تا ص 91 به گونه ای مبسوط، بیان شده است.
4. تجسم شیطان و عمل کردن او به شیوه های مزبور، تجسمی است مثالی و نه مادی؛ یعنی همان گونه که رویدادهای این جهان در عالم رؤیا به شکل مناسب خود مجسم می شود، شیطان نیز در هر گناهی به شکلی در می آید که با نوع آن گناه مناسب می باشد. این رویکرد برخلاف باور برخی از گروه های مذهبی هم چون حشویه یا کیش مجوس است (همان، ص 65). وانگهی چون راه خدا و صراط مستقیم امری معنوی است از این رو، کارکرد شیطان در اغواگری انسان نیز، کارکردی معنوی و مربوط به عالم معناست، نه حسی. همان گونه که مراد از جهات چهارگانه محاصره کنندگی شیطان در آیاتی مانند اعراف، 17 - 16، جهات معنوی است نه مادی و حسی (همان، ص 29).
5. در رویارویی با این محاصره همه جانبه هر زمانی و هر مکانی شیطان، خداوند در قرآن کریم به پایگاه های ارزشمندی اشاره کرده است که، نمونه آشکار آن را در سوره مبارک (ناس) می بینیم: (قل اعوذ برب الناس ملک الناس اله الناس من شر الوسواس الخناس الذی یوسوس فی صدرو الناس؛ بگو به پروردگار مردم پناه می برم به مالک و حاکم مردم. به خدا و معبود مردم. از شر اغواگری های پنهانی (شیطان) که در سینه های آنان وسوسه می کند) (ناس، آیات 5 - 1).
برای چنگ انداختن به دام های بنیان برانداز شیطان، در آیات شریف مزبور، بر روی سه ویژگی بزرگ از اوصاف خداوند؛ یعنی ربوبیت، مالکیت و الوهیت او تکیه شده است. پیداست مراد از این پناهندگی، گونه زبانی تنها نبوده؛ بلکه باید با اندیشه، باور و رفتار او در هم آمیزد: با گفتن (رب الناس) خود را زیر تربیت الهی قرار دهد، با گفتن (ملک الناس) و ملک او به حساب آوردن خود، بنده سر بر فرمانش شود و بالاخره با گفتن (اله الناس) در راه بندگی او گام نهاده و از بندگی غیر او، دوری می کند و این همه، سه برنامه پیشگیری و رهایی از دام وسوسه گران و از جمله شیطان است (آیت الله ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 27، ص 472 - 470). (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 1/100112105)
- [سایر] چگونه میتوان از وسوسه و تسلط شیطان جلوگیری کرد؟
- [سایر] فلسفه وجودی شیطان که موجودی اغواگر و گمراه کننده است، چیست؟ و چرا خداوند او را خلق کرد؟
- [سایر] فلسفه ی وجودی شیطان که موجودی اغواگر و گمراه کننده است، چیست؟ و چرا خداوند او را خلق کرد؟
- [سایر] انسان موجودی مختار است یا مجبور؟
- [سایر] چه تفاوت بین اختیار شیطان با اختیار انسان وجود دارد که انسان اشرف مخلوقات شد ولی شیطان نشد ؟
- [سایر] تقویت اراده و تسلط بر نفس چه نقشی در تربیت انسان دارد؟
- [سایر] شکی نداریم که شیطان انسان را وسوسه میکند، اما بزرگترین وسوسه شیطان بر چه کاری است؟
- [سایر] شیطان چه کسانی را میتواند فریب دهد و گمراه سازد؟
- [سایر] شیطان چگونه انسان را گمراه می کند؟
- [سایر] رابطه شیطان و اختیار انسان چیست؟
- [آیت الله نوری همدانی] اگر در روابط سیاسی بین دولتها ی اسلامی ودُوَل اجانب ، خوف آن باشد که اجانب بر ممالک اسلامی ، تسلّط پیدا کنند اگر چه تسلّط سیاسی واقتصادی باشد لازم است بر مسلمانان که با این نحو روابط مخالفت کنند ، و دوَل اسلامی را الزام کنند به قطع این گونه روابط .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر در روابط سیاسی بین دولتهای اسلامی و دول اجانب، خوف آن باشد که اجانب بر ممالک اسلامی، تسلط پیدا کنند اگر چه تسلط سیاسی و اقتصادی باشد، لازم است بر مسلمانان که با این نحو روابط مخالفت کنند، و دول اسلامی را الزام کنند به قطع این گونه روابط.
- [امام خمینی] اگر در روابط سیاسی بین دولتهای اسلامی و دول اجانب، خوف آن باشد که اجانب بر ممالک اسلامی، تسلط پیدا کنند اگر چه تسلط سیاسی و اقتصادی باشد، لازم است بر مسلمانان که با این نحو روابط مخالفت کنند، و دول اسلامی را الزام کنند به قطع این گونه روابط.
- [آیت الله اردبیلی] اگر در روابط سیاسی بین دولتهای اسلامی و سایر دولتها، خوف آن باشد که بیگانگان بر ممالک اسلامی تسلّط پیدا کنند چه تسلّط سیاسی و چه اقتصادی باشد لازم است بر مسلمانان که با این نحو روابط مخالفت کنند و دول اسلامی را به قطع این گونه روابط الزام کنند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] انسان میتواند مخارج غیر واجب کسانی را که مثل اولاد خرجشان بر او واجب است از زکات بدهد، لذا انسان میتواند زکات را به پسرش بدهد که خرج زن یا خدمتکار خود نماید.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر ریشه درخت همسایه در ملک انسان بیاید، میتواند از آن جلوگیری کند و چنانچه ضرری هم از ریشه درخت به او برسد میتواند از صاحب درخت بگیرد.
- [آیت الله مظاهری] جایی که انسان باید تقیّه کند میتواند بر فرش و مانند آن سجده نماید، و چنانچه میتواند، لازم است برای نماز به جای دیگر برود.
- [آیت الله علوی گرگانی] انسان میتواند از طرف دیگری وکیل شود و مال او را اجاره دهد.
- [آیت الله بروجردی] انسان در حال ناچاری میتواند در نماز خود را با گِل بپوشاند.
- [آیت الله سیستانی] انسان میتواند در هر شب از ماه رمضان برای روزه فردای آن نیت کند.