از دیدگاه قرآن انسان موجودی دو ساحتی و دو بُعدی است؛ یکی جنبه مادّی و جسمانی و دیگری جنبه فرامادی و روحی که از آن به (روح الهی) یاد شده است. بدن جسمانی بستری برای رشد روح و وسیله ای برای خدمت گزاری به روح است؛ گواه بر این مدّعی چند آیه شریفه است: الف. (قُلْ یَتَوَفّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلی رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ)1؛ (بگو فرشته مرگی که که بر شما گمارده شده، جانتان را می ستاند، آنگاه به سوی پروردگارتان باز گردانیده می شوید). کلمه (توفّی) به معنای گرفتن و اخذ تمام یک چیز است، و آیه نیز می گوید: (یتوفّاکُم) یعنی فرشته قبض روح، آن اصل و حقیقت شما را می گیرد و اگر روح بخشی از وجود انسان می بود، می بایست که قرآن به جای (یَتَوَفّاکُم) می فرمود (یَتَوَفّی بَعْضَکم) یعنی قسمتی از شما را می گرفت نه آن که بگوید شما را به طور کامل اخذ و قبض می کند. بنابراین گوهر وجودی انسان روح اوست که توسّط فرشته مرگ به طور کامل دریافت می شود؛ این روح در طول زندگی انسان از بین نمی رود و با مرگ نابود نمی گردد، بلکه در برزخ و قیامت محفوظ می ماند؛ ولی بدن آدمی از آغاز پیدایش دائما در معرض دگرگونی و تحوّل است. این آیه از آشکارترین آیات قرآنی است که دلالت بر تجرّد نفس و فرامادی بودن آن دارد.2 ب. قرآن در مورد فرعون پس از غرق شدن او در دریا، می فرماید: (فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً)3؛ (پس امروز تو را با بدنت نجات می دهیم تا برای کسانی که از پی تو می آیند عبرتی باشد). تعبیر (ننجّیکَ بِبَدَنِک)؛ (امروز تو را به همراه بدنت نجات می دهیم). یعنی، تو چیزی هستی و بدنت حقیقتی غیر از تو. این آیه تصریح می کند که انسان در پسِ این پرده جسمانی یعنی بدن یک حقیقت اصیل دارد به نام نفس یا روح که انسانیّت انسان و ثبات شخصیّت او بستگی به آن دارد و اگر گاهی به بدن و تن انسان (من) گفته می شود به خاطر پیوند تنگاتنگ و اتّحادی است که بین نفس و بدن وجود دارد و به طور مجاز گونه به بدن (من) اطلاق می شود، وگرنه صحیح آن است که من حقیقی انسان همان نفس اوست نه تن خاکی او.4 چگونگی روح حال که آشکار شد حقیقت و هویت اصلی انسان از دیدگاه قرآن به نفس و روح اوست؛ این پرسش مطرح می شود که حقیقت و ماهیّت روح الهی که در انسان دمیده شده چیست؟ قرآن کریم می فرماید: علم و آگاهی شما نسبت به چیستی روح اندک و ناچیز است. (وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاّ قَلِیلاً)5؛ (و به شما از دانش، جز اندکی داده نشده است). گرچه شناخت همه ابعاد و زوایای روح انسانی امکان پذیر نیست، لکن در پرتو برخی از آیات قرآنی می توان به پاره ای از ویژگی ها و آثار روح آگاهی یافت؛ در ذیل به برخی از ویژگی های وجودی روح پرداخته می شود: 1. تجرّد روح مهمترین ویژگی روح انسان فرامادی و غیرجسمانی بودن است؛ روح از سنخ جهان ملکوت و (عالم امر) می باشد؛ برخی از مفسّرین برآنند که (قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی)؛ پاسخی است مناسب به (وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ)؛ در آیات متعدّدی (روح) از (عالم امر) دانسته شده است6؛ منظور از (أمر) همان کلمه ایجادی (کُنْ) است که در آیه 82 سوره یس به آن تصریح شده: (إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ)؛ (فرمان نافذ خدا (در هستی) چون اراده آفرینش چیزی را کند به محض این که گوید موجود باش بلافاصله موجود خواهد شد). منظور از کلمه ایجادی (کُن) در واقع همان ایجاد کردن و آفریدن دفعی و آنی است که تهی از تدریج و گذر زمان می باشد و مستقیما مستند به اراده خداست و اسباب و علل دیگر واسطه نمی شوند7؛ چنان که می فرماید: (وَ ما أَمْرُنا إِلاّ واحِدَةٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ)8؛ (فرمان ما در عالم یکی است، در سرعت به مانند چشم به هم زدنی ایجاد می یابد). این آیه بر تجرّد و ملکوتی بودن روح دلالت دارد؛ بر خلاف بدن انسان که موجودی مادّی و از جهان (خلق) و تدریج می باشد و با اسباب و علل واسطه پدید آمده است: (أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ)9. 2. خودآگاهی روح انسان چون موجودی مجرّد و بسیط است، دارای ویژگی خودآگاهی یا (علم حضوری به خود) می باشد؛ اساساً میان (تجرّد) و (علم حضوری به خود) تلازم وجود دارد؛ یعنی هر موجود مجرّدی خودآگاه و هر خودآگاهی مجرّد است؛ در قرآن کریم این ویژگی با تعبیر (بصیرت به خود) آمده است: (بَلِ الاْءِنْسانُ عَلی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ)10. 3. فناناپذیری روح انسان چون مجرّد و غیرمادی است زوال ناپذیر و نابودناشدنی است؛ بر خلاف بدن خاکی انسان که از آغاز آفرینش دائما در حال تحوّل و دگرگونی است. مرگ از ویژگی های بدن است ولی روح انسان هرگز نمی میرد؛ بلکه حیات و زندگی از ارکان و ویژگی های ذاتی روح می باشد. لذا روح در هنگام مرگ از بدن (توفّی) می شود یعنی کاملاً دریافت شده و به عالم برزخ منتقل می شود. (قُلْ یَتَوَفّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ)11. 4. تعقّل و اراده روح انسان دارای دو دسته از قوای تحریکی و ادراکی است؛ خاستگاه قوای تحریکی انسان اراده و یا غرایز حیوانی اوست؛ قوای ادراکی انسان به ویژه تعقّل و تفکّر از مراتب روح می باشد؛ به بیان دیگر یکی از کارکردها و آثار شگفت روح انسان خردورزی است. 5. گرایش های فطری براساس دیدگاه قرآن روح و نفس آدمی از آغاز آفرینش بهره مند از یک سلسله گرایش ها و تمایلات فطری است؛ مانند (حقیقت گرایی)، (زیبایی گرایی)، (حس پرستش)، (کمال طلبی)، (عدالت خواهی) و...: (وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّاها. فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها)12. 6. توانمندی ها و مراتب روح بر اساس آیات متعدّد قرآن نفس انسان حقیقتی دارای مراتب است؛ در قرآن کریم مراتب گوناگون نفس به صورت (نفس امّاره)13، (نفس ملامت کننده)14، (نفس الهام شده)15، (نفس مطمئنه)16 بیان شده است. هر یک از این مراتب دارای اثر و کارکردهای ویژه ای می باشد. پی نوشت: 1. سجده 32، آیه 11. 2. سید محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 16، ص 252. 3. یونس 10، آیه 92. 4. تفسیر المیزان، ج 10، صص 121 122. 5. اسرا 17، آیه 85. 6. غافر 40، آیه 5؛ نحل (16)، آیه 2؛ شوری (42)، آیه 52؛ قدر (97)، آیه 4. 7. تفسیر المیزان، ج 13، صص 197-196. 8. قمر 54، آیه 50. 9. اعراف 7، آیه 54. 10. قیامت 75، آیه 14. 11. سجده 32، آیه 11. 12. شمس 91، آیات 7 8. 13. یوسف 12، آیه 53. 14. قیامت 75، آیه 2. 15. شمس 91، آیه 8. 16. فجر 89، آیه 27. منبع: www.porseman.org
از دیدگاه قرآن انسان موجودی دو ساحتی و دو بُعدی است؛ یکی جنبه مادّی و جسمانی و دیگری جنبه فرامادی و روحی که از آن به (روح الهی) یاد شده است.
بدن جسمانی بستری برای رشد روح و وسیله ای برای خدمت گزاری به روح است؛ گواه بر این مدّعی چند آیه شریفه است:
الف. (قُلْ یَتَوَفّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلی رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ)1؛
(بگو فرشته مرگی که که بر شما گمارده شده، جانتان را می ستاند، آنگاه به سوی پروردگارتان باز گردانیده می شوید).
کلمه (توفّی) به معنای گرفتن و اخذ تمام یک چیز است، و آیه نیز می گوید: (یتوفّاکُم) یعنی فرشته قبض روح، آن اصل و حقیقت شما را می گیرد و اگر روح بخشی از وجود انسان می بود، می بایست که قرآن به جای (یَتَوَفّاکُم) می فرمود (یَتَوَفّی بَعْضَکم) یعنی قسمتی از شما را می گرفت نه آن که بگوید شما را به طور کامل اخذ و قبض می کند. بنابراین گوهر وجودی انسان روح اوست که توسّط فرشته مرگ به طور کامل دریافت می شود؛ این روح در طول زندگی انسان از بین نمی رود و با مرگ نابود نمی گردد، بلکه در برزخ و قیامت محفوظ می ماند؛ ولی بدن آدمی از آغاز پیدایش دائما در معرض دگرگونی و تحوّل است. این آیه از آشکارترین آیات قرآنی است که دلالت بر تجرّد نفس و فرامادی بودن آن دارد.2
ب. قرآن در مورد فرعون پس از غرق شدن او در دریا، می فرماید:
(فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً)3؛
(پس امروز تو را با بدنت نجات می دهیم تا برای کسانی که از پی تو می آیند عبرتی باشد).
تعبیر (ننجّیکَ بِبَدَنِک)؛ (امروز تو را به همراه بدنت نجات می دهیم). یعنی، تو چیزی هستی و بدنت حقیقتی غیر از تو. این آیه تصریح می کند که انسان در پسِ این پرده جسمانی یعنی بدن یک حقیقت اصیل دارد به نام نفس یا روح که انسانیّت انسان و ثبات شخصیّت او بستگی به آن دارد و اگر گاهی به بدن و تن انسان (من) گفته می شود به خاطر پیوند تنگاتنگ و اتّحادی است که بین نفس و بدن وجود دارد و به طور مجاز گونه به بدن (من) اطلاق می شود، وگرنه صحیح آن است که من حقیقی انسان همان نفس اوست نه تن خاکی او.4
چگونگی روح
حال که آشکار شد حقیقت و هویت اصلی انسان از دیدگاه قرآن به نفس و روح اوست؛ این پرسش مطرح می شود که حقیقت و ماهیّت روح الهی که در انسان دمیده شده چیست؟ قرآن کریم می فرماید: علم و آگاهی شما نسبت به چیستی روح اندک و ناچیز است.
(وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاّ قَلِیلاً)5؛
(و به شما از دانش، جز اندکی داده نشده است).
گرچه شناخت همه ابعاد و زوایای روح انسانی امکان پذیر نیست، لکن در پرتو برخی از آیات قرآنی می توان به پاره ای از ویژگی ها و آثار روح آگاهی یافت؛ در ذیل به برخی از ویژگی های وجودی روح پرداخته می شود:
1. تجرّد روح
مهمترین ویژگی روح انسان فرامادی و غیرجسمانی بودن است؛ روح از سنخ جهان ملکوت و (عالم امر) می باشد؛ برخی از مفسّرین برآنند که (قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی)؛ پاسخی است مناسب به (وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ)؛ در آیات متعدّدی (روح) از (عالم امر) دانسته شده است6؛ منظور از (أمر) همان کلمه ایجادی (کُنْ) است که در آیه 82 سوره یس به آن تصریح شده:
(إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ)؛
(فرمان نافذ خدا (در هستی) چون اراده آفرینش چیزی را کند به محض این که گوید موجود باش بلافاصله موجود خواهد شد).
منظور از کلمه ایجادی (کُن) در واقع همان ایجاد کردن و آفریدن دفعی و آنی است که تهی از تدریج و گذر زمان می باشد و مستقیما مستند به اراده خداست و اسباب و علل دیگر واسطه نمی شوند7؛ چنان که می فرماید:
(وَ ما أَمْرُنا إِلاّ واحِدَةٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ)8؛
(فرمان ما در عالم یکی است، در سرعت به مانند چشم به هم زدنی ایجاد می یابد).
این آیه بر تجرّد و ملکوتی بودن روح دلالت دارد؛ بر خلاف بدن انسان که موجودی مادّی و از جهان (خلق) و تدریج می باشد و با اسباب و علل واسطه پدید آمده است:
(أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ)9.
2. خودآگاهی
روح انسان چون موجودی مجرّد و بسیط است، دارای ویژگی خودآگاهی یا (علم حضوری به خود) می باشد؛ اساساً میان (تجرّد) و (علم حضوری به خود) تلازم وجود دارد؛ یعنی هر موجود مجرّدی خودآگاه و هر خودآگاهی مجرّد است؛ در قرآن کریم این ویژگی با تعبیر (بصیرت به خود) آمده است:
(بَلِ الاْءِنْسانُ عَلی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ)10.
3. فناناپذیری
روح انسان چون مجرّد و غیرمادی است زوال ناپذیر و نابودناشدنی است؛ بر خلاف بدن خاکی انسان که از آغاز آفرینش دائما در حال تحوّل و دگرگونی است. مرگ از ویژگی های بدن است ولی روح انسان هرگز نمی میرد؛ بلکه حیات و زندگی از ارکان و ویژگی های ذاتی روح می باشد. لذا روح در هنگام مرگ از بدن (توفّی) می شود یعنی کاملاً دریافت شده و به عالم برزخ منتقل می شود.
(قُلْ یَتَوَفّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ)11.
4. تعقّل و اراده
روح انسان دارای دو دسته از قوای تحریکی و ادراکی است؛ خاستگاه قوای تحریکی انسان اراده و یا غرایز حیوانی اوست؛ قوای ادراکی انسان به ویژه تعقّل و تفکّر از مراتب روح می باشد؛ به بیان دیگر یکی از کارکردها و آثار شگفت روح انسان خردورزی است.
5. گرایش های فطری
براساس دیدگاه قرآن روح و نفس آدمی از آغاز آفرینش بهره مند از یک سلسله گرایش ها و تمایلات فطری است؛ مانند (حقیقت گرایی)، (زیبایی گرایی)، (حس پرستش)، (کمال طلبی)، (عدالت خواهی) و...:
(وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّاها. فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها)12.
6. توانمندی ها و مراتب روح
بر اساس آیات متعدّد قرآن نفس انسان حقیقتی دارای مراتب است؛ در قرآن کریم مراتب گوناگون نفس به صورت (نفس امّاره)13، (نفس ملامت کننده)14، (نفس الهام شده)15، (نفس مطمئنه)16 بیان شده است. هر یک از این مراتب دارای اثر و کارکردهای ویژه ای می باشد.
پی نوشت:
1. سجده 32، آیه 11.
2. سید محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 16، ص 252.
3. یونس 10، آیه 92.
4. تفسیر المیزان، ج 10، صص 121 122.
5. اسرا 17، آیه 85.
6. غافر 40، آیه 5؛ نحل (16)، آیه 2؛ شوری (42)، آیه 52؛ قدر (97)، آیه 4.
7. تفسیر المیزان، ج 13، صص 197-196.
8. قمر 54، آیه 50.
9. اعراف 7، آیه 54.
10. قیامت 75، آیه 14.
11. سجده 32، آیه 11.
12. شمس 91، آیات 7 8.
13. یوسف 12، آیه 53.
14. قیامت 75، آیه 2.
15. شمس 91، آیه 8.
16. فجر 89، آیه 27.
منبع: www.porseman.org
- [سایر] شبهه: پیامبران، از فرهنگ زمانه استفاده می کردند به این جهت که: محال است یک انسان مادی بتواند با وحی الهی ارتباط داشته باشند؟
- [سایر] آیا با عقل می توانیم به وحی الهی بودن قرآن پی ببریم؟
- [سایر] آیا ریشه ی قرآن «وحی الهی» یا «مکتوب بشری» است؟
- [سایر] آیا شیطان می تواند پیامبر الهی را فریب داده و وحی او را دستکاری کند؟
- [سایر] دیدگاه قرآن کریم در باره عصمت پیامبران در امور مربوط به وحی (تلقی، حفظ، ابلاغ) چیست؟
- [سایر] آیا می توان از دیدگاه شریعت، تعریف خاصی از قانون اساسی ارایه داد؟
- [سایر] آیا تعریف دبیفورد از خدا، منطبق با تعاریف ادیان الهی میباشد؟
- [سایر] وحی چیست؟ و آیا نزول وحی بر انسان های عادی ممکن است؟
- [سایر] تعریف انسان چیست؟
- [سایر] شبهه: ائمه علیهم السّلام نزد کسی درس نخوانده اند و علم چندانی ندارند و وحی هم بر آنها نازل نمی شده است تا عالم به علم الهی شوند.
- [امام خمینی] تعریف روزه - روزه آن است که انسان برای انجام فرمان خداوند عالم از اذان صبح تا مغرب از چیزهایی که روزه را باطل می کند و شرح آنها بعدا گفته می شود، خودداری نماید.
- [آیت الله مظاهری] اگر کسی یکی از واجبات الهی را با توجّه به واجب بودن آن ترک کند یا یکی از محرّمات الهی را مرتکب شود حاکم شرع به هر اندازه که صلاح بداند دستور میدهد برای ادب کردن، او را تازیانه بزنند.
- [آیت الله علوی گرگانی] در حال نماز، انسان نباید به دیگری سلام کند و اگر دیگری به او سلام کند، باید همانطور که او سلام کرده جواب دهد، مثلاً اگر گفته سلام علیکم در جواب بگوید سلام علیکم ونباید علیکم السلام بگوید و بنابر احتیاط واجب باید بین سلام وجواب مماثلت در تعریف وتنکیر وافراد وجمع باشد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] لازم نیست در موقع نیت معین کند که تیمم او بدل از غسل است یا بدل از وضو، همین اندازه که قصد اطاعت امر الهی را دارد کافی است، حتی اگر یکی را به جای دیگری نیت کند اما قصد او اطاعت امر واقعی الهی باشد صحیح است.
- [آیت الله مظاهری] اجرای حدود الهی وظیفه حاکم شرع است و دیگران حقّ دخالت ندارند. و در باب حدود به اندک شبهه، باید از اجرای حدّ خودداری شود.
- [آیت الله وحید خراسانی] لازم نیست نیت وضو را به زبان بگوید یا از قلب خود بگذراند بلکه اگر تمام افعال وضو را به داعی الهی به جا اورد کفایت می کند
- [آیت الله مکارم شیرازی] مستحب است مسافر به امید ثواب الهی بعد از هر نماز شکسته سی مرتبه سبْحان الله و الْحمْد لله و لا اله إلا الله و الله اکْبر بگوید.
- [آیت الله اردبیلی] اگر پزشک دارویی را تعریف کند یا بگوید: (درمان فلان درد با فلان داروست) و بیمار با اختیار و فهم خود دارو را با بیماری خود منطبق نموده و مصرف کند، پزشک در برابر عوارض آن ضامن نیست.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] باید موقع اعلان جنس چیزی را که پیدا کرده معین نماید به طوری که عرفا بگویند آن را تعریف کرده، مثل این که بگوید: (کتاب یا لباسی را پیدا کرده ام) و اگر بگوید: (چیزی پیدا کرده ام) کافی نیست.
- [آیت الله مظاهری] از اقسام ظلم، ظلم به نفس است که قرآن شریف مکرراً به آن تذکّر داده است: (وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ)[1] (و هر کس از حدود الهی تجاوز کند، پس به تحقیق بر خویشتن ظلم کرده است.) و مراد از آن، مخالفت پروردگار عالم است در ترک واجبات و یا ارتکاب محرّمات که شقاوت را برای خود تهیه میکند، بلکه در ترک مستحبّات که خود را محروم از فیوضات الهی میکند. [1]. طلاق، 1.