سوالی در باره شخصی بنام علی یعقوبی دارم که کلاس های بسوی ظهور وآخرالزمانی را دراصفهان دارند. پیش از ارزیابی مطالب مطرح شده توسط آقای یعقوبی لازم است به نکته مهمی در زمینه چنین مباحثی توجه شود و آن اینکه اگر به صورت کلی بخواهید پیرامون شناخت عملکرد و مواضع افراد ، تشکل ها اعم از مذهبی یا سیاسی و... قضاوت و ارزیابی صحیحی داشته باشید بهترین راه این است که این اقدام بر اساس معیار و ملاک های دقیق و معتبر صورت پذیرد معیارهایی نظیر: مطابقت یا عدم مطابقت با آموزه ها و تعالیم اصیل اسلامی و سیره ائمه اطهار(ع) در ابعاد مختلف فردی و اجتماعی. هر نوع گفتار و کرداری را از هر شخصیتی باید با ترازوی قرآن و سنت معصومین(ع) سنجید، چون معیار این دو است و هر چیزی وقتی دارای ارزش و قیمت است و شایستگی آموختن و عمل کردن دارد که با این دو معیار حق سازگار و هماهنگ باشد. امامان (ع) خود در مورد احادیث فرموده اند: احادیث ما را با قرآن مقایسه کنید، اگر با آن موافق بود و با خطوط کلی آنها سازگار بود آن احادیث از ما است، آنها را بگیرید و عمل کنید وگرنه به آنها اعتنا و توجهی نکنید. بنابراین وظیفه فعلی و فوری ما این است که با قرآن و پیام ها و خطوط کلی آن دقیقا آشنا شویم و نیز با روایات اولیای الهی در ارتباط پیگیر باشیم تا بتوانیم با شناختی که از این دو منبع عظیم و استوار به دست می آوریم، قدرت شناخت و معیارهای تشخیص خویش را ارتقا بخشیم. لذا توصیه ما این است که اولاً در شناخت افراد و جریان های مختلف این معیارها را مد نظر قرار بدید . ثانیاً ، بدون مطلق نگری و بدون محدود کردن خود به یک شخصیت، آن مقدار که با روش عمومی علما و سنت و سیره مشهور معصومان(ع) مخالفت ندارد، از آن استاد استفاده کنیم. اما مراقب باشیم در هنگام مطالعه و یا حضور در کلاس ها و جلسات به طور کامل مجذوب نشویم و قدرت تشخیص ، اختیار و انتخاب خود را از دست ندهیم زیرا دیده شده برخی به خاطر افراط گری و مجذوبیت بیش از حد، از مسیر حق و حقیقت منحرف شده اند. نکته مهم این است که از این رو به طور کلی باید توجه داشت رابطه مرید و مراد و مطلق نگری به برخی افراد یکی از آفات مهم و شایعی است که محدود شدن به یک استاد یا برخی جلسات به دنبال خواهد داشت. لذا توصیه ما به جوانان اینست که خود را تنها به یک استاد و یک درس و جلسه محدود نکنند و از دیگر اساتید و دیگر جلسات نیز استفاده شود تا گرفتار مطلق نگری نشویم. و قدرت تشخیص ، تصمیم گیری و انتخاب را در ادامه سیر معنوی و روش زندگی آینده برای خود محفوظ بداریم. مطالعه کتاب های اساتید شناخته شده ای مانند استاد شهید مطهری ، استاد مصباح یزدی ، استاد حسن زاده آملی ، استاد جوادی آملی و یا استاد محمد شجاعی در تحصیل شناخت عمیق و روشن تأثیر فراوانی دارد.مطلب دیگری که عنایت به آن برای دوستانی که به دنبال کسب معرفت و مراحل سیرو سلوک می باشند ضروری به نظر می رسد بهترین و مطمئن ترین راه عرفان و سلوک - که اگر استاد قابل قبول هم نبود مشکل آدمی را حل می کند - ترک مطلق محرمات الهی که شامل ترک واجب می شود نصب العین ما قرار گیرد این راه قطعا مراحل عالی کمال را برای انسان فراهم می آورد حضرت آیت الله بهجت فرمودند: اگر کسی از محرمات به طور کلی پرهیز نماید خود به خود راه ترک مکروهات و انجام مستحبات و طی مدارج بالای معنوی باز شده و نیل به سعادت الهی فراهم می شود) اندیشه زلال مهدویت در طول تاریخ همواره با آسیبهای مختلفی مواجه بوده است. از یک سو عدهای با معرفی خود به عنوان مهدی و یا نائب و باب دسترسی به آن حضرت و یا به عنوان کسی که مورد عنایت امام زمان بوده و پرتوی از لطف آن حضرت در وی تجلی نموده است و با استفاده از احساسات مردم، تلاش کردند به مطامع خود دست یابند و از سویی دیگر عدهای از روی غفلت و یا به عمد و با هدف جلب قلوب دوستداران امام مهدی به سوی خود و قرار گرفتن در کانون توجه آنها، با بزرگ نمایی بعضی از آموزههای مهدویت، ناهنجاری هایی را در رفتار شیعیان به وجود آورده و میآورند. و گاهی نیز با ارائه تفسیری نادرست از بعضی از آموزههای آن، دشواری هایی را در مسیر ترویج و پایبندی به آنها و در نتیجه در اعتقاد مردم نسبت به امام زمان میآفرینند. این جریان در طول تاریخ، تهدیدی برای اندیشه مهدویت بوده و در عصر حاضر نیز تهدیدی جدی برای این اندیشه تابناک به حساب میآید. و یکی از ضرورتهای پژوهش در عرصه مهدویت شناخت این جریانها و عوامل و بسترهای رشد آنها میباشد که اصطلاحاً از آن با عنوان جریان شناسی مهدویت یاد میشود. اما توضیحاتی در مورد مطالب مطرح شده توسط آقای یعقوبی : بحث کردن درباره چنین افرادی نیاز به تحقیق وشناخت بیشتر این گونه افراد دارد . تا آن حد که درباره ایشان از افراد مورد اعتماد و صاحب نظر که به نقد دیدگاه های وی پرداخته اند شنیده ایم ، شخصیت و گفتارهای او غیر موجه می نماید و نباید بدانها اعتماد کرد . ایشان مطالب ادعایی خود را با الفاظ و اصطلاحات جدید و گاهی پیچیده و غیر مانوس بیان می کند . در ضمن ایشان گاهی ادعاهایی را مطرح می کنند که بسیار خطرناک و انحرافی است و این بر خلاف مشی پیروان واقعی امام زمان است !! مثلا وی می گوید : ما مانع شدیم که به ایران حمله کنند !!! گویا دعوت و مطالب وی در ظاهر برای امام است اما در واقع دعوت به خود است که بسیار خطرناک و نادرست است. نوشته ها و سخنرانی های ایشان با روش عمومی علما و سنت و سیره مشهور معصومان(ع) مخالفت دارد ودر عین حال مطالب جدید و به ظاهر جذابی دارد که عموما برداشتهای شخصی وغیر مستند است. بنابراین جزوات سخنران مذکور را هرگز نمیتوان به طور کامل تأیید کرد . یکی از این جریانها ی موجود در بحث مهدویت جریانی است که با محوریت آقای علی یعقوبی در اواخر دهه هفتاد شمسی شکل گرفته و هنوز هم کم و بیش به حیات خود ادامه میدهد. آقای یعقوبی پس از ورود به عرصه اجتماع و حضور در دانشگاه فعالیتهای خود را آغاز میکند[1] وی ابتدا با برگزاری جلسات سخنرانی برای دانشجویان، بسیجیان، و بچههای هیئتی، کم کم افرادی را به دور خود جمع نموده و به طرح مباحثی همچون توحید، ولایت و عوامل غیبت و ....... میپردازد. پس از آنکه جلسات وی با اقبال نسبتاً خوبی روبرو میشود جلسات خود را به صورت سخنرانی هفتگی ادامه داد .وافرادی از قشر جوان، نهادها و ارگانهای مختلف در این جلسات شرکت مینمایند. و حاصل این سخنرانیها به صورت جزواتی با عنوان نظام عالم (85 جزوه) و نظام بشر (44 جزوه) و به سوی ظهور (20 جزوه) و همچنین کتابی با عنوان چهل شب با کاروان حسینی (حدوداً پانصد صفحه) منتشر شده است. وی همچنین برخی از مطالب خود را از طریق سایت اطلاع رسانی Zohoor. Net در اختیار مخاطبین خود قرار میدهد. وی در غالب سخنرانیهای خود ادعا میکند مطالبی که بیان میکند در تاریخ هزار و چهارصد ساله اسلام گفته نشده و این سخنان حتی برای علمای شیعه نیز تازگی داشته و آنان از آوردن مثل آن و یا تکمیل آن عاجز هستند. وی همچنین معتقد است هیچ فقیهی در میان شیعه وجود نداشته و کسی غیر از خودش جایگاه واقعی فقه را در نظام معارف اسلامی نمیداند. و در بسیاری از سخنرانیهای خود به علمای شیعه حمله نموده و آنها رابه قصور در فهم معارف دین متهم میکند. دربعضی موارد نیز تحدی نموده و آنها را به مبارزه و محاجه میطلبد. و یکی از اهداف خود را از ذکر این سخنان بیدارکردن علمای شیعه از خواب غفلت و نشان دادن راه به آنها معرفی میکند. هر چند سخنانی که آقای یعقوبی بر زبان میراند بسیار ضعیفتر از آن است که نیازمند نقد و بررسی باشد اما با توجه به اینکه این سخنان از سوی بعضی از اقشار جامعه مورد اقبال قرار گرفته است، ضروری مینماید نقدی بر این مطالب و پایه و اساس آنها و شیوههای ورود وی در این مباحث، نوشته شود(نقد و بررسی مباحث علی یعقوبی (برگرفته از سایت جبروت2، جوابیه آقای حجامی به مباحث مطرح شده توسط آقای علی یعقوبی با دخل وتصرف ) اولین سوالی که درباره آقای یعقوبی و هرکس دیگری که مثل آقای یعقوبی به مباحث دینی میپردازد مطرح میشود این است که منشاء این مطالب کجا بوده و گوینده آن، نزد کدام عالم دینی درس خوانده است؟ و میزان معلومات حوزوی وی چقدر بوده است؟ آیا اصولاً وارد شدن به این گونه مباحث نیازمند کسب معلومات حوزوی و شاگردی کردن نزد علمای دینی میباشدیا خیر؟ بدون تردید سخن گفتن در حوزه مباحث دینی و برداشت و استنباط از گزارهها و آموزههای دین همچون هر حوزه دیگری نیازمند تخصص لازم است. و تخصصهای لازم برای برداشت ازمتون دینی عبارتند از: علم صرف، علم نحو، علم معانیبیان، علم منطق، علم اصول، علم رجال، علم درایة الحدیث، علم قرائت، علم تفسیر و بعضی علوم دیگر، که اصطلاحاً با عنوان علوم حوزوی از آنها یاد میشود. و هر کس که از این علوم بیبهره یا کم بهره باشد برداشت او، از متون دینی حتی برای خود وی حجیت نداشته و عذر آور نمیباشد. حتی خود این شخص حق ندارد برداشت خود از متون دینی را ملاک عمل خویش قرار دهد. و اگر چنین کند و خطایی رخ دهد، در پیشگاه خداوند معذور نمیباشد. و وقتی خود این شخص، نسبت به برداشت خود، چنین، وضیعتی دارد، طبیعتاً دیگران هم نمی توانند به این عقیده پایبند باشند. و ظاهراً آقای علی یعقوبی از تخصص لازم برای استنباط از متون دینی برخوردار نمیباشد. خود وی در این باره چنین میگوید: اصلاً سواد حوزوی ندارم. کسی دو دقیقه با من صحبت کند متوجه میشود، در همان دو سه دقیقه اول، و چه بسا با همان کلمات اول متوجه میشود که بنده اصلاً سواد حوزوی ندارم[2]. قطعاً چنین کسی، توانایی استنباط از متون دینی را ندارد. حال این سوال مطرح میشود که آقای یعقوبی مطالب خود را از چه کسی آموخته است؟ و نزد چه کسی شاگردی کرده است؟ وی در عین حال که اقرار میکند اصلاًسواد حوزوی ندارد از شاگردی خود نزد معلمی گمنام سخن میگوید: ( مباحث من از معلمی گمنام است که نام و نشان او گم است. بعضی سوال میکنند معلم شما کیست؟ در جواب عرض میکنم معلم من کسی است که این مطالب را مطرح میکند چه کسی میتواند این مطالب را مطرح کند؟ شاید کسی بگوید یک آدم معمولی. میگویم باشد شما اینطور فکرکن. شاید کسی بگوید یک عالم. میگویم شما هم این طور فکر کن. شخص را با صفت بشناسید نه با اسم. اسم گذرا است و موقت است سیمای انسان در عوالم ثابت است)[3]. وی همچنین در ضمن تهاجم به علمای شیعه و برتر خواندن خود از آنها درباره معلم خود میگوید: ( معلم بنده مدتی است که شهید شده است و از غیر او هم مطلب نمیگیرم)[4]. همچنین در جای دیگری با حمله به علمای شیعه و اینکه اگر صد عالم، صد شبانهروز زحمت بکشند و بخواهند درباره حنیفیت سخن بگویند به اندازهای که وی فی البداهه در این باره حرف دارد مطلب نخواهند داشت، درباره معلم خود میگوید:( معلم بنده 1400 سال است که شهید شده است)[5] این معلم اگر چه طبق گفته آقای یعقوبی 1400 سال قبل شهید شده است ولی قرار است به وی فقه هم یاد بدهد آقای یعقوبی در اینباره چنین میگوید: ( تازه معلم من گفته: به تو فقه هم میخواهم یاد بدهم.)[6] از مطالب فوق چنین بر میآید که منشاء مطالب آقای یعقوبی غیب و الهام است. در غیر اینصورت معلمی که از دنیا رفته است چگونه میتواند به شاگرد خود علم بیاموزد؟! مخصوصاً معلمی که صدها سال قبل از تولد شاگرد خود از دنیا رفته است؛ خود وی نیز به این مطلب تصریح میکند: (بنده در خلال سفرها چیزهایی دیدم دیدهها را مطرح میکنم[7]) (عقایدم براساس آن چیزهایی است که دیدهام نه چیزهایی که خواندهام براساس دیدههاست نه خواندهها)[8] وی در ابتدای جلسه اول سلسله بحثهای نظام عالم پایه مباحث خود را اینگونه معرفی میکند: ( پایه (محور) کار ما استنادات قرآنی و حدیث نیست پایه (محور) کار ما دیدهها و یافتهها هست. این روش که عرض کردم خدمت شما طبق راهنمایی قرآن دنبال کردیم. قرآن دعوت به این روش میکند. معارف این نیست که بنشینم یک آیه قرآن را بخوانیم در موردش بحث کنیم ببینیم چه میفهمیم بهرهای که از این طریق انسان میبرد بسیار اندک است باید طبق آدرسهای قرآن، انسان حرکت کند و برود در صحنه، عملاً ببیند که در جای جای عالم چه چیزی قرار داده شده است.)[9] وی همچنین درباره جواز تقلید از فقهایی که صدها سال قبل میزیستهاند چنین میگوید: ( بنده به لحاظ دیدهها در عوالم بالاتر عرض میکنم نیازی نیست، هیچ نیازی نیست. اگر مردم دراین زمان به رساله علامه مجلسی عمل کنند کافی است این را دارم به لحاظ دیدهها عرض میکنم)[10] ( اینها را هم که عرض کردم در خلال سفرهایی که داشتیم دیده شده است....... ما در اینجا دیدههایمان را، یافتههایمان را به قرآن عرضه میکنیم تا ببینیم به چه میزان با قرآن انطباق دارد آیا خداوند تأیید میفرماید بعد به احادیث و سیره اهل بیت عرض میکنیم. بعد کلام حضرات علما را مقایسه میکنیم نه اینکه این مطالب را به کلام علماء عرضه کنیم این را دقت بفرمائید که بنده این مطالب را به کلام علماء عرضه نمیکنم. زیرا اینها را بنده دیدهام ولی آقایان نشستهاند و استنباط کردهاند...... شأن این دیدهها خیلی فراتر از استنباط حضرات علمای 1400 ساله است. چون این دیدهها مال ما نیست)[11] با این همه،به نظر میرسد خود آقای یعقوبی نیز به دیدههای خود اعتماد چندانی ندارد از این رو تصمیم میگیرد برای درک صحت و سقم دیدههای خود آنها را به قرآن و سپس به روایات عرضه کند: (ما در اینجا مطالبمان را، دیدههایمان را، یافتههایمان را به قرآن عرضه میکنیم تا ببینیم به چه میزان با قرآن انطباق دارد: آیا خداوند تأیید میفرماید بعد به احادیث و سیره اهل بیت عرضه میکنیم)[12] (در شبهای آینده با توکل به خدا همین مباحث را میبریم سراغ آیات قرآن، سراغ احادیث اهل بیت، سراغ سیره اهل بیت(ع)، عرضه میکنیم تا ببینم آیا نتایج همین است؟ واقعاً این حرفها درست است؟)[13] وی همچنین از امام حسین و امام زمان سلام الله علیها میخواهد نقایص موجود در سخنان او را اصلاح کنند: ( ما هم در این شب جمعه به یاد دور هم جمع شدن خوبان در کربلا، دور همدیگر جمع میشویم آن چیزهای که دیدیم و یاد گرفتیم را عرضه میکنیم دردرجه اول بخاطر اینکه مولایمان (امام حسین) شونده کلاممان باشند و اگر محبتی کنند حرف ما را اصلاح کنند اگر نقصی هست اصلاح کنند و اگر درست است تقویت کنند)[14] ( بحث نظام عالم بحث سنگینی است و شاید ما نیز در بعضی موارد اشتباهی کنیم لذا در درجه اول از مولایمان امام زمان میطلبیم که کلاممان را، تفکرمان را و رفتارمان را اصلاح کنند)[15] وی اگر چه معتقد است دیدههای خود را پس از عرضه به قرآن، موافق آن یافته است[16] اما با این حال تصریح میکند که در بعضی مواردخطا کرده است: ( بعضی اوقات که بیشتر بررسی میکنیم میبینیم که در بررسیهایم اندکی اشتباه کردهام امشب میخواهم سه مورد از اشتباهاتم را خدمت شما عرضه کنم تا .... آنها را اصلاح کرده باشیم)[17] ( نسبت به جلسه هفته گذشته هم نیاز داریم که دو موضوع را توضیح بیشتر بدهیم ویا تا حدی اصلاح کنیم)[18] مطلبی که درباره عرضه دیدگاه آقای یعقوبی به قرآن قابل تأمل بوده این است که وی چنانکه قبلاً نیز اشاره شد تصریح میکند که هیچ بهرهای از علوم مربوط به فهم قرآن نداشته و هیچ اطلاعاتی از صرف و نحو عربی و علوم تفسیری ندارد سئوال این است که چنین کسی چگونه میتواند مفاهیم قرآنی را از لابلای آیات کشف نماید تا ببیند آنچه که دیده است واقعاً همان چیزی است که قرآن میگوید یا نه؟! به عبارت دیگر رجوع به قرآن در گرو توانایی فهم آیات آن است و چنین فهمی در گرو دانستن بسیاری از علوم است که به عنوان علوم حوزوی شناخته میشود. و آقای یعقوبی تصریح میکند ازاین علوم بیبهره است. بنابراین نمیتواند دیدههای خود را به قرآن عرضه نماید تا از صحت آنها مطمئن شود. زیرا آقای یعقوبی به دلیل عدم آشنایی با صرف و نحو عربی، هیچ آشنایی با قرآن و مفاهیم مطرح شده در آن ندارد. مثل وی مثل شخص بیسوادی است که اصلاً درس نخوانده و حروف را هم نمیشناسد چنین شخصی وقتی کتابی در دست میگیرد هیچ درکی نسبت به محتویات آن ندارد. آقای یعقوبی نیز تصریح میکند که اصلاً سواد حوزوی نداشته و صرف و نحو نمیداند (و نمونههایی در سخنان وی که دلالت به درستی این اعتراف دارد نیز بسیار فراوان است) چنین کسی چگونه میتواند ادعا کند که طبق راهنمایی قرآن فهمیده است که انسان نباید به مطالعه یکایک آیات قرآن بپردازد بلکه باید برود در صحنه و عملاً ببیند درجای جای عالم چه چیزی قرار گرفته است؟! ثانیاً: آقای یعقوبی میگوید پایه کار من بر دیدهها استوار است نه استنادات قرآنی. و این ، را طبق راهنمایی قرآن دنبال میکنم حال این سؤال مطرح میشود که خود این مسئله که باید پایه کار چنین باشد نه چنان، آیا جزء دیدههای وی میباشد که بعداً مستند قرآنی یافته است یا ابتداء آن را از قرآن استفاده نموده و سپس دنبال دیدن رفته است؟ در صورت اول،آنچه واقعاً ملاک و ارزش میباشد دیده آقای یعقوبی است. و از آنجا که دیدههای وی برای دیگران یعنی مستمعین جزء شنیدهها میباشد هیچ ارزشی برای آنها نخواهد داشت. و در صورت دوم، نیز بیارزش است زیرا آقای یعقوبی به دلیل عدم آشنایی با صرف و نحو توان استنباط و برداشت از قرآن را ندارد. بنابراین روشی را هم که دنبال میکند بیارزش میباشد. ثانیاً: اگر می توان همین یک مورد را از قرآن استنباط نمود، چرا در سایر موارد نتوان به همین شیوه عمل کرده و قرآن را پایه کار و محور بحث قرار داد؟! مگر نه این است که آقای یعقوبی دیدههای خود را به قرآن عرضه نموده و آنها را موافق قرآن یافته است از این جا معلوم میشود که به همان یافتههای وی در قرآن نیز اشاره شده است. بنابراین این سئوال مطرح میشود که چرا آقای یعقوبی شیوه رجوع به قرآن را تخطه نموده و گشت و گذار در عالم را به عنوان روش جایگزین پیشنهاد میکند؟ این سخن به معنای این است که قرآن برای هدایت انسان کافی نبوده و بهرهای که انسان از رجوع مستقیم به آن میبرد ارزش چندانی ندارد. و این مسئله از سوی خود قرآن تخطئه شده است زیرا خداوند، قرآن را کتاب هدایت نامیده است. با توجه به آنچه گفته شد آقای یعقوبی هم نمیتواند به صحت دیدههای خود اعتماد کند بنابراین چگونه از دیگران میخواهد به دیدهها و دیدگاههای او اعتماد کنند؟! دیگران باید به چه ملاکی صحت و سقم گفتههای او را بسنجند؟! با آنکه وی آنها را از رجوع به علمای دین و پرسش از آنها درباره صحت دیدگاههای خود نهی کرده است. البته هنوز یک راه باقی است که میتواند صحت گفتههای آقای یعقوبی را تایید کند و آن هم معجزه است. یعنی آقای یعقوبی نیز همچون انبیاء باید برای صحت ادعاهای خود معجزاتی اقامه نماید. زیرا راه دیگری برای این کار وجود ندارد. و ظاهراً معجزه وی شفاء دادن پیرزن سرطانی اهل قزوین است. سخنان وی عجیب به نظر میرسد و تاکنون از هیچ یک ازعلمای اسلام شنیده نشده است. مشکل عمده آقای یعقوبی در تفسیر آیات قرآن این است که تفاوت تطبیق با تفسیر را نمیداند و بسیاری از روایاتی که وی به استناد آنها آیات قرآن را تفییر کند در واقع روایاتی هستند که وقایع ظهور با آنها تطبیق داده شده است. مثلاً در روایات شیعه در ذیل آیه (و ذکرهم بایام الله ) ایام الله به روز رجعت (یا مرگ) و قیام امام زمان تطبیق داده شده است. مخاطب این دستور نیز حضرت موسی است. یعنی خداوند به او امر فرمود که قوم خود را از تاریکیها ما خارج کرده و به سوی نور هدایت کند و ایام الله را به آنها یادآوری کند و ایام الله در کتابهای تفسیری شیعه به نعماتی که خداوند به بنیاسرائیل و یا اقوام گذشته عطا کرده تفسیر شده است. و در روایت امام صادق نیز به همین معنا اشاره شده و ایام الله را به نعمات خداوند تفسیر کرده است. ولی آقای یعقوبی تنها به استناد روایتی که روز قیام امام زمان را مصداق یوم الله میداند تفسیری عجیب از این آیه ارائه کرده و نقش بسیار پررنگی را برای حضرت موسی و قوم بنیاسرائیل در بر پایی ظهور قایل شده و تمام تلاشهای موسی برای نجات بنیاسرائیل را مانوری کوچک برای حصول آمادگی به منظور شرکت در برنامههای به سوی ظهور، قبل از ظهور امام زمان میداند در حالی که چنین برداشتی از این آیه از اساس غلط است. زیرا صرف تطبیق ایام الله با روز قیام امام زمان به این معنی نیست که حضرت موسی مأمور میباشد تا مسائل مربوط به قیام امام زمان را به قوم خود یادآور شده و آنها را در مسیر به سوی ظهور حرکت دهد. نکته دیگری در این جا حائز اهمیت بوده و به درخواست آقای یعقوبی از امام حسین و امام زمان برای اصلاح اشتباهات احتمالی وی مربوط میشود و در عین حال بیانگر عدم توانایی وی برای فهم مفاهیم قرآن نیز میباشد مطلبی است که وی از آن به عنوان عنایت امام زمان نسبت به خود یاد میکند: (مولای من شب جمعه گذشته زمانی که آیه 26 سوره جن در مورد علم غیبت را میخواندم – به عنوان تشکر از مولای خودم صحبت میکنم-(عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احداً الا من ارتضی) خدا عالم غیب است براحدی غیبش را ظاهر نمیکند الا من ارتضی من رسول، بنده معنی کردم مگر کسی که مورد رضایت رسول قراربگیرد. بعداً یکی از دوستان گفت آیا شما اشتباه نکردی؟ گفتم : چطور؟ گفت الا من ارتضی من رسول یعنی مگر اینکه خدا از یکی از رسولان را میشود ماجرا به رسولان محدود شده است. گفتم من خودم را به دست صاحب سپردم ولی فکر نمیکنم اشتباه شده باشد به معنای آیه نگاه کردم دیدم که بله مثل اینکه ما اشتباه کردیم)[19] این سخن از چند جهت قابل بررسی است. نخست اینکه آقای یعقوبی برای درک این که بداند اشتباه کرده است یا نه؟ ناچار شده است به ترجمههای فارسی قرآن که همین علماء نوشتهاند رجوع کند بنابراین چگونه میتواند همه این علماء را تخطئه نموده و روش همه آنها را در طول تاریخ اسلام اشتباه بداند. و معتقد باشد که سخنان وی در طول 1400 سال تا اسلام بینظیر است؟! ثانیاً: آنچه را که آقای یعقوبی از آن به عنوان عنایت امام نسبت به خود یاد میکند این نیست که شخصی آمده و اشتباه وی را گوشزد کرده است. بلکه وی فکر میکند بدون اینکه بداند مورد توجه امام بوده و معنایی را که برای آیه ذکر کرده در واقع صحیح بوده است. وی در ادامه سخن خود، چنین میگوید: (رفتم جستجو کردم سه تا حدیث ذیل این آیه در کتاب علم غیب مرحوم آیه الله نمازی شاهرودی- محدث عجیب و غریبی است و شخص بسیار بزرگواری است- یافتم خیلی جالب بود. یکی از احادیث که نقل کرده است از قول تفسیر قمی میباشد که میفرماید(قل ان ادری اقریب ما توعدون...... الا من ارتضی من رسول)..... یعنی علی المرتضی پسندیده و از رسول است. و در حدیث دیگر هست که مولا امیر المؤمنین به سلمان حدیث مفصلی را میفرمایند که قسمتی از آن این است من هستم پسندیده شده از رسول که خداوند مرا بر غیب خود آگاه فرمود......... یا در حدیث دیگر است که حکمت و علم غیب به امام بخشیده شده است ........... خدا را شکر کردم آن چیزی که گفتیم اشتباه نبود کهگاه میخواهیم خطا کنیم اما صاحبی بالای سرمان است مواظبت میکند نمیگذارد خطا کنیم)[20] ولی آیا واقعاً آقای یعقوبی خطا نکرده است؟ یک نمونه از مسائلی بود که آقای یعقوبی آنها را عنایت مولی نسبت به خود میداند و معلوم شد که عنایتی در کار نبوده و وی واقعاً اشتباه کرده است و از کجا معلوم که همه آنچه را که وی عنایت امام زمان نسبت به خود و سخنان خود میداند از این قسم نباشد؟! نکته پایانی اینکه :آقای یعقوبی به دلیل پیشگویی عوامل ترور پدر خود، به مدت سه ماه و اندی نیز در حبس بوده و پس از اظهار ندامت آزاد میشود. پی نوشت ها: [1] وی درباره چگونگی وارد شدن خود دراین عرصه چنین میگوید: .... حدود پانزده سال پیش من هم مشغول زندگی خودم بودم بهترین موقعیتها را داشتم ایام محرم شد کتاب منتهی الامال را برداشتم که بخوانم رسیدم به این جمله -خیلی هم سخت گریه میکنم بنده- رسیدم به این جمله که اسب امام حسین (صلوات الله علیه) تنها به سوی خیمه ها برگشت. یک دفعه گفتم: بله! دوباره خواندم سه بار خواندم از تمام صفحههای که نوشته شده بود، ترسیم شده بود گذشتم از این صحنه نتوانستم عبور کنم گفتم: دیگر نمیتوانم طاقت بیاورم. درس پزشکی میخواندم رها کردم. موقعیتهایی داشتم همه را کنار گذاشتم گفتم دیگر نمیتوانم، من به زندگی خودم مشغول باشم و اسب مولای من تنها برگشته باشد، این ماجرا اثر عجیبی گذاشت، پیمان بستم تمام زندگیمان را، تمام وجودمان را برای مولایمان قراربدهیم. (نظام عالم جلسه تاریخ 12/2/81، ص18 و 19) [2] بنده را میبینید که بعضی وقتها کلمات را اشتباه میگویم از همین جا نتیجه بگیرید که بنده امی هستم میبینید علوم تفسیری بلد نیستم، میبینید علوم حدیثی بلد نیستم، میبینید صرف و نحو را درست و حسابی بلد نیستم از اینجا نتیجه بگیرید که بنده به محبت الهی پشیزی از این سوادهای امروزی را ندارم. از این سوادهایی که معمولاً ساخته این و آن است اینها را خود آقایان در خلال این سالها ساختهاند .....اصلاً سواد حوزوی ندارم.....) (چهل شب با کاروان حسینی، ص212،) این سخنان شباهت بسیاری به دیدگاه علی محمد باب (مؤسس فرقه بابیه) درباره علم صرف و نحو دارد ( وی مدعی بود که باید قواعد کهنه صرف و نحو آن زبان عربی را کنار بگذارد) ( رائین اسماعیل، انشعاب در بهائیت، ص 44، ناشر: موسسه رائین، [3] سلسله بحثهای نظام عالم، جلسه 29/1/81 [4] وقتی به آقایان میگوییم شما فقیه هستید شما اسلام شناس نیستید میگویند: نه هستیم . هستید؟ جداً میگویند؟ باشد خداوند اوج اسلام را دین مرضی مطرح میکند یکی از آقایان قم بیاید و دین مرضی را توضیح دهد هر چقدر هم مهلت بخواهد دارد. به من هم ناگهان بگویند تو هم بیا صحبت بکن. بنده هم میآیم و در مورد دین مرضی صحبت میکنم آن آقا هر چند جلسه که میخواهد صحبت کند بنده یک ساعت صحبت میکنم بعد ببینید که آن آقا در چندین جلسهاش بیشتر مطلب دارد یا بنده؟ آنها این همه اساتید دارند ولی معلم بنده مدتی است که شهید شده است.....) چهل شب با کاروان حسینی، ص 143 [5] صد عالم، صد شبانه روز زحمت بکشند بعد از صد شبانهروز تحقیق و تفحص، یک نفر به نمایندگی بیاید اینجا و حنیفیت را مطرح کند............ وقتی آنها اینجا حسابی صحبت کردند بگوید فلانی بیا اینجا فی البداهه درباره حنیفیت صحبت کن. بنده هم فی البداهه صحبت میکنم.... معلم بنده 1400 سال است شهید شده است در حالیکه معلمهای شما حالا زنده هستند و شما میتوانید سراغ آنها بروید و از آنها مطلب بگیرید.چهل شب با کاروان حسینی، ص 210 [6] چهل شب با کاروان حسینی، ص 210 [7] نظام عالم، جلسه 12/2/81 [8] نظام عالم، جلسه 11، ص5 [9] نظام عالم جلسه 1، ص3 [10] نظام عالم، جلسه 7، ص9 [11] نظام عالم، جلسه 9، ص 9 [12] نظام عالم، جلسه 9، ص 12 [13] نظام عالم، جلسه 8، ص7 [14] نظام عالم، جلسه 7، ص1 [15] نظام عالم، جلسه9، ص2 [16] به هر حال در این شبهای جمعه ما عقاید و دیدههایمان را به قرآن عرضه میکنیم و خدا را شکر میکنم که در خلال این چند جلسه هنگامی که به قرآن رجوع کرده ایم ..... دیدهها را درست یافتهایم و قرآن آنها را تصدیق کرده است) نظام عالم، جلسه91، ص6 [17] نظام عالم، جلسه 11، ص7 [18] نظام عالم، جلسه12، ص24 [19] نظام عالم، جلسه 13، ص18 [20] نظام عالم، جلسه 13، ص 18
سوالی در باره شخصی بنام علی یعقوبی دارم که کلاس های بسوی ظهور وآخرالزمانی را دراصفهان دارند.
پیش از ارزیابی مطالب مطرح شده توسط آقای یعقوبی لازم است به نکته مهمی در زمینه چنین مباحثی توجه شود و آن اینکه اگر به صورت کلی بخواهید پیرامون شناخت عملکرد و مواضع افراد ، تشکل ها اعم از مذهبی یا سیاسی و... قضاوت و ارزیابی صحیحی داشته باشید بهترین راه این است که این اقدام بر اساس معیار و ملاک های دقیق و معتبر صورت پذیرد معیارهایی نظیر:
مطابقت یا عدم مطابقت با آموزه ها و تعالیم اصیل اسلامی و سیره ائمه اطهار(ع) در ابعاد مختلف فردی و اجتماعی. هر نوع گفتار و کرداری را از هر شخصیتی باید با ترازوی قرآن و سنت معصومین(ع) سنجید، چون معیار این دو است و هر چیزی وقتی دارای ارزش و قیمت است و شایستگی آموختن و عمل کردن دارد که با این دو معیار حق سازگار و هماهنگ باشد. امامان (ع) خود در مورد احادیث فرموده اند: احادیث ما را با قرآن مقایسه کنید، اگر با آن موافق بود و با خطوط کلی آنها سازگار بود آن احادیث از ما است، آنها را بگیرید و عمل کنید وگرنه به آنها اعتنا و توجهی نکنید. بنابراین وظیفه فعلی و فوری ما این است که با قرآن و پیام ها و خطوط کلی آن دقیقا آشنا شویم و نیز با روایات اولیای الهی در ارتباط پیگیر باشیم تا بتوانیم با شناختی که از این دو منبع عظیم و استوار به دست می آوریم، قدرت شناخت و معیارهای تشخیص خویش را ارتقا بخشیم. لذا توصیه ما این است که اولاً در شناخت افراد و جریان های مختلف این معیارها را مد نظر قرار بدید . ثانیاً ، بدون مطلق نگری و بدون محدود کردن خود به یک شخصیت، آن مقدار که با روش عمومی علما و سنت و سیره مشهور معصومان(ع) مخالفت ندارد، از آن استاد استفاده کنیم. اما مراقب باشیم در هنگام مطالعه و یا حضور در کلاس ها و جلسات به طور کامل مجذوب نشویم و قدرت تشخیص ، اختیار و انتخاب خود را از دست ندهیم زیرا دیده شده برخی به خاطر افراط گری و مجذوبیت بیش از حد، از مسیر حق و حقیقت منحرف شده اند. نکته مهم این است که از این رو به طور کلی باید توجه داشت رابطه مرید و مراد و مطلق نگری به برخی افراد یکی از آفات مهم و شایعی است که محدود شدن به یک استاد یا برخی جلسات به دنبال خواهد داشت. لذا توصیه ما به جوانان اینست که خود را تنها به یک استاد و یک درس و جلسه محدود نکنند و از دیگر اساتید و دیگر جلسات نیز استفاده شود تا گرفتار مطلق نگری نشویم. و قدرت تشخیص ، تصمیم گیری و انتخاب را در ادامه سیر معنوی و روش زندگی آینده برای خود محفوظ بداریم. مطالعه کتاب های اساتید شناخته شده ای مانند استاد شهید مطهری ، استاد مصباح یزدی ، استاد حسن زاده آملی ، استاد جوادی آملی و یا استاد محمد شجاعی در تحصیل شناخت عمیق و روشن تأثیر فراوانی دارد.مطلب دیگری که عنایت به آن برای دوستانی که به دنبال کسب معرفت و مراحل سیرو سلوک می باشند ضروری به نظر می رسد بهترین و مطمئن ترین راه عرفان و سلوک - که اگر استاد قابل قبول هم نبود مشکل آدمی را حل می کند - ترک مطلق محرمات الهی که شامل ترک واجب می شود نصب العین ما قرار گیرد این راه قطعا مراحل عالی کمال را برای انسان فراهم می آورد حضرت آیت الله بهجت فرمودند: اگر کسی از محرمات به طور کلی پرهیز نماید خود به خود راه ترک مکروهات و انجام مستحبات و طی مدارج بالای معنوی باز شده و نیل به سعادت الهی فراهم می شود) اندیشه زلال مهدویت در طول تاریخ همواره با آسیبهای مختلفی مواجه بوده است. از یک سو عدهای با معرفی خود به عنوان مهدی و یا نائب و باب دسترسی به آن حضرت و یا به عنوان کسی که مورد عنایت امام زمان بوده و پرتوی از لطف آن حضرت در وی تجلی نموده است و با استفاده از احساسات مردم، تلاش کردند به مطامع خود دست یابند و از سویی دیگر عدهای از روی غفلت و یا به عمد و با هدف جلب قلوب دوستداران امام مهدی به سوی خود و قرار گرفتن در کانون توجه آنها، با بزرگ نمایی بعضی از آموزههای مهدویت، ناهنجاری هایی را در رفتار شیعیان به وجود آورده و میآورند. و گاهی نیز با ارائه تفسیری نادرست از بعضی از آموزههای آن، دشواری هایی را در مسیر ترویج و پایبندی به آنها و در نتیجه در اعتقاد مردم نسبت به امام زمان میآفرینند. این جریان در طول تاریخ، تهدیدی برای اندیشه مهدویت بوده و در عصر حاضر نیز تهدیدی جدی برای این اندیشه تابناک به حساب میآید. و یکی از ضرورتهای پژوهش در عرصه مهدویت شناخت این جریانها و عوامل و بسترهای رشد آنها میباشد که اصطلاحاً از آن با عنوان جریان شناسی مهدویت یاد میشود.
اما توضیحاتی در مورد مطالب مطرح شده توسط آقای یعقوبی : بحث کردن درباره چنین افرادی نیاز به تحقیق وشناخت بیشتر این گونه افراد دارد . تا آن حد که درباره ایشان از افراد مورد اعتماد و صاحب نظر که به نقد دیدگاه های وی پرداخته اند شنیده ایم ، شخصیت و گفتارهای او غیر موجه می نماید و نباید بدانها اعتماد کرد . ایشان مطالب ادعایی خود را با الفاظ و اصطلاحات جدید و گاهی پیچیده و غیر مانوس بیان می کند . در ضمن ایشان گاهی ادعاهایی را مطرح می کنند که بسیار خطرناک و انحرافی است و این بر خلاف مشی پیروان واقعی امام زمان است !! مثلا وی می گوید : ما مانع شدیم که به ایران حمله کنند !!! گویا دعوت و مطالب وی در ظاهر برای امام است اما در واقع دعوت به خود است که بسیار خطرناک و نادرست است. نوشته ها و سخنرانی های ایشان با روش عمومی علما و سنت و سیره مشهور معصومان(ع) مخالفت دارد ودر عین حال مطالب جدید و به ظاهر جذابی دارد که عموما برداشتهای شخصی وغیر مستند است. بنابراین جزوات سخنران مذکور را هرگز نمیتوان به طور کامل تأیید کرد . یکی از این جریانها ی موجود در بحث مهدویت جریانی است که با محوریت آقای علی یعقوبی در اواخر دهه هفتاد شمسی شکل گرفته و هنوز هم کم و بیش به حیات خود ادامه میدهد. آقای یعقوبی پس از ورود به عرصه اجتماع و حضور در دانشگاه فعالیتهای خود را آغاز میکند[1] وی ابتدا با برگزاری جلسات سخنرانی برای دانشجویان، بسیجیان، و بچههای هیئتی، کم کم افرادی را به دور خود جمع نموده و به طرح مباحثی همچون توحید، ولایت و عوامل غیبت و ....... میپردازد. پس از آنکه جلسات وی با اقبال نسبتاً خوبی روبرو میشود جلسات خود را به صورت سخنرانی هفتگی ادامه داد .وافرادی از قشر جوان، نهادها و ارگانهای مختلف در این جلسات شرکت مینمایند. و حاصل این سخنرانیها به صورت جزواتی با عنوان نظام عالم (85 جزوه) و نظام بشر (44 جزوه) و به سوی ظهور (20 جزوه) و همچنین کتابی با عنوان چهل شب با کاروان حسینی (حدوداً پانصد صفحه) منتشر شده است. وی همچنین برخی از مطالب خود را از طریق سایت اطلاع رسانی Zohoor. Net در اختیار مخاطبین خود قرار میدهد. وی در غالب سخنرانیهای خود ادعا میکند مطالبی که بیان میکند در تاریخ هزار و چهارصد ساله اسلام گفته نشده و این سخنان حتی برای علمای شیعه نیز تازگی داشته و آنان از آوردن مثل آن و یا تکمیل آن عاجز هستند. وی همچنین معتقد است هیچ فقیهی در میان شیعه وجود نداشته و کسی غیر از خودش جایگاه واقعی فقه را در نظام معارف اسلامی نمیداند. و در بسیاری از سخنرانیهای خود به علمای شیعه حمله نموده و آنها رابه قصور در فهم معارف دین متهم میکند. دربعضی موارد نیز تحدی نموده و آنها را به مبارزه و محاجه میطلبد. و یکی از اهداف خود را از ذکر این سخنان بیدارکردن علمای شیعه از خواب غفلت و نشان دادن راه به آنها معرفی میکند. هر چند سخنانی که آقای یعقوبی بر زبان میراند بسیار ضعیفتر از آن است که نیازمند نقد و بررسی باشد اما با توجه به اینکه این سخنان از سوی بعضی از اقشار جامعه مورد اقبال قرار گرفته است، ضروری مینماید نقدی بر این مطالب و پایه و اساس آنها و شیوههای ورود وی در این مباحث، نوشته شود(نقد و بررسی مباحث علی یعقوبی (برگرفته از سایت جبروت2، جوابیه آقای حجامی به مباحث مطرح شده توسط آقای علی یعقوبی با دخل وتصرف ) اولین سوالی که درباره آقای یعقوبی و هرکس دیگری که مثل آقای یعقوبی به مباحث دینی میپردازد مطرح میشود این است که منشاء این مطالب کجا بوده و گوینده آن، نزد کدام عالم دینی درس خوانده است؟ و میزان معلومات حوزوی وی چقدر بوده است؟ آیا اصولاً وارد شدن به این گونه مباحث نیازمند کسب معلومات حوزوی و شاگردی کردن نزد علمای دینی میباشدیا خیر؟ بدون تردید سخن گفتن در حوزه مباحث دینی و برداشت و استنباط از گزارهها و آموزههای دین همچون هر حوزه دیگری نیازمند تخصص لازم است. و تخصصهای لازم برای برداشت ازمتون دینی عبارتند از: علم صرف، علم نحو، علم معانیبیان، علم منطق، علم اصول، علم رجال، علم درایة الحدیث، علم قرائت، علم تفسیر و بعضی علوم دیگر، که اصطلاحاً با عنوان علوم حوزوی از آنها یاد میشود. و هر کس که از این علوم بیبهره یا کم بهره باشد برداشت او، از متون دینی حتی برای خود وی حجیت نداشته و عذر آور نمیباشد. حتی خود این شخص حق ندارد برداشت خود از متون دینی را ملاک عمل خویش قرار دهد. و اگر چنین کند و خطایی رخ دهد، در پیشگاه خداوند معذور نمیباشد. و وقتی خود این شخص، نسبت به برداشت خود، چنین، وضیعتی دارد، طبیعتاً دیگران هم نمی توانند به این عقیده پایبند باشند. و ظاهراً آقای علی یعقوبی از تخصص لازم برای استنباط از متون دینی برخوردار نمیباشد. خود وی در این باره چنین میگوید: اصلاً سواد حوزوی ندارم. کسی دو دقیقه با من صحبت کند متوجه میشود، در همان دو سه دقیقه اول، و چه بسا با همان کلمات اول متوجه میشود که بنده اصلاً سواد حوزوی ندارم[2]. قطعاً چنین کسی، توانایی استنباط از متون دینی را ندارد. حال این سوال مطرح میشود که آقای یعقوبی مطالب خود را از چه کسی آموخته است؟ و نزد چه کسی شاگردی کرده است؟ وی در عین حال که اقرار میکند اصلاًسواد حوزوی ندارد از شاگردی خود نزد معلمی گمنام سخن میگوید: ( مباحث من از معلمی گمنام است که نام و نشان او گم است. بعضی سوال میکنند معلم شما کیست؟ در جواب عرض میکنم معلم من کسی است که این مطالب را مطرح میکند چه کسی میتواند این مطالب را مطرح کند؟ شاید کسی بگوید یک آدم معمولی. میگویم باشد شما اینطور فکرکن. شاید کسی بگوید یک عالم. میگویم شما هم این طور فکر کن. شخص را با صفت بشناسید نه با اسم. اسم گذرا است و موقت است سیمای انسان در عوالم ثابت است)[3]. وی همچنین در ضمن تهاجم به علمای شیعه و برتر خواندن خود از آنها درباره معلم خود میگوید: ( معلم بنده مدتی است که شهید شده است و از غیر او هم مطلب نمیگیرم)[4]. همچنین در جای دیگری با حمله به علمای شیعه و اینکه اگر صد عالم، صد شبانهروز زحمت بکشند و بخواهند درباره حنیفیت سخن بگویند به اندازهای که وی فی البداهه در این باره حرف دارد مطلب نخواهند داشت، درباره معلم خود میگوید:( معلم بنده 1400 سال است که شهید شده است)[5] این معلم اگر چه طبق گفته آقای یعقوبی 1400 سال قبل شهید شده است ولی قرار است به وی فقه هم یاد بدهد آقای یعقوبی در اینباره چنین میگوید: ( تازه معلم من گفته: به تو فقه هم میخواهم یاد بدهم.)[6] از مطالب فوق چنین بر میآید که منشاء مطالب آقای یعقوبی غیب و الهام است. در غیر اینصورت معلمی که از دنیا رفته است چگونه میتواند به شاگرد خود علم بیاموزد؟! مخصوصاً معلمی که صدها سال قبل از تولد شاگرد خود از دنیا رفته است؛ خود وی نیز به این مطلب تصریح میکند: (بنده در خلال سفرها چیزهایی دیدم دیدهها را مطرح میکنم[7]) (عقایدم براساس آن چیزهایی است که دیدهام نه چیزهایی که خواندهام براساس دیدههاست نه خواندهها)[8] وی در ابتدای جلسه اول سلسله بحثهای نظام عالم پایه مباحث خود را اینگونه معرفی میکند: ( پایه (محور) کار ما استنادات قرآنی و حدیث نیست پایه (محور) کار ما دیدهها و یافتهها هست. این روش که عرض کردم خدمت شما طبق راهنمایی قرآن دنبال کردیم. قرآن دعوت به این روش میکند. معارف این نیست که بنشینم یک آیه قرآن را بخوانیم در موردش بحث کنیم ببینیم چه میفهمیم بهرهای که از این طریق انسان میبرد بسیار اندک است باید طبق آدرسهای قرآن، انسان حرکت کند و برود در صحنه، عملاً ببیند که در جای جای عالم چه چیزی قرار داده شده است.)[9] وی همچنین درباره جواز تقلید از فقهایی که صدها سال قبل میزیستهاند چنین میگوید: ( بنده به لحاظ دیدهها در عوالم بالاتر عرض میکنم نیازی نیست، هیچ نیازی نیست. اگر مردم دراین زمان به رساله علامه مجلسی عمل کنند کافی است این را دارم به لحاظ دیدهها عرض میکنم)[10] ( اینها را هم که عرض کردم در خلال سفرهایی که داشتیم دیده شده است....... ما در اینجا دیدههایمان را، یافتههایمان را به قرآن عرضه میکنیم تا ببینیم به چه میزان با قرآن انطباق دارد آیا خداوند تأیید میفرماید بعد به احادیث و سیره اهل بیت عرض میکنیم. بعد کلام حضرات علما را مقایسه میکنیم نه اینکه این مطالب را به کلام علماء عرضه کنیم این را دقت بفرمائید که بنده این مطالب را به کلام علماء عرضه نمیکنم. زیرا اینها را بنده دیدهام ولی آقایان نشستهاند و استنباط کردهاند...... شأن این دیدهها خیلی فراتر از استنباط حضرات علمای 1400 ساله است. چون این دیدهها مال ما نیست)[11] با این همه،به نظر میرسد خود آقای یعقوبی نیز به دیدههای خود اعتماد چندانی ندارد از این رو تصمیم میگیرد برای درک صحت و سقم دیدههای خود آنها را به قرآن و سپس به روایات عرضه کند: (ما در اینجا مطالبمان را، دیدههایمان را، یافتههایمان را به قرآن عرضه میکنیم تا ببینیم به چه میزان با قرآن انطباق دارد: آیا خداوند تأیید میفرماید بعد به احادیث و سیره اهل بیت عرضه میکنیم)[12] (در شبهای آینده با توکل به خدا همین مباحث را میبریم سراغ آیات قرآن، سراغ احادیث اهل بیت، سراغ سیره اهل بیت(ع)، عرضه میکنیم تا ببینم آیا نتایج همین است؟ واقعاً این حرفها درست است؟)[13] وی همچنین از امام حسین و امام زمان سلام الله علیها میخواهد نقایص موجود در سخنان او را اصلاح کنند: ( ما هم در این شب جمعه به یاد دور هم جمع شدن خوبان در کربلا، دور همدیگر جمع میشویم آن چیزهای که دیدیم و یاد گرفتیم را عرضه میکنیم دردرجه اول بخاطر اینکه مولایمان (امام حسین) شونده کلاممان باشند و اگر محبتی کنند حرف ما را اصلاح کنند اگر نقصی هست اصلاح کنند و اگر درست است تقویت کنند)[14] ( بحث نظام عالم بحث سنگینی است و شاید ما نیز در بعضی موارد اشتباهی کنیم لذا در درجه اول از مولایمان امام زمان میطلبیم که کلاممان را، تفکرمان را و رفتارمان را اصلاح کنند)[15] وی اگر چه معتقد است دیدههای خود را پس از عرضه به قرآن، موافق آن یافته است[16] اما با این حال تصریح میکند که در بعضی مواردخطا کرده است: ( بعضی اوقات که بیشتر بررسی میکنیم میبینیم که در بررسیهایم اندکی اشتباه کردهام امشب میخواهم سه مورد از اشتباهاتم را خدمت شما عرضه کنم تا .... آنها را اصلاح کرده باشیم)[17] ( نسبت به جلسه هفته گذشته هم نیاز داریم که دو موضوع را توضیح بیشتر بدهیم ویا تا حدی اصلاح کنیم)[18] مطلبی که درباره عرضه دیدگاه آقای یعقوبی به قرآن قابل تأمل بوده این است که وی چنانکه قبلاً نیز اشاره شد تصریح میکند که هیچ بهرهای از علوم مربوط به فهم قرآن نداشته و هیچ اطلاعاتی از صرف و نحو عربی و علوم تفسیری ندارد سئوال این است که چنین کسی چگونه میتواند مفاهیم قرآنی را از لابلای آیات کشف نماید تا ببیند آنچه که دیده است واقعاً همان چیزی است که قرآن میگوید یا نه؟! به عبارت دیگر رجوع به قرآن در گرو توانایی فهم آیات آن است و چنین فهمی در گرو دانستن بسیاری از علوم است که به عنوان علوم حوزوی شناخته میشود. و آقای یعقوبی تصریح میکند ازاین علوم بیبهره است. بنابراین نمیتواند دیدههای خود را به قرآن عرضه نماید تا از صحت آنها مطمئن شود. زیرا آقای یعقوبی به دلیل عدم آشنایی با صرف و نحو عربی، هیچ آشنایی با قرآن و مفاهیم مطرح شده در آن ندارد. مثل وی مثل شخص بیسوادی است که اصلاً درس نخوانده و حروف را هم نمیشناسد چنین شخصی وقتی کتابی در دست میگیرد هیچ درکی نسبت به محتویات آن ندارد. آقای یعقوبی نیز تصریح میکند که اصلاً سواد حوزوی نداشته و صرف و نحو نمیداند (و نمونههایی در سخنان وی که دلالت به درستی این اعتراف دارد نیز بسیار فراوان است) چنین کسی چگونه میتواند ادعا کند که طبق راهنمایی قرآن فهمیده است که انسان نباید به مطالعه یکایک آیات قرآن بپردازد بلکه باید برود در صحنه و عملاً ببیند درجای جای عالم چه چیزی قرار گرفته است؟! ثانیاً: آقای یعقوبی میگوید پایه کار من بر دیدهها استوار است نه استنادات قرآنی. و این ، را طبق راهنمایی قرآن دنبال میکنم حال این سؤال مطرح میشود که خود این مسئله که باید پایه کار چنین باشد نه چنان، آیا جزء دیدههای وی میباشد که بعداً مستند قرآنی یافته است یا ابتداء آن را از قرآن استفاده نموده و سپس دنبال دیدن رفته است؟ در صورت اول،آنچه واقعاً ملاک و ارزش میباشد دیده آقای یعقوبی است. و از آنجا که دیدههای وی برای دیگران یعنی مستمعین جزء شنیدهها میباشد هیچ ارزشی برای آنها نخواهد داشت. و در صورت دوم، نیز بیارزش است زیرا آقای یعقوبی به دلیل عدم آشنایی با صرف و نحو توان استنباط و برداشت از قرآن را ندارد. بنابراین روشی را هم که دنبال میکند بیارزش میباشد. ثانیاً: اگر می توان همین یک مورد را از قرآن استنباط نمود، چرا در سایر موارد نتوان به همین شیوه عمل کرده و قرآن را پایه کار و محور بحث قرار داد؟! مگر نه این است که آقای یعقوبی دیدههای خود را به قرآن عرضه نموده و آنها را موافق قرآن یافته است از این جا معلوم میشود که به همان یافتههای وی در قرآن نیز اشاره شده است. بنابراین این سئوال مطرح میشود که چرا آقای یعقوبی شیوه رجوع به قرآن را تخطه نموده و گشت و گذار در عالم را به عنوان روش جایگزین پیشنهاد میکند؟ این سخن به معنای این است که قرآن برای هدایت انسان کافی نبوده و بهرهای که انسان از رجوع مستقیم به آن میبرد ارزش چندانی ندارد. و این مسئله از سوی خود قرآن تخطئه شده است زیرا خداوند، قرآن را کتاب هدایت نامیده است. با توجه به آنچه گفته شد آقای یعقوبی هم نمیتواند به صحت دیدههای خود اعتماد کند بنابراین چگونه از دیگران میخواهد به دیدهها و دیدگاههای او اعتماد کنند؟! دیگران باید به چه ملاکی صحت و سقم گفتههای او را بسنجند؟! با آنکه وی آنها را از رجوع به علمای دین و پرسش از آنها درباره صحت دیدگاههای خود نهی کرده است. البته هنوز یک راه باقی است که میتواند صحت گفتههای آقای یعقوبی را تایید کند و آن هم معجزه است. یعنی آقای یعقوبی نیز همچون انبیاء باید برای صحت ادعاهای خود معجزاتی اقامه نماید. زیرا راه دیگری برای این کار وجود ندارد. و ظاهراً معجزه وی شفاء دادن پیرزن سرطانی اهل قزوین است. سخنان وی عجیب به نظر میرسد و تاکنون از هیچ یک ازعلمای اسلام شنیده نشده است. مشکل عمده آقای یعقوبی در تفسیر آیات قرآن این است که تفاوت تطبیق با تفسیر را نمیداند و بسیاری از روایاتی که وی به استناد آنها آیات قرآن را تفییر کند در واقع روایاتی هستند که وقایع ظهور با آنها تطبیق داده شده است. مثلاً در روایات شیعه در ذیل آیه (و ذکرهم بایام الله ) ایام الله به روز رجعت (یا مرگ) و قیام امام زمان تطبیق داده شده است. مخاطب این دستور نیز حضرت موسی است. یعنی خداوند به او امر فرمود که قوم خود را از تاریکیها ما خارج کرده و به سوی نور هدایت کند و ایام الله را به آنها یادآوری کند و ایام الله در کتابهای تفسیری شیعه به نعماتی که خداوند به بنیاسرائیل و یا اقوام گذشته عطا کرده تفسیر شده است. و در روایت امام صادق نیز به همین معنا اشاره شده و ایام الله را به نعمات خداوند تفسیر کرده است. ولی آقای یعقوبی تنها به استناد روایتی که روز قیام امام زمان را مصداق یوم الله میداند تفسیری عجیب از این آیه ارائه کرده و نقش بسیار پررنگی را برای حضرت موسی و قوم بنیاسرائیل در بر پایی ظهور قایل شده و تمام تلاشهای موسی برای نجات بنیاسرائیل را مانوری کوچک برای حصول آمادگی به منظور شرکت در برنامههای به سوی ظهور، قبل از ظهور امام زمان میداند در حالی که چنین برداشتی از این آیه از اساس غلط است. زیرا صرف تطبیق ایام الله با روز قیام امام زمان به این معنی نیست که حضرت موسی مأمور میباشد تا مسائل مربوط به قیام امام زمان را به قوم خود یادآور شده و آنها را در مسیر به سوی ظهور حرکت دهد. نکته دیگری در این جا حائز اهمیت بوده و به درخواست آقای یعقوبی از امام حسین و امام زمان برای اصلاح اشتباهات احتمالی وی مربوط میشود و در عین حال بیانگر عدم توانایی وی برای فهم مفاهیم قرآن نیز میباشد مطلبی است که وی از آن به عنوان عنایت امام زمان نسبت به خود یاد میکند: (مولای من شب جمعه گذشته زمانی که آیه 26 سوره جن در مورد علم غیبت را میخواندم – به عنوان تشکر از مولای خودم صحبت میکنم-(عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احداً الا من ارتضی) خدا عالم غیب است براحدی غیبش را ظاهر نمیکند الا من ارتضی من رسول، بنده معنی کردم مگر کسی که مورد رضایت رسول قراربگیرد. بعداً یکی از دوستان گفت آیا شما اشتباه نکردی؟ گفتم : چطور؟ گفت الا من ارتضی من رسول یعنی مگر اینکه خدا از یکی از رسولان را میشود ماجرا به رسولان محدود شده است. گفتم من خودم را به دست صاحب سپردم ولی فکر نمیکنم اشتباه شده باشد به معنای آیه نگاه کردم دیدم که بله مثل اینکه ما اشتباه کردیم)[19] این سخن از چند جهت قابل بررسی است. نخست اینکه آقای یعقوبی برای درک این که بداند اشتباه کرده است یا نه؟ ناچار شده است به ترجمههای فارسی قرآن که همین علماء نوشتهاند رجوع کند بنابراین چگونه میتواند همه این علماء را تخطئه نموده و روش همه آنها را در طول تاریخ اسلام اشتباه بداند. و معتقد باشد که سخنان وی در طول 1400 سال تا اسلام بینظیر است؟! ثانیاً: آنچه را که آقای یعقوبی از آن به عنوان عنایت امام نسبت به خود یاد میکند این نیست که شخصی آمده و اشتباه وی را گوشزد کرده است. بلکه وی فکر میکند بدون اینکه بداند مورد توجه امام بوده و معنایی را که برای آیه ذکر کرده در واقع صحیح بوده است. وی در ادامه سخن خود، چنین میگوید: (رفتم جستجو کردم سه تا حدیث ذیل این آیه در کتاب علم غیب مرحوم آیه الله نمازی شاهرودی- محدث عجیب و غریبی است و شخص بسیار بزرگواری است- یافتم خیلی جالب بود. یکی از احادیث که نقل کرده است از قول تفسیر قمی میباشد که میفرماید(قل ان ادری اقریب ما توعدون...... الا من ارتضی من رسول)..... یعنی علی المرتضی پسندیده و از رسول است. و در حدیث دیگر هست که مولا امیر المؤمنین به سلمان حدیث مفصلی را میفرمایند که قسمتی از آن این است من هستم پسندیده شده از رسول که خداوند مرا بر غیب خود آگاه فرمود......... یا در حدیث دیگر است که حکمت و علم غیب به امام بخشیده شده است ........... خدا را شکر کردم آن چیزی که گفتیم اشتباه نبود کهگاه میخواهیم خطا کنیم اما صاحبی بالای سرمان است مواظبت میکند نمیگذارد خطا کنیم)[20] ولی آیا واقعاً آقای یعقوبی خطا نکرده است؟ یک نمونه از مسائلی بود که آقای یعقوبی آنها را عنایت مولی نسبت به خود میداند و معلوم شد که عنایتی در کار نبوده و وی واقعاً اشتباه کرده است و از کجا معلوم که همه آنچه را که وی عنایت امام زمان نسبت به خود و سخنان خود میداند از این قسم نباشد؟! نکته پایانی اینکه :آقای یعقوبی به دلیل پیشگویی عوامل ترور پدر خود، به مدت سه ماه و اندی نیز در حبس بوده و پس از اظهار ندامت آزاد میشود.
پی نوشت ها:
[1] وی درباره چگونگی وارد شدن خود دراین عرصه چنین میگوید: .... حدود پانزده سال پیش من هم مشغول زندگی خودم بودم بهترین موقعیتها را داشتم ایام محرم شد کتاب منتهی الامال را برداشتم که بخوانم رسیدم به این جمله -خیلی هم سخت گریه میکنم بنده- رسیدم به این جمله که اسب امام حسین (صلوات الله علیه) تنها به سوی خیمه ها برگشت. یک دفعه گفتم: بله! دوباره خواندم سه بار خواندم از تمام صفحههای که نوشته شده بود، ترسیم شده بود گذشتم از این صحنه نتوانستم عبور کنم گفتم: دیگر نمیتوانم طاقت بیاورم. درس پزشکی میخواندم رها کردم. موقعیتهایی داشتم همه را کنار گذاشتم گفتم دیگر نمیتوانم، من به زندگی خودم مشغول باشم و اسب مولای من تنها برگشته باشد، این ماجرا اثر عجیبی گذاشت، پیمان بستم تمام زندگیمان را، تمام وجودمان را برای مولایمان قراربدهیم. (نظام عالم جلسه تاریخ 12/2/81، ص18 و 19)
[2] بنده را میبینید که بعضی وقتها کلمات را اشتباه میگویم از همین جا نتیجه بگیرید که بنده امی هستم میبینید علوم تفسیری بلد نیستم، میبینید علوم حدیثی بلد نیستم، میبینید صرف و نحو را درست و حسابی بلد نیستم از اینجا نتیجه بگیرید که بنده به محبت الهی پشیزی از این سوادهای امروزی را ندارم. از این سوادهایی که معمولاً ساخته این و آن است اینها را خود آقایان در خلال این سالها ساختهاند .....اصلاً سواد حوزوی ندارم.....) (چهل شب با کاروان حسینی، ص212،) این سخنان شباهت بسیاری به دیدگاه علی محمد باب (مؤسس فرقه بابیه) درباره علم صرف و نحو دارد ( وی مدعی بود که باید قواعد کهنه صرف و نحو آن زبان عربی را کنار بگذارد) ( رائین اسماعیل، انشعاب در بهائیت، ص 44، ناشر: موسسه رائین،
[3] سلسله بحثهای نظام عالم، جلسه 29/1/81
[4] وقتی به آقایان میگوییم شما فقیه هستید شما اسلام شناس نیستید میگویند: نه هستیم . هستید؟ جداً میگویند؟ باشد خداوند اوج اسلام را دین مرضی مطرح میکند یکی از آقایان قم بیاید و دین مرضی را توضیح دهد هر چقدر هم مهلت بخواهد دارد. به من هم ناگهان بگویند تو هم بیا صحبت بکن. بنده هم میآیم و در مورد دین مرضی صحبت میکنم آن آقا هر چند جلسه که میخواهد صحبت کند بنده یک ساعت صحبت میکنم بعد ببینید که آن آقا در چندین جلسهاش بیشتر مطلب دارد یا بنده؟ آنها این همه اساتید دارند ولی معلم بنده مدتی است که شهید شده است.....) چهل شب با کاروان حسینی، ص 143
[5] صد عالم، صد شبانه روز زحمت بکشند بعد از صد شبانهروز تحقیق و تفحص، یک نفر به نمایندگی بیاید اینجا و حنیفیت را مطرح کند............ وقتی آنها اینجا حسابی صحبت کردند بگوید فلانی بیا اینجا فی البداهه درباره حنیفیت صحبت کن. بنده هم فی البداهه صحبت میکنم.... معلم بنده 1400 سال است شهید شده است در حالیکه معلمهای شما حالا زنده هستند و شما میتوانید سراغ آنها بروید و از آنها مطلب بگیرید.چهل شب با کاروان حسینی، ص 210
[6] چهل شب با کاروان حسینی، ص 210
[7] نظام عالم، جلسه 12/2/81
[8] نظام عالم، جلسه 11، ص5
[9] نظام عالم جلسه 1، ص3
[10] نظام عالم، جلسه 7، ص9
[11] نظام عالم، جلسه 9، ص 9
[12] نظام عالم، جلسه 9، ص 12
[13] نظام عالم، جلسه 8، ص7
[14] نظام عالم، جلسه 7، ص1
[15] نظام عالم، جلسه9، ص2
[16] به هر حال در این شبهای جمعه ما عقاید و دیدههایمان را به قرآن عرضه میکنیم و خدا را شکر میکنم که در خلال این چند جلسه هنگامی که به قرآن رجوع کرده ایم ..... دیدهها را درست یافتهایم و قرآن آنها را تصدیق کرده است) نظام عالم، جلسه91، ص6
[17] نظام عالم، جلسه 11، ص7
[18] نظام عالم، جلسه12، ص24
[19] نظام عالم، جلسه 13، ص18
[20] نظام عالم، جلسه 13، ص 18
- [سایر] عملکرد رهبری آیت الله خامنه ای را چگونه ارزیابی می کنید؟
- [سایر] وضعیت و عملکرد فرهنگی و آموزشی واتیکان را چگونه ارزیابی می کنید؟
- [سایر] عملکرد مقام معظم رهبری در بحران های مختلف چگونه ارزیابی می شود؟
- [سایر] عملکرد ابوالحسن بنی صدر در زمانی که وی فرماندهی کل قوا را به عهده داشت، چگونه ارزیابی می شود؟
- [سایر] فرایند عملکرد آمریکا در منطقه خاورمیانه و کشور عزیزمان ایران را با توجه به ادعای دموکراسی خواهی آن کشور چگونه ارزیابی می شود؟
- [آیت الله بهجت] آیا بین نقد و ارزیابی عملکرد یک فرد مثل نحوه تدریس یک استاد یا عمکرد یک مسؤول با غیبت کردن از او تفاوت وجود دارد؟
- [سایر] چرا فاصله طبقاتی در جامعه اسلامی ما وجود دارد؟ و وضعیت فاصله طبقاتی را چگونه ارزیابی می کنید؟
- [سایر] جامعه و روابط افراد در جامعه امام زمان (عج) چگونه خواهد بود؟
- [سایر] آیا بین ماهیت و روش اقتصاد اسلامی، در جامعه ی اسلامی، با ماهیت و وش اقتصاد غیراسلامی در جامعه ی غیراسلامی تفاوت وجود دارد، یا در نتایج؟
- [سایر] آیا بین ماهیت و روش اقتصاد اسلامی، در جامعه ی اسلامی، با ماهیت و وش اقتصاد غیراسلامی در جامعه ی غیراسلامی تفاوت وجود دارد، یا در نتایج؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر حکومت صالح و شرعی احیانا مصلحت جامعه را در مهار جمعیّت و تنظیم خانواده تشخیص دهد، تشویق جامعه نسبت به آن با راهنمایی راههای حلال و منع از راههای حرام از قبیل سقط کردن جنین مانعی ندارد، ولی الزام افراد به محدود نمودن نسل جایز نیست.
- [آیت الله جوادی آملی] .کسب حلال جهت هزینه خود و عیال در صورت نداشتن مال دیگر, واجب است و در صورت داشتن مال دیگر , جهت انجام دادن کارهای خیر; نیز تأمین رفاه بیشتر افراد خانواده و جامعه, مستحب است.
- [آیت الله اردبیلی] نیکویی رفتار، منش و حسن سلوک مسلمانان خصوصا عالمان، فرهیختگان و سرشناسان از بهترین وسایل امر به معروف و نهی از منکر است و بر همه واجب است با روش و منش پسندیده خود عملاً جامعه اسلامی را به انجام معروف و ترک منکر رهنمون بسازند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مانعی ندارد که در نماز آیات رکعت اول را مطابق یکی از این دو روش به جا آورد و رکعت دوم را مطابق روش دیگر.
- [آیت الله مظاهری] پوشیدن لباس اعداء دین نظیر کراوات و پاپیون در صورتی که زیّ و روش خود قرار دهد حرام است ولی اگر با آن لباس نماز بخواند نمازش صحیح است.
- [آیت الله مظاهری] کار (زراعت، صنعت، تجارت و مانند آن) برای تأمین احتیاجات جامعه اسلامی واجب کفایی است، و هر کسی در فراخور حالش باید احتیاجات جامعه اسلامی را تأمین کند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر صفهای جماعت تا درب مسجد برسد، کسی که مقابل درب، پشت صف ایستاده، نمازش صحیح است و نیز نماز کسانی که پشت سر او اقتدا میکنند و برخی از افراد صف جلو را میبیند صحیح میباشد، ولی نماز کسانی که دو طرف او ایستادهاند و هیچ یک از افراد صف جلو را نمیبینند، بنا بر احتیاط صحیح نیست و به طور کلی بنا بر احتیاط در صحّت جماعت شرط است که حائلی مانع رؤیت تمام صف قبل نشده، بلکه لازم است لااقل یک نفر از صف جلویی دیده شود.
- [آیت الله سبحانی] مضاربه ای که بانکها با پول افراد انجام می دهند چنانچه شرایط شرعیه در آن رعایت شود و تنها صورت کاغذبازی نداشته باشد صحیح است و سود حاصل از آن مشروع می باشد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مضاربه ای که بانکها با پول افراد انجام می دهند چنانچه شرایط شرعیه بالا در آن رعایت شود و تنها صورت کاغذ بازی نداشته باشد صحیح است و سود حاصل از آن مشروع می باشد.
- [آیت الله مظاهری] اگر مرد لباس زنانه و زن لباس مردانه بپوشد در صورتی که زیّ و روش خود قرار دهد حرام است، بنابراین پوشیدن آن به طور موقّت نظیر تعزیهها و یا پوشیدن زن لباس مرد را برای دفع سرما مانعی ندارد و در هر صورت اگر با آن لباس نماز بخواند نماز صحیح است.