منظور از (قرائت از دین) چیست؟ اگر به گفته برخی از علمای ارجمند یک قرائت از دین وجود دارد علت ایجاد فرقه های دینی (شیعه، سنی، اشاعره، معتزله، ...) چیست؟ (که هر کدام قرائت مخصوص خویش را دارند)
منظور از (قرائت از دین) چیست؟ اگر به گفته برخی از علمای ارجمند یک قرائت از دین وجود دارد علت ایجاد فرقه های دینی (شیعه، سنی، اشاعره، معتزله، ...) چیست؟ (که هر کدام قرائت مخصوص خویش را دارند) آنچه از سوی علما و صاحب نظران گفته شده است حقانیت یک قرائت است و همگی باید به دنبال یافتن آن قرائت حق باشند. اگر چه قرائت های مختلف از دین وجود دارد. به همین جهت برخی عقاید اشاعره یا معتزله باطل دانسته شده است. اما آن چه از سوی برخی صاحب نظران پلورالیسم مطرح می شود، حقانیت قرائت های مختلف در کنار همدیگر می باشد. برای توضیح بیشتر، لازم است که پیش از ورود به بحث، معنای قرائت های دینی و تاریخچه آن را روشن کنیم. امکان یا ضرورت تفسیر در سنت های دینی (چون سنت دین اسلام) بر این مبنا قرار داشت که ما در متون دینی یا ادبی و تاریخی با معانی فراتر از معنای ظاهری یا بی واسطه سر و کار داریم. پیش فرض ضروری برای تفسیر این است که متن دارای معنایی اصیل است و هر معنایی را بر نمی تابد و از آن نمی توان تعابیر متناقض ارائه داد. بنابراین هر تفسیری را نمی توان بر متن مورد نظر تحمیل کرد. اصطلاح (تفسیر به رأی) به این معناست که از متن تفسیریی ارائه شود که ربطی به معنای اصیل متن ندارد و به این دلیل در روایات ما، شدیداً نهی شده است. زیرا هدف تفسیر یافتن مقصود و مفهوم کلام است و وسیله رسیدن به فهم صحیح متن می باشد. اما هدف قرائت پذیری دین که در دوره جدید مطرح شده است، ادراک معنای اصیل و مقصود کلام نیست. قرائت کننده بنا ندارد، از ظاهر به باطن متن رجوع کند. بلکه خود، قرائت و تفسیر هدف است و (این بحران در معنا) است. بنابراین نظر، معنایی برای یک متن وجود ندارد یا اگر چنین معنایی وجود داشته باشد، برای ما، امکان دست یابی بدان میسر نیست و این افتادن به دره هولناک سوفسطایی است. در این فرایند، متن ارزش خود را از دست می دهد و به عنوان واقعیتی اصیل مورد استناد قرار نمی گیرد. از نظر تاریخی بحث قرائت های متفاوت از دین، در درون مسیحیت و به دلیل برخورد متعصبانه و جاهلانه ارباب کلیسا با کشفیات جدید علمی به وجود آمد. از آنجا که مسیحیت، از جهت معرفتی بسیار ضعیف است و با افکار برخی فلاسفه یونان (به ویژه ارسطو) شدیداً عجین شده است، مبتنی بر عقل و وحی صحیح نیست و بدین دلیل پس از مدتی مقاومت بیهوده در برابر علم دوره جدید، عقب نشینی کرد. طرح موضوع زبانی دین، که زبان ویژه ای است و برداشت های متفاوت می توان از آن ارائه داد، و کتاب مقدس قرائت پذیر است، نمونه های از این نوع عقب نشینی است. مسیحیت با این نظریات، خود را از چنگال مشکلاتی که در سر راه کتاب مقدس پیش آمده بود، رها کرد. زیرا کتاب مقدس که شامل عهد عتیق و عهد جدید است، مطالب خلاف عقل و حتی خلاف اخلاق فراوانی دارد که توجیه آنرا لازم می نمود و اولیای کلیسا ناچار بودند که این مطالب را به نحوی توجیه کنند. اما اینکه این توجیه با قرائت بر اساس چه مبنایی است؟ هیچ پاسخ داده نشد. به نظر آنها زبان کتاب مقدس، زبانی واقع نما نیست. بلکه همچون شعر، مطالبی غیر عرفی و ذوقی است که هر کس می تواند، برداشت خاص خود را از آن داشته باشد. بنابراین نظر، فهم ما از متن معیارست و نسبت با افراد مختلف و زمانها و مکانهای متفاوت و حتی یک فرد، در موقعیت های گوناگون تفسیر می کند. قرائت پذیری در این معنا، آفرینش معنایی از نزد خود برای متن است، نه فهم و درک مقصود و منظور و معنای اصیل متن. در این دیدگاه، حتی نویسنده هم نمی تواند بگوید که منظور من چیست. او نیز یک قرائت و فهم از متن خود دارد و دیگران هم می توانند به گونه ای دیگر بفهمند. این فرایند را میشل فوکو (مرگ مؤلف) می نامد. زیرا متن از نویسنده مستقل است و به مثابه موجودی گنگ و خاموش است و هر سخنگویی می تواند زبان آن باشد. این فرایند، اگر چه جدید است و مشخصاً به دورة پست مدرن تعلق دارد، اما ریشه در جریان سوفیستی یونانی باستانی دارد، گرگباس می گوید: (حقیقتی وجود ندارد و اگر وجود هم داشته باشد، قابل شناختن نیست و اگر قابل شناخت باشد، قابل بیان نیست.) و پرتاگوراس می گوید: (انسان مقیاس همه چیز است.) این معنا در دکارت با جمله معروف (می اندیشم پس هستم) زنده می شود و در دوره تجدد، حیاتی دوباره یافت. به ویژه اینکه با ظهور لوتر مذهب پرونستانیزم این نگاه ویژه به دین هم راه یافت. بنابراین، بر اساس نظریه قرائت دینی، حقیقتی وجود ندارد و متون دینی از جمله کتاب مقدس و حتی قرآن نیز شامل این گزاره است. موافقان قرائت پذیری دین متون دینی حاوی حقیقتی دست یافتنی برای ما نیست و هر کس با فهم خود، می تواند سخنگو و بیان کننده و مفسر آن باشد. این هرج و مرج فکری موجب می شود که دین و متون مقدس دینی، جایگاه خود را از دست بدهند و صرفاً به ابزار تفنن و حداکثر برداشتهای خود سرانه مبدل شوند و به بازی های زمانی منتهی شوند. قرائت پذیری منطقاً قابل اثبات نیست.ز یرا بنابراین دیدگاه، هر تفسیری از این نظریه جایز است و این هرج و مرج فکری، خود این نظریه را نیز در بر می گیرد. زیرا معیار عقلایی و واقعی برای آن قابل تصور نیست. انسانی که معیار همه چیز از جمله متن شد، سخن گفتن و دفاع کردن از یک نظریه، تنها به بازی می ماند. اما نقد واقعی و درست این نظریه به این است که معنای نظریه قرائت پذ یری دین چیست؟ آنها یقیناً یک معنای خاص و مشخصی را برای آن بیان می کنند - چنانچه تاکنون چنین کرده اند - و نمی توانند که گفتار و نوشتار خود را - که در آن نظریه مذکور مطرح کرده اند. فاقد معنی بدانند، یا اگر معنا دار باشد، خود را در بند معنای آن ندانند. همین دیدگاه ناقض نظریه آنهاست و مبنای نظریه آنها فرو می ریزد. گذشته از این، هدف هر خواننده از رجوع به متن چیست؟ آیا جزء فهم معنای صحیح و اصیل آن است؟ درک نظر و معنای نوشتار، هدف اصلی خواندن است و مسلماً تحصیل فهم و درک خود بر متن. اگر فهم ما ملاک باشد لزومی ندارد که زحمت خواندن متن را به خود بدهیم. انسان ذاتاً حقیقت جو است و در مواجه با همه چیز به دنبال درک حقیقت آن است و این در سایه معناداری متن تحقق می یابد، اگر ما به بی معنایی متن اعتقاد داشته باشیم، هیچگاه راغب به خواندن آن نمی شویم. زیرا آفرینش معنا یا اعطای معنا، بدون توسل به متن هم میسر است. بلکه راحت تر و دقیق تر امکان پذیر است. بله، در صورتی که کسی بخواهد، متن را بنام نظر و آراء خود، تحریف کند. دست به چنین کاری می زند و با توسل به چنین نظریه ای، تحریف خود را تفسیر و تأویل می نامد. باید توجه داد که تفاسیر متعدد از یک متن، مثلاً در تفسیر قرآن؛ بر اساس این اصل بدیهی است که قرآن کریم دارای معنایی اصیل و حقیقتی ناب است که دست یافتنی است و برای فهم آن حقیقت، باید تلاش کرد. به عبارت دیگر خود متن زنده و گویاست و بهترین معیار نقد تفاسیر گوناگون هم، خود قرآن است. اما در قرائت پذیری جدید، متن فاقد معنی است و اگر دارای معنایی هم باشد، دست نیافتنی است و هیچ معیاری برای نقادی و سنجش قرائت های مختلف، وجود ندارد. بنابراین، نظریه قرائت های دینی، دارای اشکالات جدی، معرفت شناختانه است که دفاع از آن را غیر ممکن می کند. و آن را به نظریه ای غیرمعقول تنزل می دهد و هدف اصلی آن در درون مسیحیت، توجیه موارد غیرعقلایی، کتاب مقدس، و در مورد اسلام؛ تضعیف اعتقادات دینی مردم است. بر این نظریه، اشکالات دیگری هم است که فعلاً از طرح آنها خودداری می کنیم. آنچه به عنوان قرائت پذیری مطرح شد بر اساس خواستگاه این بحث در غرب بود اما قرائت پذیری دارای معانی دیگری نیز هست برای مطالعه بیشتر کتاب زیر معرفی می شود: (مجموعه مقالات) قرائت دین، گردآورنده: حسین محمدی، انتشارات ظفر قم، 1380
عنوان سوال:

منظور از (قرائت از دین) چیست؟ اگر به گفته برخی از علمای ارجمند یک قرائت از دین وجود دارد علت ایجاد فرقه های دینی (شیعه، سنی، اشاعره، معتزله، ...) چیست؟ (که هر کدام قرائت مخصوص خویش را دارند)


پاسخ:

منظور از (قرائت از دین) چیست؟ اگر به گفته برخی از علمای ارجمند یک قرائت از دین وجود دارد علت ایجاد فرقه های دینی (شیعه، سنی، اشاعره، معتزله، ...) چیست؟ (که هر کدام قرائت مخصوص خویش را دارند)

آنچه از سوی علما و صاحب نظران گفته شده است حقانیت یک قرائت است و همگی باید به دنبال یافتن آن قرائت حق باشند. اگر چه قرائت های مختلف از دین وجود دارد. به همین جهت برخی عقاید اشاعره یا معتزله باطل دانسته شده است.
اما آن چه از سوی برخی صاحب نظران پلورالیسم مطرح می شود، حقانیت قرائت های مختلف در کنار همدیگر می باشد.
برای توضیح بیشتر، لازم است که پیش از ورود به بحث، معنای قرائت های دینی و تاریخچه آن را روشن کنیم.
امکان یا ضرورت تفسیر در سنت های دینی (چون سنت دین اسلام) بر این مبنا قرار داشت که ما در متون دینی یا ادبی و تاریخی با معانی فراتر از معنای ظاهری یا بی واسطه سر و کار داریم. پیش فرض ضروری برای تفسیر این است که متن دارای معنایی اصیل است و هر معنایی را بر نمی تابد و از آن نمی توان تعابیر متناقض ارائه داد. بنابراین هر تفسیری را نمی توان بر متن مورد نظر تحمیل کرد. اصطلاح (تفسیر به رأی) به این معناست که از متن تفسیریی ارائه شود که ربطی به معنای اصیل متن ندارد و به این دلیل در روایات ما، شدیداً نهی شده است. زیرا هدف تفسیر یافتن مقصود و مفهوم کلام است و وسیله رسیدن به فهم صحیح متن می باشد.
اما هدف قرائت پذیری دین که در دوره جدید مطرح شده است، ادراک معنای اصیل و مقصود کلام نیست. قرائت کننده بنا ندارد، از ظاهر به باطن متن رجوع کند. بلکه خود، قرائت و تفسیر هدف است و (این بحران در معنا) است. بنابراین نظر، معنایی برای یک متن وجود ندارد یا اگر چنین معنایی وجود داشته باشد، برای ما، امکان دست یابی بدان میسر نیست و این افتادن به دره هولناک سوفسطایی است. در این فرایند، متن ارزش خود را از دست می دهد و به عنوان واقعیتی اصیل مورد استناد قرار نمی گیرد.
از نظر تاریخی بحث قرائت های متفاوت از دین، در درون مسیحیت و به دلیل برخورد متعصبانه و جاهلانه ارباب کلیسا با کشفیات جدید علمی به وجود آمد. از آنجا که مسیحیت، از جهت معرفتی بسیار ضعیف است و با افکار برخی فلاسفه یونان (به ویژه ارسطو) شدیداً عجین شده است، مبتنی بر عقل و وحی صحیح نیست و بدین دلیل پس از مدتی مقاومت بیهوده در برابر علم دوره جدید، عقب نشینی کرد. طرح موضوع زبانی دین، که زبان ویژه ای است و برداشت های متفاوت می توان از آن ارائه داد، و کتاب مقدس قرائت پذیر است، نمونه های از این نوع عقب نشینی است.
مسیحیت با این نظریات، خود را از چنگال مشکلاتی که در سر راه کتاب مقدس پیش آمده بود، رها کرد. زیرا کتاب مقدس که شامل عهد عتیق و عهد جدید است، مطالب خلاف عقل و حتی خلاف اخلاق فراوانی دارد که توجیه آنرا لازم می نمود و اولیای کلیسا ناچار بودند که این مطالب را به نحوی توجیه کنند. اما اینکه این توجیه با قرائت بر اساس چه مبنایی است؟ هیچ پاسخ داده نشد. به نظر آنها زبان کتاب مقدس، زبانی واقع نما نیست. بلکه همچون شعر، مطالبی غیر عرفی و ذوقی است که هر کس می تواند، برداشت خاص خود را از آن داشته باشد. بنابراین نظر، فهم ما از متن معیارست و نسبت با افراد مختلف و زمانها و مکانهای متفاوت و حتی یک فرد، در موقعیت های گوناگون تفسیر می کند. قرائت پذیری در این معنا، آفرینش معنایی از نزد خود برای متن است، نه فهم و درک مقصود و منظور و معنای اصیل متن.
در این دیدگاه، حتی نویسنده هم نمی تواند بگوید که منظور من چیست. او نیز یک قرائت و فهم از متن خود دارد و دیگران هم می توانند به گونه ای دیگر بفهمند. این فرایند را میشل فوکو (مرگ مؤلف) می نامد. زیرا متن از نویسنده مستقل است و به مثابه موجودی گنگ و خاموش است و هر سخنگویی می تواند زبان آن باشد.
این فرایند، اگر چه جدید است و مشخصاً به دورة پست مدرن تعلق دارد، اما ریشه در جریان سوفیستی یونانی باستانی دارد، گرگباس می گوید: (حقیقتی وجود ندارد و اگر وجود هم داشته باشد، قابل شناختن نیست و اگر قابل شناخت باشد، قابل بیان نیست.) و پرتاگوراس می گوید: (انسان مقیاس همه چیز است.) این معنا در دکارت با جمله معروف (می اندیشم پس هستم) زنده می شود و در دوره تجدد، حیاتی دوباره یافت. به ویژه اینکه با ظهور لوتر مذهب پرونستانیزم این نگاه ویژه به دین هم راه یافت.
بنابراین، بر اساس نظریه قرائت دینی، حقیقتی وجود ندارد و متون دینی از جمله کتاب مقدس و حتی قرآن نیز شامل این گزاره است. موافقان قرائت پذیری دین متون دینی حاوی حقیقتی دست یافتنی برای ما نیست و هر کس با فهم خود، می تواند سخنگو و بیان کننده و مفسر آن باشد. این هرج و مرج فکری موجب می شود که دین و متون مقدس دینی، جایگاه خود را از دست بدهند و صرفاً به ابزار تفنن و حداکثر برداشتهای خود سرانه مبدل شوند و به بازی های زمانی منتهی شوند.
قرائت پذیری منطقاً قابل اثبات نیست.ز یرا بنابراین دیدگاه، هر تفسیری از این نظریه جایز است و این هرج و مرج فکری، خود این نظریه را نیز در بر می گیرد. زیرا معیار عقلایی و واقعی برای آن قابل تصور نیست. انسانی که معیار همه چیز از جمله متن شد، سخن گفتن و دفاع کردن از یک نظریه، تنها به بازی می ماند.
اما نقد واقعی و درست این نظریه به این است که معنای نظریه قرائت پذ یری دین چیست؟ آنها یقیناً یک معنای خاص و مشخصی را برای آن بیان می کنند - چنانچه تاکنون چنین کرده اند - و نمی توانند که گفتار و نوشتار خود را - که در آن نظریه مذکور مطرح کرده اند. فاقد معنی بدانند، یا اگر معنا دار باشد، خود را در بند معنای آن ندانند. همین دیدگاه ناقض نظریه آنهاست و مبنای نظریه آنها فرو می ریزد.
گذشته از این، هدف هر خواننده از رجوع به متن چیست؟ آیا جزء فهم معنای صحیح و اصیل آن است؟ درک نظر و معنای نوشتار، هدف اصلی خواندن است و مسلماً تحصیل فهم و درک خود بر متن. اگر فهم ما ملاک باشد لزومی ندارد که زحمت خواندن متن را به خود بدهیم. انسان ذاتاً حقیقت جو است و در مواجه با همه چیز به دنبال درک حقیقت آن است و این در سایه معناداری متن تحقق می یابد، اگر ما به بی معنایی متن اعتقاد داشته باشیم، هیچگاه راغب به خواندن آن نمی شویم. زیرا آفرینش معنا یا اعطای معنا، بدون توسل به متن هم میسر است. بلکه راحت تر و دقیق تر امکان پذیر است.
بله، در صورتی که کسی بخواهد، متن را بنام نظر و آراء خود، تحریف کند. دست به چنین کاری می زند و با توسل به چنین نظریه ای، تحریف خود را تفسیر و تأویل می نامد.
باید توجه داد که تفاسیر متعدد از یک متن، مثلاً در تفسیر قرآن؛ بر اساس این اصل بدیهی است که قرآن کریم دارای معنایی اصیل و حقیقتی ناب است که دست یافتنی است و برای فهم آن حقیقت، باید تلاش کرد. به عبارت دیگر خود متن زنده و گویاست و بهترین معیار نقد تفاسیر گوناگون هم، خود قرآن است. اما در قرائت پذیری جدید، متن فاقد معنی است و اگر دارای معنایی هم باشد، دست نیافتنی است و هیچ معیاری برای نقادی و سنجش قرائت های مختلف، وجود ندارد. بنابراین، نظریه قرائت های دینی، دارای اشکالات جدی، معرفت شناختانه است که دفاع از آن را غیر ممکن می کند. و آن را به نظریه ای غیرمعقول تنزل می دهد و هدف اصلی آن در درون مسیحیت، توجیه موارد غیرعقلایی، کتاب مقدس، و در مورد اسلام؛ تضعیف اعتقادات دینی مردم است. بر این نظریه، اشکالات دیگری هم است که فعلاً از طرح آنها خودداری می کنیم.
آنچه به عنوان قرائت پذیری مطرح شد بر اساس خواستگاه این بحث در غرب بود اما قرائت پذیری دارای معانی دیگری نیز هست
برای مطالعه بیشتر کتاب زیر معرفی می شود: (مجموعه مقالات) قرائت دین، گردآورنده: حسین محمدی، انتشارات ظفر قم، 1380





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین