اشاعره و معتزله چه کسانیاند؟ مکاتب فقهی اهل سنت چیست؟ یک. معتزله در زمان وجود پیامبر اکرم(ص) اختلافهای اعتقادی پشت پرده و پنهان بود. بعد از رحلت آن حضرت، نخستین اختلاف در مسأله امامت پیش آمد و در واقع روز سقیفه، تشکّل اولیه اهل سنت پا گرفت و امامت از نصب الهی، به مبنای زمینی و غیر الهی تبدیل شد؛ در سالهای 36 و 37 ه.ق در جریان جنگ صفین، مسأله حکمیت پیش آمد که باعث به وجود آمدن خوارج شد. آنان ابتدا رضا برنجکار، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، (انتشارات طه، 1381 )، ص 22. در لشگرگاه حضرت علی(ع) بودند، ولی افکار آنها و موضعگیریها در مقابل آرای آنان باعث به وجود آمدن برخی فرقهها و نحلههای کلامی و اعتقادی اهل سنت گردید. بعد از شهادت حضرت علی(ع) به سال 41 تا سال 132 ه.ق گروههای ذیل از اهل سنت در وادی کلام به وجود آمدند: معتزله، مرجئه، قَدَریه، جهمیهربانی، ما هو علم الکلام؛ (قم: دفتر تبلیغات اسلامی قم، چاپ اول، 1418 ه.ق)، ص 78. و.... گروهی که بیشتر پا گرفت و مکتب قدریه و جهمیه به آن تبدیل شد معتزله بود. بنیان گذار اصلی مکتب اعتزال (واصلبن عطا) شاگرد حسن بصری است. او در سال 80 ه.ق متولد شد و در سال 131 ه.ق درگذشت. معتزلیان دارای گرایش عقلی تا حدی افراطی بودهاند؛ در عین حال بسیاری از عقاید آنان از تشیع نیز الهام گرفته است. عقاید معتزله الف. اعتقادات 1. توحید صفاتی ؛ (عدم تکثر و زیادت صفات خدا بر ذات او) 2. حسن و قبح ذاتی افعال ؛ 3. عدل ؛ (ملاک ذاتی دارد و خداوند آنچه را که ذاتاً ظلم و قبیح است انجام نمیدهد) 4. وعد و وعید ؛ (همانطور که خلف وعده از خداوند محال است، خلف وعید نیز از او سر نمیزند) 5. مخلوق بودن کلام خدا ؛ (قرآن کلام خداست، پس مخلوق و حادث است) 6. هر کار خدا دارای هدف و نتیجهای است ؛ 7. مغفرت، بدون توبه ناممکن است ؛ 8. قدیم، منحصر به ذات خداوند است ؛ 9. تکلیف به آنچه در حد طاقت انسان نیست محال است ؛ 10. نفی توحید افعالی، (افعال بندگان مخلوق خدا نیست و مشیّت الهی به افعال بندگان تعلق نمیگیرد) ؛ 11. عالم حادث است ؛ 12. خداوند، در دنیا و آخرت دیده نمیشود. بنگرید : ب. انسانشناسی 1. انسان آزاد و مختار است، نه مجبور ؛ (اختیار) 2. انسان قبل از انجام فعلی قدرت فعل و ترک آن را دارد ؛ (استطاعت) 3. مؤمن قادر بر کفر و کافر قادر بر ایمان است ؛ 4. فاسق، نه مؤمن است و نه کافر ؛ (منزلة بین المنزلتین) 5. عقل پارهای از مسائل را مستقلاً (بدون راهنمایی قبلی شرع) درک میکند ؛ 6. در تعارض حدیث با عقل، عقل مقدم است ؛ 7. قرآن را میتوان با عقل تفسیر کرد.بنگرید : همان، ص 46. ج. مسائل اجتماعی و سیاسی 1. وجوب امر به معروف و نهی از منکر، هر چند مستلزم قیام به سیف باشد ؛ 2. امامت خلفای راشدین به ترتیبی که واقع شده، صحیح بوده است ؛ 3. علی(ع) از خلفای پیش از خود افضل بوده است ؛ 4. نقد به صحابه پیغمبر و بررسی کارهای آنان جایز است ؛ 5. جواز تحلیل روش سیاسی عمر و روش سیاسی حضرت علی(ع) و مقایسه میان آنها.همان، ص 46 و 47. دو. اهل حدیث در دوران متوکل عباسی معتزله غالباً قلع و قمع شدند و در مقابل آنها، مکتب اهل حدیث رونق یافت. اهل حدیث برخلاف معتزلیان کاملاً نصگرا و ظاهرگرا بوده و برای عقل ارزش و اعتباری قائل نبودند. این مسأله شدیداً آنان را به سوی سطحینگری و درک عوامانه از دین سوق داده است. اعتقادات اهل حدیث الف. خداشناسی و انسانشناسی مهمترین اعتقادات اهل حدیث به این شرح است: 1. ایمان به خدا و ملائکه و کتابها و رسولان ؛ 2. خدا یکی است ؛ 3. ایمان مساوی است با قول، نیت و عمل ؛ 4. عمومیت مطلق قضا و قدر ؛ 5. محمد(ص) رسول خدا است ؛ 6. بهشت و جهنم حق است ؛ 7. خداوند بر عرش سوار است ؛ 8. خداوند صورت و چشم دارد و همینطور گوش و دست دارد ؛ 9. خداوند، عالم است ؛ 10. کلام خداوند، غیر مخلوق (قدیم) است ؛ پس قرآن که کلام خداست غیر مخلوق است، حتی صوت قاری آن و کسی که قرآن را مخلوق انگارد کافر است ؛ 11. خیر و شر به قضای الهی است؛ و جز آن نیست که خدا میخواهد ؛ 12. اعمال بندگان، مخلوق خداوند بوده و انسان مجبور آفریده شده است ؛ 13. خداوند، مؤمنان را توفیق اطاعت میدهد ؛ 14. خداوند، در آخرت با چشم دیده میشود ؛ 15. گناه کبیره، باعث کفر نمیشود ؛ 16. اسلام، از ایمان وسیعتر است ؛ 17. خلفای راشدین، به ترتیب خلافت فضیلت دارند ؛ بنگرید : الف. جعفر سبحانی، بحوث فی الملل والنحل، (قم: مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ دوم، 1414ه.ق)، ج 1، ص 179 - 170. ب. عقاید سیاسی و اجتماعی پارهای از دیدگاههای اجتماعی، سیاسی و فقهی آنان عبارت است از: 1. انحصار خلافت در قریش تا قیامت ؛ 2. صدقات و فیء در اختیار سلاطین است ؛ 3. عدم جواز خروج و شورش بر علیه سلطان جائر و ستمگر ؛ 4. عدم جواز پیروی از امر حاکم به معصیت الهی ؛ 5. جهاد باید همراه امام باشد؛ چه امام عادل باشد یا ظالم ؛ 6. عدم جواز تکفیر مسلمانان به جهت ارتکاب گناه؛ مگر در مواردی که به واسطه نص خارج شده باشد.بنگرید : همان جا. سه. اشعریها یا اشاعره در اوایل قرن چهارم و اواخر قرن سوم، اهل حدیث دو دسته شدند: 1. حنابله، یعنی تابعان احمدبن حنبل. 2. اشاعره که پیروان ابوالحسن اشعری (شاگرد قاضی عبدالجبار معتزلی ) بودند. ابوالحسن اشعری (260-324ه.ق) که خود ابتدا معتزلی بود در جستجوی راهی معتدل در میان عقلگرایی افراطی معتزله و خردگریزی اهل حدیث برآمد. نتیجه نهایی کار او پذیرش آراء اهل حدیث همراه با نوعی تبیین عقلی برای آنها بود و نتوانست اشکالات اساسی دیدگاه اهل حدیث همچون جبرگرایی را حل کند. او از بین اعتقادات اهل حدیث، اصول زیر را برگزید. عقاید اشاعره 1. عدم وحدت صفات الهی با ذات ؛ (نفی توحید صفاتی) 2. عمومیت اراده و قضا و قدر الهی در همه امور، از جمله در افعال انسان ؛ 3. شرور، مانند خیرات از جانب خدا است ؛ 4. مختار نبودن بشر و مخلوق خدا بودن اعمال او ؛ 5. حسن و قبح افعال، ذاتی نیست ؛ بلکه شرعی است و عدل نیز امری شرعی است نه عقلی و ذاتی ؛ 6. رعایت لطف و اصلح بر خدا واجب نیست ؛ 7. قدرت انسان بر فعل، توأم با فعل است، نه پیش از آن ؛ 8. انسان آفریننده عمل خود نیست بلکه اکتساب کننده آن است ؛ 9. تنزیه مطلق خداوند و نفی هرگونه شباهت میان خدا و غیرخدا ؛ 10. خداوند در قیامت با چشم دیده میشود ؛ 11. فاسق، مؤمن (مسلمان) است ؛ 12. مغفرت، بدون توبه اشکال ندارد ؛ همچنان که عذاب مؤمن بلااشکال است ؛ 13. عالم حادث زمانی است ؛ 14. کلام خدا قدیم است، اما کلام نفسی نه کلام لفظی ؛ 15. کارهای خدا برای غایت و غرضی نیست ؛ 16. تکلیف مالایطاق بلا مانع است ؛ 17. شفاعت بلااشکال است ؛ 18. کذب و تخلف وعده بر خدا جایز نیست ؛ 19. پذیرش اوصاف خبری خداوند، بدون تشبیه خدا به مخلوقات و تعیین کیفیت آنها بنگرید : از آنچه بیان شد به خوبی روشن میشود که اشاعره و اهل حدیث، در عین حال که در برخی موارد اختلاف داشتند، کاملاً در مقابل معتزله قرار گرفتند و در مسأله عدل الهی، اختیار انسان و... کاملاً ضد هم بودند. فقه اهل سنت در بخش فقه و احکام، اهل سنت به چهار گروه اصلی تقسیم میشوند: حنفی (پیروان ابوحنیفه )؛ مالکی (پیروان مالک )؛ شافعی (پیروان شافعی ) و حنبلی (پیروان احمدبن حنبل ). این گروههای چهارگانه، در قرن سوم و چهارم با؛ ر.ک: رسول جعفریان، تاریخ تحول دولت و خلافت، (قم: دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم )، ص 245 الی 248 ؛ محمد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، (انتشارات آستان قدس رضوی، 1375، چاپ سوم )، ص 238 ؛ مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، (قم: مؤسسه آغاز دوران امامت حضرت صادق(ع) به وجود آمدند.امام صادق، بخش زندگانی امام صادقعلیه السلام ) ؛ مرتضی مطهری، روحانیت، (قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1365 )، ص 67. در بین اهل سنت تا قرن هفتم، حق اجتهاد محفوظ بود؛ در این قرن به علل خاص تاریخی، با برگزاری شورایی این حق از علما سلب گردید و آنان مجبور شدند برای همیشه، از نظریات علمای قرن دوم و سوم هجری تبعیت کنند و از اینجا مسأله حصر مذاهب فقهی، به مذاهب چهارگانه به وجود آمد.عبدالرحمن الجزیری، الفقه علی المذاهب الاربعه، (بیروت، دارالفکر، 1406 ه.ق ). اختلاف این چهار گروه، بیش از آن است که در یک پاسخ بگنجد. برای اطلاع از این اختلافات، میتوان به کتابهای مفصلتری رجوع کرد؛ مانند: الفقه علی مذاهب الاربعههمان. . (ادیان و مذاهب، حمید رضا شاکرین، کد: 25/500012)
اشاعره و معتزله چه کسانیاند؟ مکاتب فقهی اهل سنت چیست؟
یک. معتزله
در زمان وجود پیامبر اکرم(ص) اختلافهای اعتقادی پشت پرده و پنهان بود. بعد از رحلت آن حضرت، نخستین اختلاف در مسأله امامت پیش آمد و در واقع روز سقیفه، تشکّل اولیه اهل سنت پا گرفت و امامت از نصب الهی، به مبنای زمینی و غیر الهی تبدیل شد؛ در سالهای 36 و 37 ه.ق در جریان جنگ صفین، مسأله حکمیت پیش آمد که باعث به وجود آمدن خوارج شد. آنان ابتدا رضا برنجکار، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، (انتشارات طه، 1381 )، ص 22.
در لشگرگاه حضرت علی(ع) بودند، ولی افکار آنها و موضعگیریها در مقابل آرای آنان باعث به وجود آمدن برخی فرقهها و نحلههای کلامی و اعتقادی اهل سنت گردید.
بعد از شهادت حضرت علی(ع) به سال 41 تا سال 132 ه.ق گروههای ذیل از اهل سنت در وادی کلام به وجود آمدند: معتزله، مرجئه، قَدَریه، جهمیهربانی، ما هو علم الکلام؛ (قم: دفتر تبلیغات اسلامی قم، چاپ اول، 1418 ه.ق)، ص 78. و....
گروهی که بیشتر پا گرفت و مکتب قدریه و جهمیه به آن تبدیل شد معتزله بود. بنیان گذار اصلی مکتب اعتزال (واصلبن عطا) شاگرد حسن بصری است. او در سال 80 ه.ق متولد شد و در سال 131 ه.ق درگذشت.
معتزلیان دارای گرایش عقلی تا حدی افراطی بودهاند؛ در عین حال بسیاری از عقاید آنان از تشیع نیز الهام گرفته است.
عقاید معتزله
الف. اعتقادات
1. توحید صفاتی ؛ (عدم تکثر و زیادت صفات خدا بر ذات او)
2. حسن و قبح ذاتی افعال ؛
3. عدل ؛ (ملاک ذاتی دارد و خداوند آنچه را که ذاتاً ظلم و قبیح است انجام نمیدهد)
4. وعد و وعید ؛ (همانطور که خلف وعده از خداوند محال است، خلف وعید نیز از او سر نمیزند)
5. مخلوق بودن کلام خدا ؛ (قرآن کلام خداست، پس مخلوق و حادث است)
6. هر کار خدا دارای هدف و نتیجهای است ؛
7. مغفرت، بدون توبه ناممکن است ؛
8. قدیم، منحصر به ذات خداوند است ؛
9. تکلیف به آنچه در حد طاقت انسان نیست محال است ؛
10. نفی توحید افعالی، (افعال بندگان مخلوق خدا نیست و مشیّت الهی به افعال بندگان تعلق نمیگیرد) ؛
11. عالم حادث است ؛
12. خداوند، در دنیا و آخرت دیده نمیشود.
بنگرید :
ب. انسانشناسی
1. انسان آزاد و مختار است، نه مجبور ؛ (اختیار)
2. انسان قبل از انجام فعلی قدرت فعل و ترک آن را دارد ؛ (استطاعت)
3. مؤمن قادر بر کفر و کافر قادر بر ایمان است ؛
4. فاسق، نه مؤمن است و نه کافر ؛ (منزلة بین المنزلتین)
5. عقل پارهای از مسائل را مستقلاً (بدون راهنمایی قبلی شرع) درک میکند ؛
6. در تعارض حدیث با عقل، عقل مقدم است ؛
7. قرآن را میتوان با عقل تفسیر کرد.بنگرید : همان، ص 46.
ج. مسائل اجتماعی و سیاسی
1. وجوب امر به معروف و نهی از منکر، هر چند مستلزم قیام به سیف باشد ؛
2. امامت خلفای راشدین به ترتیبی که واقع شده، صحیح بوده است ؛
3. علی(ع) از خلفای پیش از خود افضل بوده است ؛
4. نقد به صحابه پیغمبر و بررسی کارهای آنان جایز است ؛
5. جواز تحلیل روش سیاسی عمر و روش سیاسی حضرت علی(ع) و مقایسه میان آنها.همان، ص 46 و 47.
دو. اهل حدیث
در دوران متوکل عباسی معتزله غالباً قلع و قمع شدند و در مقابل آنها، مکتب اهل حدیث رونق یافت. اهل حدیث برخلاف معتزلیان کاملاً نصگرا و ظاهرگرا بوده و برای عقل ارزش و اعتباری قائل نبودند. این مسأله شدیداً آنان را به سوی سطحینگری و درک عوامانه از دین سوق داده است.
اعتقادات اهل حدیث
الف. خداشناسی و انسانشناسی
مهمترین اعتقادات اهل حدیث به این شرح است:
1. ایمان به خدا و ملائکه و کتابها و رسولان ؛
2. خدا یکی است ؛
3. ایمان مساوی است با قول، نیت و عمل ؛
4. عمومیت مطلق قضا و قدر ؛
5. محمد(ص) رسول خدا است ؛
6. بهشت و جهنم حق است ؛
7. خداوند بر عرش سوار است ؛
8. خداوند صورت و چشم دارد و همینطور گوش و دست دارد ؛
9. خداوند، عالم است ؛
10. کلام خداوند، غیر مخلوق (قدیم) است ؛ پس قرآن که کلام خداست غیر مخلوق است، حتی صوت قاری آن و کسی که قرآن را مخلوق انگارد کافر است ؛
11. خیر و شر به قضای الهی است؛ و جز آن نیست که خدا میخواهد ؛
12. اعمال بندگان، مخلوق خداوند بوده و انسان مجبور آفریده شده است ؛
13. خداوند، مؤمنان را توفیق اطاعت میدهد ؛
14. خداوند، در آخرت با چشم دیده میشود ؛
15. گناه کبیره، باعث کفر نمیشود ؛
16. اسلام، از ایمان وسیعتر است ؛
17. خلفای راشدین، به ترتیب خلافت فضیلت دارند ؛
بنگرید : الف. جعفر سبحانی، بحوث فی الملل والنحل، (قم: مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ دوم، 1414ه.ق)، ج 1، ص 179 - 170.
ب. عقاید سیاسی و اجتماعی
پارهای از دیدگاههای اجتماعی، سیاسی و فقهی آنان عبارت است از:
1. انحصار خلافت در قریش تا قیامت ؛
2. صدقات و فیء در اختیار سلاطین است ؛
3. عدم جواز خروج و شورش بر علیه سلطان جائر و ستمگر ؛
4. عدم جواز پیروی از امر حاکم به معصیت الهی ؛
5. جهاد باید همراه امام باشد؛ چه امام عادل باشد یا ظالم ؛
6. عدم جواز تکفیر مسلمانان به جهت ارتکاب گناه؛ مگر در مواردی که به واسطه نص خارج شده باشد.بنگرید : همان جا.
سه. اشعریها یا اشاعره
در اوایل قرن چهارم و اواخر قرن سوم، اهل حدیث دو دسته شدند:
1. حنابله، یعنی تابعان احمدبن حنبل.
2. اشاعره که پیروان ابوالحسن اشعری (شاگرد قاضی عبدالجبار معتزلی ) بودند.
ابوالحسن اشعری (260-324ه.ق) که خود ابتدا معتزلی بود در جستجوی راهی معتدل در میان عقلگرایی افراطی معتزله و خردگریزی اهل حدیث برآمد. نتیجه نهایی کار او پذیرش آراء اهل حدیث همراه با نوعی تبیین عقلی برای آنها بود و نتوانست اشکالات اساسی دیدگاه اهل حدیث همچون جبرگرایی را حل کند. او از بین اعتقادات اهل حدیث، اصول زیر را برگزید.
عقاید اشاعره
1. عدم وحدت صفات الهی با ذات ؛ (نفی توحید صفاتی)
2. عمومیت اراده و قضا و قدر الهی در همه امور، از جمله در افعال انسان ؛
3. شرور، مانند خیرات از جانب خدا است ؛
4. مختار نبودن بشر و مخلوق خدا بودن اعمال او ؛
5. حسن و قبح افعال، ذاتی نیست ؛ بلکه شرعی است و عدل نیز امری شرعی است نه عقلی و ذاتی ؛
6. رعایت لطف و اصلح بر خدا واجب نیست ؛
7. قدرت انسان بر فعل، توأم با فعل است، نه پیش از آن ؛
8. انسان آفریننده عمل خود نیست بلکه اکتساب کننده آن است ؛
9. تنزیه مطلق خداوند و نفی هرگونه شباهت میان خدا و غیرخدا ؛
10. خداوند در قیامت با چشم دیده میشود ؛
11. فاسق، مؤمن (مسلمان) است ؛
12. مغفرت، بدون توبه اشکال ندارد ؛ همچنان که عذاب مؤمن بلااشکال است ؛
13. عالم حادث زمانی است ؛
14. کلام خدا قدیم است، اما کلام نفسی نه کلام لفظی ؛
15. کارهای خدا برای غایت و غرضی نیست ؛
16. تکلیف مالایطاق بلا مانع است ؛
17. شفاعت بلااشکال است ؛
18. کذب و تخلف وعده بر خدا جایز نیست ؛
19. پذیرش اوصاف خبری خداوند، بدون تشبیه خدا به مخلوقات و تعیین کیفیت آنها
بنگرید :
از آنچه بیان شد به خوبی روشن میشود که اشاعره و اهل حدیث، در عین حال که در برخی موارد اختلاف داشتند، کاملاً در مقابل معتزله قرار گرفتند و در مسأله عدل الهی، اختیار انسان و... کاملاً ضد هم بودند.
فقه اهل سنت
در بخش فقه و احکام، اهل سنت به چهار گروه اصلی تقسیم میشوند: حنفی (پیروان ابوحنیفه )؛ مالکی (پیروان مالک )؛ شافعی (پیروان شافعی ) و حنبلی (پیروان احمدبن حنبل ). این گروههای چهارگانه، در قرن سوم و چهارم با؛ ر.ک: رسول جعفریان، تاریخ تحول دولت و خلافت، (قم: دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم )، ص 245 الی 248 ؛ محمد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، (انتشارات آستان قدس رضوی، 1375، چاپ سوم )، ص 238 ؛ مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، (قم: مؤسسه آغاز دوران امامت حضرت صادق(ع) به وجود آمدند.امام صادق، بخش زندگانی امام صادقعلیه السلام ) ؛ مرتضی مطهری، روحانیت، (قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1365 )، ص 67.
در بین اهل سنت تا قرن هفتم، حق اجتهاد محفوظ بود؛ در این قرن به علل خاص تاریخی، با برگزاری شورایی این حق از علما سلب گردید و آنان مجبور شدند برای همیشه، از نظریات علمای قرن دوم و سوم هجری تبعیت کنند و از اینجا مسأله حصر مذاهب فقهی، به مذاهب چهارگانه به وجود آمد.عبدالرحمن الجزیری، الفقه علی المذاهب الاربعه، (بیروت، دارالفکر، 1406 ه.ق ).
اختلاف این چهار گروه، بیش از آن است که در یک پاسخ بگنجد. برای اطلاع از این اختلافات، میتوان به کتابهای مفصلتری رجوع کرد؛ مانند: الفقه علی مذاهب الاربعههمان. . (ادیان و مذاهب، حمید رضا شاکرین، کد: 25/500012)
- [سایر] مکاتب فقهی اهل سنت چیست؟
- [سایر] منظور از (قرائت از دین) چیست؟ اگر به گفته برخی از علمای ارجمند یک قرائت از دین وجود دارد علت ایجاد فرقه های دینی (شیعه، سنی، اشاعره، معتزله، ...) چیست؟ (که هر کدام قرائت مخصوص خویش را دارند)
- [سایر] معتزله چه کسانیاند؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر یک فرد سُنّی در میان شیعیان از دنیا برود باید طبق احکام فقهی اهل سنت عمل نمود؟
- [سایر] دیدگاه معتزله و اشاعره در لزوم بعثت چیست؟
- [سایر] جایگاه حاکم از دیدگاه اهل تسنن و شیعه؛ آیا یکی مسئله کلامی است یا فقهی؟ چرا؟
- [سایر] جایگاه حاکم اسلامی از دیدگاه شیعه و اهل تسنن کلامی است یا فقهی؟ چرا؟
- [سایر] تفاوتهای مهم شیعه و سنی در چیست؟ چه تفاوتی بین احکام فقهی آنها وجود دارد؟
- [سایر] چرا وچگونه در جهان اهل سنت این چهار مذهب فقهی تشکیل شد وباقی ماند؟
- [سایر] آیا مذهب حنبلی از مذاهب فقهی اهل سنت است توضیح دهید؟
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت، زن از همه تَرَکه شوهر اعمّ از منقول و غیرمنقول مانند زمین و غیره، ارث میبرد. حال آنکه از نظر مذهب امامیه، زن از اصل زمین یا قیمت آن ارث نمیبرد و تنها از قیمت بنا و درختان ارث میبرد، نه اصل آنها. بنابراین اگر مذهب اهل سنّت بر شیعه نافذ باشد به گونهای که زن سنّی مذهب از زمین و اصل بنا و درختان ارث ببرد، در صورتی که دیگر ورثه امامی مذهب باشند، زن امامی مذهب نیز میتواند میراثی را که از زمین و اصل بنا و درختان به او میرسد، بگیرد که سایر ورثه اهل سنت باشند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] چنانچه یکی از اولاد از نظر سنّی بزرگتر و دیگری از جهت بلوغ بزرگتر باشد قضاء نماز بر اولّی واجب است.
- [آیت الله سیستانی] نظر اهل سنّت آن است که مازاد سهمالارث میراث بر آن، به عَصَبه میت مانند برادر او داده میشود. لکن نظر مذهب امامیه خلاف آن است، مثلاً اگر مردی بمیرد و تنها دختری و برادری داشته باشد، از نظر امامیه باید نیمی از ارث را به دختر به عنوان سهمالارث و نیم دیگر را به عنوان ردّ به او بپردازند و به برادر میت سهمی تعلّق نمیگیرد. لکن نظر اهل سنّت آن است که در این فرض نیمی از ارث میت به برادر پرداخت میشود، چون که از عصبه میت به شمار میرود. حال اگر مذهب اهل سنّت بر وارث امامی مذهب نافذ باشد و مازاد سهمالارث به او پرداخت نشود، عصبه میت اگر امامی مذهب باشند، میتوانند از باب قاعده مقاصّه نوعی، مازاد سهمالارث وارثِ سنّی مذهب را بگیرند.
- [آیت الله خوئی] هرگاه چیزی که پیدا کرده نشانهای دارد که به واسط آن میتواند صاحبش را پیدا کند، اگرچه بداند صاحب آن سنی یا کافری است که اموالش محترم است، در صورتی که قیمت آن چیز به یک درهم برسد باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک سال در محل اجتماع مردم اعلان کند.
- [آیت الله اردبیلی] پیروی از امر پدر و مادر در غیر از انجام کارهای حرام و ترک کارهای واجب عینی(1) بنابر احتیاط لازم است و مخالفت آنان اگر موجب آزار و بیاحترامی به آنان شود، حرام است و فرزندان در هر سنی که باشند، باید به پدر و مادر خود احترام بگذارند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] هرگاه چیزی که پیدا کرده؛ نشانه ای دارد که به واسطه آن می تواند صاحبش را پیدا کند؛ اگرچه بداند صاحب آن سنی یا کافری است که اموالش محترم است؛ در صورتی که قیمت آن چیز به مقدار یک درهم برسد؛ باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک سال در محل اجتماع مردم اعلان کند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحبّ است در شوهر دادن دختری که بالغه است (یعنی مکلّف شده) و به سنی رسیده که حیض دیدن وی متعارف است، عجله کنند، از حضرت صادق علیهالسلام روایت شده که یکی از سعادتهای مرد آن است که دخترش در خانه او حیض نبیند.
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت جمع میان عمه و برادرزادهاش یا خاله و خواهرزادهاش جایز نیست، بدین معنا که اگر هر دو را همزمان عقد کنند، هر دو عقد باطل است، و در صورتی که عقد یکی پس از دیگری باشد، عقد دومی باطل است. لکن از نظر فقه امامیه، عقد عمه پس از برادرزادهاش و خاله پس از خواهرزادهاش مطلقاً جایز است. همچنین عقد برادرزاده پس از عقد عمه و عقد خواهرزاده پس از عقد خاله، مشروط بر آنکه پیش از عقد عمه و خاله رضایت داده باشند و یا بعد از عقد رضایت بدهند جایز است. بنابراین اگر پیرو اهل سنّت، در نکاح میان عمه و برادرزادهاش و یا میان خاله و خواهرزادهاش جمع کند، پس اگر عقد آنها متقارن باشد چون به مذهب آنها عقد هر دو باطل است، برای پیرو مذهب امامیه جایز است بر هر یک از آنها و در صورت رضایت عمه یا خاله بر هر دو عقد کند. و اگر عقد مرد سنّی متقارن نباشد، عقد زن دوّم در فرض مذکور به مذهب آنها باطل است و مرد شیعی میتواند با او ازدواج کند. این حکم در مورد هر یک از آن دو زن در صورتی که امامی باشند، نیز جاری است.
- [آیت الله سیستانی] بر طبق مذهب امامیه، زن مطلقه یائسه و صغیره اگر چه با آنها نزدیکی شده باشد عدّه ندارند. لیکن بر طبق مذاهب اهلسنّت با اختلافی که در شروط عدّه برای صغیره دارند عدّه بر آنان واجب است. حال اگر شوهر از اهلسنّت باشد، و زن یائسه یا صغیرهاش را با اعتقاد به لزوم عدّه برای صغیره طلاق دهد، ملزم به رعایت قواعد مذهب خود مانند فساد عقد خواهر مطلقه، و نکاح زنانی که جمع آنها با زن در دوران عدّه حرام است، میشود، بنابراین مرد شیعی میتواند با خواهر این مطلقه ازدواج کند هرچند آن مرد سنی با او عقد بسته باشد. و احتیاط واجب برای مرد شیعی نیز آن است که با این زن مطلقه پیش از تمام شدن عدهاش ازدواج نکند، و آن زن نیز اگر شیعه باشد و یا شیعه بشود تا پایان عدّه، ازدواج نکند. همچنین احوط آن است که در ایام عدّه از شوهر نفقه نگیرد، گر چه طبق مذهب شوهر واجبالنفقه او باشد، مگر آنکه از باب اجرای قاعده مقاصّه نوعی در صورت بودن شرایط آن، بتوان نفقه گرفت.
- [آیت الله سیستانی] ابوحنیفه و شافعی برای مغبون قائل به خیار غبن نیستند، حال آنکه در مذهب ما این خیار ثابت است، و ظاهراً بحث ثبوت یا عدم ثبوت این خیار شامل موردی که بنای شخص مغبون بر بیتوجّهی به قیمت و خرید و فروش کالا به هر قیمتی باشد، نمیشود، در این فرض ظاهراً خیار غبن ثابت نیست. همچنین شامل جایی که بنای طرفین معامله نقلوانتقال طبق قیمت بازار است نه بیشتر و شخص مغبون بر ادّعای غابن مبنی بر بالا نبودن قیمت اعتماد کرده، نمیشود؛ زیرا ظاهراً از نظر همگان در اینجا خیار ثابت است، از جهت فریب دادن بایع. همچنین این خیار شامل جایی که بنا به شرط ارتکازی در عرف خاص، جز حقّ فسخ، حقّ دیگری مانند حقّ مطالبه مابهالتفاوت وجود دارد، نمیشود. در هر حال، هر جا که از نظر مذهب امامیه خیار غبن ثابت باشد و مذهب اهل سنّت، آن را منکر باشد، برای شخص امامی مذهب از باب مقاصّه نوعی جایز است که پیرو اهل سنّت را به نبود خیار غبن ملزم کند. این در جایی است که مذهب اهل سنّت بر همگان، از جمله شخص امامی مذهب نافذ و جاری باشد.