چرا تاریخ علم برایمان از اهمیت برخوردار است؟
چرا تاریخ علم برایمان از اهمیت برخوردار است؟ تاریخ علم به این معنا است که می خواهیم ببینیم از آغاز تا به امروز در باره این موضوع چه نظریه هایی داده شده است و هدف از این کار این است که ما می خواهیم از این مقطع شروع به پیشرفت دادن به علم بکنیم .اگر بخواهیم از صفر شروع کنیم کار نابخردانه است . به عنوان مثال ؛ می خواهیم دو چرخه بسازیم ؛برای این کار تمام طرحهایی را که پیش از این بوده در نظر می گیریم و پس از آن یک طرح جدید می ریزیم و دو چرخه جدید می سازیم و به این صنعت پیشرفت می دهیم . اگر از صفر شروع کنید کار شما را غیر خردمندانه می شمارند . اگر شما بخواهید پایان نامه بنویسید اول باید بفهمید که پیش از شما در این موضوع چه کسانی کتاب یا پایان نامه نوشته اند و شما با توجه به آنها مطلب جدیدی ارائه می دهید و دانش مربوط به این موضوع را پیش می برید . در حقیقت تاریخ علم عبارت است از تجربه هایی که تا کنون در این موضوع انجام شده است و بدون توجه به آن علم پیش نمی رود بلکه در جا می زند . به خاطر همین در هر علمی ابتدا باید سراغ تاریخ آن علم رفت و نظریات دانشمندان آن علم را فهمید و پس از آن دست به تحقیق زد . مقاله زیر بر گرفته شده از کتاب (محقق نامه/ ج 1 ) ، نوشته دکتر غلامعلی حدادعادل می باشد. فایده تاریخ علم چیست؟ اگر از اهل علم و دانشمندان و متخصصان علوم امروزی سؤال شود که فایده تاریخ علم چیست، بسیارند کسانی که قادر نیستند به این سؤال پاسخ دهند و هستند کسانی که اصولاً فایده آن را انکار می کنند و تامل و توقف دراین مبحث را موجب اتلاف عمر و اسراف نیرو و هدر رفتن امکانات می دانند. اینان معتقدند دوران علم قدیم سپری شده است و آن علم واقعاً مرده است و همان طور که نبش قبر مردگان جایز نیست، وارسی و تحقیق آراء منسوخ شده دانشمندان قدیم نیز کاری عبث و بی حاصل است. به عقیده مخالفان تاریخ علم، در حالی که مبانی علم قدیم ابطال و مفاعیم آن مردود شمرده شده و نتایج آن به کنار نهاده شده، از عرف وقت و دقت در کتب و مقالات علمی کهن بازمانده از پیشینیان چه فایده­ای عاید خواهد شد؟ آیا بهتر نیست امکانات محدود خود را به جای صرف دراین حوزه، در بخش­هایی از علوم امروزی که از صحت و دقت و بالندگی برخوردارند صرف کنیم؟ ‌در پاسخ به این اشکال، نکاتی را به اختصار ذکر می کنیم. ‌ا) نخست می گوییم درست است که بسیاری از مبانی و مفاهیم علوم قدیم مدروس و مندرس گشته و برافتاده است، اما چنان نیست که همه آنچه به علم قدیم تعلق دارد یکسره پوچ و بی معنی و غلط بوده باشد. حقیقت این است که مرز صحت و سقم و درستی و نادرستی و سودمندی و بیهودگی در بسیاری از رشته­های علمی از حیث تاریخی مرز مشخص و دقیقی نیست و در بسیاری از حوزه ها و شاخه ها، شاهد دستاوردهایی کهن هستیم که نمی توانیم آنها را غلط و مردود انگاریم و مطرود سازیم. ‌فی المثل با آنکه مبانی و اصول زیست شناسی قدیم دگرگون شده، هنوز در طب، بسیاری از تشخیصهای بالینی و شناخت علل و اسباب بیماریها و روشهای مداوا و داروها، اعتبار و صحت و سودمندی خود را حفظ کرده اند. قوت گرفتن طب سوزنی و بسط و رواج آن در کشورهای دیگری بجز چین که زادگاه آن طب است، قرینه ای بر درستی این سخن است. همچنین عطف توجهی که نسبت به استفاده از داروهای گیاهی در معالجه بیماریها در روزگار ما پدید آمده نشانه دیگری است که اثبات می کند هر آنچه به گذشته تعلق دارد بی فایده و بی معنی نیست. چنین است مهارتهای طبی خاصی مانند شکسته بندی که هنوز هم در موارد قابل توجهی کارآیی و اعتبار خود را حفظ کرده است. ‌در ریاضیات هم با آنکه تحول و تنوع و تکامل فراوان پدید آمده، ریاضیات قدیم، برخلاف بخشهای وسیعی از طبیعیات قدیم، غلط و نادرست معرفی نشده است و چنان نیست که قضایای مربوط به نظریه اعداد و یا جبر و هندسه و مخروطات قدیم، امروزه به قضایایی غلط مبدل شده باشد. این امر البته اصولا ناشی از ماهیت ریاضیات است که عمدتا ذهنی و عقلانی محض است و از مبانی و مقدمات تجربی و طبیعی استقلال دارد و به همین دلیل با آنکه مبانی فیزیک هیأت قدیم واژگون شده و نظریه خورشید مرکزی کپرنیک جانشین نظریه زمین مرکزی بطلمیوس گردیده، نتایجی که در هیأت بطلمیوسی بر پایه ریاضیات به دست آمده، اعتبار خود را حفظ کرده است. ‌در همین باب، نکته دیگری نیز گفتنی است و آن این است که گاه ممکن است علمی در روزگار قدیم رواج می داشته و هم اکنون منسوخ شده و مهجور مانده باشد، اما نه بدین دلیل که بطلان آن، مانند بطلان نظریات ارسطو در باب مکانیک و دینامیک اجسام ثابت شده باشد، بلکه به دلیل آنکه اصولا نگاه بشر به طبیعت، نگاه دیگری شده و این تغییر دیدگاه سبب شده است تا بعضی از دانشها و مهارتهای کهن، اصولا از میدان دید بشر امروز بیرون بماند. اگر بپذیریم که نگاه امروزی بشر به طبیعت و به طور کلی به هستی، تنها نگاه ممکن به طبیعت و هستی نیست در آن صورت، دست کم می توانیم فرض کنیم که با نگاهی دیگر از دیدگاهی دیگر، ممکن ‌است فهم دیگری از طبیعت و درک نظام یافته دیگری از آن نیز ممکن باشد. شاید بتوان گفت که تبیین و توضیح علومی مانند طب سوزنی، راهی جز آنچه گفتیم نداشته باشد و معلوم نیست نمونه های دیگری علاوه بر طب سوزنی در علوم سنتی تمدنها و جهان بینی های کهن بشری وجود نداشته باشد. 2 ‌) تاریخ علم از حیث اشتمال علوم قدیم بر روشهای و شیوه ها و ابتکارات خاص دانشمندان قدیم می تواند سودمند باشد. توضیح این نکته این است که گاه ممکن است به رغم بطلان مبانی و غلط بودن نتایج یک علم، روش وصول از مبانی به نتایج در آن علم، فی نفسه واجد اهمیت وشایسته بررسی و رسیدگی باشد. چنان نیست که روشها و شیوه ها، همواره تابع درستی و نادرستی مبانی و مقدمات و اصول بوده باشند، بلکه گاه ممکن است بررسی روش یک علم، یا بخشی از آن، به خودی خود، موجب آگاهی ما از فعالیت ذهن و اندیشه پیشینیان و سبب افزایش بصیرت ما شود و مقایسه آن روش با آنچه امروزه در همان حوزه مرسوم است خود موضوع ارزشمند قابل تحقیقی در قلمرو منطق علمی و فلسفه علم شود و زمینه نوعی مطالعات مقایسه ای را در این قلمروها پدید آورد. ‌3) (تاریخ علم)، جزئی از تاریخ است. همان طور که هیچ ملتی نمی تواند تاریخ گذشته خود را، به این دلیل که بعضی از دوره های آن با تلخکامی و زشتکاری قرین بوده، فراموش کند و به دور اندازد و مطالعه نکند، تاریخ علم را هم نمی توان به این دلیل که علوم قدیم، غالبا در روزگار ما فاقد اعتبار شده، به کناری نهاد و نیاموخت و تدریس نکرد. مقصود از مراجعه به علوم قدیم، همیشه زنده کردن و دوباره رایج کردن آنها نیست، تا گفته شود چنین کاری در بسیاری از حوزه ها، بی حاصل و عبث است، بلکه مقصود شناختن کم و کیف فعالیت ذهنی و علمی اقوام درگذشته در دوره های مختلف تاریخ است از آن جهت که این بخش از حیات آن اقوام، جزء‌مهمی از تاریخ فرهنگ و تمدن آنها محسوب می شود و حلقه ای است از زنجیره سنت علمی که اتصال آن، جز با شناخت حلقه های آن تأمین نمی شود. ‌تاکید بر این نکته لازم است که سنت علمی، امری است فراتر از آن بخش از علم که دستخوش صحت و بطلان می شود. در علم، به مرور زمان، نظریه های مختلف و متعارض، پدید می آیند و از میان می روند، اما سنت علمی، به منزله بستری که این نظریه ها در آن جاری شده باقی می ماند. آشنایی با تاریخ علم، تنها آشنائی با نظریه های مرده نیست بلکه آشنایی با آن سنتی است که این نظریه ها را در دامن خود متولد ساخته و پرورش داده و آنها را به خاک سپرده و به سراغ نظریه دیگری رفته است. سنت از این حیث، عین زندگی و حیات است و آگاهی از آن، آگاهی از ریشه یک درخت و پیشینیه یک حرکت است. جنبه هایی از علم از قبیل (زبان علم) و یا عرف حاکم بر جامعه اهل علم و شأن و منزلت آنان در جامعه را، که فصل مشترک میان تاریخ علم و جامعه شناسی است، تنها با شناخت سنت علمی و حفظ آن، ‌می توان شناخت و حفظ کرد. .نمونه ای از این سنت ها،که به رغم زیرورو شدن نظریه های علمی همچنان محفوظ و محترم مانده است، همان حال و هوایی است که امروزه در حوزه های علمیه دینی خود ما و یا دانشگاههایی مانند آکسفورد و کمبریج در انگلستان مشاهده می شود و حفظ این سنت، بدون آگاهی از آن، که مستلزم آگاهی از تاریخ گذشته است، ممکن نیست. 4 ‌) آشنایی با تاریخ علم، اگر فرضا از حیث علمی مفید نباشد، غالبا از جنبه تعلیمی مفید است، بدین معنی که به معلم امکان می دهد هنگام طرح یک نظریه علمی، مرا حل سیر ذهن بشر را از گذشته تا امروز در نیل بدان نظریه بیان کند و با توضیح و تشریح آن فرآیند دیالکتیکی که در عالم اندیشه روی داده، ذهن متعلمان را نیز متناسب با همان سیر تاریخی، مرحله به مرحله، به حرکت در آورد و رشد دهد ‌و تقویت کند و آنان را در عالم ذهن خود، همسفر علم در تاریخ سازد، تا چنان شود که گوئی آنان، خود و به پای خود آن سفر را طی کرده و بدان مقصد رسیده اند. ‌بیان مرا حل پیشین تحولات صنعتی و عرضه نمونه های منسوخ شده دستگاهها و ابزارها و ماشین آلات در موزه های علمی و صنعتی، کاری است سودمند و بایسته، نه از آن حیث که امروزه، بشر دستگاههای پیشرفته و ظریف و دقیق خود را رها سازد و بدان نمونه ها بازگردد - که البته گهگاه چنین بازگشتی نیز ممکن است موجه باشد- بلکه از آن حیث که با مشاهده مراحل سیر تدریجی و تکاملی گذشته، بتوان به مراحل تحول تکاملی ذهن بشر و ساز و کار آن تحول وقوف یافت و آن را همچنان ادامه داد و استمرار بخشید. ‌رجوع به تاریخ علم و اشاره به تحولات پیشین و مرا حل تکوین و تکون یک علم در تدریس آن سبب می شود تا دانش آموز و دانشجو، صورت امروزی آن علم را به صورتی طبیعی تر درک کند و با فهم رابطه وضع کنونی با مراحل قبلی، نظریه های امروزی را نظریه هایی خلق الساعه نپندارد و علم را چنانکه در ظرف واقع، تکون ‌یافته، بشناسد و فراگیرد. 5 ‌) آگاهی از تاریخ علم به فهم بخش ها و حوزه های دیگری از تمدن و فرهنگ ‌یک ملت، مدد می رساند و گاه کلید فهم معضلات و مشکلات می شو د. ‌فی المثل ادبیات گذشته چنان است که فهم آن بدون آگاهی از نظریات علمی مقبول و مرسوم در روزگار گذشته ممکن نیست. در اشعار شاعران پیشین و کتب ادبی نویسندگان گذشته، فقرات فراوانی وجود دارد که منعکس کننده آراء علمی روزگار آن شاعران و نویسندگان است. نظیر همین رابطه، البته در مرتبه ای نازل تر، میان تاریخ علم و بخش های دیگر از تمدن و فرهنگ، از قبیل تاریخ و معماری و هنر و سیاست و جنگ، وجود دارد. ‌6) علم در هر عصر و زمان، متکی و مبتنی بر فلسفه علم است و آگاهی از تاریخ فلسفه علم مستلزم آگاهی از تاریخ علم است. مطالعه تاریخ علم ما را به فهم و درک دیدگاههای فلسفی حاکم بر اندیشه ما و روشهای علمی پیشینیان واقف خواهد ساخت و به شفاف شدن بیشتر رابطه علم و فلسفه و درک و تاثیر متقابل ا ین دو در یکدیگر کمک خواهد کرد. ‌7) ازجمله فوا ید مطالعه و تحقیق در تاریخ علم، آگاهی ازاخلاق علمی و آشنایی با روح علمی دانشمندان بزرگ گذشته است. آگاهی از رنجها و مرارتهایی که علمای گذشته در راه کشف حقیقت متحمل شده اند خود فصلی دلکش از تاریخ بشر است و می تواند برای جوانانی که قدم در راه علم می گذارند مفید باشد و توجه آنان را از امور روزمرّه و منامع آنی ( ‌اینجا) و(اکنون) به اموری پایدارتروماندگارتروحقیقی تر معطوف سازد. 8) ‌سرانجام باید گفت آگاهی از تاریخ علم، مخصوصا برای ملت هایی که گذشته ای درخشان داشته اند و امروزه به علل مختلف تاریخی و اجتماعی و سیاسی، از شور و نشاط و درخشندگی پیشین بازمانده اند، امری ضروری است. ‌اگر ملتی اعتماد به نفس خود را از دست بدهد و تصور کند قادر نیست در جهان امروز قد علم کند و بر پای خود بایستد، بی گمان از پای می افتد و لگدکو‌ب دیگران می شود. هنگامی که یک ملت به گذشته علمی خود پی برد و سنت علمی خود را درگذشته بشناسد و با دانشمندان دیروز و پریروزخود آشنا شود و به سهم ونقش خود در غنای تمدن و فرهنگ بشری پی برد، باور می کند که امروز هم می تواند مانند گذشته فعال و بالنده باشد و همین باور به او تران و تحرک خواهد بخشید. ‌آگاهی از تاریخ علم، مخصوصا برای جوانان، شور آفرین و امید بخش است و سبب می شود تا آنان با معرفت به احوال نیاکان خود و با آگاهی از قوت اندیشه و عشق و تلاش پدران و پیشینیان خود در راه علم و دانش، همان عشق و علاقه را در خود ایجاد کنند و قدم در راه دانشمندان سختکوش گذشته نهند و چراغ دانایی را در جامعه خود، اگر کم فروغ شده باشد، دوباره برافروزند.
عنوان سوال:

چرا تاریخ علم برایمان از اهمیت برخوردار است؟


پاسخ:

چرا تاریخ علم برایمان از اهمیت برخوردار است؟


تاریخ علم به این معنا است که می خواهیم ببینیم از آغاز تا به امروز در باره این موضوع چه نظریه هایی داده شده است و هدف از این کار این است که ما می خواهیم از این مقطع شروع به پیشرفت دادن به علم بکنیم .اگر بخواهیم از صفر شروع کنیم کار نابخردانه است . به عنوان مثال ؛ می خواهیم دو چرخه بسازیم ؛برای این کار تمام طرحهایی را که پیش از این بوده در نظر می گیریم و پس از آن یک طرح جدید می ریزیم و دو چرخه جدید می سازیم و به این صنعت پیشرفت می دهیم . اگر از صفر شروع کنید کار شما را غیر خردمندانه می شمارند . اگر شما بخواهید پایان نامه بنویسید اول باید بفهمید که پیش از شما در این موضوع چه کسانی کتاب یا پایان نامه نوشته اند و شما با توجه به آنها مطلب جدیدی ارائه می دهید و دانش مربوط به این موضوع را پیش می برید .
در حقیقت تاریخ علم عبارت است از تجربه هایی که تا کنون در این موضوع انجام شده است و بدون توجه به آن علم پیش نمی رود بلکه در جا می زند . به خاطر همین در هر علمی ابتدا باید سراغ تاریخ آن علم رفت و نظریات دانشمندان آن علم را فهمید و پس از آن دست به تحقیق زد .
مقاله زیر بر گرفته شده از کتاب (محقق نامه/ ج 1 ) ، نوشته دکتر غلامعلی حدادعادل می باشد.
فایده تاریخ علم چیست؟
اگر از اهل علم و دانشمندان و متخصصان علوم امروزی سؤال شود که فایده تاریخ علم چیست، بسیارند کسانی که قادر نیستند به این سؤال پاسخ دهند و هستند کسانی که اصولاً فایده آن را انکار می کنند و تامل و توقف دراین مبحث را موجب اتلاف عمر و اسراف نیرو و هدر رفتن امکانات می دانند. اینان معتقدند دوران علم قدیم سپری شده است و آن علم واقعاً مرده است و همان طور که نبش قبر مردگان جایز نیست، وارسی و تحقیق آراء منسوخ شده دانشمندان قدیم نیز کاری عبث و بی حاصل است. به عقیده مخالفان تاریخ علم، در حالی که مبانی علم قدیم ابطال و مفاعیم آن مردود شمرده شده و نتایج آن به کنار نهاده شده، از عرف وقت و دقت در کتب و مقالات علمی کهن بازمانده از پیشینیان چه فایده­ای عاید خواهد شد؟ آیا بهتر نیست امکانات محدود خود را به جای صرف دراین حوزه، در بخش­هایی از علوم امروزی که از صحت و دقت و بالندگی برخوردارند صرف کنیم؟
‌در پاسخ به این اشکال، نکاتی را به اختصار ذکر می کنیم.
‌ا) نخست می گوییم درست است که بسیاری از مبانی و مفاهیم علوم قدیم مدروس و مندرس گشته و برافتاده است، اما چنان نیست که همه آنچه به علم قدیم تعلق دارد یکسره پوچ و بی معنی و غلط بوده باشد. حقیقت این است که مرز صحت و سقم و درستی و نادرستی و سودمندی و بیهودگی در بسیاری از رشته­های علمی از حیث تاریخی مرز مشخص و دقیقی نیست و در بسیاری از حوزه ها و شاخه ها، شاهد دستاوردهایی کهن هستیم که نمی توانیم آنها را غلط و مردود انگاریم و مطرود سازیم.
‌فی المثل با آنکه مبانی و اصول زیست شناسی قدیم دگرگون شده، هنوز در طب، بسیاری از تشخیصهای بالینی و شناخت علل و اسباب بیماریها و روشهای مداوا و داروها، اعتبار و صحت و سودمندی خود را حفظ کرده اند. قوت گرفتن طب سوزنی و بسط و رواج آن در کشورهای دیگری بجز چین که زادگاه آن طب است، قرینه ای بر درستی این سخن است. همچنین عطف توجهی که نسبت به استفاده از داروهای گیاهی در معالجه بیماریها در روزگار ما پدید آمده نشانه دیگری است که اثبات می کند هر آنچه به گذشته تعلق دارد بی فایده و بی معنی نیست. چنین است مهارتهای طبی خاصی مانند شکسته بندی که هنوز هم در موارد قابل توجهی کارآیی و اعتبار خود را حفظ کرده است.
‌در ریاضیات هم با آنکه تحول و تنوع و تکامل فراوان پدید آمده، ریاضیات قدیم، برخلاف بخشهای وسیعی از طبیعیات قدیم، غلط و نادرست معرفی نشده است و چنان نیست که قضایای مربوط به نظریه اعداد و یا جبر و هندسه و مخروطات قدیم، امروزه به قضایایی غلط مبدل شده باشد. این امر البته اصولا ناشی از ماهیت ریاضیات است که عمدتا ذهنی و عقلانی محض است و از مبانی و مقدمات تجربی و طبیعی استقلال دارد و به همین دلیل با آنکه مبانی فیزیک هیأت قدیم واژگون شده و نظریه خورشید مرکزی کپرنیک جانشین نظریه زمین مرکزی بطلمیوس گردیده، نتایجی که در هیأت بطلمیوسی بر پایه ریاضیات به دست آمده، اعتبار خود را حفظ کرده است.
‌در همین باب، نکته دیگری نیز گفتنی است و آن این است که گاه ممکن است علمی در روزگار قدیم رواج می داشته و هم اکنون منسوخ شده و مهجور مانده باشد، اما نه بدین دلیل که بطلان آن، مانند بطلان نظریات ارسطو در باب مکانیک و دینامیک اجسام ثابت شده باشد، بلکه به دلیل آنکه اصولا نگاه بشر به طبیعت، نگاه دیگری شده و این تغییر دیدگاه سبب شده است تا بعضی از دانشها و مهارتهای کهن، اصولا از میدان دید بشر امروز بیرون بماند. اگر بپذیریم که نگاه امروزی بشر به طبیعت و به طور کلی به هستی، تنها نگاه ممکن به طبیعت و هستی نیست در آن صورت، دست کم می توانیم فرض کنیم که با نگاهی دیگر از دیدگاهی دیگر، ممکن ‌است فهم دیگری از طبیعت و درک نظام یافته دیگری از آن نیز ممکن باشد. شاید بتوان گفت که تبیین و توضیح علومی مانند طب سوزنی، راهی جز آنچه گفتیم نداشته باشد و معلوم نیست نمونه های دیگری علاوه بر طب سوزنی در علوم سنتی تمدنها و جهان بینی های کهن بشری وجود نداشته باشد.
2 ‌) تاریخ علم از حیث اشتمال علوم قدیم بر روشهای و شیوه ها و ابتکارات خاص دانشمندان قدیم می تواند سودمند باشد. توضیح این نکته این است که گاه ممکن است به رغم بطلان مبانی و غلط بودن نتایج یک علم، روش وصول از مبانی به نتایج در آن علم، فی نفسه واجد اهمیت وشایسته بررسی و رسیدگی باشد. چنان نیست که روشها و شیوه ها، همواره تابع درستی و نادرستی مبانی و مقدمات و اصول بوده باشند، بلکه گاه ممکن است بررسی روش یک علم، یا بخشی از آن، به خودی خود، موجب آگاهی ما از فعالیت ذهن و اندیشه پیشینیان و سبب افزایش بصیرت ما شود و مقایسه آن روش با آنچه امروزه در همان حوزه مرسوم است خود موضوع ارزشمند قابل تحقیقی در قلمرو منطق علمی و فلسفه علم شود و زمینه نوعی مطالعات مقایسه ای را در این قلمروها پدید آورد.
‌3) (تاریخ علم)، جزئی از تاریخ است. همان طور که هیچ ملتی نمی تواند تاریخ گذشته خود را، به این دلیل که بعضی از دوره های آن با تلخکامی و زشتکاری قرین بوده، فراموش کند و به دور اندازد و مطالعه نکند، تاریخ علم را هم نمی توان به این دلیل که علوم قدیم، غالبا در روزگار ما فاقد اعتبار شده، به کناری نهاد و نیاموخت و تدریس نکرد. مقصود از مراجعه به علوم قدیم، همیشه زنده کردن و دوباره رایج کردن آنها نیست، تا گفته شود چنین کاری در بسیاری از حوزه ها، بی حاصل و عبث است، بلکه مقصود شناختن کم و کیف فعالیت ذهنی و علمی اقوام درگذشته در دوره های مختلف تاریخ است از آن جهت که این بخش از حیات آن اقوام، جزء‌مهمی از تاریخ فرهنگ و تمدن آنها محسوب می شود و حلقه ای است از زنجیره سنت علمی که اتصال آن، جز با شناخت حلقه های آن تأمین نمی شود.
‌تاکید بر این نکته لازم است که سنت علمی، امری است فراتر از آن بخش از علم که دستخوش صحت و بطلان می شود. در علم، به مرور زمان، نظریه های مختلف و متعارض، پدید می آیند و از میان می روند، اما سنت علمی، به منزله بستری که این نظریه ها در آن جاری شده باقی می ماند. آشنایی با تاریخ علم، تنها آشنائی با نظریه های مرده نیست بلکه آشنایی با آن سنتی است که این نظریه ها را در دامن خود متولد ساخته و پرورش داده و آنها را به خاک سپرده و به سراغ نظریه دیگری رفته است. سنت از این حیث، عین زندگی و حیات است و آگاهی از آن، آگاهی از ریشه یک درخت و پیشینیه یک حرکت است. جنبه هایی از علم از قبیل (زبان علم) و یا عرف حاکم بر جامعه اهل علم و شأن و منزلت آنان در جامعه را، که فصل مشترک میان تاریخ علم و جامعه شناسی است، تنها با شناخت سنت علمی و حفظ آن، ‌می توان شناخت و حفظ کرد. .نمونه ای از این سنت ها،که به رغم زیرورو شدن نظریه های علمی همچنان محفوظ و محترم مانده است، همان حال و هوایی است که امروزه در حوزه های علمیه دینی خود ما و یا دانشگاههایی مانند آکسفورد و کمبریج در انگلستان مشاهده می شود و حفظ این سنت، بدون آگاهی از آن، که مستلزم آگاهی از تاریخ گذشته است، ممکن نیست.
4 ‌) آشنایی با تاریخ علم، اگر فرضا از حیث علمی مفید نباشد، غالبا از جنبه تعلیمی مفید است، بدین معنی که به معلم امکان می دهد هنگام طرح یک نظریه علمی، مرا حل سیر ذهن بشر را از گذشته تا امروز در نیل بدان نظریه بیان کند و با توضیح و تشریح آن فرآیند دیالکتیکی که در عالم اندیشه روی داده، ذهن متعلمان را نیز متناسب با همان سیر تاریخی، مرحله به مرحله، به حرکت در آورد و رشد دهد ‌و تقویت کند و آنان را در عالم ذهن خود، همسفر علم در تاریخ سازد، تا چنان شود که گوئی آنان، خود و به پای خود آن سفر را طی کرده و بدان مقصد رسیده اند.
‌بیان مرا حل پیشین تحولات صنعتی و عرضه نمونه های منسوخ شده دستگاهها و ابزارها و ماشین آلات در موزه های علمی و صنعتی، کاری است سودمند و بایسته، نه از آن حیث که امروزه، بشر دستگاههای پیشرفته و ظریف و دقیق خود را رها سازد و بدان نمونه ها بازگردد - که البته گهگاه چنین بازگشتی نیز ممکن است موجه باشد- بلکه از آن حیث که با مشاهده مراحل سیر تدریجی و تکاملی گذشته، بتوان به مراحل تحول تکاملی ذهن بشر و ساز و کار آن تحول وقوف یافت و آن را همچنان ادامه داد و استمرار بخشید.
‌رجوع به تاریخ علم و اشاره به تحولات پیشین و مرا حل تکوین و تکون یک علم در تدریس آن سبب می شود تا دانش آموز و دانشجو، صورت امروزی آن علم را به صورتی طبیعی تر درک کند و با فهم رابطه وضع کنونی با مراحل قبلی، نظریه های امروزی را نظریه هایی خلق الساعه نپندارد و علم را چنانکه در ظرف واقع، تکون ‌یافته، بشناسد و فراگیرد.
5 ‌) آگاهی از تاریخ علم به فهم بخش ها و حوزه های دیگری از تمدن و فرهنگ ‌یک ملت، مدد می رساند و گاه کلید فهم معضلات و مشکلات می شو د.
‌فی المثل ادبیات گذشته چنان است که فهم آن بدون آگاهی از نظریات علمی مقبول و مرسوم در روزگار گذشته ممکن نیست. در اشعار شاعران پیشین و کتب ادبی نویسندگان گذشته، فقرات فراوانی وجود دارد که منعکس کننده آراء علمی روزگار آن شاعران و نویسندگان است. نظیر همین رابطه، البته در مرتبه ای نازل تر، میان تاریخ علم و بخش های دیگر از تمدن و فرهنگ، از قبیل تاریخ و معماری و هنر و سیاست و جنگ، وجود دارد.
‌6) علم در هر عصر و زمان، متکی و مبتنی بر فلسفه علم است و آگاهی از تاریخ فلسفه علم مستلزم آگاهی از تاریخ علم است. مطالعه تاریخ علم ما را به فهم و درک دیدگاههای فلسفی حاکم بر اندیشه ما و روشهای علمی پیشینیان واقف خواهد ساخت و به شفاف شدن بیشتر رابطه علم و فلسفه و درک و تاثیر متقابل ا ین دو در یکدیگر کمک خواهد کرد.
‌7) ازجمله فوا ید مطالعه و تحقیق در تاریخ علم، آگاهی ازاخلاق علمی و آشنایی با روح علمی دانشمندان بزرگ گذشته است. آگاهی از رنجها و مرارتهایی که علمای گذشته در راه کشف حقیقت متحمل شده اند خود فصلی دلکش از تاریخ بشر است و می تواند برای جوانانی که قدم در راه علم می گذارند مفید باشد و توجه آنان را از امور روزمرّه و منامع آنی ( ‌اینجا) و(اکنون) به اموری پایدارتروماندگارتروحقیقی تر معطوف سازد.
8) ‌سرانجام باید گفت آگاهی از تاریخ علم، مخصوصا برای ملت هایی که گذشته ای درخشان داشته اند و امروزه به علل مختلف تاریخی و اجتماعی و سیاسی، از شور و نشاط و درخشندگی پیشین بازمانده اند، امری ضروری است.
‌اگر ملتی اعتماد به نفس خود را از دست بدهد و تصور کند قادر نیست در جهان امروز قد علم کند و بر پای خود بایستد، بی گمان از پای می افتد و لگدکو‌ب دیگران می شود. هنگامی که یک ملت به گذشته علمی خود پی برد و سنت علمی خود را درگذشته بشناسد و با دانشمندان دیروز و پریروزخود آشنا شود و به سهم ونقش خود در غنای تمدن و فرهنگ بشری پی برد، باور می کند که امروز هم می تواند مانند گذشته فعال و بالنده باشد و همین باور به او تران و تحرک خواهد بخشید.
‌آگاهی از تاریخ علم، مخصوصا برای جوانان، شور آفرین و امید بخش است و سبب می شود تا آنان با معرفت به احوال نیاکان خود و با آگاهی از قوت اندیشه و عشق و تلاش پدران و پیشینیان خود در راه علم و دانش، همان عشق و علاقه را در خود ایجاد کنند و قدم در راه دانشمندان سختکوش گذشته نهند و چراغ دانایی را در جامعه خود، اگر کم فروغ شده باشد، دوباره برافروزند.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین