دیدگاه اهل حدیث درباره عقل چیست؟
اهل حدیث، از نخستین جریان‌های فکریِ اهل سنت، در صدر اسلام است که در تحصیل حدیث و نقل روایات عنایت ویژه داشته و در به دست آوردن احکام شرعی، بر ظاهر قرآن و سنت رسول خدا(ص) تکیه می‌کند و هر آنچه در آن دو آمده را گرفته و در مورد آنچه در این دو منبع نیامده، سکوت را ترجیح می‌دهد. و نیز از عقل و قیاس استفاده نمی‌کند.[1] از بزرگان این فرقه می‌توان از مالک بن انس، محمد بن ادریس شافعی، احمد بن حنبل و سفیان ثوری یاد کرد.[2] پیروان این مکتب معتقدند که علاوه بر فقه، تنها مصدر و منبعِ عقاید دینی نیز کتاب و سنّت می‌باشند و به شدت منکر حجیّت ادراک عقل در این زمینه هستند؛ به گونه‌ای که نه تنها از بحث‌های عقلیِ مستقل درباره دین پرهیز می‌کردند، بلکه از لوازم عقلیِ مضمونِ روایات نیز بحثی نمی‌کردند؛ به عبارت دیگر؛ آنان ورود در علم کلام را جایز ندانسته، در این زمینه به ظواهر نصوص و احادیث بسنده می‌کردند.[3] احمد بن حنبل -پیشوای حنابله-، ضمن بیان این‌که سنت، مفسر قرآن است، در معرفی نابایستگی‌های تعامل با سنت این‌گونه بیان داشته است که سنّت، توسط عقل قابل درک نیست و وظیفه در این زمینه فقط پیروی و سرسپردگی به مفاهیم کتاب و سنّت می‌باشد.[4] از مالک بن أنس نیز نقل شده است: وقتی که مردی درباره معنای «إستواء»[5] از او پرسید، در جواب آن مرد گفت: استواء معنایش معلوم، و کیفیّت آن نامعلوم و ایمان به آن واجب و پرسش از آن بدعت است. آن‌گاه دستور به اخراج سائل از مجلس داد.[6] ابو الحسن اشعری، که خود در خانواده‌ای با تفکر اهل حدیث رشد نمود[7] ضمن پذیرش معارف این مکتب در اصلاح آن کوشش فراوان نمود.[8] او در گزارش خود از دیدگاه‌های اهل حدیث می‌گوید: آنان در مقابل روایات صحیحه تسلیم هستند و در مورد مضمون آن سؤال نمی‌پرسند؛ زیرا این کار را بدعت می‌دانند.[9]   [1] . سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، ج 3، ص 225 و 516، قم، مؤسسه امام صادق(ع). از اهل حدیث در زمان حاضر به سلفیه یاد می‌کنند تا جایی که این عنوان شعار مکتبشان شده است و این بدان جهت است که از نظر آنان گویی سلف صالح، معصوم از لغزش و اشتباه‌اند. همان، ج ‏1، ص 16. [2] . گفتنی است؛ اهل حدیث قبل از آن‌که احمد بن حنبل رئیس این فرقه در اعتقادات شود، فرقه‌ها و پیروان گوناگونی داشتند و اصول واحد و مشترکی نداشتند تا این‌که احمد بن حنبل همه این فرقه را مبتنی بر اصول مشترکی تبدیل به یک گروه کرد. از این‌رو است که امروز اهل حدیث و سلفیه به عنوان پیروان احمد بن حنبل شناخته می‌شوند. سبحانی، جعفر، رسائل و مقالات، ج ‏6 ص 111، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ دوم، 1425ق. [3] . بحوث فی الملل و النحل، ج ‏2، ص 32. [4] . شیبانی، أحمد بن محمد بن حنبل ، أصول السنة، ص 15 - 17، دار المنار، عربستان، چاپ اول، 1411ق. [5] . منظور آیه 5 سوره طه است: «الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی»‏. [6] . شاطبی، ‏ابو اسحاق، الاعتصام، ص 106، بیروت، دار المعرفة، چاپ دوم‏‏، 1420ق‏. [7] . ر.ک: بحوث فی الملل و النحل، ج ‏2، ص 8. [8] . همان، ج ‏9، ص 45. [9] . اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین‏، ص 294، آلمان، ویسبادن‏، فرانس شتاینر، چاپ سوم، 1400ق.
عنوان سوال:

دیدگاه اهل حدیث درباره عقل چیست؟


پاسخ:

اهل حدیث، از نخستین جریان‌های فکریِ اهل سنت، در صدر اسلام است که در تحصیل حدیث و نقل روایات عنایت ویژه داشته و در به دست آوردن احکام شرعی، بر ظاهر قرآن و سنت رسول خدا(ص) تکیه می‌کند و هر آنچه در آن دو آمده را گرفته و در مورد آنچه در این دو منبع نیامده، سکوت را ترجیح می‌دهد. و نیز از عقل و قیاس استفاده نمی‌کند.[1] از بزرگان این فرقه می‌توان از مالک بن انس، محمد بن ادریس شافعی، احمد بن حنبل و سفیان ثوری یاد کرد.[2]
پیروان این مکتب معتقدند که علاوه بر فقه، تنها مصدر و منبعِ عقاید دینی نیز کتاب و سنّت می‌باشند و به شدت منکر حجیّت ادراک عقل در این زمینه هستند؛ به گونه‌ای که نه تنها از بحث‌های عقلیِ مستقل درباره دین پرهیز می‌کردند، بلکه از لوازم عقلیِ مضمونِ روایات نیز بحثی نمی‌کردند؛ به عبارت دیگر؛ آنان ورود در علم کلام را جایز ندانسته، در این زمینه به ظواهر نصوص و احادیث بسنده می‌کردند.[3]
احمد بن حنبل -پیشوای حنابله-، ضمن بیان این‌که سنت، مفسر قرآن است، در معرفی نابایستگی‌های تعامل با سنت این‌گونه بیان داشته است که سنّت، توسط عقل قابل درک نیست و وظیفه در این زمینه فقط پیروی و سرسپردگی به مفاهیم کتاب و سنّت می‌باشد.[4]
از مالک بن أنس نیز نقل شده است: وقتی که مردی درباره معنای «إستواء»[5] از او پرسید، در جواب آن مرد گفت: استواء معنایش معلوم، و کیفیّت آن نامعلوم و ایمان به آن واجب و پرسش از آن بدعت است. آن‌گاه دستور به اخراج سائل از مجلس داد.[6]
ابو الحسن اشعری، که خود در خانواده‌ای با تفکر اهل حدیث رشد نمود[7] ضمن پذیرش معارف این مکتب در اصلاح آن کوشش فراوان نمود.[8] او در گزارش خود از دیدگاه‌های اهل حدیث می‌گوید: آنان در مقابل روایات صحیحه تسلیم هستند و در مورد مضمون آن سؤال نمی‌پرسند؛ زیرا این کار را بدعت می‌دانند.[9]   [1] . سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، ج 3، ص 225 و 516، قم، مؤسسه امام صادق(ع). از اهل حدیث در زمان حاضر به سلفیه یاد می‌کنند تا جایی که این عنوان شعار مکتبشان شده است و این بدان جهت است که از نظر آنان گویی سلف صالح، معصوم از لغزش و اشتباه‌اند. همان، ج ‏1، ص 16. [2] . گفتنی است؛ اهل حدیث قبل از آن‌که احمد بن حنبل رئیس این فرقه در اعتقادات شود، فرقه‌ها و پیروان گوناگونی داشتند و اصول واحد و مشترکی نداشتند تا این‌که احمد بن حنبل همه این فرقه را مبتنی بر اصول مشترکی تبدیل به یک گروه کرد. از این‌رو است که امروز اهل حدیث و سلفیه به عنوان پیروان احمد بن حنبل شناخته می‌شوند. سبحانی، جعفر، رسائل و مقالات، ج ‏6 ص 111، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ دوم، 1425ق. [3] . بحوث فی الملل و النحل، ج ‏2، ص 32. [4] . شیبانی، أحمد بن محمد بن حنبل ، أصول السنة، ص 15 - 17، دار المنار، عربستان، چاپ اول، 1411ق. [5] . منظور آیه 5 سوره طه است: «الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی»‏. [6] . شاطبی، ‏ابو اسحاق، الاعتصام، ص 106، بیروت، دار المعرفة، چاپ دوم‏‏، 1420ق‏. [7] . ر.ک: بحوث فی الملل و النحل، ج ‏2، ص 8. [8] . همان، ج ‏9، ص 45. [9] . اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین‏، ص 294، آلمان، ویسبادن‏، فرانس شتاینر، چاپ سوم، 1400ق.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین