مقصود از شهود و شناخت چیست؟ 1. شهود در لغت به معنی حاضر بودن و مشاهده حضوری داشتن است. مشاهده بر چند قسم است که عبارتند از : مشاهده ی حسّی ، مشاهده ی عقلی یا ذهنی و مشاهده ی قلبی . واژه ی شهود اگر در علوم عقلی و عرفانی به صورت مطلق و بدون قید به کار رود معمولاً مراد از آن مشاهده ی قلبی است. گاه مشاهده ی قلبی را شهود مستقیم ، و در مقابل ، مشاهدات حسّی و ذهنی یا عقلی را مشاهده ی غیر مستقیم و با واسطه نیز می گویند. چرا که در مشاهده ی حسّی عواملی چون نور و چشم و امثال این امور واسطه اند ؛ در مشاهده ی ذهنی و عقلی نیز صور ذهنی واسطه ی بین حقیقت مورد مشاهده و شخص شهود کننده هستند. امّا در شهود قلبی هیچ واسطه ای بین شهود شونده و شهود کننده وجود ندارد. لذا علم حاصل از شهود قلبی را علم حضوری و معرفت حاصل از حسّ و عقل را علم حصولی نامیده اند. در مشاهدات حسّی و عقلی ، وجود خود معلوم (مشاهده شونده) هیچگاه وارد حوزه ی وجودی مشاهده کننده نمی شود. برای امثال انسان وقتی درختی را با چشم می بیند وجود خود درخت خارجی به ذهن انسان داخل نمی شود بلکه ماهیّت آن به صورت مفهوم در ذهن حاصل می گردد. امّا اگر کسی بتواند وجود درخت را نه با حسّ و عقل بلکه با قلب مشاهده کند وجود خود درخت خارجی در وجود مشاهده کننده حاضر می شود نه مفهوم و صورت ذهنی آن. به عبارت دیگر وجود شخص شهود کننده با وجود موجود شهود شونده مثلاً درخت نوعی اتّحاد برقرار نموده آن را با خود یکی می بیند. در این حالت شخص ، شیء خارجی را همانگونه مشاهده می کند که ذات خود و حالات درونی خود را مشاهده می نماید. یعنی همانطور که انسان ذات خود و حالات درونی خود مثل شادی و غم خود یا عاقل بودن خود را بی هیچ واسطه ای ادراک می کند ، در مشاهده ی قلبی ، دیگر موجودات را هم به همین نحو شهود می نماید. یعنی وجود آنها را در وجود خود حاضر می یابد. البته باید توجّه نمود که مراد از قلب ، تلمبه ی خون داخل سینه نیست ؛ قلب در اصطلاح علوم عقلی و عرفانی مرتبه ای از مراتب وجود آدمی است که از حیث شدّت و رتبه ی وجود بالاتر از عقل قرار دارد. 2. کلمه ی شناخت به معنی آگاهی بوده دارای اقسامی است که عبارتند از: الف) شناخت حسّی: که به واسطه ی حسّ حاصل می شود. ب) شناخت عقلی یا ذهنی: که به واسطه عقل و ذهن تحصیل می شود. ج) شناخت قلبی: که از راه قلب و شهود فلبی به دست می آید. لذا شناخت در زبان فارسی واژه ای است معادل با معرفت ، علم و شهود به معنی عامّ آن. امّا بر عکس کلمه ی شهود که به صورت مطلق به شهود قلبی منصرف می شود ، این کلمه اگر مطلق به کار رود بیشتر تداعی کننده ی شناخت عقلی و ذهنی خواهد بود. و اگر دو کلمه ی شهود و شناخت با هم و در کنار هم به صورت (شهود و شناخت) یا ( شناخت و شهود) به کار روند ممکن است دو امر از این همراهی مقصود باشد. گاه حرف واو عطف تفسیر است که در این صورت گوینده ، آن دو را به یک معنی به کار برده و با یکی دیگری را تفسیر نموده است. برای مثال گفته می شود: ( شناخت و شهود انسان از ذات خود ظاهرترین شناختها و شهودهاست. ) در این جمله شناخت و شهود به یک معنی به کار رفته اند ؛ چون شناخت آدمی از ذات خود همواره شهودی و حضوری است. امّا گاه مقصود از همراهی این دو واژه آن است که اشاره ای به دو قسم علم و معرفت شده باشد. مثلاً گفته می شود:( شناخت و شهود عالم ملکوت برای هر انسانی ممکن است.) یعنی هم شناخت حصولی ملکوت از راه عقل برای همگان امکان پذیر است هم شناخت قلبی و حضوری آن.
مقصود از شهود و شناخت چیست؟
1. شهود در لغت به معنی حاضر بودن و مشاهده حضوری داشتن است. مشاهده بر چند قسم است که عبارتند از : مشاهده ی حسّی ، مشاهده ی عقلی یا ذهنی و مشاهده ی قلبی . واژه ی شهود اگر در علوم عقلی و عرفانی به صورت مطلق و بدون قید به کار رود معمولاً مراد از آن مشاهده ی قلبی است. گاه مشاهده ی قلبی را شهود مستقیم ، و در مقابل ، مشاهدات حسّی و ذهنی یا عقلی را مشاهده ی غیر مستقیم و با واسطه نیز می گویند. چرا که در مشاهده ی حسّی عواملی چون نور و چشم و امثال این امور واسطه اند ؛ در مشاهده ی ذهنی و عقلی نیز صور ذهنی واسطه ی بین حقیقت مورد مشاهده و شخص شهود کننده هستند. امّا در شهود قلبی هیچ واسطه ای بین شهود شونده و شهود کننده وجود ندارد. لذا علم حاصل از شهود قلبی را علم حضوری و معرفت حاصل از حسّ و عقل را علم حصولی نامیده اند.
در مشاهدات حسّی و عقلی ، وجود خود معلوم (مشاهده شونده) هیچگاه وارد حوزه ی وجودی مشاهده کننده نمی شود. برای امثال انسان وقتی درختی را با چشم می بیند وجود خود درخت خارجی به ذهن انسان داخل نمی شود بلکه ماهیّت آن به صورت مفهوم در ذهن حاصل می گردد. امّا اگر کسی بتواند وجود درخت را نه با حسّ و عقل بلکه با قلب مشاهده کند وجود خود درخت خارجی در وجود مشاهده کننده حاضر می شود نه مفهوم و صورت ذهنی آن. به عبارت دیگر وجود شخص شهود کننده با وجود موجود شهود شونده مثلاً درخت نوعی اتّحاد برقرار نموده آن را با خود یکی می بیند. در این حالت شخص ، شیء خارجی را همانگونه مشاهده می کند که ذات خود و حالات درونی خود را مشاهده می نماید. یعنی همانطور که انسان ذات خود و حالات درونی خود مثل شادی و غم خود یا عاقل بودن خود را بی هیچ واسطه ای ادراک می کند ، در مشاهده ی قلبی ، دیگر موجودات را هم به همین نحو شهود می نماید. یعنی وجود آنها را در وجود خود حاضر می یابد.
البته باید توجّه نمود که مراد از قلب ، تلمبه ی خون داخل سینه نیست ؛ قلب در اصطلاح علوم عقلی و عرفانی مرتبه ای از مراتب وجود آدمی است که از حیث شدّت و رتبه ی وجود بالاتر از عقل قرار دارد.
2. کلمه ی شناخت به معنی آگاهی بوده دارای اقسامی است که عبارتند از:
الف) شناخت حسّی: که به واسطه ی حسّ حاصل می شود.
ب) شناخت عقلی یا ذهنی: که به واسطه عقل و ذهن تحصیل می شود.
ج) شناخت قلبی: که از راه قلب و شهود فلبی به دست می آید.
لذا شناخت در زبان فارسی واژه ای است معادل با معرفت ، علم و شهود به معنی عامّ آن. امّا بر عکس کلمه ی شهود که به صورت مطلق به شهود قلبی منصرف می شود ، این کلمه اگر مطلق به کار رود بیشتر تداعی کننده ی شناخت عقلی و ذهنی خواهد بود. و اگر دو کلمه ی شهود و شناخت با هم و در کنار هم به صورت (شهود و شناخت) یا ( شناخت و شهود) به کار روند ممکن است دو امر از این همراهی مقصود باشد. گاه حرف واو عطف تفسیر است که در این صورت گوینده ، آن دو را به یک معنی به کار برده و با یکی دیگری را تفسیر نموده است. برای مثال گفته می شود: ( شناخت و شهود انسان از ذات خود ظاهرترین شناختها و شهودهاست. ) در این جمله شناخت و شهود به یک معنی به کار رفته اند ؛ چون شناخت آدمی از ذات خود همواره شهودی و حضوری است. امّا گاه مقصود از همراهی این دو واژه آن است که اشاره ای به دو قسم علم و معرفت شده باشد. مثلاً گفته می شود:( شناخت و شهود عالم ملکوت برای هر انسانی ممکن است.) یعنی هم شناخت حصولی ملکوت از راه عقل برای همگان امکان پذیر است هم شناخت قلبی و حضوری آن.
- [سایر] مقصود از شرک، کفر و نفاق و علل آنها چیست؟ چگونه می توان انسان ها را بر این اساس شناخت تا معیاری برای شناخت خودمان باشد؟
- [سایر] مقصود از شرک، کفر و نفاق و علل آنها چیست؟ چگونه میتوان انسانها را بر این اساس شناخت تا معیاری برای شناخت خودمان باشد؟
- [سایر] مقصود از شناخت طولی و عرضی چیست و چه تفاوتی با هم دارند؟
- [سایر] از موارد ذیل کدامیک جزء اسباب سقوط مجازات قصاص محسوب می شوند؟ ارث قصاص، رجوع شهود از شهادت، تعارض بینه ها، ثبوت دروغگویی شهود، تعارض شهادت و اقرار
- [سایر] آیا شهود آدمی قابل اعتماد است؟ از کجا میتوان تشخیص داد که فلان شهود صحیح و با واقعیت مطابق است و کدام یک صحیح نیست؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا امر عدمی با شهادت شهود قابل اثبات است؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] حکم بازگشتن شهود از شهادتشان را بیان فرمایید؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] راه اثبات و احراز عدالت شهود و مانند آن برای دادگاه، با توجّه به تراکم پرونده ها، عدم آشنایی با اصحاب دعوی و شهود، غیر بومی بودن قاضی، یا کثرت جمعیّت شهرها چیست؟ آیا صِرف ظاهر افراد و این که طرف مقابل شهود را جرح ننماید، کفایت می کند؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا احراز عدالت در قسامه، همانند عدالت شهود، شرط است؟
- [سایر] آیا بصیرت در حدیث امیرالمؤمنین که خدا را با چشم بصیرت مشاهده فرموده با شهود قلبی تفاوت دارد؟ چه ارتباط است بین کلمه طیبه "لا اله الا الله" با این شهود (با فرض این که همه مردم به شهود قلبی نمی رسد همچون حضرت موسی (ع)، آیا این کلمه یک میثاق است که انسان باید به آن برسد وقتی که به زبان بیاورد)؟
- [آیت الله بهجت] کسی که سفر او حرام نیست و برای کار حرام هم سفر نمیکند، اگرچه در سفر، معصیتی انجام دهد، مثلاً نعوذباللّه غیبت کند یا شراب بخورد، باید نماز را شکسته بخواند. و اگر مقصود از سفر هم طاعت و هم معصیت باشد اگر هر دو قصد مستقل باشد باید نماز را تمام بخواند، ولی اگر مقصود اصلی طاعت است و معصیت مقصود فرعی و تبعی است، نماز را شکسته میخواند.
- [آیت الله علوی گرگانی] مقصود از یک ماه، از ابتدای خون دیدن است تا سی روز، نه از اوّل ماه تا آخر ماه.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مقصود از یک ماه، از ابتدای خون دیدن است تا سی روز، نه از روز اول ماه تا آخر ماه.
- [آیت الله سبحانی] مقصود از یک ماه، از ابتدای خون دیدن است تا سی روز، نه از روز اول ماه تا آخر ماه.
- [آیت الله بروجردی] مقصود از یک ماه از ابتدای خون دیدن است تا سی روز، نه از روز اوّل ماه تا آخر ماه.
- [آیت الله وحید خراسانی] مقصود از یک ماه گذشتن سی روز از ابتدای خون دیدن است نه از روز اول ماه تا اخر ماه
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مقصود از یک ماه؛ از ابتدای خون دیدن است تا سی روز؛ نه از روز اول ماه تا آخر ماه.
- [آیت الله نوری همدانی] مقصود از یک ماه ، ابتدای خون دیدن است تا سی روز ، نه از روز اول ماه تا آخر ماه .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مقصود از یک ماه، از ابتدای خون دیدن است تا سی روز نه از اول ماه تا آخر ماه.
- [آیت الله خوئی] مقصود از یک ماه، گذشتن سی روز از ابتدای خون دیدن است نه از روز اول ماه تا آخر ماه.