براهین اثبات وجود خدا چند تا می باشند بصورت خلاصه و اجمال لطفا بیان بفرمایید؟ براهین به طور کلّی بر سه قسمند: 1) برهان اِنّی: که در آن از معلول به علّت پی برده می شود؛ مثلاً از وجود دود بر وجود آتش استدلال می شود. این برهان از نظر منطقی پایین ترین حدّ یقین آوری را داراست. لذا فلاسفه اسلامی،که در پی یقین صد در صدی هستند، در اثبات وجود خدا از آن استفاده نمی کنند؛ ولی متکلمین اسلامی که در صددند متناسب با فهم تمام اقشار بشری، برهان اقامه کنند، از این قسم برهان نیز استفاده می کنند. 2) برهان لِمّی: که در آن از وجود علّت بر وجود معلول استدلال می شود. این قسم برهان مفید یقین صد در صدی بوده، خدشه ناپذیر است؛ لکن از آنجا که مراد از خدا، واجب الوجود(وجود صرف و بدون علّت) است، این برهان برای اثبات وجود خدا کاربرد ندارد. 3) برهان از راه ملازمات عامّه: در این قسم برهان، نه از علّت به معلول پی برده می شود نه بالعکس؛ بلکه از وجود یکی از دو امر که ملازم یکدیگرند بر وجود امر دیگر استدلال می شود. برای مثال گفته می شود: اینجا طبقه بالای ساختمان است؛ طبقه بالا وقتی معنی دارد که طبقه پایینی باشد. پس زیر این طبقه، طبقه ی پایینی نیز هست. در این استدلال ساده، بالا نه علّت پایین است نه معلول آن. بلکه بالا و پایین، همواره باهم بوده، ملازم همند. همه ی براهینی که فلاسفه اسلامی در فلسفه به کار می برند از این سنخ اند؛ که یقین آوری آن حتّی از برهان لمّی هم بالاتر است. براهین سطوح بالای اثبات وجود خدا نیز از این قسم هستند. اقسام خداجویان طالبان اثبات وجود خدا از نظر سطح ادراک پنج گروهند: 1) عوام مقلّد: که فاقد قوّه استدلال بوده، وجود خدا را به تقلید از دیگران می پذیرند. 2) عوام محقّق: که وجود خدا را با براهینی سطح پایین چون برهان نظم، برهان حدوث و برهان حرکت پذیرفته اند. 3) خواصّ: که وجود خدا را با براهینی یقینی ولی به نوعی با توجّه به خلق او اثبات می کنند. خود این گروه نیز درجاتی دارند. 4) خاصّ الخواصّ: که در اثبات وجود خدا، هیچ نظری به مخلوق نداشته از متن وجود، بر وجود خدا استدلال می کنند. 5) اخصّ الخواصّ: که وجود خدا برایشان بدیهی بوده، بی نیاز از اقامه برهانند؛ و اگر برهانی می آورند برای دیگران است. بر این اساس، براهینی که در این مقاله، به اجمال ذکر می شوند، متناسب با سطوح خداجویان، در چهار سطح خواهند بود. برهان نظم 1. جهان دارای نظم است. 2. هر نظمی ناظمی دارد. 3. پس این جهان ناظمی دارد. مقدّمه اوّل این برهان، قضیه ای حسّی تجربی است که با پیشرفت علوم، یقینی بودن آن نیز روز به روز افزایش می یابد. مقدّمه ی دوم نیز برای اکثر مردم روشن است. برهان حدوث 1. جهان حادث(نوپدید) است؛ چرا که جهان، مرکّب از موجوداتی است که همگی سابقه عدم دارند. بنا بر این، کلّ جهان نیز سابقه عدم داشته حادث است. 2. هر حادثی (پدیده ای) محتاج محدثی(پدید آورنده ای) است. 3. پس این جهان محدث و پدید آورنده ای دارد. برهان حرکت 1. جهان طبیعت سراسر حرکت است و سکون، امری نسبی است. این قضیه هم در فلسفه ثابت شده هم در علم فیزیک نوین. 2. هر حرکتی، محتاج محرّک(حرکت دهنده) است. 3. خود آن محرّک نیز یا دارای حرکت است یا دارای حرکت نیست. 4. اگر دارای حرکت نیست مطلوب ما ثابت است؛ امّا اگر حرکت دارد باز خود، محتاج محرّک است. 5. باز محرّک او یا فاقد حرکت است یا واجد حرکت. اگر فاقد حرکت است مطلوب ثابت است و الّا باز روند قبلی تکرار می شود. 6. و چون تسلسل محال است لذا سلسله محرّکها باید منتهی به محرّکی بدون حرکت شود. 7. پس محرّک بدون حرکت یقیناً وجود دارد که همان خداست. برهان عشق 1. انسان با علم حضوری و وجدانی می یابد که در ذات خود، عاشق کمال محض، بقاء ابدی، قدرت مطلق، آگاهی نامتناهی و رهایی از تمام قیدها و محدودیتها است. 2. عاشق و معشوق، مثل بالا و پایین، علم وجهل و امثال اینها لازم یکدیگرند؛ که یکی بدون دیگری معنی ندارد. لذا اگر کسی گفت: من عاشقم. از او پرسیده می شود: عاشق چی هستی؟ چون عاشق وقتی عاشق است که معشوقی باشد. 3. پس در دار هستی، کمال محض، بقاء ابدی، قدرت مطلق، آگاهی نامتناهی و وجود رها از تمام قیدها و محدودیتها موجود است؛ و الّا عشق بالفعل انسان به این امور،معنایی نداشت. و چنین موجودی همان واجب الوجود است. درک این برهان برای برخی افراد آسان نیست؛ لذا ممکن است برای برخی شبهاتی درباره این برهان پدید آید؛ که اگر به مقدّمه ی دوم و مثالهای ضمن آن توجّه کافی داشته باشند، این اشکالات رفع خواهد شد. برهان وجوب و امکان مقدّمات این برهان در عین این که بدیهی اند ولی تصوّر موضوع و محمول آنها ممکن است برای برخی افراد دشوار باشد. لذا بهتر است همراه مطالعه این مقاله، مقاله( خدا کیست؟) نیز مطالعه شود. - برای این منظور روی اسم نویسنده مقاله کلیک بفرمایید- تقریر برهان وجوب و امکان چنین است. تقریر برهان، مبتنی بر استحاله تسلسل 1. شکّی نیست که خارج از وجود ما موجودی هست. چون انکار این امر منجر به سفسطه می شود. 2. این موجود، بنا به فرض عقلی از دو حال خارج نیست. یا واجب الوجود (عین وجود) است یا عین وجود نبوده، ممکن الوجود است که نسبتش به وجود و عدم یکسان است. 3. اگر این موجود عین وجود بوده، واجب الوجود است، مطلوب ثابت است؛ امّا اگر ممکن الوجود بوده نسبتش به وجود و عدم یکسان است؛ برای موجود شدن محتاج علّت(وجود دهنده) است. 4. حال علّت آن نیز یا واجب الوجود است یا ممکن الوجود. اگر واجب الوجود باشد، مطلوب ثابت است؛ امّا اگر ممکن الوجود باشد، خود آن علّت نیز محتاج علّت دیگری است. به این ترتیب بحث منتقل می شود به آن علّت سوم و فرضهای قبلی در مورد آن نیز جاری می شود. همینطور بحث منتقل می شود به علّت چهارم و پنجم و ... . 5. و چون تسلسل علل عقلاً محال است بنا بر این، این سلسله علل نمی تواند بی نهایت باشد؛ بلکه باید در جایی به علّتی برسیم که فوق آن علّتی نباشد. که آن همان واجب الوجود است. تقریر برهان بدون ابتناء به استحاله تسلسل 1. شکّی نیست که ممکن الوجودهایی هستند. 2. اگر مجموعه ی همه ممکن الوجودها را یکجا فرض کنیم به نحوی که هیچ ممکن الوجودی خارج از این مجموعه باقی نماند، باز عقل حکم به ممکن الوجود بودن کلّ این مجموعه خواهد نمود. چون از اجتماع تعداد زیادی ممکن الوجود که همگی محتاج به علّت هستند، واجب الوجود، درست نمی شود. حتّی اگر تعداد اعضای این مجموعه بی نهایت باشند باز کلّ مجموعه، ممکن الوجود خواهد بود. 3. پس کلّ مجموعه ی ممکن الوجودها، محتاج علّت است. 4. حال، علّت این مجموعه یا واجب الوجود است یا ممکن الوجود است. 5. امّا ممکن الوجود نمی تواند علّت این مجموعه باشد؛ چون طبق فرض ما، همه ممکن الوجودها داخل این مجموعه هستند و خارج از این مجموعه، ممکن الوجودی نیست که علّت این مجموعه باشد؛ پس لاجرم، علّت این مجموعه واجب الوجود است. برهان صدّقین برهان صدّقین که خالص ترین براهین است تقریرات فراوانی دارد که به برخی از آنها به اجمال و بدون توضیح اصطلاحات اشاره می شود تا طالبان خاصّ این برهان نیز از آن بی نصیب نمانند. تقریر اوّل 1. انکار واقع مساوی با سفسطه است؛ لذا شکّی نیست که واقعیتی هست. 2. واقع نقیض عدم است. 3. بنا بر این، اصل واقعیت عدم بردار نیست. 4. چیزی که عدم بردار نیست واجب الوجود است. 5. پس واجب الوجود موجود است. تقریر دوم 1. وجود، حقیقت واحد اصیل است. 2. حقیقت وجود، نقیض عدم است؛ لذا عدم بردار نیست. 3. پس حقیقت واحد وجود، واجب الوجود است. تقریر سوم 1. وجود یا مستقلّ است یا رابط. 2. به علم حضوری شکّی نیست که وجود خود من، وجود رابط است نه مستقلّ. 3. وجود رابط، بدون وجود مستقل معنی ندارد. 4. پس وجود مستقلّ موجود است
براهین اثبات وجود خدا چند تا می باشند بصورت خلاصه و اجمال لطفا بیان بفرمایید؟
براهین به طور کلّی بر سه قسمند:
1) برهان اِنّی:
که در آن از معلول به علّت پی برده می شود؛ مثلاً از وجود دود بر وجود آتش استدلال می شود.
این برهان از نظر منطقی پایین ترین حدّ یقین آوری را داراست. لذا فلاسفه اسلامی،که در پی یقین صد در صدی هستند، در اثبات وجود خدا از آن استفاده نمی کنند؛ ولی متکلمین اسلامی که در صددند متناسب با فهم تمام اقشار بشری، برهان اقامه کنند، از این قسم برهان نیز استفاده می کنند.
2) برهان لِمّی:
که در آن از وجود علّت بر وجود معلول استدلال می شود. این قسم برهان مفید یقین صد در صدی بوده، خدشه ناپذیر است؛ لکن از آنجا که مراد از خدا، واجب الوجود(وجود صرف و بدون علّت) است، این برهان برای اثبات وجود خدا کاربرد ندارد.
3) برهان از راه ملازمات عامّه:
در این قسم برهان، نه از علّت به معلول پی برده می شود نه بالعکس؛ بلکه از وجود یکی از دو امر که ملازم یکدیگرند بر وجود امر دیگر استدلال می شود. برای مثال گفته می شود: اینجا طبقه بالای ساختمان است؛ طبقه بالا وقتی معنی دارد که طبقه پایینی باشد. پس زیر این طبقه، طبقه ی پایینی نیز هست. در این استدلال ساده، بالا نه علّت پایین است نه معلول آن. بلکه بالا و پایین، همواره باهم بوده، ملازم همند. همه ی براهینی که فلاسفه اسلامی در فلسفه به کار می برند از این سنخ اند؛ که یقین آوری آن حتّی از برهان لمّی هم بالاتر است. براهین سطوح بالای اثبات وجود خدا نیز از این قسم هستند.
اقسام خداجویان
طالبان اثبات وجود خدا از نظر سطح ادراک پنج گروهند:
1) عوام مقلّد: که فاقد قوّه استدلال بوده، وجود خدا را به تقلید از دیگران می پذیرند.
2) عوام محقّق: که وجود خدا را با براهینی سطح پایین چون برهان نظم، برهان حدوث و برهان حرکت پذیرفته اند.
3) خواصّ: که وجود خدا را با براهینی یقینی ولی به نوعی با توجّه به خلق او اثبات می کنند. خود این گروه نیز درجاتی دارند.
4) خاصّ الخواصّ: که در اثبات وجود خدا، هیچ نظری به مخلوق نداشته از متن وجود، بر وجود خدا استدلال می کنند.
5) اخصّ الخواصّ: که وجود خدا برایشان بدیهی بوده، بی نیاز از اقامه برهانند؛ و اگر برهانی می آورند برای دیگران است.
بر این اساس، براهینی که در این مقاله، به اجمال ذکر می شوند، متناسب با سطوح خداجویان، در چهار سطح خواهند بود.
برهان نظم
1. جهان دارای نظم است.
2. هر نظمی ناظمی دارد.
3. پس این جهان ناظمی دارد.
مقدّمه اوّل این برهان، قضیه ای حسّی تجربی است که با پیشرفت علوم، یقینی بودن آن نیز روز به روز افزایش می یابد. مقدّمه ی دوم نیز برای اکثر مردم روشن است.
برهان حدوث
1. جهان حادث(نوپدید) است؛ چرا که جهان، مرکّب از موجوداتی است که همگی سابقه عدم دارند. بنا بر این، کلّ جهان نیز سابقه عدم داشته حادث است.
2. هر حادثی (پدیده ای) محتاج محدثی(پدید آورنده ای) است.
3. پس این جهان محدث و پدید آورنده ای دارد.
برهان حرکت
1. جهان طبیعت سراسر حرکت است و سکون، امری نسبی است. این قضیه هم در فلسفه ثابت شده هم در علم فیزیک نوین.
2. هر حرکتی، محتاج محرّک(حرکت دهنده) است.
3. خود آن محرّک نیز یا دارای حرکت است یا دارای حرکت نیست.
4. اگر دارای حرکت نیست مطلوب ما ثابت است؛ امّا اگر حرکت دارد باز خود، محتاج محرّک است.
5. باز محرّک او یا فاقد حرکت است یا واجد حرکت. اگر فاقد حرکت است مطلوب ثابت است و الّا باز روند قبلی تکرار می شود.
6. و چون تسلسل محال است لذا سلسله محرّکها باید منتهی به محرّکی بدون حرکت شود.
7. پس محرّک بدون حرکت یقیناً وجود دارد که همان خداست.
برهان عشق
1. انسان با علم حضوری و وجدانی می یابد که در ذات خود، عاشق کمال محض، بقاء ابدی، قدرت مطلق، آگاهی نامتناهی و رهایی از تمام قیدها و محدودیتها است.
2. عاشق و معشوق، مثل بالا و پایین، علم وجهل و امثال اینها لازم یکدیگرند؛ که یکی بدون دیگری معنی ندارد. لذا اگر کسی گفت: من عاشقم. از او پرسیده می شود: عاشق چی هستی؟ چون عاشق وقتی عاشق است که معشوقی باشد.
3. پس در دار هستی، کمال محض، بقاء ابدی، قدرت مطلق، آگاهی نامتناهی و وجود رها از تمام قیدها و محدودیتها موجود است؛ و الّا عشق بالفعل انسان به این امور،معنایی نداشت. و چنین موجودی همان واجب الوجود است.
درک این برهان برای برخی افراد آسان نیست؛ لذا ممکن است برای برخی شبهاتی درباره این برهان پدید آید؛ که اگر به مقدّمه ی دوم و مثالهای ضمن آن توجّه کافی داشته باشند، این اشکالات رفع خواهد شد.
برهان وجوب و امکان
مقدّمات این برهان در عین این که بدیهی اند ولی تصوّر موضوع و محمول آنها ممکن است برای برخی افراد دشوار باشد. لذا بهتر است همراه مطالعه این مقاله، مقاله( خدا کیست؟) نیز مطالعه شود. - برای این منظور روی اسم نویسنده مقاله کلیک بفرمایید- تقریر برهان وجوب و امکان چنین است.
تقریر برهان، مبتنی بر استحاله تسلسل
1. شکّی نیست که خارج از وجود ما موجودی هست. چون انکار این امر منجر به سفسطه می شود.
2. این موجود، بنا به فرض عقلی از دو حال خارج نیست. یا واجب الوجود (عین وجود) است یا عین وجود نبوده، ممکن الوجود است که نسبتش به وجود و عدم یکسان است.
3. اگر این موجود عین وجود بوده، واجب الوجود است، مطلوب ثابت است؛ امّا اگر ممکن الوجود بوده نسبتش به وجود و عدم یکسان است؛ برای موجود شدن محتاج علّت(وجود دهنده) است.
4. حال علّت آن نیز یا واجب الوجود است یا ممکن الوجود. اگر واجب الوجود باشد، مطلوب ثابت است؛ امّا اگر ممکن الوجود باشد، خود آن علّت نیز محتاج علّت دیگری است. به این ترتیب بحث منتقل می شود به آن علّت سوم و فرضهای قبلی در مورد آن نیز جاری می شود. همینطور بحث منتقل می شود به علّت چهارم و پنجم و ... .
5. و چون تسلسل علل عقلاً محال است بنا بر این، این سلسله علل نمی تواند بی نهایت باشد؛ بلکه باید در جایی به علّتی برسیم که فوق آن علّتی نباشد. که آن همان واجب الوجود است.
تقریر برهان بدون ابتناء به استحاله تسلسل
1. شکّی نیست که ممکن الوجودهایی هستند.
2. اگر مجموعه ی همه ممکن الوجودها را یکجا فرض کنیم به نحوی که هیچ ممکن الوجودی خارج از این مجموعه باقی نماند، باز عقل حکم به ممکن الوجود بودن کلّ این مجموعه خواهد نمود. چون از اجتماع تعداد زیادی ممکن الوجود که همگی محتاج به علّت هستند، واجب الوجود، درست نمی شود. حتّی اگر تعداد اعضای این مجموعه بی نهایت باشند باز کلّ مجموعه، ممکن الوجود خواهد بود.
3. پس کلّ مجموعه ی ممکن الوجودها، محتاج علّت است.
4. حال، علّت این مجموعه یا واجب الوجود است یا ممکن الوجود است.
5. امّا ممکن الوجود نمی تواند علّت این مجموعه باشد؛ چون طبق فرض ما، همه ممکن الوجودها داخل این مجموعه هستند و خارج از این مجموعه، ممکن الوجودی نیست که علّت این مجموعه باشد؛ پس لاجرم، علّت این مجموعه واجب الوجود است.
برهان صدّقین
برهان صدّقین که خالص ترین براهین است تقریرات فراوانی دارد که به برخی از آنها به اجمال و بدون توضیح اصطلاحات اشاره می شود تا طالبان خاصّ این برهان نیز از آن بی نصیب نمانند.
تقریر اوّل
1. انکار واقع مساوی با سفسطه است؛ لذا شکّی نیست که واقعیتی هست.
2. واقع نقیض عدم است.
3. بنا بر این، اصل واقعیت عدم بردار نیست.
4. چیزی که عدم بردار نیست واجب الوجود است.
5. پس واجب الوجود موجود است.
تقریر دوم
1. وجود، حقیقت واحد اصیل است.
2. حقیقت وجود، نقیض عدم است؛ لذا عدم بردار نیست.
3. پس حقیقت واحد وجود، واجب الوجود است.
تقریر سوم
1. وجود یا مستقلّ است یا رابط.
2. به علم حضوری شکّی نیست که وجود خود من، وجود رابط است نه مستقلّ.
3. وجود رابط، بدون وجود مستقل معنی ندارد. 4. پس وجود مستقلّ موجود است
- [سایر] براهین اثبات وجود خداوند را بیان کنید؟
- [سایر] براهین اثبات معاد کدامند؟
- [سایر] لطفاً با ارائه دلایل کیهان شناختی (فلسفه نظام گیتی) وجود خداوند را اثبات و نیز برخی دلایل در بطلان براهین دور و تسلسل را نیز بیان فرمایید؟
- [سایر] آیا از راه براهین فلسفی می توان ضرورت حکومت عدل جهانی را به اثبات رساند؟
- [سایر] خدا کیست؟ واجب الوجود یعنی چه؟ یعنی چه که اسماء الله عین ذات خدا هستند؟ وجود خدا را هم اثبات بفرمایید.
- [سایر] راهکارهایی بفرمایید که خلاق باشیم و توان بروز خلاقیت خود را بصورت گسترده داشته باشیم؟
- [سایر] خدا کیه ؟ چه طوری میشه خدا رو اثبات کرد؟
- [سایر] منظور از باطل بودن تسلسل در براهین خداشناسی چیست؟
- [آیت الله بهجت] فردی اقرار به نسب ابهام و اجمالِ داشته، کرده و شخص اقرارکننده وفات کرده است و میان ورثه در تعیین و رفع ابهام اختلاف وجود دارد یا تعیین نمی کنند، بفرمایید ورثه چه وظیفه ای دارند؟
- [سایر] لطفا در باب اثبات لزوم وجود ولی فقیه در زمان غیبت حضرت مهدی از طریق دینی (روش اثبات دینی باشد) بنده را راهنمایی بفرمایید؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] نذر دو قسم است: اوّل: نذری که بصورت مشروط انجام می شود مثلا می گوید: چنانچه بیمار من بهبود یابد انجام فلان کار برای خدا بر عهده من است (اینگونه نذر را نذر شکر می گویند) یا اگر مرتکب فلان کار زشت شوم فلان کار خیر را برای خدا انجام خواهم داد (اینگونه نذر کردن را نذر زجر گویند). دوّم: نذر مطلق: و آن نذری است که بدون هیچ قید و شرطی بگوید: (لله علیّ) یا (برای خدا بر عهده من است) که فلان کار را انجام دهم و همه این نذرها صحیح است.
- [آیت الله سیستانی] کسی که صیغه عقد را میخواند اگر معنای آن را هر چند بطور اجمال بداند و قصد تحقق آن معنی را بکند ، عقد صحیح است ، و لازم نیست که معنی صیغه را تفصیلاً بداند ، مثلاً بداند که فعل ، یا فاعل بر طبق دستور زبان عربی کدام است .
- [آیت الله نوری همدانی] اگر چیزی را که غصب کرده بطوری تغییر دهد که از اوپلش بهتر شود ، و صاحب مال بگوید باید آن را بصورت اوّل در اوری ، واجب است آن را بصورت اوّلش درآورد و چنانچه قیمت آن به واسطة تغییر دادن از اوّلش کمتر شود ، باید تفاوت آن را به صاحبش بدهد ، پس طلائی را که غصب کرده اگر گوشواره بسازد و صاحب آن بگوید باید بصورت اوّلش درآوری ، در صورتی که بعد از اب کردن قیمت آن از پیش از گوشواره ساختن کمتر شود ، باید تفاوت ان را بدهد .
- [آیت الله اردبیلی] در مواردی که صاحب حق قادر به دریافت حقّ خود از راههای متعارف نیست، میتواند به هر شکل که قادر است حقّ خود را از مال مدیون بردارد، ولی بنابر احتیاط واجب باید از حاکم شرع یا نماینده او هرچند به طور اجمال اجازه بگیرد و این نوع احقاق حقّ را در فقه (تَقاص) میگویند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] کسی که دستور زبان عربی را نمی داند، اگر قرائتش صحیح باشد و معنای هر کلمه از عقد را جداگانه بداند و قصد انشاء بنماید و از هر لفظی معنای آن را قصد نماید می تواند عقد را بخواند و چنانچه معنای آن را به طور اجمال بداند بنابر احتیاط واجب کافی نیست.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر مرد اذان زن را با قصد لذّت بشنود، اذان از او ساقط نمیشود ولی اگر اذان زن بصورت حرام نباشد اذان ساقط میشود.
- [آیت الله سیستانی] معامله میوه رسیده با میوه نارس با زیادتی جایز نیست ، و بطور مساوی اگر بصورت نقدی باشد مکروه است ، و اگر نسیه باشد ، مورد اشکال است .
- [آیت الله مظاهری] حاکم شرع در اجرای حدود باید طبق موازین شرعی حکم کند و علم او در اثبات جرم معتبر نیست.
- [آیت الله مظاهری] اگر برای اثبات جرم احتیاج به تشریح بدن میّت شود، با اذن ولی او یا حاکم شرع جایز است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] قسم دو نوع است: الف: قسم برای انجام یا ترک کاری در آینده. ب: قسم برای اثبات یا نفی چیزی.