خدا کیست و چیست و اینکه می گویند خدا نور است یعنی چه؟ خدای را که ادیان الهی به ما معرفی می کنند خدایی است که انسان می تواند با او به گفتگو بنشیند و او را با لفظ تو مخاطب قرار دهد. با او درد و دل کند و از او کمک بطلبد ، خدایی است که در زندگی ما حضور دارد ، صدای مان را می شنود و مشکلاتمان را می بیند و تنها اوست که توان رفع آنها را دارد. خدا را نمی تواد با چشم سر دید بلکه تنها دلهایمان وجودش را تصدیق می کند و عقلمان با دلایل خود وجودش را اثبات می کند. ما او را تنها با صفاتش می شناسیم. چون ما را آفرید ، او را خالق می نامیم و چون روزیمان را فراهم ساخت ، رزاقش می گوییم. و آنگاه که به سخنمان گوش فرا می دهد و هر چه را با زبان می گوییم یا در دل با خویشتن به آرامی نجوا می کنیم او می شنود ، سمیعش می نامیم. از آنجا که تمام عالم محضر و در منظر اوست و تمام کارهایمان در مقابل دیدگان او روی می دهد ، بصیرش می گوییم. او را قادر گوییم چون قدرتش بسیار و توانش بی حد است . عالم گوییم اش بدان رو که مخزن تمام علوم اوست و هر که علمی دارد اوست که بدو این علم را ارزانی داشته است. حی و زنده خوانیم اش زیرا زندگی و حیات مخلوقات از اوست. ما برخی از صفات او را با توجه به مخلوقات درک می کنیم مانند خالقیت و رازقیت و... و برخی دیگر را با توجه و دقت در خود ذات خداوند و ویژگی منحصر به فرد او درمی یابیم مانند حیات و علم و.... خدای ادیان آفریدگاری است مهربان و بخشنده ، عالم و توانا ، زنده کننده و میراننده ، آنکه پاداش می دهد نیکان را و مجازات می کند بدکاران را. او کسی است که از رگ گردن به ما نزدیک تر است و ما هیچ گاه از حیطه قدرت و حوزه حکومت او توان خارج شدن را نداریم. او کسی است که هستی را ایجاد کرد و حیات را در سرار عالم جاری ساخت. او از بین برنده تاریکی ها است. او زیباست و هر آنچه رنگی از زیبایی را دارد از او وام گرفته است . او وجود مطلق است وجودی که هیچ شائبه عدم در او راه ندارد موجود کاملی است که به هیچ وجه نقصی در دامش نمی نشیند. اگر بتوان او را به چیزی در این دنیا تشبیه کرد باید گفت او نوری مطلق است که همه چیز را روشن می کند و هر چیزی که توان روشن گری را یافته است به کمک او چنین گشته است. فلسفه نیز با الهام از آموزه های دینی سعی می کنند در توصیف و شناساند خداوند تلاش کنند از این رو سخنان آنان نیز بسیار به آموزه های دینی در مورد خداوند نزدیک است. آنان نیز خدا را نور و وجود مطلق معرفی می کنند. (الله نورالسموات و الارض مثل نوره کمشکاه فیها مصباح ...؛ خداوند نور آسمانها و زمین است مثل نور خداوند همانند چراغدانی است که در آن چراغی باشد، آن چراغ در حبابی قرار گیرد، حبابی شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان ... .)(نور/35) 1 معنای نور: (نور) عبارت است از آنچه که در ذات و کون خود، ظاهر و روشن باشد، و از نظر اثر بیرونی هم، مظهر و روشن کننده غیر خود باشد. این مفهوم مصادیق گوناگونی دارد که در شدت و ضعف صدق مفاد آن بر آنها، متفاوت میشوند؛ مثلاً میتوان بر خورشید، اطلاق نور کرد و بر یک لامپ روشن نیز میتوان اطلاق نور کرد؛ زیرا هم خورشید و هم لامپ، در ذات و گوهر خود ظاهر و روشن بوده و هم روشنکننده غیر خود میباشند؛ ولی روشنی و روشنگری خورشید کجا و روشنی و روشنگری لامپ کوچک کجا؟! گفتنی است هر چه که در ذات خود، ظاهر و روشن است و هر چیزی را ظاهر و روشن میسازد ولو این که روشنگر یک مجهول، سؤال، راه معنوی و بازنمودن یک حقیقت باشد نور است و بر آن نور اطلاق میشود. به همین دلیل گفته میشود: علم نور است، زیرا هم در ذات خود ظاهر است و هم در پرتو علم است که میتوان بسیاری از راهها را شناخت و مجهولات را کشف کرد، چرا که علم روشنگر نیز هست. بنابراین، نباید پنداشت که واژه (نور)، تنها بر امور حسی و چیزی که دارای فوتونهای به خصوصی است و در علم فیزیک از کم و کیف آن بحث میشود، اطلاق میگردد، بلکه این تنها یکی از مصادیق بارز و روشن این واژه است. با توجه به این توضیح، میتوان بر (وجود) نیز (نور) اطلاق کرد؛ زیرا وجود در ذات خود امری ظاهر و روشن بوده و با تعلق (وجود) به اشیا، آنها نیز ظاهرگری و روشنگری میکنند. به هر حال، نور هم بر نور حسی، اطلاق میشود و هم بر نور فراحسی و چه بسا که نور حسی، از نور غیبی فروغ و نور میگیرد. نور حق بر نور حس راکب شود / آن گهی جان سوی حق راغب شود سوی حسی رو که نورش راکب است/ حس را آن نور نیکو صاحب است نور حس را نور حق تزیین بود / معنی نور علی نور این بود نور حسی میکشد سوی ثری / نور حقش میبرد سوی علی زآن که محسوسات دونتر عالمی است / نور حق دریا و حس چون شبنمی است (مثنوی، دفتر 2، ابیات 1290 و 1292 1295) 2- -حضرت حق عین نور مطلق است: (نور) یکی از اسمای حسنای الهی است }(التوحید، ابیجعفر، الصدوق، تصحیح، ص 194 و 195، باب اسماء الله تعالی،ح 8){ ؛ چرا که ظهور و روشنی هر چه در هستی است از او است، }(رسائل توحیدی، علامه سیدمحمدحسین طباطبایی، ص 65){. هستی که به ذات خود هویداست چو نور{ }ذرات مکونات ازو یافت ظهور هر چه که از فروغ او افتد دور { }در ظلمت نیستی بماند مستور روشن است که اسما و صفات خداوند، صرف و خالِص هر کمال وجودی است و استعمال آن واژه در مورد خدا، به نحو حقیقت است نه مجاز، اما غیر خداوند، چون ذات آنان به عرض وجود او موجود است، صفاتشان نیز همینگونه است. بنابراین همه صفات وجودی حقیقی وخالی از نقص، منحصرا از آن خداوند سبحان است و تمام اوصاف دیگران، بالعرض به آنها نسبت داده میشود. از این رو، اطلاق واژه نور بر خداوند متعالی، اولی و اقدم است بر اطلاق آن بر غیر او؛ زیرا جمیع انوار از اوست و قوام همه نورهای دیگر به او است.(کشفالاسرار، میبدی، صص 542 547؛ رسائل توحیدی، همان، صص 56 61؛ ولایتنامه، علامه طباطبائی، صص 103 104). همه عالم به نور اوست پیدا کجا او گردد از عالم هویدا نگنجد نور ذات اندر مظاهر که سبحان جلالش هست قاهر در آن موضع که نور حق دلیلست چه جای گفت و گوی جبرئیلست چه نور او ملک را پر بسوزد خود را جمله پا و سر بسوزد (شیخ محمود شبستری، گلشن راز) قرآن نیز خداوند متعال را به نور توصیف فرموده است: }(الله نور السماوات و الارض){ ؛ }(نور، آیه 35).{ و خالق نور ظاهری و باطنی را او دانسته است }(نبأ، آیه 13؛ زمر، آیه 23؛یونس، آیه 5؛ نوح، آیه 16؛ انعام، آیه 1).{ به گفته محیالدین ابن عربی، وجود مطلق (خداوند متعال) نور حقیقی است؛ زیرا همه موجودات به هستی او هست شدهاند. }(به نقل از: رساله الانوار، شریفالدین محمدنیمدهی، ص 134).{ }ای همه هستی ز تو پیدا شدهخاک ضعیف از تو توانا شده{ }هستی تو صورت پیوند نهتو به کس و کس به تو مانند نه{ }آنچه تغیر نپذیرد تویی وآن که نمرده است و نمیرد تویی{ }ما همه فانی و بقا بس تو استملک تعالی و تقدس توراست{ (حکیم نظامی گنجوی) پس وجود نور مطلق (خداوند متعال) یک اصل و ضرورت است؛ زیرا در پرتو وجود او است که ما هستیم و در ظلّ نور است که ما بقا و استمرار در وجود داریم. در عنایت نور او است که نور حسی در عالم پرتوافکن گشته و برای زندگی مادی انسان، یک نیاز اساسی شده است.با تجلّی آن نور مطلق در هستی است که انسانهای کامل، هدایتگر بشریت گشتهاند و ... (نک: نورالبراهین فی شرح توحیدالصدوق، سیدنعمت الله موسوی جزایری، ج 1، صص 395 397). باید توجه داشت که نور مطلق و حقیقی از دسترس اوهام و خیال بسیار دور است. از همه اوهام و تصویرات دورنور نور نور نور نور نور (مثنوی، دفتر 6، بیت 2146) 3. نور در قرآن: این واژه پر معنا در قرآن کریم بارها به کار رفته و مصادیق گوناگونی برای آن بیان شده است: الف) قرآن نور و ظلمت را با هم برابر نمیداند و نور را برتر از ظلمت تلقی میکند (رعد، آیه 16؛ فاطر، آیه 20)؛ ب) خداوند خود نور است (نور، آیه 35)؛ ج) او خالق نور ظاهری و غیبی است (نبأ، آیه 13؛ زمر، آیه 23؛ یونس، آیه 5؛ نوح، آیه 16؛ انعام، آیه 1)؛ د) او با نور خویش هر که را بخواهد، هدایت میکند. (نور، آیه 35)؛ ه) اگر حضرت حق به کسی از نور خویش افاضه نفرماید، از هیچ جای دیگر نمیتواند این نور را بگیرد. (نور، آیه 240)؛ و) او است که مؤمنان را از ظلمات خارج کرده و به عالم نور وارد میگرداند. (بقره، آیه 257)؛ ز) خداوند متعال خود، کامل کننده نورش میباشد (صف، آیه 8)؛ ح) خدای سبحان در این دنیا به وسیله هدایتش، مؤمن را نورانی میکند تا بتواند به وسیله آن نور حرکت کند و راه را از چاه بشناسد. (انعام، آیه 122) و در آخرت نیز همین نور ظهور میکند و از پیش رو و سمت راست او در حرکت است.(تحریم، آیه 8). مومنا ینظر به نور الله شدیاز خطا و سهو ایمن آمدی (مثنوی، دفتر 4، بیت 1855) ط) کلام خداوند (وحی) نور است؛ چه قرآن، چه تورات و چه انجیل (مائده، آیات 15، 44 و 46؛ انعام، آیه 91؛ نساء، آیه 174). ی) قرآن علاوه بر آن که نور است، هدایتگر به نور نیز هست قرآن کریم نوری است که انسان را از ظلمات طبیعت و انیت بیرون میبرد و به سوی نور معرفت پروردگارش، هدایت میکند (ابراهیم، آیه 1؛ شوری، آیه 52؛ آلعمران، آیه184). هر که کاه و جو خورد قربان شود هر که نور حق خورد قرآن شود (مثنوی، دفتر 5، بیت 2478) ک) ایمان به نوری که خداوند نازل فرموده است (قرآن کریم) وزان ایمان به خدا و رسول او است، (تغابن، آیه 8).
خدا کیست و چیست و اینکه می گویند خدا نور است یعنی چه؟
خدای را که ادیان الهی به ما معرفی می کنند خدایی است که انسان می تواند با او به گفتگو بنشیند و او را با لفظ تو مخاطب قرار دهد. با او درد و دل کند و از او کمک بطلبد ، خدایی است که در زندگی ما حضور دارد ، صدای مان را می شنود و مشکلاتمان را می بیند و تنها اوست که توان رفع آنها را دارد.
خدا را نمی تواد با چشم سر دید بلکه تنها دلهایمان وجودش را تصدیق می کند و عقلمان با دلایل خود وجودش را اثبات می کند. ما او را تنها با صفاتش می شناسیم. چون ما را آفرید ، او را خالق می نامیم و چون روزیمان را فراهم ساخت ، رزاقش می گوییم. و آنگاه که به سخنمان گوش فرا می دهد و هر چه را با زبان می گوییم یا در دل با خویشتن به آرامی نجوا می کنیم او می شنود ، سمیعش می نامیم. از آنجا که تمام عالم محضر و در منظر اوست و تمام کارهایمان در مقابل دیدگان او روی می دهد ، بصیرش می گوییم. او را قادر گوییم چون قدرتش بسیار و توانش بی حد است . عالم گوییم اش بدان رو که مخزن تمام علوم اوست و هر که علمی دارد اوست که بدو این علم را ارزانی داشته است. حی و زنده خوانیم اش زیرا زندگی و حیات مخلوقات از اوست.
ما برخی از صفات او را با توجه به مخلوقات درک می کنیم مانند خالقیت و رازقیت و... و برخی دیگر را با توجه و دقت در خود ذات خداوند و ویژگی منحصر به فرد او درمی یابیم مانند حیات و علم و....
خدای ادیان آفریدگاری است مهربان و بخشنده ، عالم و توانا ، زنده کننده و میراننده ، آنکه پاداش می دهد نیکان را و مجازات می کند بدکاران را. او کسی است که از رگ گردن به ما نزدیک تر است و ما هیچ گاه از حیطه قدرت و حوزه حکومت او توان خارج شدن را نداریم.
او کسی است که هستی را ایجاد کرد و حیات را در سرار عالم جاری ساخت. او از بین برنده تاریکی ها است. او زیباست و هر آنچه رنگی از زیبایی را دارد از او وام گرفته است . او وجود مطلق است وجودی که هیچ شائبه عدم در او راه ندارد موجود کاملی است که به هیچ وجه نقصی در دامش نمی نشیند. اگر بتوان او را به چیزی در این دنیا تشبیه کرد باید گفت او نوری مطلق است که همه چیز را روشن می کند و هر چیزی که توان روشن گری را یافته است به کمک او چنین گشته است.
فلسفه نیز با الهام از آموزه های دینی سعی می کنند در توصیف و شناساند خداوند تلاش کنند از این رو سخنان آنان نیز بسیار به آموزه های دینی در مورد خداوند نزدیک است. آنان نیز خدا را نور و وجود مطلق معرفی می کنند.
(الله نورالسموات و الارض مثل نوره کمشکاه فیها مصباح ...؛ خداوند نور آسمانها و زمین است مثل نور خداوند همانند چراغدانی است که در آن چراغی باشد، آن چراغ در حبابی قرار گیرد، حبابی شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان ... .)(نور/35)
1 معنای نور: (نور) عبارت است از آنچه که در ذات و کون خود، ظاهر و روشن باشد، و از نظر اثر بیرونی هم، مظهر و روشن کننده غیر خود باشد. این مفهوم مصادیق گوناگونی دارد که در شدت و ضعف صدق مفاد آن بر آنها، متفاوت میشوند؛ مثلاً میتوان بر خورشید، اطلاق نور کرد و بر یک لامپ روشن نیز میتوان اطلاق نور کرد؛ زیرا هم خورشید و هم لامپ، در ذات و گوهر خود ظاهر و روشن بوده و هم روشنکننده غیر خود میباشند؛ ولی روشنی و روشنگری خورشید کجا و روشنی و روشنگری لامپ کوچک کجا؟!
گفتنی است هر چه که در ذات خود، ظاهر و روشن است و هر چیزی را ظاهر و روشن میسازد ولو این که روشنگر یک مجهول، سؤال، راه معنوی و بازنمودن یک حقیقت باشد نور است و بر آن نور اطلاق میشود. به همین دلیل گفته میشود: علم نور است، زیرا هم در ذات خود ظاهر است و هم در پرتو علم است که میتوان بسیاری از راهها را شناخت و مجهولات را کشف کرد، چرا که علم روشنگر نیز هست. بنابراین، نباید پنداشت که واژه (نور)، تنها بر امور حسی و چیزی که دارای فوتونهای به خصوصی است و در علم فیزیک از کم و کیف آن بحث میشود، اطلاق میگردد، بلکه این تنها یکی از مصادیق بارز و روشن این واژه است.
با توجه به این توضیح، میتوان بر (وجود) نیز (نور) اطلاق کرد؛ زیرا وجود در ذات خود امری ظاهر و روشن بوده و با تعلق (وجود) به اشیا، آنها نیز ظاهرگری و روشنگری میکنند.
به هر حال، نور هم بر نور حسی، اطلاق میشود و هم بر نور فراحسی و چه بسا که نور حسی، از نور غیبی فروغ و نور میگیرد.
نور حق بر نور حس راکب شود / آن گهی جان سوی حق راغب شود
سوی حسی رو که نورش راکب است/ حس را آن نور نیکو صاحب است
نور حس را نور حق تزیین بود / معنی نور علی نور این بود
نور حسی میکشد سوی ثری / نور حقش میبرد سوی علی
زآن که محسوسات دونتر عالمی است / نور حق دریا و حس چون شبنمی است
(مثنوی، دفتر 2، ابیات 1290 و 1292 1295)
2- -حضرت حق عین نور مطلق است: (نور) یکی از اسمای حسنای الهی است }(التوحید، ابیجعفر، الصدوق، تصحیح، ص 194 و 195، باب اسماء الله تعالی،ح 8){ ؛ چرا که ظهور و روشنی هر چه در هستی است از او است، }(رسائل توحیدی، علامه سیدمحمدحسین طباطبایی، ص 65){.
هستی که به ذات خود هویداست چو نور{ }ذرات مکونات ازو یافت ظهور
هر چه که از فروغ او افتد دور { }در ظلمت نیستی بماند مستور
روشن است که اسما و صفات خداوند، صرف و خالِص هر کمال وجودی است و استعمال آن واژه در مورد خدا، به نحو حقیقت است نه مجاز، اما غیر خداوند، چون ذات آنان به عرض وجود او موجود است، صفاتشان نیز همینگونه است. بنابراین همه صفات وجودی حقیقی وخالی از نقص، منحصرا از آن خداوند سبحان است و تمام اوصاف دیگران، بالعرض به آنها نسبت داده میشود. از این رو، اطلاق واژه نور بر خداوند متعالی، اولی و اقدم است بر اطلاق آن بر غیر او؛ زیرا جمیع انوار از اوست و قوام همه نورهای دیگر به او است.(کشفالاسرار، میبدی، صص 542 547؛ رسائل توحیدی، همان، صص 56 61؛ ولایتنامه، علامه طباطبائی، صص 103 104).
همه عالم به نور اوست پیدا کجا او گردد از عالم هویدا
نگنجد نور ذات اندر مظاهر که سبحان جلالش هست قاهر
در آن موضع که نور حق دلیلست چه جای گفت و گوی جبرئیلست
چه نور او ملک را پر بسوزد خود را جمله پا و سر بسوزد
(شیخ محمود شبستری، گلشن راز)
قرآن نیز خداوند متعال را به نور توصیف فرموده است: }(الله نور السماوات و الارض){ ؛ }(نور، آیه 35).{
و خالق نور ظاهری و باطنی را او دانسته است }(نبأ، آیه 13؛ زمر، آیه 23؛یونس، آیه 5؛ نوح، آیه 16؛ انعام، آیه 1).{
به گفته محیالدین ابن عربی، وجود مطلق (خداوند متعال) نور حقیقی است؛ زیرا همه موجودات به هستی او هست شدهاند. }(به نقل از: رساله الانوار، شریفالدین محمدنیمدهی، ص 134).{
}ای همه هستی ز تو پیدا شدهخاک ضعیف از تو توانا شده{
}هستی تو صورت پیوند نهتو به کس و کس به تو مانند نه{
}آنچه تغیر نپذیرد تویی وآن که نمرده است و نمیرد تویی{
}ما همه فانی و بقا بس تو استملک تعالی و تقدس توراست{
(حکیم نظامی گنجوی)
پس وجود نور مطلق (خداوند متعال) یک اصل و ضرورت است؛ زیرا در پرتو وجود او است که ما هستیم و در ظلّ نور است که ما بقا و استمرار در وجود داریم. در عنایت نور او است که نور حسی در عالم پرتوافکن گشته و برای زندگی مادی انسان، یک نیاز اساسی شده است.با تجلّی آن نور مطلق در هستی است که انسانهای کامل، هدایتگر بشریت گشتهاند و ... (نک: نورالبراهین فی شرح توحیدالصدوق، سیدنعمت الله موسوی جزایری، ج 1، صص 395 397).
باید توجه داشت که نور مطلق و حقیقی از دسترس اوهام و خیال بسیار دور است.
از همه اوهام و تصویرات دورنور نور نور نور نور نور
(مثنوی، دفتر 6، بیت 2146)
3. نور در قرآن: این واژه پر معنا در قرآن کریم بارها به کار رفته و مصادیق گوناگونی برای آن بیان شده است:
الف) قرآن نور و ظلمت را با هم برابر نمیداند و نور را برتر از ظلمت تلقی میکند (رعد، آیه 16؛ فاطر، آیه 20)؛
ب) خداوند خود نور است (نور، آیه 35)؛
ج) او خالق نور ظاهری و غیبی است (نبأ، آیه 13؛ زمر، آیه 23؛ یونس، آیه 5؛ نوح، آیه 16؛ انعام، آیه 1)؛
د) او با نور خویش هر که را بخواهد، هدایت میکند. (نور، آیه 35)؛
ه) اگر حضرت حق به کسی از نور خویش افاضه نفرماید، از هیچ جای دیگر نمیتواند این نور را بگیرد. (نور، آیه 240)؛
و) او است که مؤمنان را از ظلمات خارج کرده و به عالم نور وارد میگرداند. (بقره، آیه 257)؛
ز) خداوند متعال خود، کامل کننده نورش میباشد (صف، آیه 8)؛
ح) خدای سبحان در این دنیا به وسیله هدایتش، مؤمن را نورانی میکند تا بتواند به وسیله آن نور حرکت کند و راه را از چاه بشناسد. (انعام، آیه 122) و در آخرت نیز همین نور ظهور میکند و از پیش رو و سمت راست او در حرکت است.(تحریم، آیه 8).
مومنا ینظر به نور الله شدیاز خطا و سهو ایمن آمدی
(مثنوی، دفتر 4، بیت 1855)
ط) کلام خداوند (وحی) نور است؛ چه قرآن، چه تورات و چه انجیل (مائده، آیات 15، 44 و 46؛ انعام، آیه 91؛ نساء، آیه 174).
ی) قرآن علاوه بر آن که نور است، هدایتگر به نور نیز هست قرآن کریم نوری است که انسان را از ظلمات طبیعت و انیت بیرون میبرد و به سوی نور معرفت پروردگارش، هدایت میکند (ابراهیم، آیه 1؛ شوری، آیه 52؛ آلعمران، آیه184).
هر که کاه و جو خورد قربان شود هر که نور حق خورد قرآن شود
(مثنوی، دفتر 5، بیت 2478)
ک) ایمان به نوری که خداوند نازل فرموده است (قرآن کریم) وزان ایمان به خدا و رسول او است، (تغابن، آیه 8).
- [سایر] مظهر نور خدا چیست؟
- [سایر] اینکه خداوند نور آسمانها و زمین است، آیا منظور نور محسوس است؟ اگر نیست به چه معنا است؟
- [سایر] خداوند نور آسمانها و زمین است یعنی چه؟
- [سایر] خدا کیست؟
- [سایر] خدا کیست ؟
- [سایر] خدا کیست؟
- [سایر] سبب نزول سوره نور که توسط خداوند به پیامبر الهام گردید، چیست؟
- [سایر] آیا درباره این که می گویند مؤمن از نور خدا آفریده شده، حدیثی وجود دارد؟
- [سایر] آیا درباره این که می گویند مؤمن از نور خدا آفریده شده، حدیثی وجود دارد؟
- [سایر] با سلام. در سوره یونس آیه 5 خورشید به عنوان ضیاء یعنی پراکنده کنندۀ نور و ماه را نور یعنی دریافت کننده نور معرفی می شود و در آیه ای دیگر در قرآن خدا را نور آسمان ها و زمین معرفی می کند، این به چه معناست؟
- [آیت الله اردبیلی] پوشیدن لباس نازک و لباسی که در صورت تابش نور، بدن از زیر آن نمایان میشود، در جایی که نامحرم باشد اشکال دارد، همچنین پوشیدن لباس رنگین و چشمگیر در صورتی که برای زن زینت حساب شود و نامحرم او را ببیند، محلّ اشکال است.
- [آیت الله اردبیلی] لعان یا برای اثبات عمل زنای زن است و یا برای نفی فرزندی که از او متولّد شده است و باید نزد حاکم شرع انجام شود و کیفیّت لعان در اوایل سوره (نور) بیان شده است و شرایط و احکام آن نیز در کتابهای مفصّل فقهی آمده است.
- [آیت الله مظاهری] توبه از این گناه بزرگ علاوه بر پشیمانی و دست برداشتن از آن عمل زشت و شرمندگی از محضر ربوبی، آن است که اگر مربوط به دیگران است تحصیل رضایت آنان نیز لازم است و اگر ممکن نیست و یا مفسده بالاتری دارد، جبران آن گرچه به دعا و استغفار باشد برای او لازم است. [1]. نور، 19.
- [آیت الله بهجت] نزدیک اذان صبح از طرف مشرق نور سفیدی رو به بالا حرکت میکند که آن را فجر اول گویند؛ موقعی که آن سفیدی پهن شد، فجر دوم و اول وقت نماز صبح است؛ و آخر وقت نماز صبح موقعی است که آفتاب بیرون میآید.
- [امام خمینی] نذر آن است که انسان ملتزم شود که کار خیری را برای خدا به جا آورد، یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترک نماید.
- [آیت الله سبحانی] وقت اذان صبح برای نماز و روزه در شب های مهتابی و غیر مهتابی یکسان است و معیار ظاهر شدن نور شفق در افق است هرچند بر اثر مهتاب یا عوامل دیگر نمایان نباشد و وقت نماز صبح از اول طلوع فجر صادق تا طلوع آفتاب است، و فجر صادق سپیده صبح است. که در افق پهن می شود. نمازهایی که باید به ترتیب خوانده شود
- [آیت الله مکارم شیرازی] وقت اذان صبح (برای نماز و روزه) در شبهای مهتابی و غیر مهتابی یکسان است و معیار، ظاهر شدن نور شفق در افق است، هرچند بر اثر تابش مهتاب نمایان نباشد، و وقت نماز صبح از اوّل طلوع فجر صادق است تا طلوع آفتاب و فجر صادق سپیده صبح است که در افق پهن می شود و بهتر است نماز صبح را قبل از روشن شدن هوا در همان تاریکی اوّل صبح به جا آورد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسانی که عقیده به وحدت وجود دارند یعنی می گویند در عالم هستی یک وجود بیش نیست و آن خداست و همه موجودات عین خدا هستند و کسانی که معتقدند خدا در انسان، یا موجود دیگری حلول کرده و با آن یکی شده، یا خدا را جسم بدانند احتیاط واجب، اجتناب از آنهاست.
- [آیت الله بهجت] کسی که نذر میکند باید به قصد قربت و نزدیک شدن به خداوند متعال نذر کند، بنابراین اگر برای خدا نذر نکند، صحیح نیست، بنابراین کافی است موقع نذر کردن بنابر اظهر بگوید: (لِلّهِ عَلَیَّ)، یعنی: (برای خداوند، به عهده من باشد که فلان کار را انجام بدهم)، و اگر کسی که عربی نمیداند ترجمه آن را به هر زبانی بگوید کافی است.
- [آیت الله علوی گرگانی] احکام نذر آن است که انسان بر خود واجب کند که کار خیری را برای خدا بجا آورد، یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترکنماید.