در بسیاری از تعبیرات معمول در نوشته ها و محاوره های عربی کلمه "ضیاء" و "نور" مترادف هم استفاده می شوند. هرچند برخی استعمال ها فقط اختصاص به اشتقاق ضوء دارد و برخی اختصاص به نور. این مسئله در زبان های دیگر از جمله در فارسی هم به چشم می خورد؛ مثلاً فروزان و روشن (افروختگی و روشنی) هردو به یک معنا است. اما اگر دقت کنیم خواهیم دید هیچ واژه ای بی دلیل وضع نشده و تفاوت های ظریفی بین کلمات مترادف وجود دارد. خداوند در قرآن در یک جمله برای خورشید از کلمه ضیاء استفاده کرده، و برای ماه از کلمه نور.[1] در آیات دیگری هم از خورشید به چراغ تعبیر کرده،[2] در حالی که چنین تعبیری هرگز در مورد ماه نشده است. بسیاری از مفسران و اهل لغت به این تفاوت ظریف بین کلمه ضیاء و نور پی برده و به آن تصریح کرده اند که ضیاء حاصل نوری است ذاتی؛ یعنی از اشتعال خود شیء حاصل می شود، اما «نور» روشنی با واسطه است[3] یا اعم از نور ذاتی و با واسطه استعمال شده است. از همین روی در مورد آتش افروختن گفته می شود: "أَضاءَتِ النارُ"؛ چون نورِ آتش، ذاتی است. و از خورشید به چراغ تعبیر شده؛ چرا که نور چراغ از افروخته شدن خود او است، ولی ماه بدون این که خود شعله و حرارتی داشته باشد نورانی است. رعایت شدن این نکته در قرآن کریم نشان می دهد که نور خورشید حاصل اشتعال جرم آن است (همچون چراغ)، اما نور ماه نوری است سرد و بدون اشتعال. حال به آیه: "الله نور السموات و الارض"[4] می پردازیم. قرآن کریم می فرماید خداوند نور زمین و آسمان است. می دانیم که زمین و آسمان ذات خدا نیست تا گفته شود "الله ضوء السموات و الارض"؛ چرا که گفتیم ضوء روشنایی حاصل از افروختنی ذاتی است، بلکه چون زمین و آسمان ظهور اسماء و صفات خدا است پس باید گفته شود زمین و آسمان نور خدا است (خدا نور زمین و آسمان است) و نه ضوء خدا؛ چرا که ذات غیبی خدا قابل دریافت نیست، بلکه فانی کننده هر غیر است همچون خورشید که نور آن در صورت نزدیک شدن به آن هلاک کننده است ولی نور ظهور خدا نوری است رحمانی همچنان که می فرماید: "چون دوست داشتم شناخته شوم پس جهان را آفریدم".[5] [1] «هُوَ الَّذی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً وَ الْقَمَرَ نُورا» یونس، 5. [2] «تَبارَکَ الَّذی جَعَلَ فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَ جَعَلَ فیها سِراجاً وَ قَمَراً مُنیراً»، الفرقان، 61 و «وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فیهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً»، نوح، 16. [3] «و ربما یستأنس لذلک بما ذکروه من أن الضیاء یطلق علی ضوء النیر بالذات و النور علی نور المضی‏ء بالغیر و لذا ینسب النور إلی القمر»، مجلسی، بحار الانوار، ج 24، ص36، موسسة الوفاء، بیروت، 1404ق. [4] «للَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ...»، نور، 35. [5] «أحببت أن أعرف، فخلقت الخلق لکی اعرف»، آقا محمدرضا، قمشه‏ای، مجموعه آثار حکیم صهبا، ص 197، کانون پژوهش – اصفهان، چاپ اول، 1378 ش.
با سلام. در سوره یونس آیه 5 خورشید به عنوان ضیاء یعنی پراکنده کنندۀ نور و ماه را نور یعنی دریافت کننده نور معرفی می شود و در آیه ای دیگر در قرآن خدا را نور آسمان ها و زمین معرفی می کند، این به چه معناست؟
در بسیاری از تعبیرات معمول در نوشته ها و محاوره های عربی کلمه "ضیاء" و "نور" مترادف هم استفاده می شوند. هرچند برخی استعمال ها فقط اختصاص به اشتقاق ضوء دارد و برخی اختصاص به نور. این مسئله در زبان های دیگر از جمله در فارسی هم به چشم می خورد؛ مثلاً فروزان و روشن (افروختگی و روشنی) هردو به یک معنا است. اما اگر دقت کنیم خواهیم دید هیچ واژه ای بی دلیل وضع نشده و تفاوت های ظریفی بین کلمات مترادف وجود دارد. خداوند در قرآن در یک جمله برای خورشید از کلمه ضیاء استفاده کرده، و برای ماه از کلمه نور.[1] در آیات دیگری هم از خورشید به چراغ تعبیر کرده،[2] در حالی که چنین تعبیری هرگز در مورد ماه نشده است. بسیاری از مفسران و اهل لغت به این تفاوت ظریف بین کلمه ضیاء و نور پی برده و به آن تصریح کرده اند که ضیاء حاصل نوری است ذاتی؛ یعنی از اشتعال خود شیء حاصل می شود، اما «نور» روشنی با واسطه است[3] یا اعم از نور ذاتی و با واسطه استعمال شده است. از همین روی در مورد آتش افروختن گفته می شود: "أَضاءَتِ النارُ"؛ چون نورِ آتش، ذاتی است. و از خورشید به چراغ تعبیر شده؛ چرا که نور چراغ از افروخته شدن خود او است، ولی ماه بدون این که خود شعله و حرارتی داشته باشد نورانی است. رعایت شدن این نکته در قرآن کریم نشان می دهد که نور خورشید حاصل اشتعال جرم آن است (همچون چراغ)، اما نور ماه نوری است سرد و بدون اشتعال. حال به آیه: "الله نور السموات و الارض"[4] می پردازیم. قرآن کریم می فرماید خداوند نور زمین و آسمان است. می دانیم که زمین و آسمان ذات خدا نیست تا گفته شود "الله ضوء السموات و الارض"؛ چرا که گفتیم ضوء روشنایی حاصل از افروختنی ذاتی است، بلکه چون زمین و آسمان ظهور اسماء و صفات خدا است پس باید گفته شود زمین و آسمان نور خدا است (خدا نور زمین و آسمان است) و نه ضوء خدا؛ چرا که ذات غیبی خدا قابل دریافت نیست، بلکه فانی کننده هر غیر است همچون خورشید که نور آن در صورت نزدیک شدن به آن هلاک کننده است ولی نور ظهور خدا نوری است رحمانی همچنان که می فرماید: "چون دوست داشتم شناخته شوم پس جهان را آفریدم".[5] [1] «هُوَ الَّذی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً وَ الْقَمَرَ نُورا» یونس، 5. [2] «تَبارَکَ الَّذی جَعَلَ فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَ جَعَلَ فیها سِراجاً وَ قَمَراً مُنیراً»، الفرقان، 61 و «وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فیهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً»، نوح، 16. [3] «و ربما یستأنس لذلک بما ذکروه من أن الضیاء یطلق علی ضوء النیر بالذات و النور علی نور المضیء بالغیر و لذا ینسب النور إلی القمر»، مجلسی، بحار الانوار، ج 24، ص36، موسسة الوفاء، بیروت، 1404ق. [4] «للَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ...»، نور، 35. [5] «أحببت أن أعرف، فخلقت الخلق لکی اعرف»، آقا محمدرضا، قمشهای، مجموعه آثار حکیم صهبا، ص 197، کانون پژوهش – اصفهان، چاپ اول، 1378 ش.
- [سایر] چرا در قرآن خورشید به عنوان «ضیاء» و ماه به عنوان «نور» معرفی شده است؟
- [سایر] چرا قرآن کریم در مورد خورشید به ضیاء تعبیرکرده است و در مورد ماه به نور؟ (هو الذی جعل الشمس ضیاء و القمر نوراً)
- [سایر] با نظر به آیه 29 سوره مبارکه لقمان، آیا خورشید و ماه مانند زمین حرکت دارند؟
- [سایر] در آیه 43 سوره نور میفرماید؛ از کوههای در آسمان تگرگی فرو میریزد. این جمله چه مفهومی میتواند داشته باشد؟
- [سایر] تفسیر آیه های 30 و31 سوره نور، چیست؟
- [سایر] آیا بین آیه 29 سوره بقره و آیه 30 سوره نازعات پیرامون تقدم آفرینش آسمان و زمین تعارض وجود دارد؟
- [سایر] آیه 5 سوره قصص را تفسیر کنید؟
- [سایر] آیه 5 سوره توبه را تفسیر کنید؟
- [سایر] تفسیر و نشان نزول آیه 35 از سوره نور را بیان کنید؟
- [سایر] سلام جناب آقای رحیمی! تفسیر سوره ی(مطففین ) رو می خوام.لطفا حداقل 5 منبع اینترنتی رو به جز کتب تفسیر معرفی کنید. ممنون
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر بر جایی از بدن ایه قران یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد چنانچه بخواهد غسل ترتیبی به جا اورد باید اب را طوری به بدن برساند که مس ان نوشته نشود و همچنین است اگر بخواهد وضوی ترتیبی بگیرد و بر بعض اعضای وضو ایه قران باشد و همچنین بنابر احتیاط واجب اگر اسم خداوند متعال باشد و در غسل و وضو مراعات احتیاط نسبت به اسماء انبیا و ایمه و حضرت زهرا علیهم السلام مستحب است
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر بر جایی از بدن ایه قران یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد چنانچه بخواهد غسل ترتیبی به جا اورد باید اب را طوری به بدن برساند که مس ان نوشته نشود و همچنین است اگر بخواهد وضوی ترتیبی بگیرد و بر بعض اعضای وضو ایه قران باشد و همچنین بنابر احتیاط واجب اگر اسم خداوند متعال باشد و در غسل و وضو مراعات احتیاط نسبت به اسماء انبیا و ایمه و حضرت زهرا علیهم السلام مستحب است
- [آیت الله شبیری زنجانی] پنج چیز بر جنب حرام است: اول: رساندن جایی از بدن خود به خط قرآن و بنا بر احتیاط به اسم خدا و صفات خاصه او به هر لغت که باشد، مگر پولی که بر آن نام خدا نوشته شده باشد که دست زدن به آن اشکال ندارد و احتیاط مستحب آن است که جایی از بدن خود را به اسم پیغمبران و امامان و حضرت زهرا علیهمالسلام نیز نرساند. دوم: رفتن یا ماندن در مسجد الحرام و مسجد پیغمبر صلی الله علیه و آله و حرم امامان علیهمالسلام اگر چه از یک در داخل و از در دیگر خارج شود و مراد از حرم امامان علیهمالسلام : محوّطهایست که ضریح مقدّس و قبر مطهّر در آن قرار دارد، نه تمام رواقها یا صحنها. سوم: داخل شدن یا ماندن در مساجد دیگر، مگر آنکه از یک در داخل و از در دیگر خارج شود. چهارم: گذاشتن چیزی در مسجد. پنجم: خواندن هر یک از آیات سجده واجب و آن آیات در چهار سوره است. اول: سوره سی و دوم قرآن (الم تنزیل (=سجده) )، آیه پانزدهم؛ دوم: سوره چهل و یکم (حم سجده (=فُصّلت) )، آیه سی و هفتم؛ سوم: سوره پنجاه و سوم (النجم)، آیه آخر؛ چهارم: سوره نود و ششم (اقرء (=العلق) )، آیه آخر. بلکه بنا بر احتیاط خواندن آیات دیگر یا قسمتی از یک آیه از سورههای سجده نیز جایز نیست. چیزهایی که بر جنب مکروهست
- [آیت الله مکارم شیرازی] شایسته است جنب چند چیز را ترک کند: 1 و 2 خوردن و آشامیدن، ولی اگر وضو بگیرد مکروه نیست. 3 خواندن بیشتر از هفت آیه از قرآن، حتی از سوره هایی که سجده واجب ندارد. 4 تماس بدن با جلد وحاشیه و فاصله سطور قرآن مجید و همراه داشتن آن. 5 خوابیدن بدون وضو. 6 رنگ کردن موها به حنا و مانند آن. 7 مالیدن روغن و انواع کرم ها به بدن. 8 جماع کردن بعد از محتلم شدن.
- [آیت الله سبحانی] این کارها در موقع تخلی مکروه است: 1. نشستن روبروی خورشید و ماه ولی اگر عورت خود را به وسیله ای بپوشاند مکروه نیست. 2. نشستن روبروی باد. 3. تخلی در جاده و خیابان و کوچه و درب خانه و زیر درختی که میوه می دهد. 4. چیز خوردن. 5. توقف زیاد. 6. تطهیر کردن با دست راست. 7. حرف زدن; ولی اگر ناچار باشد یا ذکر خدا بگوید اشکال ندارد. 8. ایستاده بول کردن. 9. بول کردن در زمین سخت و سوراخ جانوران و در آب; خصوصاً آب ایستاده.
- [آیت الله مظاهری] سه چیز بر جنب حرام است: اوّل: رساندن جایی از بدن به خط قرآن یا به اسم خدا و اسم پیغمبران و امامان و حضرت زهراعلیهم السلام. دوّم: گذاشتن چیزی یا توقف در مساجد و حرم ائمّه طاهرینعلیهم السلام، ولی اگر از یک در مسجد یا حرم داخل شود و از در دیگر خارج شود مانعی ندارد مگر مسجدالحرام و مسجد پیغمبراکرمصلی الله علیه وآله وسلم، ولی توقف در جاهایی که مربوط بهمسجد است ولی مسجد نیست و توقف در صحنها و رواقهای پیامبران و ائمه علیهم السلام و حرمهای امامزادهها مانعی ندارد. سوّم: خواندن هر یک از آیاتی که سجده واجب دارد و آن آیات در چهار سوره است: 1 - آیه پانزده، سورة سجده 2 - آیه سی و هفت، سورة فصّلت. 3 - آیه شصت و دو، سورة النّجم. 4 - آیه نوزده، سورة علق.
- [آیت الله اردبیلی] اگر بر بدن کسی که جنب است آیه قرآن یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد، حرام است دست به آن نوشته بگذارد و اگر بخواهد غسل کند، باید آب را به گونهای به بدن برساند که دست او به نوشته نرسد و اسامی مبارک پیامبران و امامان و حضرت زهرا علیهمالسلام به احتیاط واجب حکم اسم خدا را دارند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] پنج کار بر جنب حرام است: 1 مس خط قرآن یا اسم خدا و پیامبران و امامان بنابر احتیاط واجب، همانطور که در وضو گفته شد. 2 رفتن به مسجدالحرام و مسجد پیغمبر(صلی الله علیه وآله)، هرچند از یک در داخل و از در دیگر خارج شود. 3 توقف کردن در مساجد دیگر، اما اگر از یک در داخل و از در دیگر خارج شود، یا برای برداشتن چیزی برود مانعی ندارد و احتیاط واجب آن است که در حرم امامان هم توقف نکند. 4 داخل شدن در مسجد برای گذاشتن چیزی در آن. 5 خواندن یکی از آیات سجده، ولی خواندن غیر آیه سجده از سوره سجده مانعی ندارد.
- [آیت الله سبحانی] پنج چیز بر جنب حرام است: اول رساندن جایی از بدن به خط قرآن یا به اسم خدا و پیغمبران و امامان(علیهم السلام)، به طوری که در وضو گفته شد. دوم رفتن در مسجدالحرام و مسجد پیامبر(صلی الله علیه وآله) اگرچه از یک در داخل و از در دیگر خارج شود. سوم توقف در مساجد دیگر ولی اگر از یک در داخل و از در دیگر خارج شود، یا برای برداشتن چیزی برود مانعی ندارد و احتیاط واجب آن است که در حرم امامان هم توقف نکند. چهارم گذاشتن چیزی در مسجد در غیر حال عبور. پنجم خواندن آیه ای که پس از خواندن باید سجده کرد و آنها در چهار سوره است اول: سوره سی و دوم قرآن (الم تنزیل) دوم: سوره چهل و یکم (حم سجده) سوم: سوره پنجاه و سوم (والنجم) چهارم: سوره نود و ششم (اقرأ) و احتیاط آن است یک حرف از این چهار سوره را هم نخواند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . پنج عمل بر جنب حرام است: اول رساندن جایی از بدن بخط قرآن، یا به اسم خدا و سائر اسما و صفات خاصه خدا، و بنابر احتیاط رساندن جایی از بدن به نام پیغمبران و ائمه:، و حضرت زهرا علیها السلام، بطوری که در وضو گفته شد. دوم رفتن در مسجد الحرام و مسجد پیغمبر صلی الله علیه وآله اگر چه از یک در داخل و از در دیگر خارج شود. سوم توقف در مساجد دیگر، ولی اگر از یک در داخل و از در دیگر خارج شود، یا برای برداشتن چیزی برود مانعی ندارد. و احتیاط واجب نرفتن در حرم ائمه:است اگر چه از یک در وارد و از در دیگر خارج شود. چهارم گذاشتن چیزی در مسجد بلکه بنابر احتیاط لازم از خارج هم چیزی در مسجد نگذارد. پنجم خواندن آیه ای که سجده واجب دارد و آن در چهار سوره است: 1. سوره سی و دوم قرآن " الم تنزیل". 2. سوره چهل و یکم " حم سجده". 3. سوره پنجاه و سوم " والنجم". 4. سوره نود و ششم " اقرأ " و اگر یک حرف از این چهار آیه را هم بخواند حرام است و احتیاط مستحب آن است که آیات دیگر سوره سجده دار را نیز نخواند.