در مورد چیستی (خداوند) و چگونگی شناخت خدا توضیح دهید؟
در مورد چیستی (خداوند) و چگونگی شناخت خدا توضیح دهید؟ فکر در ذات الهی‌<BR/>نخست باید دانست (ادراک بشر) به آنچه محدود و قابل تصور است، راه دارد؛ نه به ذاتی که از همه بالاتر است و همه متأخر از آن، بعد از آن و مخلوق آن هستند. (اشاره) نیز بدان مقام راه ندارد؛ چه اشاره حسّی باشد و چه اشاره ذهنی، عقلی و وهمی. چگونه می‌توان به ذاتی که فوق تصور است، اشاره کرد؟!<BR/> به همین جهت از فکر در (ذات حق) نهی شده است؛ چنان‌که امام علی بن موسی الرضا(علیه‌السلام) می‌فرماید: ( ... فلیس اللَّه عرف من عرف بالتشبیه ذاته، و لا ایاه وحّد من اکتنهه، و لا حقیقته اصاب من مثله، و لابه صدّق من نهّاه، و لا صمد صمده من اشار الیه)؛ (پس، خدای را نشناخته، آن کس که ذات او را به چیزی تشبیه کرده است و به توحید او نایل نگشته، آن کس که خواسته است به کنه ذات او برسد، و به حقیقت او نرسیده، آن کس که ذات او را تصویر ذهنی نموده است و به او تصدیق نکرده است، آن کس که ذات او را حدّی قائل شده و به جانب او روی نیاورده است؛ آن کس که به ذات او اشاره کرده است ...). <BR/> حتی اگر عقل و عشق همگام باشند و با بلند پروازی‌های خود، بخواهند به سوی مقام ذات اوج بگیرند، راه به جایی نبرده، به حیرت خواهند افتاد و بر ناتوانی و قصور خود در این میدان، با کمال شرمساری اعتراف خواهند کرد.<BR/> سحرگاهان که مخمور شبانه‌<BR/>گرفتم باده با چنگ و چغانه‌<BR/> نهادم عقل را ره توشه از می‌<BR/>به شهر هستیش، کردم روانه‌<BR/> نگار می‌فروشم، عشوه‌ای داد<BR/>که ایمن گشتم از مکر زمانه‌<BR/> ز ساقیّ کمان ابرو شنیدم‌<BR/>که‌ای تیر ملامت را نشانه!<BR/> نبندی ز آن میان، طرفی کمر وار<BR/>اگر خود را ببینی در میانه‌<BR/> برو این دام بر مرغ دگر نه!<BR/>که عنقارا بلند است آشیانه <BR/><BR/>البته اهل دعا در مقام (دعا)، اهل عبادت در مقام (عبادت)، اهل ذکر در مقام (ذکر)، ارباب سلوک در مقام (سلوک) و ... به ذات عینی حق، در مظاهر اسمای او روی می‌آورند و از طریق اسما و صفات او، به ذات او متوجه می‌شوند. به عبارتی، ذات حق را با اسما می‌خوانند؛ زیرا به مقام ذات راه نیست. <BR/> عنقا شکار کس نشود دام بازچین‌<BR/>کاینجا همیشه باد به دست است دام را<BR/> <BR/> خداوند از دیدگاه قرآن‌<BR/> قرآن کریم - که جامع‌ترین، دقیق‌ترین و رساترین تعریف‌ها را نسبت به خداوند متعال مطرح می‌کند - او را تنها از طریق اسما و صفاتش، برای ما باز می‌شناساند.<BR/> قرآن کریم در پی آن است که در حد توان، خداوند را به کامل‌ترین وجه از طریق اسما و صفاتش، به انسان بشناساند. از دیدگاه قرآن، خداوند گشایش‌بخش و دانا،  سریع‌ترین حساب‌گر، زنده و پاینده،  والا، بزرگ و دارای حقیقت،  صاحب شکوه و ارجمندی  و بی‌نیاز است. <BR/> آنکه دولت آفرید و دو سرا<BR/>ملک دولت‌ها چه کار آید ورا <BR/><BR/> از نظر قرآن، خداوند (متعال) است ؛ یعنی، او از هر چه در وهم ما آید، بالاتر است و هرگز ما نمی‌توانیم حقیقت او و جمال و جلال او را - آن‌گونه که هست - در یابیم. <BR/> ای برون از وهم و قال و قیل من‌<BR/>خاک بر فرق من و تمثیل من <BR/><BR/> خداوند، یکی است و جز او خدایی نیست؛  او یکتا و یگانه است  و هیچ چیز مثل و مانند او نیست. <BR/> او پادشاه راستین جهان هستی، پاک از هر عیب، سلامت بخش، مراقب بر همه چیز، عزیز، اصلاح‌گر، ترمیم کننده و شایسته بزرگی است  و او بر همه چیز قادر و توانا است. <BR/> گفت صوفی قادر است آن مستعان‌<BR/>که کند سودای ما را بی‌زیان‌<BR/> آن که آتش را کند ورد و شجر<BR/>هم تواند کرد این را بی‌ضرر<BR/> آن که گل آرد برون از عین خار<BR/>هم تواند کرد این دی را بهار<BR/> آن که زو هر سرو آزادی کند<BR/>قادر است ار غصه را شادی کند <BR/><BR/> او خدایی است (بخشنده و مهربان) و این دو صفت، چنان در او متجلّی است که تمامی سوره‌های قرآن را با آن آغاز کرده است: (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ) و آن چنان خدایی است که مهربانی و بخشایش را بر خود فرض کرده است. <BR/> خداوند، در غایت بزرگی و عظمت است؛ اما به انسان از رگ گردن نزدیک‌تر می‌باشد و حتی وسوسه‌های نفس او را نیز می‌داند. <BR/> آنچه حق است اقرب از حبل الورید<BR/>تو فکنده تیر فکرت را بعید<BR/> ای کمان و تیرها برساخته!<BR/>صید نزدیک و تو دور انداخته <BR/><BR/> او خدایی است آمرزنده و نیرومند،  توبه‌پذیر،  دوستدار، دارای نعمت،  دارای رحمت، بسیار توبه‌پذیر  و دارای فضل بزرگ. <BR/><BR/> وِزْر او و صد وزیر و صد هزار<BR/>نیست گرداند خدا از یک شرار<BR/> پرورد در آتش ابراهیم را<BR/>ایمنی روح سازد بیم را<BR/> از سبب سوزیش من سودایی‌ام‌<BR/>در خیالاتش چو سوفسطایی‌ام <BR/><BR/> خداوند، آفریننده جهان هستی و آسمان‌ها و زمین،  صاحب اختیار، مالک و مدبّر همه شئون و پروردگار همه عالمیان  است. او هیچ شریکی ندارد، نه در آفرینش و سلطنت و نه در ربوبیّت، حکم کردن، شفاعت و هیچ کمالی دیگر. <BR/> غیر از خداوند، هرکس نصیب و بهره‌ای از (کمال) دارد، از او وام گرفته است. <BR/><BR/> ای همایی که همایان فرخی!<BR/>از تو دارند و سخاوت هر سخی‌<BR/> ای کریمی که کرم‌های جهان!<BR/>محو گردد پیش ایثارت نهان‌<BR/> ای لطیفی که گل سرخت بدید!<BR/>از خجالت پیرهن را بر درید <BR/> دست رحمت و قدرت الهی، گشوده ‌است و هرگونه که بخواهد می‌بخشد و روزی می‌دهد.  هر جا که باشیم، او با ما است و به آنچه می‌کنیم، دانا است.  در واقع به هر جا روی کنیم، خدا آنجا است. <BR/> گر به جهل آییم، آن زندان اوست‌<BR/>ور به علم آییم، آن ایوان اوست‌<BR/> ور به خواب آییم، مستان وییم‌<BR/>ور به بیداری به دستان وییم‌<BR/> ور بگرییم، ابر پر زرق وییم‌<BR/>ور بخندیم، آن زمان برق وییم‌<BR/> ور به خشم و جنگ عکس قهر اوست‌<BR/>ور به صلح و عذر، عکس مهر اوست <BR/><BR/> او خدایی است که دعاها را می‌شنود و اجابت می‌کند. <BR/> ای دهنده عقل‌ها! فریادرس‌<BR/>تا نخواهی تو نخواهد هیچ کس‌<BR/> هم طلب از توست وهم آن نیکویی‌<BR/>ما که ایم؟ اوّل تویی، آخر تویی‌<BR/> هم بگو تو، هم تو بشنو، هم تو باش‌<BR/>ما همه لاشیم با چندین تراش
عنوان سوال:

در مورد چیستی (خداوند) و چگونگی شناخت خدا توضیح دهید؟


پاسخ:

در مورد چیستی (خداوند) و چگونگی شناخت خدا توضیح دهید؟

فکر در ذات الهی‌<BR/>نخست باید دانست (ادراک بشر) به آنچه محدود و قابل تصور است، راه دارد؛ نه به ذاتی که از همه بالاتر است و همه متأخر از آن، بعد از آن و مخلوق آن هستند. (اشاره) نیز بدان مقام راه ندارد؛ چه اشاره حسّی باشد و چه اشاره ذهنی، عقلی و وهمی. چگونه می‌توان به ذاتی که فوق تصور است، اشاره کرد؟!<BR/> به همین جهت از فکر در (ذات حق) نهی شده است؛ چنان‌که امام علی بن موسی الرضا(علیه‌السلام) می‌فرماید: ( ... فلیس اللَّه عرف من عرف بالتشبیه ذاته، و لا ایاه وحّد من اکتنهه، و لا حقیقته اصاب من مثله، و لابه صدّق من نهّاه، و لا صمد صمده من اشار الیه)؛ (پس، خدای را نشناخته، آن کس که ذات او را به چیزی تشبیه کرده است و به توحید او نایل نگشته، آن کس که خواسته است به کنه ذات او برسد، و به حقیقت او نرسیده، آن کس که ذات او را تصویر ذهنی نموده است و به او تصدیق نکرده است، آن کس که ذات او را حدّی قائل شده و به جانب او روی نیاورده است؛ آن کس که به ذات او اشاره کرده است ...). <BR/> حتی اگر عقل و عشق همگام باشند و با بلند پروازی‌های خود، بخواهند به سوی مقام ذات اوج بگیرند، راه به جایی نبرده، به حیرت خواهند افتاد و بر ناتوانی و قصور خود در این میدان، با کمال شرمساری اعتراف خواهند کرد.<BR/> سحرگاهان که مخمور شبانه‌<BR/>گرفتم باده با چنگ و چغانه‌<BR/> نهادم عقل را ره توشه از می‌<BR/>به شهر هستیش، کردم روانه‌<BR/> نگار می‌فروشم، عشوه‌ای داد<BR/>که ایمن گشتم از مکر زمانه‌<BR/> ز ساقیّ کمان ابرو شنیدم‌<BR/>که‌ای تیر ملامت را نشانه!<BR/> نبندی ز آن میان، طرفی کمر وار<BR/>اگر خود را ببینی در میانه‌<BR/> برو این دام بر مرغ دگر نه!<BR/>که عنقارا بلند است آشیانه <BR/><BR/>البته اهل دعا در مقام (دعا)، اهل عبادت در مقام (عبادت)، اهل ذکر در مقام (ذکر)، ارباب سلوک در مقام (سلوک) و ... به ذات عینی حق، در مظاهر اسمای او روی می‌آورند و از طریق اسما و صفات او، به ذات او متوجه می‌شوند. به عبارتی، ذات حق را با اسما می‌خوانند؛ زیرا به مقام ذات راه نیست. <BR/> عنقا شکار کس نشود دام بازچین‌<BR/>کاینجا همیشه باد به دست است دام را<BR/> <BR/> خداوند از دیدگاه قرآن‌<BR/> قرآن کریم - که جامع‌ترین، دقیق‌ترین و رساترین تعریف‌ها را نسبت به خداوند متعال مطرح می‌کند - او را تنها از طریق اسما و صفاتش، برای ما باز می‌شناساند.<BR/> قرآن کریم در پی آن است که در حد توان، خداوند را به کامل‌ترین وجه از طریق اسما و صفاتش، به انسان بشناساند. از دیدگاه قرآن، خداوند گشایش‌بخش و دانا،  سریع‌ترین حساب‌گر، زنده و پاینده،  والا، بزرگ و دارای حقیقت،  صاحب شکوه و ارجمندی  و بی‌نیاز است. <BR/> آنکه دولت آفرید و دو سرا<BR/>ملک دولت‌ها چه کار آید ورا <BR/><BR/> از نظر قرآن، خداوند (متعال) است ؛ یعنی، او از هر چه در وهم ما آید، بالاتر است و هرگز ما نمی‌توانیم حقیقت او و جمال و جلال او را - آن‌گونه که هست - در یابیم. <BR/> ای برون از وهم و قال و قیل من‌<BR/>خاک بر فرق من و تمثیل من <BR/><BR/> خداوند، یکی است و جز او خدایی نیست؛  او یکتا و یگانه است  و هیچ چیز مثل و مانند او نیست. <BR/> او پادشاه راستین جهان هستی، پاک از هر عیب، سلامت بخش، مراقب بر همه چیز، عزیز، اصلاح‌گر، ترمیم کننده و شایسته بزرگی است  و او بر همه چیز قادر و توانا است. <BR/> گفت صوفی قادر است آن مستعان‌<BR/>که کند سودای ما را بی‌زیان‌<BR/> آن که آتش را کند ورد و شجر<BR/>هم تواند کرد این را بی‌ضرر<BR/> آن که گل آرد برون از عین خار<BR/>هم تواند کرد این دی را بهار<BR/> آن که زو هر سرو آزادی کند<BR/>قادر است ار غصه را شادی کند <BR/><BR/> او خدایی است (بخشنده و مهربان) و این دو صفت، چنان در او متجلّی است که تمامی سوره‌های قرآن را با آن آغاز کرده است: (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ) و آن چنان خدایی است که مهربانی و بخشایش را بر خود فرض کرده است. <BR/> خداوند، در غایت بزرگی و عظمت است؛ اما به انسان از رگ گردن نزدیک‌تر می‌باشد و حتی وسوسه‌های نفس او را نیز می‌داند. <BR/> آنچه حق است اقرب از حبل الورید<BR/>تو فکنده تیر فکرت را بعید<BR/> ای کمان و تیرها برساخته!<BR/>صید نزدیک و تو دور انداخته <BR/><BR/> او خدایی است آمرزنده و نیرومند،  توبه‌پذیر،  دوستدار، دارای نعمت،  دارای رحمت، بسیار توبه‌پذیر  و دارای فضل بزرگ. <BR/><BR/> وِزْر او و صد وزیر و صد هزار<BR/>نیست گرداند خدا از یک شرار<BR/> پرورد در آتش ابراهیم را<BR/>ایمنی روح سازد بیم را<BR/> از سبب سوزیش من سودایی‌ام‌<BR/>در خیالاتش چو سوفسطایی‌ام <BR/><BR/> خداوند، آفریننده جهان هستی و آسمان‌ها و زمین،  صاحب اختیار، مالک و مدبّر همه شئون و پروردگار همه عالمیان  است. او هیچ شریکی ندارد، نه در آفرینش و سلطنت و نه در ربوبیّت، حکم کردن، شفاعت و هیچ کمالی دیگر. <BR/> غیر از خداوند، هرکس نصیب و بهره‌ای از (کمال) دارد، از او وام گرفته است. <BR/><BR/> ای همایی که همایان فرخی!<BR/>از تو دارند و سخاوت هر سخی‌<BR/> ای کریمی که کرم‌های جهان!<BR/>محو گردد پیش ایثارت نهان‌<BR/> ای لطیفی که گل سرخت بدید!<BR/>از خجالت پیرهن را بر درید <BR/> دست رحمت و قدرت الهی، گشوده ‌است و هرگونه که بخواهد می‌بخشد و روزی می‌دهد.  هر جا که باشیم، او با ما است و به آنچه می‌کنیم، دانا است.  در واقع به هر جا روی کنیم، خدا آنجا است. <BR/> گر به جهل آییم، آن زندان اوست‌<BR/>ور به علم آییم، آن ایوان اوست‌<BR/> ور به خواب آییم، مستان وییم‌<BR/>ور به بیداری به دستان وییم‌<BR/> ور بگرییم، ابر پر زرق وییم‌<BR/>ور بخندیم، آن زمان برق وییم‌<BR/> ور به خشم و جنگ عکس قهر اوست‌<BR/>ور به صلح و عذر، عکس مهر اوست <BR/><BR/> او خدایی است که دعاها را می‌شنود و اجابت می‌کند. <BR/> ای دهنده عقل‌ها! فریادرس‌<BR/>تا نخواهی تو نخواهد هیچ کس‌<BR/> هم طلب از توست وهم آن نیکویی‌<BR/>ما که ایم؟ اوّل تویی، آخر تویی‌<BR/> هم بگو تو، هم تو بشنو، هم تو باش‌<BR/>ما همه لاشیم با چندین تراش





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین