در مورد چیستی (خداوند)، توضیح دهید؟ فکر و اندیشه بشر، به (ذات غیبی) او راه ندارد و به جز تحیّر و سرگردانی یا انحراف و گمراهی، بهره دیگری نخواهد داشت. در آلا فکر کردن شرط راه است ولی در ذات حق محض گناه است بود در ذات حق اندیشه باطل محال محض دان تحصیل حاصل (1) ذات حق- که از آن به (هویت غیبیه)، (غیب ذات)، (مقام ذات)، (مرتبه ذات) و گاهی هم به الفاظ دیگر (مانند (عنقاء) و (غیب الغیوب)) تعبیر میشود- وجودِ صرف است؛ هیچ گونه حدّی ندارد؛ از جمیع تعیّنات- چه مفهومی، و چه مصداقی- مبرّا است؛ نه نامی دارد و نه نشانی؛ نه اسمی دارد و نه رسم و صفتی؛ نه با اسم یا صفتی مقیّد است و نه با عدم آن اسم یا صفت؛ نه با تعیّن خاصی متعین است و نه با عدم همان تعین. حتی به (اطلاق) و (عدم تعین) هم مقیّد نیست؛ زیرا (اطلاق) و (عدم تعین) نیز به جای خود، نوعی تعیّن و قید است و مقام ذات، از آن هم منزّه و مبرّا است. امّا تعیّنات اسمی و وصفی (اسما و صفات حق)، همه از مقام ذات متأثر بوده و در مقام تجلّی به ظهور میرسند. از این رو راهی، به مقام ذات خداوند نیست؛ نه فکر بدان مقام راه دارد و نه عقل و نه وهم و کشف ارباب شهود. همه اینها از این مقام قاصر و در این میدان کاملًا عاجزند. اگر قدم پیش بگذارند، حیران میشوند و یا به راه گمراهی و خطا میروند؛ علاوه بر نرسیدن، از آن دورتر هم میشوند: (یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً) (2). __________________________________________________ (1). گلشن راز، شبستری. (2). طه (20)، آیه 110. فکر در ذات الهی (ادراک بشر)، به آنچه متعین است، راه دارد؛ نه به ذاتی که از همه تعینها بالاتر است و تعینها همه متأخر از آن، بعد از آن و مخلوق آن هستند. (اشاره) نیز بدان مقام راه ندارد؛ چه اشاره حسّی باشد و چه اشاره ذهنی، عقلی و وهمی. چگونه میتوان به ذاتی که تعیّن ندارد، اشاره کرد؟ به همین جهت از فکر در (ذات حق) نهی شده است؛ چنانکه امام علی بن موسی الرضا علیه السلام میفرماید: (... فلیس اللَّه عرف من عرف بالتشبیه ذاته، و لا ایاه وحّد من اکتنهه، و لا حقیقته اصاب من مثله، و لابه صدّق من نهّاه، و لا صمد صمده من اشار الیه)؛ (پس، خدای را نشناخته، آن کس که ذات او را به چیزی تشبیه کرده است و به توحید او نایل نگشته، آن کس که خواسته است به کنه ذات او برسد، و به حقیقت او نرسیده، آن کس که ذات او را تصویر ذهنی نموده است و به او تصدیق نکرده است، آن کس که ذات او را حدّی قائل شده و به جانب او روی نیاورده است؛ آن کس که به ذات او اشاره کرده است ...). (1) حتی اگر عقل و عشق همگام باشند و با بلند پروازیهای خود، بخواهند به سوی مقام ذات اوج بگیرند، راه به جایی نبرده، به حیرت خواهند افتاد و بر ناتوانی و قصور خود در این میدان، با کمال شرمساری اعتراف خواهند کرد. سحرگاهان که مخمور شبانه گرفتم باده با چنگ و چغانه نهادم عقل را ره توشه از می به شهر هستیش، کردم روانه نگار میفروشم، عشوهای داد که ایمن گشتم از مکر زمانه ز ساقیّ کمان ابرو شنیدم کهای تیر ملامت را نشانه! __________________________________________________ (1). صدوق، التوحید، (باب التوحید و نفی التشبیه)، ص 34. نبندی ز آن میان، طرفی کمر وار اگر خود را ببینی در میانه برو این دام بر مرغ دگر نه! که عنقارا بلند است آشیانه (1) اهل دعا در مقام (دعا)، اهل عبادت در مقام (عبادت)، اهل ذکر در مقام (ذکر)، ارباب سلوک در مقام (سلوک) و ... به ذات عینی حق، در مظاهر اسمای او روی میآورند و از طریق اسما و صفات او، به ذات او متوجه میشوند. به عبارتی، ذات حق را با اسما میخوانند؛ زیرا به مقام ذات راه نیست. (2) عنقا شکار کس نشود دام بازچین کاینجا همیشه باد به دست است دام را خداوند از دیدگاه قرآن قرآن کریم- که جامعترین، دقیقترین و رساترین تعریفها را نسبت به خداوند متعال مطرح میکند- او را تنها از طریق اسما و صفاتش، برای ما باز میشناساند. قرآن کریم در پی آن است که در حد توان، خداوند را به کاملترین وجه از طریق اسما و صفاتش، به انسان بشناساند. از دیدگاه قرآن، خداوند گشایشبخش و دانا، (3) سریعترین حسابگر، زنده و پاینده، (4) والا، بزرگ و دارای حقیقت، (5) صاحب شکوه و ارجمندی (6) و بینیاز است. (7) __________________________________________________ (1). دیوان حافظ. (2). ر. ک: محمد شجاعی، مقالات، ج 3، صص 187- 191. (3). بقره (2)، آیه 115. (4). انعام (6)، آیه 62 و طه (20)، آیه 111. (5). لقمان (31)، آیه 30. (6). الرحمن (55)، آیه 27. (7). اخلاص (112)، آیه 2. آنکه دولت آفرید و دو سرا ملک دولتها چه کار آید ورا (1) از نظر قرآن خداوند، (متعال) است (2)؛ یعنی، او از هر چه در وهم ما آید، بالاتر است و هرگز ما نمیتوانیم حقیقت او و جمال و جلال او را- آنگونه که هست- در یابیم. (3) ای برون از وهم و قال و قیل من خاک بر فرق من و تمثیل من (4) خداوند، یکی است و جز او خدایی نیست؛ (5) او یکتا و یگانه است (6) و هیچ چیز مثل و مانند او نیست. (7) او پادشاه راستین جهان هستی، پاک از هر عیب، سلامت بخش، مراقب بر همه چیز، عزیز، اصلاحگر، ترمیم کننده و شایسته بزرگی است (8) و او بر همه چیز قادر و توانا است. (9) گفت صوفی قادر است آن مستعان که کند سودای ما را بیزیان آن که آتش را کند ورد و شجر هم تواند کرد این را بیضرر آن که گل آرد برون از عین خار هم تواند کرد این دی را بهار آن که زو هر سرو آزادی کند قادر است ار غصه را شادی کند (10) او خدایی است (بخشنده و مهربان) و این دو صفت، چنان در او __________________________________________________ (1). مثنوی، دفتر اول، بیت 3143. (2). طه (20)، آیه 114. (3). انعام (6)، آیه 100. (4). مثنوی، دفتر پنجم، بیت 3318. (5). آل عمران (3)، آیه 18. (6). اخلاص (112)، آیه 1 و نحل (16)، آیه 15. (7). شوری (42)، آیه 11. (8). حشر (59)، آیه 23. (9). بقره (2)، آیه 284. (10). مثنوی، دفتر ششم، ابیات 1739- 1742. متجلّی است که تمامی سورههای قرآن را با آن آغاز کرده است: (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِالرَّحِیمِ) و آن چنان خدایی است که مهربانی و بخشایش را بر خود فرض کرده است. (1) خداوند، در غایت بزرگی و عظمت است؛ اما به انسان از رگ گردن نزدیکتر میباشد و حتی وسوسههای نفس او را نیز میداند. (2) آنچه حق است اقرب از حبل الورید تو فکنده تیر فکرت را بعید ای کمان و تیرها برساخته! صید نزدیک و تو دور انداخته (3) او خدایی است آمرزنده و نیرومند، (4) توبهپذیر، (5) دوستدار، (6) دارای نعمت، (7) دارای رحمت، (8) بسیار توبهپذیر (9) و دارای فضل بزرگ. (10) وِزْر او و صد وزیر و صد هزار نیست گرداند خدا از یک شرار پرورد در آتش ابراهیم را ایمنی روح سازد بیم را از سبب سوزیش من سوداییام در خیالاتش چو سوفسطاییام (11) خداوند، آفریننده جهان هستی و آسمانها و زمین، (12) صاحب اختیار، __________________________________________________ (1). انعام (6)، آیه 12. (2). ق (50)، آیه 16. (3). مثنوی، دفتر ششم، ابیات 2253 و 2354. (4). غافر (40)، آیه 3؛ انفال (8)، آیه 8. (5). آل عمران (3)، آیه 8. (6). بروج (85)، آیه 14. (7). غافر (40)، آیه 3. (8). انعام (6)، آیه 123. (9). بقره (2)، آیه 37. (10). آل عمران (3)، آیه 74. (11). مثنوی، دفتر اول، ابیات 544، 547 و 548. (12). حشر (59)، آیه 24؛ انعام (6)، آیه 14. مالک و مدبّر همه شئون و پروردگار همه عالمیان (1) است. او هیچ شریکی ندارد، نه در آفرینش و سلطنت و نه در ربوبیّت، حکم کردن، شفاعت و هیچ کمالی دیگر. (2) غیر از خداوند، هرکس نصیب و بهرهای از (کمال) دارد، از او وام گرفته است. (3) ای همایی که همایان فرخی! از تو دارند و سخاوت هر سخی ای کریمی که کرمهای جهان! محو گردد پیش ایثارت نهان ای لطیفی که گل سرخت بدید! از خجالت پیرهن را بر درید (4) دست رحمت و قدرت الهی، گشودهاست و هرگونه که بخواهد میبخشد و روزی میدهد. (5) هر جا که باشیم، او با ما است و به آنچه میکنیم، دانا است. (6) در واقع به هر جا روی کنیم، خدا آنجا است. (7) گر به جهل آییم، آن زندان اوست ور به علم آییم، آن ایوان اوست ور به خواب آییم، مستان وییم ور به بیداری به دستان وییم ور بگرییم، ابر پر زرق وییم ور بخندیم، آن زمان برق وییم ور به خشم و جنگ عکس قهر اوست ور به صلح و عذر، عکس مهر اوست (8) او خدایی است که دعاها را میشنود و اجابت میکند. (9) __________________________________________________ (1). فاتحه (1)، آیه 2. (2). انعام (6)، آیات 162، 164 و 57؛ زمر (39)، آیه 44. (3). فاطر (35)، آیه 15. (4). مثنوی، دفتر پنجم، ابیات 4090- 4092. (5). مائده (5)، آیه 64. (6). حدید (57)، آیه 4. (7). بقره (2)، آیه 115. (8). مثنوی، دفتر اول، ابیات 1510- 1513. (9). غافر (40)، آیه 60. ای دهنده عقلها! فریادرس تا نخواهی تو نخواهد هیچ کس هم طلب از توست وهم آن نیکویی ما که ایم؟ اوّل تویی، آخر تویی هم بگو تو، هم تو بشنو، هم تو باش ما همه لاشیم با چندین تراش (1)
در مورد چیستی (خداوند)، توضیح دهید؟
در مورد چیستی (خداوند)، توضیح دهید؟
فکر و اندیشه بشر، به (ذات غیبی) او راه ندارد و به جز تحیّر و سرگردانی یا انحراف و گمراهی، بهره دیگری نخواهد داشت.
در آلا فکر کردن شرط راه است ولی در ذات حق محض گناه است
بود در ذات حق اندیشه باطل محال محض دان تحصیل حاصل (1)
ذات حق- که از آن به (هویت غیبیه)، (غیب ذات)، (مقام ذات)، (مرتبه ذات) و گاهی هم به الفاظ دیگر (مانند (عنقاء) و (غیب الغیوب)) تعبیر میشود- وجودِ صرف است؛ هیچ گونه حدّی ندارد؛ از جمیع تعیّنات- چه مفهومی، و چه مصداقی- مبرّا است؛ نه نامی دارد و نه نشانی؛ نه اسمی دارد و نه رسم و صفتی؛ نه با اسم یا صفتی مقیّد است و نه با عدم آن اسم یا صفت؛ نه با تعیّن خاصی متعین است و نه با عدم همان تعین. حتی به (اطلاق) و (عدم تعین) هم مقیّد نیست؛ زیرا (اطلاق) و (عدم تعین) نیز به جای خود، نوعی تعیّن و قید است و مقام ذات، از آن هم منزّه و مبرّا است. امّا تعیّنات اسمی و وصفی (اسما و صفات حق)، همه از مقام ذات متأثر بوده و در مقام تجلّی به ظهور میرسند.
از این رو راهی، به مقام ذات خداوند نیست؛ نه فکر بدان مقام راه دارد و نه عقل و نه وهم و کشف ارباب شهود. همه اینها از این مقام قاصر و در این میدان کاملًا عاجزند. اگر قدم پیش بگذارند، حیران میشوند و یا به راه گمراهی و خطا میروند؛ علاوه بر نرسیدن، از آن دورتر هم میشوند: (یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً) (2).
__________________________________________________
(1). گلشن راز، شبستری.
(2). طه (20)، آیه 110.
فکر در ذات الهی
(ادراک بشر)، به آنچه متعین است، راه دارد؛ نه به ذاتی که از همه تعینها بالاتر است و تعینها همه متأخر از آن، بعد از آن و مخلوق آن هستند. (اشاره) نیز بدان مقام راه ندارد؛ چه اشاره حسّی باشد و چه اشاره ذهنی، عقلی و وهمی.
چگونه میتوان به ذاتی که تعیّن ندارد، اشاره کرد؟
به همین جهت از فکر در (ذات حق) نهی شده است؛ چنانکه امام علی بن موسی الرضا علیه السلام میفرماید:
(... فلیس اللَّه عرف من عرف بالتشبیه ذاته، و لا ایاه وحّد من اکتنهه، و لا حقیقته اصاب من مثله، و لابه صدّق من نهّاه، و لا صمد صمده من اشار الیه)؛
(پس، خدای را نشناخته، آن کس که ذات او را به چیزی تشبیه کرده است و به توحید او نایل نگشته، آن کس که خواسته است به کنه ذات او برسد، و به حقیقت او نرسیده، آن کس که ذات او را تصویر ذهنی نموده است و به او تصدیق نکرده است، آن کس که ذات او را حدّی قائل شده و به جانب او روی نیاورده است؛ آن کس که به ذات او اشاره کرده است ...). (1) حتی اگر عقل و عشق همگام باشند و با بلند پروازیهای خود، بخواهند به سوی مقام ذات اوج بگیرند، راه به جایی نبرده، به حیرت خواهند افتاد و بر ناتوانی و قصور خود در این میدان، با کمال شرمساری اعتراف خواهند کرد.
سحرگاهان که مخمور شبانه گرفتم باده با چنگ و چغانه
نهادم عقل را ره توشه از می به شهر هستیش، کردم روانه
نگار میفروشم، عشوهای داد که ایمن گشتم از مکر زمانه
ز ساقیّ کمان ابرو شنیدم کهای تیر ملامت را نشانه!
__________________________________________________
(1). صدوق، التوحید، (باب التوحید و نفی التشبیه)، ص 34.
نبندی ز آن میان، طرفی کمر وار اگر خود را ببینی در میانه
برو این دام بر مرغ دگر نه! که عنقارا بلند است آشیانه (1)
اهل دعا در مقام (دعا)، اهل عبادت در مقام (عبادت)، اهل ذکر در مقام (ذکر)، ارباب سلوک در مقام (سلوک) و ... به ذات عینی حق، در مظاهر اسمای او روی میآورند و از طریق اسما و صفات او، به ذات او متوجه میشوند. به عبارتی، ذات حق را با اسما میخوانند؛ زیرا به مقام ذات راه نیست. (2)
عنقا شکار کس نشود دام بازچین کاینجا همیشه باد به دست است دام را
خداوند از دیدگاه قرآن
قرآن کریم- که جامعترین، دقیقترین و رساترین تعریفها را نسبت به خداوند متعال مطرح میکند- او را تنها از طریق اسما و صفاتش، برای ما باز میشناساند.
قرآن کریم در پی آن است که در حد توان، خداوند را به کاملترین وجه از طریق اسما و صفاتش، به انسان بشناساند. از دیدگاه قرآن، خداوند گشایشبخش و دانا، (3) سریعترین حسابگر، زنده و پاینده، (4) والا، بزرگ و دارای حقیقت، (5) صاحب شکوه و ارجمندی (6) و بینیاز است. (7)
__________________________________________________
(1). دیوان حافظ.
(2). ر. ک: محمد شجاعی، مقالات، ج 3، صص 187- 191.
(3). بقره (2)، آیه 115.
(4). انعام (6)، آیه 62 و طه (20)، آیه 111.
(5). لقمان (31)، آیه 30.
(6). الرحمن (55)، آیه 27.
(7). اخلاص (112)، آیه 2.
آنکه دولت آفرید و دو سرا ملک دولتها چه کار آید ورا (1)
از نظر قرآن خداوند، (متعال) است (2)؛ یعنی، او از هر چه در وهم ما آید، بالاتر است و هرگز ما نمیتوانیم حقیقت او و جمال و جلال او را- آنگونه که هست- در یابیم. (3)
ای برون از وهم و قال و قیل من خاک بر فرق من و تمثیل من (4)
خداوند، یکی است و جز او خدایی نیست؛ (5) او یکتا و یگانه است (6) و هیچ چیز مثل و مانند او نیست. (7) او پادشاه راستین جهان هستی، پاک از هر عیب، سلامت بخش، مراقب بر همه چیز، عزیز، اصلاحگر، ترمیم کننده و شایسته بزرگی است (8) و او بر همه چیز قادر و توانا است. (9)
گفت صوفی قادر است آن مستعان که کند سودای ما را بیزیان
آن که آتش را کند ورد و شجر هم تواند کرد این را بیضرر
آن که گل آرد برون از عین خار هم تواند کرد این دی را بهار
آن که زو هر سرو آزادی کند قادر است ار غصه را شادی کند (10)
او خدایی است (بخشنده و مهربان) و این دو صفت، چنان در او
__________________________________________________
(1). مثنوی، دفتر اول، بیت 3143.
(2). طه (20)، آیه 114.
(3). انعام (6)، آیه 100.
(4). مثنوی، دفتر پنجم، بیت 3318.
(5). آل عمران (3)، آیه 18.
(6). اخلاص (112)، آیه 1 و نحل (16)، آیه 15.
(7). شوری (42)، آیه 11.
(8). حشر (59)، آیه 23.
(9). بقره (2)، آیه 284.
(10). مثنوی، دفتر ششم، ابیات 1739- 1742.
متجلّی است که تمامی سورههای قرآن را با آن آغاز کرده است:
(بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِالرَّحِیمِ)
و آن چنان خدایی است که مهربانی و بخشایش را بر خود فرض کرده است. (1) خداوند، در غایت بزرگی و عظمت است؛ اما به انسان از رگ گردن نزدیکتر میباشد و حتی وسوسههای نفس او را نیز میداند. (2)
آنچه حق است اقرب از حبل الورید تو فکنده تیر فکرت را بعید
ای کمان و تیرها برساخته! صید نزدیک و تو دور انداخته (3)
او خدایی است آمرزنده و نیرومند، (4) توبهپذیر، (5) دوستدار، (6) دارای نعمت، (7) دارای رحمت، (8) بسیار توبهپذیر (9) و دارای فضل بزرگ. (10)
وِزْر او و صد وزیر و صد هزار نیست گرداند خدا از یک شرار
پرورد در آتش ابراهیم را ایمنی روح سازد بیم را
از سبب سوزیش من سوداییام در خیالاتش چو سوفسطاییام (11)
خداوند، آفریننده جهان هستی و آسمانها و زمین، (12) صاحب اختیار،
__________________________________________________
(1). انعام (6)، آیه 12.
(2). ق (50)، آیه 16.
(3). مثنوی، دفتر ششم، ابیات 2253 و 2354.
(4). غافر (40)، آیه 3؛ انفال (8)، آیه 8.
(5). آل عمران (3)، آیه 8.
(6). بروج (85)، آیه 14.
(7). غافر (40)، آیه 3.
(8). انعام (6)، آیه 123.
(9). بقره (2)، آیه 37.
(10). آل عمران (3)، آیه 74.
(11). مثنوی، دفتر اول، ابیات 544، 547 و 548.
(12). حشر (59)، آیه 24؛ انعام (6)، آیه 14.
مالک و مدبّر همه شئون و پروردگار همه عالمیان (1) است. او هیچ شریکی ندارد، نه در آفرینش و سلطنت و نه در ربوبیّت، حکم کردن، شفاعت و هیچ کمالی دیگر. (2) غیر از خداوند، هرکس نصیب و بهرهای از (کمال) دارد، از او وام گرفته است. (3)
ای همایی که همایان فرخی! از تو دارند و سخاوت هر سخی
ای کریمی که کرمهای جهان! محو گردد پیش ایثارت نهان
ای لطیفی که گل سرخت بدید! از خجالت پیرهن را بر درید (4)
دست رحمت و قدرت الهی، گشودهاست و هرگونه که بخواهد میبخشد و روزی میدهد. (5) هر جا که باشیم، او با ما است و به آنچه میکنیم، دانا است. (6) در واقع به هر جا روی کنیم، خدا آنجا است. (7)
گر به جهل آییم، آن زندان اوست ور به علم آییم، آن ایوان اوست
ور به خواب آییم، مستان وییم ور به بیداری به دستان وییم
ور بگرییم، ابر پر زرق وییم ور بخندیم، آن زمان برق وییم
ور به خشم و جنگ عکس قهر اوست ور به صلح و عذر، عکس مهر اوست (8)
او خدایی است که دعاها را میشنود و اجابت میکند. (9)
__________________________________________________
(1). فاتحه (1)، آیه 2.
(2). انعام (6)، آیات 162، 164 و 57؛ زمر (39)، آیه 44.
(3). فاطر (35)، آیه 15.
(4). مثنوی، دفتر پنجم، ابیات 4090- 4092.
(5). مائده (5)، آیه 64.
(6). حدید (57)، آیه 4.
(7). بقره (2)، آیه 115.
(8). مثنوی، دفتر اول، ابیات 1510- 1513.
(9). غافر (40)، آیه 60.
ای دهنده عقلها! فریادرس تا نخواهی تو نخواهد هیچ کس
هم طلب از توست وهم آن نیکویی ما که ایم؟ اوّل تویی، آخر تویی
هم بگو تو، هم تو بشنو، هم تو باش ما همه لاشیم با چندین تراش (1)
- [سایر] در مورد چیستی (خداوند) و چگونگی شناخت خدا توضیح دهید؟
- [سایر] در مورد چیستی «خداوند»، توضیح دهید؟
- [سایر] سکولاریسم یعنی چه؟ در مورد چیستی و معادلهای عربی و فارسی آن توضیح دهید.
- [سایر] چرایی و چیستی حکم تنفیذ ریاست جمهوری؟ چرا تنفیذ حکم ریاست جمهوری از وظایف رهبری است؟
- [سایر] تجربه دینی چیست؟ مهمترین دیدگاهها دربارة حقیقت و چیستی آن را بررسی نمایید؟
- [سایر] چیستی هویت؟نقش انقلاب اسلامی ایران در تکامل و تطور هویت اسلامی؟
- [سایر] چیستی وگستره بیداری اسلامی؟ امواج بیداری اسلامی و غرب در گذر زمان؟راهبردهای اسلام گرایان در موج سوم؟
- [سایر] چگونه می توان صدق معارف دینی را فهمید، در حالی که می دانیم نظریات مختلفی درباره چیستی حقیقت و معیار صدق و کذب وجود دارد.
- [سایر] ماهیت و چیستی خیال از دیدگاه روانشناسی جدید و مکانیسم آن در انسان و کارکردهای آن و رابطه آن با هنر و خلاقیت چیست؟
- [سایر] شبهه: چگونه می توان صدق معارف دینی را فهمید، در حالیکه می دانیم نظریات مختلفی درباره چیستی حقیقت و معیار صدق و کذب وجود دارد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسانی که عقیده به وحدت وجود دارند یعنی می گویند در عالم هستی یک وجود بیش نیست و آن خداست و همه موجودات عین خدا هستند و کسانی که معتقدند خدا در انسان، یا موجود دیگری حلول کرده و با آن یکی شده، یا خدا را جسم بدانند احتیاط واجب، اجتناب از آنهاست.
- [آیت الله بهجت] کسی که نذر میکند باید به قصد قربت و نزدیک شدن به خداوند متعال نذر کند، بنابراین اگر برای خدا نذر نکند، صحیح نیست، بنابراین کافی است موقع نذر کردن بنابر اظهر بگوید: (لِلّهِ عَلَیَّ)، یعنی: (برای خداوند، به عهده من باشد که فلان کار را انجام بدهم)، و اگر کسی که عربی نمیداند ترجمه آن را به هر زبانی بگوید کافی است.
- [آیت الله علوی گرگانی] احکام نذر آن است که انسان بر خود واجب کند که کار خیری را برای خدا بجا آورد، یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترکنماید.
- [آیت الله شبیری زنجانی] سجده کردن برای غیر خداوند متعال حرام میباشد و بعضی از مردم که مقابل قبر امامان پیشانی را به زمین میگذارند، اگر برای شکر خداوند متعال باشد اشکال ندارد وگرنه حرام است. مستحبات و مکروهات سجده
- [آیت الله مظاهری] نذر آن است که انسان بر خود واجب کند که کار خیری را برای خدا به جا آورد، یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترک نماید.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . لازمه ایمان به خداوند متعال و ایمان به انبیاء عظام صلوات الله علیهم اجمعین و ایمان به احکام الهی آن است که شخص مؤمن، قلباً از منکر و معصیت خداوند متعال، منزجر باشد، و منکر را قلباً انکار کند.
- [آیت الله وحید خراسانی] انسان باید فقط برای خداوند عالم نماز بخواند پس کسی که ریا کند یعنی برای نشان دادن به مردم نماز بخواند نمازش باطل است خواه فقط برای مردم باشد یا خدا و مردم هر دو را در نظر بگیرد
- [آیت الله وحید خراسانی] سجده کردن برای غیر خداوند متعال حرام می باشد و بعضی از مردم که مقابل قبر امامان علیهم السلام پیشانی را بر زمین می گذارند اگر برای شکر خداوند متعال باشد اشکال ندارد وگرنه حرام است
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] سجده کردن برای غیر خداوند متعال حرام می باشد و بعضی از مردم عوام که مقابل قبر امامان پیشانی را به زمین می گذارند اگر برای شکر خداوند متعال باشد؛ اشکال ندارد و گرنه حرام است. مستحبات و مکروهات سجده:
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] نذر آن است که انسان بر خود واجب کند که کار خیری را برای خدا به جا آورد؛ یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترک نماید.