چگونه راههای اثبات کردن خداوند را به یک نوجوان بیاموزیم؟
چگونه راههای اثبات کردن خداوند را به یک نوجوان بیاموزیم؟ باید بخاطر داشت که دین اسلامی دینی است که بر پایه فطرت استوار گشته است و چون فطرت الهی انسان در دام بیراهه های شک و تردید و امیان نفسانی گرفتار نگردد بی درنگ پذیرایش گشته و به آموزه هایش ایمان می آورد. یکی از مهمترین آموزه های اسلام و بلکه تمام ادیان الهی ، بحث خدا شناسی و اثبات وجود خداوند و در یک کلام بحث پرستش است. مساله ای که بدلیل فطری بودنش هیچ گاه از بشر جدا نبوده و نخواهد بود هر چند ممکن است بخاطر برخی انحرافات و یا نادانی ها ، شکل پرستش به گونه ای دگرگون گشته باشد اما هیچ گاه پرستش امری برتر و ماورای طبیعت ، از حیات بشر حذف نشده و نمی شود فطری بودن مسائل دینی نیاز به پرستش و نیایش یکی از نیازهای اساسی و عمیق است که در عمق روان بشر وجود دارد. در بررسی تاریخی، این موضوع ثابت شده است که پرستش جزئی از وجود و کشش فطری انسان است. گاهی که این میل و روح پرستش توسط انبیا(علیهم السلام) در مسیر صحیحی قرارگرفته، به خداپرستی ختم شده، اما گاهی بر اثر جهل، انحراف و لجاجت، موجودات و اشیای گوناگون مانند سنگ و چوب، ماه، خورشید، آتش، گاو و پول مورد پرستش قرار گرفته اند. استاد شهید علّامه مطهری(رحمه الله) در این باره می فرماید: (یکی از پایدارترین و قدیمی ترین تجلّیات روح آدمی و یکی از اصیل ترین ابعاد وجود انسان ها حس نیایش و پرستش است. مطالعه آثار زندگی بشر نشان می دهد هر زمان، هرجا که بشر وجود داشته است، نیایش و پرستش هم وجود داشته است. چیزی که هست شکل کار و شخص معبود متفاوت شده است; از نظر شکل، از رقص ها و حرکات دسته جمعی موزون هم راه با یک سلسله اذکار و اوراد گرفته تا عالی ترین خضوع ها و خشوع ها).(مطهری / انسان در قرآن / ص 20 ) خداوند تبارک و تعالی در قرآن مجید، می فرماید: (فاَقِم وجهَکَ لِلدّینِ حنیفاً فطرتَ اللّهِ الّتی فَطَرالنّاسَ علَیها لا تبدیلَ لِخلقِ اللّهِ ذلکَ الدّینُ القَیِّمُ ولکنَ اکثرالناس لا تعلمون) (روم: 30); پس روی خود به سوی دین حنیف کن که مطابق فطرت خداست; فطرتی که خدا بشر را بر آن فطرت آفریده و در آفرینش خدا دگرگونی نیست، این است دین مستقیم، ولی بیش تر مردم نمی دانند. آموزش تدریجی مسائل دینی آموزش معارف و مسائل دینی دارای مراتب و درجاتی است و هر مرتبه و درجه ای از آن، اصول و مقتضیاتی دارد که باید مراعات شود. تفاوت این مراتب و درجات به دلیل تفاوت های فردی در رشد استعدادهای ذهنی و روحی و نیز تفاوت در معلومات و تجربیات و شرایط گوناگون اجتماعی و فرهنگی در متعلّمان است. بدین روی، باید مطالب و مفاهیم آموزشی و دینی متناسب با سطح درک و قوای ذهنی و روانی متعلّمان باشد. آنچه مسلم است این است که همه مفاهیم و مطالبی را که فرد در دوره جوانی و بزرگسالی قادر به فهم آن است، در دوران کودکی و نوجوانی متوجه نمی شود. بسیاری از مفاهیم مجرد و انتزاعی تنها در سنین بالاتر معنی پیدا می کند و لذا مطرح کردن مستقیم آن ها به کودک و نوجوان جز اتلاف وقت و احیاناً تأثیر منفی اثر ندارد. البته در این باب افراط و تفریط هایی صورت گرفته است که از باب مثال روسو معتقد بود مفهوم خالق و باری تعالی برای انسان تا قبل از پانزده سالگی معنایی ندارد و القاء آن موجب بت پرستی می گردد و یا کانت پیشنهاد تأخیر آموزش این مفاهیم را می داد. صرف نظر از تعیین زمان دقیق فهم هر مفهوم، آنچه در باب تربیت دینی اهمیت دارد، این است که می توان و باید از قدرت شناختی و عاطفی هر سنّی برای رشد در سنین بعدی استفاده نمود. از باب مثال در باب رشد عاطفی باید به جریان رابطه کودک با مادر و احساس تعلق و وابستگی کودک توجه نمود. زمانی این احساس تنها بین کودک و مادر است، اما رفته رفته در اثر رشد اجتماعی کودک رابطه هایی بین او و همسالان، گروههای اجتماعی، و دیگران ایجاد می شود. همین احساس تعلق چنانچه در مسیر صحیحی رشد کند، همراه با قدرت شناختی بعدی کودک، به او این اجازه را می دهد که از این احساس در رابطه با منبع اصلی قدرت و عاطفه یعنی خداوند استفاده نماید. نمونه دیگر را می توان در رابطه با مفهوم علیت جستجو کرد. در پایان دوره کودکی (و به اصطلاح دوره کودکی سوم)، یعنی حدود هفت تا دوازده سالگی، کودک به یک حالت کنجکاوی هدف دار می رسد و مفاهیم خاصی از جمله مفهوم علیت را روشن تر می فهمد. این قابلیت بهترین فرصت را برای مربّی فراهم می آورد تا رابطه کودک با خدای خویش را به زبان کودکانه تبیین سازد. توجه به این نکته نیز لازم است که تقیدات دینی و مذهبی دوران کودکی چنانچه سطحی باشد و همراه با شناخت کافی مناسب همان سن نباشد، بزودی در دوران نوجوانی دستخوش شک و تردیدهای خاص آن دوره شده و گاه منجر به تعارضات درونی و طغیان های نوجوانی می گردد. نوجوان مایل است مفاهیم دینی را با استدلال دنبال نموده و شخصاً آن ها را دریابد. اگر مقدمات این امر در دوره قبل فراهم نگردد، در دروه نوجوانی مشکل زا خواهد بود. توجه به رشد عقلی کودک و نقش تعقل و استدلال در تربیت دینی همانطور که می دانید هدف اصلی تربیت، شکوفا سازی فطرت الهی کودک و نوجوان می باشد. آموزش در این راه وسیله ای است تا متربی را با مفاهیم و مسائل لازم جهت طی مسیر آشنا سازد. این آموزش تا آنجا که وسیله ای جهت باروری و شکوفا نمودن استعداد درون باشد، ارزشمند و قابل توجه است، اما اگر به دلائل مختلف و از جمله افراط در آموزش، روش ناصحیح آموزش، و یا هدف قرار دادن خود آموزش، از اصل شکوفا سازی دور شویم، آموزش حالت منفی به خود می گیرد. از جمله خطراتی که آموزشی این چنین به همراه دارد، کاستن و یا ایجاد مانع بر سرراه رشد عقلی متربی است. امیرمؤمنان در نهج البلاغه می فرماید: (العلم علمان: علم مطبوع و علم مسموع و لاینفع المسموع اذا لم یکن المطبوع : دانش بر دو گونه است ، یکی دانش که در سرشت آدمی است و دیگری آنکه شنیدنی و آموختنی است ؛ دانش شنیدنی سودی ندارد اگر دانش در جان سرشته نباشد). (نهج البلاغه، حکمت 338 ) این مسأله که رشد شخصیت فکری و عقلانی باید در افراد و در جامعه پیدا شود، یعنی قوه تجزیه و تحلیل در مسائل بالا برود، یک مطلب اساسی است و در تعلیم و تربیت بایستی به دانش آموزی مجال اندیشه داد و او را ترغیب به تفکر کرد. معرفت و تفکر دینی نوجوان کودکی که در سال‌های پیش‌دبستانی و دبستانی با آداب دینی اُنس پیدا می‌کند و عادت دینی در او پدید می‌آید. باید در سال‌های راهنمایی معرفت دینی پیدا کند. در این مرحله باید از طریق دلیل و استدلال و نیز تعقل و تحلیل مسائل دینی با ذهن آماده و مستعد او ارتباط برقرار ساخت و با او صحبت کرد. از نظر ساختارِ ذهنی، سن 13 سالگی دوره‌ی رشد مفاهیم ذهنی و غیر ملموس است ؛ یعنی تفکر می‌تواند به درجه‌ای برسد که انسان در غیاب اشیا هم درباره‌ی آن‌ها فکر کند، در حالی‌که در سال‌های قبل از دوره‌ی راهنمایی، رشد و تفکر انتزاعی حاصل نشده است. پس ما می‌توانیم در دوره‌ی راهنمایی با آمادگی بیشتری از معرفت دینی و اندیشه‌ی دینی صحبت کنیم و به پرسش‌هایی که نوجوانان راجع به دین دارند، پاسخ بگوییم و استنباط، فهم، آگاهی و ادراک آنان را در این مرحله بالا ببریم. در سال‌های راهنمایی به بعد، بچه‌ها کم کم از چرایی مسائل سؤال می‌کنند و می‌خواهند علّت و حکمت مسائل را بدانند. کودک تا به‌حال نماز خوانده است و اکنون هم می‌خواند، اما حالا می‌خواهد بداند که این نماز چه اثری بر شخصیت او دارد و در نزد خداوند چه پاداشی دارد و اصولاً چرا باید نماز بخواند؟ او می‌خواهد راجع به صفات خداوند درک درستی داشته باشد. شما می توانید اندیشه‌ی او را در این جهت هدایت کنید و از نمونه‌ها و شواهدی مستدل و روشن در بحث‌تان بهره بگیرید. اگر مربیان به ادبیات غنی دینی و ملّی‌مان مانند: سخنان پیامبر (صلی الله علیه وسلم)، اصحاب بزرگوار و بزرگان دین ، اشعار ارزشمند شاعران و نیز به داستان‌هایی که در فرهنگ ملّی و اسلامی وجود دارد مسلط باشند، می‌توانند در معرفت دینی جذابیت ایجاد کنند. وقتی شما مناسب و بجا از اشعار خوب و زنده و با روح، از حکایت‌ها، ضرب‌المثل‌ها، داستان‌ها ، خاطرات و موضوع‌های تاریخی یاد می‌کنید، بحث‌تان شیرین‌تر می‌شود و جذابیت و گیرایی آن بالا می‌رود. نوجوان از تفکر عینی به سمت تفکر انتزاعی حرکت می کند البته این حرکت تدریجی است و در توجیه مسائل، از خیال پردازی های کودکانه فاصله می گیرد و به طرف استقراء و قیاس های منطقی پیش می رود. در مورد علت پدیده ها ، فرضیاتی را در ذهن می سازد و آنها را آزمایش می کند. این فرضیات در ابتدا با عناصر مادی محدود می شود اما به تدریج این عناصر کنار گذاشته شده می شود و تفکر شکل نمادین و سمبلیک و انتزاعی می گیرد، از این رو، فرضیاتی خارج از حوزه تجارب خود وضع می کند و با استفاده از دلایل، آن را رد می کند یا می پذیرد. این دوره را تفکر مذهبی انتزاعی می خواند و سن آن را از 14 -13 سالگی به بعد می داند. شایان ذکر است که این سن تقریبی است و نباید به عنوان سنین قطعی در نظر گرفته شود. در نتیجه نوجوان خدا را به صورتی سمبلیک و جزء مجردات می داند و این که خدا طبیعتی غیرمادی و روحانی دارد. گاهی از اوقات در بین نوجوانان هنوز حالت انسان پنداری خداوند دیده می شود که شاید بتوان آن را ناشی از پایین بودن درجه هوشی یا بی علاقگی نسبت به مسائل دینی دانست. براهین اثبات وجود خدا با توجه به مطالب پیشین به ذکر چند برهان که برای نوجوانان مناسب است در ادامه ذکر می کنیم و ترتیب آنها را از آسان به پیچیده می آوریم. برهان نظم. 1. جهان دارای نظم است. 2. هر نظمی ناظمی دارد. 3. پس این جهان ناظمی دارد. مقدّمه ی اوّل این برهان ، قضیّه ای حسّی تجربی است که با پیشرفت علوم ، یقینی بودن آن نیز روز به روز افزایش می یابد. مقدّمه ی دوم نیز برای اکثر مردم روشن است. برهان حرکت 1 - جهان طبیعت سراسر حرکت است و سکون ، امری نسبی است این قضیّه هم در فلسفه ثابت شده هم در علم فیزیک نوین . 2- هر حرکتی ، محتاج محرّک(حرکت دهنده) است. 3- خود آن محرّک نیز یا دارای حرکت است یا دارای حرکت نیست. 4- اگر دارای حرکت نیست مطلوب ما ثابت است ؛ امّا اگر حرکت دارد باز خود ، محتاج محرّک است. 5- باز محرّک او یا فاقد حرکت است یا واجد حرکت. اگر فاقد حرکت است مطلوب ثابت است و الّا باز روند قبلی تکرار می شود. 6- و چون تسلسل محال است لذا سلسله محرّکها باید منتهی به محرّکی بدون حرکت شود. 7- پس محرّک بدون حرکت یقیناً وجود دارد که همان خداست.
عنوان سوال:

چگونه راههای اثبات کردن خداوند را به یک نوجوان بیاموزیم؟


پاسخ:

چگونه راههای اثبات کردن خداوند را به یک نوجوان بیاموزیم؟

باید بخاطر داشت که دین اسلامی دینی است که بر پایه فطرت استوار گشته است و چون فطرت الهی انسان در دام بیراهه های شک و تردید و امیان نفسانی گرفتار نگردد بی درنگ پذیرایش گشته و به آموزه هایش ایمان می آورد.
یکی از مهمترین آموزه های اسلام و بلکه تمام ادیان الهی ، بحث خدا شناسی و اثبات وجود خداوند و در یک کلام بحث پرستش است. مساله ای که بدلیل فطری بودنش هیچ گاه از بشر جدا نبوده و نخواهد بود هر چند ممکن است بخاطر برخی انحرافات و یا نادانی ها ، شکل پرستش به گونه ای دگرگون گشته باشد اما هیچ گاه پرستش امری برتر و ماورای طبیعت ، از حیات بشر حذف نشده و نمی شود
فطری بودن مسائل دینی
نیاز به پرستش و نیایش یکی از نیازهای اساسی و عمیق است که در عمق روان بشر وجود دارد. در بررسی تاریخی، این موضوع ثابت شده است که پرستش جزئی از وجود و کشش فطری انسان است. گاهی که این میل و روح پرستش توسط انبیا(علیهم السلام) در مسیر صحیحی قرارگرفته، به خداپرستی ختم شده، اما گاهی بر اثر جهل، انحراف و لجاجت، موجودات و اشیای گوناگون مانند سنگ و چوب، ماه، خورشید، آتش، گاو و پول مورد پرستش قرار گرفته اند. استاد شهید علّامه مطهری(رحمه الله) در این باره می فرماید: (یکی از پایدارترین و قدیمی ترین تجلّیات روح آدمی و یکی از اصیل ترین ابعاد وجود انسان ها حس نیایش و پرستش است. مطالعه آثار زندگی بشر نشان می دهد هر زمان، هرجا که بشر وجود داشته است، نیایش و پرستش هم وجود داشته است. چیزی که هست شکل کار و شخص معبود متفاوت شده است; از نظر شکل، از رقص ها و حرکات دسته جمعی موزون هم راه با یک سلسله اذکار و اوراد گرفته تا عالی ترین خضوع ها و خشوع ها).(مطهری / انسان در قرآن / ص 20 ) خداوند تبارک و تعالی در قرآن مجید، می فرماید: (فاَقِم وجهَکَ لِلدّینِ حنیفاً فطرتَ اللّهِ الّتی فَطَرالنّاسَ علَیها لا تبدیلَ لِخلقِ اللّهِ ذلکَ الدّینُ القَیِّمُ ولکنَ اکثرالناس لا تعلمون) (روم: 30); پس روی خود به سوی دین حنیف کن که مطابق فطرت خداست; فطرتی که خدا بشر را بر آن فطرت آفریده و در آفرینش خدا دگرگونی نیست، این است دین مستقیم، ولی بیش تر مردم نمی دانند.
آموزش تدریجی مسائل دینی
آموزش معارف و مسائل دینی دارای مراتب و درجاتی است و هر مرتبه و درجه ای از آن، اصول و مقتضیاتی دارد که باید مراعات شود. تفاوت این مراتب و درجات به دلیل تفاوت های فردی در رشد استعدادهای ذهنی و روحی و نیز تفاوت در معلومات و تجربیات و شرایط گوناگون اجتماعی و فرهنگی در متعلّمان است. بدین روی، باید مطالب و مفاهیم آموزشی و دینی متناسب با سطح درک و قوای ذهنی و روانی متعلّمان باشد.
آنچه مسلم است این است که همه مفاهیم و مطالبی را که فرد در دوره جوانی و بزرگسالی قادر به فهم آن است، در دوران کودکی و نوجوانی متوجه نمی شود. بسیاری از مفاهیم مجرد و انتزاعی تنها در سنین بالاتر معنی پیدا می کند و لذا مطرح کردن مستقیم آن ها به کودک و نوجوان جز اتلاف وقت و احیاناً تأثیر منفی اثر ندارد. البته در این باب افراط و تفریط هایی صورت گرفته است که از باب مثال روسو معتقد بود مفهوم خالق و باری تعالی برای انسان تا قبل از پانزده سالگی معنایی ندارد و القاء آن موجب بت پرستی می گردد و یا کانت پیشنهاد تأخیر آموزش این مفاهیم را می داد. صرف نظر از تعیین زمان دقیق فهم هر مفهوم، آنچه در باب تربیت دینی اهمیت دارد، این است که می توان و باید از قدرت شناختی و عاطفی هر سنّی برای رشد در سنین بعدی استفاده نمود. از باب مثال در باب رشد عاطفی باید به جریان رابطه کودک با مادر و احساس تعلق و وابستگی کودک توجه نمود. زمانی این احساس تنها بین کودک و مادر است، اما رفته رفته در اثر رشد اجتماعی کودک رابطه هایی بین او و همسالان، گروههای اجتماعی، و دیگران ایجاد می شود. همین احساس تعلق چنانچه در مسیر صحیحی رشد کند، همراه با قدرت شناختی بعدی کودک، به او این اجازه را می دهد که از این احساس در رابطه با منبع اصلی قدرت و عاطفه یعنی خداوند استفاده نماید. نمونه دیگر را می توان در رابطه با مفهوم علیت جستجو کرد. در پایان دوره کودکی (و به اصطلاح دوره کودکی سوم)، یعنی حدود هفت تا دوازده سالگی، کودک به یک حالت کنجکاوی هدف دار می رسد و مفاهیم خاصی از جمله مفهوم علیت را روشن تر می فهمد. این قابلیت بهترین فرصت را برای مربّی فراهم می آورد تا رابطه کودک با خدای خویش را به زبان کودکانه تبیین سازد. توجه به این نکته نیز لازم است که تقیدات دینی و مذهبی دوران کودکی چنانچه سطحی باشد و همراه با شناخت کافی مناسب همان سن نباشد، بزودی در دوران نوجوانی دستخوش شک و تردیدهای خاص آن دوره شده و گاه منجر به تعارضات درونی و طغیان های نوجوانی می گردد. نوجوان مایل است مفاهیم دینی را با استدلال دنبال نموده و شخصاً آن ها را دریابد. اگر مقدمات این امر در دوره قبل فراهم نگردد، در دروه نوجوانی مشکل زا خواهد بود.
توجه به رشد عقلی کودک و نقش تعقل و استدلال در تربیت دینی
همانطور که می دانید هدف اصلی تربیت، شکوفا سازی فطرت الهی کودک و نوجوان می باشد. آموزش در این راه وسیله ای است تا متربی را با مفاهیم و مسائل لازم جهت طی مسیر آشنا سازد. این آموزش تا آنجا که وسیله ای جهت باروری و شکوفا نمودن استعداد درون باشد، ارزشمند و قابل توجه است، اما اگر به دلائل مختلف و از جمله افراط در آموزش، روش ناصحیح آموزش، و یا هدف قرار دادن خود آموزش، از اصل شکوفا سازی دور شویم، آموزش حالت منفی به خود می گیرد. از جمله خطراتی که آموزشی این چنین به همراه دارد، کاستن و یا ایجاد مانع بر سرراه رشد عقلی متربی است. امیرمؤمنان در نهج البلاغه می فرماید: (العلم علمان: علم مطبوع و علم مسموع و لاینفع المسموع اذا لم یکن المطبوع : دانش بر دو گونه است ، یکی دانش که در سرشت آدمی است و دیگری آنکه شنیدنی و آموختنی است ؛ دانش شنیدنی سودی ندارد اگر دانش در جان سرشته نباشد). (نهج البلاغه، حکمت 338 ) این مسأله که رشد شخصیت فکری و عقلانی باید در افراد و در جامعه پیدا شود، یعنی قوه تجزیه و تحلیل در مسائل بالا برود، یک مطلب اساسی است و در تعلیم و تربیت بایستی به دانش آموزی مجال اندیشه داد و او را ترغیب به تفکر کرد.
معرفت و تفکر دینی نوجوان
کودکی که در سال‌های پیش‌دبستانی و دبستانی با آداب دینی اُنس پیدا می‌کند و عادت دینی در او پدید می‌آید. باید در سال‌های راهنمایی معرفت دینی پیدا کند. در این مرحله باید از طریق دلیل و استدلال و نیز تعقل و تحلیل مسائل دینی با ذهن آماده و مستعد او ارتباط برقرار ساخت و با او صحبت کرد. از نظر ساختارِ ذهنی، سن 13 سالگی دوره‌ی رشد مفاهیم ذهنی و غیر ملموس است ؛ یعنی تفکر می‌تواند به درجه‌ای برسد که انسان در غیاب اشیا هم درباره‌ی آن‌ها فکر کند، در حالی‌که در سال‌های قبل از دوره‌ی راهنمایی، رشد و تفکر انتزاعی حاصل نشده است. پس ما می‌توانیم در دوره‌ی راهنمایی با آمادگی بیشتری از معرفت دینی و اندیشه‌ی دینی صحبت کنیم و به پرسش‌هایی که نوجوانان راجع به دین دارند، پاسخ بگوییم و استنباط، فهم، آگاهی و ادراک آنان را در این مرحله بالا ببریم.
در سال‌های راهنمایی به بعد، بچه‌ها کم کم از چرایی مسائل سؤال می‌کنند و می‌خواهند علّت و حکمت مسائل را بدانند. کودک تا به‌حال نماز خوانده است و اکنون هم می‌خواند، اما حالا می‌خواهد بداند که این نماز چه اثری بر شخصیت او دارد و در نزد خداوند چه پاداشی دارد و اصولاً چرا باید نماز بخواند؟ او می‌خواهد راجع به صفات خداوند درک درستی داشته باشد. شما می توانید اندیشه‌ی او را در این جهت هدایت کنید و از نمونه‌ها و شواهدی مستدل و روشن در بحث‌تان بهره بگیرید. اگر مربیان به ادبیات غنی دینی و ملّی‌مان مانند: سخنان پیامبر (صلی الله علیه وسلم)، اصحاب بزرگوار و بزرگان دین ، اشعار ارزشمند شاعران و نیز به داستان‌هایی که در فرهنگ ملّی و اسلامی وجود دارد مسلط باشند، می‌توانند در معرفت دینی جذابیت ایجاد کنند. وقتی شما مناسب و بجا از اشعار خوب و زنده و با روح، از حکایت‌ها، ضرب‌المثل‌ها، داستان‌ها ، خاطرات و موضوع‌های تاریخی یاد می‌کنید، بحث‌تان شیرین‌تر می‌شود و جذابیت و گیرایی آن بالا می‌رود.
نوجوان از تفکر عینی به سمت تفکر انتزاعی حرکت می کند البته این حرکت تدریجی است و در توجیه مسائل، از خیال پردازی های کودکانه فاصله می گیرد و به طرف استقراء و قیاس های منطقی پیش می رود. در مورد علت پدیده ها ، فرضیاتی را در ذهن می سازد و آنها را آزمایش می کند. این فرضیات در ابتدا با عناصر مادی محدود می شود اما به تدریج این عناصر کنار گذاشته شده می شود و تفکر شکل نمادین و سمبلیک و انتزاعی می گیرد، از این رو، فرضیاتی خارج از حوزه تجارب خود وضع می کند و با استفاده از دلایل، آن را رد می کند یا می پذیرد. این دوره را تفکر مذهبی انتزاعی می خواند و سن آن را از 14 -13 سالگی به بعد می داند. شایان ذکر است که این سن تقریبی است و نباید به عنوان سنین قطعی در نظر گرفته شود. در نتیجه نوجوان خدا را به صورتی سمبلیک و جزء مجردات می داند و این که خدا طبیعتی غیرمادی و روحانی دارد. گاهی از اوقات در بین نوجوانان هنوز حالت انسان پنداری خداوند دیده می شود که شاید بتوان آن را ناشی از پایین بودن درجه هوشی یا بی علاقگی نسبت به مسائل دینی دانست.
براهین اثبات وجود خدا
با توجه به مطالب پیشین به ذکر چند برهان که برای نوجوانان مناسب است در ادامه ذکر می کنیم و ترتیب آنها را از آسان به پیچیده می آوریم.
برهان نظم.
1. جهان دارای نظم است. 2. هر نظمی ناظمی دارد. 3. پس این جهان ناظمی دارد.
مقدّمه ی اوّل این برهان ، قضیّه ای حسّی تجربی است که با پیشرفت علوم ، یقینی بودن آن نیز روز به روز افزایش می یابد. مقدّمه ی دوم نیز برای اکثر مردم روشن است.
برهان حرکت
1 - جهان طبیعت سراسر حرکت است و سکون ، امری نسبی است این قضیّه هم در فلسفه ثابت شده هم در علم فیزیک نوین . 2- هر حرکتی ، محتاج محرّک(حرکت دهنده) است. 3- خود آن محرّک نیز یا دارای حرکت است یا دارای حرکت نیست. 4- اگر دارای حرکت نیست مطلوب ما ثابت است ؛ امّا اگر حرکت دارد باز خود ، محتاج محرّک است. 5- باز محرّک او یا فاقد حرکت است یا واجد حرکت. اگر فاقد حرکت است مطلوب ثابت است و الّا باز روند قبلی تکرار می شود. 6- و چون تسلسل محال است لذا سلسله محرّکها باید منتهی به محرّکی بدون حرکت شود. 7- پس محرّک بدون حرکت یقیناً وجود دارد که همان خداست.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین