یکی از براهین ساده، برهان علّیت است: برهان علیت برهانی کاملا معقول و عام است که با اندکی تامل در اجزای آن می توان دریافت که امکان انکار و تردید در آن وجود ندارد ؛ این برهان از یک اصل کاملا بدیهی و ضروری تشکیل شده است که می گوید : ( هر پدیده ای نیاز به پدیدآورنده دارد ) .در متن این قانون پدیده بودن لحاظ شده ، یعنی چیزی که پدیده است ، البته برداشت اشتباهی از این قانون صورت می گیرد و به جای هر پدیده ، هر موجود گذاشته می شود ، آن گاه گفته می شود که هر موجودی نیاز به علت دارد و این کاملاً اشتباه است. این اصل می گوید هر چیز که پدیده است، یعنی هر چیز که نبود و بود شد ، هر چیز که حادث و ایجاد شده است و سابقه نبودن دارد و به عبارت فلسفی هر چیز که ( ممکن الوجود) است -یعنی الان هست اما بودنش ضرورتی ندارد و می توانست نباشد- ، نیاز به علت دارد . دلیل آن هم کاملا واضح است، زیرا هر یک از ما به راحتی با مراجعه به عقل مان در می یابیم که هر پدیده ای پدید آورنده ای می خواهد ،زیرا نمی تواند خودش را به وجود آورد ،چون قبل از به وجود آمدنش نبوده تا این کار را بکند .بدون هیچ علتی هم معقول نیست که از نیستی به هستی تبدیل شود . پس حتما علتی غیر ازخودش برای به وجود آمدن داشته است. بر این اساس هرچه در جهان هستی یافت می شود که دارای عمر معینی بوده ، در زمان خاصی پدید آمده یقینا پدیدآورنده ای داشته است. پدید آورنده در نهایت باید به موجودی ختم شود که خود پدیده نباشد . اگر همه موجودات عالم از قسم پدیده باشند و هر یک دیگری را به وجود اورده باشد ، اولین پدیده بی علت خواهد ماند زیرا همه پدیده های دیگر معلول او محسوب می شوند و بعد از او به وجود امده اند، ولی خود او دارای علتی نیست که این امر محال و خلاف فرض است. همه جهان هستی که ما می شناسیم و مرزهای بیکران کائنات دارای عمر معینی بوده و در زمان خاصی و بر اساس داستان معینی (بیگ بنگ یا نظریه رسیمان یا هر فرضیه دیگری) به وجود آمده است ؛ در واقع اختلافی که در نظر دانشمندان در خصوص عمر کائنات وجود دارد ،به مقدار این امر برمی گردد، نه به اصل ایجاد و حدوث آن ، در نتیجه یقینا آنچه به عنوان موجودات عالم می شناسیم ، همه در زمره پدیده ها هستند و نیازمند به علت . علت ها هم در نهایت باید به علتی برگردند که خود معلول علت دیگری نیست ؛ این موجود همان چیزی است که ما نام او را ( خدا ) می گذاریم. البته بحث دقیق تر در این زمینه که چرا موجودات نمی توانند علت یک دیگر باشند به بحث دقیق استحاله دور و تسلسل مربوط می شود که دلایل گوناگونی بر آن اقامه شده است ، اما به طور مختصر باید گفت که: اگر بنا باشد موجودات (پدیدها) علت ایجاد هم باشند در نهایت لازم می آید یک موجود هم علت باشد و هم معلول که این امر دور محال نامیده می شود ، یعنی لازم است الف علت ب و ب علت ج و ج علت دال باشد؛ اما در نهایت دال علت الف باشد که این ضرورتا محال است چرا که لازمه آن این است که دال هم علت الف باشد هم معلول آن . یا این که علت موجود 1 موجود 2 و علت موجود 2 موجود 3 و ... باشد که همه به عنوان یک سلسله و زنجیر تا بی نهایت به علت قبلی منتهی شوند ؛ بطلان این ادعا نیز روشن است. زیرا اگر همه این سلسله بی نهایت علت و معلول ها را در ذهن خود در یک مجموعه در نظر بگیریم و بپرسیم آیا همه این مجموعه پدیده است یا خیر؟ ناچاریم بگوییم : بله ؛ در نتیجه وقتی همه این ها پدیده شدند ، نیازمند علتی بیرون از خود هستند که پدیده نباشد و در این مجموعه قرار نگیرد . البته اگر موضوع قانون را (موجود ) بگذاریم ،اصلا عقل ما این قانون را منطقی نمی داند .لااقل نمی تواند کلیت آن را تایید کند ،یعنی می پرسد از کجا معلوم که همه موجودات علتی داشته باشند ؟ موجود بودن که نیاز به دلیل ندارد ،چه بسا موجودی همواره بوده و خواهد بود و نیاز به علت در باره او بی معناست ؛ بلکه باید گفت یک موجود چون قبلاً نبوده و بعدا وجود یافته ، نیاز به دلیل دارد ، نه چون الان وجود دارد. بر این اساس اشکالی که برخی مطرح می کنند و می گویند اگر هرچیزی علتی می خواهد ،پس علت خدا چیست ،هم از اساس بی معنا خواهد بود، زیرا ذات خدا چیزی نیست که قبلاً نبود و بعد به وجود آمد تا به دنبال علت او باشیم . او ازلی است. بله اگر در زمانی نبود و بعد به وجود آمد ، باید سراغ علتش برویم ،و این فرض با خدا بودن ، واجب الوجود بودن و ازلی بودن سازگار نیست. البته ممکن است گفته شود چطور ممکن است یک موجود وجودش ذاتی باشد و این وجود را از چیز دیگر نگرفته باشد ، یعنی علت نداشته باشد ؛ در پاسخ می توان گفت: این امر هرچند برای ما که همواره با موجودات ممکن و پدیده سروکار داریم ،نامانوس است اما از نظر عقل وجود چنین موجودی محال نیست ، بلکه با دقت و تامل می توان دریافت که لازم و ضروری است. این امر در امور متداول و عادی زندگی ما هم نمونه هایی دارد ، مثلا می توان گفت :روشنایی هر چیزی که روشن شده ،به وسیله نور است ،ولی نمی توان گفت :پس روشنی خود نور از چیست ؟ چون نور خودش ذاتاً روشن و نور است ، معنی ندارد دنبال علت دیگر برای آن بر آییم. چیزی که نور نبود و نور شد ، باید دنبال علت نورش بود ، نه چیزی که ذاتش فقط همان نور است .
یکی از براهین ساده، برهان علّیت است:
برهان علیت برهانی کاملا معقول و عام است که با اندکی تامل در اجزای آن می توان دریافت که امکان انکار و تردید در آن وجود ندارد ؛ این برهان از یک اصل کاملا بدیهی و ضروری تشکیل شده است که می گوید : ( هر پدیده ای نیاز به پدیدآورنده دارد ) .در متن این قانون پدیده بودن لحاظ شده ، یعنی چیزی که پدیده است ، البته برداشت اشتباهی از این قانون صورت می گیرد و به جای هر پدیده ، هر موجود گذاشته می شود ، آن گاه گفته می شود که هر موجودی نیاز به علت دارد و این کاملاً اشتباه است.
این اصل می گوید هر چیز که پدیده است، یعنی هر چیز که نبود و بود شد ، هر چیز که حادث و ایجاد شده است و سابقه نبودن دارد و به عبارت فلسفی هر چیز که ( ممکن الوجود) است -یعنی الان هست اما بودنش ضرورتی ندارد و می توانست نباشد- ، نیاز به علت دارد . دلیل آن هم کاملا واضح است، زیرا هر یک از ما به راحتی با مراجعه به عقل مان در می یابیم که هر پدیده ای پدید آورنده ای می خواهد ،زیرا نمی تواند خودش را به وجود آورد ،چون قبل از به وجود آمدنش نبوده تا این کار را بکند .بدون هیچ علتی هم معقول نیست که از نیستی به هستی تبدیل شود . پس حتما علتی غیر ازخودش برای به وجود آمدن داشته است.
بر این اساس هرچه در جهان هستی یافت می شود که دارای عمر معینی بوده ، در زمان خاصی پدید آمده یقینا پدیدآورنده ای داشته است. پدید آورنده در نهایت باید به موجودی ختم شود که خود پدیده نباشد . اگر همه موجودات عالم از قسم پدیده باشند و هر یک دیگری را به وجود اورده باشد ، اولین پدیده بی علت خواهد ماند زیرا همه پدیده های دیگر معلول او محسوب می شوند و بعد از او به وجود امده اند، ولی خود او دارای علتی نیست که این امر محال و خلاف فرض است.
همه جهان هستی که ما می شناسیم و مرزهای بیکران کائنات دارای عمر معینی بوده و در زمان خاصی و بر اساس داستان معینی (بیگ بنگ یا نظریه رسیمان یا هر فرضیه دیگری) به وجود آمده است ؛ در واقع اختلافی که در نظر دانشمندان در خصوص عمر کائنات وجود دارد ،به مقدار این امر برمی گردد، نه به اصل ایجاد و حدوث آن ، در نتیجه یقینا آنچه به عنوان موجودات عالم می شناسیم ، همه در زمره پدیده ها هستند و نیازمند به علت . علت ها هم در نهایت باید به علتی برگردند که خود معلول علت دیگری نیست ؛ این موجود همان چیزی است که ما نام او را ( خدا ) می گذاریم.
البته بحث دقیق تر در این زمینه که چرا موجودات نمی توانند علت یک دیگر باشند به بحث دقیق استحاله دور و تسلسل مربوط می شود که دلایل گوناگونی بر آن اقامه شده است ، اما به طور مختصر باید گفت که:
اگر بنا باشد موجودات (پدیدها) علت ایجاد هم باشند در نهایت لازم می آید یک موجود هم علت باشد و هم معلول که این امر دور محال نامیده می شود ، یعنی لازم است الف علت ب و ب علت ج و ج علت دال باشد؛ اما در نهایت دال علت الف باشد که این ضرورتا محال است چرا که لازمه آن این است که دال هم علت الف باشد هم معلول آن .
یا این که علت موجود 1 موجود 2 و علت موجود 2 موجود 3 و ... باشد که همه به عنوان یک سلسله و زنجیر تا بی نهایت به علت قبلی منتهی شوند ؛ بطلان این ادعا نیز روشن است. زیرا اگر همه این سلسله بی نهایت علت و معلول ها را در ذهن خود در یک مجموعه در نظر بگیریم و بپرسیم آیا همه این مجموعه پدیده است یا خیر؟ ناچاریم بگوییم : بله ؛ در نتیجه وقتی همه این ها پدیده شدند ، نیازمند علتی بیرون از خود هستند که پدیده نباشد و در این مجموعه قرار نگیرد .
البته اگر موضوع قانون را (موجود ) بگذاریم ،اصلا عقل ما این قانون را منطقی نمی داند .لااقل نمی تواند کلیت آن را تایید کند ،یعنی می پرسد از کجا معلوم که همه موجودات علتی داشته باشند ؟ موجود بودن که نیاز به دلیل ندارد ،چه بسا موجودی همواره بوده و خواهد بود و نیاز به علت در باره او بی معناست ؛ بلکه باید گفت یک موجود چون قبلاً نبوده و بعدا وجود یافته ، نیاز به دلیل دارد ، نه چون الان وجود دارد.
بر این اساس اشکالی که برخی مطرح می کنند و می گویند اگر هرچیزی علتی می خواهد ،پس علت خدا چیست ،هم از اساس بی معنا خواهد بود، زیرا ذات خدا چیزی نیست که قبلاً نبود و بعد به وجود آمد تا به دنبال علت او باشیم . او ازلی است. بله اگر در زمانی نبود و بعد به وجود آمد ، باید سراغ علتش برویم ،و این فرض با خدا بودن ، واجب الوجود بودن و ازلی بودن سازگار نیست.
البته ممکن است گفته شود چطور ممکن است یک موجود وجودش ذاتی باشد و این وجود را از چیز دیگر نگرفته باشد ، یعنی علت نداشته باشد ؛ در پاسخ می توان گفت: این امر هرچند برای ما که همواره با موجودات ممکن و پدیده سروکار داریم ،نامانوس است اما از نظر عقل وجود چنین موجودی محال نیست ، بلکه با دقت و تامل می توان دریافت که لازم و ضروری است.
این امر در امور متداول و عادی زندگی ما هم نمونه هایی دارد ، مثلا می توان گفت :روشنایی هر چیزی که روشن شده ،به وسیله نور است ،ولی نمی توان گفت :پس روشنی خود نور از چیست ؟ چون نور خودش ذاتاً روشن و نور است ، معنی ندارد دنبال علت دیگر برای آن بر آییم. چیزی که نور نبود و نور شد ، باید دنبال علت نورش بود ، نه چیزی که ذاتش فقط همان نور است .
- [سایر] چگونه راههای اثبات کردن خداوند را به یک نوجوان بیاموزیم؟
- [سایر] راههای تقرب به خدا چیست؟
- [سایر] راههای درک بهتر خداوند چیست و چگونه تفکرات انحرافی انکار خدا را از خود دور کنیم؟
- [سایر] خدا کیه ؟ چه طوری میشه خدا رو اثبات کرد؟
- [سایر] ضمن بیان حد خوف از خدا، راههای تحصیل این خوف پسندیده را بیان کنید؟
- [سایر] براهین اثبات وجود خداوند را بیان کنید؟
- [سایر] لطفا یگانگی خداوند را برای من اثبات کنید؛ وجود خداوند برای من مسلّم است؟
- [سایر] لطفاً یگانگی خداوند را برای من اثبات کنید (وجود خداوند برای من مسلّم است)؟
- [سایر] اثبات کنید که چرا خداوند باید نامحدود باشد؟
- [سایر] اثبات کنید که چرا خداوند باید نامحدود باشد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] برای تعیین قبله راههای زیادی وجود دارد: نخست کوشش کند تا یقین حاصل نماید و نیز می تواند به گفته دو شاهد عادل و یا یک فرد مورد اطمینان که از روی نشانه های حسی شهادت می دهد و یا به قول کسی که از روی قاعده علمی قبله را می شناسد و محل اطمینان است عمل کند و اگر اینها ممکن نشد باید به گمانی که از محراب مسجد مسلمانان یا قبرهای آنان یا از راههای دیگر پیدا می شود عمل نماید.
- [آیت الله مظاهری] حاکم شرع در اجرای حدود باید طبق موازین شرعی حکم کند و علم او در اثبات جرم معتبر نیست.
- [آیت الله مظاهری] اگر برای اثبات جرم احتیاج به تشریح بدن میّت شود، با اذن ولی او یا حاکم شرع جایز است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر شک کند که آنچه را خارج نموده است به حد نصاب رسیده است یا خیر، احتیاط واجب آن است که امتحان نماید یعنی از راه وزن کردن یا راههای دیگر قیمت آن را معلوم نماید.
- [آیت الله جوادی آملی] .اگر مال خمس نداده از شخص غیر معتقد به خمس مانند کافر به مسلمان معتقد به خمس از راههای عادی منتقل شود, پرداخت خمس آن بر مسلمان واجب نیست.
- [آیت الله مکارم شیرازی] قبله نماهای معمولی در صورتی که سالم باشد از وسایل خوب برای شناخت قبله است و گمان حاصل از آن کمتر از گمان از راههای دیگر نیست، بلکه غالباً دقیق تر است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] قسم دو نوع است: الف: قسم برای انجام یا ترک کاری در آینده. ب: قسم برای اثبات یا نفی چیزی.
- [آیت الله مظاهری] اگر برای تشویق و ترغیب در اثبات حقّی یا از بین بردن باطلی به کسی چیزی دهند، رشوه نیست و مانعی ندارد.
- [آیت الله اردبیلی] اگر به بدهکاری خود اقرار نماید ولی بگوید: (آن را پرداخت کردهام)، بدهکاری او ثابت میشود، ولی پرداخت آن را باید اثبات نماید.
- [آیت الله مظاهری] هیچکدام از علوم غریبه حجّیت ندارد و چیزی بهواسطه آن اثبات نمیشود، گرچه بهواسطه آنها یقین حاصل شود، زیرا یقینی حجّت است که از راه متعارف پیدا شود.