مقصود از حقایق توحید و حقایق اسماء و تجلیات آنها چیست؟ توحید عرفانی اگرچه اصحاب دانش و بینش در رشته های گوناگون از کلام، فلسفه، اخلاق و ... درصدد نیل به توحید هستند و در علم و عمل تلاش و مجاهده علمی و عملی آنها شناختن در مسیر توحید و فهم توحیدی و عمل توحیدی است لکن در این میان عرفان و عارف از مقوله ای ممتاز و برجسته دیگری هستند که با برهان و شناختن علمی و مفهومی و حصولی سروکار ندارند بلکه بالاتر و والاتر با شدن و عرفان و معرفت های سلوکی و مقامات و احوال مأنوس و محشور هستند و نهایت سیر و سلوک عارفان وصول به مقام (توحید) است که قله منیع انسانیت و کمال امکانی به شمار می رود و با توحید عامیانه، عالمانه متکلمانه وفیلسوفانه فرق های فاحشی دارد چه این که (توحید عارف یعنی طی طریق کردن و رسیدن به مرحله جز خدا هیچ ندیدن).(مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، ص188، انتشارا دفتر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ جدید زمستان 62؛ ناگفته نماند بحث وحدت وجود از ابحاث بسیار گسترده و ژرف و شگرف اصحاب حکمت و ارباب قلوب است که در کتابهای حکمی و عرفانی مورد بحث قرار گرفت.) خواجه نصیر طوسی آن حکیم قدوسی می فرماید: (توحید یکی گفتن و یکی کردن باشد و توحید به معنای اول شرط باشد در ایمان که مبدأ معرفت بو و به معنای تصدیق به آن که خدای تعالی یکی است- انّما الله اله واحد- و به معنای دوم کمال معرفت باشد که بعد از ایقان حاصل شود آن چنان بود که هر گاه موقن را یقین شود که در وجود جز باری تعالی و فیض او نیست و فیض او را هم وجود به انفراد نیست پس نظر از کثرت بریده کند و همه یکی داند و یکی بیند پی همه را یکی کرده باشد، در سر خود از مرتبه (وحده لاشریک له فی الالهیه) بدان مرتبه رسیده که (وحده لاشریک له فی الوجود). در این مرتبه ماسوی الله حجاب او شود و نظر به غیر الله شرک مطلق شمرد و به زبان حال گوید: ( إِنّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذی فَطَرَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ حَنیفًا وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ)(انعام/79. اوصاف الاشراف، ص156) شیخ مصلح الدین سعدی نیز مسأله مهم (وحدت شخصی وجود) یا (وحدت وجود) و به معنای (وحدت شهود) که البته مرتبه اش مادون رحمت وجود است.(تحریر تمهید القواعد، ص47، انتشارات الزهرا، چ اول، جوادی آملی، عبدالله، الله شناسی، ج2، ص252، سیدمحمدحسین حسینی تهرانی وشرح مبسوط منظومه، ج1 و تماشاگه راز ... .) را چنین ترسیم و تصویر می نماید: ره عقل جز پیچ در پیچ نیست***بر عارفان جز خدا هیچ نیست توان گفتن این با حقائق شناس*** ولی خورده گیرند اهل قیاس پس این آسمان و زمین چیستند***بنی آدم و دیو و دد کیستند عظیم است پیش تو دریا به موج*** بلند است خورشید تابان به اوج همه هر چه هستند از آن کمترند***که با هستی اش نام هستی برند چو سلطان عزت علم برکشد*** جهان سر به جیب عدم در کشد(بوستان سعدی، ص گرچه در باب وحدت شهود و وحدت وجود ابحاث عمیق و وسیع فلسفی و عرفانی موجود است که قابل احصاء نیست و فهم و درک و تبیین آن به حقیقت بسیار دشوار سات و از مسائل غامض و بسیار پیچیده و پردامنه حکمت و عرفان وحدت وجود است(جامع الاسرار، ص40 و 41) که تنها مؤمن ممتحن به مقام فهم و شهود آن نائل می شود ولا غیر. مرحوم سیدحیدر آملی آن عارف اهل بیتی در کتاب (اسرار الشریعه و اطوار الطریقه و انوارالحقیقه) توحید اهل شریعت را (توحید فعلی) و توحید اهل طریقت را (توحید وصفی) و توحید اهل حقیقت را (توحید ذاتی) به این معنا که تمام ذات ها و وجودها از نظر آنها دور شده و فقط به موجد حقیقی آنها یعنی خدای متعال التفات و توجه دارند سپس سیدحیدر آملی دعای معروف پیامبر(ص) که می فرماید: (اللهم انی اعوذ بعفوک من عقابک و اعوذ برضاک من سخطک و اعوذ بک منک) را بر مراحل سه گانه توحید یعنی اولی را توحید فعلی، دومی را توحید وصفی و سومی را توحید ذاتی تطبیق می دهد.(اسرارالشیعه و اطوار الطریقه و انوار الحقیقه، ص70-81) آری به حقیقت که اساس عرفان بر دو چیز نهاده شده است: الف. توحید ب. موحد و (انسان کامل) همان مظهر موحدی است که نه تنها به مقام توحید شهودی(وحدت شهود نائل آمده است بلکه به توحید وجودی(وحدت وجود) بار یافته است که مقام (ولایت) همانا نیل به (توحید ذاتی) الهی با عبور از توحید فعلی و وصفی است که انسان سالک با طی منازل و مقاماتی بر محور سیر و سلوک عرفان به (مقام توحید) واصل می شود که صدرالدین قونوی در مفتاح غیب وجود و ابن فناری در مصباح الانس برای توحید چهار مرتبه یاد نموده اند: الف. قِشر قِشر آن همان اقرار زبان با غفلت قلب است. ب. قِشر و آن تصدیق قلبی گرچه به طور تقلید یا نظر و فکر و استدلال باشد. ج. لُبّ و آن مشاهده و کشف اینکه همه اشیاء صادر از حق یکتا و یگانه اند. د. لبّ لبّ و آن اینکه در جهان هستی چیزی غیر از واحد نیست و این فناوری در توحید است.(مصباح الانس، ص3) معانی توحید و اقسام و انواع آن - توحید در لغت تفرید است و در اصطلاح اهل ذوق به تفرید وجود محض است.(مصباح الهدایه، ص61) - هجویری گوید: (حقیقت توحید حکم کردن بر یگانگی خداست و چون خدا یکی است بی قسیم اندر ذات و صفات خود و بی شریک و بی بدیل اندر افعال خود، موحدان وی را بدین صفت دانند و دانش و علم آنها را به یگانگی خدا توحید خوانند. توحید به سه گونه است، یکی علم حق مرحق را و آن علم او بود به یگانگی خود و دیگر توحید حق بر خلق را و آن حکم وی بود به توحید بنده و آفرینش توحید اندر دل وی و سوم توحید خلق باشد و مرحق را و آن علم ایشان بود به وحدانیت خدای عزوجل، پس چون بنده به حق عارف بود بر وحدانیت وی حکم تواند کرد.)(کشف المحجوب، ص357) - خواجه عبدالله انصاری گوید: توحید اقرار عامه مؤمنان راست و توحید معرفت عارفان و صدیقان راست. توحید اقرار آن است که الله را یکتاگویی و توحید معرفت آن است که الله را یکتا باشی.(نقل از عده، ج4، ص267و429) انواع توحید: (توحید عام یکی شنیدن است و توحید خاص یکی داشتن و توحید خاص الخاص یکی دیدن.)(رسائل خواجه عبدالله انصاری، ص140) - توحید چهار قسم است: 1. توحید شهودی 2. توحید علمی 3. توحید عیانی 4. توحید عیانی کشفی 1. (توحید شهودی، توحید شهودی و وجدانی ذوقی را سه مرتبت است. اول آن که حضرت حق به تجلی افعالی بر سالک متجلی می شود و سالک صاحب تجلی جمیع افعال و اشیاء را در افعال حق فانی یابد و در هیچ مرتبت، هیچ شیئ ای را غیر حق فاعل نبیند و غیر از او مؤثر نشناسد و این مقام را (مَحو) می نامند. دوم آنکه حضرت حق به تجلی صفاتی بر سالک متجلی گردد و سالک صفات تمام اشیاء را در صفات حق فانی یابد و صفات اشیاء را در صفات حق بیند و غیر حق را مطلقا هیچ صفت نبیند و اشیاء را مظهر و مجلای صفات الهی بشناسد که این مقام را (طَمس) گویند. سوم آنکه حضرت حق به تجلی ذاتی بر او تجلی شود و سالک در تمام ذوات اشیاء را در پرتو نور تجلی ذات خدا فانی یابد و تعینات عدمی و وجودی به فناء در توحید ذاتی مرتفع شود و هیچ شئی را به غیر حق موجود نبیند و نداند و وجود را حق داند و به جز وجود واجب، موجود دیگری نبیند که این (مَحق) گویند که صاحب این مقام تمام اشیاء و صفات و افعال را متلاشی در ذات حق داند.)(شرح گلشن راز، ص268) 2. توحید علمی-توحید علمی آن است که بداند که غیر از حق هیچ موجود نیست و اشیاء مظاهر حقند و به صورت همه اوست.(همان، ص371) 3. توحید عیانی و 4. توحید عیانی کشفی که موقوف بر آن است تا سالک طریق تصفیه به مقامی برسد که تعین و هستی مجازی وی که پرده جمال الهی گشته و مانع مشاهده بود محو و فانی گشته و بی خود شود و خود را حق دیده به لسان حق ناطق به نطق (انا الحق) گردد.(همان، ص271) حضرت امام خمینی(ره) می نویسند: ( ... و اما آیه شریفه سوم و آن این است: هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن و هو بکل شیی علیم)(حدید، 3) عارف به معارف حق ارباب معرفت و یقین و سالک طریق اصحاب قلوب و سالکین می داند که منتهای سلوک سالکان و غایت آمال عارفان فهم همین یک آیه شریفه محکمه است و به جان دوست قسم که تعبیری برای حقیقت توحید ذاتی و اسمائی بهتر از این تعبیر نیست و سزاوار آن است که جمیع اصحاب معارف برای این عرفان تام محمدی(ص) و کشف جامع احمدی و آیه محکمه الهی سجده کنند و در خاک افتند ... .)(چهل حدیث، ص657، مؤسسه نشر آثار امام خمینی(ره)، چ چهارم، سال 73) و استاد حسن زاده آملی می فرمایند: (هدف انسان رسیدن به توحید صمدی است)(انسان در عرف عرفان، ص12، انتشارات سروش، سال 77، چ اول) یعنی انسان پله های معرفت را بالا برود و از علم الیقین به عین الیقین و از عین الیقین به حق الیقین و از حق الیقین به بردالیقین برسد و ببیند که: (هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن) که مولانا نیز در تبیین چنین عرفان توحیدی و توحید عرفانی سروده اند: (ما چونائیم و نوا در ما زتوست*** ما چو کوهیم و صدا در ما زتوست ما چو شطرنجیم اندر برد و مات*** برد و مات ما زتوست ای خوش صفات ما همه شیران ولی شیر علم***حمله مان از باد باشد دم به دم حمله مان پیدا و ناپیداست باد***جان فدای آن که ناپیداست باد مرحوم استاد علامه طباطبایی(ره) می فرمایند: (توحید بدین معنا- توحید اطلاقی- از جمله اموری است که توفیق اثبات آن تنها نصیب پیروان آئین اسلام گشته است و مذاهب و ادیان گذشته از آن محروم بوده اند، زیرا ظاهر آنچه از ایشان درباره توحید بدست ما رسیده مقام (واحدیت) است ... .)(رسائل توحیدیف ص33، ترجمه علی شیروانی، انتشارات الزهراء، چ اول، سال 70) حضرت امام خمینی(ره) در اشاره به (عملی بودن) توحید که با ریاضات تلبیه حاصل شود، می نویسد: ( ... و علم توحید شاید از کلمه توحید که تفصیل است، عملی بودن آن نیز استفاده شود چه که به حسب مناسبت اشتقاق، توحید از کثرت رو به وحدت رفتن و جهات کثرت را در عین جمع مستهلک و مضمحل نمودن است و این معنی با برهان حاصل نیاید بلکه به ریاضت قلبیه و توجه غریزی به مالک القلوب باید قلب را از آنچه برهان افاده نموده آگاه نموده تا حقیقت توحید حاصل شود.)(آداب الصلاه، ص103) مرحوم استاد علامه طباطبایی(ره) در مواضع متعدد تفسیر المیزان از توحید علمی و عینی یا نظری و علمی و حتی از شناخت راه هایی که انسان سالک را به مقام توحید الهی می رساند، بحث نموده اند.(تفسیر المیزان، ج1، ص399 تا 409، ج4، ص376، ج6، 90 تا 96 و 187 تا 188، ج10، ص297، ج11، ص190 و 305، ج12، ص143 و 23، ج13، ص134، ج14، ص303، ج17، ص376، ج18، ص200، ج20، ص247) و در تذییلات بر مکاتیب حکمی سیداحمد کربلایی و محمدحسین کمپانی اصفهانی نیز ابحاث عمیق و شیرین و دلنشینی را آورده اند.(توحید علمی و عینی، انتشارات حکمت، سیدمحمد حسین تهرانی) چنانکه در علی(ع) و فلسفه الهی و رسائل توحیدی نیز بحث های فراوانی را مطرح کرده اند که بسیار قابل تأمل و بهره برداری است چه اینکه (توحید) عصاره و فشرده اسلام ناب پیامبراکرم(ص) و عترت طاهره اش(ع) است. صدرالمتأهلین شیرازی معروف به ملاصدرا پس از بحث از توحید به شیوه برهانی و عرفانی(اسفار، ج1، سفر3، صص16-42 و 63، 110 و 120) یا عقلی و کشفی (توحید خاص) را چنین مطرح می فرمایند: (توحید خاص مرتبه حق الیقین است و رسیدن به این مقام که (لامؤثر فی الوجود الا الله) و اینکه وجود یک حقیقت است و آن عین حق تعالی است و این که ماهیات امکانیه را وجود حقیقی نیست و موجودیت آنها به انصباغ نور وجود است و ظاهر در همه مظاهر و ماهیات و مشهود در همه شئوون و تکثیر حیثیات آن سبب نمود ممکنات است و این مظاهر و شئوونات تأصل وجودی ندارند و بالجمله تعدد و تکثر و تکرار در مظاهر و مرایای وجود است نه در ذات وجود).(اسفار، ج2، سفر1، ص338 که البته به زبان فلسفی و با روش حکمت متعالیه ای از توحید سخن گفته شد.) شیخ محمود شبستری در فهم و شهود (سرّ وحدت) سروده اند: کسی بر سرّ وحدت گشت واقف*** که او واقف نشد اندر مواقف دل عارف شناسای وجود است*** وجود مطلق او را در شهود است برو تو خانه دل را فرو روب*** مهیا کن مقام و جای محبوب چو تو بیرون شدی او اندر آید*** به تو بی تو جمال خود نماید ... (گلشن راز)
مقصود از حقایق توحید و حقایق اسماء و تجلیات آنها چیست؟
توحید عرفانی
اگرچه اصحاب دانش و بینش در رشته های گوناگون از کلام، فلسفه، اخلاق و ... درصدد نیل به توحید هستند و در علم و عمل تلاش و مجاهده علمی و عملی آنها شناختن در مسیر توحید و فهم توحیدی و عمل توحیدی است لکن در این میان عرفان و عارف از مقوله ای ممتاز و برجسته دیگری هستند که با برهان و شناختن علمی و مفهومی و حصولی سروکار ندارند بلکه بالاتر و والاتر با شدن و عرفان و معرفت های سلوکی و مقامات و احوال مأنوس و محشور هستند و نهایت سیر و سلوک عارفان وصول به مقام (توحید) است که قله منیع انسانیت و کمال امکانی به شمار می رود و با توحید عامیانه، عالمانه متکلمانه وفیلسوفانه فرق های فاحشی دارد چه این که (توحید عارف یعنی طی طریق کردن و رسیدن به مرحله جز خدا هیچ ندیدن).(مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، ص188، انتشارا دفتر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ جدید زمستان 62؛ ناگفته نماند بحث وحدت وجود از ابحاث بسیار گسترده و ژرف و شگرف اصحاب حکمت و ارباب قلوب است که در کتابهای حکمی و عرفانی مورد بحث قرار گرفت.)
خواجه نصیر طوسی آن حکیم قدوسی می فرماید:
(توحید یکی گفتن و یکی کردن باشد و توحید به معنای اول شرط باشد در ایمان که مبدأ معرفت بو و به معنای تصدیق به آن که خدای تعالی یکی است- انّما الله اله واحد- و به معنای دوم کمال معرفت باشد که بعد از ایقان حاصل شود آن چنان بود که هر گاه موقن را یقین شود که در وجود جز باری تعالی و فیض او نیست و فیض او را هم وجود به انفراد نیست پس نظر از کثرت بریده کند و همه یکی داند و یکی بیند پی همه را یکی کرده باشد، در سر خود از مرتبه (وحده لاشریک له فی الالهیه) بدان مرتبه رسیده که (وحده لاشریک له فی الوجود). در این مرتبه ماسوی الله حجاب او شود و نظر به غیر الله شرک مطلق شمرد و به زبان حال گوید: ( إِنّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذی فَطَرَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ حَنیفًا وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ)(انعام/79. اوصاف الاشراف، ص156) شیخ مصلح الدین سعدی نیز مسأله مهم (وحدت شخصی وجود) یا (وحدت وجود) و به معنای (وحدت شهود) که البته مرتبه اش مادون رحمت وجود است.(تحریر تمهید القواعد، ص47، انتشارات الزهرا، چ اول، جوادی آملی، عبدالله، الله شناسی، ج2، ص252، سیدمحمدحسین حسینی تهرانی وشرح مبسوط منظومه، ج1 و تماشاگه راز ... .) را چنین ترسیم و تصویر می نماید:
ره عقل جز پیچ در پیچ نیست***بر عارفان جز خدا هیچ نیست
توان گفتن این با حقائق شناس*** ولی خورده گیرند اهل قیاس
پس این آسمان و زمین چیستند***بنی آدم و دیو و دد کیستند
عظیم است پیش تو دریا به موج*** بلند است خورشید تابان به اوج
همه هر چه هستند از آن کمترند***که با هستی اش نام هستی برند
چو سلطان عزت علم برکشد*** جهان سر به جیب عدم در کشد(بوستان سعدی، ص
گرچه در باب وحدت شهود و وحدت وجود ابحاث عمیق و وسیع فلسفی و عرفانی موجود است که قابل احصاء نیست و فهم و درک و تبیین آن به حقیقت بسیار دشوار سات و از مسائل غامض و بسیار پیچیده و پردامنه حکمت و عرفان وحدت وجود است(جامع الاسرار، ص40 و 41) که تنها مؤمن ممتحن به مقام فهم و شهود آن نائل می شود ولا غیر.
مرحوم سیدحیدر آملی آن عارف اهل بیتی در کتاب (اسرار الشریعه و اطوار الطریقه و انوارالحقیقه) توحید اهل شریعت را (توحید فعلی) و توحید اهل طریقت را (توحید وصفی) و توحید اهل حقیقت را (توحید ذاتی) به این معنا که تمام ذات ها و وجودها از نظر آنها دور شده و فقط به موجد حقیقی آنها یعنی خدای متعال التفات و توجه دارند سپس سیدحیدر آملی دعای معروف پیامبر(ص) که می فرماید: (اللهم انی اعوذ بعفوک من عقابک و اعوذ برضاک من سخطک و اعوذ بک منک) را بر مراحل سه گانه توحید یعنی اولی را توحید فعلی، دومی را توحید وصفی و سومی را توحید ذاتی تطبیق می دهد.(اسرارالشیعه و اطوار الطریقه و انوار الحقیقه، ص70-81)
آری به حقیقت که اساس عرفان بر دو چیز نهاده شده است: الف. توحید ب. موحد و (انسان کامل) همان مظهر موحدی است که نه تنها به مقام توحید شهودی(وحدت شهود نائل آمده است بلکه به توحید وجودی(وحدت وجود) بار یافته است که مقام (ولایت) همانا نیل به (توحید ذاتی) الهی با عبور از توحید فعلی و وصفی است که انسان سالک با طی منازل و مقاماتی بر محور سیر و سلوک عرفان به (مقام توحید) واصل می شود که صدرالدین قونوی در مفتاح غیب وجود و ابن فناری در مصباح الانس برای توحید چهار مرتبه یاد نموده اند:
الف. قِشر قِشر آن همان اقرار زبان با غفلت قلب است.
ب. قِشر و آن تصدیق قلبی گرچه به طور تقلید یا نظر و فکر و استدلال باشد.
ج. لُبّ و آن مشاهده و کشف اینکه همه اشیاء صادر از حق یکتا و یگانه اند.
د. لبّ لبّ و آن اینکه در جهان هستی چیزی غیر از واحد نیست و این فناوری در توحید است.(مصباح الانس، ص3)
معانی توحید و اقسام و انواع آن
- توحید در لغت تفرید است و در اصطلاح اهل ذوق به تفرید وجود محض است.(مصباح الهدایه، ص61)
- هجویری گوید: (حقیقت توحید حکم کردن بر یگانگی خداست و چون خدا یکی است بی قسیم اندر ذات و صفات خود و بی شریک و بی بدیل اندر افعال خود، موحدان وی را بدین صفت دانند و دانش و علم آنها را به یگانگی خدا توحید خوانند.
توحید به سه گونه است، یکی علم حق مرحق را و آن علم او بود به یگانگی خود و دیگر توحید حق بر خلق را و آن حکم وی بود به توحید بنده و آفرینش توحید اندر دل وی و سوم توحید خلق باشد و مرحق را و آن علم ایشان بود به وحدانیت خدای عزوجل، پس چون بنده به حق عارف بود بر وحدانیت وی حکم تواند کرد.)(کشف المحجوب، ص357)
- خواجه عبدالله انصاری گوید: توحید اقرار عامه مؤمنان راست و توحید معرفت عارفان و صدیقان راست. توحید اقرار آن است که الله را یکتاگویی و توحید معرفت آن است که الله را یکتا باشی.(نقل از عده، ج4، ص267و429)
انواع توحید:
(توحید عام یکی شنیدن است و توحید خاص یکی داشتن و توحید خاص الخاص یکی دیدن.)(رسائل خواجه عبدالله انصاری، ص140)
- توحید چهار قسم است:
1. توحید شهودی
2. توحید علمی
3. توحید عیانی
4. توحید عیانی کشفی
1. (توحید شهودی، توحید شهودی و وجدانی ذوقی را سه مرتبت است. اول آن که حضرت حق به تجلی افعالی بر سالک متجلی می شود و سالک صاحب تجلی جمیع افعال و اشیاء را در افعال حق فانی یابد و در هیچ مرتبت، هیچ شیئ ای را غیر حق فاعل نبیند و غیر از او مؤثر نشناسد و این مقام را (مَحو) می نامند.
دوم آنکه حضرت حق به تجلی صفاتی بر سالک متجلی گردد و سالک صفات تمام اشیاء را در صفات حق فانی یابد و صفات اشیاء را در صفات حق بیند و غیر حق را مطلقا هیچ صفت نبیند و اشیاء را مظهر و مجلای صفات الهی بشناسد که این مقام را (طَمس) گویند.
سوم آنکه حضرت حق به تجلی ذاتی بر او تجلی شود و سالک در تمام ذوات اشیاء را در پرتو نور تجلی ذات خدا فانی یابد و تعینات عدمی و وجودی به فناء در توحید ذاتی مرتفع شود و هیچ شئی را به غیر حق موجود نبیند و نداند و وجود را حق داند و به جز وجود واجب، موجود دیگری نبیند که این (مَحق) گویند که صاحب این مقام تمام اشیاء و صفات و افعال را متلاشی در ذات حق داند.)(شرح گلشن راز، ص268)
2. توحید علمی-توحید علمی آن است که بداند که غیر از حق هیچ موجود نیست و اشیاء مظاهر حقند و به صورت همه اوست.(همان، ص371)
3. توحید عیانی و 4. توحید عیانی کشفی که موقوف بر آن است تا سالک طریق تصفیه به مقامی برسد که تعین و هستی مجازی وی که پرده جمال الهی گشته و مانع مشاهده بود محو و فانی گشته و بی خود شود و خود را حق دیده به لسان حق ناطق به نطق (انا الحق) گردد.(همان، ص271)
حضرت امام خمینی(ره) می نویسند:
( ... و اما آیه شریفه سوم و آن این است: هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن و هو بکل شیی علیم)(حدید، 3) عارف به معارف حق ارباب معرفت و یقین و سالک طریق اصحاب قلوب و سالکین می داند که منتهای سلوک سالکان و غایت آمال عارفان فهم همین یک آیه شریفه محکمه است و به جان دوست قسم که تعبیری برای حقیقت توحید ذاتی و اسمائی بهتر از این تعبیر نیست و سزاوار آن است که جمیع اصحاب معارف برای این عرفان تام محمدی(ص) و کشف جامع احمدی و آیه محکمه الهی سجده کنند و در خاک افتند ... .)(چهل حدیث، ص657، مؤسسه نشر آثار امام خمینی(ره)، چ چهارم، سال 73)
و استاد حسن زاده آملی می فرمایند:
(هدف انسان رسیدن به توحید صمدی است)(انسان در عرف عرفان، ص12، انتشارات سروش، سال 77، چ اول) یعنی انسان پله های معرفت را بالا برود و از علم الیقین به عین الیقین و از عین الیقین به حق الیقین و از حق الیقین به بردالیقین برسد و ببیند که:
(هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن) که مولانا نیز در تبیین چنین عرفان توحیدی و توحید عرفانی سروده اند:
(ما چونائیم و نوا در ما زتوست*** ما چو کوهیم و صدا در ما زتوست
ما چو شطرنجیم اندر برد و مات*** برد و مات ما زتوست ای خوش صفات
ما همه شیران ولی شیر علم***حمله مان از باد باشد دم به دم
حمله مان پیدا و ناپیداست باد***جان فدای آن که ناپیداست باد
مرحوم استاد علامه طباطبایی(ره) می فرمایند:
(توحید بدین معنا- توحید اطلاقی- از جمله اموری است که توفیق اثبات آن تنها نصیب پیروان آئین اسلام گشته است و مذاهب و ادیان گذشته از آن محروم بوده اند، زیرا ظاهر آنچه از ایشان درباره توحید بدست ما رسیده مقام (واحدیت) است ... .)(رسائل توحیدیف ص33، ترجمه علی شیروانی، انتشارات الزهراء، چ اول، سال 70)
حضرت امام خمینی(ره) در اشاره به (عملی بودن) توحید که با ریاضات تلبیه حاصل شود، می نویسد:
( ... و علم توحید شاید از کلمه توحید که تفصیل است، عملی بودن آن نیز استفاده شود چه که به حسب مناسبت اشتقاق، توحید از کثرت رو به وحدت رفتن و جهات کثرت را در عین جمع مستهلک و مضمحل نمودن است و این معنی با برهان حاصل نیاید بلکه به ریاضت قلبیه و توجه غریزی به مالک القلوب باید قلب را از آنچه برهان افاده نموده آگاه نموده تا حقیقت توحید حاصل شود.)(آداب الصلاه، ص103)
مرحوم استاد علامه طباطبایی(ره) در مواضع متعدد تفسیر المیزان از توحید علمی و عینی یا نظری و علمی و حتی از شناخت راه هایی که انسان سالک را به مقام توحید الهی می رساند، بحث نموده اند.(تفسیر المیزان، ج1، ص399 تا 409، ج4، ص376، ج6، 90 تا 96 و 187 تا 188، ج10، ص297، ج11، ص190 و 305، ج12، ص143 و 23، ج13، ص134، ج14، ص303، ج17، ص376، ج18، ص200، ج20، ص247) و در تذییلات بر مکاتیب حکمی سیداحمد کربلایی و محمدحسین کمپانی اصفهانی نیز ابحاث عمیق و شیرین و دلنشینی را آورده اند.(توحید علمی و عینی، انتشارات حکمت، سیدمحمد حسین تهرانی) چنانکه در علی(ع) و فلسفه الهی و رسائل توحیدی نیز بحث های فراوانی را مطرح کرده اند که بسیار قابل تأمل و بهره برداری است چه اینکه (توحید) عصاره و فشرده اسلام ناب پیامبراکرم(ص) و عترت طاهره اش(ع) است.
صدرالمتأهلین شیرازی معروف به ملاصدرا پس از بحث از توحید به شیوه برهانی و عرفانی(اسفار، ج1، سفر3، صص16-42 و 63، 110 و 120) یا عقلی و کشفی (توحید خاص) را چنین مطرح می فرمایند:
(توحید خاص مرتبه حق الیقین است و رسیدن به این مقام که (لامؤثر فی الوجود الا الله) و اینکه وجود یک حقیقت است و آن عین حق تعالی است و این که ماهیات امکانیه را وجود حقیقی نیست و موجودیت آنها به انصباغ نور وجود است و ظاهر در همه مظاهر و ماهیات و مشهود در همه شئوون و تکثیر حیثیات آن سبب نمود ممکنات است و این مظاهر و شئوونات تأصل وجودی ندارند و بالجمله تعدد و تکثر و تکرار در مظاهر و مرایای وجود است نه در ذات وجود).(اسفار، ج2، سفر1، ص338 که البته به زبان فلسفی و با روش حکمت متعالیه ای از توحید سخن گفته شد.)
شیخ محمود شبستری در فهم و شهود (سرّ وحدت) سروده اند:
کسی بر سرّ وحدت گشت واقف*** که او واقف نشد اندر مواقف
دل عارف شناسای وجود است*** وجود مطلق او را در شهود است
برو تو خانه دل را فرو روب*** مهیا کن مقام و جای محبوب
چو تو بیرون شدی او اندر آید*** به تو بی تو جمال خود نماید ... (گلشن راز)
- [سایر] اینکه در قرآن آمده خداوند همه حقایق و اسرار عالم هستی را به حضرت آدم تعلیم داد مقصود چه اموری است ؟
- [سایر] مقصود از (اسم) در (بسم الله الرّحمن الرّحیم) چه میباشد؟ اگر مقصود همان (الله) باشد؛ چرا دو الله پشت سر هم آمده است؟ و اگر غیر از این است، چه معنایی دارد؟ و مقصود از اسم در: (نحن اسماء الله)، (سبح اسم ربک الاعلی) و ... چیست؟
- [سایر] اسماء الهی را نام ببرید؟
- [سایر] منظور از اسماء و صفات خداوند چیست؟
- [سایر] در سوره بقره خداوند میفرماید (سپس علم اسماء را همگی به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت)، منظور از اسماء در این آیات چیست؟
- [سایر] منظور از اسماء در آیهی «سپس علم اسماء را همگی به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت»، چیست؟
- [سایر] اسماء ملائکه در قرآن و روایات را بیان کنید؟
- [سایر] تبیین نظام آفرینش بر اساس تجلی اسماء الهی چگونه است؟
- [سایر] علم حضرت آدم(ع) به اسماء به چه معناست؟
- [سایر] عینیت اسماء با ذات به چه معنا است؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر نوشتهای به امضا یا مُهر میّت ببینند، چنانچه مقصود او را بفهماند و معلوم باشد که برای وصیّت کردن نوشته، باید مطابق آن عمل کنند.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر نوشته ای به امضاء یاا مهر میّت ببینند چنانچه مقصود او را بفهماند و معلوم باشد که برای وصیّت کردن نوشته ، باید مطابق آن عمل کنند .
- [آیت الله سبحانی] اگر نوشته ای به امضاء یا مهر میّت ببینند چنانچه مقصود او را بفهماند و معلوم باشدکه برای وصیت کردن نوشته، باید مطابق آن عمل کنند.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر نوشته ای بامضاء یا مهر میت ببینند چنانچه مقصود او را بفهماند و معلوم باشد که برای وصیت کردن نوشته باید مطابق ان عمل کنند
- [امام خمینی] اگر نوشتهای به امضاء یا مهر میّت ببینند چنانچه مقصود او را بفهماند و معلوم باشد که برای وصیت کردن نوشته، باید مطابق آن عمل کنند.
- [آیت الله بروجردی] اگر نوشتهای به امضا یا مهر میت ببینند، چنانچه مقصود او را بفماند و معلوم باشد که برای وصیت کردن نوشته، باید مطابق آن عمل کنند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر نوشته ای به امضا یا مهر میت پیدا شود و معلوم باشد که مقصود او از نوشتن آن وصیت می باشد باید مطابق آن عمل شود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر نوشتهای به امضا یا مهر میّت ببینند، چنانچه مقصود او را بفهماند و معلوم باشد که به آن وصیّت کرده، باید مطابق آن عمل کنند.
- [آیت الله وحید خراسانی] مس نمودن خط قران یعنی رساندن جایی از بدن به خط قران برای کسی که وضو ندارد حرام است و رساندن موی بدن به قران مانعی ندارد در صورتی که از توابع بشره شمرده نشود و اگر قران را به زبان فارسی یا به زبان دیگری ترجمه کنند مس ان در غیر اسم ذات و اسماء صفات خداوند متعال اشکال ندارد
- [آیت الله علوی گرگانی] خواندن یکی از سورههایی که آیه سجده واجبه دارد و در )مسأله 361) اسمأ آنها را بیان نمودهایم عمدا،ً نماز را باطل میکند.