آیا کسانی که وارد بهشت می شوند می توانند خداوند را ببینند یا خیر هرگز نمی شود؟ حتی پیامبران هم نمی توانند در روز قیامت خداوند را ببینند؟ بله یا نه؟ چرا؟ 1-دیدن خدا با چشم جسمی محال است، زیرا اندام حسی فقط موجود محسوس را میتواند ببیند ودیدن خدا به وسیله چشم مستلزم جسم بودن خداست و چون خدا جسم نیست پس محال است ,ولی با دیده دل و رشد معنوی میتواند خدا را یافت و در این جهت فرقی بین دنیا و آخرت نیست.زیرا نه در آخرت خدا جسمانی میشود و نه جسم از جسمیت خارج میشود. برای آگاهی بیشتر ر.ک: در جستوجوی خدا، مکارم شیرازی. به دلایل زیر دیدن به مفهوم قابلیت درک حسی درباره ذات مقدس خداوند ممکن نیست: الف. خداوند وجود صِرف و بیحد و مرز است و همهی موجودات شعاع وجود اویند. از این رو، دست این پرتوهای محدود، به دامان ادراک حسی آن وجود بینهایت نمیرسد. قرآن شریف در این باره میفرماید: (و لا یحیطون به علما؛ مخلوقات نمیتوانند به او احاطه و آگاهی یابند). (طه / 110). ب. پذیرش امکان رؤیت حسی خداوند، به معنی قبول جسمانی بودن اوست. توضیح آن که عمل دیدن، فرآیندی است مادی و طبیعی. لازمهی چنین فرآیندی مادی و جسمانی بودن شیئی دیده شده، مکان دار بودن، زمان دار بودن و دارا بودن دیگر خصوصیات مادی است. وانگهی، بر ردّ مادی بودن خداوند، هم برهان قاطع عقلی داریم و هم دلائلی نقلی و قرآنی. خلاصه برهان عقلی آن است که نقص و فناپذیری، دارا بودن ابعاد، حادث بودن و... از ویژگیهای ذاتی ماده است و چنین موجودی نمیتواند واجب الوجود باشد، حال آن که لازمهی وجود خداوندی، واجب الوجود بودن است. از جملهی دلائلی قرآنی بر نفی رؤیت حسّی آیه شریفهای است که میفرماید: (لیس کمثله شیء؛ او [= خداوند] به هیچ موجودی شباهت ندارد). (شوری / 11). رؤیت حسّی خداوند، یعنی پذیرش تشابه او با اشیاء مرئی دیگر، در حالی که آیه مذکور، هر گونه تشابه خداوند را با اشیاء، نفی میکند. چرا که موجودی با ویژگی های واجب الوجود، قابل انطباق با هیچ صورت ذهنیهای نیست تا مورد رؤیت واقع گردد. ابزار رؤیت ما، چشم ماست. مگر ممکن است خداوند، سببی از اسباب مادی را آن قدر تقویت کند که با حفظ اثر و حقیقت خود، در یک امر خارج از مادّه و آثار آن، و بیرون از حدّ و نهایت عمل نموده و اثر باقی بگذارد؟ چشم ما سببی است از اسباب مادی که سببیّتش تنها در امور مادی است و مُحال است عمل آن به چیزی تعلّق گیرد که هیچ اثری از مادیت و خواص آن را ندارد. از این رو، در آیه شریفه، (اعراف / 143) تقاضای مسلّم دیدن حضرت موسی خدای را، غیر از این دیدن معمولی و به وسیله چشم بوده و لزوما جوابی هم که خداوند به او داده، نفی دیدنی غیر از دیدن مذکور است. چه، این گونه دیدن، امری نیست که سؤال و جواب بردار باشد آن هم به وسیلهی یک پیامبر اولوالعزمی مانند حضرت موسی(ع). محال بودن رؤیت حسّی خداوند، اختصاصی به دنیا ندارد زیرا از یک سو، دلیل عقلی ذکر شده، در برزخ و قیامت هم قابل استناد است. از سوی دیگر آیاتی نیز حاکی از حقیقت مذکورند. مثلاً این که در آیه 103 از سوره انعام آمده است: (لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار؛ هیچ دیدهای قادر به دیدن او نیست و فقط او دیدهها را درک میکند)، چنین ادعائی، مطلق است. چه در دنیا چه غیر آن. 2. با وجود محال بودن رؤیت حسی در مورد خداوند، خداوند به طریقی غیر از راه حسّ، هم در دنیا و هم در قیامت قابل درک است: الف. درک غیرحسّی خداوند در دنیا: همان وجود بیکرانهای که به تیررس حسّ آدمی نمیرسد، قلب مؤمن او را به درک حضوری، با چشم دل و از طریق شهود باطن در مییابد. بدیهی است منظور از دل در اینجا، آن عضو صنوبری شکل مادی نیست؛ بلکه حقیقتی است که انسان را از سایر حیوانات، متمایز میسازد. در این دیدن، چشم و حتی فکر با بهرهگیری از استدلال، نقشی ندارد. چرا که نهایت ثمرهی استدلال، اعتقاد است نه یافتن. حقیقت ایمان، دستمایهی چنین یافتنی است و شرط اجتنابناپذیر آن، دستخوش گناه نشدن، به خود مشغول نگردیدن، و در کلافی از غفلت گرفتار نیامدن است. غفلت از یک امر موجود و مشهود. اما چه کنیم که تیرگی گناهان، روی جانهای آدمی را میپوشاند و آن شعور باطنی خدا نَما را کور میکند، (مطففین / 15) فریاد قرآن کریم از این غفلت انسانها، در آیات فراوانی، بلند است (اعراف / 179، یونس / 7، 92 و...). ب. درک غیرحسّی خداوند در قیامت: منظور از این نوع رؤیت که در قرآن از این به لقاء الله تعبیر شده است، قطعیترین و روشنترین مراحل علم است. تعبیر به رؤیت بر مبالغه در روشنی و قطعیت آن است به همان گونه که ما دربارهی معلومات حضوری خود، چنین تعبیر میکنیم مثلاً میگوییم میبینم که فلان چیز را دوست دارم و از بهمان چیز کراهت میورزم. چنین تعبیری به جهت شدّت وضوح آن است. خداوند در آیات متعددی از قرآن، به چنین موضوعی اشاره کرده است از جمله: (وجوهٌ یومئذٍ ناضره الی ربّها ناظره؛ در روز قیامت، چهرههائی مسرورند و به خدای خود، نظر میکنند). (قیامت / 23). (ثمّ لترونّها عین الیقین؛ سپس به چشم یقین، جهنّم را خواهید دید). نیز در آیاتی که در آنها سخن از لقاء خداوند شده است مانند سوره کهف، آیه 110. روشن است، محل پیمودن راه لقاء خداوند و به دست آوردن چنین علم ضروری، دنیاست. و اگر با فقدان چنین علمی به عالم پس از مرگ منتقل گردد، با حرمان لقاء او رو به رو خواهد شد: (و من کان فی هذه اعمی فهو فی الاخرة اعمی؛ کسی که چشم دلش در این دنیا کور باشد، در آخرت هم کور خواهد بود). (اسراء / 72). از سوی دیگر، تا به عالم دیگر منتقل نشود، به ملاقات پروردگارش، نائل نمیگردد (یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه؛ ای انسان تو با رنج و مشقت به سوی خدایت در حرکتی و او را ملاقات خواهی کرد). (انشقاق / 6) . آیاتی که میفرمایند بازگشت همه به سوی اوست: (انا لله و انا الیه راجعون). چرا که تا وقتی انسان در قید حیات دنیوی و به حکم اجبار سرگرم ادارهی جسم و تن خویش و برآوردن نیازهای ضروری آن است، هرگز به چنین تشرّفی نائل نمیگردد مگر آن که به طور کلی و به تمام معنای کلمه از بدنش و توابع آن، منقطع گردد؛ یعنی بمیرد. مفهوم (لن ترانی) که در آیه شریفه، (اعراف / 143؛ نیز ر.ک: کهف / 67، اسراء / 37) در معنای نفی ابد به کار رفته است، نیز همین است. یعنی، امکان رؤیت در این دنیا، حتّی برای تو ای موسی که از پیامبران اولوالعزم هستی امکانپذیر نیست مگر آن که بمیری و به ملاقات من بیائی و آن وقت است که آن علم ضروری را که درخواست میکنی، نسبت به من خواهی یافت. آنجاست که روح و جانی که در عالم خاکی، راه لقاء خداوند را پیموده اما، در آنجا به دلیل مشغول بودن به پروریدن تن خود و تحصیل نیازهای طبیعی آن، امکان رؤیت خدا وجود نداشت، امکان چنین تشرّفی را مییابد. یعنی با شعوری که با آن یافتن حضوری خدا ممکن میگردد و در دنیا، آن را تحصیل کرده بود، اما یک مانع وجود داشت و آن گرفتار بودن در قفس تن، پروردگار خود را به وجدان و بدون هیچ پردهای درک میکند. 3. در نکاتی که ذکر شد، تفاوتی بین پیامبران و غیر آنها وجود ندارد. و آن جا که حضرت موسی(ع) میفرماید (ربّ ارنی انظر الیک؛ خدایا، خود را به من بنمایان تا در تو نظاره کنم) خداوند پاسخ میدهد (لن ترانی یا موسی؛ این نظاره در این دنیا، امکانپذیر نیست) چرا که حصول آن علم ضروری در اینجا مُحال است). (تفسیر المیزان، ج 8، ص 254 به بعد)
آیا کسانی که وارد بهشت می شوند می توانند خداوند را ببینند یا خیر هرگز نمی شود؟ حتی پیامبران هم نمی توانند در روز قیامت خداوند را ببینند؟ بله یا نه؟ چرا؟
آیا کسانی که وارد بهشت می شوند می توانند خداوند را ببینند یا خیر هرگز نمی شود؟ حتی پیامبران هم نمی توانند در روز قیامت خداوند را ببینند؟ بله یا نه؟ چرا؟
1-دیدن خدا با چشم جسمی محال است، زیرا اندام حسی فقط موجود محسوس را میتواند ببیند ودیدن خدا به وسیله چشم مستلزم جسم بودن خداست و چون خدا جسم نیست پس محال است ,ولی با دیده دل و رشد معنوی میتواند خدا را یافت و در این جهت فرقی بین دنیا و آخرت نیست.زیرا نه در آخرت خدا جسمانی میشود و نه جسم از جسمیت خارج میشود.
برای آگاهی بیشتر ر.ک: در جستوجوی خدا، مکارم شیرازی.
به دلایل زیر دیدن به مفهوم قابلیت درک حسی درباره ذات مقدس خداوند ممکن نیست:
الف. خداوند وجود صِرف و بیحد و مرز است و همهی موجودات شعاع وجود اویند. از این رو، دست این پرتوهای محدود، به دامان ادراک حسی آن وجود بینهایت نمیرسد. قرآن شریف در این باره میفرماید: (و لا یحیطون به علما؛ مخلوقات نمیتوانند به او احاطه و آگاهی یابند). (طه / 110).
ب. پذیرش امکان رؤیت حسی خداوند، به معنی قبول جسمانی بودن اوست. توضیح آن که عمل دیدن، فرآیندی است مادی و طبیعی. لازمهی چنین فرآیندی مادی و جسمانی بودن شیئی دیده شده، مکان دار بودن، زمان دار بودن و دارا بودن دیگر خصوصیات مادی است. وانگهی، بر ردّ مادی بودن خداوند، هم برهان قاطع عقلی داریم و هم دلائلی نقلی و قرآنی. خلاصه برهان عقلی آن است که نقص و فناپذیری، دارا بودن ابعاد، حادث بودن و... از ویژگیهای ذاتی ماده است و چنین موجودی نمیتواند واجب الوجود باشد، حال آن که لازمهی وجود خداوندی، واجب الوجود بودن است. از جملهی دلائلی قرآنی بر نفی رؤیت حسّی آیه شریفهای است که میفرماید: (لیس کمثله شیء؛ او [= خداوند] به هیچ موجودی شباهت ندارد). (شوری / 11). رؤیت حسّی خداوند، یعنی پذیرش تشابه او با اشیاء مرئی دیگر، در حالی که آیه مذکور، هر گونه تشابه خداوند را با اشیاء، نفی میکند. چرا که موجودی با ویژگی های واجب الوجود، قابل انطباق با هیچ صورت ذهنیهای نیست تا مورد رؤیت واقع گردد. ابزار رؤیت ما، چشم ماست. مگر ممکن است خداوند، سببی از اسباب مادی را آن قدر تقویت کند که با حفظ اثر و حقیقت خود، در یک امر خارج از مادّه و آثار آن، و بیرون از حدّ و نهایت عمل نموده و اثر باقی بگذارد؟ چشم ما سببی است از اسباب مادی که سببیّتش تنها در امور مادی است و مُحال است عمل آن به چیزی تعلّق گیرد که هیچ اثری از مادیت و خواص آن را ندارد. از این رو، در آیه شریفه، (اعراف / 143) تقاضای مسلّم دیدن حضرت موسی خدای را، غیر از این دیدن معمولی و به وسیله چشم بوده و لزوما جوابی هم که خداوند به او داده، نفی دیدنی غیر از دیدن مذکور است. چه، این گونه دیدن، امری نیست که سؤال و جواب بردار باشد آن هم به وسیلهی یک پیامبر اولوالعزمی مانند حضرت موسی(ع). محال بودن رؤیت حسّی خداوند، اختصاصی به دنیا ندارد زیرا از یک سو، دلیل عقلی ذکر شده، در برزخ و قیامت هم قابل استناد است. از سوی دیگر آیاتی نیز حاکی از حقیقت مذکورند. مثلاً این که در آیه 103 از سوره انعام آمده است: (لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار؛ هیچ دیدهای قادر به دیدن او نیست و فقط او دیدهها را درک میکند)، چنین ادعائی، مطلق است. چه در دنیا چه غیر آن.
2. با وجود محال بودن رؤیت حسی در مورد خداوند، خداوند به طریقی غیر از راه حسّ، هم در دنیا و هم در قیامت قابل درک است:
الف. درک غیرحسّی خداوند در دنیا: همان وجود بیکرانهای که به تیررس حسّ آدمی نمیرسد، قلب مؤمن او را به درک حضوری، با چشم دل و از طریق شهود باطن در مییابد. بدیهی است منظور از دل در اینجا، آن عضو صنوبری شکل مادی نیست؛ بلکه حقیقتی است که انسان را از سایر حیوانات، متمایز میسازد. در این دیدن، چشم و حتی فکر با بهرهگیری از استدلال، نقشی ندارد. چرا که نهایت ثمرهی استدلال، اعتقاد است نه یافتن. حقیقت ایمان، دستمایهی چنین یافتنی است و شرط اجتنابناپذیر آن، دستخوش گناه نشدن، به خود مشغول نگردیدن، و در کلافی از غفلت گرفتار نیامدن است. غفلت از یک امر موجود و مشهود. اما چه کنیم که تیرگی گناهان، روی جانهای آدمی را میپوشاند و آن شعور باطنی خدا نَما را کور میکند، (مطففین / 15) فریاد قرآن کریم از این غفلت انسانها، در آیات فراوانی، بلند است (اعراف / 179، یونس / 7، 92 و...).
ب. درک غیرحسّی خداوند در قیامت: منظور از این نوع رؤیت که در قرآن از این به لقاء الله تعبیر شده است، قطعیترین و روشنترین مراحل علم است. تعبیر به رؤیت بر مبالغه در روشنی و قطعیت آن است به همان گونه که ما دربارهی معلومات حضوری خود، چنین تعبیر میکنیم مثلاً میگوییم میبینم که فلان چیز را دوست دارم و از بهمان چیز کراهت میورزم. چنین تعبیری به جهت شدّت وضوح آن است. خداوند در آیات متعددی از قرآن، به چنین موضوعی اشاره کرده است از جمله: (وجوهٌ یومئذٍ ناضره الی ربّها ناظره؛ در روز قیامت، چهرههائی مسرورند و به خدای خود، نظر میکنند). (قیامت / 23). (ثمّ لترونّها عین الیقین؛ سپس به چشم یقین، جهنّم را خواهید دید). نیز در آیاتی که در آنها سخن از لقاء خداوند شده است مانند سوره کهف، آیه 110. روشن است، محل پیمودن راه لقاء خداوند و به دست آوردن چنین علم ضروری، دنیاست. و اگر با فقدان چنین علمی به عالم پس از مرگ منتقل گردد، با حرمان لقاء او رو به رو خواهد شد: (و من کان فی هذه اعمی فهو فی الاخرة اعمی؛ کسی که چشم دلش در این دنیا کور باشد، در آخرت هم کور خواهد بود). (اسراء / 72). از سوی دیگر، تا به عالم دیگر منتقل نشود، به ملاقات پروردگارش، نائل نمیگردد (یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه؛ ای انسان تو با رنج و مشقت به سوی خدایت در حرکتی و او را ملاقات خواهی کرد). (انشقاق / 6) . آیاتی که میفرمایند بازگشت همه به سوی اوست: (انا لله و انا الیه راجعون). چرا که تا وقتی انسان در قید حیات دنیوی و به حکم اجبار سرگرم ادارهی جسم و تن خویش و برآوردن نیازهای ضروری آن است، هرگز به چنین تشرّفی نائل نمیگردد مگر آن که به طور کلی و به تمام معنای کلمه از بدنش و توابع آن، منقطع گردد؛ یعنی بمیرد. مفهوم (لن ترانی) که در آیه شریفه، (اعراف / 143؛ نیز ر.ک: کهف / 67، اسراء / 37) در معنای نفی ابد به کار رفته است، نیز همین است. یعنی، امکان رؤیت در این دنیا، حتّی برای تو ای موسی که از پیامبران اولوالعزم هستی امکانپذیر نیست مگر آن که بمیری و به ملاقات من بیائی و آن وقت است که آن علم ضروری را که درخواست میکنی، نسبت به من خواهی یافت. آنجاست که روح و جانی که در عالم خاکی، راه لقاء خداوند را پیموده اما، در آنجا به دلیل مشغول بودن به پروریدن تن خود و تحصیل نیازهای طبیعی آن، امکان رؤیت خدا وجود نداشت، امکان چنین تشرّفی را مییابد. یعنی با شعوری که با آن یافتن حضوری خدا ممکن میگردد و در دنیا، آن را تحصیل کرده بود، اما یک مانع وجود داشت و آن گرفتار بودن در قفس تن، پروردگار خود را به وجدان و بدون هیچ پردهای درک میکند. 3. در نکاتی که ذکر شد، تفاوتی بین پیامبران و غیر آنها وجود ندارد. و آن جا که حضرت موسی(ع) میفرماید (ربّ ارنی انظر الیک؛ خدایا، خود را به من بنمایان تا در تو نظاره کنم) خداوند پاسخ میدهد (لن ترانی یا موسی؛ این نظاره در این دنیا، امکانپذیر نیست) چرا که حصول آن علم ضروری در اینجا مُحال است). (تفسیر المیزان، ج 8، ص 254 به بعد)
- [سایر] در قیامت کسی که وارد بهشت شد، تا آخر در بهشت مسکن می گزیند. اگر کسی وارد جهنم شد، آیا احتمال دارد بعد از مدتی وارد بهشت شود؟
- [سایر] نوزادی که مرد، بعد از مرگش وارد بهشت می شود یا نه؟ (منظورم روز قیامت است.)
- [سایر] چرا خداوند در قرآن میفرماید: در قیامت جهنم را به شما (آشکار) میکنیم، ولی بهشت را میفرماید (نزدیک) میکنیم؟
- [سایر] اگر پیامبران معصومند چرا خدا در قرآن می فرماید که حضرت آدم علیه السلام نافرمانی خدا کرد و از درخت ممنوعه خورد و از بهشت بیرون رانده شد؟
- [سایر] آیا این موضوع درست است که خداوند همه شیعیان را در نهایت وارد بهشت می نماید؟
- [سایر] آیا عذاب الهی در قیامت، شامل شیطان و یارانش میشود؟ آیا عذاب آنها دائمی است یا پس از تحمل جزای خود وارد بهشت میشوند؟
- [سایر] بهشت برزخی چه تفاوتی با بهشت قیامت دارد؟
- [سایر] خداوند به چه کسانی میگوید که از هر در بهشت که میخواهید وارد شوید؟
- [سایر] روایاتی که درباره بدون حساب وارد بهشت شدن و همین طور حرام شدن عذاب جهنم هست. آیا صحیح هست؟ چه اعمالی باعث میشود انسان بدون حساب وارد بهشت و جهنم بر او حرام شود؟ چون گاهی روایات و یا داستانهای از سرگذشت گذشتگان میخوانیم که با اینکه مرتکب کارهای بدی بودند، ولی به خاطر یک کار خوب بخشیده شدند و به بهشت رفتند، اساساً چنین چیزی امکان دارد؟ آیا میشود خدا اشتباهات عمدی و یا گمراهیهای جزیی را ببخشد؟ چون در جایی دیدم که امامی فرمودند من تعجب میکنم از کسی که در روز قیامت بخشیده نشود! و یا گفته شده در روز قیامت شیطان هم به رحمت خدا امیدوار میشود! و یا روایاتی هست که امام محاسبه اعمال را برای شیعیان خود خدا انجام میدهد و یا در روز قیامت حضرت زهرا (س) و امام حسین (ع) و پیامبر (ص) شفاعت میکنند و... . لطفا توضیح کامل دهید.
- [سایر] وقتی شیطان به آدم سجده نکرد، خدا او را از بهشت بیرون کرد. چطور شیطان توانست دوباره وارد بهشت شود و آدم و حوا را گول بزند؟
- [آیت الله اردبیلی] زن حامله و زنی که بچّه شیر میدهد، ممکن است خون حیض ببینند.
- [آیت الله اردبیلی] اگر بر بدن کسی که جنب است آیه قرآن یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد، حرام است دست به آن نوشته بگذارد و اگر بخواهد غسل کند، باید آب را به گونهای به بدن برساند که دست او به نوشته نرسد و اسامی مبارک پیامبران و امامان و حضرت زهرا علیهمالسلام به احتیاط واجب حکم اسم خدا را دارند.
- [آیت الله اردبیلی] اگر نوشتهای به امضا یا مُهر میّت ببینند، چنانچه مقصود او را بفهماند و معلوم باشد که برای وصیّت کردن نوشته، باید مطابق آن عمل کنند.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر نوشته ای به امضاء یاا مهر میّت ببینند چنانچه مقصود او را بفهماند و معلوم باشد که برای وصیّت کردن نوشته ، باید مطابق آن عمل کنند .
- [آیت الله سبحانی] اگر نوشته ای به امضاء یا مهر میّت ببینند چنانچه مقصود او را بفهماند و معلوم باشدکه برای وصیت کردن نوشته، باید مطابق آن عمل کنند.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر نوشته ای بامضاء یا مهر میت ببینند چنانچه مقصود او را بفهماند و معلوم باشد که برای وصیت کردن نوشته باید مطابق ان عمل کنند
- [امام خمینی] اگر نوشتهای به امضاء یا مهر میّت ببینند چنانچه مقصود او را بفهماند و معلوم باشد که برای وصیت کردن نوشته، باید مطابق آن عمل کنند.
- [آیت الله بروجردی] اگر نوشتهای به امضا یا مهر میت ببینند، چنانچه مقصود او را بفماند و معلوم باشد که برای وصیت کردن نوشته، باید مطابق آن عمل کنند.
- [آیت الله سیستانی] اگر نوشتهای به امضاء یا مهر میت ببینند، چنانچه قرائنی باشد که ظهور در وصیّت داشته باشد باید به آن عمل شود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر نوشتهای به امضا یا مهر میّت ببینند، چنانچه مقصود او را بفهماند و معلوم باشد که به آن وصیّت کرده، باید مطابق آن عمل کنند.