آیا انسان های کامل توانسته اند خدا را به طور کامل بشناسند شناخت خدا مراتبی دارد که با ذکر اجمالی هر مرتبه ، نسبت انسان کامل به هر مرتبه نیز ذکر می شود. 1 شناخت خدا در آیینه ی مخلوقات که از آن تعبیر می شود به شناخت آفاقی. براهینی چون برهان نظم ، برهان حرکت و برهان حدوث از نمودهای چنین شناختی هستند. برهان امکان و وجوب نیز در همین راستا قرار دارد لکن در سطحی بسیار بالاتر از براهین پیش گفته. این حدّ از شناخت خدا برای اکثر انسانها ممکن است ؛ ولی انسان کامل منزّه از چنین شناختی است ؛ چون این حدّ از شناخت برای او نقص محسوب می شود. البته انسان کامل در مقام بیان و تبلیغ برای دیگران از این راهها نیز استفاده می کند. 2 مرتبه ی بالاتر شناخت خدا ، شناخت او در آیینه ی نفس است که شناختی حضوری است و از آن تعبیر می شود به شناخت انفسی. در این گونه شناخت ، انسان یک به یک ،کمالات مراتب هستی را اکتساب نموده و محیط بر مخلوقات می شود. این شناخت نیز بسته به درجات اهل معرفت و میزان احاطه ی وجودی آنها ، دارای مراتب فراوانی است. اوج این معرفت آنجاست که انسان احاطه ی وجودی بر تمام مخلوقات پیدا کرده از هر قید و حدّی رهیده به محضر وجود محض راه یافته ، خدا را به عنوان وجود محض و نامحدود می شناسد. هر کس به این مرتبه از شناخت نائل گردد انسان کامل نامیده می شود. البته درک محضر وجود محض ، بسته به افراد متفاوت است ؛ لذا انسان کامل بودن نیز مراتبی دارد ؛ و آنکه در اعلی حدّ ممکن با وجود محض آشنا گشته با او متّحد گردد ، وجه الله اتمّ و خلیفة الله اعظم خواهد بود که طبق روایات ، مصداق آن نیست مگر چهارده معصوم (ع). 3 فراتر از این نیز برای انسانهای کامل معرفتی حاصل است در مقام اسماء و صفات الهی. چون وجود محضی که ذکرش گذشت ذات خدا نیست بلکه فیض عامّ خدا و اسم اعظم فعلی او و امّ الکتاب و مشیّت مطلقه است. از این حقیقت نامحدود ، تعبیر به واجب الوجود ظلّی و حقّ مخلوق نیز می شود. لذا فراتر از این مقام نیز مقاماتی است که مقام اسماء گفته می شوند. در مقام اسماء الله نیز مقامات انسانهای کامل متفاوت است ؛ اوّلاً برخی متّحد با تعدادی از اسماء اند و برخی متّحد با جمیع اسماء و ثانیاً متّحدین با جمیع اسماء نیز در شدّت اتّحادشان تفاوت دارند. و روشن است که چهارده معصوم (ع) در این مقام نیز امام همگان می باشند. 4 فراتر از مقام اسماء که اوج آن مقام واحدیّت می باشد ، مقام احدیّت جمعی است که اوج آن نیز اختصاص به اهل بیت (ع) دارد ؛ این مقام را مقام ( قاب قوسین ) نیز می خوانند. فراتر از این مقام نیز احدیّت جمع الجمعی است که مقام ویژه ی این بزرگواران می باشد. از مقام احدیّت جمعی با عنوان مقام ( او ادنی ) نیز یاد می شود که از آیه ی نهم سوره نجم اخذ شده است که( فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی). این مقام را به تبعیّت از حدیث امام صادق (ع) حجاب ذات نیز گفته اند ؛ حضرتش فرمودند: ( بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ مُحَمَّدٌ حِجَابُ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی )(الکافی ،ج1،ص145). 5 امّا فراتر از احدیّت جمع الجمعی که کنه ذات حقّ تعالی است معروف احدی نیست و هیچ کس را در آن راه نباشد. در آن مقام نه اسم و صفتی مطرح است نه حکمی ؛ حتّی از همین گفتارها نیز منزّه است ؛ بلکه از همین منزّه بودن نیز منزّه است. حتّی کنه ذات را موجود هم نتوان گفت ؛ چرا که ( الموجود ) نیز اسمی از اسماء اوست.
آیا انسان های کامل توانسته اند خدا را به طور کامل بشناسند
شناخت خدا مراتبی دارد که با ذکر اجمالی هر مرتبه ، نسبت انسان کامل به هر مرتبه نیز ذکر می شود.
1 شناخت خدا در آیینه ی مخلوقات که از آن تعبیر می شود به شناخت آفاقی. براهینی چون برهان نظم ، برهان حرکت و برهان حدوث از نمودهای چنین شناختی هستند. برهان امکان و وجوب نیز در همین راستا قرار دارد لکن در سطحی بسیار بالاتر از براهین پیش گفته. این حدّ از شناخت خدا برای اکثر انسانها ممکن است ؛ ولی انسان کامل منزّه از چنین شناختی است ؛ چون این حدّ از شناخت برای او نقص محسوب می شود. البته انسان کامل در مقام بیان و تبلیغ برای دیگران از این راهها نیز استفاده می کند.
2 مرتبه ی بالاتر شناخت خدا ، شناخت او در آیینه ی نفس است که شناختی حضوری است و از آن تعبیر می شود به شناخت انفسی. در این گونه شناخت ، انسان یک به یک ،کمالات مراتب هستی را اکتساب نموده و محیط بر مخلوقات می شود. این شناخت نیز بسته به درجات اهل معرفت و میزان احاطه ی وجودی آنها ، دارای مراتب فراوانی است. اوج این معرفت آنجاست که انسان احاطه ی وجودی بر تمام مخلوقات پیدا کرده از هر قید و حدّی رهیده به محضر وجود محض راه یافته ، خدا را به عنوان وجود محض و نامحدود می شناسد. هر کس به این مرتبه از شناخت نائل گردد انسان کامل نامیده می شود. البته درک محضر وجود محض ، بسته به افراد متفاوت است ؛ لذا انسان کامل بودن نیز مراتبی دارد ؛ و آنکه در اعلی حدّ ممکن با وجود محض آشنا گشته با او متّحد گردد ، وجه الله اتمّ و خلیفة الله اعظم خواهد بود که طبق روایات ، مصداق آن نیست مگر چهارده معصوم (ع).
3 فراتر از این نیز برای انسانهای کامل معرفتی حاصل است در مقام اسماء و صفات الهی. چون وجود محضی که ذکرش گذشت ذات خدا نیست بلکه فیض عامّ خدا و اسم اعظم فعلی او و امّ الکتاب و مشیّت مطلقه است. از این حقیقت نامحدود ، تعبیر به واجب الوجود ظلّی و حقّ مخلوق نیز می شود. لذا فراتر از این مقام نیز مقاماتی است که مقام اسماء گفته می شوند.
در مقام اسماء الله نیز مقامات انسانهای کامل متفاوت است ؛ اوّلاً برخی متّحد با تعدادی از اسماء اند و برخی متّحد با جمیع اسماء و ثانیاً متّحدین با جمیع اسماء نیز در شدّت اتّحادشان تفاوت دارند. و روشن است که چهارده معصوم (ع) در این مقام نیز امام همگان می باشند.
4 فراتر از مقام اسماء که اوج آن مقام واحدیّت می باشد ، مقام احدیّت جمعی است که اوج آن نیز اختصاص به اهل بیت (ع) دارد ؛ این مقام را مقام ( قاب قوسین ) نیز می خوانند. فراتر از این مقام نیز احدیّت جمع الجمعی است که مقام ویژه ی این بزرگواران می باشد. از مقام احدیّت جمعی با عنوان مقام ( او ادنی ) نیز یاد می شود که از آیه ی نهم سوره نجم اخذ شده است که( فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی). این مقام را به تبعیّت از حدیث امام صادق (ع) حجاب ذات نیز گفته اند ؛ حضرتش فرمودند: ( بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ مُحَمَّدٌ حِجَابُ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی )(الکافی ،ج1،ص145).
5 امّا فراتر از احدیّت جمع الجمعی که کنه ذات حقّ تعالی است معروف احدی نیست و هیچ کس را در آن راه نباشد. در آن مقام نه اسم و صفتی مطرح است نه حکمی ؛ حتّی از همین گفتارها نیز منزّه است ؛ بلکه از همین منزّه بودن نیز منزّه است. حتّی کنه ذات را موجود هم نتوان گفت ؛ چرا که ( الموجود ) نیز اسمی از اسماء اوست.
- [سایر] آیا به تعداد انسان ها راه برای رسیدن به خدا وجود دارد؟ یا به تعداد انسان ها راه برای شناخت خدا وجود دارد ؟
- [سایر] چرا باید خدا را شناخت؟
- [سایر] راههای شناخت خدا چیست؟
- [سایر] راه شناخت خدا چیست؟
- [سایر] در مورد چیستی (خداوند) و چگونگی شناخت خدا توضیح دهید؟
- [سایر] چگونه می توان از راه شناخت عالم حیات به شناخت خدا رسید؟
- [سایر] آیا شناخت خدا برای بشر ممکن است؟ تا چه حدی و ارزش این شناخت چقدر است؟
- [سایر] آیا شناخت خدا برای بشر ممکن است؟ تا چه حدی و ارزش این شناخت چقدر است؟
- [سایر] برای شناخت خداوند باید خود را شناخت، چگونه می توانیم خود را بشناسیم؟
- [سایر] چگونه میتوان بهتر خدا را شناخت؟
- [آیت الله بهجت] انسان باید نماز را به نیّت قُربت، یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم بهجا آورد و لازم نیست نیّت را از قلب خود بگذراند یا مثلاً به زبان بگوید که (چهار رکعت نماز ظهر میخوانم قُربةًالیاللّه)، بلکه همینقدر که انگیز? انسان از این کار، نماز خواندن برای خدا باشد در تحقّق نیّت کافی است. ولی بهتر و افضل این است که نیّت نماز را از قلب خود بگذراند، مگر اینکه نزدیک به حدّ وسوسه برسد.
- [آیت الله مظاهری] اگر مخارج حجّ زیادتر از حدّ متعارف باشد و انسان بتواند بدون مشقّت آن را تهیه کند حجّ بر او واجب است.
- [امام خمینی] نذر آن است که انسان ملتزم شود که کار خیری را برای خدا به جا آورد، یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترک نماید.
- [آیت الله اردبیلی] تشریفات منزل و زندگی و هزینه اِیاب و ذهاب و میهمانیهای انسان و خانواده او، اگر از حدّ متعارف و شأن او بیشتر نباشند، خُمس ندارند و اگر از حدّ متعارف و شأن او بیشتر باشند، باید خُمس زاید بر متعارف را بپردازد و شأن افراد به حسب زمانها و شهرها و اوضاع معیشت عمومی مردم متفاوت میباشد.
- [آیت الله سیستانی] اگر انسان در دریا فرو رود و حیوانی را بیرون آورد ، و در شکم آن جواهری پیدا کند ، چنانچه آن حیوان مانند صدف باشد که نوعاً در شکمش جواهر است ، اگر به حد نصاب برسد باید خمس آن را بدهد ، و اگر اتفاقاً جواهر بلعیده باشد ، احتیاط لازم آن است که هر چند به حد نصاب نرسیده باشد ، خمس آن را بدهد .
- [آیت الله بهجت] دادن زکات مالالتجاره، یعنی مالی که انسان آن را سرمایه کسب قرار میدهد، با شرایطی مستحب است؛ که از جمله این شرایط، رسیدن آن به حد نصاب طلا یا نقره در تمام سال است، پس اگر مدتی از حد نصاب کمتر شود، زکات استحبابی ندارد.
- [آیت الله علوی گرگانی] احکام نذر آن است که انسان بر خود واجب کند که کار خیری را برای خدا بجا آورد، یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترکنماید.
- [آیت الله مظاهری] نذر آن است که انسان بر خود واجب کند که کار خیری را برای خدا به جا آورد، یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترک نماید.
- [آیت الله وحید خراسانی] انسان باید فقط برای خداوند عالم نماز بخواند پس کسی که ریا کند یعنی برای نشان دادن به مردم نماز بخواند نمازش باطل است خواه فقط برای مردم باشد یا خدا و مردم هر دو را در نظر بگیرد
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] نذر آن است که انسان بر خود واجب کند که کار خیری را برای خدا به جا آورد؛ یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترک نماید.