لزوم وجود نور را در زندگی مادی و معنوی انسان و ارتباط نور را با پیشوایان معصوم بیان کنید؟
لزوم وجود نور را در زندگی مادی و معنوی انسان و ارتباط نور را با پیشوایان معصوم بیان کنید؟ این سؤال، دارای ابعاد گوناگونی است که به شرح زیر به آنها اشاره می‌شود: 1- معنای نور: (نور) عبارت است از آنچه که در ذاتِ خود، ظاهر و روشن باشد و از نظر اثر بیرونی، مظهر و روشن کننده غیر خود باشد. این مفهوم، مصادیق گوناگونی دارد که در شدّت و ضعفِ صدق مفاد آن بر آنها، متفاوت می‌شوند؛ مثلاً هم می‌توان بر خورشید، اطلاق نور کرد و هم بر یک لامپ روشن؛ زیرا هر دو، در ذات و گوهر خود، ظاهر و روشن بوده و هم روشن‌کننده غیر خود می‌باشند؛ ولی روشنی و روشنگری خورشید کجا و روشنی و روشنگری لامپ کوچک کجا؟! گفتنی است هر چه که در ذات خود، ظاهر و روشن است و هر چیزی را ظاهر و روشن می‌سازد - ولو این که روشنگر یک مجهول، سؤال، راه معنوی و بازنمودن یک حقیقت باشد - نور است و بر آن نور اطلاق می‌شود. به همین دلیل گفته می‌شود: علم نور است؛ زیرا هم در ذات خود ظاهر است و هم در پرتو علم است که می‌توان بسیاری از راه‌ها را شناخت و مجهولات را کشف کرد. بنابراین، نباید پنداشت که واژه (نور)، تنها بر امور حسّی و چیزی که دارای (فوتون‌های) به خصوصی است و در علم فیزیک از کم و کیف آن بحث می‌شود، اطلاق می‌گردد؛ بلکه این تنها یکی از مصادیق بارز و روشن این واژه است. با توجّه به این توضیح، می‌توان بر (وجود) نیز (نور) اطلاق کرد؛ زیرا وجود در ذات خود، امری ظاهر و روشن بوده و با تعلّق (وجود) به اشیا، آنها نیز ظاهر می‌شوند و روشنگری می‌کنند. به هر حال، نور هم بر (نور حسّی)، اطلاق می‌شود و هم بر (نور فراحسّی) و چه بسا که نور حسّی، از نور غیبی فروغ و نور می‌گیرد. نور حق بر نور حسّ راکب شودآن گهی جان سوی حق راغب شود سوی حسی رو که نورش راکب است‌حس را آن نور نیکو صاحب است‌ نور حس را نور حق تزیین بودمعنی نور علی نور این بود نور حسّی می‌کشد سوی ثرانور حقش می‌برد سوی علا زآن که محسوسات دونتر عالمی است‌نور حق دریا و حس چون شبنمی‌است‌ همان، دفتر 2، ابیات 1290 و 1292 - 1295. 2-. حضرت حق عین نور مطلق است: (نور) یکی از اسمای حسنای الهی است ابی‌جعفر الصدوق، التوحید، تصحیح و تعلیق سیدهاشم حسینی طهرانی، منشورات جامعةالمدرسین فی الحوزة العلمیة قم: بی‌تا، ص 194و195، باب اسماء الله تعالی، ح 8.؛ چرا که ظهور و روشنی هر آنچه که در هستی است، از او است. علامه سیدمحمدحسین طباطبایی، رسائل توحیدی، ترجمه علی شیروانی، الزهراء، تهران، چاپ اول، 1370 ش، ص 65. هستی که به ذات خود هویداست چو نورذرات مکوّنات ازو یافت ظهور هر چه که از فروغ او افتد دوردر ظلمت نیستی، بماند مستور روشن است که اسما و صفات خداوند، صرف و خالِص هر کمال وجودی است و استعمال آن واژه در مورد خدا، به نحو حقیقت است نه مجاز. اما غیر خداوند، چون ذاتشان به عرض وجود او موجود است؛ صفاتشان نیز همین‌گونه است. بنابراین همه صفات وجودیِ حقیقی و خالی از نقص، منحصراً از آنِ خداوند است و تمام اوصاف دیگران، بالعرض به آنها نسبت داده می‌شود. از این رو، اطلاق واژه نور بر خداوند متعال، اولی و اقدم است بر اطلاق آن بر غیر او؛ زیرا جمیع انوار از او است و قوام همه نورهای دیگر به او است. میبدی، کشف‌الاسرار، صص 542 - 547؛ رسائل توحیدی، همان، صص 56 - 61؛ علامه طباطبائی، ولایت‌نامه، صص 103 - 104. همه عالم به نور اوست پیداکجا او گردد از عالم هویدا نگنجد نور ذات اندر مظاهرکه سبحان جلالش هست قاهر در آن موضع که نور حق دلیلست‌چه جای گفت و گوی جبرئیلست‌ چو نور او ملک را پر بسوزدخرد را جمله پا و سر بسوزد شیخ محمود شبستری، گلشن راز. قرآن نیز خداوند متعال را به نور توصیف فرموده است: (الله نور السماوات و الارض)؛ نور (24)، آیه 35. و او را خالق نور ظاهری و باطنی دانسته است. نبأ(78)، آیه 13؛ زمر(39)، آیه 23؛ یونس(10)، آیه 5؛ نوح(71)، آیه 16؛ انعام(6)، آیه 1. به گفته محی‌الدین ابن عربی، وجود مطلق (خداوند متعال) نور حقیقی است؛ زیرا همه موجودات به هستی او، هست شده‌اند. به نقل از: شریف‌الدین محمد نیمدهی، رسالة الانوار، ص 134. ای همه هستی ز تو پیدا شده‌خاک ضعیف از تو توانا شده‌ هستی تو صورت پیوند نه‌تو به کس و کس به تو مانند نه‌ آنچه تغیّر نپذیرد تویی‌وآن که نمرده است و نمیرد تویی‌ ما همه فانی و بقا بس تر است‌ملک تعالی و تقدس تر است‌ حکیم نظامی گنجوی. پس وجود نور مطلق (خداوند متعال)، یک اصل و ضرورت است؛ زیرا در پرتو وجود او است که ما هستیم و در ظلّ نور، ما بقا و استمرار در وجود داریم. در عنایت نور او، نور حسّی در عالم پرتوافکن گشته و برای زندگی مادی انسان، یک نیاز اساسی شده است. با تجلّی آن نور مطلق در هستی، انسان‌های کامل، هدایت‌گر بشریت گشته‌اند و ... ر.ک: سید نعمت‌اللَّه جزایری، نور البراهین فی شرح توحید الصدوق، ج 1، صص 395 - 397. باید توجه داشت که نور مطلق و حقیقی، از دسترس اوهام و خیال بسیار دور است. از همه اوهام و تصویرات دورنور نور نور نور نور نور مثنوی، دفتر 6، بیت 2146. 3-. نور در قرآن: این واژه پر معنا، در قرآن کریم به کرّات به کار رفته و مصادیق گوناگونی برای آن بیان شده است: الف) قرآن، نور و ظلمت را با هم برابر نمی‌داند و نور را برتر از ظلمت تلقی می‌کند؛ رعد (13)، آیه 16؛ فاطر (35)، آیه 20. ب) خداوند، خود نور است؛ نور (24)، آیه 35. ج) او خالق نور ظاهری و غیبی است؛ نبأ(78 )، آیه 13؛ زمر (39)، آیه 23؛ یونس (10)، آیه 5؛ نوح(71)، آیه 16؛ انعام (6)، آیه 1. د) او با نور خویش، هر که را بخواهد، هدایت می‌کند؛ نور (24)، آیه 35. ه) اگر حضرت حق، به کسی از نور خویش افاضه نفرماید، از هیچ جای دیگر نمی‌تواند این نور را بگیرد؛ همان، آیه 240. و) او مؤمنان را از ظلمات خارج کرده و به عالم نور وارد می‌گرداند بقره (2)، آیه 257.؛ ز) خداوند متعال خود، کامل کننده نورش می‌باشد؛ صف (61)، آیه 8. ح) خدای سبحان در این دنیا به وسیله هدایتش، مؤمن را نورانی می‌کند تا بتواند به وسیله آن نور حرکت کند و راه را از چاه بشناسد. انعام (6)، آیه 122. در آخرت نیز همین نور ظهور می‌کند و از پیش رو و سمت راست او در حرکت است؛ تحریم (66)، آیه 8. مومنا ینظر به نور الله شدی‌از خطا و سهو ایمن آمدی‌ مثنوی، دفتر 4، بیت 1855. ط) کلام خداوند (وحی) نور است؛ چه قرآن، چه تورات و چه‌انجیل؛ مائده (5)، آیات 15، 44 و 46؛ انعام (6)، آیه 91؛ نساء (4)، آیه 174. ی) قرآن علاوه بر آن که نور است، هدایت‌گر به نور نیز هست. قرآن کریم نوری است که انسان را از ظلمات طبیعت و اِنیّت بیرون می‌برد و به سوی نور معرفت پروردگارش، هدایت می‌کند ابراهیم (14)، آیه 1؛ شوری (42)، آیه 52؛ آل‌عمران (3)، آیه 184.؛ هر که کاه و جو خورد قربان شودهر که نور حق خورد قرآن شود مثنوی، دفتر 5، بیت 2478. ک) ایمان به نوری که خداوند نازل فرموده است (قرآن کریم)، وزان ایمان به خدا و رسول او است؛ تغابن (64)، آیه 8. ل) پیامبران، انسان‌ها را از ظلمت خارج ساخته و به عالم نور می‌برند. ابراهیم (14)، آیه 5؛ احزاب (33)، آیه 43؛ حدید (57)، آیه 9؛ طلاق (65)، آیه 11. گفتنی است که اطلاق نور بر وحی، قرآن، راه و پیامبر در برابر خداوند، به این معنا نیست که هم خدا نور باشد و هم غیر او روشن و روشنگر؛ زیرا فرض ندارد موجودی نور نامحدود باشد و در کنار او، نور محدودی هم باشد؛ چرا که نامحدود، غیری باقی نمی‌گذارد. بنابراین اگر مثلاً فرمود که: (پیغمبر سراج منیر است)؛ احزاب (33)، آیه 45 و 46. یعنی آن چراغ، مصباحی از همین (نور السماوات و الارض) است، نه نورافکنی جدا از آن. بر اساس همین نکته ظریف، خداوند می‌فرماید: سراج منیر بودن تو از همان (نور السماوات و الارض) پایه و مایه گرفته است؛ نه این که مستقلاً نورانی هستی و خدا هم نورانی است. نور (24)، آیه 35. بلکه در پرتو نورانیت خداوند، آنها نیز نور و نور بخش‌اند. ر.ک: تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 8، صص 223 - 224. چون شما تاریک بودم در نهادوحی خورشیدم چنین نوری بداد ظلمتی دارم به نسبت باشموس‌نور دارم بهر ظلمات نفوس‌ مثنوی، دفتر 1، بیت 3660 و 3661. 4-. معصومان تجلّی نور الهی: در روایات، رسول اکرم(ص) و ائمه طاهرین(ع)، در ابعاد گوناگون به نور الهی توصیف شده‌اند. موارد ذیل نشانگر بخشی از این ابعاد است: یکم. معصومان نوراند؛ در زیارت جامعه کبیره، از امام هادی(ع) نقل شده که فرمود: (خلقکم الله انواراً)؛ (خداوند شما را به صورت نور خلق کرد). امام صادق(ع) در تفسیر آیه (الله نور السماوات و الارض ...) فرمود: (رسول خدا(ص) و ما اهل بیت(ع)، نور خداوند در میان مخلوقاتش هستیم). شیخ احمد بن زین‌الدین احسائی، شرح جامعه کبیره، بیروت: دارالمفید، چاپ اول، 1999 م. - 1420 ق، ج اول، ص 270. در حدیث دیگری، در ذیل همین آیه شریفه، از امام صادق(ع) نقل شده است که: (مثل نوره)، اشاره به حضرت رسول(ص) دارد و (نور علی نور) اشاره به امامی دارد که پشت امام دیگر به امامت می‌رسد. ر.ک: نورالبراهین، ج اول، ص 398 و 399. از امام محمد باقر(ع) سؤال شد: مقصود از (نور) در آیه (فآمنوا بالله و رسوله و النور الذی انزلنا)؛ تغابن (64)، آیه 8. چیست؟ امام در پاسخ فرمودند: (به خدا قسم! مقصود از نور، ائمه(ع) از آل محمد تا روز قیامت‌اند. به خدا قسم! آنان نور خداوند هستند که نازل گشته‌اند و به خدا قسم آنان، نور خداوند در آسمان‌ها و زمین‌اند). بحارالانوار، ج 23، ص 308؛ و به نقل از: شیخ جواد بن عباس الکربلائی، الانوار الساطعه، مراجعة محسن الاسدی، قم: دارالحدیث، بی‌تا، ج 3، ص 110. من چو خورشیدم درون نور غرق‌می‌ندانم کرد خویش از نور فرق‌ مثنوی، دفتر 3، بیت 2408. امام صادق(ع) می‌فرماید: (مقصود از (نور) در آیه شریفه (و اتبعوا النور الذی انزل معه)؛ اعراف (7)، آیه 157. امیرمؤمنان و ائمه(ع) هستند). نورالثقلین، ج 2، ص 83؛ به نقل از: الانوار الساطعه، ج 3، ص 111. 5-. نور معصومان از نور خداوند است: در زیارت جامعه می‌خوانیم: (و انتجبکم لنوره)؛ (خدای متعال شما را برای نور خود برگزید) ...:(و نوره و برهانه عندکم)؛ (نور و برهان حق نزد شما است) ... (السلام علی الائمة الدعاة و ... و صراطه و نوره و برهانه)؛ (سلام بر امامان بزرگواری که دعوت کننده به سوی خدا و ... و صراط او، نور او و برهان او هستند). در عبارت دوم گفته می‌شود: نور حق در نزد شما است و در عبارت سوم خود آنان را نور حق می‌گوییم. نور دل از جان بود ای یار غار!مستعار او را مدان ای مست عار! در حدیثی طولانی آمده است: رسول خدا(ص)، نور خویش، امیرمؤمنان(ع)، فاطمه زهرا(س)، امام حسن(ع)، امام حسین(ع) و ... را از نور خداوند دانسته است. الانوار الساطعه، ج 4، ص 259 و 260. 6- نور معصوم، اولین مخلوق: در روایات، اولین مخلوق و نخستین صادر، نور رسول خدا(ص) و سیزده معصوم دانسته شده است. رسول خدا(ص) می‌فرماید: (اوّل ما خلق الله، نوری)؛ (اولین چیزی که خداوند خلق کرد، نور من بود). بحارالانوار، ج 1، ص 97، ح 7. خدای سبحان به پیغمبرش دستور می‌دهد که: (بگو من اولین مسلمانم) انعام(6)، ص 163. و مقصود از این اولیّت، اولیّت رتبی است، نه زمانی؛ زیرا اگر مقصود اولیت زمانی بود، هر پیغمبری نسبت به قوم خویش (اول المسلمین) بود و پیامبران پیشین نیز به طریق اولی می‌توانستند مصداق این روایت باشند. از این که خدای سبحان تنها به پیغمبر اسلام فرموده بگو: (مأمورم که اول المسلمین باشم)، برای آن است که آن حضرت اوّل صادر، یا اول ظاهر است. ر.ک: تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 8، ص 30 و 31. از امام صادق(ع) سؤال شد: شما قبل از آن که آسمان‌ها و زمین خلق شوند، کجا بودید؟ حضرت در پاسخ فرمود: (کنّا انواراً حول العرش نسبح الله و نقدسه حتی خلق الله سبحانه الملائکة ...)؛ (انواری بودیم حول عرش و مشغول تسبیح و تقدیس خدا بودیم تا این که خدای متعال ملائکه را خلق فرمود...). بحارالانوار، ج 57، ص 170. جابر بن عبدالله می‌گوید: از رسول خدا(ص) سؤال کردم: اولین چیزی که خداوند خلق نمود، چه بود؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: (نور نبیک ...)؛ (نور پیغمبر تو به نقل از: تفسیر المیزان، ج 1، ص 121. ...). جابر از امام محمدباقر(ع) نقل می‌کند که ایشان فرمود: (خداوند متعال، چهارده هزار سال قبل از خلقت آدم، چهارده نور از نور عظمتش را خلق فرمود. پس آن چهارده نور ارواح ما بود). جابر می‌گوید: از امام درباره‌ی اسمای آن چهارده نور سؤال کردم، ایشان فرمود: (محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) و نور فرزند حسین(ع) که نهمی آنان قائم ایشان است). بحارالانوار، ج 25، ص 4. امام باقر(ع) می‌فرماید: (یا جابر! ان الله اول ما خلق خلق محمداً و عترته الهداة المهتدین، فکانوا اشباح نور بین یدی الله، قلت: و ما الاشباح؟ قال: ظل النور، ابدان نوریة بلا ارواح، و کان مؤیداً بروح واحد و هی روح القدس ...) ؛ (ای جابر! اول مخلوقی که خداوند خلق فرمود، محمد و عترت هدایت شده آن حضرت بودند. پس آنان اشباح نور در برابر خداوند بودند. جابر می‌گوید: به حضرت عرض کردم اشباح چیست؟ فرمود: سایه نور، بدن‌های نوری بدون روح که مؤید به یک روح یگانه و واحد بودند و آن روح القدس بود...). روایت بالا، نشانگر این حقیقت است که (مخلوق اول) در عین این که یک حقیقت و موجود واحد است، حقیقت همه چهارده معصوم است؛ یعنی، هم حقیقت رسول خدا(ص) است و هم حقیقت تک تک عترت آن حضرت. آنان در عین یکی بودن، متعدد هم هستند و همه‌ی آنان، ظهورات روح واحد و حقیقت واحد می‌باشند. این روایت با صراحت کامل می‌فرماید که: آنان ابدان نوری بودند که ارواح متعدد نداشتند؛ بلکه مؤید به یک روح بودند و آن عبارت است از (روح‌القدس) و به روشنی به این نکته اشاره دارد که حقیقت روح و جان همه، یکی بود و ظهورات (ابدان نوری و یا اشباح نوری) متعدد بود. این که در زیارت جامعه می‌خوانیم (و ان ارواحکم و طینتکم واحدة)، اشاره به این حقیقت دارد که چهارده معصوم، یک نوراند و در این جهت با هم اتحاد دارند. این اتحاد - در عین غیریت - نه تنها در اوّل خلقت بوده؛ بلکه در نظام مادی و زندگی دنیایی و حقیقت آنان، یکی بوده است و ایشان در عین تعدد صوری و ظاهری با همدیگر، وحدت و اتحاد دارند. ر.ک: انسان و خلافت الهی، صص 139 - 142. چون مرا دیدی خدا را دیده‌ای‌گرد کعبه صدق برگردیده‌ای‌ خدمت من طاعت و حمد خداست‌تا نپنداری که حق از من جداست‌ چشم نیکو باز کن در من نگرتا نبینی نور حق اندر بشر مثنوی، دفتر 2، ابیات 2247 و 2249. 7- نور معصوم، جسم مستعد می‌خواهد: (نور معصوم)، اولین مخلوق و قبل از همه مخلوقات دیگر موجود بوده است و هر وقت ماده - با ترکیب و استعداد خاص - خود را در معرض تابش آن قرار دهد و با آمادگی پذیرش آن، در برابر آن قرار گیرد، در آن تجلّی می‌کند. نور یابد مستعد تیز گوش‌کاو نباشد عاشق ظلمت چو موش‌ مثنوی، دفتر 5، بیت 25. ترکیب بدنی مخصوصی که با مشخصات خاص خود، در زمان و مکانی خاص، آماده پذیرش مخلوق اول (نور معصوم) و تجلّی آن است؛ در زمان مشخّص و معین این نور را می‌پذیرد و در این زمان، (نور معصوم) در آن می‌تابد و جلوه می‌کند. این زمان خاص، زمان همین (تجلّی به خصوص) است و وقت این تابش، از نور معصوم و مخلوق اول است؛ نه زمان متجلی. حقیقتی که متوجّه این ترکیب مخصوص در این زمان خاص گردید، قبل از همه عوالم و قبل از زمان و مکان، وجود پیدا کرده، خلق شده است. البته تجلّی آن در این ترکیب، در زمان مخصوص قرار می‌گیرد؛ آن هم به لحاظ آمادگی این ترکیب در این زمان. ر.ک: انسان و خلافت الهی، صص 125 و 129. از این رو جسم معصومان(ع)، جسم ویژه‌ای است که توان تحمل و تجلّی آن نور را در خود دارد؛ نوری که (اولین و برترین مخلوق) است. این جسم باید قابلیت و کشش آن همه عبادت‌ها و سیرها را داشته باشد؛ تا این نور در آن تجلّی کند. بر این اساس جسم آنها نیز از نور است. جسمشان را هم ز نور اسرشته‌اندتا ز روح و از ملک بگذشته‌اند مثنوی، دفتر 3، بیت 8. 8- نور معصوم واسطه در خلق: در روایاتی که معصومان(ع) به عنوان (نور و مخلوق اول) مطرح شده‌اند، به این نکته نیز اشاره شده که خدای متعال از نور ایشان، هر چیز و کمال وجودی را آفریده است؛ یعنی، وجود و هستی خیر است و هر وجود از نظر جنبه وجودی - و با قطع نظر از حدود و نقایص - خیر می‌باشد. بر این اساس همه موجودات و تمامی وجودات و کمالات وجودی، از جلوه‌ها و ظهورات همین مخلوق اول و نور معصوم است و مخلوقات مراتب مختلف تجلیات این نور می‌باشد. ر.ک: المیزان، ج 1، ص 121. به عبارت دیگر (نور معصوم)، سبب وجود موجودات دیگر است و موجودات دیگر، آثار و صورت‌های نازله این حقیقت، در مراتب مختلف و متنوع است. رسول خدا(ص) در حدیثی نسبتاً طولانی، به این حقیقت به طور صریح اشاره‌کرده‌اند که: (از نور رسول خدا، عرش خلق شده است؛ از نور علی(ع) ملائکه به وجود آمده‌اند؛ از نور فاطمه(س) آسمان‌ها و زمین خلق شده است؛ از نور امام حسن(ع) خورشید و ماه پدیدار گشته‌اند؛ از نور امام حسین(ع) بهشت و حورالعین قدم به هستی نهاده‌اند و ... الانوار الساطعه، ج 4، ص 259.). نور مردان مشرق و مغرب گرفت‌آسمان‌ها سجده کردند از شگفت‌ مثنوی، دفتر 6، بیت 2069. 9- تجلّی نور معصوم در قلب مؤمن: از آن جا که نور معصوم، واسطه در خلق بوده و از این رو، واسطه در به وجود آمدن انسان است و از آن جا که از آن (مخلوق اول)، در روح آدمیان دمیده شده است؛ زیرا روح خدا - که در آیات به آن اشاره و تصریح شده است که روح انسانی از آن روح است - همان مخلوق اول و نور معصوم می‌باشد. ر.ک: مقالات؛ انسان و خلافت الهی، همان، صص 45 - 61 و 73 - 97. نوری که از آن نور برتر، در انسان‌ها وجود دارد، نور ضعیفی است که روشنایی کمی دارد و از تیرگی‌های زیادی برخوردار است؛ اما اگر آدمی این تیرگی‌ها و آلودگی‌ها را از خود دور سازد و خود را به مرتبه و منشأ اصلی خویش (روح خدا) نزدیک سازد، این نور در آدمی بیشتر روشن خواهد شد و از ضعف به سوی شدت، حرکت خواهد کرد. این نور ضعیف، بر اثر (ایمان و عمل صالح)، با نور بسیار روشن و کاملی - که هیچ‌گونه ضعف و تیرگی در آن نیست - وحدت یافته، نور کامل آن غالب و قاهر گشته و آن را احاطه نموده است و ضعف‌ها و تیرگی‌های آن را از میان برده و کامل گردانیده است. هر چه این نور ضعیف، به نور کامل نزدیک‌تر شود و با آن وحدت بیشتری داشته و در آن مستغرق باشد، به همان اندازه غلبه و احاطه نور کامل، بر آن بیشتر خواهد بود؛ تا جایی که (وحدت) کاملاً تحقق یابد و (فنا) حاصل شود. در این صورت، نور ضعیف با حفظ تبعیت و فنا - در مرتبه خود - از روشنی نور کامل و از آثار وجودی آن، بر اثر فنای در آن برخوردار خواهد بود. ر.ک: مقالات، ج 3، صص 117 - 120. در زیارت جامعه به این حقیقت اشاره شده است: (انتم نور الاخیار)؛ (شما نور خوبان هستید) و این همان واقعیت است که امام محمد باقر(ع) فرمود: (هر آینه نور امام در قلوب مؤمنان نورانی‌تر از خورشیدی است که روشنگر روز است). بحارالانوار، ج 23، ص 308؛ به نقل از: الانوار الساطعه، ج 3، ص 110. در پرتو همین نور، راه حقیقت برای ایشان روشن و به سوی نور حضرت حق هدایت می‌شوند. یا به گلبن وصل کن این خار راوصل کن با نار نور یار را تا که نور او کشد نار تو راوصل او گلشن کند خار تو را مثنوی، دفتر 2، ابیات 1245 - 1246. 10-. نور معصوم، هدایت‌گر است: خداوند درباره (مقام نورانیت) حضرت رسول و هدایت‌گری آن حضرت می‌فرماید: (کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور باذن ربهم الی صراط العزیز الحمید)؛ یعنی قرآن را از آن رو بر تو فرستادیم که مردم را از هرگونه تیرگی و تاریکی، رهایی بخشیده، آنان را نورانی کنی. رسول خدا(ص)، آینه تمام نمایی است که جهت تابش نور را می‌داند. وقتی این آینه به سمت (نورالسماوات و الارض) بود، آن نور در این چهره می‌تابد؛ هم صفحه آینه و هم منطقه‌ای را که در برابر آینه قرار دارد، روشن می‌سازد. از این رو، می‌فرماید: (به تو قرآن دادم تا مردم را نورانی کنی، تو مظهر ولایت الهی هستی که خداوند با تابیدن آن، مؤمنان را از تاریکی‌ها به نور بیرون می‌آورد). بقره(2)، آیه 257. نور رسول خدا(ص)، بر اساس آیه نخست ابراهیم(14)، آیه 1. نه تنها باید راهنمای مردم به سوی نور باشد؛ بلکه باید دست آنان را گرفته، از ظلمت خارج سازد و به نور برساند. ر.ک: تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 8، صص 250 - 252. معصومان دیگر نیز چنین هستند. وقتی در زیارت جامعه می‌خوانیم (و نوره عندکم)؛ یعنی، علوم، حقایق و هدایت‌ها - و در یک کلمه نور قرآن - در نزد شما است و با این نور، انسان‌ها را به نور دعوت کرده، آنان را نورانی می‌کنید؛ زیرا نور امامان(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س)، با نور رسول خدا(ص) یکی است و در واقع (امامت) باطن (نبوت) است. ر.ک: فلسفه امامت، صص 62 - 65. آنان مترجمان حقیقی وحی‌اند. از امام باقر(ع) پرسیدند: کسی که عالم به کتاب آسمانی است، کیست؟ رعد(13)، آیه 43. فرمود: (مقصود ما امامانیم). اصول کافی، ح شماره 607؛ الانوارالساطعة، ج 3، ص 110 و ج 4، ص 98. در هر صورت چون آنان نور و حامل نوراند، پس هدایت‌گر به سوی نور نیز هستند؛ زیرا کسی که نور هدایت ندارد، حق رهبری دیگران را هم ندارد. چون نداری فطنت و نور هدابهر کوران روی را می‌زن جلا مثنوی، دفتر 2، بیت 3223. اگر ما نیز طالب تجلّی نور حق، نور قرآن و نور معصوم در خود هستیم؛ باید بکوشیم که خود را مستعد این نور سازیم. نورخواهی مستعد نور شودور خواهی خویش بین و دور شو مثنوی، دفتر 1، بیت 3606.
عنوان سوال:

لزوم وجود نور را در زندگی مادی و معنوی انسان و ارتباط نور را با پیشوایان معصوم بیان کنید؟


پاسخ:

لزوم وجود نور را در زندگی مادی و معنوی انسان و ارتباط نور را با پیشوایان معصوم بیان کنید؟

این سؤال، دارای ابعاد گوناگونی است که به شرح زیر به آنها اشاره می‌شود:
1- معنای نور:
(نور) عبارت است از آنچه که در ذاتِ خود، ظاهر و روشن باشد و از نظر اثر بیرونی، مظهر و روشن کننده غیر خود باشد. این مفهوم، مصادیق گوناگونی دارد که در شدّت و ضعفِ صدق مفاد آن بر آنها، متفاوت می‌شوند؛ مثلاً هم می‌توان بر خورشید، اطلاق نور کرد و هم بر یک لامپ روشن؛ زیرا هر دو، در ذات و گوهر خود، ظاهر و روشن بوده و هم روشن‌کننده غیر خود می‌باشند؛ ولی روشنی و روشنگری خورشید کجا و روشنی و روشنگری لامپ کوچک کجا؟!
گفتنی است هر چه که در ذات خود، ظاهر و روشن است و هر چیزی را ظاهر و روشن می‌سازد - ولو این که روشنگر یک مجهول، سؤال، راه معنوی و بازنمودن یک حقیقت باشد - نور است و بر آن نور اطلاق می‌شود. به همین دلیل گفته می‌شود: علم نور است؛ زیرا هم در ذات خود ظاهر است و هم در پرتو علم است که می‌توان بسیاری از راه‌ها را شناخت و مجهولات را کشف کرد. بنابراین، نباید پنداشت که واژه (نور)، تنها بر امور حسّی و چیزی که دارای (فوتون‌های) به خصوصی است و در علم فیزیک از کم و کیف آن بحث می‌شود، اطلاق می‌گردد؛ بلکه این تنها یکی از مصادیق بارز و روشن این واژه است.
با توجّه به این توضیح، می‌توان بر (وجود) نیز (نور) اطلاق کرد؛ زیرا وجود در ذات خود، امری ظاهر و روشن بوده و با تعلّق (وجود) به اشیا، آنها نیز ظاهر می‌شوند و روشنگری می‌کنند.
به هر حال، نور هم بر (نور حسّی)، اطلاق می‌شود و هم بر (نور فراحسّی) و چه بسا که نور حسّی، از نور غیبی فروغ و نور می‌گیرد.
نور حق بر نور حسّ راکب شودآن گهی جان سوی حق راغب شود
سوی حسی رو که نورش راکب است‌حس را آن نور نیکو صاحب است‌
نور حس را نور حق تزیین بودمعنی نور علی نور این بود
نور حسّی می‌کشد سوی ثرانور حقش می‌برد سوی علا
زآن که محسوسات دونتر عالمی است‌نور حق دریا و حس چون شبنمی‌است‌
همان، دفتر 2، ابیات 1290 و 1292 - 1295. 2-. حضرت حق عین نور مطلق است:
(نور) یکی از اسمای حسنای الهی است ابی‌جعفر الصدوق، التوحید، تصحیح و تعلیق سیدهاشم حسینی طهرانی، منشورات جامعةالمدرسین فی الحوزة العلمیة قم: بی‌تا، ص 194و195، باب اسماء الله تعالی، ح 8.؛ چرا که ظهور و روشنی هر آنچه که در هستی است، از او است. علامه سیدمحمدحسین طباطبایی، رسائل توحیدی، ترجمه علی شیروانی، الزهراء، تهران، چاپ اول، 1370 ش، ص 65.
هستی که به ذات خود هویداست چو نورذرات مکوّنات ازو یافت ظهور
هر چه که از فروغ او افتد دوردر ظلمت نیستی، بماند مستور
روشن است که اسما و صفات خداوند، صرف و خالِص هر کمال وجودی است و استعمال آن واژه در مورد خدا، به نحو حقیقت است نه مجاز. اما غیر خداوند، چون ذاتشان به عرض وجود او موجود است؛ صفاتشان نیز همین‌گونه است. بنابراین همه صفات وجودیِ حقیقی و خالی از نقص، منحصراً از آنِ خداوند است و تمام اوصاف دیگران، بالعرض به آنها نسبت داده می‌شود. از این رو، اطلاق واژه نور بر خداوند متعال، اولی و اقدم است بر اطلاق آن بر غیر او؛ زیرا جمیع انوار از او است و قوام همه نورهای دیگر به او است. میبدی، کشف‌الاسرار، صص 542 - 547؛ رسائل توحیدی، همان، صص 56 - 61؛ علامه طباطبائی، ولایت‌نامه، صص 103 - 104.
همه عالم به نور اوست پیداکجا او گردد از عالم هویدا
نگنجد نور ذات اندر مظاهرکه سبحان جلالش هست قاهر
در آن موضع که نور حق دلیلست‌چه جای گفت و گوی جبرئیلست‌
چو نور او ملک را پر بسوزدخرد را جمله پا و سر بسوزد
شیخ محمود شبستری، گلشن راز.
قرآن نیز خداوند متعال را به نور توصیف فرموده است: (الله نور السماوات و الارض)؛ نور (24)، آیه 35. و او را خالق نور ظاهری و باطنی دانسته است. نبأ(78)، آیه 13؛ زمر(39)، آیه 23؛ یونس(10)، آیه 5؛ نوح(71)، آیه 16؛ انعام(6)، آیه 1. به گفته محی‌الدین ابن عربی، وجود مطلق (خداوند متعال) نور حقیقی است؛ زیرا همه موجودات به هستی او، هست شده‌اند. به نقل از: شریف‌الدین محمد نیمدهی، رسالة الانوار، ص 134.
ای همه هستی ز تو پیدا شده‌خاک ضعیف از تو توانا شده‌
هستی تو صورت پیوند نه‌تو به کس و کس به تو مانند نه‌
آنچه تغیّر نپذیرد تویی‌وآن که نمرده است و نمیرد تویی‌
ما همه فانی و بقا بس تر است‌ملک تعالی و تقدس تر است‌
حکیم نظامی گنجوی.
پس وجود نور مطلق (خداوند متعال)، یک اصل و ضرورت است؛ زیرا در پرتو وجود او است که ما هستیم و در ظلّ نور، ما بقا و استمرار در وجود داریم. در عنایت نور او، نور حسّی در عالم پرتوافکن گشته و برای زندگی مادی انسان، یک نیاز اساسی شده است. با تجلّی آن نور مطلق در هستی، انسان‌های کامل، هدایت‌گر بشریت گشته‌اند و ... ر.ک: سید نعمت‌اللَّه جزایری، نور البراهین فی شرح توحید الصدوق، ج 1، صص 395 - 397. باید توجه داشت که نور مطلق و حقیقی، از دسترس اوهام و خیال بسیار دور است.
از همه اوهام و تصویرات دورنور نور نور نور نور نور
مثنوی، دفتر 6، بیت 2146. 3-. نور در قرآن:
این واژه پر معنا، در قرآن کریم به کرّات به کار رفته و مصادیق گوناگونی برای آن بیان شده است:
الف) قرآن، نور و ظلمت را با هم برابر نمی‌داند و نور را برتر از ظلمت تلقی می‌کند؛ رعد (13)، آیه 16؛ فاطر (35)، آیه 20.
ب) خداوند، خود نور است؛ نور (24)، آیه 35.
ج) او خالق نور ظاهری و غیبی است؛ نبأ(78 )، آیه 13؛ زمر (39)، آیه 23؛ یونس (10)، آیه 5؛ نوح(71)، آیه 16؛ انعام (6)، آیه 1.
د) او با نور خویش، هر که را بخواهد، هدایت می‌کند؛ نور (24)، آیه 35.
ه) اگر حضرت حق، به کسی از نور خویش افاضه نفرماید، از هیچ جای دیگر نمی‌تواند این نور را بگیرد؛ همان، آیه 240.
و) او مؤمنان را از ظلمات خارج کرده و به عالم نور وارد می‌گرداند بقره (2)، آیه 257.؛
ز) خداوند متعال خود، کامل کننده نورش می‌باشد؛ صف (61)، آیه 8.
ح) خدای سبحان در این دنیا به وسیله هدایتش، مؤمن را نورانی می‌کند تا بتواند به وسیله آن نور حرکت کند و راه را از چاه بشناسد. انعام (6)، آیه 122. در آخرت نیز همین نور ظهور می‌کند و از پیش رو و سمت راست او در حرکت است؛ تحریم (66)، آیه 8.
مومنا ینظر به نور الله شدی‌از خطا و سهو ایمن آمدی‌
مثنوی، دفتر 4، بیت 1855.
ط) کلام خداوند (وحی) نور است؛ چه قرآن، چه تورات و چه‌انجیل؛ مائده (5)، آیات 15، 44 و 46؛ انعام (6)، آیه 91؛ نساء (4)، آیه 174.
ی) قرآن علاوه بر آن که نور است، هدایت‌گر به نور نیز هست. قرآن کریم نوری است که انسان را از ظلمات طبیعت و اِنیّت بیرون می‌برد و به سوی نور معرفت پروردگارش، هدایت می‌کند ابراهیم (14)، آیه 1؛ شوری (42)، آیه 52؛ آل‌عمران (3)، آیه 184.؛
هر که کاه و جو خورد قربان شودهر که نور حق خورد قرآن شود
مثنوی، دفتر 5، بیت 2478.
ک) ایمان به نوری که خداوند نازل فرموده است (قرآن کریم)، وزان ایمان به خدا و رسول او است؛ تغابن (64)، آیه 8.
ل) پیامبران، انسان‌ها را از ظلمت خارج ساخته و به عالم نور می‌برند. ابراهیم (14)، آیه 5؛ احزاب (33)، آیه 43؛ حدید (57)، آیه 9؛ طلاق (65)، آیه 11.
گفتنی است که اطلاق نور بر وحی، قرآن، راه و پیامبر در برابر خداوند، به این معنا نیست که هم خدا نور باشد و هم غیر او روشن و روشنگر؛ زیرا فرض ندارد موجودی نور نامحدود باشد و در کنار او، نور محدودی هم باشد؛ چرا که نامحدود، غیری باقی نمی‌گذارد. بنابراین اگر مثلاً فرمود که: (پیغمبر سراج منیر است)؛ احزاب (33)، آیه 45 و 46. یعنی آن چراغ، مصباحی از همین (نور السماوات و الارض) است، نه نورافکنی جدا از آن. بر اساس همین نکته ظریف، خداوند می‌فرماید: سراج منیر بودن تو از همان (نور السماوات و الارض) پایه و مایه گرفته است؛ نه این که مستقلاً نورانی هستی و خدا هم نورانی است. نور (24)، آیه 35. بلکه در پرتو نورانیت خداوند، آنها نیز نور و نور بخش‌اند. ر.ک: تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 8، صص 223 - 224.
چون شما تاریک بودم در نهادوحی خورشیدم چنین نوری بداد
ظلمتی دارم به نسبت باشموس‌نور دارم بهر ظلمات نفوس‌
مثنوی، دفتر 1، بیت 3660 و 3661. 4-. معصومان تجلّی نور الهی:
در روایات، رسول اکرم(ص) و ائمه طاهرین(ع)، در ابعاد گوناگون به نور الهی توصیف شده‌اند. موارد ذیل نشانگر بخشی از این ابعاد است:
یکم. معصومان نوراند؛ در زیارت جامعه کبیره، از امام هادی(ع) نقل شده که فرمود: (خلقکم الله انواراً)؛ (خداوند شما را به صورت نور خلق کرد).
امام صادق(ع) در تفسیر آیه (الله نور السماوات و الارض ...) فرمود: (رسول خدا(ص) و ما اهل بیت(ع)، نور خداوند در میان مخلوقاتش هستیم). شیخ احمد بن زین‌الدین احسائی، شرح جامعه کبیره، بیروت: دارالمفید، چاپ اول، 1999 م. - 1420 ق، ج اول، ص 270.
در حدیث دیگری، در ذیل همین آیه شریفه، از امام صادق(ع) نقل شده است که: (مثل نوره)، اشاره به حضرت رسول(ص) دارد و (نور علی نور) اشاره به امامی دارد که پشت امام دیگر به امامت می‌رسد. ر.ک: نورالبراهین، ج اول، ص 398 و 399.
از امام محمد باقر(ع) سؤال شد: مقصود از (نور) در آیه (فآمنوا بالله و رسوله و النور الذی انزلنا)؛ تغابن (64)، آیه 8. چیست؟ امام در پاسخ فرمودند: (به خدا قسم! مقصود از نور، ائمه(ع) از آل محمد تا روز قیامت‌اند. به خدا قسم! آنان نور خداوند هستند که نازل گشته‌اند و به خدا قسم آنان، نور خداوند در آسمان‌ها و زمین‌اند). بحارالانوار، ج 23، ص 308؛ و به نقل از: شیخ جواد بن عباس الکربلائی، الانوار الساطعه، مراجعة محسن الاسدی، قم: دارالحدیث، بی‌تا، ج 3، ص 110.
من چو خورشیدم درون نور غرق‌می‌ندانم کرد خویش از نور فرق‌
مثنوی، دفتر 3، بیت 2408.
امام صادق(ع) می‌فرماید: (مقصود از (نور) در آیه شریفه (و اتبعوا النور الذی انزل معه)؛ اعراف (7)، آیه 157. امیرمؤمنان و ائمه(ع) هستند). نورالثقلین، ج 2، ص 83؛ به نقل از: الانوار الساطعه، ج 3، ص 111. 5-. نور معصومان از نور خداوند است:
در زیارت جامعه می‌خوانیم: (و انتجبکم لنوره)؛ (خدای متعال شما را برای نور خود برگزید) ...:(و نوره و برهانه عندکم)؛ (نور و برهان حق نزد شما است) ... (السلام علی الائمة الدعاة و ... و صراطه و نوره و برهانه)؛ (سلام بر امامان بزرگواری که دعوت کننده به سوی خدا و ... و صراط او، نور او و برهان او هستند). در عبارت دوم گفته می‌شود: نور حق در نزد شما است و در عبارت سوم خود آنان را نور حق می‌گوییم.
نور دل از جان بود ای یار غار!مستعار او را مدان ای مست عار!
در حدیثی طولانی آمده است:
رسول خدا(ص)، نور خویش، امیرمؤمنان(ع)، فاطمه زهرا(س)، امام حسن(ع)، امام حسین(ع) و ... را از نور خداوند دانسته است. الانوار الساطعه، ج 4، ص 259 و 260. 6- نور معصوم، اولین مخلوق:
در روایات، اولین مخلوق و نخستین صادر، نور رسول خدا(ص) و سیزده معصوم دانسته شده است. رسول خدا(ص) می‌فرماید: (اوّل ما خلق الله، نوری)؛ (اولین چیزی که خداوند خلق کرد، نور من بود). بحارالانوار، ج 1، ص 97، ح 7. خدای سبحان به پیغمبرش دستور می‌دهد که: (بگو من اولین مسلمانم) انعام(6)، ص 163. و مقصود از این اولیّت، اولیّت رتبی است، نه زمانی؛ زیرا اگر مقصود اولیت زمانی بود، هر پیغمبری نسبت به قوم خویش (اول المسلمین) بود و پیامبران پیشین نیز به طریق اولی می‌توانستند مصداق این روایت باشند. از این که خدای سبحان تنها به پیغمبر اسلام فرموده بگو: (مأمورم که اول المسلمین باشم)، برای آن است که آن حضرت اوّل صادر، یا اول ظاهر است. ر.ک: تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 8، ص 30 و 31.
از امام صادق(ع) سؤال شد: شما قبل از آن که آسمان‌ها و زمین خلق شوند، کجا بودید؟ حضرت در پاسخ فرمود:
(کنّا انواراً حول العرش نسبح الله و نقدسه حتی خلق الله سبحانه الملائکة ...)؛ (انواری بودیم حول عرش و مشغول تسبیح و تقدیس خدا بودیم تا این که خدای متعال ملائکه را خلق فرمود...). بحارالانوار، ج 57، ص 170.
جابر بن عبدالله می‌گوید: از رسول خدا(ص) سؤال کردم: اولین چیزی که خداوند خلق نمود، چه بود؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: (نور نبیک ...)؛ (نور پیغمبر تو به نقل از: تفسیر المیزان، ج 1، ص 121. ...).
جابر از امام محمدباقر(ع) نقل می‌کند که ایشان فرمود: (خداوند متعال، چهارده هزار سال قبل از خلقت آدم، چهارده نور از نور عظمتش را خلق فرمود. پس آن چهارده نور ارواح ما بود). جابر می‌گوید: از امام درباره‌ی اسمای آن چهارده نور سؤال کردم، ایشان فرمود: (محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) و نور فرزند حسین(ع) که نهمی آنان قائم ایشان است). بحارالانوار، ج 25، ص 4.
امام باقر(ع) می‌فرماید: (یا جابر! ان الله اول ما خلق خلق محمداً و عترته الهداة المهتدین، فکانوا اشباح نور بین یدی الله، قلت: و ما الاشباح؟ قال: ظل النور، ابدان نوریة بلا ارواح، و کان مؤیداً بروح واحد و هی روح القدس ...) ؛ (ای جابر! اول مخلوقی که خداوند خلق فرمود، محمد و عترت هدایت شده آن حضرت بودند. پس آنان اشباح نور در برابر خداوند بودند. جابر می‌گوید: به حضرت عرض کردم اشباح چیست؟ فرمود: سایه نور، بدن‌های نوری بدون روح که مؤید به یک روح یگانه و واحد بودند و آن روح القدس بود...).
روایت بالا، نشانگر این حقیقت است که (مخلوق اول) در عین این که یک حقیقت و موجود واحد است، حقیقت همه چهارده معصوم است؛ یعنی، هم حقیقت رسول خدا(ص) است و هم حقیقت تک تک عترت آن حضرت. آنان در عین یکی بودن، متعدد هم هستند و همه‌ی آنان، ظهورات روح واحد و حقیقت واحد می‌باشند. این روایت با صراحت کامل می‌فرماید که: آنان ابدان نوری بودند که ارواح متعدد نداشتند؛ بلکه مؤید به یک روح بودند و آن عبارت است از (روح‌القدس) و به روشنی به این نکته اشاره دارد که حقیقت روح و جان همه، یکی بود و ظهورات (ابدان نوری و یا اشباح نوری) متعدد بود.
این که در زیارت جامعه می‌خوانیم (و ان ارواحکم و طینتکم واحدة)، اشاره به این حقیقت دارد که چهارده معصوم، یک نوراند و در این جهت با هم اتحاد دارند. این اتحاد - در عین غیریت - نه تنها در اوّل خلقت بوده؛ بلکه در نظام مادی و زندگی دنیایی و حقیقت آنان، یکی بوده است و ایشان در عین تعدد صوری و ظاهری با همدیگر، وحدت و اتحاد دارند. ر.ک: انسان و خلافت الهی، صص 139 - 142.
چون مرا دیدی خدا را دیده‌ای‌گرد کعبه صدق برگردیده‌ای‌
خدمت من طاعت و حمد خداست‌تا نپنداری که حق از من جداست‌
چشم نیکو باز کن در من نگرتا نبینی نور حق اندر بشر
مثنوی، دفتر 2، ابیات 2247 و 2249. 7- نور معصوم، جسم مستعد می‌خواهد:
(نور معصوم)، اولین مخلوق و قبل از همه مخلوقات دیگر موجود بوده است و هر وقت ماده - با ترکیب و استعداد خاص - خود را در معرض تابش آن قرار دهد و با آمادگی پذیرش آن، در برابر آن قرار گیرد، در آن تجلّی می‌کند.
نور یابد مستعد تیز گوش‌کاو نباشد عاشق ظلمت چو موش‌
مثنوی، دفتر 5، بیت 25.
ترکیب بدنی مخصوصی که با مشخصات خاص خود، در زمان و مکانی خاص، آماده پذیرش مخلوق اول (نور معصوم) و تجلّی آن است؛ در زمان مشخّص و معین این نور را می‌پذیرد و در این زمان، (نور معصوم) در آن می‌تابد و جلوه می‌کند. این زمان خاص، زمان همین (تجلّی به خصوص) است و وقت این تابش، از نور معصوم و مخلوق اول است؛ نه زمان متجلی.
حقیقتی که متوجّه این ترکیب مخصوص در این زمان خاص گردید، قبل از همه عوالم و قبل از زمان و مکان، وجود پیدا کرده، خلق شده است. البته تجلّی آن در این ترکیب، در زمان مخصوص قرار می‌گیرد؛ آن هم به لحاظ آمادگی این ترکیب در این زمان. ر.ک: انسان و خلافت الهی، صص 125 و 129.
از این رو جسم معصومان(ع)، جسم ویژه‌ای است که توان تحمل و تجلّی آن نور را در خود دارد؛ نوری که (اولین و برترین مخلوق) است. این جسم باید قابلیت و کشش آن همه عبادت‌ها و سیرها را داشته باشد؛ تا این نور در آن تجلّی کند. بر این اساس جسم آنها نیز از نور است.
جسمشان را هم ز نور اسرشته‌اندتا ز روح و از ملک بگذشته‌اند
مثنوی، دفتر 3، بیت 8. 8- نور معصوم واسطه در خلق:
در روایاتی که معصومان(ع) به عنوان (نور و مخلوق اول) مطرح شده‌اند، به این نکته نیز اشاره شده که خدای متعال از نور ایشان، هر چیز و کمال وجودی را آفریده است؛ یعنی، وجود و هستی خیر است و هر وجود از نظر جنبه وجودی - و با قطع نظر از حدود و نقایص - خیر می‌باشد. بر این اساس همه موجودات و تمامی وجودات و کمالات وجودی، از جلوه‌ها و ظهورات همین مخلوق اول و نور معصوم است و مخلوقات مراتب مختلف تجلیات این نور می‌باشد. ر.ک: المیزان، ج 1، ص 121. به عبارت دیگر (نور معصوم)، سبب وجود موجودات دیگر است و موجودات دیگر، آثار و صورت‌های نازله این حقیقت، در مراتب مختلف و متنوع است. رسول خدا(ص) در حدیثی نسبتاً طولانی، به این حقیقت به طور صریح اشاره‌کرده‌اند که: (از نور رسول خدا، عرش خلق شده است؛ از نور علی(ع) ملائکه به وجود آمده‌اند؛ از نور فاطمه(س) آسمان‌ها و زمین خلق شده است؛ از نور امام حسن(ع) خورشید و ماه پدیدار گشته‌اند؛ از نور امام حسین(ع) بهشت و حورالعین قدم به هستی نهاده‌اند و ... الانوار الساطعه، ج 4، ص 259.).
نور مردان مشرق و مغرب گرفت‌آسمان‌ها سجده کردند از شگفت‌
مثنوی، دفتر 6، بیت 2069. 9- تجلّی نور معصوم در قلب مؤمن:
از آن جا که نور معصوم، واسطه در خلق بوده و از این رو، واسطه در به وجود آمدن انسان است و از آن جا که از آن (مخلوق اول)، در روح آدمیان دمیده شده است؛ زیرا روح خدا - که در آیات به آن اشاره و تصریح شده است که روح انسانی از آن روح است - همان مخلوق اول و نور معصوم می‌باشد. ر.ک: مقالات؛ انسان و خلافت الهی، همان، صص 45 - 61 و 73 - 97.
نوری که از آن نور برتر، در انسان‌ها وجود دارد، نور ضعیفی است که روشنایی کمی دارد و از تیرگی‌های زیادی برخوردار است؛ اما اگر آدمی این تیرگی‌ها و آلودگی‌ها را از خود دور سازد و خود را به مرتبه و منشأ اصلی خویش (روح خدا) نزدیک سازد، این نور در آدمی بیشتر روشن خواهد شد و از ضعف به سوی شدت، حرکت خواهد کرد. این نور ضعیف، بر اثر (ایمان و عمل صالح)، با نور بسیار روشن و کاملی - که هیچ‌گونه ضعف و تیرگی در آن نیست - وحدت یافته، نور کامل آن غالب و قاهر گشته و آن را احاطه نموده است و ضعف‌ها و تیرگی‌های آن را از میان برده و کامل گردانیده است. هر چه این نور ضعیف، به نور کامل نزدیک‌تر شود و با آن وحدت بیشتری داشته و در آن مستغرق باشد، به همان اندازه غلبه و احاطه نور کامل، بر آن بیشتر خواهد بود؛ تا جایی که (وحدت) کاملاً تحقق یابد و (فنا) حاصل شود. در این صورت، نور ضعیف با حفظ تبعیت و فنا - در مرتبه خود - از روشنی نور کامل و از آثار وجودی آن، بر اثر فنای در آن برخوردار خواهد بود. ر.ک: مقالات، ج 3، صص 117 - 120.
در زیارت جامعه به این حقیقت اشاره شده است: (انتم نور الاخیار)؛ (شما نور خوبان هستید) و این همان واقعیت است که امام محمد باقر(ع) فرمود: (هر آینه نور امام در قلوب مؤمنان نورانی‌تر از خورشیدی است که روشنگر روز است). بحارالانوار، ج 23، ص 308؛ به نقل از: الانوار الساطعه، ج 3، ص 110. در پرتو همین نور، راه حقیقت برای ایشان روشن و به سوی نور حضرت حق هدایت می‌شوند.
یا به گلبن وصل کن این خار راوصل کن با نار نور یار را
تا که نور او کشد نار تو راوصل او گلشن کند خار تو را
مثنوی، دفتر 2، ابیات 1245 - 1246. 10-. نور معصوم، هدایت‌گر است:
خداوند درباره (مقام نورانیت) حضرت رسول و هدایت‌گری آن حضرت می‌فرماید: (کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور باذن ربهم الی صراط العزیز الحمید)؛ یعنی قرآن را از آن رو بر تو فرستادیم که مردم را از هرگونه تیرگی و تاریکی، رهایی بخشیده، آنان را نورانی کنی. رسول خدا(ص)، آینه تمام نمایی است که جهت تابش نور را می‌داند. وقتی این آینه به سمت (نورالسماوات و الارض) بود، آن نور در این چهره می‌تابد؛ هم صفحه آینه و هم منطقه‌ای را که در برابر آینه قرار دارد، روشن می‌سازد. از این رو، می‌فرماید: (به تو قرآن دادم تا مردم را نورانی کنی، تو مظهر ولایت الهی هستی که خداوند با تابیدن آن، مؤمنان را از تاریکی‌ها به نور بیرون می‌آورد). بقره(2)، آیه 257. نور رسول خدا(ص)، بر اساس آیه نخست ابراهیم(14)، آیه 1. نه تنها باید راهنمای مردم به سوی نور باشد؛ بلکه باید دست آنان را گرفته، از ظلمت خارج سازد و به نور برساند. ر.ک: تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 8، صص 250 - 252.
معصومان دیگر نیز چنین هستند. وقتی در زیارت جامعه می‌خوانیم (و نوره عندکم)؛ یعنی، علوم، حقایق و هدایت‌ها - و در یک کلمه نور قرآن - در نزد شما است و با این نور، انسان‌ها را به نور دعوت کرده، آنان را نورانی می‌کنید؛ زیرا نور امامان(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س)، با نور رسول خدا(ص) یکی است و در واقع (امامت) باطن (نبوت) است. ر.ک: فلسفه امامت، صص 62 - 65.
آنان مترجمان حقیقی وحی‌اند. از امام باقر(ع) پرسیدند: کسی که عالم به کتاب آسمانی است، کیست؟ رعد(13)، آیه 43. فرمود: (مقصود ما امامانیم). اصول کافی، ح شماره 607؛ الانوارالساطعة، ج 3، ص 110 و ج 4، ص 98. در هر صورت چون آنان نور و حامل نوراند، پس هدایت‌گر به سوی نور نیز هستند؛ زیرا کسی که نور هدایت ندارد، حق رهبری دیگران را هم ندارد.
چون نداری فطنت و نور هدابهر کوران روی را می‌زن جلا
مثنوی، دفتر 2، بیت 3223.
اگر ما نیز طالب تجلّی نور حق، نور قرآن و نور معصوم در خود هستیم؛ باید بکوشیم که خود را مستعد این نور سازیم.
نورخواهی مستعد نور شودور خواهی خویش بین و دور شو
مثنوی، دفتر 1، بیت 3606.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین