در آیات فراوانی از قرآن کریم به صراحت تمام هم از اصل امامت سخن گفته شده هم مصداق آن مشخّص شده است. لکن کسی که بخواهد عناد ورزد حتّی واضحترین کلمات را هم از معنی خود منحرف خواهد ساخت. زیلاً به برخی از آیات و نحوه ی دلالت آنها بر مساله امامت اشاره می شود. 1 ( وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ . (به خاطر آورید) هنگامی را که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود. و او به خوبی از عهده ی این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: (من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم!) ابراهیم عرض کرد: (از دودمان من(نیز امامانی قرار بده!)) خداوند فرمود: (پیمان من، به ستمکاران نمیرسد. ) (البقرة:124) نکات این آیه ی شریفه: الف) مقام امامت مقامی است برتر از نبوّت. لذا ابراهیم (ع) با این که نبی بود امام نبود و آنگاه که امتحاناتی را پشت سر گذاشته قابلیّت لازم را حاصل نمود به امامت منصوب شد. پس چگونه در امّت اسلام کسانی ادّعای امامت نموده اند در حالی که فاقد این حدّ از صلاحیّتند. و چگونه امامت علی ابن ابی طالب (ع) را نپذیرفتند در حالی که طبق حدیث منزلت که مورد قبول اهل سنّت بوده در صحیحترین کتب آنها نقل شده است ، شأن علی (ع) نسبت به پیامبر(ص) مثل شأن هارون است نسبت به موسی. ( حَیْثُ اسْتَخْلَفَهُ عَلَی الْمَدِینَةِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ تُخْلِفُنِی عَلَی النِّسَاءِ وَ الصِّبْیَانِ فَقَالَ أَ مَا تَرْضَی أَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی . زمانی که پیامبر(ص) در عزیمت به جنگ علی (ع) را به عنوان خلیفه ی خود در مدینه گذاشت ، علی (ع) گفت: یا رسول الله آیا مرا بر زنان و کودکان خلیفه قرار می دهی! پس پیامبر (ص) فرمود: آیا راضی نیستی به اینکه نسبت به من مثل هارون باشی نسبت به موسی ، الّا اینکه بعد از من پیامبری نیست. ) (صحیح بخاری ، ج 4 ، 209 و ج5 ، ص129 / صحیح مسلم ، ج7 ، ص 120) ب) خداوند متعال خودش ابراهیم (ع) را به امامت نصب نمود. پس امامت باید به نصب خدا باشد نه به انتخاب مردم. پس جریان سقیفه و محصول آن باطل است. ج) امامت عهد الله است ، یعنی عهدی است بین امام و خدا. پس انتخاب مردم دخلی در آن ندارد. پس جریان سقیفه و محصول آن باطل است. د) امامت که عهد الله است به ظالمین نمی رسد. در این تعبیر الهی ، درباره ی ظالم چهار احتمال است. 1. آنکه در سراسر عمرش ظالم است. 2. آنکه در اوّل عمر عادل ولی در ادامه ی آن ظالم است. 3. آنکه در اوّل عمر ظالم ولی در ادامه ی آن عادل است. 4. آنکه گاه ظالم است و گاه عادل. روشن است که مورد اوّل و دوم را حضرت ابراهیم (ع) اراده نمی کند. هیچ عاقلی از خدا نمی خواهد که ظالم بالفعل را بر مردم امام قرار دهد کجا رسد که پیامبری چنین تقاضایی از خدا بکند. پس منظور آن گروه سوم یا چهارم یا هر دو بوده است که خدا آن دو را هم کنار گذاشت. پس امامت تنها از آن کسی است که در سراسر عمرش معصوم از هر گونه گناهی باشد ؛ چرا که هر گناهی از مصادیق ظلم است. حال چگونه اهل سقیفه ادّعای امامت نمودند در حالی که قبل از اسلام سابقه کفر داشتند ، در زمان اسلام نیز معصوم از گناه نبودند ، در زمان خلافتشان نیز به تصریح علمای خود اهل سنّت کارهای خلافشان کم نبود. 2. ( أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسی إِماماً وَ رَحْمَةً أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلا تَکُ فی مِرْیَةٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یُؤْمِنُونَ . آیا کسی که از جانب پروردگارش بر حجّتی روشن است و شاهدی از خود او در پی اوست ، و پیش از او نیز کتاب موسی که امام و رحمتی بود [دروغ میبافد]؟ آنها [که در پی حقیقتاند] به آن ایمان میآورند و هر که از گروهها به آن کافر شود آتش ، وعدهگاه اوست. پس در آن تردید مکن که آن حق است و از جانب پروردگار توست ولی بیشتر مردم ایمان نمیآورند.) (هود:17) ( وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسی إِماماً وَ رَحْمَةً وَ هذا کِتابٌ مُصَدِّقٌ لِساناً عَرَبِیًّا لِیُنْذِرَ الَّذینَ ظَلَمُوا وَ بُشْری لِلْمُحْسِنین. و پیش از آن، کتاب موسی که امام و رحمت بود(نشانههای آن را بیان کرده)، و این کتاب هماهنگ با نشانههای تورات است در حالی که به زبان عربی و فصیح و گویاست، تا ظالمان را بیم دهد و برای نیکوکاران بشارتی باشد! ) (الأحقاف:12) نکات آیات شریفه: در این آیات شریفه کتاب موسی به عنوان امام معرّفی شده است. پس قرآن کریم به نحو اولی امام است. و اساساً از این آیه استفاده می شود که امام باید عین کتاب الله باشد. اگر موسی امام بود به این سبب بود که عالم به جمیع معارف تورات بود. و اگر نبی اکرم (ص) به اجماع مسلمین امام بود به خاطر این بود که احاطه به کتاب الله داشت. پس امام بعد از او نیز باید کسی باشد که علم به جمیع معارف قرآن کریم داشته وارث علم نبی باشد. حال غیر از علی (ع) کدامیک از اصحاب پیامبر است که چنین موقعیّتی داشته باشد. و غیر او و اهل بیتش کیست که نبی اکرم(ص) وجودشان را در حدیث متواتر ثقلین که مورد قبول شیعه و سنّی است همردیف و متّحد با قرآن قرار داده باشد. ( قال رسول الله(ص):( ... فانظروا کیف تخلّفونی فی الثقلین. فقام رجل فقال یا رسول الله و ما الثقلان؟ فقال رسول الله صلی الله علیه و سلم الاکبر کتاب الله ؛ سبب طرفه بید الله و طرفه بأیدیکم فتمسکوا به لم تزالوا و لا تضلّوا. والاصغر عترتی و انّهما لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض و سألت لهما ذلک ربّی فلاتقدّموهما فتهلکوا و لاتعلّموهما فانّهما اعلم منکم. بنگرید که پس از من، با دو یادگار گرانبهای من چگونه رفتار میکنید؟ مردی برخواست و پرسید: یا رسول الله! دو أثر گرانبهای شما چیست؟ فرمود: ثقل اکبر کتاب خداست؛ وسیله ای که جانبی از آن در دست خدا میباشد و طرف دیگر آن در اختیار شما قرار گرفته است؛ پس به آن چنگ بزنید که نمی لغزید و گمراه نمی شوید. و ثقل اصغر عترت من است؛ که همانا آن دو هرگز از همدیگر جدا نمی شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. و من هم از پروردگارم همین اتحاد و یگانگی را برای آنها درخواست کردهام. پس بر این دو پیشی نگیرید که به هلاکت میرسید و سخنی به آنها نیاموزید که آنان از شما داناترند)(المعجم الکبیر ،الطبرانی ، ج3 ، ص66) ( ... فانظروا کیف تخلفونی فی الثقلین . فنادی مناد: و ما الثقلان یا رسول اللّه؟ قال: کتاب اللّه طرف بید اللّه و طرف بأیدیکم فاستمسکوا به و لا تضلوا، و الآخر عترتی، و إن اللطیف الخبیر نبأنی أنهما لن یتفرقا حتی یردا علی الحوض، و سألت ذلک لهما ربی، فلا تقدموهما فتهلکوا، و لا تقصروا عنهما فتهلکوا، و لا تعلموهم فانهم أعلم منکم، ثم اخذ بید علی رضی الله عنه فقال من کنت أولی به من نفسه فعلیّ ولیه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه. بنگرید که پس از من، با دو یادگار گرانبهای من چگونه رفتار میکنید؟ پرسیدند: یا رسول الله! دو أثر گرانبهای شما چیست؟ فرمود: یکی کتاب خداست که جانبی از آن در دست خدا میباشد و طرف دیگر آن در اختیار شما قرار گرفته است؛ به آن چنگ بزنید و گمراه نشوید. و دیگری عترت من است؛ خدای لطیف و دانا ، مرا مطّلع ساخته که این دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. و من هم از پروردگارم همین اتحاد و یگانگی را برای آنها درخواست کردهام. پس بر این دو پیشی نگیرید که به هلاکت میرسید و در مورد آنها کوتاهی نکنید که هلاک خواهید شد. و سخنی به آنها نیاموزید که آنان از شما داناترند. سپس دست علی (ع) را گرفت و فرمود: هر که من نسبت به جان او، از خود او اولاترم، علی هم اولاتر است به جان او. پروردگارا! دوستش را دوست و دشمنش را دشمن بدار.)(المعجم الکبیر ،الطبرانی ، ج3 ، ص167) 3. ( وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً (63) وَ الَّذینَ یَبیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً (64) وَ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها کانَ غَراماً (65) إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً (66) وَ الَّذینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً (67) وَ الَّذینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لا یَزْنُونَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاماً (68) یُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ یَخْلُدْ فیهِ مُهاناً (69) إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً (70) وَ مَنْ تابَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَإِنَّهُ یَتُوبُ إِلَی اللَّهِ مَتاباً (71) وَ الَّذینَ لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً (72) وَ الَّذینَ إِذا ذُکِّرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْها صُمًّا وَ عُمْیاناً (73) وَ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماما. و بندگان خدای رحمان کسانیاند که روی زمین به فروتنی راه میروند، و چون جاهلان [به ناروا] خطابشان کنند، سلام گویند [و در گذرند]. 64 و آنانند که شب را در حال سجده و قیام به روز آورند. 65 و کسانیاند که میگویند: پروردگار ما! عذاب جهنم را از ما بگردان که عذابش سخت و دائمی است. 66 به راستی آن بد قرارگاه و جایگاهی است. 67 و کسانیاند که چون انفاق و هزینه کنند، نه زیادهروی میکنند و نه خسّت میورزند، و میان این دو به راه اعتدال باشند. 68 و کسانیاند که با خدا معبود دیگری نخوانند، و کسی را که خدا [خونش را] حرام کرده جز به حق نکشند، و زنا نکنند. و هر کس چنین کند عقوبت خواهد دید. 69 برای او در روز قیامت عذاب دو چندان میشود و تا ابد با خواری در آن میماند. 70 مگر کسی که توبه کند و ایمان آورد و کار شایسته کند. پس آنانند که خدا بدیهاشان را به حسنات تبدیل میکند، و خدا آمرزندهی مهربان است. 71 و هر کس توبه کند و کار شایسته انجام دهد، به طور نیکو به سوی خدا باز میگردد. 72 و کسانیاند که گواهی دروغ نمیدهند و چون بر ناپسندی بگذرند کریمانه عبور میکنند [و آلوده نمیشوند]. 73 و کسانیاند که چون به آیات پروردگارشان تذکر داده شوند، کر و کور بر آن نیفتند. 74 و کسانیاند که میگویند: پروردگارا! به ما از همسران و فرزندانمان آن ده که مایه روشنی چشمان ما باشد، و ما را امام پرهیزکاران گردان. ) (سوره الفرقان ) نکات آیه ی شریفه: الف) طبق این آیه امامت برای عبادالرّحمن است. ب) عبادالرحمن کسانی هستند که خشم بی خود نمی گیرند. مگر این عمر ابن خطّاب نبود که به تصریح کتب اهل سنّت در سقیفه بر سعد ابن عباده خشم گرفت . در مجلس سقیفه نتیجه ی مناظرات در نهایت به درگیری گروهها انجامید و عدّه ای از انصار دست به شمشیر بردند و در این میان تعدادی نیز زخمی شدند و از جمله سعد ابن عباده رئیس قبیله ی خزرج ،که پیرمردی بود ، زیر پای جمعیّت افتاد. شخصی فریاد کرد: مواظب سعد باشید ! عمر ابن خطّاب گفت:( اقتلوا سعداً قتله الله. بکشید سعد را خدا او را بکشد.)(المعیار والموازنه ، ابوجعفر اسکافی از علمای اهل سنّت ص 25) و به روایتی گفت:(اقتلوا سعدا قتل الله سعدا اقتلوه فإنه منافق. بکشید سعد را خدا سعد را بکشد. بکشید او را که او منافق است.)( شرحنهجالبلاغة ، ابن ابی الحدید از علمای اهل سنّت ؛ ج20 ،ص21) . و در کتب ایشان آمده است که وی در زمان خلافتش برخی از اصحاب را کتک زد. خشونت عمر ابن خطّاب چنان بوده که هیچ تاریخدانی قادر به انکار آن نیست. حال بگذریم از خشمها که بر اهل بیت گرفتند و خانه ی دختر پیامبر را آتش زدند. ج) در بین مدّعیان امامت کیست که شب و روزش به عبادت گذشته باشد جز علی و خاندانش. مگر این عمر نبود که در زمان خلافتش هنگام نماز صبح در خواب بود و یکی آمد و گفت (الصّلاة خیر من النّوم) یعنی: نماز خواندن بهتر از خفتن است ؛ و او فرمان داد که این جمله را به نماز اضافه نمایند. د) و د ر بین مدّعیان امامت کیست غیر علی (ع) که جز خدا را عبادت نکرده باشد. 4. ( إِنَّا نَحْنُ نُحْیِ الْمَوْتی وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْناهُ فی إِمامٍ مُبینٍ . به یقین ما مردگان را زنده میکنیم و آنچه را از پیش فرستادهاند و تمام آثار آنها را می نویسیم؛ و همه چیز را در امام آشکار کنندهای برشمردهایم. ) ( یس:12) در روایات فراوانی از شیعه گفته شده که مراد از امام مبین علی ابن ابی طالب است که علم اوّلین و آخرین را حمل می کند. امّا اهل سنّت گفته اند مراد از امام مبین امّ الکتاب و لوح محفوظ است. به هر حال در منطق قرآن کریم امام آن موجودی است که علم اوّلین و آخرین را داشته باشد ، و بعد از نبی کسیت جز علی ابن ابی طالب که سینه ی او متّحد با لوح محفوظ بوده حامل علم قرآن و باب مدینه ی علم نبی باشد. مگر حدیث متواتر ثقلین او را همردیف قرآن قرار نداد. و مگر او نبود که در ملاء عامّ فرمود: ( َ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی ) اگر علی (ع) حامل علم کتاب نیست پس مصداق این آیه کیست ( وَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ کَفی بِاللَّهِ شَهیداً بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتاب. آنها که کافر شدند میگویند: (تو پیامبر نیستی!) بگو: (کافی است که خداوند شاهد میان من و شما باشد ، و آن کسی که علم کتاب نزد اوست.) (الرعد:43) 5. ( وَ نَجَّیْناهُ وَ لُوطاً إِلَی الْأَرْضِ الَّتی بارَکْنا فیها لِلْعالَمینَ (71) وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ نافِلَةً وَ کُلاًّ جَعَلْنا صالِحینَ (72) وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إیتاءَ الزَّکاةِ وَ کانُوا لَنا عابِدینَ . و او (ابراهیم ) و لوط را به سرزمین(شام) ، که آن را برای همه ی جهانیان پربرکت ساختیم ، نجات دادیم. (71) و اسحاق و یعقوب را به عنوان عطیه به او بخشیدیم و همه را شایسته قرار دادیم. (72) و آنان را امامانی قرار دادیم که به فرمان ما ، (مردم را) هدایت میکردند؛ و انجام کارهای نیک و برپاداشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم ؛ و تنها ما را عبادت میکردند. ) (سوره الانبیاء) تکات: الف) طبق این آیات جعل و نصب امام بر عهده ی خداست نه مردم. ب) امامت شأن کسی است که لایق نبوّت نیز باشد. پس بعد از نبی اکرم کسی باید امام گردد که اگر نبوّت ختم نمی شد لیاقت نبوّت را داشت. و آن علی ابن ابی طالب است. که طبق حدیث منزلت افضل از هارون نبی است. چون نبی اکرم (ص) فرمود: تو نسبت به من مثل هارون هستی نسبت به موسی الّا اینکه پیامبری بعد از من نیست. پس اگر پیامبر اسلام افضل از موسی است به ناچار علی (ع) نیز باید افضل از هارون باشد تا نسبت حفظ شود. ج) امام باید به امر خدا امامت نماید. و لازمه ی این امر آن است که امام عالم به تمام اوامر و نواهی خدا باشد. و هیچ کس جز علی (ع) نبود که چنین باشد. هیچ عالم سنّی هم ادّعا نکرده که خلفای سه گانه ، عالم به جمیع اوامر و نواهی خدا بوده اند. همچنین حدیث ثقلین مؤیّد است که اهل بیت همردیف کتاب خدا هستند. و نیز به اعتراف شیعه و سنّی علی (ع) باب مدینه ی علم رسول الله است. ه) همچنین فعل خیرات باید از جانب خدا بر امام الهام شود. و در بین مدّعیان امامت تنها علی (ع) است که ادّعای اتّصال به غیب داشته و ملهم بودن او توسّط پیامبر (ص) نیز تأیید گردیده است. و) و تنها اوست که نماز و زکاتش مورد تأیید مستقیم خدا واقع شد. خداوند متعال فرمود: ( إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ . ولیّ شما ، تنها خداست و پیامبر او و آنان که ایمان آوردهاند ؛ همانها که نماز را برپا میدارند، و در حال رکوع، زکات میدهند. ) (المائدة:55) . مفسّرین شیعه و سنّی اتّفاق نظر دارند که شأن نزول این آیه ی شریفه جریان صدقه دادن امیر المومنین (ع) در حال رکوع بوده است. 6. ( وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ فَلا تَکُنْ فی مِرْیَةٍ مِنْ لِقائِهِ وَ جَعَلْناهُ هُدیً لِبَنی إِسْرائیلَ (23) وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ . ما به موسی کتاب آسمانی دادیم؛ و شک نداشته باش که او آیات الهی را دریافت داشت؛ و ما آن را وسیله هدایت بنی اسرائیل قرار دادیم. (23) و از آنان امامانی قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت میکردند؛ چون شکیبایی نمودند، و به آیات ما یقین داشتند.) (سوره السجده ) نکات: الف) طبق این آیات جعل و نصب امام بر عهده ی خداست نه مردم. ب) امام باید به امر خدا امامت نماید. و لازمه ی این امر آن است که امام عالم به تمام اوامر و نواهی خدا باشد. و ... که در سابق گذشت 7. ( هُنالِکَ الْوَلایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَواباً وَ خَیْرٌ عُقْباً . در آنجا ثابت شد که ولایت از آن خداوند بر حق است. اوست که برترین ثواب، و بهترین عاقبت را دارد.) (الکهف:44) ( أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُّ وَ هُوَ یُحْیِ الْمَوْتی وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیر. آیا آنها غیر از خدا را ولیّ خود برگزیدند؟! در حالی که (ولیّ) فقط خداوند است و اوست که مردگان را زنده میکند، و اوست که بر هر چیزی تواناست.) (الشوری:9) ( مَثَلُ الَّذینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ . مثَل کسانی که غیر از خدا را اولیای خود برگزیدند، مثَل عنکبوت است که خانهای برای خود انتخاب کرده؛ در حالی که سستترین خانهها خانه ی عنکبوت است اگر میدانستند.) (العنکبوت:41) نکات : طبق این آیات شریفه ولایت به تمام معانی آن تنها از آن خداست و هیچ کس حقّ ندارد غیر خدا را بی اذن او ولیّ خود قرار دهد. حال باید دید خدا ولایت چه کسی را همردیف ولایت خود قرار داده است. خداوند متعال می فرماید: ( قُلْ أَطیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْکافِرینَ . بگو: از خدا و رسولش اطاعت کنید! و اگر سرپیچی کنید، خداوند کافران را دوست نمیدارد.) (آلعمران:32) و باز فرمود: ( یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْویلاً . ای کسانی که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید رسولش را و اولو الأمر را ! و هر گاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید(و از آنها داوری بطلبید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید! این(کار) برای شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است.) (النساء : 59) طبق این آیات اوّلاً ولایت نبی اکرم(ص) عین ولایت خداست لذا اطاعت از او عین اطاعت از خداست. ثانیاً ولایت الوالامر نیز مثل ولایت رسول الله است. لذا در عبارت ( أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ ) اطیعوا را تکرار نکرد چون اطاعت از هر دو یکی است. و نیز در ادامه نفرمود: هنگام اختلاف آن را به خدا و رسول و اولوالامر برگردانید. بلکه تنها خدا و رسول را مطرح ساخت که شاهد است بر یکی بودن حکم رسول و اولوالامر. ثالثاً در این آیه خدا خواسته که مسلمین هنگام نزاع به کلام خدا و پیامبر رجوع کنند نه به نظر مردم. ولی مسلمین صدر اسلام که در مساله ی امامت اختلاف کردند به جای رجوع به قرآن و حدیث غدیر و حدیث ثقلین و حدیث منزلت و امثال آن به نظر مردم رجوع نمودند. حال که معلوم شد ولایت امام باید عین ولایت خدا و رسول باشد باید دید خدا غیر از رسول ولایت چه کسی را تأیید نموده است. خداوند متعال می فرماید: ( إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ . ولیّ شما ، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند؛ همانها که نماز را برپا میدارند ، و در حال رکوع، زکات میدهند. ) (المائدة:55) شیعه و سنّی اتّفاق نظر دارند که این آیه در شأن علی (ع) نازل شده است. لکن اهل سنّت مدّعی اند که مراد از ولیّ در این آیه امامت نیست بلکه منظور دوستی ، یا نصرت و امثال آن است. امّا شیعه می گوید: لفظ ولیّ در این آیه مطلق بوده تمام معانی آن را شامل است که از جمله یکی از آن معانی ولایت تصرّف است که همان امامت و حاکمیّت است. افزون بر اطلاق آیه ،شاهد دیگر این ادّعا آن است که در این آیه ، ولایت ، ابتدا برای خدا و سپس برای پیامبر و در مرتبه ی سوم برای علی (ع) ثابت شده است. و ولایت درباره ی خدا به تمام معانی آن به سلطنت ،حاکمیّت و متصرّف بودن او بر می گردد. افزون بر اینها حتّی اگر مراد از ولایتدر این آیه ، ولایت نصرت یا ولایت محبّت هم باشد باز امامت برای علی (ع) ثابت می شود. چون وقتی علی (ع) با ابوبکر بیعت نکرده خود ادّعای امامت نمود طبق آیه ی مورد بحث بر همگان و از جمله خود ابوبکر و عمر واجب بود که او را یاری و نصرت نمایند و شرط محبّت را که حمایت است به جا آورند لکن آنها نه تنها چنین نکردند بلکه با درگیر شدند. پس به یقین آن دو حکم این آیه عدول نموده اند. و آنکه از حکم خدا عدول نماید فاسق و ظالم بوده به حکم ( لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ ) حقّ امامت ندارد. 8. ( إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً. خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد. ) (الأحزاب:33) طبق این آیه ی شریفه خداوند متعال اهل بیت (ع) را از هر پلیدی و رجسی منزّه نموده است ؛ و این یعنی عصمت. و به حکم عقل جایی که معصوم حضور دارد امامت و حاکمیّت به غیر معصوم نمی رسد. وقتی خداوند متعال در امور کوچکی چون قضاوت ، عدالت و تقوا را شرط دانسته چگونه ممکن است در امر مهمّی چون امامت کلّ امّت اسلام عدالت شرط نباشد. و اگر عدالت در این امر شرط است پس معصوم که فوق عادل است مقدّم بر عادل خواهد بود. البته برادران اهل سنّت ما بر خلاف حکم صریح عقل معتقدند که امامت غیر معصوم با وجود معصوم جایز است. 9. ( أَ لَمْ تَرَ إِلَی الْمَلَإِ مِنْ بَنی إِسْرائیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسی إِذْ قالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِکاً نُقاتِلْ فی سَبیلِ اللَّهِ قالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ أَلاَّ تُقاتِلُوا قالُوا وَ ما لَنا أَلاَّ نُقاتِلَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِیارِنا وَ أَبْنائِنا فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَلیلاً مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِالظَّالِمینَ (246) وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً قالُوا أَنَّی یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ یُؤْتی مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ . آیا مشاهده نکردی جمعی از بنی اسرائیل را بعد از موسی، که به پیامبر خود گفتند: ( مَلِک و زمامداری برای ما انتخاب کن! تا(زیر فرمان او) در راه خدا پیکار کنیم. پیامبر آنها گفت: (شاید اگر دستور پیکار به شما داده شود، (سرپیچی کنید، و) در راه خدا، جهاد و پیکار نکنید.) گفتند: (چگونه ممکن است در راه خدا پیکار نکنیم، در حالی که از خانهها و فرزندانمان رانده شدهایم؟!) اما هنگامی که دستور پیکار به آنها داده شد، جز عدّه کمی از آنان، همه سرپیچی کردند. و خداوند از ستمکاران، آگاه است. (246) و پیامبرشان به آنها گفت: (خداوند طالوت را برای زمامداری شما مبعوث کرده است.) گفتند: (چگونه او بر ما حکومت کند، با اینکه ما از او شایستهتریم، و او ثروت زیادی ندارد؟!) گفت: (خدا او را بر شما برگزیده، و او را در علم و (قدرت) جسم، وسعت بخشیده است. خداوند، مُلکَش را به هر کس بخواهد، میبخشد؛ و خداوند، وسعت دهنده و علیم است.) (البقرة:247) نکات: الف) طبق این آیه بنی اسرائیل تعیین حاکم را حقّ مردم نمی دانستند لذا از پیامبر خود خواستند تا حاکمی برای آنها تعیین نماید. پیامبر آنها و خداوند متعال نیز این نظر آنها را نادرست معرّفی نکرده بر آن مهر تأیید زدند. ب) پیامبر بنی اسرائیل که ظاهراً حضرت سموئیل باشد فرمود : ( خداوند طالوت را برای زمامداری شما مبعوث کرده است.) از اینجا معلوم می شود که حاکم جامعه را باید خداوند متعال تعیین نماید. ج) از آیه استفاده می شود که علّت حاکمیّت یافتن طالوت قدرت جسمی و علمی او بوده است. پس حاکم جامعه باید دارای علم و قدرت باشد. و کیست در بین اصحاب رسول خدا که در علم و قدرت با علی (ع) برابری نماید. اوست باب مدینه ی علم. و اوست حیدر کررار و اوست آنکه دروازه ی خیبر را از جای خود برکند و اوست کشنده عمر ابن عبد ودّ و مرحب. اینها شمّه ای از آیات قرآن بود در باب امامت که اگر کسی اندکی دقّت داشته ، اهل لجاج نبوده به دنبال حقیقت باشد او را در رسیدن به حقّ کافی است. لکن گروهی ابتدا اعتقادی برای خود انتخاب نموده و آنگاه تلاش می کنند تا آیاتی به این وضوح و روشنی را موافق اعتقاد خود تفسیر نمایند. در آخر کلام برای تلطیف خاطر شما بزرگوار این نکته ی لطیف هم ذکر می شود که کلمه ی امام و ائمه در قرآن کریم دوازده بار آمده است و طبق احادیث خود اهل سنّت نبی اکرم (ص) فرموده اند خلفای من دوازده نفرند. و تا به امروز کسی جز شیعه ی جعفری نتوانسته است دوازده خلیفه را بشمارد.
در آیات فراوانی از قرآن کریم به صراحت تمام هم از اصل امامت سخن گفته شده هم مصداق آن مشخّص شده است. لکن کسی که بخواهد عناد ورزد حتّی واضحترین کلمات را هم از معنی خود منحرف خواهد ساخت. زیلاً به برخی از آیات و نحوه ی دلالت آنها بر مساله امامت اشاره می شود.
1 ( وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ . (به خاطر آورید) هنگامی را که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود. و او به خوبی از عهده ی این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: (من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم!) ابراهیم عرض کرد: (از دودمان من(نیز امامانی قرار بده!)) خداوند فرمود: (پیمان من، به ستمکاران نمیرسد. ) (البقرة:124)
نکات این آیه ی شریفه:
الف) مقام امامت مقامی است برتر از نبوّت. لذا ابراهیم (ع) با این که نبی بود امام نبود و آنگاه که امتحاناتی را پشت سر گذاشته قابلیّت لازم را حاصل نمود به امامت منصوب شد. پس چگونه در امّت اسلام کسانی ادّعای امامت نموده اند در حالی که فاقد این حدّ از صلاحیّتند. و چگونه امامت علی ابن ابی طالب (ع) را نپذیرفتند در حالی که طبق حدیث منزلت که مورد قبول اهل سنّت بوده در صحیحترین کتب آنها نقل شده است ، شأن علی (ع) نسبت به پیامبر(ص) مثل شأن هارون است نسبت به موسی. ( حَیْثُ اسْتَخْلَفَهُ عَلَی الْمَدِینَةِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ تُخْلِفُنِی عَلَی النِّسَاءِ وَ الصِّبْیَانِ فَقَالَ أَ مَا تَرْضَی أَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی . زمانی که پیامبر(ص) در عزیمت به جنگ علی (ع) را به عنوان خلیفه ی خود در مدینه گذاشت ، علی (ع) گفت: یا رسول الله آیا مرا بر زنان و کودکان خلیفه قرار می دهی! پس پیامبر (ص) فرمود: آیا راضی نیستی به اینکه نسبت به من مثل هارون باشی نسبت به موسی ، الّا اینکه بعد از من پیامبری نیست. ) (صحیح بخاری ، ج 4 ، 209 و ج5 ، ص129 / صحیح مسلم ، ج7 ، ص 120)
ب) خداوند متعال خودش ابراهیم (ع) را به امامت نصب نمود. پس امامت باید به نصب خدا باشد نه به انتخاب مردم. پس جریان سقیفه و محصول آن باطل است.
ج) امامت عهد الله است ، یعنی عهدی است بین امام و خدا. پس انتخاب مردم دخلی در آن ندارد. پس جریان سقیفه و محصول آن باطل است.
د) امامت که عهد الله است به ظالمین نمی رسد. در این تعبیر الهی ، درباره ی ظالم چهار احتمال است.
1. آنکه در سراسر عمرش ظالم است.
2. آنکه در اوّل عمر عادل ولی در ادامه ی آن ظالم است.
3. آنکه در اوّل عمر ظالم ولی در ادامه ی آن عادل است.
4. آنکه گاه ظالم است و گاه عادل.
روشن است که مورد اوّل و دوم را حضرت ابراهیم (ع) اراده نمی کند. هیچ عاقلی از خدا نمی خواهد که ظالم بالفعل را بر مردم امام قرار دهد کجا رسد که پیامبری چنین تقاضایی از خدا بکند. پس منظور آن گروه سوم یا چهارم یا هر دو بوده است که خدا آن دو را هم کنار گذاشت. پس امامت تنها از آن کسی است که در سراسر عمرش معصوم از هر گونه گناهی باشد ؛ چرا که هر گناهی از مصادیق ظلم است. حال چگونه اهل سقیفه ادّعای امامت نمودند در حالی که قبل از اسلام سابقه کفر داشتند ، در زمان اسلام نیز معصوم از گناه نبودند ، در زمان خلافتشان نیز به تصریح علمای خود اهل سنّت کارهای خلافشان کم نبود.
2. ( أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسی إِماماً وَ رَحْمَةً أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلا تَکُ فی مِرْیَةٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یُؤْمِنُونَ . آیا کسی که از جانب پروردگارش بر حجّتی روشن است و شاهدی از خود او در پی اوست ، و پیش از او نیز کتاب موسی که امام و رحمتی بود [دروغ میبافد]؟ آنها [که در پی حقیقتاند] به آن ایمان میآورند و هر که از گروهها به آن کافر شود آتش ، وعدهگاه اوست. پس در آن تردید مکن که آن حق است و از جانب پروردگار توست ولی بیشتر مردم ایمان نمیآورند.) (هود:17)
( وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسی إِماماً وَ رَحْمَةً وَ هذا کِتابٌ مُصَدِّقٌ لِساناً عَرَبِیًّا لِیُنْذِرَ الَّذینَ ظَلَمُوا وَ بُشْری لِلْمُحْسِنین. و پیش از آن، کتاب موسی که امام و رحمت بود(نشانههای آن را بیان کرده)، و این کتاب هماهنگ با نشانههای تورات است در حالی که به زبان عربی و فصیح و گویاست، تا ظالمان را بیم دهد و برای نیکوکاران بشارتی باشد! ) (الأحقاف:12)
نکات آیات شریفه:
در این آیات شریفه کتاب موسی به عنوان امام معرّفی شده است. پس قرآن کریم به نحو اولی امام است. و اساساً از این آیه استفاده می شود که امام باید عین کتاب الله باشد. اگر موسی امام بود به این سبب بود که عالم به جمیع معارف تورات بود. و اگر نبی اکرم (ص) به اجماع مسلمین امام بود به خاطر این بود که احاطه به کتاب الله داشت. پس امام بعد از او نیز باید کسی باشد که علم به جمیع معارف قرآن کریم داشته وارث علم نبی باشد.
حال غیر از علی (ع) کدامیک از اصحاب پیامبر است که چنین موقعیّتی داشته باشد. و غیر او و اهل بیتش کیست که نبی اکرم(ص) وجودشان را در حدیث متواتر ثقلین که مورد قبول شیعه و سنّی است همردیف و متّحد با قرآن قرار داده باشد. ( قال رسول الله(ص):( ... فانظروا کیف تخلّفونی فی الثقلین. فقام رجل فقال یا رسول الله و ما الثقلان؟ فقال رسول الله صلی الله علیه و سلم الاکبر کتاب الله ؛ سبب طرفه بید الله و طرفه بأیدیکم فتمسکوا به لم تزالوا و لا تضلّوا. والاصغر عترتی و انّهما لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض و سألت لهما ذلک ربّی فلاتقدّموهما فتهلکوا و لاتعلّموهما فانّهما اعلم منکم. بنگرید که پس از من، با دو یادگار گرانبهای من چگونه رفتار میکنید؟ مردی برخواست و پرسید: یا رسول الله! دو أثر گرانبهای شما چیست؟ فرمود: ثقل اکبر کتاب خداست؛ وسیله ای که جانبی از آن در دست خدا میباشد و طرف دیگر آن در اختیار شما قرار گرفته است؛ پس به آن چنگ بزنید که نمی لغزید و گمراه نمی شوید. و ثقل اصغر عترت من است؛ که همانا آن دو هرگز از همدیگر جدا نمی شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. و من هم از پروردگارم همین اتحاد و یگانگی را برای آنها درخواست کردهام. پس بر این دو پیشی نگیرید که به هلاکت میرسید و سخنی به آنها نیاموزید که آنان از شما داناترند)(المعجم الکبیر ،الطبرانی ، ج3 ، ص66)
( ... فانظروا کیف تخلفونی فی الثقلین . فنادی مناد: و ما الثقلان یا رسول اللّه؟ قال: کتاب اللّه طرف بید اللّه و طرف بأیدیکم فاستمسکوا به و لا تضلوا، و الآخر عترتی، و إن اللطیف الخبیر نبأنی أنهما لن یتفرقا حتی یردا علی الحوض، و سألت ذلک لهما ربی، فلا تقدموهما فتهلکوا، و لا تقصروا عنهما فتهلکوا، و لا تعلموهم فانهم أعلم منکم، ثم اخذ بید علی رضی الله عنه فقال من کنت أولی به من نفسه فعلیّ ولیه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه. بنگرید که پس از من، با دو یادگار گرانبهای من چگونه رفتار میکنید؟ پرسیدند: یا رسول الله! دو أثر گرانبهای شما چیست؟ فرمود: یکی کتاب خداست که جانبی از آن در دست خدا میباشد و طرف دیگر آن در اختیار شما قرار گرفته است؛ به آن چنگ بزنید و گمراه نشوید. و دیگری عترت من است؛ خدای لطیف و دانا ، مرا مطّلع ساخته که این دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. و من هم از پروردگارم همین اتحاد و یگانگی را برای آنها درخواست کردهام. پس بر این دو پیشی نگیرید که به هلاکت میرسید و در مورد آنها کوتاهی نکنید که هلاک خواهید شد. و سخنی به آنها نیاموزید که آنان از شما داناترند. سپس دست علی (ع) را گرفت و فرمود: هر که من نسبت به جان او، از خود او اولاترم، علی هم اولاتر است به جان او. پروردگارا! دوستش را دوست و دشمنش را دشمن بدار.)(المعجم الکبیر ،الطبرانی ، ج3 ، ص167)
3. ( وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً (63) وَ الَّذینَ یَبیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً (64) وَ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها کانَ غَراماً (65) إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً (66) وَ الَّذینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً (67) وَ الَّذینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لا یَزْنُونَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاماً (68) یُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ یَخْلُدْ فیهِ مُهاناً (69) إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً (70) وَ مَنْ تابَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَإِنَّهُ یَتُوبُ إِلَی اللَّهِ مَتاباً (71) وَ الَّذینَ لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً (72) وَ الَّذینَ إِذا ذُکِّرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْها صُمًّا وَ عُمْیاناً (73) وَ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماما.
و بندگان خدای رحمان کسانیاند که روی زمین به فروتنی راه میروند، و چون جاهلان [به ناروا] خطابشان کنند، سلام گویند [و در گذرند]. 64 و آنانند که شب را در حال سجده و قیام به روز آورند. 65 و کسانیاند که میگویند: پروردگار ما! عذاب جهنم را از ما بگردان که عذابش سخت و دائمی است. 66 به راستی آن بد قرارگاه و جایگاهی است. 67 و کسانیاند که چون انفاق و هزینه کنند، نه زیادهروی میکنند و نه خسّت میورزند، و میان این دو به راه اعتدال باشند. 68 و کسانیاند که با خدا معبود دیگری نخوانند، و کسی را که خدا [خونش را] حرام کرده جز به حق نکشند، و زنا نکنند. و هر کس چنین کند عقوبت خواهد دید. 69 برای او در روز قیامت عذاب دو چندان میشود و تا ابد با خواری در آن میماند. 70 مگر کسی که توبه کند و ایمان آورد و کار شایسته کند. پس آنانند که خدا بدیهاشان را به حسنات تبدیل میکند، و خدا آمرزندهی مهربان است. 71 و هر کس توبه کند و کار شایسته انجام دهد، به طور نیکو به سوی خدا باز میگردد. 72 و کسانیاند که گواهی دروغ نمیدهند و چون بر ناپسندی بگذرند کریمانه عبور میکنند [و آلوده نمیشوند]. 73 و کسانیاند که چون به آیات پروردگارشان تذکر داده شوند، کر و کور بر آن نیفتند. 74 و کسانیاند که میگویند: پروردگارا! به ما از همسران و فرزندانمان آن ده که مایه روشنی چشمان ما باشد، و ما را امام پرهیزکاران گردان. ) (سوره الفرقان )
نکات آیه ی شریفه:
الف) طبق این آیه امامت برای عبادالرّحمن است.
ب) عبادالرحمن کسانی هستند که خشم بی خود نمی گیرند. مگر این عمر ابن خطّاب نبود که به تصریح کتب اهل سنّت در سقیفه بر سعد ابن عباده خشم گرفت . در مجلس سقیفه نتیجه ی مناظرات در نهایت به درگیری گروهها انجامید و عدّه ای از انصار دست به شمشیر بردند و در این میان تعدادی نیز زخمی شدند و از جمله سعد ابن عباده رئیس قبیله ی خزرج ،که پیرمردی بود ، زیر پای جمعیّت افتاد. شخصی فریاد کرد: مواظب سعد باشید ! عمر ابن خطّاب گفت:( اقتلوا سعداً قتله الله. بکشید سعد را خدا او را بکشد.)(المعیار والموازنه ، ابوجعفر اسکافی از علمای اهل سنّت ص 25) و به روایتی گفت:(اقتلوا سعدا قتل الله سعدا اقتلوه فإنه منافق. بکشید سعد را خدا سعد را بکشد. بکشید او را که او منافق است.)( شرحنهجالبلاغة ، ابن ابی الحدید از علمای اهل سنّت ؛ ج20 ،ص21) . و در کتب ایشان آمده است که وی در زمان خلافتش برخی از اصحاب را کتک زد. خشونت عمر ابن خطّاب چنان بوده که هیچ تاریخدانی قادر به انکار آن نیست. حال بگذریم از خشمها که بر اهل بیت گرفتند و خانه ی دختر پیامبر را آتش زدند.
ج) در بین مدّعیان امامت کیست که شب و روزش به عبادت گذشته باشد جز علی و خاندانش. مگر این عمر نبود که در زمان خلافتش هنگام نماز صبح در خواب بود و یکی آمد و گفت (الصّلاة خیر من النّوم) یعنی: نماز خواندن بهتر از خفتن است ؛ و او فرمان داد که این جمله را به نماز اضافه نمایند.
د) و د ر بین مدّعیان امامت کیست غیر علی (ع) که جز خدا را عبادت نکرده باشد.
4. ( إِنَّا نَحْنُ نُحْیِ الْمَوْتی وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْناهُ فی إِمامٍ مُبینٍ . به یقین ما مردگان را زنده میکنیم و آنچه را از پیش فرستادهاند و تمام آثار آنها را می نویسیم؛ و همه چیز را در امام آشکار کنندهای برشمردهایم. ) ( یس:12)
در روایات فراوانی از شیعه گفته شده که مراد از امام مبین علی ابن ابی طالب است که علم اوّلین و آخرین را حمل می کند. امّا اهل سنّت گفته اند مراد از امام مبین امّ الکتاب و لوح محفوظ است.
به هر حال در منطق قرآن کریم امام آن موجودی است که علم اوّلین و آخرین را داشته باشد ، و بعد از نبی کسیت جز علی ابن ابی طالب که سینه ی او متّحد با لوح محفوظ بوده حامل علم قرآن و باب مدینه ی علم نبی باشد. مگر حدیث متواتر ثقلین او را همردیف قرآن قرار نداد. و مگر او نبود که در ملاء عامّ فرمود: ( َ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی ) اگر علی (ع) حامل علم کتاب نیست پس مصداق این آیه کیست ( وَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ کَفی بِاللَّهِ شَهیداً بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتاب. آنها که کافر شدند میگویند: (تو پیامبر نیستی!) بگو: (کافی است که خداوند شاهد میان من و شما باشد ، و آن کسی که علم کتاب نزد اوست.) (الرعد:43)
5. ( وَ نَجَّیْناهُ وَ لُوطاً إِلَی الْأَرْضِ الَّتی بارَکْنا فیها لِلْعالَمینَ (71) وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ نافِلَةً وَ کُلاًّ جَعَلْنا صالِحینَ (72) وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إیتاءَ الزَّکاةِ وَ کانُوا لَنا عابِدینَ . و او (ابراهیم ) و لوط را به سرزمین(شام) ، که آن را برای همه ی جهانیان پربرکت ساختیم ، نجات دادیم. (71) و اسحاق و یعقوب را به عنوان عطیه به او بخشیدیم و همه را شایسته قرار دادیم. (72) و آنان را امامانی قرار دادیم که به فرمان ما ، (مردم را) هدایت میکردند؛ و انجام کارهای نیک و برپاداشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم ؛ و تنها ما را عبادت میکردند. ) (سوره الانبیاء)
تکات:
الف) طبق این آیات جعل و نصب امام بر عهده ی خداست نه مردم.
ب) امامت شأن کسی است که لایق نبوّت نیز باشد. پس بعد از نبی اکرم کسی باید امام گردد که اگر نبوّت ختم نمی شد لیاقت نبوّت را داشت. و آن علی ابن ابی طالب است. که طبق حدیث منزلت افضل از هارون نبی است. چون نبی اکرم (ص) فرمود: تو نسبت به من مثل هارون هستی نسبت به موسی الّا اینکه پیامبری بعد از من نیست. پس اگر پیامبر اسلام افضل از موسی است به ناچار علی (ع) نیز باید افضل از هارون باشد تا نسبت حفظ شود.
ج) امام باید به امر خدا امامت نماید. و لازمه ی این امر آن است که امام عالم به تمام اوامر و نواهی خدا باشد. و هیچ کس جز علی (ع) نبود که چنین باشد. هیچ عالم سنّی هم ادّعا نکرده که خلفای سه گانه ، عالم به جمیع اوامر و نواهی خدا بوده اند. همچنین حدیث ثقلین مؤیّد است که اهل بیت همردیف کتاب خدا هستند. و نیز به اعتراف شیعه و سنّی علی (ع) باب مدینه ی علم رسول الله است.
ه) همچنین فعل خیرات باید از جانب خدا بر امام الهام شود. و در بین مدّعیان امامت تنها علی (ع) است که ادّعای اتّصال به غیب داشته و ملهم بودن او توسّط پیامبر (ص) نیز تأیید گردیده است.
و) و تنها اوست که نماز و زکاتش مورد تأیید مستقیم خدا واقع شد. خداوند متعال فرمود: ( إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ . ولیّ شما ، تنها خداست و پیامبر او و آنان که ایمان آوردهاند ؛ همانها که نماز را برپا میدارند، و در حال رکوع، زکات میدهند. ) (المائدة:55) . مفسّرین شیعه و سنّی اتّفاق نظر دارند که شأن نزول این آیه ی شریفه جریان صدقه دادن امیر المومنین (ع) در حال رکوع بوده است.
6. ( وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ فَلا تَکُنْ فی مِرْیَةٍ مِنْ لِقائِهِ وَ جَعَلْناهُ هُدیً لِبَنی إِسْرائیلَ (23) وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ . ما به موسی کتاب آسمانی دادیم؛ و شک نداشته باش که او آیات الهی را دریافت داشت؛ و ما آن را وسیله هدایت بنی اسرائیل قرار دادیم. (23) و از آنان امامانی قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت میکردند؛ چون شکیبایی نمودند، و به آیات ما یقین داشتند.) (سوره السجده )
نکات:
الف) طبق این آیات جعل و نصب امام بر عهده ی خداست نه مردم.
ب) امام باید به امر خدا امامت نماید. و لازمه ی این امر آن است که امام عالم به تمام اوامر و نواهی خدا باشد. و ... که در سابق گذشت
7. ( هُنالِکَ الْوَلایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَواباً وَ خَیْرٌ عُقْباً . در آنجا ثابت شد که ولایت از آن خداوند بر حق است. اوست که برترین ثواب، و بهترین عاقبت را دارد.) (الکهف:44)
( أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُّ وَ هُوَ یُحْیِ الْمَوْتی وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیر. آیا آنها غیر از خدا را ولیّ خود برگزیدند؟! در حالی که (ولیّ) فقط خداوند است و اوست که مردگان را زنده میکند، و اوست که بر هر چیزی تواناست.) (الشوری:9)
( مَثَلُ الَّذینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ . مثَل کسانی که غیر از خدا را اولیای خود برگزیدند، مثَل عنکبوت است که خانهای برای خود انتخاب کرده؛ در حالی که سستترین خانهها خانه ی عنکبوت است اگر میدانستند.) (العنکبوت:41)
نکات :
طبق این آیات شریفه ولایت به تمام معانی آن تنها از آن خداست و هیچ کس حقّ ندارد غیر خدا را بی اذن او ولیّ خود قرار دهد. حال باید دید خدا ولایت چه کسی را همردیف ولایت خود قرار داده است.
خداوند متعال می فرماید: ( قُلْ أَطیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْکافِرینَ . بگو: از خدا و رسولش اطاعت کنید! و اگر سرپیچی کنید، خداوند کافران را دوست نمیدارد.) (آلعمران:32)
و باز فرمود: ( یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْویلاً . ای کسانی که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید رسولش را و اولو الأمر را ! و هر گاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید(و از آنها داوری بطلبید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید! این(کار) برای شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است.) (النساء : 59)
طبق این آیات اوّلاً ولایت نبی اکرم(ص) عین ولایت خداست لذا اطاعت از او عین اطاعت از خداست. ثانیاً ولایت الوالامر نیز مثل ولایت رسول الله است. لذا در عبارت ( أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ ) اطیعوا را تکرار نکرد چون اطاعت از هر دو یکی است. و نیز در ادامه نفرمود: هنگام اختلاف آن را به خدا و رسول و اولوالامر برگردانید. بلکه تنها خدا و رسول را مطرح ساخت که شاهد است بر یکی بودن حکم رسول و اولوالامر. ثالثاً در این آیه خدا خواسته که مسلمین هنگام نزاع به کلام خدا و پیامبر رجوع کنند نه به نظر مردم. ولی مسلمین صدر اسلام که در مساله ی امامت اختلاف کردند به جای رجوع به قرآن و حدیث غدیر و حدیث ثقلین و حدیث منزلت و امثال آن به نظر مردم رجوع نمودند.
حال که معلوم شد ولایت امام باید عین ولایت خدا و رسول باشد باید دید خدا غیر از رسول ولایت چه کسی را تأیید نموده است. خداوند متعال می فرماید: ( إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ . ولیّ شما ، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند؛ همانها که نماز را برپا میدارند ، و در حال رکوع، زکات میدهند. ) (المائدة:55)
شیعه و سنّی اتّفاق نظر دارند که این آیه در شأن علی (ع) نازل شده است. لکن اهل سنّت مدّعی اند که مراد از ولیّ در این آیه امامت نیست بلکه منظور دوستی ، یا نصرت و امثال آن است. امّا شیعه می گوید: لفظ ولیّ در این آیه مطلق بوده تمام معانی آن را شامل است که از جمله یکی از آن معانی ولایت تصرّف است که همان امامت و حاکمیّت است. افزون بر اطلاق آیه ،شاهد دیگر این ادّعا آن است که در این آیه ، ولایت ، ابتدا برای خدا و سپس برای پیامبر و در مرتبه ی سوم برای علی (ع) ثابت شده است. و ولایت درباره ی خدا به تمام معانی آن به سلطنت ،حاکمیّت و متصرّف بودن او بر می گردد. افزون بر اینها حتّی اگر مراد از ولایتدر این آیه ، ولایت نصرت یا ولایت محبّت هم باشد باز امامت برای علی (ع) ثابت می شود. چون وقتی علی (ع) با ابوبکر بیعت نکرده خود ادّعای امامت نمود طبق آیه ی مورد بحث بر همگان و از جمله خود ابوبکر و عمر واجب بود که او را یاری و نصرت نمایند و شرط محبّت را که حمایت است به جا آورند لکن آنها نه تنها چنین نکردند بلکه با درگیر شدند. پس به یقین آن دو حکم این آیه عدول نموده اند. و آنکه از حکم خدا عدول نماید فاسق و ظالم بوده به حکم ( لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ ) حقّ امامت ندارد.
8. ( إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً. خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد. ) (الأحزاب:33)
طبق این آیه ی شریفه خداوند متعال اهل بیت (ع) را از هر پلیدی و رجسی منزّه نموده است ؛ و این یعنی عصمت. و به حکم عقل جایی که معصوم حضور دارد امامت و حاکمیّت به غیر معصوم نمی رسد. وقتی خداوند متعال در امور کوچکی چون قضاوت ، عدالت و تقوا را شرط دانسته چگونه ممکن است در امر مهمّی چون امامت کلّ امّت اسلام عدالت شرط نباشد. و اگر عدالت در این امر شرط است پس معصوم که فوق عادل است مقدّم بر عادل خواهد بود. البته برادران اهل سنّت ما بر خلاف حکم صریح عقل معتقدند که امامت غیر معصوم با وجود معصوم جایز است.
9. ( أَ لَمْ تَرَ إِلَی الْمَلَإِ مِنْ بَنی إِسْرائیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسی إِذْ قالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِکاً نُقاتِلْ فی سَبیلِ اللَّهِ قالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ أَلاَّ تُقاتِلُوا قالُوا وَ ما لَنا أَلاَّ نُقاتِلَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِیارِنا وَ أَبْنائِنا فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَلیلاً مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِالظَّالِمینَ (246) وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً قالُوا أَنَّی یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ یُؤْتی مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ . آیا مشاهده نکردی جمعی از بنی اسرائیل را بعد از موسی، که به پیامبر خود گفتند: ( مَلِک و زمامداری برای ما انتخاب کن! تا(زیر فرمان او) در راه خدا پیکار کنیم. پیامبر آنها گفت: (شاید اگر دستور پیکار به شما داده شود، (سرپیچی کنید، و) در راه خدا، جهاد و پیکار نکنید.) گفتند: (چگونه ممکن است در راه خدا پیکار نکنیم، در حالی که از خانهها و فرزندانمان رانده شدهایم؟!) اما هنگامی که دستور پیکار به آنها داده شد، جز عدّه کمی از آنان، همه سرپیچی کردند. و خداوند از ستمکاران، آگاه است. (246) و پیامبرشان به آنها گفت: (خداوند طالوت را برای زمامداری شما مبعوث کرده است.) گفتند: (چگونه او بر ما حکومت کند، با اینکه ما از او شایستهتریم، و او ثروت زیادی ندارد؟!) گفت: (خدا او را بر شما برگزیده، و او را در علم و (قدرت) جسم، وسعت بخشیده است. خداوند، مُلکَش را به هر کس بخواهد، میبخشد؛ و خداوند، وسعت دهنده و علیم است.) (البقرة:247)
نکات:
الف) طبق این آیه بنی اسرائیل تعیین حاکم را حقّ مردم نمی دانستند لذا از پیامبر خود خواستند تا حاکمی برای آنها تعیین نماید. پیامبر آنها و خداوند متعال نیز این نظر آنها را نادرست معرّفی نکرده بر آن مهر تأیید زدند.
ب) پیامبر بنی اسرائیل که ظاهراً حضرت سموئیل باشد فرمود : ( خداوند طالوت را برای زمامداری شما مبعوث کرده است.) از اینجا معلوم می شود که حاکم جامعه را باید خداوند متعال تعیین نماید.
ج) از آیه استفاده می شود که علّت حاکمیّت یافتن طالوت قدرت جسمی و علمی او بوده است. پس حاکم جامعه باید دارای علم و قدرت باشد. و کیست در بین اصحاب رسول خدا که در علم و قدرت با علی (ع) برابری نماید. اوست باب مدینه ی علم. و اوست حیدر کررار و اوست آنکه دروازه ی خیبر را از جای خود برکند و اوست کشنده عمر ابن عبد ودّ و مرحب.
اینها شمّه ای از آیات قرآن بود در باب امامت که اگر کسی اندکی دقّت داشته ، اهل لجاج نبوده به دنبال حقیقت باشد او را در رسیدن به حقّ کافی است. لکن گروهی ابتدا اعتقادی برای خود انتخاب نموده و آنگاه تلاش می کنند تا آیاتی به این وضوح و روشنی را موافق اعتقاد خود تفسیر نمایند. در آخر کلام برای تلطیف خاطر شما بزرگوار این نکته ی لطیف هم ذکر می شود که کلمه ی امام و ائمه در قرآن کریم دوازده بار آمده است و طبق احادیث خود اهل سنّت نبی اکرم (ص) فرموده اند خلفای من دوازده نفرند. و تا به امروز کسی جز شیعه ی جعفری نتوانسته است دوازده خلیفه را بشمارد.
- [سایر] آیا از آیات قرآن می شود امامت امام علی(علیه السلام) را اثبات کرد؟
- [سایر] با توجه به آیات قرآن، توسل چگونه اثبات می شود؟
- [سایر] برخی از آیات قرآن شفاعت را نفی می کند و برخی اثبات , جمع این آیات چگونه است ؟
- [سایر] با استفاده از کدام آیات قرآن می توان حقانیت شیعه را اثبات کرد
- [سایر] آیا آیات قرآن درباره جنگ بدر، مانند آیه تطهیر، عصمت خلفا را اثبات نمی کند؟
- [آیت الله علوی گرگانی] آیا در قرآن آیهای برای اثبات امامت حضرت علی 7 و فرزندان علی 7 داریم یا خیر؟
- [سایر] بنا بر آیات قرآن، آیا امامت حضرت مهدی (عج) در کودکی صحیح است؟
- [سایر] اختلاف شیعه و سنی در بحث امامت چیست؟ حقانیت شیعه از طریق عقل و قرآن در بحث امامت چگونه اثبات می شود؟
- [سایر] بنا بر آیات قرآن، آیا امامت حضرت مهدی(عج) در کودکی صحیح است؟
- [سایر] رجعت را با استناد به کدام آیات اثبات می کنید؟
- [آیت الله بهجت] چیزهایی که در نماز یومیه واجب و مستحب است، در نماز آیات هم واجب و مستحب میباشد، ولی در نماز آیات مستحب است به جای اذان و اقامه سه مرتبه به قصد امید ثواب بگویند: (اَلصَّلاة)، و مستحب است نماز آیات را به جماعت بخوانند و در این صورت مثل نمازهای یومیه قرائتهای نماز را امام میخواند و مستحب است قرائت این نماز را، حتی در آفتابگرفتگی بلند بخوانند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر مأموم بعد از حمد امام، نیت فرادی کند، لازم نیست حمد را بخواند، ولی اگر پیش از تمام شدن حمد نیت فرادی کند، باید مقداری را که امام نخوانده، بخواند و احتیاط مستحب آن است که قبل از آن، قسمتی را هم که امام خوانده به نیت مردّد بین قرائت واجب نماز یا قرائت قرآن بخواند.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر از چیزهائی که نماز آیات برای آنها واجب است بیشتر از یکیاتّفاق بیفتد، انسان باید برای هر یک از آنها یک نماز آیات بخواند، مثلاً اگر خورشید بگیرد وزلزله هم بشود، باید دو نماز آیات بخواند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر از چیزهایی که نماز آیات برای آنها واجب است بیشتر از یکی اتفاق بیفتد، انسان باید برای هر یک از آنها، یک نماز آیات بخواند؛ مثلاً اگر خورشید بگیرد و زلزله هم بشود، باید دو نماز آیات بخواند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر از چیزهائی که نماز آیات برای آنها واجب است بیشتر از یکی اتفاق بیفتد؛ انسان باید برای هر یک از آنها یک نماز آیات بخواند؛ مثلا اگر خورشید بگیرد و زلزله هم بشود؛ باید دو نماز آیات بخواند.
- [آیت الله سیستانی] اگر از چیزهایی که نماز آیات برای آنها واجب است بیشتر از یکی اتفاق بیفتد، انسان باید برای هر یک از آنها یک نماز آیات بخواند، مثلاً اگر خورشید بگیرد، و زلزله هم بشود، باید دو نماز آیات بخواند.
- [آیت الله بروجردی] اگر از چیزهایی که نماز آیات برای آنها واجب است بیشتر از یکی اتّفاق بیفتد، انسان باید برای هر یک از آنها یک نماز آیات بخواند، مثلاً اگر خورشید بگیرد و زلزله هم بشود، باید دو نماز آیات بخواند.
- [آیت الله بهجت] اگر از چیزهایی که نماز آیات برای آنها واجب است بیشتر از یکی اتفاق بیفتد، انسان باید برای هر یک از آنها یک نماز آیات بخواند، مثلاً اگر خورشید بگیرد و زلزله هم بشود، باید دو نماز آیات بخواند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر در بین نماز یومیه بفهمد که وقت نماز آیات تنگ است یا نماز آیات فوری بر عهده اوست، چنانچه وقت نماز یومیه تنگ باشد، باید آن را تمام کند، بعد نماز آیات را بخواند؛ و الّا باید آن را بشکند و اول نماز آیات، بعد نماز یومیه را به جا آورد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه اموری که نماز آیات برای آنها واجب است مکرر اتفاق بیفتد واجب است برای هریک از آنها یک نماز آیات بخواند، مثل این که چند بار زلزله شود، یا گرفتن خورشید با زلزله همراه گردد، اما اگر در بین نماز آیات این امور واقع شود همان یک نماز آیات کافی است.