ما معتقدیم که جامدات فاقد روح و شعور می باشند ولی از طرفی هم قائلیم همه موجودات تسبیح خدا را می گویند آیا این تناقض نیست؟
ما معتقدیم که جامدات فاقد روح و شعور می باشند ولی از طرفی هم قائلیم همه موجودات تسبیح خدا را می گویند آیا این تناقض نیست؟ 1. خداوند متعال می فرماید:( تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کانَ حَلِیماً غَفُوراً : آسمانهای هفتگانه و زمین و کسانی که در آنها هستند، همه تسبیح او می‌گویند؛ و هیچ چیزی نیست مگر اینکه تسبیح و حمد او می‌گوید؛ ولی شما تسبیح آنها را نمی‌فهمید؛ او بردبار و آمرزنده است. )( اسراء: 44). اینکه همه موجودات اعم از جاندار و غیر جاندار خداوند را تسبیح می کنند. با توجّه به آیات قرآن کریم از مسلّمات است.این عموم حتّی شامل کفّار نیز می شود ؛ یعنی کفّار نیز در عین اینکه خدا را انکار می کنند تسبیح او می کنند. و این تناقض نیست ؛ چون اهل کفر در مقام تشریع و تکلیف کافر و رویگردان از تسبیحند نه در مقام تکوین. موجودات از آن حیث که معلول خدا هستند در عمق ذاتشان نیازمند به او بوده طالب او هستند. لذا چه بخواهند و چه نخواهند و چه بدانند و چه ندانند رو به سوی خدا در صیرورت و بازگشتند. (... لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ أَلا إِلَی اللَّهِ تَصیرُ الْأُمُورُ : ... آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست؛ آگاه باشید که همه امور تنها به سوی خدا بازمی‌گردند.)(الشوری:53) از این احتیاج ذاتی موجودات به خداوند متعال که در افعال و گفتار آنها ظهور و بروز دارد می توان به تسبیح تکوینی تعبیر نمود. بخصوص این که کلمه تسبیح از ریشه سبح به معنا شنا نمودن است. لذا می توان گفت تسبیح تکوینی یعنی شناوری تکوینی موجودات به سوی حق تعالی که لازمه آن منزّه دانستن خدا از هر نقصی است چون شناوری موجود ناقص و نیازمند به سوی کمال محض است. 2. اینکه جمادات یا نباتات فاقد روح و شعورند یا حیوانات فقط به حکم غریزه عمل می کنند ، سخن مشهور مردم است نه سخن قرآن کریم و اهل بیت(ع). آیات و روایات فراوانی حاکی از این هستند که همه موجودات عالم دارای شعورند. خداوند متعال می فرماید:( أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبیحَهُ وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِما یَفْعَلُون‌ : آیا ندیدی تمام آنان که در آسمانها و زمینند برای خدا تسبیح می‌کنند، و همچنین پرندگان به هنگامی که بر فراز آسمان بال گسترده‌اند؟! هر یک از آنها نماز و تسبیح خود را می‌داند؛ و خداوند به آنچه انجام می دهند داناست)( النور:41) از این آیه شریفه استفاده می شود که موجودات ، افزون بر تسبیح تکوینی ، که به معنی سیر الی الله و اظهار نقص خود و اعتراف وجودی به کمال محض بودن خداست ، تسبیح آگاهانه نیز دارند. چون اوّلاً خداوند متعال از علم آنها به تسبیح و نمازشان خبر داد و ثانیاً بیان نمود که افزون بر تسبیح ، صلاة نیز دارند و نماز و تبسیح هر موجودی هم مختصّ به خود اوست. در روایات اهل بیت (ع) نیز فراوان وارد شده که هر موجودی ذکر خاصّ خود را دارد. باز خداوند متعال فرمود:( وَ سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ یُسَبِّحْنَ وَ الطَّیْرَ وَ کُنَّا فاعِلینَ : و کوه‌ها و پرندگان را با داوود مسخّر ساختیم، که(همراه او) تسبیح(خدا) می‌گفتند؛ و ما انجام دهنده این کار بودیم .)( الأنبیاء : 79 ) و فرمود:( وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلاً یا جِبالُ أَوِّبی‌ مَعَهُ وَ الطَّیْرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدید : و ما به داوود از سوی خود فضیلتی بزرگ بخشیدیم؛ (ما به کوه‌ها و پرندگان گفتیم:) ای کوه‌ها و ای پرندگان! با او هم‌آواز شوید و همراه او تسبیح خدا گویید! و آهن را برای او نرم کردیم‌)( سبأ : 10) از این دو آیه شریفه نیز معلوم می شود که عبادت کوهها و پرندگان همراه با شعور و آگاهی بوده است چون خداوند متعال عبادت آنها را در کنار عبادت حضرت داوود قرار داده است که عبادت آگاهانه بود. و فرمود:( وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ وَ قالَ یا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتینا مِنْ کُلِّ شَیْ‌ءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبینُ : و سلیمان وارث داوود شد، و گفت: ای مردم! زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده ، و از هر چیز به ما عطا گردیده؛ این فضیلت آشکاری است.) (النمل : 16) و می فرماید: ( وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ یَطیرُ بِجَناحَیْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثالُکُمْ ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْ‌ءٍ ثُمَّ إِلی‌ رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ : هیچ جنبنده‌ای در زمین، و هیچ پرنده‌ای که با دو بال خود پرواز می‌کند، نیست مگر اینکه امتهایی همانند شما هستند. ما هیچ چیز را در این کتاب، فرو گذار نکردیم؛ سپس همگی به سوی پروردگارشان محشور می‌گردند)( الأنعام : 38) از این دو آیه شریفه استفاده می شود که حیوانات نیز مثل انسانها زبان و جامعه مخصوص خود را دارند.در آیات دیگری از سخن گفتن حضرت سلیمان (ع) با مورچه و پرندگان نیز بیان شده است ؛ از محتوای سخنان مورچه و هدد با حضرت سلیمان (ع) چنین بر می آید که این دو موجود از فهم بسیار بالایی نیز برخوردارند. لذا علامه طباطبایی در المیزان ذیل آیه 38 انعام فرموده اند : این مورچه سخنانی گفته است که در حدّ متوسّطین از مردم است. ایشان از آیات قرآن کریم استفاده نموده اند که حیوانات نیز مثل انسانها دارای آراء و عقائد شخصی و اجتماعی بوده خوب و بد را در حدّ خود می فهمند و بر اساس آن در روز قیامت جوابگوی اعمال خود خواهند بود. از آیات قرآن کریم ، افزون باشعور بودن همه موجودات عالم ،شاید تا حدودی مختار بودن آنها نیز قابل استفاده باشد. خداوند متعال می فرماید:( وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ : و تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند، از روی رغبت یا از روی کراهت ، در برابرِ(فرمان) او تسلیمند، و همه به سوی او بازگردانده می‌شوند)( آل‌عمران :83) ( وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ : تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند از روی رغبت یا اکراه و همچنین سایه‌هایشان، هر صبح و عصر برای خدا سجده می‌کنند.)(الرعد: 15) ( ثُمَّ اسْتَوی‌ إِلَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعینَ : سپس به آفرینش آسمان پرداخت، در حالی که به صورت دود بود؛ به آن و به زمین گفت : بیایید خواه از روی اطاعت و رغبت و خواه از روی اکراه و بی رغبتی ! آنها گفتند: ما از روی طاعت و رغبت می‌آییم.) (فصلت :11) در هیچکدام از این آیات شریفه سخن از تسبیح و سجده جبری نیست ؛ چون طوع و اکراه از اقسام فعل اختیاری هستند. فعل اختیاری گاه از روی رغبت است و گاه همراه با بی رغبتی و از سر اضطرار ، مثل کسی که از ترس مجازات عملی را انجام می دهد ، که اگر بخواهد انجام ندهد انجام نمی دهد و مجازات را تحمّل می کند. لذا خداوند متعال سخنی از جبر نفرمود. از نظر فلسفی نیز تحقق جبر در عالم از محالات ذاتی است که از تحقق آن تناقض لازم می آید. گواه روشن ادّعای فوق آیه اخیر است که به وضوح نشان می دهد زمین و آسمان دارای اختیار بوده با رغبت فرمان خود را گردن نهاده اند. 3. در حکمت متعالیه(مکتب فلسفی ملاصدرا ) نیز برای همه موجودات عالم مادّه وجود نفس اثبات شده است. همچنین در این مکتب بر باشعور بودن و مختار بودن همه موجودات عالم اقامه برهان شده است. عرفا نیز در این فکر با اصحاب حکمت متعالیه هم فکرند. جناب مولوی در مثنوی معنوی از زبان موجودات به ظاهر غیر زنده فرموده است: (عالم افسرده ست و نام او جماد......... جامد افسرده بود ای اوستاد باش تا خورشید حشر آید عیان ............. تا ببینی جنبش جسم جهان‌ چون عصای موسی اینجا مار شد ......... عقل را از ساکنان اخبار شد پاره‌ی خاک ترا چون مرد ساخت ........... خاکها را جملگی شاید شناخت‌ مرده زین سویند وز آن سو زنده‌اند ....... خامش اینجا و آن طرف گوینده‌اند چون از آن سوشان فرستد سوی ما .... آن عصا گردد سوی ما اژدها کوهها هم لحن داودی کند .................. جوهر آهن به کف مومی بود باد حمّال سلیمانی شود .................... بحر با موسی سخن دانی شود ماه با احمد اشارت بین شود ............... نار ابراهیم را نسرین شود خاک قارون را چو ماری در کشد ........... استن حنانه آید در رشد سنگ بر احمد سلامی می‌کند ............. کوه یحیی را پیامی می‌کند ما سمیعیم و بصیریم و هشیم ............. با شما نامحرمان ما خامشیم‌ چون شماسوی جمادی می‌روید .......... محرم جان جمادان چون شوید از جمادی عالم جانها روید .................... غلغل اجزای عالم بشنوید فاش تسبیح جمادات آیدت ................... وسوسه‌ی تاویلها نربایدت‌ چون ندارد جان تو قندیلها ..................... بهر بینش کرده ای تاویلها) (مثنوی‌معنوی، دفتر سوم، صفحه‌ی 387)
عنوان سوال:

ما معتقدیم که جامدات فاقد روح و شعور می باشند ولی از طرفی هم قائلیم همه موجودات تسبیح خدا را می گویند آیا این تناقض نیست؟


پاسخ:

ما معتقدیم که جامدات فاقد روح و شعور می باشند ولی از طرفی هم قائلیم همه موجودات تسبیح خدا را می گویند آیا این تناقض نیست؟


1. خداوند متعال می فرماید:( تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کانَ حَلِیماً غَفُوراً : آسمانهای هفتگانه و زمین و کسانی که در آنها هستند، همه تسبیح او می‌گویند؛ و هیچ چیزی نیست مگر اینکه تسبیح و حمد او می‌گوید؛ ولی شما تسبیح آنها را نمی‌فهمید؛ او بردبار و آمرزنده است. )( اسراء: 44).
اینکه همه موجودات اعم از جاندار و غیر جاندار خداوند را تسبیح می کنند. با توجّه به آیات قرآن کریم از مسلّمات است.این عموم حتّی شامل کفّار نیز می شود ؛ یعنی کفّار نیز در عین اینکه خدا را انکار می کنند تسبیح او می کنند. و این تناقض نیست ؛ چون اهل کفر در مقام تشریع و تکلیف کافر و رویگردان از تسبیحند نه در مقام تکوین. موجودات از آن حیث که معلول خدا هستند در عمق ذاتشان نیازمند به او بوده طالب او هستند. لذا چه بخواهند و چه نخواهند و چه بدانند و چه ندانند رو به سوی خدا در صیرورت و بازگشتند. (... لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ أَلا إِلَی اللَّهِ تَصیرُ الْأُمُورُ : ... آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست؛ آگاه باشید که همه امور تنها به سوی خدا بازمی‌گردند.)(الشوری:53) از این احتیاج ذاتی موجودات به خداوند متعال که در افعال و گفتار آنها ظهور و بروز دارد می توان به تسبیح تکوینی تعبیر نمود. بخصوص این که کلمه تسبیح از ریشه سبح به معنا شنا نمودن است. لذا می توان گفت تسبیح تکوینی یعنی شناوری تکوینی موجودات به سوی حق تعالی که لازمه آن منزّه دانستن خدا از هر نقصی است چون شناوری موجود ناقص و نیازمند به سوی کمال محض است.
2. اینکه جمادات یا نباتات فاقد روح و شعورند یا حیوانات فقط به حکم غریزه عمل می کنند ، سخن مشهور مردم است نه سخن قرآن کریم و اهل بیت(ع). آیات و روایات فراوانی حاکی از این هستند که همه موجودات عالم دارای شعورند.
خداوند متعال می فرماید:( أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبیحَهُ وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِما یَفْعَلُون‌ : آیا ندیدی تمام آنان که در آسمانها و زمینند برای خدا تسبیح می‌کنند، و همچنین پرندگان به هنگامی که بر فراز آسمان بال گسترده‌اند؟! هر یک از آنها نماز و تسبیح خود را می‌داند؛ و خداوند به آنچه انجام می دهند داناست)( النور:41)
از این آیه شریفه استفاده می شود که موجودات ، افزون بر تسبیح تکوینی ، که به معنی سیر الی الله و اظهار نقص خود و اعتراف وجودی به کمال محض بودن خداست ، تسبیح آگاهانه نیز دارند. چون اوّلاً خداوند متعال از علم آنها به تسبیح و نمازشان خبر داد و ثانیاً بیان نمود که افزون بر تسبیح ، صلاة نیز دارند و نماز و تبسیح هر موجودی هم مختصّ به خود اوست. در روایات اهل بیت (ع) نیز فراوان وارد شده که هر موجودی ذکر خاصّ خود را دارد.
باز خداوند متعال فرمود:( وَ سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ یُسَبِّحْنَ وَ الطَّیْرَ وَ کُنَّا فاعِلینَ : و کوه‌ها و پرندگان را با داوود مسخّر ساختیم، که(همراه او) تسبیح(خدا) می‌گفتند؛ و ما انجام دهنده این کار بودیم .)( الأنبیاء : 79 )
و فرمود:( وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلاً یا جِبالُ أَوِّبی‌ مَعَهُ وَ الطَّیْرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدید : و ما به داوود از سوی خود فضیلتی بزرگ بخشیدیم؛ (ما به کوه‌ها و پرندگان گفتیم:) ای کوه‌ها و ای پرندگان! با او هم‌آواز شوید و همراه او تسبیح خدا گویید! و آهن را برای او نرم کردیم‌)( سبأ : 10)
از این دو آیه شریفه نیز معلوم می شود که عبادت کوهها و پرندگان همراه با شعور و آگاهی بوده است چون خداوند متعال عبادت آنها را در کنار عبادت حضرت داوود قرار داده است که عبادت آگاهانه بود.
و فرمود:( وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ وَ قالَ یا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتینا مِنْ کُلِّ شَیْ‌ءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبینُ : و سلیمان وارث داوود شد، و گفت: ای مردم! زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده ، و از هر چیز به ما عطا گردیده؛ این فضیلت آشکاری است.) (النمل : 16)
و می فرماید: ( وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ یَطیرُ بِجَناحَیْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثالُکُمْ ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْ‌ءٍ ثُمَّ إِلی‌ رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ : هیچ جنبنده‌ای در زمین، و هیچ پرنده‌ای که با دو بال خود پرواز می‌کند، نیست مگر اینکه امتهایی همانند شما هستند. ما هیچ چیز را در این کتاب، فرو گذار نکردیم؛ سپس همگی به سوی پروردگارشان محشور می‌گردند)( الأنعام : 38)
از این دو آیه شریفه استفاده می شود که حیوانات نیز مثل انسانها زبان و جامعه مخصوص خود را دارند.در آیات دیگری از سخن گفتن حضرت سلیمان (ع) با مورچه و پرندگان نیز بیان شده است ؛ از محتوای سخنان مورچه و هدد با حضرت سلیمان (ع) چنین بر می آید که این دو موجود از فهم بسیار بالایی نیز برخوردارند. لذا علامه طباطبایی در المیزان ذیل آیه 38 انعام فرموده اند : این مورچه سخنانی گفته است که در حدّ متوسّطین از مردم است. ایشان از آیات قرآن کریم استفاده نموده اند که حیوانات نیز مثل انسانها دارای آراء و عقائد شخصی و اجتماعی بوده خوب و بد را در حدّ خود می فهمند و بر اساس آن در روز قیامت جوابگوی اعمال خود خواهند بود.
از آیات قرآن کریم ، افزون باشعور بودن همه موجودات عالم ،شاید تا حدودی مختار بودن آنها نیز قابل استفاده
باشد. خداوند متعال می فرماید:( وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ : و تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند، از روی رغبت یا از روی کراهت ، در برابرِ(فرمان) او تسلیمند، و همه به سوی او بازگردانده می‌شوند)( آل‌عمران :83)
( وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ : تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند از روی رغبت یا اکراه و همچنین سایه‌هایشان، هر صبح و عصر برای خدا سجده می‌کنند.)(الرعد: 15)
( ثُمَّ اسْتَوی‌ إِلَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعینَ : سپس به آفرینش آسمان پرداخت، در حالی که به صورت دود بود؛ به آن و به زمین گفت : بیایید خواه از روی اطاعت و رغبت و خواه از روی اکراه و بی رغبتی ! آنها گفتند: ما از روی طاعت و رغبت می‌آییم.) (فصلت :11)
در هیچکدام از این آیات شریفه سخن از تسبیح و سجده جبری نیست ؛ چون طوع و اکراه از اقسام فعل اختیاری هستند. فعل اختیاری گاه از روی رغبت است و گاه همراه با بی رغبتی و از سر اضطرار ، مثل کسی که از ترس مجازات عملی را انجام می دهد ، که اگر بخواهد انجام ندهد انجام نمی دهد و مجازات را تحمّل می کند. لذا خداوند متعال سخنی از جبر نفرمود. از نظر فلسفی نیز تحقق جبر در عالم از محالات ذاتی است که از تحقق آن تناقض لازم می آید. گواه روشن ادّعای فوق آیه اخیر است که به وضوح نشان می دهد زمین و آسمان دارای اختیار بوده با رغبت فرمان خود را گردن نهاده اند.
3. در حکمت متعالیه(مکتب فلسفی ملاصدرا ) نیز برای همه موجودات عالم مادّه وجود نفس اثبات شده است. همچنین در این مکتب بر باشعور بودن و مختار بودن همه موجودات عالم اقامه برهان شده است. عرفا نیز در این فکر با اصحاب حکمت متعالیه هم فکرند. جناب مولوی در مثنوی معنوی از زبان موجودات به ظاهر غیر زنده فرموده است:
(عالم افسرده ست و نام او جماد......... جامد افسرده بود ای اوستاد
باش تا خورشید حشر آید عیان ............. تا ببینی جنبش جسم جهان‌
چون عصای موسی اینجا مار شد ......... عقل را از ساکنان اخبار شد
پاره‌ی خاک ترا چون مرد ساخت ........... خاکها را جملگی شاید شناخت‌
مرده زین سویند وز آن سو زنده‌اند ....... خامش اینجا و آن طرف گوینده‌اند
چون از آن سوشان فرستد سوی ما .... آن عصا گردد سوی ما اژدها
کوهها هم لحن داودی کند .................. جوهر آهن به کف مومی بود
باد حمّال سلیمانی شود .................... بحر با موسی سخن دانی شود
ماه با احمد اشارت بین شود ............... نار ابراهیم را نسرین شود
خاک قارون را چو ماری در کشد ........... استن حنانه آید در رشد
سنگ بر احمد سلامی می‌کند ............. کوه یحیی را پیامی می‌کند
ما سمیعیم و بصیریم و هشیم ............. با شما نامحرمان ما خامشیم‌
چون شماسوی جمادی می‌روید .......... محرم جان جمادان چون شوید
از جمادی عالم جانها روید .................... غلغل اجزای عالم بشنوید
فاش تسبیح جمادات آیدت ................... وسوسه‌ی تاویلها نربایدت‌
چون ندارد جان تو قندیلها ..................... بهر بینش کرده ای تاویلها)
(مثنوی‌معنوی، دفتر سوم، صفحه‌ی 387)





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین