ما معتقدیم که جامدات فاقد روح و شعور می باشند ولی از طرفی هم قائلیم همه موجودات تسبیح خدا را می گویند آیا این تناقض نیست؟ 1. خداوند متعال می فرماید:( تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کانَ حَلِیماً غَفُوراً : آسمانهای هفتگانه و زمین و کسانی که در آنها هستند، همه تسبیح او میگویند؛ و هیچ چیزی نیست مگر اینکه تسبیح و حمد او میگوید؛ ولی شما تسبیح آنها را نمیفهمید؛ او بردبار و آمرزنده است. )( اسراء: 44). اینکه همه موجودات اعم از جاندار و غیر جاندار خداوند را تسبیح می کنند. با توجّه به آیات قرآن کریم از مسلّمات است.این عموم حتّی شامل کفّار نیز می شود ؛ یعنی کفّار نیز در عین اینکه خدا را انکار می کنند تسبیح او می کنند. و این تناقض نیست ؛ چون اهل کفر در مقام تشریع و تکلیف کافر و رویگردان از تسبیحند نه در مقام تکوین. موجودات از آن حیث که معلول خدا هستند در عمق ذاتشان نیازمند به او بوده طالب او هستند. لذا چه بخواهند و چه نخواهند و چه بدانند و چه ندانند رو به سوی خدا در صیرورت و بازگشتند. (... لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ أَلا إِلَی اللَّهِ تَصیرُ الْأُمُورُ : ... آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست؛ آگاه باشید که همه امور تنها به سوی خدا بازمیگردند.)(الشوری:53) از این احتیاج ذاتی موجودات به خداوند متعال که در افعال و گفتار آنها ظهور و بروز دارد می توان به تسبیح تکوینی تعبیر نمود. بخصوص این که کلمه تسبیح از ریشه سبح به معنا شنا نمودن است. لذا می توان گفت تسبیح تکوینی یعنی شناوری تکوینی موجودات به سوی حق تعالی که لازمه آن منزّه دانستن خدا از هر نقصی است چون شناوری موجود ناقص و نیازمند به سوی کمال محض است. 2. اینکه جمادات یا نباتات فاقد روح و شعورند یا حیوانات فقط به حکم غریزه عمل می کنند ، سخن مشهور مردم است نه سخن قرآن کریم و اهل بیت(ع). آیات و روایات فراوانی حاکی از این هستند که همه موجودات عالم دارای شعورند. خداوند متعال می فرماید:( أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبیحَهُ وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِما یَفْعَلُون : آیا ندیدی تمام آنان که در آسمانها و زمینند برای خدا تسبیح میکنند، و همچنین پرندگان به هنگامی که بر فراز آسمان بال گستردهاند؟! هر یک از آنها نماز و تسبیح خود را میداند؛ و خداوند به آنچه انجام می دهند داناست)( النور:41) از این آیه شریفه استفاده می شود که موجودات ، افزون بر تسبیح تکوینی ، که به معنی سیر الی الله و اظهار نقص خود و اعتراف وجودی به کمال محض بودن خداست ، تسبیح آگاهانه نیز دارند. چون اوّلاً خداوند متعال از علم آنها به تسبیح و نمازشان خبر داد و ثانیاً بیان نمود که افزون بر تسبیح ، صلاة نیز دارند و نماز و تبسیح هر موجودی هم مختصّ به خود اوست. در روایات اهل بیت (ع) نیز فراوان وارد شده که هر موجودی ذکر خاصّ خود را دارد. باز خداوند متعال فرمود:( وَ سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ یُسَبِّحْنَ وَ الطَّیْرَ وَ کُنَّا فاعِلینَ : و کوهها و پرندگان را با داوود مسخّر ساختیم، که(همراه او) تسبیح(خدا) میگفتند؛ و ما انجام دهنده این کار بودیم .)( الأنبیاء : 79 ) و فرمود:( وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلاً یا جِبالُ أَوِّبی مَعَهُ وَ الطَّیْرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدید : و ما به داوود از سوی خود فضیلتی بزرگ بخشیدیم؛ (ما به کوهها و پرندگان گفتیم:) ای کوهها و ای پرندگان! با او همآواز شوید و همراه او تسبیح خدا گویید! و آهن را برای او نرم کردیم)( سبأ : 10) از این دو آیه شریفه نیز معلوم می شود که عبادت کوهها و پرندگان همراه با شعور و آگاهی بوده است چون خداوند متعال عبادت آنها را در کنار عبادت حضرت داوود قرار داده است که عبادت آگاهانه بود. و فرمود:( وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ وَ قالَ یا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتینا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبینُ : و سلیمان وارث داوود شد، و گفت: ای مردم! زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده ، و از هر چیز به ما عطا گردیده؛ این فضیلت آشکاری است.) (النمل : 16) و می فرماید: ( وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ یَطیرُ بِجَناحَیْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثالُکُمْ ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْءٍ ثُمَّ إِلی رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ : هیچ جنبندهای در زمین، و هیچ پرندهای که با دو بال خود پرواز میکند، نیست مگر اینکه امتهایی همانند شما هستند. ما هیچ چیز را در این کتاب، فرو گذار نکردیم؛ سپس همگی به سوی پروردگارشان محشور میگردند)( الأنعام : 38) از این دو آیه شریفه استفاده می شود که حیوانات نیز مثل انسانها زبان و جامعه مخصوص خود را دارند.در آیات دیگری از سخن گفتن حضرت سلیمان (ع) با مورچه و پرندگان نیز بیان شده است ؛ از محتوای سخنان مورچه و هدد با حضرت سلیمان (ع) چنین بر می آید که این دو موجود از فهم بسیار بالایی نیز برخوردارند. لذا علامه طباطبایی در المیزان ذیل آیه 38 انعام فرموده اند : این مورچه سخنانی گفته است که در حدّ متوسّطین از مردم است. ایشان از آیات قرآن کریم استفاده نموده اند که حیوانات نیز مثل انسانها دارای آراء و عقائد شخصی و اجتماعی بوده خوب و بد را در حدّ خود می فهمند و بر اساس آن در روز قیامت جوابگوی اعمال خود خواهند بود. از آیات قرآن کریم ، افزون باشعور بودن همه موجودات عالم ،شاید تا حدودی مختار بودن آنها نیز قابل استفاده باشد. خداوند متعال می فرماید:( وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ : و تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند، از روی رغبت یا از روی کراهت ، در برابرِ(فرمان) او تسلیمند، و همه به سوی او بازگردانده میشوند)( آلعمران :83) ( وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ : تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند از روی رغبت یا اکراه و همچنین سایههایشان، هر صبح و عصر برای خدا سجده میکنند.)(الرعد: 15) ( ثُمَّ اسْتَوی إِلَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعینَ : سپس به آفرینش آسمان پرداخت، در حالی که به صورت دود بود؛ به آن و به زمین گفت : بیایید خواه از روی اطاعت و رغبت و خواه از روی اکراه و بی رغبتی ! آنها گفتند: ما از روی طاعت و رغبت میآییم.) (فصلت :11) در هیچکدام از این آیات شریفه سخن از تسبیح و سجده جبری نیست ؛ چون طوع و اکراه از اقسام فعل اختیاری هستند. فعل اختیاری گاه از روی رغبت است و گاه همراه با بی رغبتی و از سر اضطرار ، مثل کسی که از ترس مجازات عملی را انجام می دهد ، که اگر بخواهد انجام ندهد انجام نمی دهد و مجازات را تحمّل می کند. لذا خداوند متعال سخنی از جبر نفرمود. از نظر فلسفی نیز تحقق جبر در عالم از محالات ذاتی است که از تحقق آن تناقض لازم می آید. گواه روشن ادّعای فوق آیه اخیر است که به وضوح نشان می دهد زمین و آسمان دارای اختیار بوده با رغبت فرمان خود را گردن نهاده اند. 3. در حکمت متعالیه(مکتب فلسفی ملاصدرا ) نیز برای همه موجودات عالم مادّه وجود نفس اثبات شده است. همچنین در این مکتب بر باشعور بودن و مختار بودن همه موجودات عالم اقامه برهان شده است. عرفا نیز در این فکر با اصحاب حکمت متعالیه هم فکرند. جناب مولوی در مثنوی معنوی از زبان موجودات به ظاهر غیر زنده فرموده است: (عالم افسرده ست و نام او جماد......... جامد افسرده بود ای اوستاد باش تا خورشید حشر آید عیان ............. تا ببینی جنبش جسم جهان چون عصای موسی اینجا مار شد ......... عقل را از ساکنان اخبار شد پارهی خاک ترا چون مرد ساخت ........... خاکها را جملگی شاید شناخت مرده زین سویند وز آن سو زندهاند ....... خامش اینجا و آن طرف گویندهاند چون از آن سوشان فرستد سوی ما .... آن عصا گردد سوی ما اژدها کوهها هم لحن داودی کند .................. جوهر آهن به کف مومی بود باد حمّال سلیمانی شود .................... بحر با موسی سخن دانی شود ماه با احمد اشارت بین شود ............... نار ابراهیم را نسرین شود خاک قارون را چو ماری در کشد ........... استن حنانه آید در رشد سنگ بر احمد سلامی میکند ............. کوه یحیی را پیامی میکند ما سمیعیم و بصیریم و هشیم ............. با شما نامحرمان ما خامشیم چون شماسوی جمادی میروید .......... محرم جان جمادان چون شوید از جمادی عالم جانها روید .................... غلغل اجزای عالم بشنوید فاش تسبیح جمادات آیدت ................... وسوسهی تاویلها نربایدت چون ندارد جان تو قندیلها ..................... بهر بینش کرده ای تاویلها) (مثنویمعنوی، دفتر سوم، صفحهی 387)
ما معتقدیم که جامدات فاقد روح و شعور می باشند ولی از طرفی هم قائلیم همه موجودات تسبیح خدا را می گویند آیا این تناقض نیست؟
ما معتقدیم که جامدات فاقد روح و شعور می باشند ولی از طرفی هم قائلیم همه موجودات تسبیح خدا را می گویند آیا این تناقض نیست؟
1. خداوند متعال می فرماید:( تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کانَ حَلِیماً غَفُوراً : آسمانهای هفتگانه و زمین و کسانی که در آنها هستند، همه تسبیح او میگویند؛ و هیچ چیزی نیست مگر اینکه تسبیح و حمد او میگوید؛ ولی شما تسبیح آنها را نمیفهمید؛ او بردبار و آمرزنده است. )( اسراء: 44).
اینکه همه موجودات اعم از جاندار و غیر جاندار خداوند را تسبیح می کنند. با توجّه به آیات قرآن کریم از مسلّمات است.این عموم حتّی شامل کفّار نیز می شود ؛ یعنی کفّار نیز در عین اینکه خدا را انکار می کنند تسبیح او می کنند. و این تناقض نیست ؛ چون اهل کفر در مقام تشریع و تکلیف کافر و رویگردان از تسبیحند نه در مقام تکوین. موجودات از آن حیث که معلول خدا هستند در عمق ذاتشان نیازمند به او بوده طالب او هستند. لذا چه بخواهند و چه نخواهند و چه بدانند و چه ندانند رو به سوی خدا در صیرورت و بازگشتند. (... لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ أَلا إِلَی اللَّهِ تَصیرُ الْأُمُورُ : ... آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست؛ آگاه باشید که همه امور تنها به سوی خدا بازمیگردند.)(الشوری:53) از این احتیاج ذاتی موجودات به خداوند متعال که در افعال و گفتار آنها ظهور و بروز دارد می توان به تسبیح تکوینی تعبیر نمود. بخصوص این که کلمه تسبیح از ریشه سبح به معنا شنا نمودن است. لذا می توان گفت تسبیح تکوینی یعنی شناوری تکوینی موجودات به سوی حق تعالی که لازمه آن منزّه دانستن خدا از هر نقصی است چون شناوری موجود ناقص و نیازمند به سوی کمال محض است.
2. اینکه جمادات یا نباتات فاقد روح و شعورند یا حیوانات فقط به حکم غریزه عمل می کنند ، سخن مشهور مردم است نه سخن قرآن کریم و اهل بیت(ع). آیات و روایات فراوانی حاکی از این هستند که همه موجودات عالم دارای شعورند.
خداوند متعال می فرماید:( أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبیحَهُ وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِما یَفْعَلُون : آیا ندیدی تمام آنان که در آسمانها و زمینند برای خدا تسبیح میکنند، و همچنین پرندگان به هنگامی که بر فراز آسمان بال گستردهاند؟! هر یک از آنها نماز و تسبیح خود را میداند؛ و خداوند به آنچه انجام می دهند داناست)( النور:41)
از این آیه شریفه استفاده می شود که موجودات ، افزون بر تسبیح تکوینی ، که به معنی سیر الی الله و اظهار نقص خود و اعتراف وجودی به کمال محض بودن خداست ، تسبیح آگاهانه نیز دارند. چون اوّلاً خداوند متعال از علم آنها به تسبیح و نمازشان خبر داد و ثانیاً بیان نمود که افزون بر تسبیح ، صلاة نیز دارند و نماز و تبسیح هر موجودی هم مختصّ به خود اوست. در روایات اهل بیت (ع) نیز فراوان وارد شده که هر موجودی ذکر خاصّ خود را دارد.
باز خداوند متعال فرمود:( وَ سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ یُسَبِّحْنَ وَ الطَّیْرَ وَ کُنَّا فاعِلینَ : و کوهها و پرندگان را با داوود مسخّر ساختیم، که(همراه او) تسبیح(خدا) میگفتند؛ و ما انجام دهنده این کار بودیم .)( الأنبیاء : 79 )
و فرمود:( وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلاً یا جِبالُ أَوِّبی مَعَهُ وَ الطَّیْرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدید : و ما به داوود از سوی خود فضیلتی بزرگ بخشیدیم؛ (ما به کوهها و پرندگان گفتیم:) ای کوهها و ای پرندگان! با او همآواز شوید و همراه او تسبیح خدا گویید! و آهن را برای او نرم کردیم)( سبأ : 10)
از این دو آیه شریفه نیز معلوم می شود که عبادت کوهها و پرندگان همراه با شعور و آگاهی بوده است چون خداوند متعال عبادت آنها را در کنار عبادت حضرت داوود قرار داده است که عبادت آگاهانه بود.
و فرمود:( وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ وَ قالَ یا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتینا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبینُ : و سلیمان وارث داوود شد، و گفت: ای مردم! زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده ، و از هر چیز به ما عطا گردیده؛ این فضیلت آشکاری است.) (النمل : 16)
و می فرماید: ( وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ یَطیرُ بِجَناحَیْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثالُکُمْ ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْءٍ ثُمَّ إِلی رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ : هیچ جنبندهای در زمین، و هیچ پرندهای که با دو بال خود پرواز میکند، نیست مگر اینکه امتهایی همانند شما هستند. ما هیچ چیز را در این کتاب، فرو گذار نکردیم؛ سپس همگی به سوی پروردگارشان محشور میگردند)( الأنعام : 38)
از این دو آیه شریفه استفاده می شود که حیوانات نیز مثل انسانها زبان و جامعه مخصوص خود را دارند.در آیات دیگری از سخن گفتن حضرت سلیمان (ع) با مورچه و پرندگان نیز بیان شده است ؛ از محتوای سخنان مورچه و هدد با حضرت سلیمان (ع) چنین بر می آید که این دو موجود از فهم بسیار بالایی نیز برخوردارند. لذا علامه طباطبایی در المیزان ذیل آیه 38 انعام فرموده اند : این مورچه سخنانی گفته است که در حدّ متوسّطین از مردم است. ایشان از آیات قرآن کریم استفاده نموده اند که حیوانات نیز مثل انسانها دارای آراء و عقائد شخصی و اجتماعی بوده خوب و بد را در حدّ خود می فهمند و بر اساس آن در روز قیامت جوابگوی اعمال خود خواهند بود.
از آیات قرآن کریم ، افزون باشعور بودن همه موجودات عالم ،شاید تا حدودی مختار بودن آنها نیز قابل استفاده
باشد. خداوند متعال می فرماید:( وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ : و تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند، از روی رغبت یا از روی کراهت ، در برابرِ(فرمان) او تسلیمند، و همه به سوی او بازگردانده میشوند)( آلعمران :83)
( وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ : تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند از روی رغبت یا اکراه و همچنین سایههایشان، هر صبح و عصر برای خدا سجده میکنند.)(الرعد: 15)
( ثُمَّ اسْتَوی إِلَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعینَ : سپس به آفرینش آسمان پرداخت، در حالی که به صورت دود بود؛ به آن و به زمین گفت : بیایید خواه از روی اطاعت و رغبت و خواه از روی اکراه و بی رغبتی ! آنها گفتند: ما از روی طاعت و رغبت میآییم.) (فصلت :11)
در هیچکدام از این آیات شریفه سخن از تسبیح و سجده جبری نیست ؛ چون طوع و اکراه از اقسام فعل اختیاری هستند. فعل اختیاری گاه از روی رغبت است و گاه همراه با بی رغبتی و از سر اضطرار ، مثل کسی که از ترس مجازات عملی را انجام می دهد ، که اگر بخواهد انجام ندهد انجام نمی دهد و مجازات را تحمّل می کند. لذا خداوند متعال سخنی از جبر نفرمود. از نظر فلسفی نیز تحقق جبر در عالم از محالات ذاتی است که از تحقق آن تناقض لازم می آید. گواه روشن ادّعای فوق آیه اخیر است که به وضوح نشان می دهد زمین و آسمان دارای اختیار بوده با رغبت فرمان خود را گردن نهاده اند.
3. در حکمت متعالیه(مکتب فلسفی ملاصدرا ) نیز برای همه موجودات عالم مادّه وجود نفس اثبات شده است. همچنین در این مکتب بر باشعور بودن و مختار بودن همه موجودات عالم اقامه برهان شده است. عرفا نیز در این فکر با اصحاب حکمت متعالیه هم فکرند. جناب مولوی در مثنوی معنوی از زبان موجودات به ظاهر غیر زنده فرموده است:
(عالم افسرده ست و نام او جماد......... جامد افسرده بود ای اوستاد
باش تا خورشید حشر آید عیان ............. تا ببینی جنبش جسم جهان
چون عصای موسی اینجا مار شد ......... عقل را از ساکنان اخبار شد
پارهی خاک ترا چون مرد ساخت ........... خاکها را جملگی شاید شناخت
مرده زین سویند وز آن سو زندهاند ....... خامش اینجا و آن طرف گویندهاند
چون از آن سوشان فرستد سوی ما .... آن عصا گردد سوی ما اژدها
کوهها هم لحن داودی کند .................. جوهر آهن به کف مومی بود
باد حمّال سلیمانی شود .................... بحر با موسی سخن دانی شود
ماه با احمد اشارت بین شود ............... نار ابراهیم را نسرین شود
خاک قارون را چو ماری در کشد ........... استن حنانه آید در رشد
سنگ بر احمد سلامی میکند ............. کوه یحیی را پیامی میکند
ما سمیعیم و بصیریم و هشیم ............. با شما نامحرمان ما خامشیم
چون شماسوی جمادی میروید .......... محرم جان جمادان چون شوید
از جمادی عالم جانها روید .................... غلغل اجزای عالم بشنوید
فاش تسبیح جمادات آیدت ................... وسوسهی تاویلها نربایدت
چون ندارد جان تو قندیلها ..................... بهر بینش کرده ای تاویلها)
(مثنویمعنوی، دفتر سوم، صفحهی 387)
- [سایر] آیا همه موجودات روح دارند؟ اگر روح ندارند، پس چگونه در مقابل خدا سجده می کنند و تسبیح می گویند؟
- [سایر] در سوره اسرا آیه 45 می فرماید: " تمام موجودات جهان خدا را تسبیح می گویند. نحوة تسبیح موجودات چگونه است؟
- [سایر] چرا ما معتقدیم که خداوند نه زاده و نه زاییده شده است، اما مسیحیان حضرت مسیح(ع) را فرزند خدا میدانند؟ این تناقض بین ادیان چگونه قابل توجیه است؟
- [سایر] وقتی موجودی از کلمهای در جملهای استفاده میکند؛ یعنی معنای دقیق آنرا میداند. سوره نمل آیه 18 مورچه در مورد سلیمان و جنودش میگوید (هم لایشعرون). آیا مورچه معنای کلمه (شعور) را میشناسد؟ شعور عقل ظریف و مخصوص انسان است که دارای روح خدایی است. عکس العمل سلیمان خطاب به مورچه نیست، بلکه به خدا است از اینکه شعور به وادی نمل دارد این نعمت را خدا به او داده است شکر میکند. سؤال دوم: در این آیه مورچه خطاب به مورچهها میگوید (ادخلوا مساکنکم)؛ از کلمه (مسکن) استفاده میکند جای سکونت به سکینه رسیدن. آیا حیوانات هم مسکن دارند. آیا آنها موجودات ذی شعور نیستند که از حیوان بالاتر و از انسان پستتر؟
- [سایر] خالق هرچیزی از جمله جسم و قوه و... خدا است. از طرفی هم میگوییم معطی شیء فاقد شیء نیست. پس خدایی که معطی جسم و قوه و استعداد...است، خودش هم باید جسم، قوه و استعداد داشته باشد!
- [آیت الله مکارم شیرازی] در قرآن بیان شده است که آفرینش از عدم صورت گرفته است ولی عدم یعنی نبود وجود موجود مادی و یا نیستی محض. چطور ممکن است که این همه مادیات و موجودات جهان هستی از عدم آفریده شده باشند زیرا عدم یعنی نبود وجود و نبود محض، زیرا یا باید خدا از وجود خود مادیات را آفریده باشد و یا اینکه جهان مادیات از اول وجود داشته است ؟ اگر خدا از وجود خود ما را آفریده است و ما از خود وجودی نداشتیم و در نیستی محض بودیم که خدا ما را از وجود خود آفرید و به ما هستی و شعور و وجود بخشید این نظر نیز تناقض آمیز و غیر معقول میباشد چون اگر این طور باشد خدا نیز باید مادی باشد !
- [سایر] با توجه به این که در بعضی از توصیه های اخلاقی و روایات، به نیکی و صدقه به حیوانات توصیه شده و از طرفی سگ به وفا داری شهرت دارد، هم چنین در آیات قرآن هم، همه موجودات و از جمله سگ به ذکر خداوند مشغول هستند و حتی در سوره کهف از سگ به نیکی یاد شده چگونه می توان قبول کرد که این حیوان با این همه منفعت نجس باشد؟
- [آیت الله خامنه ای] بعضی از افراد دچار ضایعات مغزی غیر قابل درمان و برگشت می شوند که بر اثر آن، همه فعالیت های مغزی آنان از بین رفته و به حالت اغمای کامل فرو می روند و همچنین فاقد تنفس و پاسخ به محرّکات نوری و فیزیکی می شوند، دراین گونه موارد احتمال بازگشت فعالیت های مذکور به وضع طبیعی کاملاً از بین می رود و ضربان خودکار قلب مریض باقی می ماند که موقّت است و به کمک دستگاه تنفس مصنوعی انجام می گیرد و این حالت به مدّت چند ساعت و یا حداکثر چند روز ادامه پیدا می کند، وضعیت مزبور در علم پزشکی مرگ مغزی نامیده می شود که باعث فقدان و از دست رفتن هر نوع شعور و احساس و حرکتهای ارادی می گردد و از طرفی بیمارانی وجود دارند که نجات جان آنان منوط به استفاده از اعضای مبتلایان به مرگ مغزی است، بنا بر این آیا استفاده از اعضای مبتلا به مرگ برای نجات جان بیماران دیگر جایز است؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] تعدادی از بیماران به دلیل ضایعات مغزی غیر قابل بازگشت و غیر قابل جبران، فعالیتهای قشر مغز خود را از دست داده، در حالت اغمای کامل بوده و به تحریکات داخلی و خارجی پاسخ نمی دهند، ضمناً فعالیتهای ساقه مغز خود را نیز از دست داده، فاقد تنفس و پاسخ به تحریکات متفاوت نوری و فیزیکی می باشند. در این گونه موارد احتمال بازگشت فعالیتهای مورد اشاره مطلقاً وجود ندارد، بیمار دارای ضربان خودکار قلب بوده که ادامه این ضربان هم موقتی و تنها به کمک دستگاه تنفس مصنوعی به مدت چند ساعت و حداکثر چند روز مقدور می باشد. این وضعیت در اصطلاح پزشکی مرگ مغزی نامیده می شود. از طرفی نجات جان عده دیگری از بیماران منوط به استفاده از اعضای مبتلایان به مرگ مغزی است. با عنایت به این که این اشخاص فاقد تنفس، شعور، احساس و حرکت ارادی هستند و هیچ گاه حیات خود را باز نمی یابند، مستدعی است ارشاد فرمایید (لطفاً با اشاره اجمالی به دلیل):نجات بیماران دیگر استفاده کرد؟ 2 آیا صرف ضرورتِ نجاتِ جان مسلمانان نیازمند به پیوند عضو، برای جواز قطع عضو، کافی است، یا اذن قبلی و وصیت صاحب عضو، لازم است؟ 3 آیا اطرافیان این فرد می توانند پس از مرگ، چنین اجازه ای بدهند؟ 4 آیا انسان می تواند در زمان حیات خود با امضای کارتی رضایت خود را برای برداشت اعضای بدنش، در صورت عارضه مرگ مغزی، جهت پیوند به مسلمان نیازمند اعلام کند؟ 5 آیا در موارد جواز قطع اعضا، دیه ثابت است یا ساقط می شود؟ 6 در صورت ثبوت دیه، پرداخت آن بر عهده کیست؟ پزشک یا بیمار؟ 7 موارد مصرف دیه مذکور کدام است؟
- [سایر] 1. عذابهایی که در روایات در مورد انسانهای مؤمن آمده؛ مانند فشار قبر یا موجودات درون قبر برای جسم هست یا روح؟ اگر برای جسم است، کسی که جسدش درون قبر نباشد، این عذابها را ندارد و اگر مربوط به روح است؛ چرا مانند عذابهایی که برای جسم است(فشار، ترس و....) تعبیر شدهاند؟ 2. بر اساس برخی روایات هر انسانی که مرگش فرا میرسد و به برزخ وارد میشود آرزو میکند که ای کاش زودتر به اینجا آمده بودم. انسانهای مؤمن به این دلیل این آرزو را میکنند که زودتر به لذتهایشان در بهشت برسند و انسانهای گنهکار میگویند ای کاش زودتر آمده بودم که حداقل کمتر فرصت گناه داشتم و کمتر گناه میکردم. از طرفی روایات بسیار زیادی در مورد عذابهایی که حتی مؤمنان دچارش میشوند نقل شده است. این دو چگونه با هم جمع میشوند؟ اگر آن دنیا عذابی برای مؤمن وجود داشته باشد که دیگر آرزوی زودتر آمدن معنایی ندارد؟! 3. چگونه میتوان از تمام عذابهای در برزخ درامان ماند؟ اگر توبه کنیم کافی است یا با وجود توبه بازهم عذابها وجود خواهند داشت؟