مگر نه اینکه جسم حجاب ظلمانیست پس چرا در معاد که حجاب ها کنار می رود جسم نیز حضور و دخالت دارد؟
مگر نه اینکه جسم حجاب ظلمانیست پس چرا در معاد که حجاب ها کنار می رود جسم نیز حضور و دخالت دارد؟ آیاتی که بیانگر معاد (جسمانی- روحانی) هستند بر دو دسته اند: الف. آیاتی که در مقام بیان پاداش و کیفر اعمال هستند که لازمه آن تحقق معاد است و الا وعده به پاداش و جزاء وعده ای کاذب خواهد بود. تعداد این آیات 1261 آیه است که می توان به دو سه مورد اشاره کرد: سوره آل عمران آیه 4: کسانی که به آیات خدا کفر ورزیدند بی‌تردید عذابی سخت‌خواهند داشت و خداوند شکست‌ناپذیر و صاحب‌انتقام است سوره انعام آیه 70: فریفته شدگان به زندگی دنیا ... گرفتار اعمالی شده اند که خود انجام داده اند؛ نوشابه ای از آب سوزان برای آنهاست و عذاب دردناکی به خاطر اینکه کفر می ورزیدند سوره هود آیه 108: و اما کسانی که نیکبخت‌شده‌اند تا آسمانها و زمین برجاست در بهشت جاودانند مگر آنچه پروردگارت بخواهد [که این] بخششی است که بریدنی نیست سوره رعد آیه 29: کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند خوشا به حالشان و خوش سرانجامی دارند ب. آیاتی که به نوعی تصریح به حیات پس از مرگ دارند (یا در مقام بیان حشر و نشر اند و یا گفتگوی آن جهانی را مطرح می کنند و یا ظهور در جاودانگی روح انسان دارند). تعداد این آیات 414 آیه است و به عنوان مثال چند مورد را ذکر می کنیم: سوره اعراف آیه 48: و اهل ا عراف مردانی را که آنان را از سیمایشان می‌شناسند ندا می دهند [و] می‌گویند جمعیت‌شما و آن [همه] گردنکشی که می‌کردید به حال شما سودی نداشت همان آیه 50: و دوزخیان بهشتیان را آواز می‌دهند که از آن آب یا از آنچه خدا روزی شما کرده بر ما فرو ریزید می‌گویند خدا آنها را بر کافران حرام کرده است سوره یس آیه 51 و 52: و در صور دمیده خواهد شد پس بناگاه از گورهای خود شتابان به سوی پروردگار خویش می‌آیند می‌گویند ای وای بر ما چه کسی ما را از آرامگاهمان برانگیخت؟ 1.آیاتی که بیانگر معاد روحانی هستند که می توان به مواردی مثال زد: سوره بقره آیه 167: خداوند کارهایشان را که بر آنان مایه حسرتهاست به ایشان می‌نمایاند (خواننده عزیز حتما می داند که حسرت برای روح است و نه جسم) سوره توبه آیه 72: خداوند به مردان و زنان با ایمان باغهایی وعده داده است که از زیر [درختان] آن نهرها جاری است در آن جاودانه خواهند بود و [نیز] سراهایی پاکیزه در بهشتهای جاودان [به آنان وعده داده است] و خشنودی خدا بزرگتر است این است همان کامیابی بزرگ (در این آیه پس از بیان لذت جسمانی رضوان خداوند مطرح می شود و اینکه این رضوان از این لذت جسمانی برتر است فلذا باید لذتی روحانی باشد) 2. آیاتی که بیانگر معاد جسمانی هستند که خود نیز دو دسته اند: الف. آیاتی که بیانگر نعمت ها و عذاب هایی در آخرت هستند که فقط می تواند جسمانی باشد (باغ های بهشت، انواع غذاها و ظروف، انواع لباس ها و ...)به عنوان مثال: سوره نساءآیه 56: به زودی کسانی را که به آیات ما کفر ورزیده‌اند در آتشی [سوزان] درآوریم که هر چه پوستشان بریان گردد پوستهای دیگری بر جایش نهیم تا عذاب را بچشند آری خداوند توانای حکیم است سوره حاقه آیه 26: کسانی که نامه عملشان به دست راستشان داده می شود ... (به آنان گفته می شود) بخورید و بنوشید گواراتان باد به [پاداش] آنچه در روزهای گذشته انجام دادید ب. آیاتی که بیانگر حضور بدن انسان در روز رستاخیز است. این آیات سه دسته اند: 1. انسان پس از مرگ به خاک بر می گردد و سپس از آن خارج می شود. به عنوان مثال: سوره طه آیه 55: ما شما را از خاک آفریدیم و به خاک باز می گردانیم و دوباره از خاک بر می انگیزانیم 2. انسان ها از دورن گورهای خود بر می خیزند. به عنوان مثال: سوره یس آیه 51: و در صور دمیده خواهد شد پس بناگاه از گورهای خود شتابان به سوی پروردگار خویش می‌آیند 3. سخن گفتن اعضای بدن انسان در روز قیامت. به عنوان مثال: سوره یس آیه 65: امروز بر دهانهای آنان مهر می‌نهیم و دستهایشان با ما سخن می‌گویند و پاهایشان بدانچه فراهم می‌ساختند گواهی می‌دهند علاوه بر آیات فوق آیاتی نیز در قرآن مطرح شده که نمونه های مشابه معاد را ذکر می کند تا انسان های متقی به مسئله معاد یقین بیشتری پیدا کنند. به عنوان مثال می توان به داستان حضرت ابراهیم و احیای پردگان که در آیه 260 سوره ابراهیم آمده اشاره کرد و یا داستان حضرت عزیر (ارمیای نبی) که در آیه 259 همان سوره آمده است کما اینکه خود قرآن برای معاد به رویش گیاهان پس از خشکی و مردگی آنها تمثیل زده است. (سوره اعراف آیه 57) بنابراین هم معاد جسمانی و هم معاد روحانی در آیات قرآن ذکر شده است که ما صرفا چند آیه از آیات معاد را گفتیم تا برای خواننده محترم نقطه شروعی باشد که خود نیز از لذت مطالعه و فهم قرآن بی نصیب نماند. عقیده صحیح در مورد معاد آن است که آن هم روحانی و هم جسمانی است .در این میان نظرات دیگری نیز وجود دارد .هم چنین در کیفیت معاد جسمانی نیز اختلاف نظر وجود دارد. مرحوم علامه مجلسی می‌گوید: معاد جسمانی از اموری است که همه صاحبان ادیان در آن اتفاق نظر دارند و از ضروریات دین محسوب می‌شود و منکران آن از زمره مسلمین خارجند، آیات کریمه قرآن در این زمینه صراحت دارد و قابل تأویل نیست و اخبار در این زمینه متواتر است و قابل انکار نمی‌باشد.(1) اینان می‌گویند: درست است که کانون پاداش و کیفر و لذّت و ألم، روح است، ولی ما می دانیم که روح، بسیاری از لذّت‌ها و آلام را از طریق چسم دریافت می‌کند. بنابراین، باید معاد جسمانی باشد همان طور که ظاهر آیات و روایات بر همین امر دلالت دارد آیاتی از قبیل: 1- (أیحسب الانسان أن لن نجمع عظامه بلی قادرین علی ان نسوّی بنانه؛ آیا انسان می‌پندارد که استخوان‌های او را جمع نخواهیم کرد، آری قادریم که حتی خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب کنیم).(2) 2- بگو همان کسی آن را زنده می‌کند که نخستین بار آفرید و او به هر مخلوقی آگاه است).(3) 3-خداوند کسانی که در قبرها هستند را زنده می‌کند.(4) 4-در صور دمیده می‌شود پس همه از قبرها به سوی پروردگارش شتابان می‌روند.(5) مراد از جسمانی بودن معاد: بعضی‌ها جسمانی بودن معاد را به معنای این می‌دانند که جسم انسان با همین خصوصیات مادی که برای این دنیا خلق شده و پیوسته در تحول است که گاهی استخوانش می‌شکند، دیوانه می‌شود، احتیاج به تخلیه و دفع فضولات دارد، سرما می‌خورد، گرمازده می‌شود، خسته می‌شود، پیر می‌شود و... در آخرت هم با همین خصوصیات زنده خواهد شد. بدن اخروی عین بدن دنیوی است. اما جسمانی بودن به این معنا که قابلیت برای بقا و جاودانگی ندارد بدون شک هیچ یک از معتقدان به معاد جسمانی ملتزم نمی‌شوند، جسمی که در دنیا بود با همان وضعیت بر نمی‌گردد، بلکه منظور بازگشت آن به گونه دیگر خواهد بود به طوری که از جهت شباهت عین جسد اول باشد و از جهتی مثل آن است. به طوری که هر کس این قالب را ببیند بگوید این، فلانی است، آن فلان شخص دیگر است. به تعبیر دیگر مادی بودن در قیامت و آخرت مادیتی خواهد بود که با قوانین مربوط به آن جا سازگار باشد به نحوی که قابلیت جاودانگی داشته باشد و فضولات نداشته باشد و موجب خستگی و ملالت نباشد. صدرالمتألهین می گوید: آن چه در اعتقاد به حشر بدن‌ها از روز قیامت لازم است، آن است که بدن هایی از قبرها برانگیخته می‌شوند به طوری که اگر کسی تک تک آن‌ها را ببیند، بگوید: این فلان کس است یا بگوید این بدن فلان است و آن بدن به همان است.(6) علامه تهرانی(ره) می‌نویسد: جمهور اهل اسلام و تمام فقهاء و اصحاب حدیث قائل شده‌اند که معاد فقط جسمانی است. بنابراین، روح در نزد آنان عبارت است از جسمی که در بن ساری و جاری است همانند آب در گل و روغن در زیتون. جمهور فلاسفه و پیروان مشایین، قائل شده‌اند که معاد فقط روحانی است؛ یعنی فقط عقلی است، چون بدن و جسم به واسطه انعدام، صورت و عوارض و متعلقاتش منعدم می‌شود و اعاده معدوم امری محال است، امّا نفس چون مجرّد است باقی می‌ماند . بسیاری از اکابر حکما و مشایخ عرفا و جمعی از متکلمین مانند حجة الاسلام غزالی و کعبی و حلیمی و راغب اصفهانی و بسیاری از اصحاب امامیه ماند شیخ مفید و شیخ طوسی و سید مرتضی و علاّمه حلّی و خواجه نصیر الدین طوسی قائل به هر دو قسم از معاد شده اند و محقق سبزواری هم همین قول را متین و استوار می‌داند، چون انسان عبارت است از نفس و بدن، به تعبیر دیگر، از عقل و نفس ترکیب یافته است، بنابراین، برای بدن کمالی است و برای نفس هم کمالی. و هم چنین اکثر نصاری و تناسخیه نیز به همین قول معتقدند فقط فرق در این است که محققین از مسلمین و پیروان آنان معتقدند، که ارواح حادث اند و به بدن عود می‌کند، ولی تناسخیه معتقدند که ارواح قدیم اند و هر کدام به جسم خاص حلول می‌نمایند. در گفتار کسانی که معتقد به معاد روحانی و جسمانی هستند، نیز اختلاف است که آیا آن چه از بدن در آخرت بازگشت دارد، عین این بدن است؛ یا مثل آن است؟ ایشان می‌فرماید: بر افراد صاحب بصیرت پوشیده نیست که نشئه دوم که نشئه آخر است، شرایط دیگری دارد .بدنی ثابت و لا یتغیر و مناسب با ابدیت است. آیات وارد در قران کریم هم دلالت بر این دارند که روح به بدنی مثل این بدن تعلق می‌گیرد و محشور می‌شود. از جمله: (علی ان نبدّلکم امثالکم و ننشئکم فیما لا تعلمون؛(7) ما در میان شما مرگ را مقدّر کردیم تا آن که مثل‌های شما را تبدیل کنیم و شما را در آن چیزهایی که نمی‌دانید ایجاد نماییم). آیه دیگر: ما ایشان را آفریدیم و بنیان وجودی و کیان آن‌ها استوار نمودیم و زمانی که بخواهیم مثل‌های آنان را تبدیل می‌نماییم).(8) مراد از امثال در این آیات همان بدن است و به معنای احوال و اطوار است، یعنی ما بدن‌های آنان را به احوالات و اطوار مختلف در می‌آوریم. البته با اطوار عالیه محشور می‌شود و نه با آن مادّیت و کثافت که در دنیا بود و محتاج به دفع فضولات بود و قابلیت بقا نداشت.(9) بنابراین انسان در بهشت و جهنم با جسم و روحش خواهد بود، امّا جسمانیتی که با قوانین آن سازگار باشد و از نعمت‌های آن جا استفاده خواهد کرد. و نیازهای انسان در بهشت هم برآورده می‌شود، (ما تشتهیه الانفس).(10) در بهشت هست شخصی بهشتی هر چه را اراده کند نزدش حاضر می‌شود. از آنچه گذشت دو نکته در پاسخ سؤال شما روشن می شود: 1. روح انسانی بدون بدن ممکن نیست، پس وجود بدن جسمانی در معاد امری ضروری و لایتغییر است. 2. جسم در قیامت با این دنیا متفاوت است و دارای حیات متناسب آن نشده است، به طوری که هر جزء بدن ادراک و قدرت سخن گفتن و ... دارد و حجاب های ظلمانی این جهانی را پشت سر گذاشته است. ------------------------ پی نوشت‌ها: 1. همان، پاورقی به نقل از بحارالانوار، ج 7، ص 47. 2. قیامت (75) آیه 3 و 4. 3. یس (36) آیه 79. 4. حج (22) آیه 7. 5. یس (36) آیه 51. 6. علامه تهرانی، معادشناسی، ج 6، مجلس 37. 7. واقعه (56) آیه 61. 8. انسان (76) آیه 28. 9. معادشناسی، علامه تهرانی، ج 6، ص 158 تا 166 با تغییر و تصرّف. 10. زخرف (43) آیه 71. http://eteghady.mihanblog.com/Cat/3.aspx انسان موجودی است ترکیب یافته از جسم و روح، موجودی است که دارای دو جنبه و دو بعد و نه هم چون فرشتگان فقط روحانی است و نه چونان جمادات فقط جسمانی. از طرفی باید توجه داشت که جسم آنگاه حجاب است که مانع دین روح گردد اما اگر جسم کاملا مطیع و در خدمت روح باشد نه تنها حجاب نیست بلکه مددرسان روح نیز است. روح انسان همواره برای تحقق اعمال و اهداف خود به بدن و جسمی نیاز دارد تا کارهای خود را تحقق بخشد و در واقع وسیله و مرکب روح است. حال چگونه ممکن است که وسیله و ابزار فعل و عمل، خود حجاب و مانع باشد. البته ممکن است در صورتی که این ابزارها، ابزار بودن خود را از دست بدهند و بر مالک و صاحب خویش مسلط گردند در این صورت باعث می شوند که صاحب خود نه تنها به اهداف و مقاصد خود نرسد بلکه در چنگال آنها نیز گرفتار آید. به عبارت دیگر، بدن اگر تحت کنترل و سلطه کامل روح باشد و خدمتکار و مطیع کامل او گردد دیگر حجاب بشمار نمی رود. چنان که می شنویم در همین دنیا با همین بدن مادی زندگی می کنند و توان دیدن بسیاری از نادیدنی ها را دارند. اما اگر بدن مالک و صاحب روح گردد و بر آن ها فرمان براند این بدن و این جسم مصداق کامل حجاب بوده و روح را کاملا در چنگال خویش اسیر گردانیده است. با توجه به این نکته باید گفت که: در این دنیا آنچه وجود دارد و اکثر انسان ها بدان مبتلا هستند این است که روح آنان مالک و صاحب آدمی نیست بلکه یا محدوده حکمرانی روح اندک است و یا این که اصلا توان حکمرانی ندارد که در این صورت اول بدن و جسم حجاب او می گردد چرا که حکمران، جسم خواهد بود و در صورت دوم انسان به موجودی پست تر و پائین تر از حیوانات بدل می گردد. به خاطر تمام اینها بدن و جسم از جمله حجاب ها شمرده شده است و از انسان خواسته شده اگر قصد دیدن واقعیات و نادیدنی های عالم را دارد باید این حجاب و این قفس را کنار زند. اما همان طور که اشاره شد انسان موجودی است مرکب از جسم و روح و در جهان آخرت این انسان که دارای دو بعد است حضور خواهد داشت اما با این تفاوت که دیگر در آن جهان جسم حجاب نیست و روح انسان -خواه شقی و خواه سعید و رستگار- فرمانروا و حکمران آن است. و جسم همان طور که واقعیت او چنین است تنها ابزار و وسیله و مرکبی برای روح و نفس خواهد بود.
عنوان سوال:

مگر نه اینکه جسم حجاب ظلمانیست پس چرا در معاد که حجاب ها کنار می رود جسم نیز حضور و دخالت دارد؟


پاسخ:

مگر نه اینکه جسم حجاب ظلمانیست پس چرا در معاد که حجاب ها کنار می رود جسم نیز حضور و دخالت دارد؟

آیاتی که بیانگر معاد (جسمانی- روحانی) هستند بر دو دسته اند:
الف. آیاتی که در مقام بیان پاداش و کیفر اعمال هستند که لازمه آن تحقق معاد است و الا وعده به پاداش و جزاء وعده ای کاذب خواهد بود. تعداد این آیات 1261 آیه است که می توان به دو سه مورد اشاره کرد:
سوره آل عمران آیه 4:
کسانی که به آیات خدا کفر ورزیدند بی‌تردید عذابی سخت‌خواهند داشت و خداوند شکست‌ناپذیر و صاحب‌انتقام است
سوره انعام آیه 70:
فریفته شدگان به زندگی دنیا ... گرفتار اعمالی شده اند که خود انجام داده اند؛ نوشابه ای از آب سوزان برای آنهاست و عذاب دردناکی به خاطر اینکه کفر می ورزیدند
سوره هود آیه 108:
و اما کسانی که نیکبخت‌شده‌اند تا آسمانها و زمین برجاست در بهشت جاودانند مگر آنچه پروردگارت بخواهد [که این] بخششی است که بریدنی نیست
سوره رعد آیه 29:
کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند خوشا به حالشان و خوش سرانجامی دارند

ب. آیاتی که به نوعی تصریح به حیات پس از مرگ دارند (یا در مقام بیان حشر و نشر اند و یا گفتگوی آن جهانی را مطرح می کنند و یا ظهور در جاودانگی روح انسان دارند). تعداد این آیات 414 آیه است و به عنوان مثال چند مورد را ذکر می کنیم:
سوره اعراف آیه 48:
و اهل ا عراف مردانی را که آنان را از سیمایشان می‌شناسند ندا می دهند [و] می‌گویند جمعیت‌شما و آن [همه] گردنکشی که می‌کردید به حال شما سودی نداشت
همان آیه 50:
و دوزخیان بهشتیان را آواز می‌دهند که از آن آب یا از آنچه خدا روزی شما کرده بر ما فرو ریزید می‌گویند خدا آنها را بر کافران حرام کرده است
سوره یس آیه 51 و 52:
و در صور دمیده خواهد شد پس بناگاه از گورهای خود شتابان به سوی پروردگار خویش می‌آیند می‌گویند ای وای بر ما چه کسی ما را از آرامگاهمان برانگیخت؟

1.آیاتی که بیانگر معاد روحانی هستند که می توان به مواردی مثال زد:
سوره بقره آیه 167:
خداوند کارهایشان را که بر آنان مایه حسرتهاست به ایشان می‌نمایاند (خواننده عزیز حتما می داند که حسرت برای روح است و نه جسم)
سوره توبه آیه 72:
خداوند به مردان و زنان با ایمان باغهایی وعده داده است که از زیر [درختان] آن نهرها جاری است در آن جاودانه خواهند بود و [نیز] سراهایی پاکیزه در بهشتهای جاودان [به آنان وعده داده است] و خشنودی خدا بزرگتر است این است همان کامیابی بزرگ (در این آیه پس از بیان لذت جسمانی رضوان خداوند مطرح می شود و اینکه این رضوان از این لذت جسمانی برتر است فلذا باید لذتی روحانی باشد)

2. آیاتی که بیانگر معاد جسمانی هستند که خود نیز دو دسته اند:
الف. آیاتی که بیانگر نعمت ها و عذاب هایی در آخرت هستند که فقط می تواند جسمانی باشد (باغ های بهشت، انواع غذاها و ظروف، انواع لباس ها و ...)به عنوان مثال:
سوره نساءآیه 56:
به زودی کسانی را که به آیات ما کفر ورزیده‌اند در آتشی [سوزان] درآوریم که هر چه پوستشان بریان گردد پوستهای دیگری بر جایش نهیم تا عذاب را بچشند آری خداوند توانای حکیم است
سوره حاقه آیه 26:
کسانی که نامه عملشان به دست راستشان داده می شود ... (به آنان گفته می شود) بخورید و بنوشید گواراتان باد به [پاداش] آنچه در روزهای گذشته انجام دادید

ب. آیاتی که بیانگر حضور بدن انسان در روز رستاخیز است. این آیات سه دسته اند:
1. انسان پس از مرگ به خاک بر می گردد و سپس از آن خارج می شود. به عنوان مثال:
سوره طه آیه 55:
ما شما را از خاک آفریدیم و به خاک باز می گردانیم و دوباره از خاک بر می انگیزانیم
2. انسان ها از دورن گورهای خود بر می خیزند. به عنوان مثال:
سوره یس آیه 51:
و در صور دمیده خواهد شد پس بناگاه از گورهای خود شتابان به سوی پروردگار خویش می‌آیند
3. سخن گفتن اعضای بدن انسان در روز قیامت. به عنوان مثال:
سوره یس آیه 65:
امروز بر دهانهای آنان مهر می‌نهیم و دستهایشان با ما سخن می‌گویند و پاهایشان بدانچه فراهم می‌ساختند گواهی می‌دهند
علاوه بر آیات فوق آیاتی نیز در قرآن مطرح شده که نمونه های مشابه معاد را ذکر می کند تا انسان های متقی به مسئله معاد یقین بیشتری پیدا کنند. به عنوان مثال می توان به داستان حضرت ابراهیم و احیای پردگان که در آیه 260 سوره ابراهیم آمده اشاره کرد و یا داستان حضرت عزیر (ارمیای نبی) که در آیه 259 همان سوره آمده است کما اینکه خود قرآن برای معاد به رویش گیاهان پس از خشکی و مردگی آنها تمثیل زده است. (سوره اعراف آیه 57)
بنابراین هم معاد جسمانی و هم معاد روحانی در آیات قرآن ذکر شده است که ما صرفا چند آیه از آیات معاد را گفتیم تا برای خواننده محترم نقطه شروعی باشد که خود نیز از لذت مطالعه و فهم قرآن بی نصیب نماند.

عقیده صحیح در مورد معاد آن است که آن هم روحانی و هم جسمانی است .در این میان نظرات دیگری نیز وجود دارد .هم چنین در کیفیت معاد جسمانی نیز اختلاف نظر وجود دارد.
مرحوم علامه مجلسی می‌گوید: معاد جسمانی از اموری است که همه صاحبان ادیان در آن اتفاق نظر دارند و از ضروریات دین محسوب می‌شود و منکران آن از زمره مسلمین خارجند، آیات کریمه قرآن در این زمینه صراحت دارد و قابل تأویل نیست و اخبار در این زمینه متواتر است و قابل انکار نمی‌باشد.(1)
اینان می‌گویند: درست است که کانون پاداش و کیفر و لذّت و ألم، روح است، ولی ما می دانیم که روح، بسیاری از لذّت‌ها و آلام را از طریق چسم دریافت می‌کند. بنابراین، باید معاد جسمانی باشد همان طور که ظاهر آیات و روایات بر همین امر دلالت دارد آیاتی از قبیل:
1- (أیحسب الانسان أن لن نجمع عظامه بلی قادرین علی ان نسوّی بنانه؛ آیا انسان می‌پندارد که استخوان‌های او را جمع نخواهیم کرد، آری قادریم که حتی خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب کنیم).(2)
2- بگو همان کسی آن را زنده می‌کند که نخستین بار آفرید و او به هر مخلوقی آگاه است).(3)
3-خداوند کسانی که در قبرها هستند را زنده می‌کند.(4)
4-در صور دمیده می‌شود پس همه از قبرها به سوی پروردگارش شتابان می‌روند.(5)

مراد از جسمانی بودن معاد:
بعضی‌ها جسمانی بودن معاد را به معنای این می‌دانند که جسم انسان با همین خصوصیات مادی که برای این دنیا خلق شده و پیوسته در تحول است که گاهی استخوانش می‌شکند، دیوانه می‌شود، احتیاج به تخلیه و دفع فضولات دارد، سرما می‌خورد، گرمازده می‌شود، خسته می‌شود، پیر می‌شود و... در آخرت هم با همین خصوصیات زنده خواهد شد. بدن اخروی عین بدن دنیوی است.
اما جسمانی بودن به این معنا که قابلیت برای بقا و جاودانگی ندارد بدون شک هیچ یک از معتقدان به معاد جسمانی ملتزم نمی‌شوند، جسمی که در دنیا بود با همان وضعیت بر نمی‌گردد، بلکه منظور بازگشت آن به گونه دیگر خواهد بود به طوری که از جهت شباهت عین جسد اول باشد و از جهتی مثل آن است. به طوری که هر کس این قالب را ببیند بگوید این، فلانی است، آن فلان شخص دیگر است. به تعبیر دیگر مادی بودن در قیامت و آخرت مادیتی خواهد بود که با قوانین مربوط به آن جا سازگار باشد به نحوی که قابلیت جاودانگی داشته باشد و فضولات نداشته باشد و موجب خستگی و ملالت نباشد.
صدرالمتألهین می گوید:
آن چه در اعتقاد به حشر بدن‌ها از روز قیامت لازم است، آن است که بدن هایی از قبرها برانگیخته می‌شوند به طوری که اگر کسی تک تک آن‌ها را ببیند، بگوید: این فلان کس است یا بگوید این بدن فلان است و آن بدن به همان است.(6)
علامه تهرانی(ره) می‌نویسد:
جمهور اهل اسلام و تمام فقهاء و اصحاب حدیث قائل شده‌اند که معاد فقط جسمانی است. بنابراین، روح در نزد آنان عبارت است از جسمی که در بن ساری و جاری است همانند آب در گل و روغن در زیتون.
جمهور فلاسفه و پیروان مشایین، قائل شده‌اند که معاد فقط روحانی است؛ یعنی فقط عقلی است، چون بدن و جسم به واسطه انعدام، صورت و عوارض و متعلقاتش منعدم می‌شود و اعاده معدوم امری محال است، امّا نفس چون مجرّد است باقی می‌ماند .
بسیاری از اکابر حکما و مشایخ عرفا و جمعی از متکلمین مانند حجة الاسلام غزالی و کعبی و حلیمی و راغب اصفهانی و بسیاری از اصحاب امامیه ماند شیخ مفید و شیخ طوسی و سید مرتضی و علاّمه حلّی و خواجه نصیر الدین طوسی قائل به هر دو قسم از معاد شده اند و محقق سبزواری هم همین قول را متین و استوار می‌داند، چون انسان عبارت است از نفس و بدن، به تعبیر دیگر، از عقل و نفس ترکیب یافته است، بنابراین، برای بدن کمالی است و برای نفس هم کمالی. و هم چنین اکثر نصاری و تناسخیه نیز به همین قول معتقدند فقط فرق در این است که محققین از مسلمین و پیروان آنان معتقدند، که ارواح حادث اند و به بدن عود می‌کند، ولی تناسخیه معتقدند که ارواح قدیم اند و هر کدام به جسم خاص حلول می‌نمایند.
در گفتار کسانی که معتقد به معاد روحانی و جسمانی هستند، نیز اختلاف است که آیا آن چه از بدن در آخرت بازگشت دارد، عین این بدن است؛ یا مثل آن است؟
ایشان می‌فرماید: بر افراد صاحب بصیرت پوشیده نیست که نشئه دوم که نشئه آخر است، شرایط دیگری دارد .بدنی ثابت و لا یتغیر و مناسب با ابدیت است.
آیات وارد در قران کریم هم دلالت بر این دارند که روح به بدنی مثل این بدن تعلق می‌گیرد و محشور می‌شود. از جمله: (علی ان نبدّلکم امثالکم و ننشئکم فیما لا تعلمون؛(7) ما در میان شما مرگ را مقدّر کردیم تا آن که مثل‌های شما را تبدیل کنیم و شما را در آن چیزهایی که نمی‌دانید ایجاد نماییم).
آیه دیگر: ما ایشان را آفریدیم و بنیان وجودی و کیان آن‌ها استوار نمودیم و زمانی که بخواهیم مثل‌های آنان را تبدیل می‌نماییم).(8)
مراد از امثال در این آیات همان بدن است و به معنای احوال و اطوار است، یعنی ما بدن‌های آنان را به احوالات و اطوار مختلف در می‌آوریم. البته با اطوار عالیه محشور می‌شود و نه با آن مادّیت و کثافت که در دنیا بود و محتاج به دفع فضولات بود و قابلیت بقا نداشت.(9)
بنابراین انسان در بهشت و جهنم با جسم و روحش خواهد بود، امّا جسمانیتی که با قوانین آن سازگار باشد و از نعمت‌های آن جا استفاده خواهد کرد.
و نیازهای انسان در بهشت هم برآورده می‌شود، (ما تشتهیه الانفس).(10) در بهشت هست شخصی بهشتی هر چه را اراده کند نزدش حاضر می‌شود.
از آنچه گذشت دو نکته در پاسخ سؤال شما روشن می شود:
1. روح انسانی بدون بدن ممکن نیست، پس وجود بدن جسمانی در معاد امری ضروری و لایتغییر است.
2. جسم در قیامت با این دنیا متفاوت است و دارای حیات متناسب آن نشده است، به طوری که هر جزء بدن ادراک و قدرت سخن گفتن و ... دارد و حجاب های ظلمانی این جهانی را پشت سر گذاشته است.
------------------------
پی نوشت‌ها:
1. همان، پاورقی به نقل از بحارالانوار، ج 7، ص 47.
2. قیامت (75) آیه 3 و 4.
3. یس (36) آیه 79.
4. حج (22) آیه 7.
5. یس (36) آیه 51.
6. علامه تهرانی، معادشناسی، ج 6، مجلس 37.
7. واقعه (56) آیه 61.
8. انسان (76) آیه 28.
9. معادشناسی، علامه تهرانی، ج 6، ص 158 تا 166 با تغییر و تصرّف.
10. زخرف (43) آیه 71.
http://eteghady.mihanblog.com/Cat/3.aspx
انسان موجودی است ترکیب یافته از جسم و روح، موجودی است که دارای دو جنبه و دو بعد و نه هم چون فرشتگان فقط روحانی است و نه چونان جمادات فقط جسمانی.
از طرفی باید توجه داشت که جسم آنگاه حجاب است که مانع دین روح گردد اما اگر جسم کاملا مطیع و در خدمت روح باشد نه تنها حجاب نیست بلکه مددرسان روح نیز است. روح انسان همواره برای تحقق اعمال و اهداف خود به بدن و جسمی نیاز دارد تا کارهای خود را تحقق بخشد و در واقع وسیله و مرکب روح است. حال چگونه ممکن است که وسیله و ابزار فعل و عمل، خود حجاب و مانع باشد. البته ممکن است در صورتی که این ابزارها، ابزار بودن خود را از دست بدهند و بر مالک و صاحب خویش مسلط گردند در این صورت باعث می شوند که صاحب خود نه تنها به اهداف و مقاصد خود نرسد بلکه در چنگال آنها نیز گرفتار آید.
به عبارت دیگر، بدن اگر تحت کنترل و سلطه کامل روح باشد و خدمتکار و مطیع کامل او گردد دیگر حجاب بشمار نمی رود. چنان که می شنویم در همین دنیا با همین بدن مادی زندگی می کنند و توان دیدن بسیاری از نادیدنی ها را دارند.
اما اگر بدن مالک و صاحب روح گردد و بر آن ها فرمان براند این بدن و این جسم مصداق کامل حجاب بوده و روح را کاملا در چنگال خویش اسیر گردانیده است.
با توجه به این نکته باید گفت که: در این دنیا آنچه وجود دارد و اکثر انسان ها بدان مبتلا هستند این است که روح آنان مالک و صاحب آدمی نیست بلکه یا محدوده حکمرانی روح اندک است و یا این که اصلا توان حکمرانی ندارد که در این صورت اول بدن و جسم حجاب او می گردد چرا که حکمران، جسم خواهد بود و در صورت دوم انسان به موجودی پست تر و پائین تر از حیوانات بدل می گردد.
به خاطر تمام اینها بدن و جسم از جمله حجاب ها شمرده شده است و از انسان خواسته شده اگر قصد دیدن واقعیات و نادیدنی های عالم را دارد باید این حجاب و این قفس را کنار زند.
اما همان طور که اشاره شد انسان موجودی است مرکب از جسم و روح و در جهان آخرت این انسان که دارای دو بعد است حضور خواهد داشت اما با این تفاوت که دیگر در آن جهان جسم حجاب نیست و روح انسان -خواه شقی و خواه سعید و رستگار- فرمانروا و حکمران آن است. و جسم همان طور که واقعیت او چنین است تنها ابزار و وسیله و مرکبی برای روح و نفس خواهد بود.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین