.علتهای انکار معاد چیست؟ معاد امری فطری است و همه انسانها با سرمایه اولیه (فطرت) متولد میشوند. اما این سرمایه نیاز به تقویت و پشتیبانی دارد. قرآن کریم میفرماید: (قدافلح من زکیّها)؛ (هر کس نفس خود را پاک کرد، رستگار شد).شمس (91)، آیه 9؛ (زکی)؛ یعنی پاک کردن و رشد و نمو دادن. یعنی نفس و فطرت سرمایه اولیه انسان است؛ اما به تنهایی کافی نیست.، تنها در صورتی که زیر سایه تعالیم الهی و پیامبران و اولیا و ائمه اطهار(ع) تربیت و پاک شود، شکوفا خواهد شد و آن موقع است که نفس در جهت فطرتی که در بطن آفرینش برایش معین شده است، سوق داده میشود. چنین انسانی حقایق متعالی - خدا و عالم ابدی - را به حقایق ایمان درک میکند و درک و شناخت او، تنها مبتنی بر استدلال و برهان نیست؛ بلکه مبتنی بر شهود، حضور و علمالیقین است: (کلا لوتعلمون علمالیقین لترونَ الجحیم) (چنان نیست، اگر علم یقین داشتید، قطعاً جهنم را خواهید دید).تکاثر (102)، آیه 6-5 این علم به مراتب بالاتر و یقینیتر از شناخت و معرفت عقلی است و هیچ جای شک و شبهه سرگردانی و حیرانی در آن نیست. اما در مقابل تزکیه نفس، برخی از مردمان با سوء اختیار خود، فطرت را زنده به گور میکنند: (قد خاب من دسّیها)؛ (و آن کس که نفس خود را آلوده کرد، ناامید و محروم گشته است).همان، آیه 10؛ (دسی)؛ یعنی چیزی را پنهانی داخل چیز دیگری کردن و مدفون نمودن آن. - و مراد آیه شریفه این است که گروهی (نفس مُلْهَمه) را در غیر آن جهتی که فطرت آدمی اقتضا میکند، سوق میدهند. توضیح اینکه کمال نفس انسان به این است که برحسب فطرت، حرکت کند و دین هم یعنی فطرت این فطرت فقط با آراستگی به تزکیه نفس شکوفا میشود. اما اگر کسی با سوء اختیار خود، نفس را با گناهان آلوده کرد، فطرت خود را زیر خروارها خاک نفسانیت پنهان میکند و این را قرآن دسیسه مینامد. (تزکیه) به عمل باغبان دلسوزی میماند که درختان باغ را با دقت حرس میکند و علفهای هرز را از زیر پای آنها وجین میکند تا درخت رشد طبیعی خود را بنماید. (دسیسه) نیز به عمل کسی میماند که نه تنها هیچ توجهی به درختان باغ ندارد و علفهای هرز را از پای آنها نمیچیند و با این کار باعث ضعیف شدن درختهای باغ میشود؛ بلکه خود نیز با ریختن آهک و امثال آن، به خشک شدن درختهای باغ کمک میکند. و انسانی که فطرت خود را با غرایز و شهوات آلوده میکند و باعث میشود که روزبهروز ضعیفتر شود، در حقیقت فطرت خود را زیر پای اغراض و شهوات خود مدفون و زندهبه گور میکند و روی قبر فطرت، خانه هوس را بنا میسازد. چنین انسانی در دنیا، فقط دنبال هوای و هوس خود است و طبیعی است که با تمامی حقایق متعالی - بخصوص توحید و نبوت - و از همه بیشتر با قیامت و جهان پس از مرگ، مخالفت کند؛ زیرا این معانی به انسان گوشزد میکند که زندگی آدمی، هدفمند است و او اجازه ندارد از اهداف خود تخطی کند. اما آن که هوا مدار است، چاره را در پشت کردن به این حقایق میداند؛ زیرا تحت ولایت نفسانیت خود است و همه چیزها را برای خود مباح و حلال میداند و حاضر نیست، هیچ قید و بندی بر دستانش احساس کند. به این دلیل قرآن کریم در موارد بسیاری، ایرادها و شبهات منکران خدا و قیامت و نبوت را نقل میفرماید و پس از پاسخگویی به این شبهات، بیان میدارد که مشکل اساسی منکران این معانی، عدم درک صحیح نیست؛ یعنی، آنان مشکل عدم علم ندارند؛ زیرا اگر مشکل عدم درک و فهم صحیح باشد، با چند استدلال و برهان حل خواهد شد؛ اما مشکل اصلی منکران، عملی است و آنها گرفتار شهوات نفسانیاند. قرآن موضوع هوامداری درباره قیامت و معاد را با بیانی رسا بیان میفرماید. در آیه سوره (قیامت) - پس از اینکه شبهه منکران معاد درباره حیات پس از مرگ را بازگو میکند و در آیات 3 و 4 پاسخ میدهد - میفرماید: (بل یرید الانسان لیفجر امامه)؛ (بلکه انسان میخواهد جلویش باز باشد و تمام عمر را گناه کند)؛ یعنی، آنان شبهه علمی ندارند، بلکه لجاجت و شهوت عملی دارند. این افراد میخواهند میدان عملشان و پیش رویشان باز باشد و چیزی جلودار آنان نباشد و معاد - که همان روز سؤال و جواب است - جلوی آنها را میگیرد و نمیگذارد که هر کاری دلشان خواست، انجام دهند. پس دلیل تکذیب و انکار قیامت و زندگانی پس از مرگ، شک علمی نیست؛ بلکه شهوت عملی است. آنان قیامت را تکذیب میکنند تا قید و بندهای ایمان دست و پایشان را نبندد و آزادانه و یله و رها همه چیز را مباح بدانند.المیزان، ج 20، ص 115 این مسأله درباره اصل اعتقاد به خدا نیز مطرح است. پس دلیل اصلی سرسختیهای معاندان و منکران عالم غیب و حیات پس از مرگ، اباحهگری آنان است. آنها در بند حاکمیت هواهای نفسانی، دچار مسؤولیتگریزی هستند. به عبارت دیگر انسانی که میخواهد قید بندگی و اطاعت از فرمانهای الهی را پاره کند و هوای نفس خویش را آزاد گذارد؛ برای آنکه گرفتار تعارض درونی نشود، در ابتدا به انکار معاد و رستاخیز میپردازد تا از درون، خود را آزاد پنداشته و قیدی در برابر خود نبیند. آن گاه به معارضه با هنجارهای دینی میپردازد.
.علتهای انکار معاد چیست؟
معاد امری فطری است و همه انسانها با سرمایه اولیه (فطرت) متولد میشوند. اما این سرمایه نیاز به تقویت و پشتیبانی دارد. قرآن کریم میفرماید: (قدافلح من زکیّها)؛ (هر کس نفس خود را پاک کرد، رستگار شد).شمس (91)، آیه 9؛ (زکی)؛ یعنی پاک کردن و رشد و نمو دادن.
یعنی نفس و فطرت سرمایه اولیه انسان است؛ اما به تنهایی کافی نیست.، تنها در صورتی که زیر سایه تعالیم الهی و پیامبران و اولیا و ائمه اطهار(ع) تربیت و پاک شود، شکوفا خواهد شد و آن موقع است که نفس در جهت فطرتی که در بطن آفرینش برایش معین شده است، سوق داده میشود. چنین انسانی حقایق متعالی - خدا و عالم ابدی - را به حقایق ایمان درک میکند و درک و شناخت او، تنها مبتنی بر استدلال و برهان نیست؛ بلکه مبتنی بر شهود، حضور و علمالیقین است: (کلا لوتعلمون علمالیقین لترونَ الجحیم) (چنان نیست، اگر علم یقین داشتید، قطعاً جهنم را خواهید دید).تکاثر (102)، آیه 6-5 این علم به مراتب بالاتر و یقینیتر از شناخت و معرفت عقلی است و هیچ جای شک و شبهه سرگردانی و حیرانی در آن نیست.
اما در مقابل تزکیه نفس، برخی از مردمان با سوء اختیار خود، فطرت را زنده به گور میکنند: (قد خاب من دسّیها)؛ (و آن کس که نفس خود را آلوده کرد، ناامید و محروم گشته است).همان، آیه 10؛ (دسی)؛ یعنی چیزی را پنهانی داخل چیز دیگری کردن و مدفون نمودن آن. - و مراد آیه شریفه این است که گروهی (نفس مُلْهَمه) را در غیر آن جهتی که فطرت آدمی اقتضا میکند، سوق میدهند. توضیح اینکه کمال نفس انسان به این است که برحسب فطرت، حرکت کند و دین هم یعنی فطرت این فطرت فقط با آراستگی به تزکیه نفس شکوفا میشود. اما اگر کسی با سوء اختیار خود، نفس را با گناهان آلوده کرد، فطرت خود را زیر خروارها خاک نفسانیت پنهان میکند و این را قرآن دسیسه مینامد.
(تزکیه) به عمل باغبان دلسوزی میماند که درختان باغ را با دقت حرس میکند و علفهای هرز را از زیر پای آنها وجین میکند تا درخت رشد طبیعی خود را بنماید. (دسیسه) نیز به عمل کسی میماند که نه تنها هیچ توجهی به درختان باغ ندارد و علفهای هرز را از پای آنها نمیچیند و با این کار باعث ضعیف شدن درختهای باغ میشود؛ بلکه خود نیز با ریختن آهک و امثال آن، به خشک شدن درختهای باغ کمک میکند. و انسانی که فطرت خود را با غرایز و شهوات آلوده میکند و باعث میشود که روزبهروز ضعیفتر شود، در حقیقت فطرت خود را زیر پای اغراض و شهوات خود مدفون و زندهبه گور میکند و روی قبر فطرت، خانه هوس را بنا میسازد.
چنین انسانی در دنیا، فقط دنبال هوای و هوس خود است و طبیعی است که با تمامی حقایق متعالی - بخصوص توحید و نبوت - و از همه بیشتر با قیامت و جهان پس از مرگ، مخالفت کند؛ زیرا این معانی به انسان گوشزد میکند که زندگی آدمی، هدفمند است و او اجازه ندارد از اهداف خود تخطی کند. اما آن که هوا مدار است، چاره را در پشت کردن به این حقایق میداند؛ زیرا تحت ولایت نفسانیت خود است و همه چیزها را برای خود مباح و حلال میداند و حاضر نیست، هیچ قید و بندی بر دستانش احساس کند.
به این دلیل قرآن کریم در موارد بسیاری، ایرادها و شبهات منکران خدا و قیامت و نبوت را نقل میفرماید و پس از پاسخگویی به این شبهات، بیان میدارد که مشکل اساسی منکران این معانی، عدم درک صحیح نیست؛ یعنی، آنان مشکل عدم علم ندارند؛ زیرا اگر مشکل عدم درک و فهم صحیح باشد، با چند استدلال و برهان حل خواهد شد؛ اما مشکل اصلی منکران، عملی است و آنها گرفتار شهوات نفسانیاند.
قرآن موضوع هوامداری درباره قیامت و معاد را با بیانی رسا بیان میفرماید. در آیه سوره (قیامت) - پس از اینکه شبهه منکران معاد درباره حیات پس از مرگ را بازگو میکند و در آیات 3 و 4 پاسخ میدهد - میفرماید: (بل یرید الانسان لیفجر امامه)؛ (بلکه انسان میخواهد جلویش باز باشد و تمام عمر را گناه کند)؛ یعنی، آنان شبهه علمی ندارند، بلکه لجاجت و شهوت عملی دارند. این افراد میخواهند میدان عملشان و پیش رویشان باز باشد و چیزی جلودار آنان نباشد و معاد - که همان روز سؤال و جواب است - جلوی آنها را میگیرد و نمیگذارد که هر کاری دلشان خواست، انجام دهند.
پس دلیل تکذیب و انکار قیامت و زندگانی پس از مرگ، شک علمی نیست؛ بلکه شهوت عملی است. آنان قیامت را تکذیب میکنند تا قید و بندهای ایمان دست و پایشان را نبندد و آزادانه و یله و رها همه چیز را مباح بدانند.المیزان، ج 20، ص 115
این مسأله درباره اصل اعتقاد به خدا نیز مطرح است. پس دلیل اصلی سرسختیهای معاندان و منکران عالم غیب و حیات پس از مرگ، اباحهگری آنان است. آنها در بند حاکمیت هواهای نفسانی، دچار مسؤولیتگریزی هستند. به عبارت دیگر انسانی که میخواهد قید بندگی و اطاعت از فرمانهای الهی را پاره کند و هوای نفس خویش را آزاد گذارد؛ برای آنکه گرفتار تعارض درونی نشود، در ابتدا به انکار معاد و رستاخیز میپردازد تا از درون، خود را آزاد پنداشته و قیدی در برابر خود نبیند. آن گاه به معارضه با هنجارهای دینی میپردازد.
- [سایر] منکران معاد و انگیزه انکار آنان چیست؟
- [آیت الله اردبیلی] آیا انکار معاد، موجب کفر میگردد؟
- [سایر] چرا گروهی از فلاسفه منکر معاد جسمانی شده اند چند عامل در انکار آنها موثر بوده؟
- [سایر] علتهای اختلاف دیدگاه شیعه و اهل سنّت نسبت به زمان تولد پیامبر اسلام(ص) چیست؟
- [سایر] معاد چیست ؟
- [سایر] به چه دلیل حتماً باید معاد باشد و چه نیازی به معاد است؟
- [سایر] یکی از دلایل منکران معاد شبهه اعاده معدوم است، اعاده معدوم و رابطه آن با معاد چیست؟
- [سایر] معاد چگونه است؟
- [سایر] معاد جسمانی چگونه ممکن است ؟
- [سایر] براهین اثبات معاد کدامند؟
- [آیت الله سبحانی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر یا معاد شود، یا حکم ضروری دین یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند مثل واجب بودن نماز و روزه انکار کند، در صورتی که منکر شدن آن حکم; به انکار خدا یا پیغمبر برگردد، مرتد است.
- [آیت الله سبحانی] فردی که به حد تکلیف رسیده ولی معترف به وجود خدا و یا وحدانیّت و یا نبوت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) یا معاد(روز قیامت) نباشد بنابر احتیاط واجب نجس است. و همچنین اگر کسی یکی از احکام ضروری اسلام (مانند وجوب نماز و روزه و حج) را انکار کند و در نظر او ملازم با انکار یکی از امور یادشده باشد، نیز نجس می باشد.
- [آیت الله خوئی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر یا معاد یا از فرقههائی بوده باشد که در مسألة (2406) گفته شد و یا حکم ضروری دین یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند مثل واجب بودن نماز و روزه درصورتی که بداند آن حکم ضروری دین است انکار کند مرتد میشود، و احکامی که در مسائل آینده ذکر میشود بر او مترتب است.
- [آیت الله اردبیلی] اگر مسلمانی منکر خدا یا پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم شود یا حکم ضروری دین یعنی حکمی که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند، مثل واجب بودن نماز و روزه را انکار کند، در صورتی که انکار آن حکم به انکار خدا یا پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم برگردد و با توجه به این موضع آن را انکار کند، (مرتدّ) است.
- [آیت الله اردبیلی] پس از تحقّق اقرار شرعی، اِنکار اعتباری ندارد؛ به عنوان مثال اگر اقرار کند: (فلانی مبلغ بیست هزار تومان از من طلبکار است) و پس از آن انکار نماید، انکار او اثری ندارد، همچنین اگر پس از اقرار به بدهکاری، مقداری از آن را انکار نماید، باز هم اعتباری ندارد.
- [آیت الله مظاهری] کافر (کسی که منکر خدا یا معاد است، یا برای خدا شریک قرار میدهد، یا پیامبری حضرت خاتم الانبیا محمد بن عبداللَّه صلی الله علیه وآله وسلم را قبول ندارد، یا در یکی از اینها شک داشته باشد، یا ضروری دین یعنی چیزی را که مثل نماز و روزه مسلمانان جزو دین اسلام میدانند منکر شود، در صورتی که بداند انکار آن چیز به انکار خدا یا توحید یا نبوت برمیگردد) احکام مسلمانان را ندارد، مثلاً نمیتواند زن مسلمان بگیرد، و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر یا معاد یا از فرقه هائی بوده باشد که در مسأله (2406) گفته شد و یا حکم ضروری دین؛ یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند مثل واجب بودن نماز و روزه؛ در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است انکار کند مرتد می شود و احکامی که در مسائل آینده ذکر می شود بر او مترتب است.
- [آیت الله مظاهری] اگر انکار فضیلتی از فضائل و خوبیها کند نظیر اینکه بگوید فلانی مجتهد نیست یا عادل نیست یا با انصاف نیست، چنانچه آن انکار فضیلت موجب تنقیص و شکستن شخصیّت او شود، غیبت و حرام است. صفحه 415
- [آیت الله مظاهری] اگر بدعتی در اسلام واقع شود اظهار حقّ و انکار باطل واجب است، گرچه بدانند تأثیر نمیکند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر شود، یا حکم ضروری دین یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند مثل واجب بودن نماز و روزه انکار کند، در صورتی که منکر شدن آن حکم، به انکار خدا یا پیغمبر برگردد مرتد می شود، و همچنین است اگر از خوارج و نواصب و غلات گردد.