چگونه خداوند با وجود مجرد بودن خود می تواند ماده را بیافریند؟
چگونه خداوند با وجود مجرد بودن خود می تواند ماده را بیافریند؟ خداوند موجودی است مجرد و غیر مادی، از این رو آنچه می آفریند باید با او سنخیت داشته باشد؛ یعنی از خداوند تنها ممکن است موجودی مجرد صادر شود نه موجودی مادی و غیر مجرد، چرا که در خداوند ماده ای نیست تا از داشته های خود بدان دهد. آنچه را خداوند داراست تجرد و غیر مادی بودن است و هیچ مولفه مادی در او راه ندارد، حال سؤال این است: خداوندی که فاقد ماده است چگونه آنچه را که خود ندارد به دیگری می دهد و در واقع خداوندی که مجرد است چگونه موجودی مادی را خلق می نماید؟!! در اینجا در مقام بحث و گفتگو باید به چند نکته اشاره کرد: 1. اول اینکه آنچه خداوند می آفریند وجود است چرا که خداوند خود موجودی محض و مطلق است و از او جزء وجود چیزی صادر نمی شود. 2. نکته دیگر اینکه از خداوندی که وجود محض و واجب الوجود در تمام جهات خود است و هیچ جهت امکانی - که باعث ترکیب و نیازمندی او گردد- در وی راه ندارد، از چنین خداوندی تنها یک موجود و مخلوق خلق می شود، موجودی که درصفات و کمالات، بیشترین شباهت و سنخیت را با خالق خود دارد، موجودی که دارای وجودی مجرد و کامل است، چرا که مخلوقی نماینده و تمام نمای خالق خود است و از این رو موجودی را که خداوند خلق می کند دارای وجودی مجرد و کامل است، مخلوقی که یکی است و کثیر نیست چرا که موجودات کثیر توانایی خالق خود را کاملا جلوه گر نیستند. فرق چنین موجودی با خالقش در این است که خالق او موجودی واجب و علتی قادر است اما این، موجودی ممکن و معلول است، صفاتی که خبر از نیازمندی و وابستگی می دهند. در اینجا می توان از قاعده ای که فلاسفه آنرا قاعده (الواحد) می نامند نیز سخن گفت، اما از بحث در مورد آن در اینجا صرف نظر می کنیم و شما را برای آگاهی یافتن از آن به کتاب (قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی)، دکتر دینانی، ج 2، ص 611، ارجاع می دهیم. 3. نکته دیگر که ذکر آن لازم است این است که با توجه به مطالب قبل، آنچه از خداوند خلق می شود در یک سلسله وجودی و طولی است. سلسله ای که از کامل ترین و قوی ترین موجود شروع می شود و به ضعیف ترین موجود ختم می یابد، چرا که چنین امری لازمه هر سلسله طولی است. 4. و آخر این که وجود مجرد دارای وجودی کامل است و وجود مادی، دارای وجودی ضعیف است. و همواره وجود مجرد، شریف تر و اشرف و مقدم بر وجود مادی است. حال با توجه به این مقدمات باید گفت که در نظام آفرینش، عالم ملکوت و مجرد است قبل از عالم ناسوت و مادیات خلق شده است و آن هم بدین صورت که اولین مخلوقی که از خداوند صادر و خلق می شود چون مخلوق است نسبت به خالق خود دارای وجودی ضعیف تر است و پس از آن خداوند به واسطه مخلوق اول (به قول فلاسفه عقل اول) موجود دیگری را خلق می کند به نام عقل دوم که او هم نسبت به مخلوق اول دارای وجودی ضعیف تر است و همین طور این روند ادامه دارد تا این که سرانجام به موجودی بسیار ضعیف برسیم، موجودی که مجرد نیست بلکه موجودی غیر مادی است، موجودی که دارای وجود بسیار ضعیف است و لذا محدود می باشد و اسیر مکان و زمان شده است. که چنین موجودی، ماده است و عالم او نیز عالمی مادی است. و این گونه است که خداوند که مجرد است موجودی خلق می کند که مادی است. خداوند علت همه اینهاست علت ماده است چون خالق واسطه ایی است که بدان سبب ماده آفریده شده است.
عنوان سوال:

چگونه خداوند با وجود مجرد بودن خود می تواند ماده را بیافریند؟


پاسخ:

چگونه خداوند با وجود مجرد بودن خود می تواند ماده را بیافریند؟

خداوند موجودی است مجرد و غیر مادی، از این رو آنچه می آفریند باید با او سنخیت داشته باشد؛ یعنی از خداوند تنها ممکن است موجودی مجرد صادر شود نه موجودی مادی و غیر مجرد، چرا که در خداوند ماده ای نیست تا از داشته های خود بدان دهد. آنچه را خداوند داراست تجرد و غیر مادی بودن است و هیچ مولفه مادی در او راه ندارد، حال سؤال این است: خداوندی که فاقد ماده است چگونه آنچه را که خود ندارد به دیگری می دهد و در واقع خداوندی که مجرد است چگونه موجودی مادی را خلق می نماید؟!!
در اینجا در مقام بحث و گفتگو باید به چند نکته اشاره کرد:
1. اول اینکه آنچه خداوند می آفریند وجود است چرا که خداوند خود موجودی محض و مطلق است و از او جزء وجود چیزی صادر نمی شود.
2. نکته دیگر اینکه از خداوندی که وجود محض و واجب الوجود در تمام جهات خود است و هیچ جهت امکانی - که باعث ترکیب و نیازمندی او گردد- در وی راه ندارد، از چنین خداوندی تنها یک موجود و مخلوق خلق می شود، موجودی که درصفات و کمالات، بیشترین شباهت و سنخیت را با خالق خود دارد، موجودی که دارای وجودی مجرد و کامل است، چرا که مخلوقی نماینده و تمام نمای خالق خود است و از این رو موجودی را که خداوند خلق می کند دارای وجودی مجرد و کامل است، مخلوقی که یکی است و کثیر نیست چرا که موجودات کثیر توانایی خالق خود را کاملا جلوه گر نیستند. فرق چنین موجودی با خالقش در این است که خالق او موجودی واجب و علتی قادر است اما این، موجودی ممکن و معلول است، صفاتی که خبر از نیازمندی و وابستگی می دهند. در اینجا می توان از قاعده ای که فلاسفه آنرا قاعده (الواحد) می نامند نیز سخن گفت، اما از بحث در مورد آن در اینجا صرف نظر می کنیم و شما را برای آگاهی یافتن از آن به کتاب (قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی)، دکتر دینانی، ج 2، ص 611، ارجاع می دهیم.
3. نکته دیگر که ذکر آن لازم است این است که با توجه به مطالب قبل، آنچه از خداوند خلق می شود در یک سلسله وجودی و طولی است. سلسله ای که از کامل ترین و قوی ترین موجود شروع می شود و به ضعیف ترین موجود ختم می یابد، چرا که چنین امری لازمه هر سلسله طولی است.
4. و آخر این که وجود مجرد دارای وجودی کامل است و وجود مادی، دارای وجودی ضعیف است. و همواره وجود مجرد، شریف تر و اشرف و مقدم بر وجود مادی است.
حال با توجه به این مقدمات باید گفت که در نظام آفرینش، عالم ملکوت و مجرد است قبل از عالم ناسوت و مادیات خلق شده است و آن هم بدین صورت که اولین مخلوقی که از خداوند صادر و خلق می شود چون مخلوق است نسبت به خالق خود دارای وجودی ضعیف تر است و پس از آن خداوند به واسطه مخلوق اول (به قول فلاسفه عقل اول) موجود دیگری را خلق می کند به نام عقل دوم که او هم نسبت به مخلوق اول دارای وجودی ضعیف تر است و همین طور این روند ادامه دارد تا این که سرانجام به موجودی بسیار ضعیف برسیم، موجودی که مجرد نیست بلکه موجودی غیر مادی است، موجودی که دارای وجود بسیار ضعیف است و لذا محدود می باشد و اسیر مکان و زمان شده است. که چنین موجودی، ماده است و عالم او نیز عالمی مادی است.
و این گونه است که خداوند که مجرد است موجودی خلق می کند که مادی است. خداوند علت همه اینهاست علت ماده است چون خالق واسطه ایی است که بدان سبب ماده آفریده شده است.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین