عالم عقول مجرده چیست و چه جایگاهی در عوالم وجود دارد؟ حضرت علامه حسن زاده آملی دامت برکاته النوریّه در کتاب اتحاد عاقل به معقول ، ص 93 از حضرت صادق آل محمّد- صلوات اللَّه و صلوات المصلین علیهم- نقل فرموده اند که آن حضرت فرمودند :( انّ اللَّه عزّ و جلّ خلق ملکه علی مثال ملکوته، و اسّس ملکوته علی مثال جبروته لیستدلّ بملکه علی ملکوته و بملکوته علی جبروته.) ( همانا خداوند عزّ وجلّ عالم مُلک خویش را به سان ملکوتش آفرید ؛ و ملکوتش را به سان جبروتش تأسیس نمود تا با ملکش به ملکوتش استدلال کند( یا استدلال شود) و با ملکوتش بر جبروتش. ) از آیات و روایات فراوانی بر می آید که عالم طبیعت (ملک) دارای باطنی است ؛ که عبارت است از عالم ملکوت ؛ و هر چه در این عالم است از آن عالم باطن (ملکوت ) بر این عالم ظاهر (طبیعت ) نازل می شود ؛ و هر چه در ملکوت است از عالم جبروت نازل شده و اصل آن در جبروت است ؛ و هر چه در جبروت است از عرش خدا که علم الهی است نازل گشته است ؛ لذا حضرت حق تعالی فرمود: (وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ ؛ و هیچ چیزی نیست مگر آن که خزائن آن نزد ماست ؛ و ما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه معیّن و معلوم )(الحجر / 21) ( رَوَی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ (ع ) أَنَّهُ قَالَ: فِی الْعَرْشِ تِمْثَالُ مَا خَلَقَ اللَّهُ مِنَ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ قَالَ وَ هَذَا تَأْوِیلُ قَوْلِهِ ، وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُه : امام صادق (ع) از پدرش از جدّش(ع) روایت کرده که فرمود: در عرش نمونه هر آنچه خدا در خشکی و دریا آفریده موجود است ؛ و اینست تاویل قول خداوند متعال که فرمود:(هیچ چیزی نیست مگر آنکه خزائن آن نزد ماست؛ و ما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه معیّن و معلوم )(بحار الأنوار؛ ج55؛ص 34 ) حکمای اسلامی و بالاخص ملاصدرا قدّس سرّه القدّوسی نیز سعی نموده اند کلیات این حقایق را با براهین عقلی به اثبات رسانند ؛ ایشان با ادلّه عقلی ، وجود عالمی را فراتر از عالم طبیعت اثبات نموده اند ، که عالمی مجرّد و مبرّا از مادّه و آثار خاصّ ماده مثل حرکت و زمان است ؛ امّا برخی از آثار ماده نظیر شکل و رنگ و مقدار و ... را داراست ؛ موجودات این عالم ، از جهاتی شبیه به موجوداتی هستند که ما در خواب می بینیم که دارای شکل و رنگ و امثال آن هستند ولی مادّی نیستند. حکما این عالم را عالم مثال نامیده اند ؛ و مدّعی اند که این عالم مثال ،همان عالم ملکوت است که در برخی روایات مثل روایت مطرح شده در اوّل بحث آمده است . این عالم باطن عالم طبیعت و علّت وجودی آن است ؛ و در رتبه وجودی ، بالاتر از عالم ماده قرار دارد ؛ یعنی شدّت وجودی آن بسیار بیشتر از عالم مادّه است ؛ لذا گفته می شود ، عالم مثال یا ملکوت فوق عالم مادّه است ؛ و مراد از این بالا بودن بالا بودن مکانی نیست ؛ چرا که عالم مثال ، لامکان است و مکان ندارد ؛ و چیزی که مکان ندارد بالا بودن مکانی برای آن بی معنی است . حکما برای عالم مثال نیز باطن و علّتی اثبات نموده اند که نه تنها از مادّه که از آثار مادّه نظیر شکل و رنگ و مقدار نیز مجرّد و منزّه است ؛ حکما این عالم را عالم عقل یا عقول نامیده اند ؛ این عالم را عالم ارواح مجرّده و عالم مفارقات تامّه و عالم ملائک نیز می گویند ؛ موجودات این عالم از جهاتی شبیه عقل و روح انسان هستند که فاقد آثار ماده اند. این عالم نیز از نظر وجودی شدیدتر از عالم مادّه و عالم مثال است ؛ حکما ادّعا می کنند که این عالمی که وجودش را اثبات نموده اند ، همان عالم جبروت مطرح شده در روایات است ؛ و عقولی که در این عالم وجود دارند همان ملائکند. اولین و قوی ترین موجود این عالم که اوّلین مخلوق خدا نیز هست ، عقل اوّل نامیده می شود ؛ و عقل بعد از او ، عقل دوم است و... و آخرین عقل از این عقول را عقل فعّال گویند که پایین تر از او عالم مثال است ؛ و او علّت مستقیم عالم مثال است. در آثار حکما عقل اوّل را گاه قلم اعلی و روح کلّی نبی اکرم (ص) نیز می گویند ؛ که این اسامی را از برخی روایات اخذ نموده اند. در رتبه وجودی ، قبل از عقل اوّل ، علم الهی واقع شده است ؛ که در عرفان نظری آن را اعیان ثابته می نامند و در لسان شرع از آن تعبیر به عرش می شود ؛ این مرتبه نیز علّت عوالم سه گانه مادون خود است ؛ و همه عوالم را از نظر وجودی احاطه کرده است ؛ همانطور که عالم عقل یا جبروت ، عالم مثال و عالم طبیعت را احاطه کرده است ؛ و عالم مثال بر عالم طبیعت محیط است ، به احاطه وجودی ؛ و مافوق عرش ، رتبه وجودی اسماء و صفات حق تعالی است که حقایقی وجودی اند و همه موجودات تجلیّات آنها هستند ؛ و فوق مرتبه اسماء و صفات حق تعالی ، مرتبه واحدیّت است ؛ و فوق آن مرتبه احدیّت است ؛ و فوق مرتبه احدیّت ، کنه ذات حق تعالی است که هیچ موجودی از آن آکاه نیست ؛ و هر سخنی در مورد آن نشانه جهل است ؛ حتی اشرف کائنات ،حضرت الحضرات و خلیفةالله اعظم محمّد المصطفی صلوات الله و صلوات المصلین علیه و آله نیز در آن مرتبه حیران است ؛ و غایت سیر وجودی آن حضرت تا مرتبه احدیّت است ؛ لذا در روایات معصومین (ع) از تفکر در ذات حق تعالی نهی شد ؛ چرا که تفکر در این مرتبه محال است ؛ و هر که بخواهد در این مرتبه تفکر کند در واقع تخیّل و توهّم می کند نه تفکر ؛ آنچه ما از کنه ذات می دانیم فقط همین است که موجود است ؛ لذا موجود نیز یکی از اسامی و تجلیّات اوست نه خود او .
عالم عقول مجرده چیست و چه جایگاهی در عوالم وجود دارد؟
عالم عقول مجرده چیست و چه جایگاهی در عوالم وجود دارد؟
حضرت علامه حسن زاده آملی دامت برکاته النوریّه در کتاب اتحاد عاقل به معقول ، ص 93 از حضرت صادق آل محمّد- صلوات اللَّه و صلوات المصلین علیهم- نقل فرموده اند که آن حضرت فرمودند :( انّ اللَّه عزّ و جلّ خلق ملکه علی مثال ملکوته، و اسّس ملکوته علی مثال جبروته لیستدلّ بملکه علی ملکوته و بملکوته علی جبروته.) ( همانا خداوند عزّ وجلّ عالم مُلک خویش را به سان ملکوتش آفرید ؛ و ملکوتش را به سان جبروتش تأسیس نمود تا با ملکش به ملکوتش استدلال کند( یا استدلال شود) و با ملکوتش بر جبروتش. )
از آیات و روایات فراوانی بر می آید که عالم طبیعت (ملک) دارای باطنی است ؛ که عبارت است از عالم ملکوت ؛ و هر چه در این عالم است از آن عالم باطن (ملکوت ) بر این عالم ظاهر (طبیعت ) نازل می شود ؛ و هر چه در ملکوت است از عالم جبروت نازل شده و اصل آن در جبروت است ؛ و هر چه در جبروت است از عرش خدا که علم الهی است نازل گشته است ؛ لذا حضرت حق تعالی فرمود: (وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ ؛ و هیچ چیزی نیست مگر آن که خزائن آن نزد ماست ؛ و ما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه معیّن و معلوم )(الحجر / 21)
( رَوَی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ (ع ) أَنَّهُ قَالَ: فِی الْعَرْشِ تِمْثَالُ مَا خَلَقَ اللَّهُ مِنَ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ قَالَ وَ هَذَا تَأْوِیلُ قَوْلِهِ ، وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُه : امام صادق (ع) از پدرش از جدّش(ع) روایت کرده که فرمود: در عرش نمونه هر آنچه خدا در خشکی و دریا آفریده موجود است ؛ و اینست تاویل قول خداوند متعال که فرمود:(هیچ چیزی نیست مگر آنکه خزائن آن نزد ماست؛ و ما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه معیّن و معلوم )(بحار الأنوار؛ ج55؛ص 34 )
حکمای اسلامی و بالاخص ملاصدرا قدّس سرّه القدّوسی نیز سعی نموده اند کلیات این حقایق را با براهین عقلی به اثبات رسانند ؛ ایشان با ادلّه عقلی ، وجود عالمی را فراتر از عالم طبیعت اثبات نموده اند ، که عالمی مجرّد و مبرّا از مادّه و آثار خاصّ ماده مثل حرکت و زمان است ؛ امّا برخی از آثار ماده نظیر شکل و رنگ و مقدار و ... را داراست ؛ موجودات این عالم ، از جهاتی شبیه به موجوداتی هستند که ما در خواب می بینیم که دارای شکل و رنگ و امثال آن هستند ولی مادّی نیستند. حکما این عالم را عالم مثال نامیده اند ؛ و مدّعی اند که این عالم مثال ،همان عالم ملکوت است که در برخی روایات مثل روایت مطرح شده در اوّل بحث آمده است . این عالم باطن عالم طبیعت و علّت وجودی آن است ؛ و در رتبه وجودی ، بالاتر از عالم ماده قرار دارد ؛ یعنی شدّت وجودی آن بسیار بیشتر از عالم مادّه است ؛ لذا گفته می شود ، عالم مثال یا ملکوت فوق عالم مادّه است ؛ و مراد از این بالا بودن بالا بودن مکانی نیست ؛ چرا که عالم مثال ، لامکان است و مکان ندارد ؛ و چیزی که مکان ندارد بالا بودن مکانی برای آن بی معنی است .
حکما برای عالم مثال نیز باطن و علّتی اثبات نموده اند که نه تنها از مادّه که از آثار مادّه نظیر شکل و رنگ و مقدار نیز مجرّد و منزّه است ؛ حکما این عالم را عالم عقل یا عقول نامیده اند ؛ این عالم را عالم ارواح مجرّده و عالم مفارقات تامّه و عالم ملائک نیز می گویند ؛ موجودات این عالم از جهاتی شبیه عقل و روح انسان هستند که فاقد آثار ماده اند. این عالم نیز از نظر وجودی شدیدتر از عالم مادّه و عالم مثال است ؛ حکما ادّعا می کنند که این عالمی که وجودش را اثبات نموده اند ، همان عالم جبروت مطرح شده در روایات است ؛ و عقولی که در این عالم وجود دارند همان ملائکند. اولین و قوی ترین موجود این عالم که اوّلین مخلوق خدا نیز هست ، عقل اوّل نامیده می شود ؛ و عقل بعد از او ، عقل دوم است و... و آخرین عقل از این عقول را عقل فعّال گویند که پایین تر از او عالم مثال است ؛ و او علّت مستقیم عالم مثال است. در آثار حکما عقل اوّل را گاه قلم اعلی و روح کلّی نبی اکرم (ص) نیز می گویند ؛ که این اسامی را از برخی روایات اخذ نموده اند.
در رتبه وجودی ، قبل از عقل اوّل ، علم الهی واقع شده است ؛ که در عرفان نظری آن را اعیان ثابته می نامند و در لسان شرع از آن تعبیر به عرش می شود ؛ این مرتبه نیز علّت عوالم سه گانه مادون خود است ؛ و همه عوالم را از نظر وجودی احاطه کرده است ؛ همانطور که عالم عقل یا جبروت ، عالم مثال و عالم طبیعت را احاطه کرده است ؛ و عالم مثال بر عالم طبیعت محیط است ، به احاطه وجودی ؛ و مافوق عرش ، رتبه وجودی اسماء و صفات حق تعالی است که حقایقی وجودی اند و همه موجودات تجلیّات آنها هستند ؛ و فوق مرتبه اسماء و صفات حق تعالی ، مرتبه واحدیّت است ؛ و فوق آن مرتبه احدیّت است ؛ و فوق مرتبه احدیّت ، کنه ذات حق تعالی است که هیچ موجودی از آن آکاه نیست ؛ و هر سخنی در مورد آن نشانه جهل است ؛ حتی اشرف کائنات ،حضرت الحضرات و خلیفةالله اعظم محمّد المصطفی صلوات الله و صلوات المصلین علیه و آله نیز در آن مرتبه حیران است ؛ و غایت سیر وجودی آن حضرت تا مرتبه احدیّت است ؛ لذا در روایات معصومین (ع) از تفکر در ذات حق تعالی نهی شد ؛ چرا که تفکر در این مرتبه محال است ؛ و هر که بخواهد در این مرتبه تفکر کند در واقع تخیّل و توهّم می کند نه تفکر ؛ آنچه ما از کنه ذات می دانیم فقط همین است که موجود است ؛ لذا موجود نیز یکی از اسامی و تجلیّات اوست نه خود او .
- [سایر] عالم عقل چیست؟ عقول مجره چیست و چه تفاوتی با عالم عقل دارد؟ آیا قیامت از سنخ عالم عقل است؟ آیا در روایات به این عوالم اشاره شده است؟
- [سایر] درباره عوالم وجود مانند عالم ملکوت و جبروت توضیح دهید. چگونه انسان می تواند با این عوالم ارتباط پیدا کند؟
- [سایر] عالم بی عمل چه جایگاهی و عاقبتی دارد؟
- [سایر] انسان کامل در نظام عالم چه جایگاهی دارد ؟
- [سایر] در کتاب های فلسفی و عرفانی و کتاب های مشابه در حین بحث از عوالم وجود و تقسیمات آن مثلا عالم لاهوت و جبروت و ملکوت، ملک و ناسوت یا تقسیم های دیگر مانند عالم عقل و عالم مثال، یا به زبان شرع؛ عالم آخرت و عالم برزخ و عالم دنیا و این گونه از تقسیمات. در حقیقت من معنای عالم آخرت و برزخ و دنیا را چون در آیات و روایات توضیح و تبین شده است را می فهم، اما اکنون دوست دارم بر طبق یک استدلال روشن و آسان و متین چگونگی تقسیم عوالم و استدلال بر وجود خارجی آنها را بدانم. به طور مثال چگونه ثابت می کنیم که اکنون عالم جبروتی وجود دارد و در همان حال برخی از خصوصیات را به آن عالم نسبت می دهیم. لذا از شما تقاضا دارم که دلیل بر وجود عالم لاهوت، جبروت، ملکوت، ناسوت، عقل و مثال بیاوریدو بفرمائید که چرا در این عوالم منحصر شد و از کجا ویژگی های آن شناخته شد؟ و چگونه این عوالم با یکدیگر رابطه دارند و وسیله ارتباطی بین این عوالم چیست؟ مثلا مرگ وسیله انتقال از عالم دنیا به عالم برزخ است، آیا چنین انتقالی بین دیگر عوالم نیز وجود دارد؟ تقاضا دارم در استدلال خود از آیات وروایات نیز استفاده کنید.
- [سایر] آیا روایت «عقول النساء فی جمالهن و جمال الرجال فی عقولهم» سند معتبر دارد؟ منظور از این که عقول زنان در زیبایی شان است چیست؟
- [سایر] موقعیت عالم مثال در بین سایر عوالم کجاست؟ آیا مثل این دنیا حقیقت مادی دارد؟ اینکه ادعیه قضا و قدر را بر می گردانند در خصوص عالم یاد شده چگونه قابل توجیه است؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا همانگونه که ما در عالم دنیا دلبستگی به عوالم قبل(ذر و رحم) نداریم و حتی فردی از افراد عالم ذر را به خاطر نداریم گذشته گان هم نسبت به ما همین حالت را دارند ؟ اگر چنین است آیا می توان خوابهایی که افراد از گذشتگان خود می بینند و با آنها گفت وگو می کنند را رویا و خیال دانست؟
- [سایر] عوالم وجود وخلقت آدمها کدام است؟
- [سایر] تعریف عقل چیست؟ و منظور از عقول عرضیه در فلسفه و عرفان چیست؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] انسان باید زکات فطره را به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم بدهد و موقعی که آن را می دهد، نیّت دادن فطره نماید.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] انسان باید زکاه فطره را به قصد قربت (یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم) بدهد و موقعی که آن را می دهد؛ نیت دادن فطره نماید.
- [آیت الله بروجردی] انسان باید زکات فطره را به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم بدهد و موقعی که آن را میدهد، نیت دادن فطره نماید.
- [آیت الله بروجردی] انسان باید زکات فطره را به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم بدهد و موقعی که آن را میدهد، نیت دادن فطره نماید.
- [آیت الله خوئی] کسی که میت را غسل میدهد، باید قصد قربت داشته باشد، یعنی غسل را برای انجام فرمان خداوند عالم بهجا آورد.
- [آیت الله خوئی] انسان باید زکات فطره را به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم بدهد و موقعی که آن را میدهد نیت دادن فطره نماید.
- [آیت الله شبیری زنجانی] انسان باید زکات فطره را به قصد قربت؛ یعنی برای خداوند عالم، بدهد و موقعی که آن را میدهد نیّت دادن فطره نماید.
- [آیت الله علوی گرگانی] لازم نیست در وقت غسل نیّت کند که غسل واجب یا مستحبّ میکنم و اگر فقط به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم غسل کند کافیست.
- [آیت الله علوی گرگانی] واجب نیست که نمازگزار جواب سلام را به قصد دعا بگوید یعنی از خداوند عالم برای کسی که سلام کرده سلامتی بخواهد اگرچه قصد دعا بهتر است.
- [آیت الله علوی گرگانی] انسان باید زکاْ فطره را به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم بدهد وموقعی که آن را میدهد، نیّت دادن فطره نماید.