آیا سالم بودن جسد برخی بزرگان مسیحی- برنادت- نشانه حقانیت آنها نیست؟
علت سالم ماندن جسد بعضی قدیسان مسیحی وکاتولیک چیست ایا نشانه حقانیت انها نیست احتمالاً منظورتان جسد برنادت است. به مطلب زیر دقّت فرمایید: ( برنادت سوبیرو در ژانویه 1844 ( 1223 ه.ش) در روستای لورد در جنوب فرانسه به دنیا آمد. او بزرگترین فرزند خانواده 7 نفره و فقیر خود بود. او مدعی شد بانویی مقدس را می‌بیند و با او گفتگو می‌کند .عده‌ای به او ایمان آورده و عده‌ای دیگر او را دروغگو خواندند ولی حرف‌های برنادت که از طرف آن بانوی مقدس ( احتمالا مریم مقدس) بیان می‌کرد و به همه ی مردم روی زمین پیامهای خوب زیستن را ابلاغ می‌نمود. پدر او آسیاب آبی را اداره می‌کرد که در کنار یک جوی آب زلال بود که آبش سرانجام به درون رودخانه گیو (Gave) می‌ریخت. برنادت در طول زندگیش معجزات بسیاری از جمله شفای بیماران لاعلاج انجام داد و سرانجام در 16 آوریل 1879- بهار 1258هجری شمسی - در سن 35 سالگی از دنیا رفت. 55 سال بعد از مرگش از طرف کلیسا به عنوان قدیس حامی بیماران، خانواده و فقرا پذیرفته شد. پس از 127 سال، مقامات بدن او را از کلیسایی که وی در آنجا دفن شده بود بیرون آوردند و دیدند که جنازه‌اش نپوسیده است و این محل، امروزه زیارتگاه کاتولیک‌ها می‌باشد.) در باره ی این مطلب، سوالات زیر مطرح است: چرا کلیسا بعد از 55 سال یادش افتاد که او را به عنوان قدّیس اعلام کند، در حالی که در زمان حیاتش، او را کافر معرّفی می کردند؟ چرا بدن او را از قبرش بیرون آوردند؟ قضیه کاملاً بو دار است. حالا به این مطلب توجّه کنید! (در 22 سپتامبر 1909 (1288 ه.ش)، بدن او پس از 30 سال از قبر مرطوبش درآورده شد. هرچند صلیبی که در دست او بود و تسبیحش زنگ زده بودند، اما بدنش سالم مانده بود . بدنش را شستند، لباس مجدد بر تنش کردند و دوباره به خاک سپرده شد. بار دوم، در 3 آوریل 1919، بدن او مجدداً از قبر درآورده شد . باز هم بدنش سالم مانده بود . در 1925، بدن او برای بار سوم از قبر درآورده شد . نقابی مومی ( بر اساس عکسهای موجود و ظاهر صورتش) برای وی آماده شد، زیرا کلیسا نگران بود که هر چند بدن او سالم مانده، اما چشمان و بینی تورفته و رنگ تیره شدهٔ پوستش، تأثیر نامناسبی بر مردم داشته باشد . بدن او اکنون در کلیسای سنت برنادت در [Nevers] محل زیارت مؤمنان کاتولیک است. بدن او، با عمر نزدیک به 130 سال، هنوز سالم است. ) در مورد این مطلب، این سوالات مطرح است: به چه دلیل اهل کلیسا پی در پی این جسد را از قبر بیرون آورده اند؟ و چرا در هیچ باری از دانشمندان سایر ادیان نخواسته اند که بیایند و جسد را بررسی کنند؟ الان که بدن او بیرون قبر و داخل یک محفظه ی شیشه ای است، چرا اجازه نمی دهند که دانشمندان ملل مختلف، آن را بررسی کنند؟ چرا صورتش را با نقاب مومی پوشانده اند؟ از کجا بدانیم که کلّ این پیکر از موم نیست، مشابه همان مجسمه های مومی که در برخی موزه های خودمان وجود دارند، و درست مثل انسان واقعی اند؟ به فرض که بدن او سالم مانده، اگر بدن او واقعاً به روش معجزه گونه باقی مانده، پس چرا بدنش سیاه شده؟ همان معجزه گری که بدن را سالم نگه داشته می توانست رنگ بدن او را هم عین زمان زنده بودنش نگه دارد. به فرض که بدن او سالم مانده، از کجا بدانیم که برنادت قبل از مرگش مادّه ی شیمیایی محافظی نخورده است؟ ممکن است او مادّه ی شیمیایی خاصّی خورده باشد که بعد از جذب شدن در سلولها موجب مرگش شده باشد، ولی همان مادّه، مانع از فعالیّت باکتری هم شده و سبب باقی ماندن بدن شده باشد. پس کلیسا باید اجازه دهد که نمایندگانی از دانشمندان جهان، این احتمال را بررسی کنند تا ببینیم آیا در اجزای بدن او مادّه ی غیر متعارفی وجود دارد یا نه؟ پاسخ تفصیلی: هرساله صدها نفر در کشور خودمان ادّعای ملاقات با امام زمان را دارند ، آیا ما عقلاً و منطقاً حق داریم ادّعای اینگونه افراد را باور کنیم. صدها نفر گاوپرست هندو وجود دارند که کارهای خارق العاده انجام می دهند ، ماهها بدون غذا و آب داخل قبری بدون روزنه به حالتی خواب گونه می روند ؛ با اراده ی خود ، اشیاء را حرکت می دهند و ... . آیا به صرف مشاهده ی این گونه کارها ما باید حکم به حقّانیّت طریقه و اعتقاد آنها دهیم؟ در کشور خودمان کسانی از علی اللّهی ها وجود دارند که شمشیر را در بدن خود فرو می کنند بدون آنکه آسیبی به آنها برسد و حتّی قطره خونی از جای آن خارج شود و ... . آیا همه ی این گونه افراد با اختلافات فاحشی که بین عقائد آنها وجود دارد می توانند حقّ باشند؟ در بین شیعیان نیز کسانی چون مرحوم نخودکی وجود داشتند که با یک حبّه قند یا یک دانه خرما مریضها را شفا می دادند ؛ یا آقا سید علی قاضی در عرض ثانیه ای از شهری به شهر دیگر می رفت و جسد مرحوم شیخ صدوق در کنار حرم حضرت عبدالعظیم حسنی ، حدود هفتصد سال بعد از وفاتش همچنان سالم بود در حالی که کفنش پوسیده شده بود. به اعتراف برخی از افسران عراقی ، چندین نفر از آزادگان ایران که در کشور عراق به دست بعثی ها به شهادت رسیده بودند بعد از چندین سال ، همچنان سالم بودند ، بعثی ها این جنازه ها را مدّتها جلوی آفات گذاشته بودند تا از بین بروند ولی کوچکترین تغییری نکرده بودند ؛ لذا خواسته بودند با ریختن اسید بر روی اجساد آنها را تجزیه کنند ولی اسید نیز بر این جنازه ها مؤثّر واقع نشده بود. قبر حرّ بن بزید ریاحی را زمان شاه اسماعیل (حدود هفتصد سال بعد از شهادت ) باز نموده بودند و دیده بودند که جسد مبارک وی هنوز سالم است به نحوی که از جای زخمش خون جاری می شد. و... . امّا علمای شیعه با علم به اینکه مشابه اینگونه امور در اکثر ملل جهان رخ می دهد هیچگاه از آن برای اثبات حقّانیّت دین اسلام و مذهب تشیّع استفاده نکرده اند. اگر بنا باشد که با اعتماد به این گونه امور، حقّانیّت دینی اثبات شود در آن صورت هم باید اسلام حق باشد هم مسیحیّت هم هندوئیسم هم نحله ی علی اللّهی ها ، هم ... . امّا چنین امری محال است ؛ چون همه ی این ادیان و مذاهب همدیگر را باطل می دانند و اصول آنها با هم در تضادّ است. چگونه ممکن است هم خدای یگانه ی اسلام حق باشد هم خدای سه گانه مسیحیّت ، هم صدها خدای هندوها؟! پس روشن است که این گونه امور نمی توانند حجّیّت داشته باشند. اگر منشاء اینگونه مشاهدات و امور خارق العاده فقط خدا و ملائک یا اولیای الهی بودند در آن صورت برای ما یقین حاصل می شد که این مشاهدات درستند و چنین امور خارق العاده ای اعجازند. که البته در آن صورت محال بود افراد همه ی ادیان و مذاهب دارای اینگونه مشاهدات و امور خارق عادت شوند؛ بلکه در آن صورت فقط افراد یک دین که حقّ است دارای چنین مشاهدات و اموری می شدند. امّا غیر از خدا و ملائک و اولیای الهی امور دیگری نیز می توانند باعث ظهور چنین اموری شوند ؛ هم نفس خود انسان قادر است چنین امور را پدید آورد هم جنّها و شیاطین می توانند دست به چنین اقداماتی بزنند. از راه برخی علوم غریبه نیز می توان چنین امور و مناظری را ایجاد نمود. راههایی علمی نیز وجود دارند که می توان با آنها جنازه ی افراد را سالم نگه داشت؛ راههایی علمی که حتّی مصریان سه هزار سال قبل نیز آن را بلد بودند و فرعونها را مومیایی می نمودند. نفس انسان همانگونه که در خواب می تواند مناظری را مطابق آرزوها یا تحت تأثیر عقیده ها و عقده ها ایجاد کند ، گاه در برخی افراد ، در بیداری نیز چنین مناظری را پدیدار می سازد. برای مثال در علم پزشکی ثابت شده که هنگام فلج خواب ، فرد با اینکه بیدار است می تواند خواب ببیند. همینطور افراد مبتلا به اسکیزوفرنی در اطراف خود افرادی را مشاهده می کنند که وجود خارجی ندارند ؛ این گونه افراد حتّی با توهّمات خود صحبت می کنند و از آنها دستور می گیرند ؛ شخصاً از روانشناسی مورد اعتماد شنیدم که می گفتند: زنی ایرانی و بسیار متدیّن را نزد من آوردند که دچار اسکیزوفرنی بود و خیال می کرد امام زمان (عج) به ملاقات او می آید و به او دستوراتی می دهد. همچنین تجربیّات دانشمندان نشان داده که برخی موادّ شیمیایی و برخی امواج ، موجب توهّمات می شوند ؛ حتّی محلهایی شناسایی شده اند که به خاطر وجود این گونه موادّ شیمیای یا این گونه امواج در آنها موجب توهمّ می شوند. برای مثال برخی خلبانها در گذر از روی برخی نقاط مثل مثلث برمودا خود را بر روی قطب دیده اند ، در حالی که فاصله زیادی بین این دو نقطه است. یا برخی خلبانها که مدّت زیادی چشم به تاریکی آسمان شب می دوزند در حال بیداری دچار توهّمات می شوند ؛ فضانوردان نیز مشابه این توهّمات هنگام بیداری را گزارش داده اند. پس از کجا معلوم که خانم برنادت یا امثال او دچار این گونه توهّمات نشده باشد؟! همچنین در خود مسیحیّت و دیگر ادیان حکایتها از تأثیر علوم غریبه و تجسّم شیاطین وجود دارد. آیا با وجود چنین علومی و با وجود شیطان و امکان تجسّم او به صورت افراد مختلف و از جمله آن بانوی به اصطلاح نورانی که برای برنادت ظاهر شده است می توان اطمینان داشت که آن بانوی به اصطلاح نورانی واقعاً حضرت مریم بوده است؟! همچنین ، احتمال سوء استفاده ی ارباب کلیسا از جسد یا نام این خانم نیز وجود دارد ؛ زمانی می توان از سالم بودن جسد این خانم مطمئن شد که ارباب کلیسا اجازه ی تحقیق عملی روی آن را بدهند که البته به بهانه ی قداست وی بعید است که چنین اجازه ای داده شود. باید روی این جسد تحقیق شود تا اوّلاً ثابت شود که جسد انسان است نه مجسمه؛ و ثانیاً اگر ثابت شد که جنازه ی موسوم به جسد برنادت جسد انسان است باید اثبات شود که هیچ مادّه ی شیمیایی برای حفاظت از آن به کار نرفته است ؛ ثالثاً باید اثبات شود که این جسد حقیقتاً متعلّق به برنادت است. اگر همه ی این موارد مسلّم شود تازه او نیز شخصی خواهد بود در ردیف افرادی چون شیخ صدوق و آیه الله نخودکی و امثال آنها. همچنین باید دید که اعتقادات برنادت حقیقتاً چه بوده است؟ آیا او مثل مسلمین، یکتا پرست بوده یا مثل مسیحیان امروزی، سه گانه پرست بوده است؟ چون بین مسیحیان نیز افرادی هستند که تثلیث را قبول ندارد، و یگانه پرست می باشند. اگر او واقعاً هم عقیده با مسیحیان کنونی است، چرا در زمان حیاتش، اصحاب کلیسا او را کافر معرّفی می کردند؟ و چرا بعد از 55 سال یادشان افتاده که او فردی مقدّس بوده است؟ قضیه کاملاً بودار است. به هر حال ، چه جریان برنادت حقیقت داشته باشد و چه ساخته و پرداخته ی برخی مسیحیان باشد ، در هر حال حقّانیّت هیچ دین و مذهبی را اثبات نمی کند ، همانگونه که از سالم ماندن جسد شیخ صدوق نمی توان بر حقّانیّت شیعه استدلال نمود ؛ کما اینکه از کارهای خارق العاده علی اللّهی ها نمی توان حقّانیّت اعتقاد آنها را اثبات نمود. تنها چیزی که ذاتاً حجّیّت داشته پشتوانه ی تمام حجّتهاست و معیار سنجش تمام ادّعاهاست، عقل منطقی و برهانی است. مسیحیّت باطل است چون اعتقاد آنها به سه گانگی خدا در عین یگانگی او، یک تناقض گویی آشکار است. لذا علمای مسیحیّت برای توجیه اعتقاد ضدّ عقلی خود می گویند : این اعتقاد، سرّی الهی و فرا عقلی است ؛ لذا عقل قادر به درک آن نیست. امّا به این سوال جواب نمی دهند که :شما با چه مدرکی ادّعا می کنید که این اعتقاد فرا عقلی است؟ فرا عقلی بودن چیزی است و خلاف عقل بودن چیزی دیگر. چیزی که خلاف عقل است باطل است نه فرا عقلی. ما نیز حقّانیّت اسلام و تشیّع را با عقل اثیات می کنیم نه با جسد فلان عالم. اگر کسی اعتقاد داشته باشد که 2×2 = 9 و در عین حال، بتواند طیّ الارض کند، آیا این طیّ الارض داشتن او، دلیل می شود بر درستی آن اعتقاد؟ چنین کسی حتّی اگر مرده را هم زنده کند، اعتقادش را ثابت نمی کند. چون اصل اعتقادش خلاف عقل است. بلی اگر کسی اعتقادش مطابق عقل باشد و خارق عادتی هم نشان دهد، آن خارق عادت، مؤیّد آن اعتقاد درست عقلانی می شود.
عنوان سوال:

آیا سالم بودن جسد برخی بزرگان مسیحی- برنادت- نشانه حقانیت آنها نیست؟


پاسخ:

علت سالم ماندن جسد بعضی قدیسان مسیحی وکاتولیک چیست ایا نشانه حقانیت انها نیست

احتمالاً منظورتان جسد برنادت است.
به مطلب زیر دقّت فرمایید:
( برنادت سوبیرو در ژانویه 1844 ( 1223 ه.ش) در روستای لورد در جنوب فرانسه به دنیا آمد. او بزرگترین فرزند خانواده 7 نفره و فقیر خود بود. او مدعی شد بانویی مقدس را می‌بیند و با او گفتگو می‌کند .عده‌ای به او ایمان آورده و عده‌ای دیگر او را دروغگو خواندند ولی حرف‌های برنادت که از طرف آن بانوی مقدس ( احتمالا مریم مقدس) بیان می‌کرد و به همه ی مردم روی زمین پیامهای خوب زیستن را ابلاغ می‌نمود. پدر او آسیاب آبی را اداره می‌کرد که در کنار یک جوی آب زلال بود که آبش سرانجام به درون رودخانه گیو (Gave) می‌ریخت. برنادت در طول زندگیش معجزات بسیاری از جمله شفای بیماران لاعلاج انجام داد و سرانجام در 16 آوریل 1879- بهار 1258هجری شمسی - در سن 35 سالگی از دنیا رفت. 55 سال بعد از مرگش از طرف کلیسا به عنوان قدیس حامی بیماران، خانواده و فقرا پذیرفته شد. پس از 127 سال، مقامات بدن او را از کلیسایی که وی در آنجا دفن شده بود بیرون آوردند و دیدند که جنازه‌اش نپوسیده است و این محل، امروزه زیارتگاه کاتولیک‌ها می‌باشد.)

در باره ی این مطلب، سوالات زیر مطرح است:
چرا کلیسا بعد از 55 سال یادش افتاد که او را به عنوان قدّیس اعلام کند، در حالی که در زمان حیاتش، او را کافر معرّفی می کردند؟
چرا بدن او را از قبرش بیرون آوردند؟
قضیه کاملاً بو دار است.

حالا به این مطلب توجّه کنید!
(در 22 سپتامبر 1909 (1288 ه.ش)، بدن او پس از 30 سال از قبر مرطوبش درآورده شد. هرچند صلیبی که در دست او بود و تسبیحش زنگ زده بودند، اما بدنش سالم مانده بود . بدنش را شستند، لباس مجدد بر تنش کردند و دوباره به خاک سپرده شد. بار دوم، در 3 آوریل 1919، بدن او مجدداً از قبر درآورده شد . باز هم بدنش سالم مانده بود . در 1925، بدن او برای بار سوم از قبر درآورده شد . نقابی مومی ( بر اساس عکسهای موجود و ظاهر صورتش) برای وی آماده شد، زیرا کلیسا نگران بود که هر چند بدن او سالم مانده، اما چشمان و بینی تورفته و رنگ تیره شدهٔ پوستش، تأثیر نامناسبی بر مردم داشته باشد . بدن او اکنون در کلیسای سنت برنادت در [Nevers] محل زیارت مؤمنان کاتولیک است. بدن او، با عمر نزدیک به 130 سال، هنوز سالم است. )

در مورد این مطلب، این سوالات مطرح است:
به چه دلیل اهل کلیسا پی در پی این جسد را از قبر بیرون آورده اند؟ و چرا در هیچ باری از دانشمندان سایر ادیان نخواسته اند که بیایند و جسد را بررسی کنند؟
الان که بدن او بیرون قبر و داخل یک محفظه ی شیشه ای است، چرا اجازه نمی دهند که دانشمندان ملل مختلف، آن را بررسی کنند؟
چرا صورتش را با نقاب مومی پوشانده اند؟ از کجا بدانیم که کلّ این پیکر از موم نیست، مشابه همان مجسمه های مومی که در برخی موزه های خودمان وجود دارند، و درست مثل انسان واقعی اند؟
به فرض که بدن او سالم مانده، اگر بدن او واقعاً به روش معجزه گونه باقی مانده، پس چرا بدنش سیاه شده؟ همان معجزه گری که بدن را سالم نگه داشته می توانست رنگ بدن او را هم عین زمان زنده بودنش نگه دارد.
به فرض که بدن او سالم مانده، از کجا بدانیم که برنادت قبل از مرگش مادّه ی شیمیایی محافظی نخورده است؟ ممکن است او مادّه ی شیمیایی خاصّی خورده باشد که بعد از جذب شدن در سلولها موجب مرگش شده باشد، ولی همان مادّه، مانع از فعالیّت باکتری هم شده و سبب باقی ماندن بدن شده باشد. پس کلیسا باید اجازه دهد که نمایندگانی از دانشمندان جهان، این احتمال را بررسی کنند تا ببینیم آیا در اجزای بدن او مادّه ی غیر متعارفی وجود دارد یا نه؟

پاسخ تفصیلی:
هرساله صدها نفر در کشور خودمان ادّعای ملاقات با امام زمان را دارند ، آیا ما عقلاً و منطقاً حق داریم ادّعای اینگونه افراد را باور کنیم. صدها نفر گاوپرست هندو وجود دارند که کارهای خارق العاده انجام می دهند ، ماهها بدون غذا و آب داخل قبری بدون روزنه به حالتی خواب گونه می روند ؛ با اراده ی خود ، اشیاء را حرکت می دهند و ... . آیا به صرف مشاهده ی این گونه کارها ما باید حکم به حقّانیّت طریقه و اعتقاد آنها دهیم؟ در کشور خودمان کسانی از علی اللّهی ها وجود دارند که شمشیر را در بدن خود فرو می کنند بدون آنکه آسیبی به آنها برسد و حتّی قطره خونی از جای آن خارج شود و ... . آیا همه ی این گونه افراد با اختلافات فاحشی که بین عقائد آنها وجود دارد می توانند حقّ باشند؟ در بین شیعیان نیز کسانی چون مرحوم نخودکی وجود داشتند که با یک حبّه قند یا یک دانه خرما مریضها را شفا می دادند ؛ یا آقا سید علی قاضی در عرض ثانیه ای از شهری به شهر دیگر می رفت و جسد مرحوم شیخ صدوق در کنار حرم حضرت عبدالعظیم حسنی ، حدود هفتصد سال بعد از وفاتش همچنان سالم بود در حالی که کفنش پوسیده شده بود. به اعتراف برخی از افسران عراقی ، چندین نفر از آزادگان ایران که در کشور عراق به دست بعثی ها به شهادت رسیده بودند بعد از چندین سال ، همچنان سالم بودند ، بعثی ها این جنازه ها را مدّتها جلوی آفات گذاشته بودند تا از بین بروند ولی کوچکترین تغییری نکرده بودند ؛ لذا خواسته بودند با ریختن اسید بر روی اجساد آنها را تجزیه کنند ولی اسید نیز بر این جنازه ها مؤثّر واقع نشده بود. قبر حرّ بن بزید ریاحی را زمان شاه اسماعیل (حدود هفتصد سال بعد از شهادت ) باز نموده بودند و دیده بودند که جسد مبارک وی هنوز سالم است به نحوی که از جای زخمش خون جاری می شد. و... . امّا علمای شیعه با علم به اینکه مشابه اینگونه امور در اکثر ملل جهان رخ می دهد هیچگاه از آن برای اثبات حقّانیّت دین اسلام و مذهب تشیّع استفاده نکرده اند. اگر بنا باشد که با اعتماد به این گونه امور، حقّانیّت دینی اثبات شود در آن صورت هم باید اسلام حق باشد هم مسیحیّت هم هندوئیسم هم نحله ی علی اللّهی ها ، هم ... . امّا چنین امری محال است ؛ چون همه ی این ادیان و مذاهب همدیگر را باطل می دانند و اصول آنها با هم در تضادّ است. چگونه ممکن است هم خدای یگانه ی اسلام حق باشد هم خدای سه گانه مسیحیّت ، هم صدها خدای هندوها؟! پس روشن است که این گونه امور نمی توانند حجّیّت داشته باشند.
اگر منشاء اینگونه مشاهدات و امور خارق العاده فقط خدا و ملائک یا اولیای الهی بودند در آن صورت برای ما یقین حاصل می شد که این مشاهدات درستند و چنین امور خارق العاده ای اعجازند. که البته در آن صورت محال بود افراد همه ی ادیان و مذاهب دارای اینگونه مشاهدات و امور خارق عادت شوند؛ بلکه در آن صورت فقط افراد یک دین که حقّ است دارای چنین مشاهدات و اموری می شدند. امّا غیر از خدا و ملائک و اولیای الهی امور دیگری نیز می توانند باعث ظهور چنین اموری شوند ؛ هم نفس خود انسان قادر است چنین امور را پدید آورد هم جنّها و شیاطین می توانند دست به چنین اقداماتی بزنند. از راه برخی علوم غریبه نیز می توان چنین امور و مناظری را ایجاد نمود. راههایی علمی نیز وجود دارند که می توان با آنها جنازه ی افراد را سالم نگه داشت؛ راههایی علمی که حتّی مصریان سه هزار سال قبل نیز آن را بلد بودند و فرعونها را مومیایی می نمودند.
نفس انسان همانگونه که در خواب می تواند مناظری را مطابق آرزوها یا تحت تأثیر عقیده ها و عقده ها ایجاد کند ، گاه در برخی افراد ، در بیداری نیز چنین مناظری را پدیدار می سازد. برای مثال در علم پزشکی ثابت شده که هنگام فلج خواب ، فرد با اینکه بیدار است می تواند خواب ببیند. همینطور افراد مبتلا به اسکیزوفرنی در اطراف خود افرادی را مشاهده می کنند که وجود خارجی ندارند ؛ این گونه افراد حتّی با توهّمات خود صحبت می کنند و از آنها دستور می گیرند ؛ شخصاً از روانشناسی مورد اعتماد شنیدم که می گفتند: زنی ایرانی و بسیار متدیّن را نزد من آوردند که دچار اسکیزوفرنی بود و خیال می کرد امام زمان (عج) به ملاقات او می آید و به او دستوراتی می دهد. همچنین تجربیّات دانشمندان نشان داده که برخی موادّ شیمیایی و برخی امواج ، موجب توهّمات می شوند ؛ حتّی محلهایی شناسایی شده اند که به خاطر وجود این گونه موادّ شیمیای یا این گونه امواج در آنها موجب توهمّ می شوند. برای مثال برخی خلبانها در گذر از روی برخی نقاط مثل مثلث برمودا خود را بر روی قطب دیده اند ، در حالی که فاصله زیادی بین این دو نقطه است. یا برخی خلبانها که مدّت زیادی چشم به تاریکی آسمان شب می دوزند در حال بیداری دچار توهّمات می شوند ؛ فضانوردان نیز مشابه این توهّمات هنگام بیداری را گزارش داده اند. پس از کجا معلوم که خانم برنادت یا امثال او دچار این گونه توهّمات نشده باشد؟!
همچنین در خود مسیحیّت و دیگر ادیان حکایتها از تأثیر علوم غریبه و تجسّم شیاطین وجود دارد. آیا با وجود چنین علومی و با وجود شیطان و امکان تجسّم او به صورت افراد مختلف و از جمله آن بانوی به اصطلاح نورانی که برای برنادت ظاهر شده است می توان اطمینان داشت که آن بانوی به اصطلاح نورانی واقعاً حضرت مریم بوده است؟!
همچنین ، احتمال سوء استفاده ی ارباب کلیسا از جسد یا نام این خانم نیز وجود دارد ؛ زمانی می توان از سالم بودن جسد این خانم مطمئن شد که ارباب کلیسا اجازه ی تحقیق عملی روی آن را بدهند که البته به بهانه ی قداست وی بعید است که چنین اجازه ای داده شود. باید روی این جسد تحقیق شود تا اوّلاً ثابت شود که جسد انسان است نه مجسمه؛ و ثانیاً اگر ثابت شد که جنازه ی موسوم به جسد برنادت جسد انسان است باید اثبات شود که هیچ مادّه ی شیمیایی برای حفاظت از آن به کار نرفته است ؛ ثالثاً باید اثبات شود که این جسد حقیقتاً متعلّق به برنادت است. اگر همه ی این موارد مسلّم شود تازه او نیز شخصی خواهد بود در ردیف افرادی چون شیخ صدوق و آیه الله نخودکی و امثال آنها. همچنین باید دید که اعتقادات برنادت حقیقتاً چه بوده است؟ آیا او مثل مسلمین، یکتا پرست بوده یا مثل مسیحیان امروزی، سه گانه پرست بوده است؟ چون بین مسیحیان نیز افرادی هستند که تثلیث را قبول ندارد، و یگانه پرست می باشند. اگر او واقعاً هم عقیده با مسیحیان کنونی است، چرا در زمان حیاتش، اصحاب کلیسا او را کافر معرّفی می کردند؟ و چرا بعد از 55 سال یادشان افتاده که او فردی مقدّس بوده است؟ قضیه کاملاً بودار است.
به هر حال ، چه جریان برنادت حقیقت داشته باشد و چه ساخته و پرداخته ی برخی مسیحیان باشد ، در هر حال حقّانیّت هیچ دین و مذهبی را اثبات نمی کند ، همانگونه که از سالم ماندن جسد شیخ صدوق نمی توان بر حقّانیّت شیعه استدلال نمود ؛ کما اینکه از کارهای خارق العاده علی اللّهی ها نمی توان حقّانیّت اعتقاد آنها را اثبات نمود. تنها چیزی که ذاتاً حجّیّت داشته پشتوانه ی تمام حجّتهاست و معیار سنجش تمام ادّعاهاست، عقل منطقی و برهانی است. مسیحیّت باطل است چون اعتقاد آنها به سه گانگی خدا در عین یگانگی او، یک تناقض گویی آشکار است. لذا علمای مسیحیّت برای توجیه اعتقاد ضدّ عقلی خود می گویند : این اعتقاد، سرّی الهی و فرا عقلی است ؛ لذا عقل قادر به درک آن نیست. امّا به این سوال جواب نمی دهند که :شما با چه مدرکی ادّعا می کنید که این اعتقاد فرا عقلی است؟ فرا عقلی بودن چیزی است و خلاف عقل بودن چیزی دیگر. چیزی که خلاف عقل است باطل است نه فرا عقلی. ما نیز حقّانیّت اسلام و تشیّع را با عقل اثیات می کنیم نه با جسد فلان عالم.
اگر کسی اعتقاد داشته باشد که 2×2 = 9 و در عین حال، بتواند طیّ الارض کند، آیا این طیّ الارض داشتن او، دلیل می شود بر درستی آن اعتقاد؟ چنین کسی حتّی اگر مرده را هم زنده کند، اعتقادش را ثابت نمی کند. چون اصل اعتقادش خلاف عقل است. بلی اگر کسی اعتقادش مطابق عقل باشد و خارق عادتی هم نشان دهد، آن خارق عادت، مؤیّد آن اعتقاد درست عقلانی می شود.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین