آیا فقط گرایش به خدا در زمینه بروز حوادث یک امر فطری است یا مجموع تعالیم دین اموری فطری است؟ (با ذکر منبع)
آیا فقط گرایش به خدا در زمینه بروز حوادث یک امر فطری است یا مجموع تعالیم دین اموری فطری است؟ (با ذکر منبع) الف) دین مجموعه عقاید، اخلاق و احکام است و خطوط و اصول کلی دین فطری است. فطرت به معنای سرشت آدمی است که در بطن و متن آفرینش بدان آراسته شده است و براساس نظر قرآن انسان در متن آفرینش با سرشت دینی آفریده شده است: (فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلک دین القیم؛ پس روی خود را به سمت دین پاک بگردان [این دین براساس] فطرتی است که خداوند انسان را بر آن آفریده است. تبدیلی در آفرینش خداوند نیست و آن دین استوار است). از آیه شریفه روشن می‌شود که: 1- فطرت مختص به انسان است و فقط انسان دارای فطرت است. زیرا فطرت از ابتکارات قرآن است و فقط یک بار و آن هم در همین آیه آمده است. 2- دین الهی بر اساس فطرت و سرشت آدمی است. 3- فطرت و سرشت آدمی تغییرناپذیر است. 4- بنابراین دین الهی دینی استوار است که تغییر و تبدیل در آن راه ندارد. ب ) با توجه به بند بالا، روشن شد که مسأله دین‌داری در عصر حاضر با دین‌داری در گذشته تفاوت ندارد. به عبارت دیگر خطوط و اصول کلی عقاید و اخلاق و احکام در تمام زمان‌ها و مکان‌ها یکی است. توجه ویژه دانشمندان به مسأله توحید و خدا، چنانچه در ادیان الهی مطرح است نشان از همین مسأله دارد که توحید در سرشت آدمیان است. برای آگاهی بیشتر از نظرات دانشمندان نگا: 1- گلشنی، دکتر مهدی، قرآن و علوم طبیعی، انتشارات امیرکبیر 2- جان کلوور مونس، اثبات وجود خدا، ترجمه احمد آرام، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی (که به قلم برخی از برجسته‌ترین دانشمندان غربی نگارش یافته است) 3- محققی، جواد، علم و ایمان در گفتگو با دانشمندان، انتشارات مدرسه 4- پلانگ، ماکس، تصویر جهان در فیزیک جدید، با ویژه مقاله اول، ص 1 - 3 و هفتم، ص 156 - 178 بشر امروزی پس از چهارصد سال تلاش و مبارزه بیهوده با دین، مجددا روی به دین آورده است و سعی در تجزیه و تحلیل مفاهیم دینی و بازگشت به سنت دینی دارد. ج ) چه بسا فطرت آدمی در پس گناهان یا خرافات پنهانی پوشیده می‌شود و انسان دچار انحراف از فطرت می‌گردد. این که در برخی جوامع و انسان‌ها ملاحظه می‌شود که تلقی نادرستی از دین و دین‌داری دارند نه به این دلیل است که فطرت با گذشت زمان تغییر کرده است و نه به این دلیل است که دین‌داری در عصر حاضر با دین‌داری در گذشته متفاوت است. بلکه به دلیل انحراف از فطرت است. متأسفانه در دنیای غرب پس از رنسانس و شکست مسیحیت تحریف شده تلقی از دین دچار انحراف شد و سعی شد که دین به کناری نهاده شود اما در واقع این کار، مبارزه با دین است نه تلقی جدید از دین و امروزه می‌بینیم که کسان بسیاری پس از انحراف چهارصد ساله سعی به بازگشت به عمق و باطن دین دارند و اگر دین چنانچه هست و قرآن و اسلام مطرح می‌کند برای آنها تشریح شود. بدان روی می‌آورند. بنابراین نه تنها دین‌داری در گذشته و حال به یک معناست و اصول و خطوط کلی آن فطرتی است، بلکه دین مفهومی واحد است که در بطن و متن آفرینش با سرشت آدمی آمیخته است و اگر انحرافات از فطرت نباشد همه مردمان به آن سر می‌گذارند. توجه به این نکته نیز ضروری است که منظور ما از دین، دینی است که از تحریف مصون مانده است و آن اسلام است اما ادیانی چون یهودیت و مسیحیت و زرتشتی‌گری از اصل و مبدأ خود تحریف شده‌اند و دین واقعی الهی نیستند واز اصل و معنای دین فاصله گرفته‌اند و برخی از مشکلات در تلقی از دین به تلقی از ادیان تحریف شده باز می‌گردد. البته اکثر علماء و فلاسفه مسلمان مدعی نیستند که تمام فروعات و جزئیات دین مطابق با فطرت است تا مخالفت با آنها مخالف با فطری بودن دین باشد بلکه معتقدند اصول و ارکان اساسی دین با نوع آفرینش انسان موافق است مثل اصل اعتقاد و گرایش به خدا و پرستش خدا و ... چنانچه علامه طباطبایی در تفسیر المیزان این نظریه را انتخاب فرموده اند (المیزان، علامه طباطبایی، ج 16، ص 178، ذیل آیه 30 از سوره روم). همچنین فطری بودن دین به این معنا نیست که فطرت علیت تامه برای مسلمان و متدین بودن افراد باشد به نحوی که آنها را مجبور به دینداری کند بلکه فطری بودن دین به این معنا است که یک شناخت و گرایش و میل باطنی بسوی ارکان اساسی دین مانند تصدیق بر وجود خداوند و میل به کرنش در مقابل کمال به نحو مقتضی در وجود تمام انسانها تعبیه شده که اگر عواملی سد و مانع این اقتضاءآت نشوند، آنها به فعلیت می رسند اما اگر موانعی سد راه آنها شود آنها به فعلیت نخواهند رسید و این به فعلیت نرسیدن منافات با فطری بودن آنها ندارد. در تبیین این جواب باید مقصود علما از معنای فطرت و فطری بودن دین کاملأ روشن شود تا معلوم شود که شرک ارزشها منافاتی با فطری بودن دین ندارد. فطرت در لغت به معنای خلقت و آفرینش و در دیدگاه فلاسفه و متکلمان مسلمان به این معنا است که خداوند متعال بینشها و گرایشهای خاصی را همراه آفرینش در خمیر مایه وجودی انسان به ودیعت نهاده است. الف. بینشهای فطری بینشهای فطری به معنای عام شناختی است که از درون بر آمده و تصدیق به آن نیاز به استدلال و فکر ندارد مانند علم حضوری انسان به خوابش و مانند ادراکاتی که بالقوه در ذهن هر کس موجود است هر چیز ممکن است در بعضی افراد بخاطر موانع به فعلیت نرسند مانند تصدیق به زیبا بودن گل و بد بودن خودکشی. حال فطری بودن گزاره های اساسی دین مثل تصدیق به وجود خداوند یا به این معنا است که هر انسانی به دلیل وابستگی وجودی خود به خدا نوعی شناخت حضوری و شخصی از آفریدگار دارد یا از قبیل ادراکات حصولی است که بالقوه در ذهن همه افراد موجود است، و نکته اساسی این است که فطری بودن این نوع بینشها مستلزم این نیست که همه یا اکثر انسانها بوجود خداوند و ارکان اساسی دین تصدیق داشته باشند. چون گاهی این معرفت فطری انسان به خداوند به دلیل وابستگی شدید او به عالم طبیعت در پس پرده قرار می گیرد, نور فطرت کم فروغ می گردد و گاه وجود برخی شبهات در ذهن افراد موجب می شود که حتی انسان در بدیهی ترین امور مثل محالیت اجتماع نقیضین و وجود حقایق خارجی تردید کنند و روشن است که این نحوه تردیدها موجب خروج بدیهیات از بدیهی بودن, و فطریات از فطری بودن نمی شود. که اگر این موانع اقتضاء فطرت از بین برود یعنی ذهن افراد مسبوق به شبهه نباشد و دستشان از مظاهر طبیعت کوتاه شود و در شرائط بحرانی قرار گیرند و خود را در چند قدمی مرگ بیابند حتی اگر فرعون هم باشند معرفت فطری خفته در عمق جانشان بیدار می شود و خدا را از سر اخلاص می خوانند (فاذا رکبوا فی الفلک دعوالله مخلصین له الدین فلما نجاهم الی البر اذا هم یشرکون؛ پس هر گاه در کشتی سوار شوند خدای خود را با اخلاص بخوانند و چون آنان را به سوی خشکی نجات دهد آنان شرک ورزند) (عنکبوت، آیه 65) گرایشهای فطری در انسان میل و گرایشهای فطری زیادی وجود دارد مانند گرایش به حقیقت جویی, زیبایی خواهی, میل به جاودانگی که یکی از اینها گرایش به کمال مطلق است و چون کمال مطلق همان خداوند متعال است, پس در وجود هر انسانی حب و عشق به خدای متعال مغروس است و چون هر محبی در مقابل محبوب خضوع و تواضع دارد و حتی محبوب کمال مطلق باشد محب نهایت خضوع و کرنش را که همان پرستش باشد در مقابل کمال مطلق دارد لذا میل به پرستش هم یک امر فطری در انسانها است و اما اینکه چرا در ظاهر بسیاری از مردم ظاهرا عشق به خدا ندارند و او را پرستش نمی کنند. علاوه بر پاسخهای که در رابطه با بینشها داده شد حضرت امام(ره) به پاسخ دیگری اشاره دارند می فرمایند, در تشخیص کمال مطلق و آن که کمال در چیست و محبوب و معشوق در کجاست مردم کمال اقتدار را دارند هر یک معشوق خود را در چیزی یافته و کعبه آمال خود را در چیزی توهم کرده و متوجه آن شده است اهل دنیا کمال را در دارایی گمان کردند و معشوق خود را در آن یافتند... ولی باید دانست که با همه وصف, هیچ یک از آنها عشقشان و محبشان راجع به آنچه گمان کردند نیست. زیرا هر کس به فطرت خود رجوع کند می یابد که قلبش به هر چه متوجه است اگر مرتبه بالا ترین آنرا بیابد فورا قلب از اولی منصرف گردد و به دیگری که کامل تر است متوجه شود و وقتی به کامل تر رسید بر اکمل از آن متوجه گردد... پس این نور فطرت ما را هدایت کرد به اینکه تمام قلوب سلسله بشر از قاره نشینان اقصی بلاد آفریقا تا اهل ممالک متمدن عالم و از طبیعیین و مادیین گرفته تا اهل کتاب و آیین بالفطره قلوبشان متوجه کمال است که نقصی ندارد و تمام موجودات و عائله بشری با زبان فصیح یک دل و یک جهت گویند ما عاشق کمال هستیم . (چهل حدیث, امام خمینی, ص 156_158) پس اینکه افراد ملحد و بی دین می شوند و یا در جامعه به ارزشها عمل نمی کنند به هیچ نحو منافاتی با فطری بودن دین ندارد, چون یا موانعی از قبیل_ وراثت بد و یا محیط خانوادگی و تربیت بد و یا محیط اجتماعی فاسد سبب می شود که آن فطرت به فعلیت نرسد. و چنانچه گفته شد فطرت به نحو مقتضی برای پذیریش ارکان اساسی دین است نه به نحو علیت تامه و الا دیگر جایی برای اختیار و تکلیف باقی نخواهند ماند. علاوه بر این کسانی که درجامعه به ارزشها عمل نمی کنند اگر از آنها در رابطه با اعتقاد به وجود خداوند متعال و ارکان اساسی دین و گرایش بسوی خداوند سئوال شود آنها یقینا در ظاهر هم به این ها اعتراف می کنند گر چه در مقام عمل بخاطر وسواس شیطانی و لذات زود گذر دنیایی و عادات منفی بر خلاف اعتقاد و گرایشات عمل می کنند مانند یک پزشک متخصص که هم یقین به مضر بودن سیگار دارد و هم گرایش به صحیح و سالم بودن. لکن در مقام عمل بر خلاف بینش و گرایش عمل می کند و سیگار می کشد. برای مطالعه بیشتر ر.ک: 1- فطرت در قرآن، آیت‌الله جوادی آملی، مرکز نشر اسراء، ص 208 - 145 2- فطرت، استاد شهید علامه مطهری، انتشارات صدرا (کل کتاب تلاش در پاسخگویی به این مسأله است)
عنوان سوال:

آیا فقط گرایش به خدا در زمینه بروز حوادث یک امر فطری است یا مجموع تعالیم دین اموری فطری است؟ (با ذکر منبع)


پاسخ:

آیا فقط گرایش به خدا در زمینه بروز حوادث یک امر فطری است یا مجموع تعالیم دین اموری فطری است؟ (با ذکر منبع)

الف) دین مجموعه عقاید، اخلاق و احکام است و خطوط و اصول کلی دین فطری است. فطرت به معنای سرشت آدمی است که در بطن و متن آفرینش بدان آراسته شده است و براساس نظر قرآن انسان در متن آفرینش با سرشت دینی آفریده شده است: (فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلک دین القیم؛ پس روی خود را به سمت دین پاک بگردان [این دین
براساس] فطرتی است که خداوند انسان را بر آن آفریده است. تبدیلی در آفرینش خداوند نیست و آن دین استوار است).
از آیه شریفه روشن می‌شود که:
1- فطرت مختص به انسان است و فقط انسان دارای فطرت است. زیرا فطرت از ابتکارات قرآن است و فقط یک بار و آن هم در همین آیه آمده است.
2- دین الهی بر اساس فطرت و سرشت آدمی است.
3- فطرت و سرشت آدمی تغییرناپذیر است.
4- بنابراین دین الهی دینی استوار است که تغییر و تبدیل در آن راه ندارد.
ب ) با توجه به بند بالا، روشن شد که مسأله دین‌داری در عصر حاضر با دین‌داری در گذشته تفاوت ندارد. به عبارت دیگر خطوط و اصول کلی عقاید و اخلاق و احکام در تمام زمان‌ها و مکان‌ها یکی است. توجه ویژه دانشمندان به مسأله توحید و خدا، چنانچه در ادیان الهی مطرح است نشان از همین مسأله دارد که توحید در سرشت آدمیان است.
برای آگاهی بیشتر از نظرات دانشمندان نگا:
1- گلشنی، دکتر مهدی، قرآن و علوم طبیعی، انتشارات امیرکبیر
2- جان کلوور مونس، اثبات وجود خدا، ترجمه احمد آرام، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی (که به قلم برخی از برجسته‌ترین دانشمندان غربی نگارش یافته است)
3- محققی، جواد، علم و ایمان در گفتگو با دانشمندان، انتشارات مدرسه
4- پلانگ، ماکس، تصویر جهان در فیزیک جدید، با ویژه مقاله اول، ص 1 - 3 و هفتم، ص 156 - 178
بشر امروزی پس از چهارصد سال تلاش و مبارزه بیهوده با دین، مجددا روی به دین آورده است و سعی در تجزیه و تحلیل مفاهیم دینی و بازگشت به سنت دینی دارد.
ج ) چه بسا فطرت آدمی در پس گناهان یا خرافات پنهانی پوشیده می‌شود و انسان دچار انحراف از فطرت می‌گردد.
این که در برخی جوامع و انسان‌ها ملاحظه می‌شود که تلقی نادرستی از دین و دین‌داری دارند نه به این دلیل است که فطرت با گذشت زمان تغییر کرده است و نه به این دلیل است که دین‌داری در عصر حاضر با دین‌داری در گذشته متفاوت است. بلکه به دلیل انحراف از فطرت است. متأسفانه در دنیای غرب پس از رنسانس و شکست مسیحیت تحریف شده تلقی از دین دچار انحراف شد و سعی شد که دین به کناری نهاده شود اما در واقع این کار، مبارزه با دین است نه تلقی جدید از دین و امروزه می‌بینیم که کسان بسیاری پس از انحراف چهارصد ساله سعی به بازگشت به عمق و باطن دین دارند و اگر دین چنانچه هست و قرآن و اسلام مطرح می‌کند برای آنها تشریح شود. بدان روی می‌آورند.
بنابراین نه تنها دین‌داری در گذشته و حال به یک معناست و اصول و خطوط کلی آن فطرتی است، بلکه دین مفهومی واحد است که در بطن و متن آفرینش با سرشت آدمی آمیخته است و اگر انحرافات از فطرت نباشد همه مردمان به آن سر می‌گذارند.
توجه به این نکته نیز ضروری است که منظور ما از دین، دینی است که از تحریف مصون مانده است و آن اسلام است اما ادیانی چون یهودیت و مسیحیت و زرتشتی‌گری از اصل و مبدأ خود تحریف شده‌اند و دین واقعی الهی نیستند واز اصل و معنای دین فاصله گرفته‌اند و برخی از مشکلات در تلقی از دین به تلقی از ادیان تحریف شده باز می‌گردد.
البته اکثر علماء و فلاسفه مسلمان مدعی نیستند که تمام فروعات و جزئیات دین مطابق با فطرت است تا مخالفت با آنها مخالف با فطری بودن دین باشد بلکه معتقدند اصول و ارکان اساسی دین با نوع آفرینش انسان موافق است مثل اصل اعتقاد و گرایش به خدا و پرستش خدا و ... چنانچه علامه طباطبایی در تفسیر المیزان این نظریه را انتخاب فرموده اند (المیزان، علامه طباطبایی، ج 16، ص 178، ذیل آیه 30 از سوره روم).
همچنین فطری بودن دین به این معنا نیست که فطرت علیت تامه برای مسلمان و متدین بودن افراد باشد به نحوی که آنها را مجبور به دینداری کند بلکه فطری بودن دین به این معنا است که یک شناخت و گرایش و میل باطنی بسوی ارکان اساسی دین مانند تصدیق بر وجود خداوند و میل به کرنش در مقابل کمال به نحو مقتضی در وجود تمام انسانها تعبیه شده که اگر عواملی سد و مانع این اقتضاءآت نشوند، آنها به فعلیت می رسند اما اگر موانعی سد راه آنها شود آنها به فعلیت نخواهند رسید و این به فعلیت نرسیدن منافات با فطری بودن آنها ندارد.
در تبیین این جواب باید مقصود علما از معنای فطرت و فطری بودن دین کاملأ روشن شود تا معلوم شود که شرک ارزشها منافاتی با فطری بودن دین ندارد.
فطرت در لغت به معنای خلقت و آفرینش و در دیدگاه فلاسفه و متکلمان مسلمان به این معنا است که خداوند متعال بینشها و گرایشهای خاصی را همراه آفرینش در خمیر مایه وجودی انسان به ودیعت نهاده است.
الف. بینشهای فطری
بینشهای فطری به معنای عام شناختی است که از درون بر آمده و تصدیق به آن نیاز به استدلال و فکر ندارد مانند علم حضوری انسان به خوابش و مانند ادراکاتی که بالقوه در ذهن هر کس موجود است هر چیز ممکن است در بعضی افراد بخاطر موانع به فعلیت نرسند مانند تصدیق به زیبا بودن گل و بد بودن خودکشی.
حال فطری بودن گزاره های اساسی دین مثل تصدیق به وجود خداوند یا به این معنا است که هر انسانی به دلیل وابستگی وجودی خود به خدا نوعی شناخت حضوری و شخصی از آفریدگار دارد یا از قبیل ادراکات حصولی است که بالقوه در ذهن همه افراد موجود است، و نکته اساسی این است که فطری بودن این نوع بینشها مستلزم این نیست که همه یا اکثر انسانها بوجود خداوند و ارکان اساسی دین تصدیق داشته باشند. چون گاهی این معرفت فطری انسان به خداوند به دلیل وابستگی شدید او به عالم طبیعت در پس پرده قرار می گیرد, نور فطرت کم فروغ می گردد و گاه وجود برخی شبهات در ذهن افراد موجب می شود که حتی انسان در بدیهی ترین امور مثل محالیت اجتماع نقیضین و وجود حقایق خارجی تردید کنند و روشن است که این نحوه تردیدها موجب خروج بدیهیات از بدیهی بودن, و فطریات از فطری بودن نمی شود.
که اگر این موانع اقتضاء فطرت از بین برود یعنی ذهن افراد مسبوق به شبهه نباشد و دستشان از مظاهر طبیعت کوتاه شود و در شرائط بحرانی قرار گیرند و خود را در چند قدمی مرگ بیابند حتی اگر فرعون هم باشند معرفت فطری خفته در عمق جانشان بیدار می شود و خدا را از سر اخلاص می خوانند (فاذا رکبوا فی الفلک دعوالله مخلصین له الدین فلما نجاهم الی البر اذا هم یشرکون؛ پس هر گاه در کشتی سوار شوند خدای خود را با اخلاص بخوانند و چون آنان را به سوی خشکی نجات دهد آنان شرک ورزند) (عنکبوت، آیه 65)

گرایشهای فطری
در انسان میل و گرایشهای فطری زیادی وجود دارد مانند گرایش به حقیقت جویی, زیبایی خواهی, میل به جاودانگی که یکی از اینها گرایش به کمال مطلق است و چون کمال مطلق همان خداوند متعال است, پس در وجود هر انسانی حب و عشق به خدای متعال مغروس است و چون هر محبی در مقابل محبوب خضوع و تواضع دارد و حتی محبوب کمال مطلق باشد محب نهایت خضوع و کرنش را که همان پرستش باشد در مقابل کمال مطلق دارد لذا میل به پرستش هم یک امر فطری در انسانها است و اما اینکه چرا در ظاهر بسیاری از مردم ظاهرا عشق به خدا ندارند و او را پرستش نمی کنند. علاوه بر پاسخهای که در رابطه با بینشها داده شد حضرت امام(ره) به پاسخ دیگری اشاره دارند می فرمایند, در تشخیص کمال مطلق و آن که کمال در چیست و محبوب و معشوق در کجاست مردم کمال اقتدار را دارند هر یک معشوق خود را در چیزی یافته و کعبه آمال خود را در چیزی توهم کرده و متوجه آن شده است اهل دنیا کمال را در دارایی گمان کردند و معشوق خود را در آن یافتند... ولی باید دانست که با همه وصف, هیچ یک از آنها عشقشان و محبشان راجع به آنچه گمان کردند نیست. زیرا هر کس به فطرت خود رجوع کند می یابد که قلبش به هر چه متوجه است اگر مرتبه بالا ترین آنرا بیابد فورا قلب از اولی منصرف گردد و به دیگری که کامل تر است متوجه شود و وقتی به کامل تر رسید بر اکمل از آن متوجه گردد...
پس این نور فطرت ما را هدایت کرد به اینکه تمام قلوب سلسله بشر از قاره نشینان اقصی بلاد آفریقا تا اهل ممالک متمدن عالم و از طبیعیین و مادیین گرفته تا اهل کتاب و آیین بالفطره قلوبشان متوجه کمال است که نقصی ندارد و تمام موجودات و عائله بشری با زبان فصیح یک دل و یک جهت گویند ما عاشق کمال هستیم . (چهل حدیث, امام خمینی, ص 156_158)
پس اینکه افراد ملحد و بی دین می شوند و یا در جامعه به ارزشها عمل نمی کنند به هیچ نحو منافاتی با فطری بودن دین ندارد, چون یا موانعی از قبیل_ وراثت بد و یا محیط خانوادگی و تربیت بد و یا محیط اجتماعی فاسد سبب می شود که آن فطرت به فعلیت نرسد. و چنانچه گفته شد فطرت به نحو مقتضی برای پذیریش ارکان اساسی دین است نه به نحو علیت تامه و الا دیگر جایی برای اختیار و تکلیف باقی نخواهند ماند.
علاوه بر این کسانی که درجامعه به ارزشها عمل نمی کنند اگر از آنها در رابطه با اعتقاد به وجود خداوند متعال و ارکان اساسی دین و گرایش بسوی خداوند سئوال شود آنها یقینا در ظاهر هم به این ها اعتراف می کنند گر چه در مقام عمل بخاطر وسواس شیطانی و لذات زود گذر دنیایی و عادات منفی بر خلاف اعتقاد و گرایشات عمل می کنند مانند یک پزشک متخصص که هم یقین به مضر بودن سیگار دارد و هم گرایش به صحیح و سالم بودن. لکن در مقام عمل بر خلاف بینش و گرایش عمل می کند و سیگار می کشد.
برای مطالعه بیشتر ر.ک:
1- فطرت در قرآن، آیت‌الله جوادی آملی، مرکز نشر اسراء، ص 208 - 145
2- فطرت، استاد شهید علامه مطهری، انتشارات صدرا (کل کتاب تلاش در پاسخگویی به این مسأله است)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین