آیا فقط گرایش به خدا در زمینه بروز حوادث یک امر فطری است یا مجموع تعالیم دین اموری فطری است؟ (با ذکر منبع) الف) دین مجموعه عقاید، اخلاق و احکام است و خطوط و اصول کلی دین فطری است. فطرت به معنای سرشت آدمی است که در بطن و متن آفرینش بدان آراسته شده است و براساس نظر قرآن انسان در متن آفرینش با سرشت دینی آفریده شده است: (فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلک دین القیم؛ پس روی خود را به سمت دین پاک بگردان [این دین براساس] فطرتی است که خداوند انسان را بر آن آفریده است. تبدیلی در آفرینش خداوند نیست و آن دین استوار است). از آیه شریفه روشن میشود که: 1- فطرت مختص به انسان است و فقط انسان دارای فطرت است. زیرا فطرت از ابتکارات قرآن است و فقط یک بار و آن هم در همین آیه آمده است. 2- دین الهی بر اساس فطرت و سرشت آدمی است. 3- فطرت و سرشت آدمی تغییرناپذیر است. 4- بنابراین دین الهی دینی استوار است که تغییر و تبدیل در آن راه ندارد. ب ) با توجه به بند بالا، روشن شد که مسأله دینداری در عصر حاضر با دینداری در گذشته تفاوت ندارد. به عبارت دیگر خطوط و اصول کلی عقاید و اخلاق و احکام در تمام زمانها و مکانها یکی است. توجه ویژه دانشمندان به مسأله توحید و خدا، چنانچه در ادیان الهی مطرح است نشان از همین مسأله دارد که توحید در سرشت آدمیان است. برای آگاهی بیشتر از نظرات دانشمندان نگا: 1- گلشنی، دکتر مهدی، قرآن و علوم طبیعی، انتشارات امیرکبیر 2- جان کلوور مونس، اثبات وجود خدا، ترجمه احمد آرام، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی (که به قلم برخی از برجستهترین دانشمندان غربی نگارش یافته است) 3- محققی، جواد، علم و ایمان در گفتگو با دانشمندان، انتشارات مدرسه 4- پلانگ، ماکس، تصویر جهان در فیزیک جدید، با ویژه مقاله اول، ص 1 - 3 و هفتم، ص 156 - 178 بشر امروزی پس از چهارصد سال تلاش و مبارزه بیهوده با دین، مجددا روی به دین آورده است و سعی در تجزیه و تحلیل مفاهیم دینی و بازگشت به سنت دینی دارد. ج ) چه بسا فطرت آدمی در پس گناهان یا خرافات پنهانی پوشیده میشود و انسان دچار انحراف از فطرت میگردد. این که در برخی جوامع و انسانها ملاحظه میشود که تلقی نادرستی از دین و دینداری دارند نه به این دلیل است که فطرت با گذشت زمان تغییر کرده است و نه به این دلیل است که دینداری در عصر حاضر با دینداری در گذشته متفاوت است. بلکه به دلیل انحراف از فطرت است. متأسفانه در دنیای غرب پس از رنسانس و شکست مسیحیت تحریف شده تلقی از دین دچار انحراف شد و سعی شد که دین به کناری نهاده شود اما در واقع این کار، مبارزه با دین است نه تلقی جدید از دین و امروزه میبینیم که کسان بسیاری پس از انحراف چهارصد ساله سعی به بازگشت به عمق و باطن دین دارند و اگر دین چنانچه هست و قرآن و اسلام مطرح میکند برای آنها تشریح شود. بدان روی میآورند. بنابراین نه تنها دینداری در گذشته و حال به یک معناست و اصول و خطوط کلی آن فطرتی است، بلکه دین مفهومی واحد است که در بطن و متن آفرینش با سرشت آدمی آمیخته است و اگر انحرافات از فطرت نباشد همه مردمان به آن سر میگذارند. توجه به این نکته نیز ضروری است که منظور ما از دین، دینی است که از تحریف مصون مانده است و آن اسلام است اما ادیانی چون یهودیت و مسیحیت و زرتشتیگری از اصل و مبدأ خود تحریف شدهاند و دین واقعی الهی نیستند واز اصل و معنای دین فاصله گرفتهاند و برخی از مشکلات در تلقی از دین به تلقی از ادیان تحریف شده باز میگردد. البته اکثر علماء و فلاسفه مسلمان مدعی نیستند که تمام فروعات و جزئیات دین مطابق با فطرت است تا مخالفت با آنها مخالف با فطری بودن دین باشد بلکه معتقدند اصول و ارکان اساسی دین با نوع آفرینش انسان موافق است مثل اصل اعتقاد و گرایش به خدا و پرستش خدا و ... چنانچه علامه طباطبایی در تفسیر المیزان این نظریه را انتخاب فرموده اند (المیزان، علامه طباطبایی، ج 16، ص 178، ذیل آیه 30 از سوره روم). همچنین فطری بودن دین به این معنا نیست که فطرت علیت تامه برای مسلمان و متدین بودن افراد باشد به نحوی که آنها را مجبور به دینداری کند بلکه فطری بودن دین به این معنا است که یک شناخت و گرایش و میل باطنی بسوی ارکان اساسی دین مانند تصدیق بر وجود خداوند و میل به کرنش در مقابل کمال به نحو مقتضی در وجود تمام انسانها تعبیه شده که اگر عواملی سد و مانع این اقتضاءآت نشوند، آنها به فعلیت می رسند اما اگر موانعی سد راه آنها شود آنها به فعلیت نخواهند رسید و این به فعلیت نرسیدن منافات با فطری بودن آنها ندارد. در تبیین این جواب باید مقصود علما از معنای فطرت و فطری بودن دین کاملأ روشن شود تا معلوم شود که شرک ارزشها منافاتی با فطری بودن دین ندارد. فطرت در لغت به معنای خلقت و آفرینش و در دیدگاه فلاسفه و متکلمان مسلمان به این معنا است که خداوند متعال بینشها و گرایشهای خاصی را همراه آفرینش در خمیر مایه وجودی انسان به ودیعت نهاده است. الف. بینشهای فطری بینشهای فطری به معنای عام شناختی است که از درون بر آمده و تصدیق به آن نیاز به استدلال و فکر ندارد مانند علم حضوری انسان به خوابش و مانند ادراکاتی که بالقوه در ذهن هر کس موجود است هر چیز ممکن است در بعضی افراد بخاطر موانع به فعلیت نرسند مانند تصدیق به زیبا بودن گل و بد بودن خودکشی. حال فطری بودن گزاره های اساسی دین مثل تصدیق به وجود خداوند یا به این معنا است که هر انسانی به دلیل وابستگی وجودی خود به خدا نوعی شناخت حضوری و شخصی از آفریدگار دارد یا از قبیل ادراکات حصولی است که بالقوه در ذهن همه افراد موجود است، و نکته اساسی این است که فطری بودن این نوع بینشها مستلزم این نیست که همه یا اکثر انسانها بوجود خداوند و ارکان اساسی دین تصدیق داشته باشند. چون گاهی این معرفت فطری انسان به خداوند به دلیل وابستگی شدید او به عالم طبیعت در پس پرده قرار می گیرد, نور فطرت کم فروغ می گردد و گاه وجود برخی شبهات در ذهن افراد موجب می شود که حتی انسان در بدیهی ترین امور مثل محالیت اجتماع نقیضین و وجود حقایق خارجی تردید کنند و روشن است که این نحوه تردیدها موجب خروج بدیهیات از بدیهی بودن, و فطریات از فطری بودن نمی شود. که اگر این موانع اقتضاء فطرت از بین برود یعنی ذهن افراد مسبوق به شبهه نباشد و دستشان از مظاهر طبیعت کوتاه شود و در شرائط بحرانی قرار گیرند و خود را در چند قدمی مرگ بیابند حتی اگر فرعون هم باشند معرفت فطری خفته در عمق جانشان بیدار می شود و خدا را از سر اخلاص می خوانند (فاذا رکبوا فی الفلک دعوالله مخلصین له الدین فلما نجاهم الی البر اذا هم یشرکون؛ پس هر گاه در کشتی سوار شوند خدای خود را با اخلاص بخوانند و چون آنان را به سوی خشکی نجات دهد آنان شرک ورزند) (عنکبوت، آیه 65) گرایشهای فطری در انسان میل و گرایشهای فطری زیادی وجود دارد مانند گرایش به حقیقت جویی, زیبایی خواهی, میل به جاودانگی که یکی از اینها گرایش به کمال مطلق است و چون کمال مطلق همان خداوند متعال است, پس در وجود هر انسانی حب و عشق به خدای متعال مغروس است و چون هر محبی در مقابل محبوب خضوع و تواضع دارد و حتی محبوب کمال مطلق باشد محب نهایت خضوع و کرنش را که همان پرستش باشد در مقابل کمال مطلق دارد لذا میل به پرستش هم یک امر فطری در انسانها است و اما اینکه چرا در ظاهر بسیاری از مردم ظاهرا عشق به خدا ندارند و او را پرستش نمی کنند. علاوه بر پاسخهای که در رابطه با بینشها داده شد حضرت امام(ره) به پاسخ دیگری اشاره دارند می فرمایند, در تشخیص کمال مطلق و آن که کمال در چیست و محبوب و معشوق در کجاست مردم کمال اقتدار را دارند هر یک معشوق خود را در چیزی یافته و کعبه آمال خود را در چیزی توهم کرده و متوجه آن شده است اهل دنیا کمال را در دارایی گمان کردند و معشوق خود را در آن یافتند... ولی باید دانست که با همه وصف, هیچ یک از آنها عشقشان و محبشان راجع به آنچه گمان کردند نیست. زیرا هر کس به فطرت خود رجوع کند می یابد که قلبش به هر چه متوجه است اگر مرتبه بالا ترین آنرا بیابد فورا قلب از اولی منصرف گردد و به دیگری که کامل تر است متوجه شود و وقتی به کامل تر رسید بر اکمل از آن متوجه گردد... پس این نور فطرت ما را هدایت کرد به اینکه تمام قلوب سلسله بشر از قاره نشینان اقصی بلاد آفریقا تا اهل ممالک متمدن عالم و از طبیعیین و مادیین گرفته تا اهل کتاب و آیین بالفطره قلوبشان متوجه کمال است که نقصی ندارد و تمام موجودات و عائله بشری با زبان فصیح یک دل و یک جهت گویند ما عاشق کمال هستیم . (چهل حدیث, امام خمینی, ص 156_158) پس اینکه افراد ملحد و بی دین می شوند و یا در جامعه به ارزشها عمل نمی کنند به هیچ نحو منافاتی با فطری بودن دین ندارد, چون یا موانعی از قبیل_ وراثت بد و یا محیط خانوادگی و تربیت بد و یا محیط اجتماعی فاسد سبب می شود که آن فطرت به فعلیت نرسد. و چنانچه گفته شد فطرت به نحو مقتضی برای پذیریش ارکان اساسی دین است نه به نحو علیت تامه و الا دیگر جایی برای اختیار و تکلیف باقی نخواهند ماند. علاوه بر این کسانی که درجامعه به ارزشها عمل نمی کنند اگر از آنها در رابطه با اعتقاد به وجود خداوند متعال و ارکان اساسی دین و گرایش بسوی خداوند سئوال شود آنها یقینا در ظاهر هم به این ها اعتراف می کنند گر چه در مقام عمل بخاطر وسواس شیطانی و لذات زود گذر دنیایی و عادات منفی بر خلاف اعتقاد و گرایشات عمل می کنند مانند یک پزشک متخصص که هم یقین به مضر بودن سیگار دارد و هم گرایش به صحیح و سالم بودن. لکن در مقام عمل بر خلاف بینش و گرایش عمل می کند و سیگار می کشد. برای مطالعه بیشتر ر.ک: 1- فطرت در قرآن، آیتالله جوادی آملی، مرکز نشر اسراء، ص 208 - 145 2- فطرت، استاد شهید علامه مطهری، انتشارات صدرا (کل کتاب تلاش در پاسخگویی به این مسأله است)
آیا فقط گرایش به خدا در زمینه بروز حوادث یک امر فطری است یا مجموع تعالیم دین اموری فطری است؟ (با ذکر منبع)
آیا فقط گرایش به خدا در زمینه بروز حوادث یک امر فطری است یا مجموع تعالیم دین اموری فطری است؟ (با ذکر منبع)
الف) دین مجموعه عقاید، اخلاق و احکام است و خطوط و اصول کلی دین فطری است. فطرت به معنای سرشت آدمی است که در بطن و متن آفرینش بدان آراسته شده است و براساس نظر قرآن انسان در متن آفرینش با سرشت دینی آفریده شده است: (فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلک دین القیم؛ پس روی خود را به سمت دین پاک بگردان [این دین
براساس] فطرتی است که خداوند انسان را بر آن آفریده است. تبدیلی در آفرینش خداوند نیست و آن دین استوار است).
از آیه شریفه روشن میشود که:
1- فطرت مختص به انسان است و فقط انسان دارای فطرت است. زیرا فطرت از ابتکارات قرآن است و فقط یک بار و آن هم در همین آیه آمده است.
2- دین الهی بر اساس فطرت و سرشت آدمی است.
3- فطرت و سرشت آدمی تغییرناپذیر است.
4- بنابراین دین الهی دینی استوار است که تغییر و تبدیل در آن راه ندارد.
ب ) با توجه به بند بالا، روشن شد که مسأله دینداری در عصر حاضر با دینداری در گذشته تفاوت ندارد. به عبارت دیگر خطوط و اصول کلی عقاید و اخلاق و احکام در تمام زمانها و مکانها یکی است. توجه ویژه دانشمندان به مسأله توحید و خدا، چنانچه در ادیان الهی مطرح است نشان از همین مسأله دارد که توحید در سرشت آدمیان است.
برای آگاهی بیشتر از نظرات دانشمندان نگا:
1- گلشنی، دکتر مهدی، قرآن و علوم طبیعی، انتشارات امیرکبیر
2- جان کلوور مونس، اثبات وجود خدا، ترجمه احمد آرام، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی (که به قلم برخی از برجستهترین دانشمندان غربی نگارش یافته است)
3- محققی، جواد، علم و ایمان در گفتگو با دانشمندان، انتشارات مدرسه
4- پلانگ، ماکس، تصویر جهان در فیزیک جدید، با ویژه مقاله اول، ص 1 - 3 و هفتم، ص 156 - 178
بشر امروزی پس از چهارصد سال تلاش و مبارزه بیهوده با دین، مجددا روی به دین آورده است و سعی در تجزیه و تحلیل مفاهیم دینی و بازگشت به سنت دینی دارد.
ج ) چه بسا فطرت آدمی در پس گناهان یا خرافات پنهانی پوشیده میشود و انسان دچار انحراف از فطرت میگردد.
این که در برخی جوامع و انسانها ملاحظه میشود که تلقی نادرستی از دین و دینداری دارند نه به این دلیل است که فطرت با گذشت زمان تغییر کرده است و نه به این دلیل است که دینداری در عصر حاضر با دینداری در گذشته متفاوت است. بلکه به دلیل انحراف از فطرت است. متأسفانه در دنیای غرب پس از رنسانس و شکست مسیحیت تحریف شده تلقی از دین دچار انحراف شد و سعی شد که دین به کناری نهاده شود اما در واقع این کار، مبارزه با دین است نه تلقی جدید از دین و امروزه میبینیم که کسان بسیاری پس از انحراف چهارصد ساله سعی به بازگشت به عمق و باطن دین دارند و اگر دین چنانچه هست و قرآن و اسلام مطرح میکند برای آنها تشریح شود. بدان روی میآورند.
بنابراین نه تنها دینداری در گذشته و حال به یک معناست و اصول و خطوط کلی آن فطرتی است، بلکه دین مفهومی واحد است که در بطن و متن آفرینش با سرشت آدمی آمیخته است و اگر انحرافات از فطرت نباشد همه مردمان به آن سر میگذارند.
توجه به این نکته نیز ضروری است که منظور ما از دین، دینی است که از تحریف مصون مانده است و آن اسلام است اما ادیانی چون یهودیت و مسیحیت و زرتشتیگری از اصل و مبدأ خود تحریف شدهاند و دین واقعی الهی نیستند واز اصل و معنای دین فاصله گرفتهاند و برخی از مشکلات در تلقی از دین به تلقی از ادیان تحریف شده باز میگردد.
البته اکثر علماء و فلاسفه مسلمان مدعی نیستند که تمام فروعات و جزئیات دین مطابق با فطرت است تا مخالفت با آنها مخالف با فطری بودن دین باشد بلکه معتقدند اصول و ارکان اساسی دین با نوع آفرینش انسان موافق است مثل اصل اعتقاد و گرایش به خدا و پرستش خدا و ... چنانچه علامه طباطبایی در تفسیر المیزان این نظریه را انتخاب فرموده اند (المیزان، علامه طباطبایی، ج 16، ص 178، ذیل آیه 30 از سوره روم).
همچنین فطری بودن دین به این معنا نیست که فطرت علیت تامه برای مسلمان و متدین بودن افراد باشد به نحوی که آنها را مجبور به دینداری کند بلکه فطری بودن دین به این معنا است که یک شناخت و گرایش و میل باطنی بسوی ارکان اساسی دین مانند تصدیق بر وجود خداوند و میل به کرنش در مقابل کمال به نحو مقتضی در وجود تمام انسانها تعبیه شده که اگر عواملی سد و مانع این اقتضاءآت نشوند، آنها به فعلیت می رسند اما اگر موانعی سد راه آنها شود آنها به فعلیت نخواهند رسید و این به فعلیت نرسیدن منافات با فطری بودن آنها ندارد.
در تبیین این جواب باید مقصود علما از معنای فطرت و فطری بودن دین کاملأ روشن شود تا معلوم شود که شرک ارزشها منافاتی با فطری بودن دین ندارد.
فطرت در لغت به معنای خلقت و آفرینش و در دیدگاه فلاسفه و متکلمان مسلمان به این معنا است که خداوند متعال بینشها و گرایشهای خاصی را همراه آفرینش در خمیر مایه وجودی انسان به ودیعت نهاده است.
الف. بینشهای فطری
بینشهای فطری به معنای عام شناختی است که از درون بر آمده و تصدیق به آن نیاز به استدلال و فکر ندارد مانند علم حضوری انسان به خوابش و مانند ادراکاتی که بالقوه در ذهن هر کس موجود است هر چیز ممکن است در بعضی افراد بخاطر موانع به فعلیت نرسند مانند تصدیق به زیبا بودن گل و بد بودن خودکشی.
حال فطری بودن گزاره های اساسی دین مثل تصدیق به وجود خداوند یا به این معنا است که هر انسانی به دلیل وابستگی وجودی خود به خدا نوعی شناخت حضوری و شخصی از آفریدگار دارد یا از قبیل ادراکات حصولی است که بالقوه در ذهن همه افراد موجود است، و نکته اساسی این است که فطری بودن این نوع بینشها مستلزم این نیست که همه یا اکثر انسانها بوجود خداوند و ارکان اساسی دین تصدیق داشته باشند. چون گاهی این معرفت فطری انسان به خداوند به دلیل وابستگی شدید او به عالم طبیعت در پس پرده قرار می گیرد, نور فطرت کم فروغ می گردد و گاه وجود برخی شبهات در ذهن افراد موجب می شود که حتی انسان در بدیهی ترین امور مثل محالیت اجتماع نقیضین و وجود حقایق خارجی تردید کنند و روشن است که این نحوه تردیدها موجب خروج بدیهیات از بدیهی بودن, و فطریات از فطری بودن نمی شود.
که اگر این موانع اقتضاء فطرت از بین برود یعنی ذهن افراد مسبوق به شبهه نباشد و دستشان از مظاهر طبیعت کوتاه شود و در شرائط بحرانی قرار گیرند و خود را در چند قدمی مرگ بیابند حتی اگر فرعون هم باشند معرفت فطری خفته در عمق جانشان بیدار می شود و خدا را از سر اخلاص می خوانند (فاذا رکبوا فی الفلک دعوالله مخلصین له الدین فلما نجاهم الی البر اذا هم یشرکون؛ پس هر گاه در کشتی سوار شوند خدای خود را با اخلاص بخوانند و چون آنان را به سوی خشکی نجات دهد آنان شرک ورزند) (عنکبوت، آیه 65)
گرایشهای فطری
در انسان میل و گرایشهای فطری زیادی وجود دارد مانند گرایش به حقیقت جویی, زیبایی خواهی, میل به جاودانگی که یکی از اینها گرایش به کمال مطلق است و چون کمال مطلق همان خداوند متعال است, پس در وجود هر انسانی حب و عشق به خدای متعال مغروس است و چون هر محبی در مقابل محبوب خضوع و تواضع دارد و حتی محبوب کمال مطلق باشد محب نهایت خضوع و کرنش را که همان پرستش باشد در مقابل کمال مطلق دارد لذا میل به پرستش هم یک امر فطری در انسانها است و اما اینکه چرا در ظاهر بسیاری از مردم ظاهرا عشق به خدا ندارند و او را پرستش نمی کنند. علاوه بر پاسخهای که در رابطه با بینشها داده شد حضرت امام(ره) به پاسخ دیگری اشاره دارند می فرمایند, در تشخیص کمال مطلق و آن که کمال در چیست و محبوب و معشوق در کجاست مردم کمال اقتدار را دارند هر یک معشوق خود را در چیزی یافته و کعبه آمال خود را در چیزی توهم کرده و متوجه آن شده است اهل دنیا کمال را در دارایی گمان کردند و معشوق خود را در آن یافتند... ولی باید دانست که با همه وصف, هیچ یک از آنها عشقشان و محبشان راجع به آنچه گمان کردند نیست. زیرا هر کس به فطرت خود رجوع کند می یابد که قلبش به هر چه متوجه است اگر مرتبه بالا ترین آنرا بیابد فورا قلب از اولی منصرف گردد و به دیگری که کامل تر است متوجه شود و وقتی به کامل تر رسید بر اکمل از آن متوجه گردد...
پس این نور فطرت ما را هدایت کرد به اینکه تمام قلوب سلسله بشر از قاره نشینان اقصی بلاد آفریقا تا اهل ممالک متمدن عالم و از طبیعیین و مادیین گرفته تا اهل کتاب و آیین بالفطره قلوبشان متوجه کمال است که نقصی ندارد و تمام موجودات و عائله بشری با زبان فصیح یک دل و یک جهت گویند ما عاشق کمال هستیم . (چهل حدیث, امام خمینی, ص 156_158)
پس اینکه افراد ملحد و بی دین می شوند و یا در جامعه به ارزشها عمل نمی کنند به هیچ نحو منافاتی با فطری بودن دین ندارد, چون یا موانعی از قبیل_ وراثت بد و یا محیط خانوادگی و تربیت بد و یا محیط اجتماعی فاسد سبب می شود که آن فطرت به فعلیت نرسد. و چنانچه گفته شد فطرت به نحو مقتضی برای پذیریش ارکان اساسی دین است نه به نحو علیت تامه و الا دیگر جایی برای اختیار و تکلیف باقی نخواهند ماند.
علاوه بر این کسانی که درجامعه به ارزشها عمل نمی کنند اگر از آنها در رابطه با اعتقاد به وجود خداوند متعال و ارکان اساسی دین و گرایش بسوی خداوند سئوال شود آنها یقینا در ظاهر هم به این ها اعتراف می کنند گر چه در مقام عمل بخاطر وسواس شیطانی و لذات زود گذر دنیایی و عادات منفی بر خلاف اعتقاد و گرایشات عمل می کنند مانند یک پزشک متخصص که هم یقین به مضر بودن سیگار دارد و هم گرایش به صحیح و سالم بودن. لکن در مقام عمل بر خلاف بینش و گرایش عمل می کند و سیگار می کشد.
برای مطالعه بیشتر ر.ک:
1- فطرت در قرآن، آیتالله جوادی آملی، مرکز نشر اسراء، ص 208 - 145
2- فطرت، استاد شهید علامه مطهری، انتشارات صدرا (کل کتاب تلاش در پاسخگویی به این مسأله است)
- [سایر] ویژگی های شناخت فطری چیست؟ و آیا شناخت فطری اختصاص به توحید دارد؟ (با ذکر منبع)
- [سایر] نمی دانم چرا ولی حس می کنم اسلام که یک دین فطری و انسانی است نیاز افرادی چون من را نادیده نگرفته و راهی قرار داده. لطفا دلایل مستند همراه با منبع ذکر بفرمایید.
- [سایر] اسلام، دین فطری بوده و امر فطری همگانی است نه تخصصی، پس چه ضرورتی دارد که حتما به مجتهد رجوع و از او تقلید شود؟
- [سایر] اگر خداشناسی به صورت فطری در همه انسان ها قرار داده شده چرا انسان های زیادی منکر خدا (بی دین) هستند؟
- [سایر] تقلید به معنای رجوع جاهل به عالم است. علت اینکه مجتهدان، تقلید را بر مردم واجب کردهاند، این است که مردم را جاهل و بیسواد میدانند! همین نکته باعث میشود قشر تحصیل کرده، هرگز سراغ تقلید نروند و بگویند که اسلام، دین فطری بوده و امر فطری همگانی است نه تخصصی! پس چه ضرورتی دارد که حتما به مجتهد رجوع شود؟
- [سایر] آیا می توانید چند حدیث معتبر که در آنها به اهمیت و ارزش جهاد در راه خدا اشاره شده باشد، را با ذکر منبع برایم بفرستید؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر شوهر مرتد شود و نه فقط به دین اعتقادی نداشته باشد بلکه علیه آن نیز صحبت کند، حکم زندگی کردن همسرش با او چیست، لازم به ذکر است که امر به معروف و نهی از منکر نیز در او اثری نداشته است؟
- [سایر] اصل امامت از اصول عقاید و به تعبیر بعضی از روایات، اساس اسلام است، پس چرا خداوند نام ائمه معصومین(ع) را در قرآن ذکر نکرده تا موجب اختلاف بین مؤمنان و شبهه در اذهان نگردد؟
- [سایر] به نظر می رسد برهان فرجه و آیه( لوکان فیهما الهة الا الله لفسدتا) در صدد اثبات وحدت عددی خداوندند. این مطلب با جمله علی (ع) در نهج البلاعة که فرموده اند خداوند واحد بلا عدد است چگونه قابل جمع است؟ لطفاً مفصل و با ذکر منبع توضیح بفرمائید.
- [سایر] با سلام، میخواستم بهترین و زیباترین آداب، واجبات و مستحباتی که میتوان برای میّت از لحظه مرگ تا به خاک سپردن انجام داد را بدانم. از خدا میخواهم که سایه پدر و مادر تا مدت طولانی بر سرم باشد... اما به عنوان یک فرزند میخواستم در حقشان کوتاهی نکرده باشم و البته شاید هم زودتر از آنها امر به رفتن من باشد.
- [آیت الله خوئی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر یا معاد یا از فرقههائی بوده باشد که در مسألة (2406) گفته شد و یا حکم ضروری دین یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند مثل واجب بودن نماز و روزه درصورتی که بداند آن حکم ضروری دین است انکار کند مرتد میشود، و احکامی که در مسائل آینده ذکر میشود بر او مترتب است.
- [آیت الله نوری همدانی] کافر ، یعنی کسی که منکر خدا است یا برای خدا شریک قرار می دهد یا رسالت حضرت خاتم الانبیاء ، محمّد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله ) را قبول ندارد مگر اهل کتاب که درآخر مساله ذکر میشود و هخمچنین است اگر در یکی از اینها شک داشته باشد و نیز کسی که ضروری دین ، یعنی چیزی را که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند منکر شود ، چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است و انکار آن چیزبرگردد به انکار خدا ، یا توحید ، یا نبوت ، نجس می باشد و اگر ضروری دین بودن آن را نداند ، به طوری که انکار آن به انکار خدا یا توحید یا نبوت برنگردد ، بهتر آن است که از او اجتناب کنند . کفاری که مانند یهود و نصاری اهل کتاب می باشند و تا هنگامی که علم به ملاقات بدن آنها با یکی از نجاسات که ذکر شد و می شود حاصل نشده است ، اجتناب لازم نیست .
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر یا معاد یا از فرقه هائی بوده باشد که در مسأله (2406) گفته شد و یا حکم ضروری دین؛ یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند مثل واجب بودن نماز و روزه؛ در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است انکار کند مرتد می شود و احکامی که در مسائل آینده ذکر می شود بر او مترتب است.
- [آیت الله وحید خراسانی] از بزرگترین واجبات بر مکلفین امر به معروف و نهی از منکر است خداوند متعال می فرماید والمومنون و المومنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و مردان و زنان مومن بعضی از ایشان دوستان بعضی دیگر هستند امر می کنند به معروف و نهی می کنند از منکر امر به معروف و نهی از منکر راه انبیای خداست و به این فریضه الهیه بقیه فرایض و مقررات دین اجرا می شود و کسب و کار حلال و امنیت جان و عرض و مال مردم حفظ و حق به حق دار می رسد و زمین از لوث منکرات و بدیها تطهیر و به معروف و خوبیها اباد می شود و به روایتی از امام ششم علیه السلام اکتفا می شود که فرمود رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود چگونه است حال شما زمانی که زنان شما فاسد و جوانان شما فاسق شوند و حال ان که امر به معروف و نهی از منکر نکرده اید گفته شد چنان خواهد شد یا رسول الله فرمود بلی و بدتر از ان هم خواهد شد چگونه است حال شما زمانی که امر کنید به منکر و نهی کنید از معروف گفته شد یا رسول الله چنان خواهد شد فرمود بلی و بدتر از ان هم خواهد شد چگونه است حال شما زمانی که معروف را منکر و منکر را معروف ببینید
- [آیت الله نوری همدانی] شایسته است امام خطیب ، بلیغ باشد و به تناسب اوضاع و احوال سخن گوید و عبارات فصیح و روان به کار برد ، به حوادثی که در سراسر عالم بر مسلمین می گذرد بخصوص حوادث منطقه خود ، آشنا باشد . مصالح اسلام و مسلمین را تشخیص دهد . چنان شجاع باشد که در راه خدا از مَلامت و نکوهش احدی بیم به خود راه ندهد ، در اظهارحق و اِبْطال باطل بر حسب شرایط زمان ومکان صراحت داشته باشد ، اموری از قبیل مواظبت در اوقات نماز وعمل به روش صُلَحاو اولیاء خد ا را که موجب تأثیر کلام او در مردم است رعایت کند ، کارهای او با مَواعِظْ و وعد وعیدهایش تطبیق نماید ، از آنچه که موجب سَبُکی او و کلامش می شود حتّی از قبیل پر گوئی ، شوخی و بیهوده گوئی بپرهیزد وهمة امور را تنها برای خداوند رعایت کند وهدفش اِعْراض از دنیا پرستی و ریاست طلبی باشد که سرسلسة همة گناهان است تا کلامش در جان مردم ، مُؤَثِّرْ افتد .
- [آیت الله اردبیلی] امانتداری از اموری است که در شریعت مقدّس اسلام مورد تأکید قرار گرفته است و خداوند متعال آن را از اسباب رستگاری و نشانههای مؤمن میداند و میفرماید: (مؤمنان کسانی هستند که امانتدار هستند و به عهد خویش وفا میکنند.)(1) و در حدیثی از امام صادق علیهالسلام نقل شده است که: (هیچ عذری برای هیچ کس در ترک سه امر نیست؛ ادای امانت به برّ و فاجر، وفای به عهد برای برّ و فاجر و نیکی به والدین، برّ باشند یا فاجر.)(2)
- [آیت الله فاضل لنکرانی] شایسته است امامِ خطیب، بلیغ باشد و به تناسب اوضاع و احوال سخن گوید و عبارات فصیح و روان به کار برد، به حوادثی که در سراسر عالم بر مسلمین می گذرد به خصوص حوادث منطقه خود، آشنا باشد. مصالح اسلام و مسلمین را تشخیص دهد. چنان شجاع باشد که در راه خدا از ملامت و نکوهش احدی بیم به خود راه ندهد، در اظهار حق و ابطال باطل بر حسب شرائط زمان و مکان صراحت داشته باشد، اموری از قبیل مواظبت در اوقات نماز و عمل به روش صلحا و اولیاء خدا را که موجب تأثیر کلام او در مردم است رعایت کند، کارهای او با مواعظ و وعد و وعیدهایش تطبیق نماید، از آنچه که موجب سبکی او و کلامش می شود حتی از قبیل پرگوئی، شوخی و بیهوده گوئی بپرهیزد و همه این امور را تنها برای خداوند رعایت کند و هدفش اعراض از دنیاپرستی و ریاست طلبی باشد که سرسلسله همه گناهان است تا کلامش در جان مردم مؤثر افتد.
- [آیت الله وحید خراسانی] خاتمه هرچند هر گناهی بزرگ است چون عظمت و جلال و کبریای خداوند محدود به حدی نیست پس نافرمانی خداوند متعال هم با توجه به این که معصیت خداوند علی عظیم است بزرگ است و روایت شده نظر نکن به انچه معصیت کردی بلکه ببین چه کسی را معصیت کردی ولی در مقایسه گناهان به یکدیگر بعضی بزرگتر و عذاب ان شدیدتر است و بر برخی از گناهان به طور صریح یا ضمنی تهدید و وعید به عذاب و اتش شده و یا در روایات وارده از اهل بیت عصمت علیهم السلام از انها تعبیر به کبیره شده است و به مقتضای ایه کریمه ان تجتنبوا کبایر ما تنهون عنه نکفر عنکم سییاتکم اگر دوری کنید از گناهان کبیره ای که نهی شده اید از ان می پوشانیم از شما بدیها و سییات شما را اجتناب از انها موجب امرزش گناهان دیگر است و بعضی از فقهاء اعلی الله مقامهم انها را تا هفتاد و بعضی بیشتر از ان شمرده اند و قسمتی از انها که بیشتر مورد ابتلاست ذکر می شود شرک و کفر به خداوند متعال که با هیچ گناه کبیره ای قابل قیاس نیست یاس و ناامیدی از روح و رحمت خداوند متعال امن از مکر خداوند متعال قسم دروغ به خداوند متعال انکار انچه خداوند نازل فرموده است محاربه با اولیای خداوند متعال محاربه با خدا و رسول به قطع طریق و افساد در زمین حکم به غیر انچه خداوند نازل فرموده است دروغ بستن بر خدا و رسول و اوصیا منع از ذکر خداوند در مساجد و سعی در خراب کردن انها منع زکاتی که واجب است تخلف از جهاد واجب فرار از جنگ مسلمین با کفار اضلال گمراه کردن از راه خداوند متعال اصرار بر گناهان صغیره ترک عمدی نماز و سایر واجبات الهیه ریا اشتغال به لهو مانند غنا و تار زدن ولایت ظالم اعانه کمک کردن ظالم شکستن عهد و قسم تبذیر فاسد کردن مال و بیهوده خرج کردن ان اسراف شرب خمر سحر ظلم غنا عقوق والدین اذیت و بدرفتاری با پدر و مادر قطع رحم لواط زنا نسبت دادن زنا به زن محصنه قیادت جمع کردن بین مرد و زن به زنا یا دو مرد به لواط دزدی ربا خوردن سحت خوردن حرام مانند بهای خمر و اجرت زن زناکار و رشوه ای که حاکم برای حکم می گیرد کم فروشی غش مسلمین خوردن مال یتیم به ظلم شهادت دادن به ناحق کتمان شهادت اشاعه فاحشه و گناه بین مومنین فتنه سخن چینی کردن که موجب تفرقه بین مومنین شود ناسزا گفتن به مومن و اهانت به مومن و ذلیل کردن او بهتان بر مومن تهمت زدن به مومن غیبت و ان ذکر عیب مستور و پوشیده مومن در غیاب او است چه ان عیب را به گفتار بیان کند یا به رفتار بفهماند هرچند در اظهار عیب مومن قصد اهانت و هتک حیثیت نداشته باشد و اگر به قصد اهانت عیب مومن را اظهار نماید دو گناه مرتکب شده است
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] تقلید در احکام؛ عمل کردن به دستور مجتهد است. و از مجتهدی باید تقلید کرد که مرد و بالغ و عاقل و شیعه دوازده امامی و حلال زاده و زنده و عادل باشد. و نیز معتبر است سابقه فسق معروفی بین مردم نداشته باشد و از مجتهدی که تقلید می شود غیر از اوصاف ذکر شده امر دیگری معتبر نیست. و عادل کسی است که کارهائی را که بر او واجب است به جا آورد و کارهائی را که بر او حرام است ترک کند و نشانه عدالت این است که در ظاهر شخص خوبی باشد؛ که اگر از اهل محل یا همسایگان او یا کسانی که با او معاشرت دارند حال او را بپرسند؛ خوبی او را تصدیق نمایند. و در صورتی که اختلاف فتوی بین مجتهدین در مسائل محل ابتلاء ولو اجمالا معلوم باشد لازم است مجتهدی که انسان از او تقلید می کند اعلم باشد؛ یعنی در فهمیدن حکم خدا از تمام مجتهدهای زمان خود بهتر باشد.
- [آیت الله اردبیلی] ازدواج سنّت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم و از محبوبترین نهادها در نزد پروردگار و موجب رحمت و کثرت رزق و طرد بیبندوباری و فحشا از جامعه است(1) و خداوند متعال جامعه اسلامی را به ایجاد عُلقه ازدواج بین زنان و مردان مجرّد امر فرموده و وعده فضل و گشایش بر آنان داده است.(2) علاقه به خانواده و همسر، از اخلاق انبیاء و نشانه کثرت ایمان است به گونهای که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم علاقه به همسر را در ردیف علاقه به نماز و شمیم عطر قرار داده است(3). در روایات آمده است: آنگاه که خداوند متعال اراده میکند خیر دنیا و آخرت را به مسلمانی ارزانی دارد، به وی قلبی خاشع و زبانی ذاکر و جسمی صابر و همسری مؤمن عطا میکند که به هنگام نظر به او مسرور شود و در غیاب شوهرش از خود و اموال او پاسداری کند(4) و نیز در روایت آمده است: اگر مردی به خواستگاری آمده که دین، اخلاق و امانتداری او را میپسندید، خواستگاری او را بپذیرید در غیر این صورت فتنه و فساد عظیمی زمین را فرا خواهد گرفت.(5)