حلم، علم ، ایمان به چه معنا هستند؟ اصلا علم داشتن که خداوند از آن می گوید چی هست و همین طور ایمان چی هست؟ (حلم) به معنای منضبط کردن نفس از هیجان غضب و احساسات است؛ به گونهای که حالت سکون، طمأنینه و صبر در مقابل ناملایمات به انسان دست میدهد و از سبک مغزی، اقدامات نابخردانه و بیپروایی پرهیز میکند. بنابراین، میتوان گفت که حلم، محصول اعتدال در قوه غضب است و (حلیم)، کسی است که اهل افراط و تفریط در اِعمال قوه غضب نباشد؛ در نتیجه، به کسی که با داشتن قدرت انتقام و کیفر، عجله نکند، حلیم میگویند. (حلیم) از اوصاف فعلی خداوند است واژه علم کاربردهای متفاوت دارد؛ 1. گاهی منظور از علم ، دانش تجربی و آگاهی حاصل از شناخت طبیعت و متکی بر تجربه و آزمون است (Science) که نزد دانشمندان علوم کاربردی به این معنا بیشتر مراد می باشد. 2. گاهی منظور از علم، مطلق دانش است که شامل الهیات، ریاضیات و طبیعیات می شود(Knowledge) که نزد دانشمندان علوم بنیادی و فلسفی بیشتر به این معنا مراد است. 3. گاهی منظور از علم، دانش خداشناسی و آنچه به ارتباط انسان با خدا مربوط می شود که نزد دانشمندان دینی بیشتر این معنا است. هنگامی که از تقابل علم و دین و یا علم و ایمان گفته می شود, بیشتر منظور علم به معنای(Science) است. ویژگی علم به معنای گوناگون آن است که علم از مقوله ادراکات و عقل است. در حالی که ایمان از مقوله باور درونی است و جایگاه آن قلب است از این رو علم حصولی و علم حضوری چه بسا زمینه ساز ایمان شود البته گاهی شدت علم در کشف حقایق و رساندن انسان به حقیقت کامل و خداوند عالم به اندازه ای زیاد است که با تقویت ایمان و نورانیت دل همراه می شود که از آن به نور علم یاد می شود در این صورت از حیطه عقل و مقوله ادراکات فراتر می رود و به حیطه قلب و محبت وارد می شود از نظر اسلام تحصیل بعضی علوم واجب عینی است و بر هرکسی واجب است مثل علم عقاید و اخلاق و احکام اسلامی و تحصیل بعضی علوم واجب کفایی است که عداه ای باید دنبال آن بروند مثل علوم حوزوی و علوم دانشگاهی که برای حفظ نظام و پیشرفت جامعه لازم است بنابراین علوم مختلف دانشگاهی مثل گیاه پزشکی، زیست شناسی نیز برای عده ای که از عهده آن بر می آیند واجب و لازم است و بعنوان یک وظیفه شرعی می باشد علاوه بر آنکه انسان بانیت خدایی همه امور را می تواند به عبادت تبدیل کند حتی راه رفتن و آب خوردن را. توضیح بیشتر: اهمیت و عظمت مقام علم؛ در حدی است که خداوند در قرآن به پیامبرش دستور می دهد: (قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون... ؛ [ای پیامبر!] بگو: آیا کسی که عالم است با کسی که نمی داند برابر است).(زمر، آیه 9) پیامبر اسلام در مقام ارزش گذاری به علم می فرماید: (طلب علم فریضه علی کل مسلم الا ان الله یحب بغاه علم؛ دانش آموختن بر هر مسلمانی واجب است همانا خدا، طلب کنندگان دانش را دوست دارد).(اصول کافی، ج1، کتاب فضل العلم، ح 1، ص 35) در زمینه ایمان گفتنی است (ایمان) از نظر لغوی به معنای گرویدن، عقیده داشتن، ایمن کردن و باور داشتن است (فرهنگ معین) و از نظر اصطلاحی به معنای گرایش به دین است. گرایش آمیزه ای از باورداشت و احساس محبت به دین را می گویند. ایمان یعنی، انسان به یگانگی خداوند، رسالت پیامبر اکرم(ص)، امامت دوازده امام (ع) و عدالت خداوند و... قائل باشد و با عشق و علاقه به پرستش خدای یگانه بپردازد و از انبیا و اولیای او تبعیت نماید. البته اشخاص در این اعتقادات مختلف هستند: برخی، ایمان زبانی دارند و گروهی ایمان عقلی دارند؛ یعنی، به این امور علم دارند و برخی نیز از این دو مرحله گذشته و به ایمان قلبی رسیدهاند که ثمره آن باور داشتن تمامی این مسائل همراه با احساس است. و شاید یکی از مناسبتهایی که باعث شده معنای لغوی ایمان به معنای اصطلاحی یاد شده سوق داده شود، ایمن شدن آدمی از بسیاری از خطرها و مشکلات روحی و اجتماعی در اثر ایمان است. ایمان قلبی یعنی باور آمیخته با محبت و احساس و دوست داشتن، زیرا قلب مرکز احساس در انسان است. قلب چون به حقیقتی معتقد شود، شوق و حب نسبت به آن پیدا می کند و همت انسان را به سوی آن برمی انگیزد و در این حالت است که اطمینان و آرامشی وجود آدمی را فرا می گیرد و حرکت به سوی عمل آغاز می شود و این با مفهوم ایمان که از (امن) گرفته شده و با (امنیت) و (امان) هم خانواده است سازگار می باشد. در امان خانه ایمان بنشین و ایمن باشگر امان بایدت، البته مرو زین مأمن علم به معنی شناخت و معرفت است, ولی ایمان - که امری کاملاً اختیاری است - عبارت است از معرفت توأم با باور و دوست داشتن و تسلیم قلبی و خضوع و خشوع دل نسبت به خداوند متعال و رسول او و آموزههایی که به بشریت ارائه کردهاند. ایمان امری اختیاری است به دلیل آن که در آیات بسیار به آن، امر شده است و روشن است که امر به چیزی از سوی حکیم مطلق، دلالت بر مقدور بودن و اختیاری بودن آن چیز دارد نگا: بقره / 41، 91، 186 - نساء / 136 - آل عمران / 179. و در این آیه به اختیاری بودن آن تصریح شده است: (إن هذه تذکرة فمن شاء اتخذ إلی ربه سبیلا) ؛ مزمل، آیه 19. (قطعاً این [آیات] اندرزی است تا هر که بخواهد به سوی پروردگار خود راهی در پیش گیرد). ایمان در قرآن، گونهای از معرفت وعلم را داراست، ولی تمام هویت آن، از سنخ علم و معرفت نیست؛ بلکه افزون بر آن تسلیم و خضوع در برابر حق نیز میباشدحجرات / 15 - بقره / 42 - توبه / 110. ؛ (إنما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله ثم لمیرتابوا و جاهدوا بأموالهم و أنفسهم فی سبیل الله أولئک همالصادقون) ؛ حجرات / 15.(در حقیقت، مؤمنان کسانیاند که به خدا و پیامبر او گرویده و [دیگر ]شک نیاورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد کردهاند. اینانند که راستکردارند). پس اهل ایمان کسانیاند که در ایمان به خدا و رسول تردیدی نداشته، به آنها علم و یقین دارند (ود کثیر من أهل الکتاب لویردونکم من بعد إیمانکم کفارا حسدا من عند أنفسهم من بعد ما تبین لهم الحق فاعفوا و اصفحوا حتی یأتی الله بأمره...) ؛ بقره / 109. (بسیاری از اهل کتاب - پس از این که حق بر ایشان آشکار شد - از روی حسدی که در وجودشان بود، آرزو میکردند که شما را بعد از ایمانتان، کافر گردانند. پس عفو کنید و درگذرید، تا خدا فرمان خویش را بیاورد). این آیه، به روشنی حکایتگر این حقیقت است که بسیاری از اهل کتاب علیرغم روشن شدن حق و علم آنها به آن، آرزو دارند تا مؤمنان را هم از روی حسد به گمراهی افکنند. بنابراین، ایمان تنها معرفت و علم نیست؛ بلکه باید در برابر حق خاضع و خاشع و قلباً تسلیم بود. کافر و مؤمن خدا گویند لیکدر میان هردو فرقی هست نیک آن گدا گوید خدا را بهر نانمتقی گوید خدا از عین جان گر بدانستی گدا از گفت خویشپیش چشم او نه کم ماندی نه بیش سالها گوید خدا آن نان خواههمچو خر، مصحف کشد از بهر کاه گر به دل درتافتی گفتِ لبشذره ذره گشته بودی قالبش نام دیوی ره برد در ساحریتو به نام حق پشیزی میبری مثنوی / 2 / 502 - 497. از نظرگاه قرآن، عمل جزء ایمان نیست، چرا که آیات متعددی وجود دارد که دلالت دارد عمل منفک از ایمان است، نگا: عصر / 3 - نساء / 124 و 162 - اعراف / 152 - فاطر / 10. اما عمل لازمه ایمان است و در واقع، ثمره و نتیجه آن تلقی گشته است؛ به صورتی که از دیدگاه قرآن عمل صالح تنها در کنار ایمان، پایداری و دوام دارد و ایمان نیز تنها با وجود عمل صالح است که طراوت و نشاط مییابد. نگا: نساء / 65 - انفال / 3 و 4 - مجادله / 22 - بقره / 177. از منظر قرآن، به هر اندازه که معرفت آدمی عمیقتر و خضوع و خشوع و تسلیم قلبی او ژرفتر و مستحکمتر باشد، ایمان هم افزایش مییابد و هر چه معرفت کمتر و سطحیتر و خضوع قلبی اندک و کم استقامت باشد، ایمان هم کاهش مییابد. به هر روی، با توجه به درجات دو عنصر اساسی ایمان، یعنی معرفت و تسلیم قلبی، ایمان هم امکان کاهش یا افزایش دارد. نگا: آل عمران / 173 - انفاق، 2 - نساء / 136. مؤمنی او، مؤمنی تو بیگماندر بیان هر دو فرقی بیکران
حلم، علم ، ایمان به چه معنا هستند؟ اصلا علم داشتن که خداوند از آن می گوید چی هست و همین طور ایمان چی هست؟
حلم، علم ، ایمان به چه معنا هستند؟ اصلا علم داشتن که خداوند از آن می گوید چی هست و همین طور ایمان چی هست؟
(حلم) به معنای منضبط کردن نفس از هیجان غضب و احساسات است؛ به گونهای که حالت سکون، طمأنینه و صبر در مقابل ناملایمات به انسان دست میدهد و از سبک مغزی، اقدامات نابخردانه و بیپروایی پرهیز میکند. بنابراین، میتوان گفت که حلم، محصول اعتدال در قوه غضب است و (حلیم)، کسی است که اهل افراط و تفریط در اِعمال قوه غضب نباشد؛ در نتیجه، به کسی که با داشتن قدرت انتقام و کیفر، عجله نکند، حلیم میگویند. (حلیم) از اوصاف فعلی خداوند است
واژه علم کاربردهای متفاوت دارد؛
1. گاهی منظور از علم ، دانش تجربی و آگاهی حاصل از شناخت طبیعت و متکی بر تجربه و آزمون است (Science) که نزد دانشمندان علوم کاربردی به این معنا بیشتر مراد می باشد.
2. گاهی منظور از علم، مطلق دانش است که شامل الهیات، ریاضیات و طبیعیات می شود(Knowledge) که نزد دانشمندان علوم بنیادی و فلسفی بیشتر به این معنا مراد است.
3. گاهی منظور از علم، دانش خداشناسی و آنچه به ارتباط انسان با خدا مربوط می شود که نزد دانشمندان دینی بیشتر این معنا است. هنگامی که از تقابل علم و دین و یا علم و ایمان گفته می شود, بیشتر منظور علم به معنای(Science) است. ویژگی علم به معنای گوناگون آن است که علم از مقوله ادراکات و عقل است. در حالی که ایمان از مقوله باور درونی است و جایگاه آن قلب است از این رو علم حصولی و علم حضوری چه بسا زمینه ساز ایمان شود البته گاهی شدت علم در کشف حقایق و رساندن انسان به حقیقت کامل و خداوند عالم به اندازه ای زیاد است که با تقویت ایمان و نورانیت دل همراه می شود که از آن به نور علم یاد می شود در این صورت از حیطه عقل و مقوله ادراکات فراتر می رود و به حیطه قلب و محبت وارد می شود
از نظر اسلام تحصیل بعضی علوم واجب عینی است و بر هرکسی واجب است مثل علم عقاید و اخلاق و احکام اسلامی و تحصیل بعضی علوم واجب کفایی است که عداه ای باید دنبال آن بروند مثل علوم حوزوی و علوم دانشگاهی که برای حفظ نظام و پیشرفت جامعه لازم است بنابراین علوم مختلف دانشگاهی مثل گیاه پزشکی، زیست شناسی نیز برای عده ای که از عهده آن بر می آیند واجب و لازم است و بعنوان یک وظیفه شرعی می باشد علاوه بر آنکه انسان بانیت خدایی همه امور را می تواند به عبادت تبدیل کند حتی راه رفتن و آب خوردن را.
توضیح بیشتر:
اهمیت و عظمت مقام علم؛ در حدی است که خداوند در قرآن به پیامبرش دستور می دهد: (قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون... ؛ [ای پیامبر!] بگو: آیا کسی که عالم است با کسی که نمی داند برابر است).(زمر، آیه 9)
پیامبر اسلام در مقام ارزش گذاری به علم می فرماید: (طلب علم فریضه علی کل مسلم الا ان الله یحب بغاه علم؛ دانش آموختن بر هر مسلمانی واجب است همانا خدا، طلب کنندگان دانش را دوست دارد).(اصول کافی، ج1، کتاب فضل العلم، ح 1، ص 35)
در زمینه ایمان گفتنی است (ایمان) از نظر لغوی به معنای گرویدن، عقیده داشتن، ایمن کردن و باور داشتن است (فرهنگ معین) و از نظر اصطلاحی به معنای گرایش به دین است. گرایش آمیزه ای از باورداشت و احساس محبت به دین را می گویند. ایمان یعنی، انسان به یگانگی خداوند، رسالت پیامبر اکرم(ص)، امامت دوازده امام (ع) و عدالت خداوند و... قائل باشد و با عشق و علاقه به پرستش خدای یگانه بپردازد و از انبیا و اولیای او تبعیت نماید.
البته اشخاص در این اعتقادات مختلف هستند: برخی، ایمان زبانی دارند و گروهی ایمان عقلی دارند؛ یعنی، به این امور علم دارند و برخی نیز از این دو مرحله گذشته و به ایمان قلبی رسیدهاند که ثمره آن باور داشتن تمامی این مسائل همراه با احساس است. و شاید یکی از مناسبتهایی که باعث شده معنای لغوی ایمان به معنای اصطلاحی یاد شده سوق داده شود، ایمن شدن آدمی از بسیاری از خطرها و مشکلات روحی و اجتماعی در اثر ایمان است.
ایمان قلبی یعنی باور آمیخته با محبت و احساس و دوست داشتن، زیرا قلب مرکز احساس در انسان است. قلب چون به حقیقتی معتقد شود، شوق و حب نسبت به آن پیدا می کند و همت انسان را به سوی آن برمی انگیزد و در این حالت است که اطمینان و آرامشی وجود آدمی را فرا می گیرد و حرکت به سوی عمل آغاز می شود و این با مفهوم ایمان که از (امن) گرفته شده و با (امنیت) و (امان) هم خانواده است سازگار می باشد.
در امان خانه ایمان بنشین و ایمن باشگر امان بایدت، البته مرو زین مأمن
علم به معنی شناخت و معرفت است, ولی ایمان - که امری کاملاً اختیاری است - عبارت است از معرفت توأم با باور و دوست داشتن و تسلیم قلبی و خضوع و خشوع دل نسبت به خداوند متعال و رسول او و آموزههایی که به بشریت ارائه کردهاند. ایمان امری اختیاری است به دلیل آن که در آیات بسیار به آن، امر شده است و روشن است که امر به چیزی از سوی حکیم مطلق، دلالت بر مقدور بودن و اختیاری بودن آن چیز دارد نگا: بقره / 41، 91، 186 - نساء / 136 - آل عمران / 179. و در این آیه به اختیاری بودن آن تصریح شده است: (إن هذه تذکرة فمن شاء اتخذ إلی ربه سبیلا) ؛ مزمل، آیه 19. (قطعاً این [آیات] اندرزی است تا هر که بخواهد به سوی پروردگار خود راهی در پیش گیرد).
ایمان در قرآن، گونهای از معرفت وعلم را داراست، ولی تمام هویت آن، از سنخ علم و معرفت نیست؛ بلکه افزون بر آن تسلیم و خضوع در برابر حق نیز میباشدحجرات / 15 - بقره / 42 - توبه / 110. ؛ (إنما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله ثم لمیرتابوا و جاهدوا بأموالهم و أنفسهم فی سبیل الله أولئک همالصادقون) ؛ حجرات / 15.(در حقیقت، مؤمنان کسانیاند که به خدا و پیامبر او گرویده و [دیگر ]شک نیاورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد کردهاند. اینانند که راستکردارند). پس اهل ایمان کسانیاند که در ایمان به خدا و رسول تردیدی نداشته، به آنها علم و یقین دارند (ود کثیر من أهل الکتاب لویردونکم من بعد إیمانکم کفارا حسدا من عند أنفسهم من بعد ما تبین لهم الحق فاعفوا و اصفحوا حتی یأتی الله بأمره...) ؛ بقره / 109. (بسیاری از اهل کتاب - پس از این که حق بر ایشان آشکار شد - از روی حسدی که در وجودشان بود، آرزو میکردند که شما را بعد از ایمانتان، کافر گردانند. پس عفو کنید و درگذرید، تا خدا فرمان خویش را بیاورد).
این آیه، به روشنی حکایتگر این حقیقت است که بسیاری از اهل کتاب علیرغم روشن شدن حق و علم آنها به آن، آرزو دارند تا مؤمنان را هم از روی حسد به گمراهی افکنند. بنابراین، ایمان تنها معرفت و علم نیست؛ بلکه باید در برابر حق خاضع و خاشع و قلباً تسلیم بود.
کافر و مؤمن خدا گویند لیکدر میان هردو فرقی هست نیک
آن گدا گوید خدا را بهر نانمتقی گوید خدا از عین جان
گر بدانستی گدا از گفت خویشپیش چشم او نه کم ماندی نه بیش
سالها گوید خدا آن نان خواههمچو خر، مصحف کشد از بهر کاه
گر به دل درتافتی گفتِ لبشذره ذره گشته بودی قالبش
نام دیوی ره برد در ساحریتو به نام حق پشیزی میبری
مثنوی / 2 / 502 - 497.
از نظرگاه قرآن، عمل جزء ایمان نیست، چرا که آیات متعددی وجود دارد که دلالت دارد عمل منفک از ایمان است، نگا: عصر / 3 - نساء / 124 و 162 - اعراف / 152 - فاطر / 10. اما عمل لازمه ایمان است و در واقع، ثمره و نتیجه آن تلقی گشته است؛ به صورتی که از دیدگاه قرآن عمل صالح تنها در کنار ایمان، پایداری و دوام دارد و ایمان نیز تنها با وجود عمل صالح است که طراوت و نشاط مییابد. نگا: نساء / 65 - انفال / 3 و 4 - مجادله / 22 - بقره / 177.
از منظر قرآن، به هر اندازه که معرفت آدمی عمیقتر و خضوع و خشوع و تسلیم قلبی او ژرفتر و مستحکمتر باشد، ایمان هم افزایش مییابد و هر چه معرفت کمتر و سطحیتر و خضوع قلبی اندک و کم استقامت باشد، ایمان هم کاهش مییابد. به هر روی، با توجه به درجات دو عنصر اساسی ایمان، یعنی معرفت و تسلیم قلبی، ایمان هم امکان کاهش یا افزایش دارد. نگا: آل عمران / 173 - انفاق، 2 - نساء / 136.
مؤمنی او، مؤمنی تو بیگماندر بیان هر دو فرقی بیکران
- [سایر] علت این که علم و حلم با هم آمده است چه می باشد؟
- [سایر] امام رضا (ع ) فرمود: کافر خوش رو از مومن ترش رو نزد خدا محبوبتر است؛ منظور از ترجیح کافر بر مؤمن در کلام امام علیه السلام چیست؟
- [سایر] خداوند به زنی که نسبت به بد اخلاقی شوهرش شکیبایی ورزد، چه ثوابی می دهد؟
- [سایر] راههای رسیدن به حلم و بردباری چیست؟
- [سایر] چگونه میتوان خشم خود را فرو برد؟ راههای رسیدن به حلم و بردباری چیست؟
- [سایر] علم بهتر است یا ایمان؟
- [سایر] چگونه میتوان خشم خود را فرو برد؟ راههای رسیدن به حلم و بردباری چیست؟
- [سایر] فرق بین ایمان و علم چیست؟
- [سایر] فرق بین ایمان و علم چیست؟
- [سایر] علم بهتر است یا مؤمن بودن؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] کافر یعنی کسی که خدا، یا پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) را قبول ندارد، یا برای خدا شریکی قرار می دهد بنابر احتیاط نجس است، هرچند به یکی از ادیان آسمانی، مانند آیین یهود و نصاری ایمان داشته باشد.
- [آیت الله بهجت] کسی که منکر خدا یا برای خدا شریک قائل است یا پیامبری حضرت خاتم الانبیاء محمّد بن عبداللّه صلی الله علیه و آله وسلم را قبول ندارد و همین طور کسی که ایمان به خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نداشته باشد، کافر و نجس می باشد . همچنین کسی که یکی از ضروریّات دین اسلام مثل نماز یا روزه را با علم به اینکه ضروری دین است انکار نماید ، نجس می باشد . و اگر از روی تقصیر نداند و انکار نماید ، احتیاطا باید از او اجتناب کرد .
- [آیت الله مکارم شیرازی] سزاوار است انسان در مرگ خویشاوندان، مخصوصاً در مرگ فرزند شکیبایی را از دست ندهد و هر وقت میت را یاد می کند (انا لله و انا الیْه راجعون) بگوید و برای میت قرآن بخواند و طلب آمرزش کند.
- [آیت الله اردبیلی] (بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ) یعنی: (آغاز میکنم به نام خداوندی که در دنیا بر مؤمن و کافر و در آخرت بر مؤمن رحم مینماید.) (قُلْ هُوَ اللّهُ أحَدٌ) یعنی: (بگو ای محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم که خداوند، یگانه است.) (اَللّهُ الصَّمَدُ) یعنی: (خدا از تمام موجودات بینیاز است و همه به او نیازمندند.) (لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ) یعنی: (فرزند ندارد و فرزند کسی نیست.) (وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوا أحَدٌ) یعنی: (و هیچ کس مثل او نیست.)
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسانی که به خدا و پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) ایمان دارند، ولی وسوسه هایی برای آنها پیدا می شود و به مطالعه و تحقیق می پردازند پاکند و این وسوسه ها ضرری ندارد.
- [آیت الله اردبیلی] آزار رساندن به مؤمن، به هر شکل که باشد و نیز توهین و تضعیف و هتک حُرمت او حرام است و در بعضی از روایات حرمت (مؤمن) از حرمت (کعبه) بالاتر شمرده شده و اذیّت و آزار او در ردیف محاربه با خداوند قرار گرفته است(1)؛ بنابر این بر همگان لازم است که حرمت یکدیگر را نگاه داشته از توهین و هتک و تمسخر و ستم به دیگران شدیدا بپرهیزند.
- [آیت الله اردبیلی] هرگاه در جلسهای نسبت به شخص مؤمنی غیبت شود و یکی از استثناهایی که در مسأله قبل بیان شد وجود نداشته باشد، علاوه بر این که گوشدادن به آن حرام است، بر هر فردی که قدرت دارد واجب است آن غیبت را ردّ کند و از آن مؤمن دفاع نماید. در روایات اسلامی آمده است: (هر کس قدرت دفاع از برادر مؤمن خود را که مورد غیبت و ستم قرار گرفته داشته باشد و دفاع نکند و در اثر سکوت او آن مؤمن ذلیل شود، خداوند او را در دنیا و آخرت ذلیل خواهد کرد).(1)
- [آیت الله مظاهری] کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند میتواند برای معاش خود کسب کند گرچه آن علم، علم دینی نباشد، میشود به او زکات داد.
- [آیت الله وحید خراسانی] خاتمه هرچند هر گناهی بزرگ است چون عظمت و جلال و کبریای خداوند محدود به حدی نیست پس نافرمانی خداوند متعال هم با توجه به این که معصیت خداوند علی عظیم است بزرگ است و روایت شده نظر نکن به انچه معصیت کردی بلکه ببین چه کسی را معصیت کردی ولی در مقایسه گناهان به یکدیگر بعضی بزرگتر و عذاب ان شدیدتر است و بر برخی از گناهان به طور صریح یا ضمنی تهدید و وعید به عذاب و اتش شده و یا در روایات وارده از اهل بیت عصمت علیهم السلام از انها تعبیر به کبیره شده است و به مقتضای ایه کریمه ان تجتنبوا کبایر ما تنهون عنه نکفر عنکم سییاتکم اگر دوری کنید از گناهان کبیره ای که نهی شده اید از ان می پوشانیم از شما بدیها و سییات شما را اجتناب از انها موجب امرزش گناهان دیگر است و بعضی از فقهاء اعلی الله مقامهم انها را تا هفتاد و بعضی بیشتر از ان شمرده اند و قسمتی از انها که بیشتر مورد ابتلاست ذکر می شود شرک و کفر به خداوند متعال که با هیچ گناه کبیره ای قابل قیاس نیست یاس و ناامیدی از روح و رحمت خداوند متعال امن از مکر خداوند متعال قسم دروغ به خداوند متعال انکار انچه خداوند نازل فرموده است محاربه با اولیای خداوند متعال محاربه با خدا و رسول به قطع طریق و افساد در زمین حکم به غیر انچه خداوند نازل فرموده است دروغ بستن بر خدا و رسول و اوصیا منع از ذکر خداوند در مساجد و سعی در خراب کردن انها منع زکاتی که واجب است تخلف از جهاد واجب فرار از جنگ مسلمین با کفار اضلال گمراه کردن از راه خداوند متعال اصرار بر گناهان صغیره ترک عمدی نماز و سایر واجبات الهیه ریا اشتغال به لهو مانند غنا و تار زدن ولایت ظالم اعانه کمک کردن ظالم شکستن عهد و قسم تبذیر فاسد کردن مال و بیهوده خرج کردن ان اسراف شرب خمر سحر ظلم غنا عقوق والدین اذیت و بدرفتاری با پدر و مادر قطع رحم لواط زنا نسبت دادن زنا به زن محصنه قیادت جمع کردن بین مرد و زن به زنا یا دو مرد به لواط دزدی ربا خوردن سحت خوردن حرام مانند بهای خمر و اجرت زن زناکار و رشوه ای که حاکم برای حکم می گیرد کم فروشی غش مسلمین خوردن مال یتیم به ظلم شهادت دادن به ناحق کتمان شهادت اشاعه فاحشه و گناه بین مومنین فتنه سخن چینی کردن که موجب تفرقه بین مومنین شود ناسزا گفتن به مومن و اهانت به مومن و ذلیل کردن او بهتان بر مومن تهمت زدن به مومن غیبت و ان ذکر عیب مستور و پوشیده مومن در غیاب او است چه ان عیب را به گفتار بیان کند یا به رفتار بفهماند هرچند در اظهار عیب مومن قصد اهانت و هتک حیثیت نداشته باشد و اگر به قصد اهانت عیب مومن را اظهار نماید دو گناه مرتکب شده است
- [آیت الله بهجت] پاک کردن مخرج غائط با چیزهای مقدس که احترام آنها لازم است مانند کاغذی که اسم خدا یا پیامبران بر آن نوشته شده حرام است و ممکن است در صورت علم و عمد موجب کفر شود که در این صورت به سبب کافر شدن تمام بدن نجس می شود . ولی در صورت عدم علم و عمد، یا غفلت یا خوانا نبودن نوشته ، اظهر حصول طهارت است .