کتب کلامی معرفی فرمایید که مرا از خواندن تخصصی منطق و فلسفه بی نیاز کند؟
کتب کلامی معرفی فرمایید که مرا از خواندن تخصصی منطق و فلسفه بی نیاز کند؟ در ابتدای سخن بهتر است کمی در مورد تفاوت فلسفه با کلام سخن بگوییم و نیز به وضعیت کلام و فلسفه در میان شیعیان اشاره کنیم تا مطلب مورد نظر روشن گردد. باید خاطر نشان کرد که فلسفه با کلام در هدف و روش و ابزار بکار گیری و در برآوردن مقصودشان و موضوع مورد بحثشان از یکدیگر متفاوت می گردند. مقصد و هدف علم کلام اثبات عقدیده یا نظری خاص است بدین معنا که متکلم ابتدا به عقیده و نظری ملتزم و معتقد می گردد و سپس برای تحکیم و معرفی آن به دیگران از روش استدلال بهره می گیرد. کلام گذشته از آن که از روش برهان بهره می‌برد ، از جدل نیز در استدلالهایش استفاده می‌کند. جدل قیاسی است که از مقدمات مشهور وظنی برای حصول نتیجه استفاده می‌کند. زیرا هدف علم کلام در بعضی از مباحث، ساکت کردن خصم و مجاب کردن اوست و برای رسیدن به این هدف گاهی از مفروضات خصم برای مجاب کردن او استفاده می‌کند، هرچند ممکن است که آن مفروضات خود مورد پذیرش نباشند. اما فلسفه ، ادعایش این است که تنها در پی یافتن حقیقت است و سعی اش بر این است تا بدون پیش داوری به بررسی دلایل و اقامه برهان بپردازد که در این راه ممکن است در پایان به نظری برخلاف عقیده خویش دست یابد. روش فلسفه، برهان است. به این معنا که فلسفه برای اثبات مسائلش تنها از برهان استفاده می‌کند و به هیچ وجه برای یک فیلسوف استفاده از سایر روشهای استدلالی از جمله جدل، جایز نیست. برهان، قیاس منتِج یقین است و یقین منطقی نیز با یقین روانشناختی متفاوت است. یقین منطقی نسبت به یک قضیه عبارت است از حکم به ثبوت محمول برای موضوع و حکم بالقوه (قوهٔ نزدیک به فعل) به محال بودن عدم ثبوت محمول برای موضوع. معنای این سخن آن است که در یقین منطقی علاوه برآن که ثبوت صد در صد محمول برای موضوع را می‌پذیریم باید محال بودن عدم ثبوت محمول برای موضوع را هم بپذیریم وگرنه قضیهٔ ما از برهانی بودن خارج می‌شود. کلام از فلسفه هم در موضوع و هم در روش و هم در هدف جداست. موضوع فلسفه، موجود بما هو موجود است. یعنی در فلسفه از عوارض ذاتی موجود مطلق بحث می‌شود. اما موضوع کلام ، عقاید دینی است ( و یا به تعبیر دقیق‌تر موضوع کلام اسلامی،‌ عقاید اسلامی است غایت و هدف فلسفه رسیدن به واقعیت و حقیقت است ، هرچند این حقیقت مورد پذیرش یک دین و اعتقاد بخصوص نباشد. یعنی اگر فیلسوف به مدد برهان به نتیجه‌ای رسید، ناگزیر است که به آن نتیجه ملتزم باشد، هرچند با عقاید رسمی و رایج زمان خود هماهنگی نداشته باشد. اما غایت و هدف متکلم، اثبات صحت یک عقیدهٔ خاص است و به همین جهت هرگز نمی‌توان فرض کرد که متکلم به نتیجه‌ای خلاف عقایدش برسد. بنابراین یک فیلسوف از ابتدای بحث هیچ موضعی نسبت به نتیجه ندارد و آن نتیجه هرچه باشد، خود را پایبند به آن می‌داند. اما متکلم از ابتدا نسبت به بحث مطرح شده موضع‌گیری می‌کند و تلاش می‌کند که مطلوب مورد پذیرش خود را با قالبهای استدلالی همراه سازد. باید گفت که چون متکلمان شیعه همگی فیلسوف بوده‌اند، از این‌رو کلام شیعه تفاوت چندانی با فلسفهٔ آن ندارد. به کلام حکیم لاهیجی در گوهر مراد در تعریف فلسفه توجه کنید: (تحصیل معارف حقیقیه و اثبات احکام یقینیه برای اعیان موجودات بر نهجی که موافق نفس‌الامر بوده باشد، از راه دلایل و براهین عقلیه صرفه که منتهی شود به بدیهیات که هیچ عقلی را در قبول آن توقفی و ایستادگی نباشد، بی‌آنکه موافقت‌یا مخالفت ‌وضعی از اوضاع یا ملتی از ملل را در آن مدخلی بود و تاثیری باشد، طریقهٔ حکما بود، و علم حاصل شده به این طریق را در اصطلاح علما علم حکمت گویند. چون متکلمان شیعه همگی فیلسوف بوده‌اند، از این‌رو کلام شیعه تفاوت چندانی با فلسفهٔ آن ندارد. کسانی همچون خواجه نصیر‌الدین طوسی و حکیم لاهیجی در وهله نخست فیلسوف بوده‌اند و با همان بیان و توان فلسفی به علم کلام پرداخته‌اند. به همین جهت است که در کلام شیعه از جدل پرهیز می‌شود و از شیوه برهان در استلالها استفاده می‌گردد. از سوی دیگر کتابهای فلسفه حکمای شیعه به نتایج کلامی می‌رسد و عقاید اسلامی و حتی شیعی را (همانند اثبات امر بین امرین در بحث جبر و اختیار) در نهایت به اثبات می‌رساند. وجود بخش امورعامه در کتابهای مهم کلامی شیعه گواه همین مطلب است. سخن پایانی با توجه به مطالب گفته شده روشن می شود که کلام با فلسفه بسیار نزدیک گشته است از این رو نمی توان کتابی کلامی معرفی کرد که در آن از مفاهیم و اصول و مطالب فلسفی خبری نباشد. البته افرادی که به مباحث کلامی علاقه مند هستند می توانند به کتابهای که نویسندگانشان سعی کردنند مباحث کلامی و فلسفی را با زبانی روان و شیوا عرضه کنند مراجعه نمایند کتابهایی چون تفسیر موضوعی از آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله جوادی آملی و نیز کتابهای نویسندگانی مانند : 1- شهید مطهری ، 2- شهید صدر، 3- محمد تقی مصباح یزدی ، 4- آیت الله جوادی آملی ، 5- آیت الله مکارم شیرازی ، 6- آیت الله جعفر سبحانی 7- دکتر سید محمد تیجانی سماوی
عنوان سوال:

کتب کلامی معرفی فرمایید که مرا از خواندن تخصصی منطق و فلسفه بی نیاز کند؟


پاسخ:

کتب کلامی معرفی فرمایید که مرا از خواندن تخصصی منطق و فلسفه بی نیاز کند؟


در ابتدای سخن بهتر است کمی در مورد تفاوت فلسفه با کلام سخن بگوییم و نیز به وضعیت کلام و فلسفه در میان شیعیان اشاره کنیم تا مطلب مورد نظر روشن گردد. باید خاطر نشان کرد که فلسفه با کلام در هدف و روش و ابزار بکار گیری و در برآوردن مقصودشان و موضوع مورد بحثشان از یکدیگر متفاوت می گردند. مقصد و هدف علم کلام اثبات عقدیده یا نظری خاص است بدین معنا که متکلم ابتدا به عقیده و نظری ملتزم و معتقد می گردد و سپس برای تحکیم و معرفی آن به دیگران از روش استدلال بهره می گیرد. کلام گذشته از آن که از روش برهان بهره می‌برد ، از جدل نیز در استدلالهایش استفاده می‌کند. جدل قیاسی است که از مقدمات مشهور وظنی برای حصول نتیجه استفاده می‌کند. زیرا هدف علم کلام در بعضی از مباحث، ساکت کردن خصم و مجاب کردن اوست و برای رسیدن به این هدف گاهی از مفروضات خصم برای مجاب کردن او استفاده می‌کند، هرچند ممکن است که آن مفروضات خود مورد پذیرش نباشند. اما فلسفه ، ادعایش این است که تنها در پی یافتن حقیقت است و سعی اش بر این است تا بدون پیش داوری به بررسی دلایل و اقامه برهان بپردازد که در این راه ممکن است در پایان به نظری برخلاف عقیده خویش دست یابد. روش فلسفه، برهان است. به این معنا که فلسفه برای اثبات مسائلش تنها از برهان استفاده می‌کند و به هیچ وجه برای یک فیلسوف استفاده از سایر روشهای استدلالی از جمله جدل، جایز نیست. برهان، قیاس منتِج یقین است و یقین منطقی نیز با یقین روانشناختی متفاوت است. یقین منطقی نسبت به یک قضیه عبارت است از حکم به ثبوت محمول برای موضوع و حکم بالقوه (قوهٔ نزدیک به فعل) به محال بودن عدم ثبوت محمول برای موضوع. معنای این سخن آن است که در یقین منطقی علاوه برآن که ثبوت صد در صد محمول برای موضوع را می‌پذیریم باید محال بودن عدم ثبوت محمول برای موضوع را هم بپذیریم وگرنه قضیهٔ ما از برهانی بودن خارج می‌شود.
کلام از فلسفه هم در موضوع و هم در روش و هم در هدف جداست. موضوع فلسفه، موجود بما هو موجود است. یعنی در فلسفه از عوارض ذاتی موجود مطلق بحث می‌شود. اما موضوع کلام ، عقاید دینی است ( و یا به تعبیر دقیق‌تر موضوع کلام اسلامی،‌ عقاید اسلامی است
غایت و هدف فلسفه رسیدن به واقعیت و حقیقت است ، هرچند این حقیقت مورد پذیرش یک دین و اعتقاد بخصوص نباشد. یعنی اگر فیلسوف به مدد برهان به نتیجه‌ای رسید، ناگزیر است که به آن نتیجه ملتزم باشد، هرچند با عقاید رسمی و رایج زمان خود هماهنگی نداشته باشد. اما غایت و هدف متکلم، اثبات صحت یک عقیدهٔ خاص است و به همین جهت هرگز نمی‌توان فرض کرد که متکلم به نتیجه‌ای خلاف عقایدش برسد. بنابراین یک فیلسوف از ابتدای بحث هیچ موضعی نسبت به نتیجه ندارد و آن نتیجه هرچه باشد، خود را پایبند به آن می‌داند. اما متکلم از ابتدا نسبت به بحث مطرح شده موضع‌گیری می‌کند و تلاش می‌کند که مطلوب مورد پذیرش خود را با قالبهای استدلالی همراه سازد.
باید گفت که چون متکلمان شیعه همگی فیلسوف بوده‌اند، از این‌رو کلام شیعه تفاوت چندانی با فلسفهٔ آن ندارد.
به کلام حکیم لاهیجی در گوهر مراد در تعریف فلسفه توجه کنید: (تحصیل معارف حقیقیه و اثبات احکام یقینیه برای اعیان موجودات بر نهجی که موافق نفس‌الامر بوده باشد، از راه دلایل و براهین عقلیه صرفه که منتهی شود به بدیهیات که هیچ عقلی را در قبول آن توقفی و ایستادگی نباشد، بی‌آنکه موافقت‌یا مخالفت ‌وضعی از اوضاع یا ملتی از ملل را در آن مدخلی بود و تاثیری باشد، طریقهٔ حکما بود، و علم حاصل شده به این طریق را در اصطلاح علما علم حکمت گویند.
چون متکلمان شیعه همگی فیلسوف بوده‌اند، از این‌رو کلام شیعه تفاوت چندانی با فلسفهٔ آن ندارد. کسانی همچون خواجه نصیر‌الدین طوسی و حکیم لاهیجی در وهله نخست فیلسوف بوده‌اند و با همان بیان و توان فلسفی به علم کلام پرداخته‌اند. به همین جهت است که در کلام شیعه از جدل پرهیز می‌شود و از شیوه برهان در استلالها استفاده می‌گردد. از سوی دیگر کتابهای فلسفه حکمای شیعه به نتایج کلامی می‌رسد و عقاید اسلامی و حتی شیعی را (همانند اثبات امر بین امرین در بحث جبر و اختیار) در نهایت به اثبات می‌رساند. وجود بخش امورعامه در کتابهای مهم کلامی شیعه گواه همین مطلب است.
سخن پایانی
با توجه به مطالب گفته شده روشن می شود که کلام با فلسفه بسیار نزدیک گشته است از این رو نمی توان کتابی کلامی معرفی کرد که در آن از مفاهیم و اصول و مطالب فلسفی خبری نباشد. البته افرادی که به مباحث کلامی علاقه مند هستند می توانند به کتابهای که نویسندگانشان سعی کردنند مباحث کلامی و فلسفی را با زبانی روان و شیوا عرضه کنند مراجعه نمایند کتابهایی چون تفسیر موضوعی از آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله جوادی آملی و نیز کتابهای نویسندگانی مانند :
1- شهید مطهری ، 2- شهید صدر، 3- محمد تقی مصباح یزدی ، 4- آیت الله جوادی آملی ، 5- آیت الله مکارم شیرازی ، 6- آیت الله جعفر سبحانی 7- دکتر سید محمد تیجانی سماوی





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین