ویژگی های صراط مستقیم را بررسی کنید. راه مستقیم از نظر قرآن پرستش خدا و تمسک به خدای سبحان و در راه اهل نعمت قرار گرفتن آمده است و اهل نعمت از دیدگاه قرآن و سنت همان انبیاء و صدیقین و شهدا و صالحین و امامان معصوم(ع) هستند (سوره فاتحه / 6 و 7 - آل عمران / 51 و 101 - نساء / 69 - انعام / 126). و اما راه راست چگونه محقق میشود و انسان چگونه میتواند در آن راه بیافتد. در این باره توضیح آیتالله جوادی آملی تقدیم میگردد (قرآن در قرآن، تفسیر موضوعی قرآن، رسالت قرآن، ص 199 - 203 و 214 تا 216). صراط مستقیم، تنها راه هدایت انسان موجودی ایستا و بیحرکت نیست بلکه سالک و رونده است و مقصود این حرکت و سلوک نیز (لقاءالله) است. قرآن کریم خطاب به همه انسانها میفرماید: یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه. همه افراد بشر، مؤمن و کافر (مسافر الی الله) هستند و همگی آنان به ملاقات پروردگارشان خواهند رسید، با این تفاوت که مؤمنان، جمال و مهر حق را ملاقات میکنند و کافران جلال و قهر او را. یکی خدا را به وصف (ارحمالراحمین) ملاقات میکند و دیگری او را به وصف (اشدالمعاقبین) مییابد. طریق و راه رسیدن به خداوند و ملاقات او نامحدود است و انسان از هر راهی که برود به خدا میرسد و در بین همه راههایی که انسان میتواند طی کند و به خداوند برسد، تنها یک راه (صراط مستقیم) و راه هدایت است و دیگر راهها، اعوجاجی و منحرفند. اگر کسی در راه درست و در صراط مستقیم حرکت کند در پایان راه به خدای (ارحمالراحمین) میرسد و اگر از بیراهه برود، باز هم به همان خدا میرسد ولی با صفت (اشد المعاقبین). صراط مستقیم و نیز راههای انحرافی را کتب آسمانی و خصوصا قرآن کریم معرفی کردهاند (انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا) و این انسان است که باید خودش راه مستقیم را انتخاب کند، یا از طریق نهر بزرگ صراط مستقیم به عمق دریا برسد و یا از طریق جویبارهای پیچ در پیچ برود و در کنارههای دریا بماند. صراط مستقیم، نزدیکترین و سالمترین راه رسیدن به خداوند است، بزرگراه آشکار هدایت است که هیچگونه شک و تردید و ابهامی در آن وجود ندارد و اگر انسانی از صراط مستقیم خارج میشود به خاطر وجود نقص در این راه نیست بلکه به دلیل ضعف خود او و وسوسهی شیطان است. (صراط) همان بزرگراه آشکار و روشن را میگویند و (مستقیم) به چیزی گفته میشود که نقص و کجی و اعوجاج درونی نداشته باشد. اگر راهی هموار نباشد و بخشی از آن فراز داشته باشد و بخشی نشیب، برخی از مقاطع آن قابل رفتن باشد و برخی غیر قابل رفتن، یک دست و یکسان نیست و نمیتواند صراط مستقیم باشد. (صراط مستقیم) راهی است که خدای سبحان برای هدایت انسان معین کرده و آغاز این راه در درون فطرت الهی همه انسانهاست و پایان آن لقای خداوند است. کلمه (صراط) در همه آیات قرآنی به صورت مفرد آمده و تثنیه و جمع ندارد که این خود قرینهای بر یگانگی و وحدت صراط مستقیم است. خدای سبحان - چنان که قبلاً گذشت - درباره اعجاز قرآن کریم فرمود: کتابی است که اختلاف درونی و کثرت و ناهماهنگی در آن راه ندارد و سر آن را (من عندالله) بودن قرآن بیان فرمود: (افلا یتدبرون القرآن ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا). راهی که از سوی خداوند برای هدایت بشر طراحی و تعیین شود، راهی که از خداوند واحد است و به سوی خداوند واحد هدایت میکند، چنین راهی تعددپذیر نیست و لذا فرمود: (و ان هذا صراطی مستقیما فاتبعوه ولا تتبعوا السبل) از این صراط مستقیم من تبعیت کنید و به دنبال سبل و راههای دیگر نروید. مقصود از (سبل) در این کریمه، سبل اعوجاجی و انحرافی است یعنی راههایی که برخلاف صراط مستقیم باشند. اما در مقابل راههای کج، (سبل الله) نیز هست یعنی راههایی فرعی که به صراط مستقیم منتهی میشوند. صراط مستقیم مانند خورشید است و سبل الهی نورهایی که از جهات و زوایای گوناگون به صراط مستقیم متصلند و به همین جهت میفرماید: (والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا؛ کسانی که در راه ما و برای رسیدن به لقای پروردگارشان به مجاهده میپردازند به یقین آنان را به سبل و راههای فرعی خود هدایت میکنیم. صرف این که کلمه صراط در قرآن به طور (نکره) یاد شده دلیل تعدد صراط مستقیم نیست و هر پیامبر، صراط مستقیم خود را دارد، بلکه همه مکاتب و همه آورندگان آن مکاتب بر یک صراط مستقیماند. تصویر صراط مستقیم در قرآن: قرآن کریم (صراط مستقیم) را به دو گونه ترسیم کرده؛ در برخی از آیات آن را به صورت راهی افقی تصویر نموده است و در برخی دیگر به صورت راهی عمودی. در کریمهای میفرماید: (و ان الذین لایؤمنون بالاخره عن الصراط لناکبون؛ آنان که به قیامت ایمان ندارند از صراط مستقیم منحرفند). و در کریمه دیگری میفرماید: (قل اننی هدانی ربی الی صراط مستقیم دینا قیما مله ابراهیم حنیفا). (حنیف) در مقابل (جنیف) است. اگر کسی در راهی که میرود تمام تلاشش این باشد که به سمت چپ و راست جاده گرایش داده باشد، او را جنیف میگویند. یعنی اهل جنف و گرایش به انحراف است و چنین شخصی اگر مراقب نشود، منحرف خواهد شد. اما روندهای که تمام تلاشش این است که در وسط جاده حرکت کند و این حالت را حفظ کند او را (حنیف) میگویند. این آیات کریمه، صراط مستقیم را به صورت راهی افقی ترسیم کرده که دو طرف آن انحراف است و تنها راه وسطی راه هدایت است و لذا از حضرت امیرالمؤمنین(ع) آمده است: (الیمین والشمال مضله والطریق الوسطی هی الجاده علیها باقی الکتاب و آثار النبوه...؛ چپ و راست گمراهی است و راه وسطی همان جاده و صراط مستقیم است و دو طرف آن ضلالت است و تمام کتابهای آسمانی و آثار نبوت پیامبران بر همان صراط است). و در سوره (طه) به جای صفت (مستقیم) صفت (سوی) را برای صراط ذکر میفرماید: (قل کل متربّص فتربصوا فستعلمون من اصحاب الصراط السوی و من اهتدی ؛ ای پیامبر بگو به مخالفان که: مترصد و منتظر باشید که به زودی خواهید دانست چه کسی از اصحاب صراط سوی است و چه کسی هدایت یافته است). (صراط سوی) یعنی بزرگراه هدایتی که در حالت توسط و اعتدال قرار دارد و عاری از هرگونه انحراف است. در آیه کریمه دیگری نیز میفرماید: (افمن یمشی مکبا علی وجهه اهدی امن یمشی سویا علی صراط مستقیم ؛ آیا آن که بیراهه میرود و افتان و خیزان و بر روی خود حرکت میکند هدایت یافتهتر است یا آن که به صورت سوی و در صراط مستقیم حرکت میکند؟). قرآن کریم تصویر دقیقتری را نیز از صراط مستقیم ارائه کرده که همان تصویر (عمودی و صعودی) آن است. در آیهای میفرماید: طغیان و تجاوز نکنید؛ زیرا هر کس طغیان کند، غضب من بر او حلال میگردد و در او حلول میکند و هر کس که مستحق عذاب من گردد، سقوط خواهد کرد (ولا تطغوا فیه فیحل علیکم غضبی و من یحلل علیه غضبی فقد هوی). (هُوِی) که مصدر فعل (هوی) است، به معنای سقوط و فرو افتادن است و سقوط در مسیر و طریق عمودی رخ میدهد نه در راه افقی. مثلاً وقتی که انسان از طنابی بالا میرود اگر رها شده بیفتد میگویند سقوط کرده و آنگاه که بر جاده افقی حرکت میکند، رهایی و جدایی وی را انحراف میگویند. قرآن کریم، انسان را در حال صعود به سوی خداوند میداند لذا میفرماید: (واعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا) چون خداوند عَلیّ و متعالی است و طنابی که از طرف او آویخته شده از بالا به پایین است، اعتصام به آن طناب برای صعود به بالاست. البته در طناب صاعد نیز انحراف به چپ یا راست مطرح است، لیکن انحراف از آن همراه با سقوط است. تعبیر قرآن درباره کلمه طیبه نیز همین است که صعود میکند و به سوی خدا بالا میرود (من کان یرید العزه فلله العزه جمیعا الیه یصعد الکلم الطیب والعمل الصالح یرفعه) یعنی اگر کسی عزت و بزرگی را میخواهد باید بداند که همه عزت از خدا و نزد خداست و اگر کسی میخواهد به این عزت برسد، عقاید پاک و طوبی و عمل صالح است که راه تکامل عمودی را میتوان با آن طی کرد و بالا رفت تا عنداللهی شد و به نزد خداوند رسید و آنگاه جلوهای از عزت خداوند نصیب او میشود. قرآن وعترت، دو ظهور صراط مستقیم: قرآن کریم، صراط مستقیم را دین قیمی میداند که خود ایستاده و پیروان خود را به ایستادگی میرساند. خدای سبحان به پیامبر اکرم(ص) میفرماید: (قل انی هدانی ربی الی صراط مستقیم دینا قیما مله ابراهیم حنیفا ؛ ای پیامبر بگو به درستی که پروردگارم مرا به صراط مستقیمی دعوت نموده که دین قیم است به دینی که خود ایستاده و هم پیروانش را به ایستادگی میرساند که همان روش حنیف و متعادل و میانه ابراهیم خلیل(س) باشد). همه ادیان الهی صراط مستقیم هستند، لیکن چون برجستهترین روش را ابراهیم خلیل(ع) نشان داده، قرآن کریم دین را به روش او نسبت میدهد و چون صراط مستقیم دین الهی است.قرآن کریم که بیان کننده دین الهی است، و امام معصوم(س) که قرآن ناطق و قرآن ممثّل است هر دو صراط مستقیماند وازاینرو در روایات، صراط مستقیم بر قرآن و بر امام تطبیق شده است. همانطور که گفته شد، صراط مستقیم بزرگراه آشکار و نزدیکترین راه حنیف و متعادل به سوی خداوند است و اگر بر قرآن و امام معصوم تطبیق شده برای آن است که هر کس به دنبال این دو حرکت کند، یقینا با سلامتی به مقصدش میرسد. از امام صادق(ع) درباره صراط سؤال شد ، آن حضرت فرمودند: (هو الطریق الی معرفه الله و هذا صراطان صراط فی الدنیا و صراط فی الاخره و اما الصراط الذی فی الدنیا فهو الامام المفترض الطاعه، من عرفه فی الدنیا و اقتدی بهداه مر علی الصراط الذی هو جسر جهنم فی الاخره و من لم یعرفه فی الدنیا ضلّت قدمه عن الصراط فی الاخره و تردی فی جهنم ؛ صراط راه رسیدن به معرفهالله است. صراطی در دنیا داریم و صراطی در آخرت. آن صراطی که در دنیاست، همان امام واجبالاطاعة است که هر کس در دنیا او را بشناسد و به هدایت او اقتدا کند، در آخرت از روی صراطی که پلی است بر روی جهنم عبور میکند و کسی که امام را در دنیا نشناسد، پایش از صراط آخرت میلغزد و به جهنم میافتد). صراط در قیامت به صورت پلی در خواهد آمد که بر روی جهنم قرار دارد و انسان به ناچار باید از روی آن عبور کند. آن کس که در دنیا صراط مستقیم را به آسانی و با رغبت در درون خود پیمود، پیرو قرآن و مطیع امام و از اصحاب صراط السوی بود، آنجا هم (کالبرق الخاطف) (برق جهنده) از این پل میگذرد و مشکلی ندارد ولی اگر در دنیا گاهی اهل دیانت بود و گاهی اهل انحراف نتیجهاش، این است که در آن صراط هم گاهی میافتد و گاه برمیخیزد. در دنیا چنین است، تا رحمت الهی در آخرت با او چه کند. لازم است توجه شود که صراط مستقیم بیش از یکی نیست، لیکن آن واحد حقیقی گاهی به صورت کتاب تدوینی ظهور میکند مانند قرآن و زمانی به صورت کتاب تکوینی جلوهگر میشود، مانند عترت، چون معصومین(ع) یک نورند و حقیقت قرآن هم خلق رسول اکرم است، پس حقیقت قرآن همان خلق اهل بیت عصمت(ع) خواهد بود و عصاره آن در قیامت ظهور ویژه ای دارد که برای اهل محشر متمثل میشود. قرآن و عترت، حبل الهیاند: سیر تکاملی انسان به سوی خداوند سیری صعودی است، از همینرو خدای سبحان میفرماید: (واعتصموا بحبل الله جمیعا ولاتفرقوا ؛ همه با هم به حبل خدا معتصم شوید. کوهنوردان برای صعود بر صخرههای بلند، نیازمند طناب و دستگیره هستند تا سقوط نکنند). در آیه کریمه دیگری میفرماید: (و من یعتصم بالله فقد هدی الی صراط مستقیم ؛ هر کس به خداوند و به حبل و دین او اعتصام جوید به طور قطع به صراط مستقیم هدایت میشود). (حبلالله) همان دین خداست که از عقاید و اخلاق و احکام تشکیل شده است و دین، حقیقت واحدی است که در قرآن و عترت ظهور کرده و قرآن و عترت بیان تفصیلی رسول اکرم(ص) هستند در بعضی از نقلهای حدیث متواتر و مشهور (ثقلین) آمده است که (هما حبلان) یعنی این دو، کتاب و عترت، حبل الهی هستند. بیشتر مفسران، معتقدند که منظور از کسانی که خداوند به آنان نعمت داده (انعمت علیهم) افرادی هستند که داخل در (صراط مستقیم)اند این اشخاص پیامبران، صدیقین، شهیدان و صالحاناند که خداوند لزوم دوستی و وجوب متابعت از آنانرا در پیمودن راه به مسلمانان گوشزد کرده است: و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین وحسن اولئک رفیقا؛ کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند، [در روز رستاخیز [همنشینی کسانی خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمامکرده است؛ از پیامبر و صدّیقان و شهیدان و صالحان؛ و آنان رفیقهای خوبیاند، (نساء، آیه 69). از کلمه (مع) و حسن اولئک رفیقا استفاده میشود که مرتبه آنان، بالاتر از مرتبه مؤمنان است؛ زیرا امر به متابعت مؤمنان از ایشان، بدون علوّ درجه آنها، امکانناپذیر است. بنابراین جا دارد دینداران، از خدا بخواهند که آنان را به مسیررهروان راه راست، هدایت فرماید، (ر.ک: علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 1، ص 28، مجمع البیان، ج 1، ص 70). علت برتری این افراد، شاید به دلیل (علم) آنان است که در قرآن به آن اشاره شده است: یرفع الله الذین امنوا منکم و الذین اوتوا العلم درجات؛ خداوند مؤمنان وافرادی را که دارای علماند، به درجاتی بر سایرین ترفیع میدهد، (مجادله، آیه 11). شاید به دلیل دارا بودن صفات مذکور در آیه 55 سوره (مائده) است: انما ولیکمالله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکاة و هم راکعون؛ سرپرست و ولی شما، تنها خداست و پیامبر او و آنانکه ایمان آوردهاند؛ همانها که نماز را بر پای میدارند و در حال رکوع زکات میدهند، (تفسیر المیزان، ج 1، صص 29 و 32). در آیات دیگر قرآن، نشانه اصلی صادقان چنین بیان شده است: ایمان کامل به همه مقدسات و اطاعت از فرمان خدا در تمام زمینهها (به خصوص نماز، زکات، انفاق)، استقامت در جهاد، بردباری در مقابل مشکلات و... از مجموع این آیات نتیجه میگیریم که مسلمانان موظفاند با کسانی باشند که از نظر ایمان و تقوا، در درجه برتر، و از نظر علم، عمل، استقامت و جهاد، در بالاترین سطح قرار دارند. بدیهی است که روشنترین مصادیق این اوصاف، جز معصومین(ع) کسی دیگر نمیتواند باشد. و بنا بر قولی؛ نعمت، نعمت (ولایت) است (المیزان، ج 1، ص 33 و ج 4، ص 418، ذیل آیه 69 سوره نساء). برای آگاهی بیشتر از معنای ولایت ر.ک: ولایت در قرآن، آیت الله جوادی آملی. اما مغضوب علیهم و ضالین کیانند؟ از موارد استعمال این دو کلمه در قرآن مجید استفاده می شود که (مغضوب علیهم) مرحله ای سخت تر و بدتر از (ضالین) است. به تعبیر دیگر (ضالین) گمراهان عادی هستند و (مغضوب علیهم) گمراهان لجوج و یا منافقان. به هر حال (مغضوب علیهم) آنها هستند که علاوه بر کفر، راه لجاجت و عناد و دشمنی با حق را می پیمایند و در صورت امکان حتی از اذیت و آزار رهبران الهی و پیامبران نیز فروگذار نمی کنند. گروهی از مفسران عقیده دارند که (ضالین) منحرفین از نصارا و (مغضوب علیهم) منحرفین از یهودند. این برداشت به خاطر موضع گیری های خاص این دو گروه در برابر دعوت اسلام می باشد. زیرا منحرفان یهود، کینه و عداونت خاصی نسبت به دعوت اسلام نشان می دادند ولی منحرفان از نصارا که موضعشان در برابر اسلام تا این حد سرسختانه نبود، تنها در شناخت آیین حق گرفتار گمراهی شده بودند و لذا از (ضالین) می باشند. البته این تعبیر از قبیل تطبیق کلی بر فرد است نه انحصار مفهوم مغضوب علیهم و یا ضالین در این دسته از یهود و نصارا. در احادیث نیز در موارد زیادی (مغضوب علیهم) به یهود و (ضالین) به منحرفان نصارا تفسیر شده است. این احتمال نیز وجود دارد که (ضالین) به گمراهانی اشاره می کند که اصراری بر گمراه ساختن دیگران ندارند در حالی که (مغضوب علیهم) کسانی هستند که هم گمراهند وهم گمراهگر و با همه قوا می کوشند دیگران را همرنگ خود سازند.
صراط مستقیم چه ویژگی هایی دارد؟
ویژگی های صراط مستقیم را بررسی کنید.
راه مستقیم از نظر قرآن پرستش خدا و تمسک به خدای سبحان و در راه اهل نعمت قرار گرفتن آمده است و اهل نعمت از دیدگاه قرآن و سنت همان انبیاء و صدیقین و شهدا و صالحین و امامان معصوم(ع) هستند (سوره فاتحه / 6 و 7 - آل عمران / 51 و 101 - نساء / 69 - انعام / 126). و اما راه راست چگونه محقق میشود و انسان چگونه میتواند در آن راه بیافتد. در این باره توضیح آیتالله جوادی آملی تقدیم میگردد (قرآن در قرآن، تفسیر موضوعی قرآن، رسالت قرآن، ص 199 - 203 و 214 تا 216).
صراط مستقیم، تنها راه هدایت
انسان موجودی ایستا و بیحرکت نیست بلکه سالک و رونده است و مقصود این حرکت و سلوک نیز (لقاءالله) است. قرآن کریم خطاب به همه انسانها میفرماید: یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه. همه افراد بشر، مؤمن و کافر (مسافر الی الله) هستند و همگی آنان به ملاقات پروردگارشان خواهند رسید، با این تفاوت که مؤمنان، جمال و مهر حق را ملاقات میکنند و کافران جلال و قهر او را. یکی خدا را به وصف (ارحمالراحمین) ملاقات میکند و دیگری او را به وصف (اشدالمعاقبین) مییابد. طریق و راه رسیدن به خداوند و ملاقات او نامحدود است و انسان از هر راهی که برود به خدا میرسد و در بین همه راههایی که انسان میتواند طی کند و به خداوند برسد، تنها یک راه (صراط مستقیم) و راه هدایت است و دیگر راهها، اعوجاجی و منحرفند. اگر کسی در راه درست و در صراط مستقیم حرکت کند در پایان راه به خدای (ارحمالراحمین) میرسد و اگر از بیراهه برود، باز هم به همان خدا میرسد ولی با صفت (اشد المعاقبین). صراط مستقیم و نیز راههای انحرافی را کتب آسمانی و خصوصا قرآن کریم معرفی کردهاند (انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا) و این انسان است که باید خودش راه مستقیم را انتخاب کند، یا از طریق نهر بزرگ صراط مستقیم به عمق دریا برسد و یا از طریق جویبارهای پیچ در پیچ برود و در کنارههای دریا بماند. صراط مستقیم، نزدیکترین و سالمترین راه رسیدن به خداوند است، بزرگراه آشکار هدایت است که هیچگونه شک و تردید و ابهامی در آن وجود ندارد و اگر انسانی از صراط مستقیم خارج میشود به خاطر وجود نقص در این راه نیست بلکه به دلیل ضعف خود او و وسوسهی شیطان است. (صراط) همان بزرگراه آشکار و روشن را میگویند و (مستقیم) به چیزی گفته میشود که نقص و کجی و اعوجاج درونی نداشته باشد. اگر راهی هموار نباشد و بخشی از آن فراز داشته باشد و بخشی نشیب، برخی از مقاطع آن قابل رفتن باشد و برخی غیر قابل رفتن، یک دست و یکسان نیست و نمیتواند صراط مستقیم باشد. (صراط مستقیم) راهی است که خدای سبحان برای هدایت انسان معین کرده و آغاز این راه در درون فطرت الهی همه انسانهاست و پایان آن لقای خداوند است. کلمه (صراط) در همه آیات قرآنی به صورت مفرد آمده و تثنیه و جمع ندارد که این خود قرینهای بر یگانگی و وحدت صراط مستقیم است. خدای سبحان - چنان که قبلاً گذشت - درباره اعجاز قرآن کریم فرمود: کتابی است که اختلاف درونی و کثرت و ناهماهنگی در آن راه ندارد و سر آن را (من عندالله) بودن قرآن بیان فرمود: (افلا یتدبرون القرآن ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا). راهی که از سوی خداوند برای هدایت بشر طراحی و تعیین شود، راهی که از خداوند واحد است و به سوی خداوند واحد هدایت میکند، چنین راهی تعددپذیر نیست و لذا فرمود: (و ان هذا صراطی مستقیما فاتبعوه ولا تتبعوا السبل) از این صراط مستقیم من تبعیت کنید و به دنبال سبل و راههای دیگر نروید. مقصود از (سبل) در این کریمه، سبل اعوجاجی و انحرافی است یعنی راههایی که برخلاف صراط مستقیم باشند. اما در مقابل راههای کج، (سبل الله) نیز هست یعنی راههایی فرعی که به صراط مستقیم منتهی میشوند.
صراط مستقیم مانند خورشید است و سبل الهی نورهایی که از جهات و زوایای گوناگون به صراط مستقیم متصلند و به همین جهت میفرماید: (والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا؛ کسانی که در راه ما و برای رسیدن به لقای پروردگارشان به مجاهده میپردازند به یقین آنان را به سبل و راههای فرعی خود هدایت میکنیم. صرف این که کلمه صراط در قرآن به طور (نکره) یاد شده دلیل تعدد صراط مستقیم نیست و هر پیامبر، صراط مستقیم خود را دارد، بلکه همه مکاتب و همه آورندگان آن مکاتب بر یک صراط مستقیماند. تصویر صراط مستقیم در قرآن: قرآن کریم (صراط مستقیم) را به دو گونه ترسیم کرده؛ در برخی از آیات آن را به صورت راهی افقی تصویر نموده است و در برخی دیگر به صورت راهی عمودی. در کریمهای میفرماید: (و ان الذین لایؤمنون بالاخره عن الصراط لناکبون؛ آنان که به قیامت ایمان ندارند از صراط مستقیم منحرفند). و در کریمه دیگری میفرماید: (قل اننی هدانی ربی الی صراط مستقیم دینا قیما مله ابراهیم حنیفا). (حنیف) در مقابل (جنیف) است. اگر کسی در راهی که میرود تمام تلاشش این باشد که به سمت چپ و راست جاده گرایش داده باشد، او را جنیف میگویند. یعنی اهل جنف و گرایش به انحراف است و چنین شخصی اگر مراقب نشود، منحرف خواهد شد. اما روندهای که تمام تلاشش این است که در وسط جاده حرکت کند و این حالت را حفظ کند او را (حنیف) میگویند. این آیات کریمه، صراط مستقیم را به صورت راهی افقی ترسیم کرده که دو طرف آن انحراف است و تنها راه وسطی راه هدایت است و لذا از حضرت امیرالمؤمنین(ع) آمده است: (الیمین والشمال مضله والطریق الوسطی هی الجاده علیها باقی الکتاب و آثار النبوه...؛ چپ و راست گمراهی است و راه وسطی همان جاده و صراط مستقیم است و دو طرف آن ضلالت است و تمام کتابهای آسمانی و آثار نبوت پیامبران بر همان صراط است). و در سوره (طه) به جای صفت (مستقیم) صفت (سوی) را برای صراط ذکر میفرماید: (قل کل متربّص فتربصوا فستعلمون من اصحاب الصراط السوی و من اهتدی ؛ ای پیامبر بگو به مخالفان که: مترصد و منتظر باشید که به زودی خواهید دانست چه کسی از اصحاب صراط سوی است و چه کسی هدایت یافته است). (صراط سوی) یعنی بزرگراه هدایتی که در حالت توسط و اعتدال قرار دارد و عاری از هرگونه انحراف است.
در آیه کریمه دیگری نیز میفرماید: (افمن یمشی مکبا علی وجهه اهدی امن یمشی سویا علی صراط مستقیم ؛ آیا آن که بیراهه میرود و افتان و خیزان و بر روی خود حرکت میکند هدایت یافتهتر است یا آن که به صورت سوی و در صراط مستقیم حرکت میکند؟). قرآن کریم تصویر دقیقتری را نیز از صراط مستقیم ارائه کرده که همان تصویر (عمودی و صعودی) آن است. در آیهای میفرماید: طغیان و تجاوز نکنید؛ زیرا هر کس طغیان کند، غضب من بر او حلال میگردد و در او حلول میکند و هر کس که مستحق عذاب من گردد، سقوط خواهد کرد (ولا تطغوا فیه فیحل علیکم غضبی و من یحلل علیه غضبی فقد هوی). (هُوِی) که مصدر فعل (هوی) است، به معنای سقوط و فرو افتادن است و سقوط در مسیر و طریق عمودی رخ میدهد نه در راه افقی. مثلاً وقتی که انسان از طنابی بالا میرود اگر رها شده بیفتد میگویند سقوط کرده و آنگاه که بر جاده افقی حرکت میکند، رهایی و جدایی وی را انحراف میگویند. قرآن کریم، انسان را در حال صعود به سوی خداوند میداند لذا میفرماید: (واعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا) چون خداوند عَلیّ و متعالی است و طنابی که از طرف او آویخته شده از بالا به پایین است، اعتصام به آن طناب برای صعود به بالاست. البته در طناب صاعد نیز انحراف به چپ یا راست مطرح است، لیکن انحراف از آن همراه با سقوط است. تعبیر قرآن درباره کلمه طیبه نیز همین است که صعود میکند و به سوی خدا بالا میرود (من کان یرید العزه فلله العزه جمیعا الیه یصعد الکلم الطیب والعمل الصالح یرفعه) یعنی اگر کسی عزت و بزرگی را میخواهد باید بداند که همه عزت از خدا و نزد خداست و اگر کسی میخواهد به این عزت برسد، عقاید پاک و طوبی و عمل صالح است که راه تکامل عمودی را میتوان با آن طی کرد و بالا رفت تا عنداللهی شد و به نزد خداوند رسید و آنگاه جلوهای از عزت خداوند نصیب او میشود. قرآن وعترت، دو ظهور صراط مستقیم: قرآن کریم، صراط مستقیم را دین قیمی میداند که خود ایستاده و پیروان خود را به ایستادگی میرساند. خدای سبحان به پیامبر اکرم(ص) میفرماید: (قل انی هدانی ربی الی صراط مستقیم دینا قیما مله ابراهیم حنیفا ؛ ای پیامبر بگو به درستی که پروردگارم مرا به صراط مستقیمی دعوت نموده که دین قیم است به دینی که خود ایستاده و هم پیروانش را به ایستادگی میرساند که همان روش حنیف و متعادل و میانه ابراهیم خلیل(س) باشد). همه ادیان الهی صراط مستقیم هستند، لیکن چون برجستهترین روش را ابراهیم خلیل(ع) نشان داده، قرآن کریم دین را به روش او نسبت میدهد و چون صراط مستقیم دین الهی است.قرآن کریم که بیان کننده دین الهی است، و امام معصوم(س) که قرآن ناطق و قرآن ممثّل است هر دو صراط مستقیماند وازاینرو در روایات، صراط مستقیم بر قرآن و بر امام تطبیق شده است.
همانطور که گفته شد، صراط مستقیم بزرگراه آشکار و نزدیکترین راه حنیف و متعادل به سوی خداوند است و اگر بر قرآن و امام معصوم تطبیق شده برای آن است که هر کس به دنبال این دو حرکت کند، یقینا با سلامتی به مقصدش میرسد. از امام صادق(ع) درباره صراط سؤال شد ، آن حضرت فرمودند: (هو الطریق الی معرفه الله و هذا صراطان صراط فی الدنیا و صراط فی الاخره و اما الصراط الذی فی الدنیا فهو الامام المفترض الطاعه، من عرفه فی الدنیا و اقتدی بهداه مر علی الصراط الذی هو جسر جهنم فی الاخره و من لم یعرفه فی الدنیا ضلّت قدمه عن الصراط فی الاخره و تردی فی جهنم ؛ صراط راه رسیدن به معرفهالله است. صراطی در دنیا داریم و صراطی در آخرت. آن صراطی که در دنیاست، همان امام واجبالاطاعة است که هر کس در دنیا او را بشناسد و به هدایت او اقتدا کند، در آخرت از روی صراطی که پلی است بر روی جهنم عبور میکند و کسی که امام را در دنیا نشناسد، پایش از صراط آخرت میلغزد و به جهنم میافتد). صراط در قیامت به صورت پلی در خواهد آمد که بر روی جهنم قرار دارد و انسان به ناچار باید از روی آن عبور کند. آن کس که در دنیا صراط مستقیم را به آسانی و با رغبت در درون خود پیمود، پیرو قرآن و مطیع امام و از اصحاب صراط السوی بود، آنجا هم (کالبرق الخاطف) (برق جهنده) از این پل میگذرد و مشکلی ندارد ولی اگر در دنیا گاهی اهل دیانت بود و گاهی اهل انحراف نتیجهاش، این است که در آن صراط هم گاهی میافتد و گاه برمیخیزد. در دنیا چنین است، تا رحمت الهی در آخرت با او چه کند.
لازم است توجه شود که صراط مستقیم بیش از یکی نیست، لیکن آن واحد حقیقی گاهی به صورت کتاب تدوینی ظهور میکند مانند قرآن و زمانی به صورت کتاب تکوینی جلوهگر میشود، مانند عترت، چون معصومین(ع) یک نورند و حقیقت قرآن هم خلق رسول اکرم است، پس حقیقت قرآن همان خلق اهل بیت عصمت(ع) خواهد بود و عصاره آن در قیامت ظهور ویژه ای دارد که برای اهل محشر متمثل میشود. قرآن و عترت، حبل الهیاند: سیر تکاملی انسان به سوی خداوند سیری صعودی است، از همینرو خدای سبحان میفرماید: (واعتصموا بحبل الله جمیعا ولاتفرقوا ؛ همه با هم به حبل خدا معتصم شوید. کوهنوردان برای صعود بر صخرههای بلند، نیازمند طناب و دستگیره هستند تا سقوط نکنند). در آیه کریمه دیگری میفرماید: (و من یعتصم بالله فقد هدی الی صراط مستقیم ؛ هر کس به خداوند و به حبل و دین او اعتصام جوید به طور قطع به صراط مستقیم هدایت میشود). (حبلالله) همان دین خداست که از عقاید و اخلاق و احکام تشکیل شده است و دین، حقیقت واحدی است که در قرآن و عترت ظهور کرده و قرآن و عترت بیان تفصیلی رسول اکرم(ص) هستند در بعضی از نقلهای حدیث متواتر و مشهور (ثقلین) آمده است که (هما حبلان) یعنی این دو، کتاب و عترت، حبل الهی هستند. بیشتر مفسران، معتقدند که منظور از کسانی که خداوند به آنان نعمت داده (انعمت علیهم) افرادی هستند که داخل در (صراط مستقیم)اند این اشخاص پیامبران، صدیقین، شهیدان و صالحاناند که خداوند لزوم دوستی و وجوب متابعت از آنانرا در پیمودن راه به مسلمانان گوشزد کرده است: و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین وحسن اولئک رفیقا؛ کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند، [در روز رستاخیز [همنشینی کسانی خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمامکرده است؛ از پیامبر و صدّیقان و شهیدان و صالحان؛ و آنان رفیقهای خوبیاند، (نساء، آیه 69). از کلمه (مع) و حسن اولئک رفیقا استفاده میشود که مرتبه آنان، بالاتر از مرتبه مؤمنان است؛ زیرا امر به متابعت مؤمنان از ایشان، بدون علوّ درجه آنها، امکانناپذیر است. بنابراین جا دارد دینداران، از خدا بخواهند که آنان را به مسیررهروان راه راست، هدایت فرماید، (ر.ک: علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 1، ص 28، مجمع البیان، ج 1، ص 70). علت برتری این افراد، شاید به دلیل (علم) آنان است که در قرآن به آن اشاره شده است: یرفع الله الذین امنوا منکم و الذین اوتوا العلم درجات؛ خداوند مؤمنان وافرادی را که دارای علماند، به درجاتی بر سایرین ترفیع میدهد، (مجادله، آیه 11). شاید به دلیل دارا بودن صفات مذکور در آیه 55 سوره (مائده) است: انما ولیکمالله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکاة و هم راکعون؛ سرپرست و ولی شما، تنها خداست و پیامبر او و آنانکه ایمان آوردهاند؛ همانها که نماز را بر پای میدارند و در حال رکوع زکات میدهند، (تفسیر المیزان، ج 1، صص 29 و 32).
در آیات دیگر قرآن، نشانه اصلی صادقان چنین بیان شده است: ایمان کامل به همه مقدسات و اطاعت از فرمان خدا در تمام زمینهها (به خصوص نماز، زکات، انفاق)، استقامت در جهاد، بردباری در مقابل مشکلات و... از مجموع این آیات نتیجه میگیریم که مسلمانان موظفاند با کسانی باشند که از نظر ایمان و تقوا، در درجه برتر، و از نظر علم، عمل، استقامت و جهاد، در بالاترین سطح قرار دارند. بدیهی است که روشنترین مصادیق این اوصاف، جز معصومین(ع) کسی دیگر نمیتواند باشد. و بنا بر قولی؛ نعمت، نعمت (ولایت) است (المیزان، ج 1، ص 33 و ج 4، ص 418، ذیل آیه 69 سوره نساء). برای آگاهی بیشتر از معنای ولایت ر.ک: ولایت در قرآن، آیت الله جوادی آملی.
اما مغضوب علیهم و ضالین کیانند؟ از موارد استعمال این دو کلمه در قرآن مجید استفاده می شود که (مغضوب علیهم) مرحله ای سخت تر و بدتر از (ضالین) است. به تعبیر دیگر (ضالین) گمراهان عادی هستند و (مغضوب علیهم) گمراهان لجوج و یا منافقان. به هر حال (مغضوب علیهم) آنها هستند که علاوه بر کفر، راه لجاجت و عناد و دشمنی با حق را می پیمایند و در صورت امکان حتی از اذیت و آزار رهبران الهی و پیامبران نیز فروگذار نمی کنند. گروهی از مفسران عقیده دارند که (ضالین) منحرفین از نصارا و (مغضوب علیهم) منحرفین از یهودند. این برداشت به خاطر موضع گیری های خاص این دو گروه در برابر دعوت اسلام می باشد. زیرا منحرفان یهود، کینه و عداونت خاصی نسبت به دعوت اسلام نشان می دادند ولی منحرفان از نصارا که موضعشان در برابر اسلام تا این حد سرسختانه نبود، تنها در شناخت آیین حق گرفتار گمراهی شده بودند و لذا از (ضالین) می باشند. البته این تعبیر از قبیل تطبیق کلی بر فرد است نه انحصار مفهوم مغضوب علیهم و یا ضالین در این دسته از یهود و نصارا. در احادیث نیز در موارد زیادی (مغضوب علیهم) به یهود و (ضالین) به منحرفان نصارا تفسیر شده است. این احتمال نیز وجود دارد که (ضالین) به گمراهانی اشاره می کند که اصراری بر گمراه ساختن دیگران ندارند در حالی که (مغضوب علیهم) کسانی هستند که هم گمراهند وهم گمراهگر و با همه قوا می کوشند دیگران را همرنگ خود سازند.
- [سایر] صراط مستقیم در تفسیر سوره حمد چیست؟
- [سایر] منظور از صراط مستقیم در سوره حمد چیست؟
- [سایر] عامل انحراف انسانها از صراط مستقیم الهی چیست؟ و آیا اختیاری است یا نه؟
- [سایر] در مورد صراط مستقیم که با حرکت در آن از راههای انحرافی مصون میمانیم توضیح دهید.
- [سایر] در نماز می خوانیم "اهدنا الصراط المستقیم" در عین حال امام علی (ع) که خود صراط مستقیم است و دیگران باید در این مسیر از ایشان تبعیت کنند نیز در نماز خود همین صراط مستقیم را از خدا می خواهد؛ چرا ایشان همین را از خدا می خواهند؟ یا آن چیزی که ایشان می خواهند متفاوت است؟
- [سایر] در نماز می خوانیم: "صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیرْ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ". منظور از انعمت، مغضوبین و ضالین چه کسانی هستند و چه ویژگی هایی دارند؟
- [سایر] شبهه: پلورالیسم دینی از منابع دینی قابل استنباط هست و اسلام صراط های مستقیم را برای سعادت بشر تایید می نماید.
- [سایر] شبهه: پلورالیسم دینی از منابع دینی قابل استنباط هست و اسلام صراط های مستقیم را برای سعادت بشر تایید می نماید.
- [سایر] درباره پل صراط در قیامت توضیح دهید. اینکه گفته می شود پل صراط بسیار باریک است! یعنی چه؟
- [سایر] نور صراط چیست؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر کسره و فتحه کلمهای را نداند، باید یاد بگیرد؛ ولی اگر کلمهای را که وقف کردن آخر آن جایز است همیشه وقف کند، یاد گرفتن کسره و فتحه آن لازم نیست و نیز اگر نداند مثلاً کلمهای با (س) است یا با (ص)، باید یاد بگیرد و چنانچه دو نوع یا بیشتر بخواند مثل آن که در (اِهْدِنا الصِّراطَ المُسْتَقیم)، مستقیم را یک مرتبه با سین و یک مرتبه با صاد بخواند نماز او باطل است، مگر آن که در کلمهای هر دو نوع قرائت شده باشد مانند کلمه (صراط) که (سراط) نیز قرائت شده که در این صورت اگر هر دو را بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله اردبیلی] زن و مرد نامحرم میتوانند صدای یکدیگر را بدون قصد لذّت بشنوند، خواه به صورت صحبت کردن باشد یا به شکلی دیگر و خواه به طور مستقیم باشد یا غیر مستقیم؛ ولی اگر صدای زن مهیّج باشد، بنابر احتیاط از گوش دادن به آن اجتناب شود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] در معامله سلف اگر فروشنده جنسی را که قرارداد کرده بدهد، مشتری باید قبول کند، ولی اگر جنس دیگری بدهد لازم نیست مشتری قبول کند، هر چند بهتر از جنسی باشد که قرار گذاشتهاند، البتّه گاه تعیین یک ویژگی برای جنس از باب حدّاقل مقدار لازم است که در این صورت اگر جنسی با ویژگی بهتر تحویل دهد، چون همان جنسیست که قرار گذاشتهاند، بر مشتری لازم است آن را قبول کند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر شخصی در ایستگاه رادیو یا تلویزیون آیه سجده را بخواند و به طور مستقیم پخش شود، بر کسی که به آن گوش میدهد سجده واجب است. بلکه اگر به طور مستقیم هم نباشد بنا بر احتیاط واجب سجده واجب است و همچنین است اگر آیه سجده به وسیله ضبط صوت و مانند آن پخش شود یا بچّه غیرممیّز که خوب و بد را نمیفهمد آن را بخواند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر عمو و عمّه و دایی و خاله خود میّت نباشند اولاد مستقیم و غیر مستقیم آنان ارث میبرند و اگر اینها هم نباشند، عمو و عمّه و دایی و خاله پدر و مادر میّت ارث میبرند و اگر اینها نباشند اولادشان ارث میبرند و اگر اینها هم نباشند عمو و عمّه و دایی و خاله جدّ و جدّه میّت و اگر اینها هم نباشد اولادشان ارث میبرند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر آیه سجده را از صدا و سیما یا ضبط صوت یا رایانه بشنود لازم نیست سجده کند، بلی اگر به صورت مستقیم از صدا و سیما پخش شود، مثل اینکه از بلندگو بشنود باید سجده کند.
- [آیت الله جوادی آملی] .شنیدن اختیاری آیه سجده, از کسی که قصد خواندن قرآن ندارد، سجده ندارد; نیز گوش فرا دادن به ضبط صوت، موجب سجده نمیشود؛ ولی گوش دادن به صدای قاری قرآن که مستقیم از رسانه پخش میشود، سجده دارد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] کسانی که به واسطه خویشاوندی نسبی ارث میبرند سه طبقه هستند: طبقه اوّل: که از دو صنف تشکیل شده است؛ صنف اوّل: پدر و مادر. صنف دوم: فرزند (مستقیم یا غیر مستقیم، هرچه پایین روند). با توجّه به قاعدهای که در مقدمه (قسمت الف / قاعده دوم) گفته شد، تا یکی از فرزندان میّت وجود داشته باشد نوبت به نوه نمیرسد و تا یک نوه وجود داشته باشد نوبت به نتیجه نمیرسد، ولی پدر و مادر هم همراه فرزند ارث میبرند و هم همراه نوه و هم همراه نتیجه و … و در هر حال تا یک نفر از طبقه اوّل هست، طبقه دوم ارث نمیبرند. طبقه دوم که آن هم از دو صنف تشکیل شده است: صنف اوّل: پدربزرگ و مادربزرگ (مستقیم یا غیر مستقیم، هرچه بالا روند). صنف دوم: برادر و خواهر و برادرزاده و خواهرزاده (مستقیم یا غیر مستقیم، هرچه پایین روند) و در هر صنف هر کس که به میّت نزدیکتر است ارث میبرد و با وجود او کسی که دورتر است ارث نمیبرد، بنابراین پدر بزرگ یا مادربزرگ مستقیم (هر چند مادری باشد) بر پدربزرگ یا مادر بزرگ غیر مستقیم (هر چند پدری باشد) مقدّم است، همچنین برادر یا خواهر بر برادرزاده یا خواهرزاده مقدّم است و نیز برادرزاده یا خواهرزاده بر نوه برادر یا نوه خواهر مقدّم است، ولی بین افراد یک صنف با افراد صنف دیگر نزدیکی یا دوری از میّت ملاحظه نمیشود و در هر حال تا یک نفر از طبقه اوّل یا دوم هست، طبقه سوم ارث نمیبرند. طبقه سوم که همگی یک صنف هستند: عمو و عمّه و دایی و خاله (هر چه بالا روند) و اولاد آنان (هرچه پایین روند) و تا یک نفر از عموها و عمّهها و داییها و خالههای میّت زندهاند، اولاد آنها ارث نمیبرد و در مورد اولاد آنان هم تا یک نفر از اولاد نزدیکتر وجود دارد، اولاد دورتر ارث نمیبرد، ولی اگر میّت عموی پدری و پسر عموی پدری و مادری داشته باشد، ارث به پسر عموی پدر و مادری میرسد و عموی پدری ارث نمیبرد، توضیح این حکم در مقدمه (قسمت الف / استثنا قاعده دوم و سوم) گذشت.
- [امام خمینی] احکام قرض - قرض دادن از کارهای مستحبی است که در آیات قرآن و اخبار راجع به آن زیاد سفارش شده است، از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده که هر کس به برادر مسلمان خود قرض بدهد مال او زیاد میشود و ملائکه بر او رحمت میفرستند و اگر با بدهکار خود مدارا کند، بدون حساب و به سرعت از صراط میگذرد و کسی که برادر مسلمانش از او قرض بخواهد و ندهد، بهشت بر او حرام میشود.
- [آیت الله اردبیلی] قرض دادن از کارهای مستحبی است که در آیات قرآن و روایات درباره آن زیاد سفارش شده است. از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم روایت شده است که: (هر کس به برادر مسلمان خود قرض بدهد مال او زیاد میشود و ملائکه بر او رحمت میفرستند و اگر با بدهکار خود مدارا کند، بدون حساب و به سرعت از صراط میگذرد و کسی که برادر مسلمانش از او قرض بخواهد و ندهد، بهشت بر او حرام میشود.)(1)