حقیقت زندگی چیست؟
حقیقت زندگی چیست؟ 1 در باره ی حقیقت زندگی ، تعاریف بسیاری گفته شده ، لکن هیچکدام از این تعاریف مطرح شده ، تعریف حقیقی زندگی نیستند. چرا که اساساً حیات ، امری وجودی و بسیط بوده غیر قابل تعریف می باشد ؛ همانگونه که دیگر اوصاف وجود ، همچون وحدت و کثرت ، علم ، ظهور ، شدّت و ضعف و ... ، غیر قابل تعریف ، و به تبع خود وجود ، در غایت روشنی و وضوح بوده در تمام مراتب هستی حضور دارند. معمولاً بسیاری از امور ، که تعریفشان مشکل است ، از طریق ضدّشان شناخته می شوند ؛ امّا حیات ، حتّی ضدّ حقیقی هم ندارد تا با آن شناخته شود ؛ چون هر موجودی به اندازه ای که از وجود بهره دارد ، به همان اندازه نیز دارای حیات می باشد. پس اگر برخی از موجودات را در مقایسه با برخی دیگر ، موجود غیرزنده می نامند ، نوعی نگاه تسامحی است. بنا به یافته های برهانی و شهودی حکما و عرفای اسلامی ، موجوداتی چون سنگ ، هوا ، خورشید ، ماه و امثال آنها نیز حقیقتاً دارای حیات می باشند لکن حواسّ بشری قادر به درک چنین حیاتی نبوده ، آثار آن را ادراک نمی کنند. در آیات و روایات نیز شواهد بسیار فراوانی یافت می شوند که دلالت بر زنده بودن جمیع موجودات عالم دارند. اینکه برخی از موجودات ، در زبان عرف ، غیر زنده نامیده می شوند ، در حقیقت ناشی از این حقیقت است که اکثر مردم توجّهی به دارای مراتب بودن حیات نداشته و متوجّه نیستند که ( موت ) ، نقیض یا ضدّ حیات نیست ؛ بلکه هر مرتبه از حیات ، نسبت به مرتبه ی بالاتر از خود ، موت خوانده می شود. اگر با دقّت بیشتری به موجودات اطراف خود نظر کنیم ، می یابیم که حیات بشری قوی تر از حیات حیوانی است ؛ و حیات برخی حیوانات مثل میمون یا گربه نسبت به حیات برخی دیگر مثل شقایق دریایی قوی تر است ؛ چون حیات حیوانی شقایق دریایی به قدری ضعیف است که ممکن است با حیات گیاهی اشتباه شود. همچنین حیات حیوانات نسبت به حیات گیاهان دارای قوّت بیشتری است ؛ کما اینکه حیات برخی گیاهان مثل گیاه حشره خوار نسبت به حیات برخی گیاهان دیگر مثل خزه ها و علفهای بی ریشه ، بسیار قوی تر می نماید ؛ چنانکه گویی گیاه حشره خوار ، دارای حرکت ارادی است. به همین نسبت ، حیات گیاهان نیز از جمادات قوی تر می باشد. 2 انسان یکی از موجودات این عالم است که بر خلاف بسیاری از مخلوقات دیگر ، می تواند رتبه ی وجودی خود را به اختیار خود ، تکامل یا تنزّل دهد. می تواند از رتبه ی وجودی ملائک فراتر رفته درای حیات ملکی و بلکه حیات الهی باشد و می تواند در حدّ حیوان تنزّل نموده دارای حیات حیوانی گردد. لذا حیات و زندگی انسان تفاوتی واضح با دیگر موجودات دارد. از این رو ، ترقّی در مراتب حیات ، خواسته یا ناخواسته ، دغدغه اصلی همه ی افراد بشر می باشد ؛ و همه سعی دارند تا مرتبه ی برتری از حیات را به خود اختصاص دهند. لکن بسیاری از افراد بشر ، حقیقت حیات انسانی را ، که رسیدن به خلافت الهی است ، با ظواهر حیات دنیوی اشتباه کرده راه به بیراهه می برند. ( یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ آنها فقط ظاهری از زندگی دنیا را می‌دانند، و از آخرت غافلند.) (الروم:7). اینان اگر چه به ظاهر زنده اند ولی در منطق قرآن کریم از اینها با نام مرده یاد شده ؛ چرا که اینان زنده به حیوانیّت و مرده در مرتبه ی حیات انسانی هستند ( أَمْواتٌ غَیْرُ أَحْیاءٍ وَ ما یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ مردگانی بی‌جانند، و نمی‌فهمند چه زمانی برانگیخته خواهند شد. ) (النحل:21) ؛ در مقابل اینها خداوند از کشته شدگان در راه خدا که به ظاهر مرده اند با عنوان زندگان ید کرده فرمود: ( وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی‌ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون‌ هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده‌اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند. ) (آل‌عمران:169) . فلسفه ی ارسال انبیاء (ع) توسّط خداوند متعال نیز همین بوده که افراد مرده را به سوی حیات طیّبه ی الهی سوق داده از زندگی حیوانی رهانیده آنها را زنده به آدمیّت نماید. از این رو خداوند متعال فرمود: (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامی که شما را به سوی چیزی می‌خواند که شما را زنده می کند. ) (الأنفال:24) حاصل کلام اینکه: 1 وجود مساوی با حیات بوده هر موجودی به اندازه ی رتبه ی وجودی اش زنده است. 2 در مورد انسان که می تواند رتبه ی وجودی خود را تغییر داده ، حیات خود را تکامل یا تنزّل دهد ، هر مرتبه از حیات ، نسبت به مرتبه ی بالاتر از خود مردگی محسوب می شود. لذا کفّار که به تعبیر قرآن کریم ( إِنْ هُمْ إِلاَّ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبیلاً آنان نیستند مگر همچون چهارپایان ، بلکه گمراهترند.) در عالم انسانی در حکم مرده اند و آنانکه تازه ایمان آورده اند ، در حال زنده شدن می باشند و آنها که حقیقتاً عبد خدا شده اند ، به حقیقت زندگان بوده ، در عالم انسانی زندگی می کنند ؛ اگر چه به ظاهر مرده باشند ؛ و اساساً تا کسی از حیات دنیوی نمیرد زنده به حیات الهی نمی شود ؛ چه با مرگ عادی یا شهادت و چه با موت اختیاری که از مقامات اولیای الهی است. 3 و آنچه انسان را از حیات حیوانی رهانیده و به زندگی طیّب الهی می رساند ، دین حقّ الهی است. لذا دین حقّ ، در حقیقت دستور العمل زندگی انسانی و الهی می باشد. 4 برخی دیگر از آیات ناظر به حیات انسانی و الهی ( مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی‌ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ هر کس ، در حالی که مؤمن است ، کار شایسته‌ای انجام دهد ، خواه مرد باشد یا زن ، او را به حیاتی پاک زنده می‌داریم ؛ و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام می‌دادند، خواهیم داد. ) (النحل:97) ( أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشی‌ بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْکافِرینَ ما کانُوا یَعْمَلُون‌ آیا کسی که مرده بود، سپس او را زنده کردیم، و نوری برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود ، همانند کسی است که در ظلمتها باشد و از آن خارج نگردد؟! این گونه برای کافران، اعمال(زشتی) که انجام می‌دادند، زینت داده شده (و زیبا جلوه کرده) است. ) (الأنعام:122) ( یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فی‌ سَبیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَی الْأَرْضِ أَ رَضیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ قَلیلٌ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! چرا هنگامی که به شما گفته می‌شود: (به سوی جهاد در راه خدا حرکت کنید!) بر زمین سنگینی می‌کنید(و سستی به خرج می‌دهید)؟! آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شده‌اید؟! با اینکه متاع زندگی دنیا ، در برابر آخرت ، جز اندکی نیست.) (التوبة: 38) ( اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ مَتاع‌ خدا روزی را برای هر کس بخواهد(و شایسته بداند) وسیع ، و برای هر کس بخواهد(و مصلحت بداند،) تنگ قرار می‌دهد؛ ولی آنها (کافران) به زندگی دنیا ، شاد شدند؛ در حالی که زندگی دنیا در برابر آخرت، متاع ناچیزی است.) (الرعد:26) ( وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ این زندگی دنیا چیزی جز سرگرمی و بازی نیست ؛ در حالی که دار آخرت خودِ زندگی است ، اگر می‌دانستند.) (العنکبوت:64) ( زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآب‌ دوست داشتن خواستنی‌ها از زنان و اولاد و اموال فراوان از زر و سیم و اسبان نشاندار و دام‌ها و کشتزاران در چشم مردم آراسته شده است، ولی اینها متاع زود گذر زندگانی دنیاست و سر انجام نیکو [و زندگی عالی‌تر] نزد خداست. ) (آل‌عمران:14) ( إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتی‌ وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرین‌ مسلّماً تو نمی‌توانی سخنت را به گوش مردگان (کافران ) برسانی ، و نمی‌توانی کران (کافران) را هنگامی که روی برمی‌گردانند و پشت می‌کنند فراخوانی.) (النمل:80) ( أَمْ حَسِبَ الَّذینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ کَالَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْیاهُمْ وَ مَماتُهُمْ ساءَ ما یَحْکُمُون آیا کسانی که مرتکب زشتی‌ها شدند پنداشته‌اند که آنها را مانند کسانی قرار می‌دهیم که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند [و] حیات و مماتشان یکسان است؟ بد قضاوتی دارند.) (الجاثیة:21) و امیرمومنان فرمود: ( ُ مَنْ تَرَکَ إِنْکَارَ الْمُنْکَرِ بِقَلْبِهِ وَ یَدِهِ وَ لِسَانِهِ فَهُوَ مَیِّتُ الْأَحْیَاء هر کس ، زشتی و پلیدی را با قلب و دست و زبانش انکار نکند ، او مرده ی زندگان است. ) (مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار ،ص52)
عنوان سوال:

حقیقت زندگی چیست؟


پاسخ:

حقیقت زندگی چیست؟


1 در باره ی حقیقت زندگی ، تعاریف بسیاری گفته شده ، لکن هیچکدام از این تعاریف مطرح شده ، تعریف حقیقی زندگی نیستند. چرا که اساساً حیات ، امری وجودی و بسیط بوده غیر قابل تعریف می باشد ؛ همانگونه که دیگر اوصاف وجود ، همچون وحدت و کثرت ، علم ، ظهور ، شدّت و ضعف و ... ، غیر قابل تعریف ، و به تبع خود وجود ، در غایت روشنی و وضوح بوده در تمام مراتب هستی حضور دارند.
معمولاً بسیاری از امور ، که تعریفشان مشکل است ، از طریق ضدّشان شناخته می شوند ؛ امّا حیات ، حتّی ضدّ حقیقی هم ندارد تا با آن شناخته شود ؛ چون هر موجودی به اندازه ای که از وجود بهره دارد ، به همان اندازه نیز دارای حیات می باشد. پس اگر برخی از موجودات را در مقایسه با برخی دیگر ، موجود غیرزنده می نامند ، نوعی نگاه تسامحی است. بنا به یافته های برهانی و شهودی حکما و عرفای اسلامی ، موجوداتی چون سنگ ، هوا ، خورشید ، ماه و امثال آنها نیز حقیقتاً دارای حیات می باشند لکن حواسّ بشری قادر به درک چنین حیاتی نبوده ، آثار آن را ادراک نمی کنند. در آیات و روایات نیز شواهد بسیار فراوانی یافت می شوند که دلالت بر زنده بودن جمیع موجودات عالم دارند.
اینکه برخی از موجودات ، در زبان عرف ، غیر زنده نامیده می شوند ، در حقیقت ناشی از این حقیقت است که اکثر مردم توجّهی به دارای مراتب بودن حیات نداشته و متوجّه نیستند که ( موت ) ، نقیض یا ضدّ حیات نیست ؛ بلکه هر مرتبه از حیات ، نسبت به مرتبه ی بالاتر از خود ، موت خوانده می شود. اگر با دقّت بیشتری به موجودات اطراف خود نظر کنیم ، می یابیم که حیات بشری قوی تر از حیات حیوانی است ؛ و حیات برخی حیوانات مثل میمون یا گربه نسبت به حیات برخی دیگر مثل شقایق دریایی قوی تر است ؛ چون حیات حیوانی شقایق دریایی به قدری ضعیف است که ممکن است با حیات گیاهی اشتباه شود. همچنین حیات حیوانات نسبت به حیات گیاهان دارای قوّت بیشتری است ؛ کما اینکه حیات برخی گیاهان مثل گیاه حشره خوار نسبت به حیات برخی گیاهان دیگر مثل خزه ها و علفهای بی ریشه ، بسیار قوی تر می نماید ؛ چنانکه گویی گیاه حشره خوار ، دارای حرکت ارادی است. به همین نسبت ، حیات گیاهان نیز از جمادات قوی تر می باشد.
2 انسان یکی از موجودات این عالم است که بر خلاف بسیاری از مخلوقات دیگر ، می تواند رتبه ی وجودی خود را به اختیار خود ، تکامل یا تنزّل دهد. می تواند از رتبه ی وجودی ملائک فراتر رفته درای حیات ملکی و بلکه حیات الهی باشد و می تواند در حدّ حیوان تنزّل نموده دارای حیات حیوانی گردد. لذا حیات و زندگی انسان تفاوتی واضح با دیگر موجودات دارد. از این رو ، ترقّی در مراتب حیات ، خواسته یا ناخواسته ، دغدغه اصلی همه ی افراد بشر می باشد ؛ و همه سعی دارند تا مرتبه ی برتری از حیات را به خود اختصاص دهند.
لکن بسیاری از افراد بشر ، حقیقت حیات انسانی را ، که رسیدن به خلافت الهی است ، با ظواهر حیات دنیوی اشتباه کرده راه به بیراهه می برند. ( یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ آنها فقط ظاهری از زندگی دنیا را می‌دانند، و از آخرت غافلند.) (الروم:7). اینان اگر چه به ظاهر زنده اند ولی در منطق قرآن کریم از اینها با نام مرده یاد شده ؛ چرا که اینان زنده به حیوانیّت و مرده در مرتبه ی حیات انسانی هستند ( أَمْواتٌ غَیْرُ أَحْیاءٍ وَ ما یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ مردگانی بی‌جانند، و نمی‌فهمند چه زمانی برانگیخته خواهند شد. ) (النحل:21) ؛ در مقابل اینها خداوند از کشته شدگان در راه خدا که به ظاهر مرده اند با عنوان زندگان ید کرده فرمود: ( وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی‌ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون‌ هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده‌اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند. ) (آل‌عمران:169) . فلسفه ی ارسال انبیاء (ع) توسّط خداوند متعال نیز همین بوده که افراد مرده را به سوی حیات طیّبه ی الهی سوق داده از زندگی حیوانی رهانیده آنها را زنده به آدمیّت نماید. از این رو خداوند متعال فرمود: (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامی که شما را به سوی چیزی می‌خواند که شما را زنده می کند. ) (الأنفال:24)
حاصل کلام اینکه:
1 وجود مساوی با حیات بوده هر موجودی به اندازه ی رتبه ی وجودی اش زنده است.
2 در مورد انسان که می تواند رتبه ی وجودی خود را تغییر داده ، حیات خود را تکامل یا تنزّل دهد ، هر مرتبه از حیات ، نسبت به مرتبه ی بالاتر از خود مردگی محسوب می شود. لذا کفّار که به تعبیر قرآن کریم ( إِنْ هُمْ إِلاَّ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبیلاً آنان نیستند مگر همچون چهارپایان ، بلکه گمراهترند.) در عالم انسانی در حکم مرده اند و آنانکه تازه ایمان آورده اند ، در حال زنده شدن می باشند و آنها که حقیقتاً عبد خدا شده اند ، به حقیقت زندگان بوده ، در عالم انسانی زندگی می کنند ؛ اگر چه به ظاهر مرده باشند ؛ و اساساً تا کسی از حیات دنیوی نمیرد زنده به حیات الهی نمی شود ؛ چه با مرگ عادی یا شهادت و چه با موت اختیاری که از مقامات اولیای الهی است.
3 و آنچه انسان را از حیات حیوانی رهانیده و به زندگی طیّب الهی می رساند ، دین حقّ الهی است. لذا دین حقّ ، در حقیقت دستور العمل زندگی انسانی و الهی می باشد.
4 برخی دیگر از آیات ناظر به حیات انسانی و الهی
( مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی‌ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ هر کس ، در حالی که مؤمن است ، کار شایسته‌ای انجام دهد ، خواه مرد باشد یا زن ، او را به حیاتی پاک زنده می‌داریم ؛ و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام می‌دادند، خواهیم داد. ) (النحل:97)
( أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشی‌ بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْکافِرینَ ما کانُوا یَعْمَلُون‌ آیا کسی که مرده بود، سپس او را زنده کردیم، و نوری برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود ، همانند کسی است که در ظلمتها باشد و از آن خارج نگردد؟! این گونه برای کافران، اعمال(زشتی) که انجام می‌دادند، زینت داده شده (و زیبا جلوه کرده) است. ) (الأنعام:122)
( یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فی‌ سَبیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَی الْأَرْضِ أَ رَضیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ قَلیلٌ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! چرا هنگامی که به شما گفته می‌شود: (به سوی جهاد در راه خدا حرکت کنید!) بر زمین سنگینی می‌کنید(و سستی به خرج می‌دهید)؟! آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شده‌اید؟! با اینکه متاع زندگی دنیا ، در برابر آخرت ، جز اندکی نیست.) (التوبة: 38)
( اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ مَتاع‌ خدا روزی را برای هر کس بخواهد(و شایسته بداند) وسیع ، و برای هر کس بخواهد(و مصلحت بداند،) تنگ قرار می‌دهد؛ ولی آنها (کافران) به زندگی دنیا ، شاد شدند؛ در حالی که زندگی دنیا در برابر آخرت، متاع ناچیزی است.) (الرعد:26)
( وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ این زندگی دنیا چیزی جز سرگرمی و بازی نیست ؛ در حالی که دار آخرت خودِ زندگی است ، اگر می‌دانستند.) (العنکبوت:64)
( زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآب‌ دوست داشتن خواستنی‌ها از زنان و اولاد و اموال فراوان از زر و سیم و اسبان نشاندار و دام‌ها و کشتزاران در چشم مردم آراسته شده است، ولی اینها متاع زود گذر زندگانی دنیاست و سر انجام نیکو [و زندگی عالی‌تر] نزد خداست. ) (آل‌عمران:14)
( إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتی‌ وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرین‌ مسلّماً تو نمی‌توانی سخنت را به گوش مردگان (کافران ) برسانی ، و نمی‌توانی کران (کافران) را هنگامی که روی برمی‌گردانند و پشت می‌کنند فراخوانی.) (النمل:80)
( أَمْ حَسِبَ الَّذینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ کَالَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْیاهُمْ وَ مَماتُهُمْ ساءَ ما یَحْکُمُون آیا کسانی که مرتکب زشتی‌ها شدند پنداشته‌اند که آنها را مانند کسانی قرار می‌دهیم که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند [و] حیات و مماتشان یکسان است؟ بد قضاوتی دارند.) (الجاثیة:21)
و امیرمومنان فرمود: ( ُ مَنْ تَرَکَ إِنْکَارَ الْمُنْکَرِ بِقَلْبِهِ وَ یَدِهِ وَ لِسَانِهِ فَهُوَ مَیِّتُ الْأَحْیَاء هر کس ، زشتی و پلیدی را با قلب و دست و زبانش انکار نکند ، او مرده ی زندگان است. ) (مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار ،ص52)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین