وهابیون می گویند سفر برای زیارت حرام است آیا این حرف آنان درست است؟ و آیا با اعتقاد اهل سنت می سازد و واهل سنت هم همین را می گویند؟ از جمله مباحث مورد اختلاف بین مسلمین از طرفی و وهابیان از طرف دیگر، مسئله سفربرای زیارت قبور است. با اینکه تاریخ اسلام نشان می دهد که پس از درگذشت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) مسلمانانی که دور از مدینه می زیستند، برای زیارت مرقد شریف آن حضرت، بار سفر می بستند و به زیارت مرقدش می شتافتند .(سبحانی، مبانی فکری و کارنامه عملی وهابیت، ص 138) اما در اوایل قرن هشتم، ابن تیمیه حدیثی- تشدالرحال...- را که ابوهریره آن رااز پیامبر(ص) نقل کرده بود، دستاویز خود قرار داد و با اجماع علما به مخالفت برخاست. (همان مدرک، ص141) فتاوای وهابیان 1- ابن تیمیه می گوید: (بار سفر بستن برای زیارت قبر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) حرام است).(الغامدی العبدلی، أخطا فتح الباری فی العقیدة، الرساله الاولی، ص9) 2-عبدالله بن محمد الدویش می گوید: (سفر برای زیارت قبر پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) غیر مشروع است.) (الدویش، أخطاء فتح الباری فی العقیدة، الرساله الثانیه، ص16) 3-شیخ عثیمین می گوید: (بار سفر بستن برای زیارت قبر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) جایز نیست). (العثیمین، فتاوی العقیده، ص340) فتوای علمای اهل سنت 1- جزیری می گوید: (سفر برای زیارت اموات مخصوصاً قبور صالحین مستحب است اما زیارت قبر رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) از بزرگترین تقرب ها است.(الجزیری، الفقه علی المذاهب اربعه، ج1، ص540) 2- محمد ابن شربینی می نویسد: ((المباح) أی الجائز لامستوی الطرفین، سواء أکان واجباً کسفر حجّ، أو مندوباً کزیارة قبرالنّبی (صلی الله علیه وآله وسلم)؛ (در سفر مباح، نماز قصر می شود) منظور از مباح، جایز بودن است نه این که فعل و ترک آن مساوی باشد (که معنای اصطلاحی مباح می باشد). حال، فرق نمی کند که سفر، واجب باشد مانند سفر حج یا سفر، مستحب باشد مانند سفر برای زیارت قبر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)، (چون معنای اصطلاحی جایز، شامل واجب و مستحب، هر دو می شود).) (الخطیب الشربینی، مغنی المحتاج الی معرفه معانی الفاظ المنهاج، ج1، ص263) 3-شیخ تقی الدین سبکی شافعی (متوفای 56ه.ق) می گوید: (در سفر به جهت زیارت از وسایل تقرب به سوی خدا است...) (رضوانی، وهابیان رابهتربشناسیم، ص246) 4-محمد ابن عبدالباقی زرقانی مالکی مصری (متوفای 1122ه.ق)می گوید: (قد کانت زیارته مشهورة فی زمن کبار الصحابة، معروفة بینهم. لمّا صالح عمربن الخطّاب أهل بیت المقدّس جآءه کعب الأحبار فأسلم ففرح به و قال: هل لک أن تسیر معی إلی المدینة و تزور قبره (ص)وتتمتّع بزیارته؟ قال: نعم.) (زیارت حضرت از زمان بزرگان صحابه مشهور بوده و بین آنان معروف بوده است. زمانی که عمربن خطّاب با اهل، بیت المقدس مصالحه کرد، لعب الأحبار نزد او آمد و اسلام آورد. عمر از این واقعه خوشحال شد و به اوگفت: آیا می خواهی که با من به مدینه بیایی و قبر پیامبر(ص) را زیارت کرده و از زیارت او بهره ببری؟ کعب گفت: آری.) (الامینی، الغدیر فی الکتاب والسنه والادب، ج5، ص120) سید نورالدین سمهودی (متوفای 911ه.ق) در کتاب (وفاءالوفاء) بحث مفصلی را برای اثبات استحباب سفر به جهت زیارت آورده و ثابت کرده که سفر به جهت زیارت، همانند خود زیارت از وسایل تقرب است.(السمهودی، وفاءالوفاء باخبار دارالمصطفی، ج4، ص1364) نقددلیل وهابیان: مهمترین مستند وهابیان بر حرمت سفر زیارت این حدیث است: (تُشَدُّ الرِّحالُ إلاّ إلی ثَلاثَةِ مَساجِدَ، مسجدی هذا، و مسجدالحرام و المسجد الاقصی؛ بار سفر بسته نمی شود مگر به سه مسجد، مسجد من، مسجد الحرام، مسجد الاقصی.)(ابن تیمیه، اقتضاءالصراط المستقیم مخالفه اصحاب الجحیم، ص297؛ ابن باز، مجموع فتاوی سماحه، ج2، ص762) اولاً:این کلام با اسلوب معروف نزد اهل لغت یعنی به صورت استثنا آمده است. و اقتضای آن وجود مستثنی و مستثنی منه در کلام است. مستثنی بعد از (الا) می آید و مستثنی منه قبل از آن، حال یابه صورت ظاهری و یا تقدیری و این از ساده ترین مسائل کتب نحوی است. و دراین روایت به مستثنی (ثلاثه مساجد)تصریح شده است. اما ذکری از مستثنی منه قبل از(إلا) نمی باشد، بنابراین باید آن را تقدیر گرفت: 1- اگر تقدیر را (قبر) بگیریم روایت منسوب به پیامبر( صلی الله علیه وآله وسلم) چنین می شود: (لاتشدواالرحال الی قبر إلاثلاثه مساجد) و چنین سیاقی ناهماهنگ بوده و شایسته بلاغت نبوی نمی باشد، چر اکه مستثنی از زمره و جنس مستثنی منه نیست و اصل این است که مستثنی از جنس مستثنی منه باشد. 2-حال (مستثنی منه) مقدر را می توانیم (مکان) فرض کنیم بنابراین فرض روایت چنین می شود: (لاتشدوا الرحال الی مکان إلا الی ثلاثه مساجد) که معنی روایت چنین می شود که برای هیچ چیزی چه تجارت، چه علم، چه انجام امور خیرو...بار سفر بستن جایز نیست و فقط برای این سه مسجد جایز است. چنین تعبیری باطل و بی ربط است. 3-این که تقدیر مستثنی منه در حدیث لفظ مسجد باشد که روایت چنین می شود: (لاتشدوا الرحال الی مسجد إلا الی ثلاثه مساجد)؛ در این شکل، کلام هماهنگ و بر شیوه فصیح زبان جاری گشته است و خطاهای آشکار دو صورت پیشین در آن وجود ندارد و روح نبوی در آن می درخشد و قلب انسان متقی در نسبت دادن آن به پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) آرام می یابد. این به فرض آن است که روایات دیگری که تصریح به مستثنی منه کند وجود نداشته باشد و هنگامی که چنین روایاتی وجود دارد دیگر برای انسان دیندار جایز نیست که از آن عدول نماید و به فرضی روی نماید که در زبان فصیح متداول نمی باشد. از جمله روایاتی که تصریح به مستثنی منه می کند، این است که؛ عایشه می گوید: پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (أناخاتم الانبیاء ومسجدی خاتم مساجدالانبیاء، أحق المساجدأن یزار وتشدإلیه الرواحل المسجد الحرام و مسجدی، صلاه فی مسجدی افضل من الف صلاه فیما سواه من المساجد إلا المسجدالحرام). (الهندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج 12، ص270؛ السیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ج2، ص387) بنابراین سخن پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در مورد مساجد برای امت روشن می سازد که سایر مساجد غیر از این سه مسجد در فضیلت برابر هستند؛ بنابراین سختی کشیدن در سفر به آن مساجد فائده ای ندارد، اما این مساجد دارای فضیلت هستند؛ بنابراین وارد نمودن مقابر دراین روایت نوعی دروغ بستن بر رسول خدا است. ضمن این که زیارت حضرت مطلوب بلکه بسیاری از علما در کتاب های مناسک آن را مستحب دانسته اند و این امر را روایاتی بسیاری تأیید می کند از جمله: (من زار قبری وجبتُ له شفاعتی).(ابن علوی مالکی ، وهابیت و بازنگری از درون، صص147-143) ثانیاً: سمهودی برای جواز سفر و شدّ الرحال به قصد زیارت حضرت رسول( صلی الله علیه وآله وسلم) (ص)، به عموم آیه شریفه ذیل استدلال می کند؛ (... ولَو أنَّهُم إِذا ظَلَموا أَنفُسَهُم جَآءُوکَ فَاستَغفَرُوا اللهَ وَاستَغفَرَلَهُم الرَّسوُلُ لَوَجَدُوااللهَ تَوَّاباً رَّحیماً؛ واگراین مخالفان هنگامی که به خود ستم کردند [فرمانهای خدارازیرپا گذاردند] به نزد تو می آمدند و از خدا طلب آمرزش می کردند و پیامبر هم برای آنها استغفار می کرد، خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتند.) (نساء، آیه64) با این بیان که آیه، شامل می شود آمدن از راه دور و نزدیک را و همچنین به عموم حدیث: (من زار قبری و من جائنی زائراً) که این حدیث نیز شامل دور و نزدیک می شوند و آنگاه که به این عمومات ثابت شد که زیارت، یک عمل مستحب و قربی است، پس سفر به سوی آن نیز مستحب و قربی است. نیز ثابت گردیده است خارج شدن پیغمبر( صلی الله علیه وآله وسلم) از مدینه برای زیارت شهدای اُحد، وقتی که جایز است خارج شدن برای زیارت نزدیک، پس برای زیارت دور نیز جایز خواهد بود. و قبر پیامبر( صلی الله علیه وآله وسلم) برای زیارت، اولی خواهد بود. و به تحقیق که اجماع بر این مطلب(جوازسفر) منعقد شده است؛ برای اینکه همه علما از گذشتگان و جانشینان آنها بر این موضوع، اتّفاق داشته اند. (السمهودی، وفاءالوفاءباخباردارالمصطفی، ج4، ص1364) ثالثاً: خداوند می فرماید: (... فَلَولا نَفَرَ مِن کُلِّ فِرقَةٍ مِنهُم طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الَّدَینِ وَ لِینذرُوا قَومَهُم إِذا رَجَعوا إِلَیهِم لَعَلَّهُم یَحذَرونَ؛ چرا از هر گروهی از آنان، طایفه ای کوچ نمی کنند تا در دین آگاهی یابند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود، آنها را بیم دهند، شاید(ازمخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خودداری کنند.) ( توبه، آیه122) و نیز می فرماید: (انفِروا خِفافاً وَ ثِقالاً وَ جَهِدُوا بِأَموالِکُم وَ أَنفُسِکم فی سَبیل اللهِ ذلِکُم خَیرٌ لَکُم إِن کُنتُم تَعلَمون؛ حرکت کنید، سبکبار یا سنگین بار و با اموال و جانها ی خود در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدایند.) ( توبه، آیه41) با توجه به آیات و روایات می توان گفت استناد وهابیان به روایت (تشدالرحال...) بر حرمت سفر زیارت، چیزی جز دروغ بستن به پیامبر گرامی اسلام( صلی الله علیه وآله وسلم) نیست و هر انسان عاقلی بعد از بررسی و تفکر؛ به صحت و سقم ادعای وهابیان پی می برد. نتیجه گیری توجه به فتاوای و هابیان و علمای مذاهب اربعه در مورد سفر برای زیارت اهل قبور ومقایسه آنها با هم، و نیز توجه به نقدهای وارد شده بر دلیل وهابیان ازطرف علمای اهل سنت حاکی از آن است که فرقه وهابیت در مسئله سفر برای زیارت قبور با مذاهب چهارگانه اهل سنت، مغایرت شدیدی دارد. همچنین آیات قرآنی ذکرشده بیانگر آن است که تفسیر و تأویل و هابیان از حدیث مذکور، از دید قرآن نیز، اساساً باطل است و چیزی جز دروغ بستن به پیامبر اسلام(ص) نیست.
وهابیون می گویند سفر برای زیارت حرام است آیا این حرف آنان درست است؟ و آیا با اعتقاد اهل سنت می سازد و واهل سنت هم همین را می گویند؟
وهابیون می گویند سفر برای زیارت حرام است آیا این حرف آنان درست است؟ و آیا با اعتقاد اهل سنت می سازد و واهل سنت هم همین را می گویند؟
از جمله مباحث مورد اختلاف بین مسلمین از طرفی و وهابیان از طرف دیگر، مسئله سفربرای زیارت قبور است.
با اینکه تاریخ اسلام نشان می دهد که پس از درگذشت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) مسلمانانی که دور از مدینه می زیستند، برای زیارت مرقد شریف آن حضرت، بار سفر می بستند و به زیارت مرقدش می شتافتند .(سبحانی، مبانی فکری و کارنامه عملی وهابیت، ص 138)
اما در اوایل قرن هشتم، ابن تیمیه حدیثی- تشدالرحال...- را که ابوهریره آن رااز پیامبر(ص) نقل کرده بود، دستاویز خود قرار داد و با اجماع علما به مخالفت برخاست. (همان مدرک، ص141)
فتاوای وهابیان
1- ابن تیمیه می گوید: (بار سفر بستن برای زیارت قبر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) حرام است).(الغامدی العبدلی، أخطا فتح الباری فی العقیدة، الرساله الاولی، ص9)
2-عبدالله بن محمد الدویش می گوید: (سفر برای زیارت قبر پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) غیر مشروع است.) (الدویش، أخطاء فتح الباری فی العقیدة، الرساله الثانیه، ص16)
3-شیخ عثیمین می گوید: (بار سفر بستن برای زیارت قبر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) جایز نیست). (العثیمین، فتاوی العقیده، ص340)
فتوای علمای اهل سنت
1- جزیری می گوید: (سفر برای زیارت اموات مخصوصاً قبور صالحین مستحب است اما زیارت قبر رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) از بزرگترین تقرب ها است.(الجزیری، الفقه علی المذاهب اربعه، ج1، ص540)
2- محمد ابن شربینی می نویسد: ((المباح) أی الجائز لامستوی الطرفین، سواء أکان واجباً کسفر حجّ، أو مندوباً کزیارة قبرالنّبی (صلی الله علیه وآله وسلم)؛ (در سفر مباح، نماز قصر می شود) منظور از مباح، جایز بودن است نه این که فعل و ترک آن مساوی باشد (که معنای اصطلاحی مباح می باشد). حال، فرق نمی کند که سفر، واجب باشد مانند سفر حج یا سفر، مستحب باشد مانند سفر برای زیارت قبر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)، (چون معنای اصطلاحی جایز، شامل واجب و مستحب، هر دو می شود).) (الخطیب الشربینی، مغنی المحتاج الی معرفه معانی الفاظ المنهاج، ج1، ص263)
3-شیخ تقی الدین سبکی شافعی (متوفای 56ه.ق) می گوید: (در سفر به جهت زیارت از وسایل تقرب به سوی خدا است...) (رضوانی، وهابیان رابهتربشناسیم، ص246)
4-محمد ابن عبدالباقی زرقانی مالکی مصری (متوفای 1122ه.ق)می گوید: (قد کانت زیارته مشهورة فی زمن کبار الصحابة، معروفة بینهم. لمّا صالح عمربن الخطّاب أهل بیت المقدّس جآءه کعب الأحبار فأسلم ففرح به و قال: هل لک أن تسیر معی إلی المدینة و تزور قبره (ص)وتتمتّع بزیارته؟ قال: نعم.)
(زیارت حضرت از زمان بزرگان صحابه مشهور بوده و بین آنان معروف بوده است. زمانی که عمربن خطّاب با اهل، بیت المقدس مصالحه کرد، لعب الأحبار نزد او آمد و اسلام آورد. عمر از این واقعه خوشحال شد و به اوگفت: آیا می خواهی که با من به مدینه بیایی و قبر پیامبر(ص) را زیارت کرده و از زیارت او بهره ببری؟ کعب گفت: آری.) (الامینی، الغدیر فی الکتاب والسنه والادب، ج5، ص120)
سید نورالدین سمهودی (متوفای 911ه.ق) در کتاب (وفاءالوفاء) بحث مفصلی را برای اثبات استحباب سفر به جهت زیارت آورده و ثابت کرده که سفر به جهت زیارت، همانند خود زیارت از وسایل تقرب است.(السمهودی، وفاءالوفاء باخبار دارالمصطفی، ج4، ص1364)
نقددلیل وهابیان:
مهمترین مستند وهابیان بر حرمت سفر زیارت این حدیث است: (تُشَدُّ الرِّحالُ إلاّ إلی ثَلاثَةِ مَساجِدَ، مسجدی هذا، و مسجدالحرام و المسجد الاقصی؛ بار سفر بسته نمی شود مگر به سه مسجد، مسجد من، مسجد الحرام، مسجد الاقصی.)(ابن تیمیه، اقتضاءالصراط المستقیم مخالفه اصحاب الجحیم، ص297؛ ابن باز، مجموع فتاوی سماحه، ج2، ص762)
اولاً:این کلام با اسلوب معروف نزد اهل لغت یعنی به صورت استثنا آمده است. و اقتضای آن وجود مستثنی و مستثنی منه در کلام است. مستثنی بعد از (الا) می آید و مستثنی منه قبل از آن، حال یابه صورت ظاهری و یا تقدیری و این از ساده ترین مسائل کتب نحوی است. و دراین روایت به مستثنی (ثلاثه مساجد)تصریح شده است. اما ذکری از مستثنی منه قبل از(إلا) نمی باشد، بنابراین باید آن را تقدیر گرفت: 1- اگر تقدیر را (قبر) بگیریم روایت منسوب به پیامبر( صلی الله علیه وآله وسلم) چنین می شود: (لاتشدواالرحال الی قبر إلاثلاثه مساجد) و چنین سیاقی ناهماهنگ بوده و شایسته بلاغت نبوی نمی باشد، چر اکه مستثنی از زمره و جنس مستثنی منه نیست و اصل این است که مستثنی از جنس مستثنی منه باشد.
2-حال (مستثنی منه) مقدر را می توانیم (مکان) فرض کنیم بنابراین فرض روایت چنین می شود: (لاتشدوا الرحال الی مکان إلا الی ثلاثه مساجد) که معنی روایت چنین می شود که برای هیچ چیزی چه تجارت، چه علم، چه انجام امور خیرو...بار سفر بستن جایز نیست و فقط برای این سه مسجد جایز است. چنین تعبیری باطل و بی ربط است.
3-این که تقدیر مستثنی منه در حدیث لفظ مسجد باشد که روایت چنین می شود: (لاتشدوا الرحال الی مسجد إلا الی ثلاثه مساجد)؛ در این شکل، کلام هماهنگ و بر شیوه فصیح زبان جاری گشته است و خطاهای آشکار دو صورت پیشین در آن وجود ندارد و روح نبوی در آن می درخشد و قلب انسان متقی در نسبت دادن آن به پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) آرام می یابد. این به فرض آن است که روایات دیگری که تصریح به مستثنی منه کند وجود نداشته باشد و هنگامی که چنین روایاتی وجود دارد دیگر برای انسان دیندار جایز نیست که از آن عدول نماید و به فرضی روی نماید که در زبان فصیح متداول نمی باشد. از جمله روایاتی که تصریح به مستثنی منه می کند، این است که؛ عایشه می گوید: پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (أناخاتم الانبیاء ومسجدی خاتم مساجدالانبیاء، أحق المساجدأن یزار وتشدإلیه الرواحل المسجد الحرام و مسجدی، صلاه فی مسجدی افضل من الف صلاه فیما سواه من المساجد إلا المسجدالحرام). (الهندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج 12، ص270؛ السیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ج2، ص387)
بنابراین سخن پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در مورد مساجد برای امت روشن می سازد که سایر مساجد غیر از این سه مسجد در فضیلت برابر هستند؛ بنابراین سختی کشیدن در سفر به آن مساجد فائده ای ندارد، اما این مساجد دارای فضیلت هستند؛ بنابراین وارد نمودن مقابر دراین روایت نوعی دروغ بستن بر رسول خدا است. ضمن این که زیارت حضرت مطلوب بلکه بسیاری از علما در کتاب های مناسک آن را مستحب دانسته اند و این امر را روایاتی بسیاری تأیید می کند از جمله: (من زار قبری وجبتُ له شفاعتی).(ابن علوی مالکی ، وهابیت و بازنگری از درون، صص147-143)
ثانیاً: سمهودی برای جواز سفر و شدّ الرحال به قصد زیارت حضرت رسول( صلی الله علیه وآله وسلم) (ص)، به عموم آیه شریفه ذیل استدلال می کند؛
(... ولَو أنَّهُم إِذا ظَلَموا أَنفُسَهُم جَآءُوکَ فَاستَغفَرُوا اللهَ وَاستَغفَرَلَهُم الرَّسوُلُ لَوَجَدُوااللهَ تَوَّاباً رَّحیماً؛ واگراین مخالفان هنگامی که به خود ستم کردند [فرمانهای خدارازیرپا گذاردند] به نزد تو می آمدند و از خدا طلب آمرزش می کردند و پیامبر هم برای آنها استغفار می کرد، خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتند.) (نساء، آیه64)
با این بیان که آیه، شامل می شود آمدن از راه دور و نزدیک را و همچنین به عموم حدیث: (من زار قبری و من جائنی زائراً) که این حدیث نیز شامل دور و نزدیک می شوند و آنگاه که به این عمومات ثابت شد که زیارت، یک عمل مستحب و قربی است، پس سفر به سوی آن نیز مستحب و قربی است. نیز ثابت گردیده است خارج شدن پیغمبر( صلی الله علیه وآله وسلم) از مدینه برای زیارت شهدای اُحد، وقتی که جایز است خارج شدن برای زیارت نزدیک، پس برای زیارت دور نیز جایز خواهد بود. و قبر پیامبر( صلی الله علیه وآله وسلم) برای زیارت، اولی خواهد بود. و به تحقیق که اجماع بر این مطلب(جوازسفر) منعقد شده است؛ برای اینکه همه علما از گذشتگان و جانشینان آنها بر این موضوع، اتّفاق داشته اند. (السمهودی، وفاءالوفاءباخباردارالمصطفی، ج4، ص1364)
ثالثاً: خداوند می فرماید: (... فَلَولا نَفَرَ مِن کُلِّ فِرقَةٍ مِنهُم طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الَّدَینِ وَ لِینذرُوا قَومَهُم إِذا رَجَعوا إِلَیهِم لَعَلَّهُم یَحذَرونَ؛ چرا از هر گروهی از آنان، طایفه ای کوچ نمی کنند تا در دین آگاهی یابند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود، آنها را بیم دهند، شاید(ازمخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خودداری کنند.) ( توبه، آیه122)
و نیز می فرماید: (انفِروا خِفافاً وَ ثِقالاً وَ جَهِدُوا بِأَموالِکُم وَ أَنفُسِکم فی سَبیل اللهِ ذلِکُم خَیرٌ لَکُم إِن کُنتُم تَعلَمون؛ حرکت کنید، سبکبار یا سنگین بار و با اموال و جانها ی خود در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدایند.) ( توبه، آیه41)
با توجه به آیات و روایات می توان گفت استناد وهابیان به روایت (تشدالرحال...) بر حرمت سفر زیارت، چیزی جز دروغ بستن به پیامبر گرامی اسلام( صلی الله علیه وآله وسلم) نیست و هر انسان عاقلی بعد از بررسی و تفکر؛ به صحت و سقم ادعای وهابیان پی می برد.
نتیجه گیری
توجه به فتاوای و هابیان و علمای مذاهب اربعه در مورد سفر برای زیارت اهل قبور ومقایسه آنها با هم، و نیز توجه به نقدهای وارد شده بر دلیل وهابیان ازطرف علمای اهل سنت حاکی از آن است که فرقه وهابیت در مسئله سفر برای زیارت قبور با مذاهب چهارگانه اهل سنت، مغایرت شدیدی دارد. همچنین آیات قرآنی ذکرشده بیانگر آن است که تفسیر و تأویل و هابیان از حدیث مذکور، از دید قرآن نیز، اساساً باطل است و چیزی جز دروغ بستن به پیامبر اسلام(ص) نیست.
- [سایر] فرق وهابیت با اهل سنت چیست؟
- [سایر] اهل سنت با وهابیت چه اختلافاتی دارند؟
- [سایر] فرق وهابیت و اهل سنت چیست؟
- [سایر] در منع زیارت برای زنان در منابع اهل سنت چه بگوییم. احادیث ضعیف است یا این که شرح دارد؟ با توجه به نظر مخالفان زیارت، جواب کامل بدهید. من به دنبال این هستم که زیارت از دید قرآن و حدیث شیعه و سنی ثابت و شبهه وهابیت ردّ شود، لطفاً ما را در رسیدن به جواب یاری کنید.
- [سایر] آیا اهل سنت با وهابیون فرق می کنند؟
- [سایر] آیا وهابیت مورد تایید بزرگان اهل سنت است؟
- [سایر] وهابیت در مورد اهل سنت چه نظری دارند؟
- [سایر] وهابیت و اهل سنت در مورد رضاع چه نظری دارند؟
- [سایر] آیا اهل سنت و وهابیت صلوات می فرستند؟
- [سایر] نظر وهابیون در مورد ائمه چهارگانه اهل سنت چیست؟
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت، زن از همه تَرَکه شوهر اعمّ از منقول و غیرمنقول مانند زمین و غیره، ارث میبرد. حال آنکه از نظر مذهب امامیه، زن از اصل زمین یا قیمت آن ارث نمیبرد و تنها از قیمت بنا و درختان ارث میبرد، نه اصل آنها. بنابراین اگر مذهب اهل سنّت بر شیعه نافذ باشد به گونهای که زن سنّی مذهب از زمین و اصل بنا و درختان ارث ببرد، در صورتی که دیگر ورثه امامی مذهب باشند، زن امامی مذهب نیز میتواند میراثی را که از زمین و اصل بنا و درختان به او میرسد، بگیرد که سایر ورثه اهل سنت باشند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] چنانچه یکی از اولاد از نظر سنّی بزرگتر و دیگری از جهت بلوغ بزرگتر باشد قضاء نماز بر اولّی واجب است.
- [آیت الله اردبیلی] پیروی از امر پدر و مادر در غیر از انجام کارهای حرام و ترک کارهای واجب عینی(1) بنابر احتیاط لازم است و مخالفت آنان اگر موجب آزار و بیاحترامی به آنان شود، حرام است و فرزندان در هر سنی که باشند، باید به پدر و مادر خود احترام بگذارند.
- [آیت الله سیستانی] نظر اهل سنّت آن است که مازاد سهمالارث میراث بر آن، به عَصَبه میت مانند برادر او داده میشود. لکن نظر مذهب امامیه خلاف آن است، مثلاً اگر مردی بمیرد و تنها دختری و برادری داشته باشد، از نظر امامیه باید نیمی از ارث را به دختر به عنوان سهمالارث و نیم دیگر را به عنوان ردّ به او بپردازند و به برادر میت سهمی تعلّق نمیگیرد. لکن نظر اهل سنّت آن است که در این فرض نیمی از ارث میت به برادر پرداخت میشود، چون که از عصبه میت به شمار میرود. حال اگر مذهب اهل سنّت بر وارث امامی مذهب نافذ باشد و مازاد سهمالارث به او پرداخت نشود، عصبه میت اگر امامی مذهب باشند، میتوانند از باب قاعده مقاصّه نوعی، مازاد سهمالارث وارثِ سنّی مذهب را بگیرند.
- [آیت الله سیستانی] بر طبق مذهب امامیه، زن مطلقه یائسه و صغیره اگر چه با آنها نزدیکی شده باشد عدّه ندارند. لیکن بر طبق مذاهب اهلسنّت با اختلافی که در شروط عدّه برای صغیره دارند عدّه بر آنان واجب است. حال اگر شوهر از اهلسنّت باشد، و زن یائسه یا صغیرهاش را با اعتقاد به لزوم عدّه برای صغیره طلاق دهد، ملزم به رعایت قواعد مذهب خود مانند فساد عقد خواهر مطلقه، و نکاح زنانی که جمع آنها با زن در دوران عدّه حرام است، میشود، بنابراین مرد شیعی میتواند با خواهر این مطلقه ازدواج کند هرچند آن مرد سنی با او عقد بسته باشد. و احتیاط واجب برای مرد شیعی نیز آن است که با این زن مطلقه پیش از تمام شدن عدهاش ازدواج نکند، و آن زن نیز اگر شیعه باشد و یا شیعه بشود تا پایان عدّه، ازدواج نکند. همچنین احوط آن است که در ایام عدّه از شوهر نفقه نگیرد، گر چه طبق مذهب شوهر واجبالنفقه او باشد، مگر آنکه از باب اجرای قاعده مقاصّه نوعی در صورت بودن شرایط آن، بتوان نفقه گرفت.
- [آیت الله خوئی] هرگاه چیزی که پیدا کرده نشانهای دارد که به واسط آن میتواند صاحبش را پیدا کند، اگرچه بداند صاحب آن سنی یا کافری است که اموالش محترم است، در صورتی که قیمت آن چیز به یک درهم برسد باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک سال در محل اجتماع مردم اعلان کند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] هرگاه چیزی که پیدا کرده؛ نشانه ای دارد که به واسطه آن می تواند صاحبش را پیدا کند؛ اگرچه بداند صاحب آن سنی یا کافری است که اموالش محترم است؛ در صورتی که قیمت آن چیز به مقدار یک درهم برسد؛ باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک سال در محل اجتماع مردم اعلان کند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحبّ است در شوهر دادن دختری که بالغه است (یعنی مکلّف شده) و به سنی رسیده که حیض دیدن وی متعارف است، عجله کنند، از حضرت صادق علیهالسلام روایت شده که یکی از سعادتهای مرد آن است که دخترش در خانه او حیض نبیند.
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت جمع میان عمه و برادرزادهاش یا خاله و خواهرزادهاش جایز نیست، بدین معنا که اگر هر دو را همزمان عقد کنند، هر دو عقد باطل است، و در صورتی که عقد یکی پس از دیگری باشد، عقد دومی باطل است. لکن از نظر فقه امامیه، عقد عمه پس از برادرزادهاش و خاله پس از خواهرزادهاش مطلقاً جایز است. همچنین عقد برادرزاده پس از عقد عمه و عقد خواهرزاده پس از عقد خاله، مشروط بر آنکه پیش از عقد عمه و خاله رضایت داده باشند و یا بعد از عقد رضایت بدهند جایز است. بنابراین اگر پیرو اهل سنّت، در نکاح میان عمه و برادرزادهاش و یا میان خاله و خواهرزادهاش جمع کند، پس اگر عقد آنها متقارن باشد چون به مذهب آنها عقد هر دو باطل است، برای پیرو مذهب امامیه جایز است بر هر یک از آنها و در صورت رضایت عمه یا خاله بر هر دو عقد کند. و اگر عقد مرد سنّی متقارن نباشد، عقد زن دوّم در فرض مذکور به مذهب آنها باطل است و مرد شیعی میتواند با او ازدواج کند. این حکم در مورد هر یک از آن دو زن در صورتی که امامی باشند، نیز جاری است.
- [آیت الله سیستانی] ابوحنیفه و شافعی برای مغبون قائل به خیار غبن نیستند، حال آنکه در مذهب ما این خیار ثابت است، و ظاهراً بحث ثبوت یا عدم ثبوت این خیار شامل موردی که بنای شخص مغبون بر بیتوجّهی به قیمت و خرید و فروش کالا به هر قیمتی باشد، نمیشود، در این فرض ظاهراً خیار غبن ثابت نیست. همچنین شامل جایی که بنای طرفین معامله نقلوانتقال طبق قیمت بازار است نه بیشتر و شخص مغبون بر ادّعای غابن مبنی بر بالا نبودن قیمت اعتماد کرده، نمیشود؛ زیرا ظاهراً از نظر همگان در اینجا خیار ثابت است، از جهت فریب دادن بایع. همچنین این خیار شامل جایی که بنا به شرط ارتکازی در عرف خاص، جز حقّ فسخ، حقّ دیگری مانند حقّ مطالبه مابهالتفاوت وجود دارد، نمیشود. در هر حال، هر جا که از نظر مذهب امامیه خیار غبن ثابت باشد و مذهب اهل سنّت، آن را منکر باشد، برای شخص امامی مذهب از باب مقاصّه نوعی جایز است که پیرو اهل سنّت را به نبود خیار غبن ملزم کند. این در جایی است که مذهب اهل سنّت بر همگان، از جمله شخص امامی مذهب نافذ و جاری باشد.