فرق قیاس اهل سنت و قیاس در شیعه چیست چرا یکی حرام و دیگری دلیل استنباط است؟
فرق قیاس اهل سنت و قیاس در شیعه چیست چرا یکی حرام و دیگری دلیل استنباط است؟ یکی از مسائلی که از دیر باز مورد اختلاف شیعه و اهل سنت بوده , سندیت قیاس است . یعنی این که آیا قیاس می تواند جزء منابع فقه باشد یا خیر ؟ مخالفت با قیاس از شعارهای شیعه بوده و از سوی علمای امامیه در طول تاریخ پیگیرانه مطرح شده است , از طرف دیگر در میان اهل سنت فرقه ظاهریه که از پیروان داود بن خلف هستند و نیز حنبلی ها چندان ارزشی برای قیاس قائل نیستند . اولین کسی که به قیاس اهمیت داد ابوحنیفه بود و به نفع حجیت قیاس موضعگیری کرد . ابوحنیفه در این جهت تا آنجا پیش رفت که به رأس القیاسیین مشهور است . بعد از او فرقه مالکی و شافعی نیز کم و بیش به حجیت قیاس معتقد شدند . فرق طرفدار قیاس در حجیت آن آنقدر مبالغه کردند که با وجود اجماع , نتایج حاصله از قیاس را بر آن رجحان دادند . کار این فرق بالا گرفت و بتدریج به اهمیت و حجیت قیاس افزوده شد , به طوری که در حالت تعارض نتایج حاصله از قیاس با اخبار و احادیث , قیاس را راجح دانستند . حتی در برخی از موارد که قیاس با ظاهر کتاب مغایرت نشان می داد با ترجیح دادن قیاس , ظاهر کتاب را تأویل می کردند . در مقابل , فرقه امامیه به پیروی از رهبران راستین خود سخت با قیاس مخالف شدند و این موضع را تا هم اکنون نیز حفظ کرده اند اینک به نقل چند حدیث از اهل بیت علیهم السلام در مورد قیاس می پردازیم : 1- حضرت امام صادق ( ع ) کلامی دارد که می فرماید : ان الدین اذا قیست محقق - اگر در امور دینی قیاس رائج بشود , دین از بین می رود . 2 - روایتی دیگر از امام صادق ( ع ): نهی رسول الله عن الحکم بالرأی و القیاس . قال : و اول من قاس ابلیس و من حکم فی شیء من دین الله برأیه خرج من دین الله . رسول الله از حکم کردن با رأی و قیاس نهی نموده و فرموده است : اول کسی که قیاس کرده شیطان بود و هر کس در چیزی از دین خدا با رأی خود حکم کند , از دین خدا خارج شده است . 3 - علی علیه السلام می فرماید : من نصب نفسه للقیاس لم یزل دهره فی التباس - هر کس خودش را با قیاس آشنا سازد همواره در اشتباه خواهد بود . 4 - علی بن الحسین ( ع ) می فرماید : من کان یعمل بالقیاس هلک - هر کس به قیاس عمل کند هلاک می گردد . 5 - امام صادق ( ع ) می فرماید : ان السنة لا تقاس , الا تری ان المرأة تقضی صومها و لا تقضی صلوتها ان السنة اذا قیست محقت - سنت قابل قیاس نیست , مگر نمی بینید که زن روزه خود را قضا می کند ولی نماز خویش را قضا نمی کند , سنت اگر قیاس شود از بین می رود . چرا اهل سنت به قیاس متوسل شدند و در باب حجیت آن مبالغه کردند ؟ اهل سنت به جهت این که از سرچشمه علوم اهل بیت فیض کامل نبردند و بعلت عدم اعتقاد به امامت از این فیض عظیم محروم شدند و منبع احکام را به کتاب و سنت رسول الله منحصر دانستند , آنجا که در برخورد با مسایل و حوادث روز پاسخی در کتاب و سنت پیغمبر ( ص ) نیافتند بناچار برای جبران این نقیصه به قیاس توسل جسته و نام این عمل را اجتهاد به رأی گذاشتند . تا قرن پنجم مفهوم اجتهاد مترادف با قیاس بود و آنها که به قیاس و استحسان و استصلاح عمل می کردند مجتهد نامیده می شدند . و چون شیعه به قیاس استناد نمی جست بنابر این از اجتهاد به معنای فوق الذکربری بود . از قرن پنجم به بعد اجتهاد نزد شیعه چهره حقیقی خود را باز یافت , یعنی اجتهاد واقعی که همان حمل فروع بر اصول است . اجتهاد اهل سنت دست مجتهد را تا حد زیادی برای افتاء باز می گذاشت و درصد بالایی از خطاهای مجتهد را قابل قبول و گذشت می دانست . برای نمونه , عامه یزید بن معاویه را با وجود ارتکاب آن همه عمل شنیع , خلیفه می دانند و با سیستم توجیه اشتباهات و خطاهای مجتهدین , عمل او را در کشتن اولاد پیغمبر ( ص ) توجیه می کنند . وقتی پرسیده می شود این عمل چگونه قابل توجیه است ؟ پاسخ می دهند : اجتهد و اخطأ - یعنی اجتهاد کرد و به خطا رفت . موضوع قابل اغماض بودن خطای مجتهد دارای سابقه تاریخی است و منشأ آن به صدر اسلام می رسد . در زمان خلیفه اول , که بدنبال جریان سقیفه به خلافت برگزیده شد , خالد بن ولید که یکی از عناصر مؤثر در بقدرت رسیدن ابوبکر بود جهت اخذ زکوة و مالیات به اطراف اعزام شد , خالد به قبیله ای می رسد و از آنها مطالبه زکوة می کند ولی آن قبیله که به حقانیت و خلافت علی ( ع ) عقیده داشتند می گویند چون چندی پیش حضرت رسول ( ص ) علی ( ع ) را به جانشینی برگزیده ما او را به رسمیت و خلافت می شناسیم , لذا به فرستاده ابوبکر زکوة نمی دهیم , خالد بن ولید که جوانی خشن و شهوتران و بیرحم بود در قبال این موضعگیری بر حق و عادلانه به یکی از سیاهکاریهای شرمآور تاریخ دست می زند , تفصیل ماجرا از این قرار است که خالد دستور می دهد رئیس قبیله را گردن بزنند و همان شب با همسر او عروسی و زفاف می کند و برای طبخ گوسفندی که بمناسبت این پیروزی ذبح شده بود دستور می دهد که سر مالک بن نویره ( همان رئیس قبیله ) را زیر دیگ بگذارند و با آن غذا بپزند , پس از بازگشت خالد اظهار می دارد چون این قبیله کافر شده بودند دست به چنین عملی زده است , ولی سرانجام واقع مکشوف می گردد و پس از کشف این جنایت هولناک , برای تبرئه خالد که در جریان سقیفه نقش مؤثری داشت در صدد توجیه عملش بر میآیند , عمر می گوید : اجتهد و اخطأ . بعد از این ماجرا عبارت مزبور بارها مورد استعمال اهل تسنن واقع شده است تعریف قیاس قیاس این طور تعریف شده است : اثبات حکم فی محل بعلة لثبوته فی محل آخر بتلک العله برای فهم بیشتر , توضیح عبارت فوق چنین است : حکمی در موردی صادر شده است , فرضا در شرع مقدس آب انگور جوشیده حرام گردیده و بیش از این نیز شارع توضیحی نداده است , و فقط گفته است : الخمر حرام , حال می خواهیم بدانیم که آیا آبجوهم حرام است یا خیر ؟ برای اینکار این طور استدلال می کنیم : آب انگور جوشیده چون مسکر است حرام است , و بعد نتیجه می گیریم چون آبجوهم مسکر است پس حرام است . این را در اصطلاح اصول قیاس می گویند . با توضیحاتی که داده شد ترجمه جزء بجزء عبارت مذکور بدین قرار است : اثبات حکم فی محل، یعنی قیاس عبارت است از اثبات نمودن حکمی ( مثل حرمت ) در یک موردی ( مثلا آبجو ) ( لعلة ) به خاطر علتی ( مانند اسکار ) لثبوته فی محل آخر ) به خاطر ثبوت همان حکم ( حرمت ) در محلی دیگر ( آب انگور ) , ( بتلک العله ) به واسطه همان علت ( اسکار ) این بود تعریف و چگونگی دلیل قیاس و چنانچه آشکار گشت شیعه اینگونه استدلال را قبول ندارد و لذا مستند قائلین به حرمت آبجو ادله دیگری است نه قیاس . ارکان قیاس : در قیاس چهار رکن ملحوظ است : رکن اول مقیس یا فرع که آن را محل اول نیز می گویند ( مانند آبجو در مثال گذشته ) رکن دوم مقیس علیه یا محل ثانی , یعنی آنچه به آن قیاس شده است و به تعبیر دیگر اصل و ریشه قیاس ( همانند خمر در آن مثال ) رکن سوم یک علت مشترک که جامع بین دو محل باشد ( در مثال بالا مسکر بودن است ) رکن چهارم نتیجه که همان حکم حرمت آبجو است . قیاس اصولی با قیاس منطقی تفاوت بسیار دارد , قیاس اصولی معادل تمثیل در منطق است و قطع آور نیست , ولی قیاس منطقی اطمینان بخش است . توضیحا می گوئیم اگر علت حرمت در مثال بالا منصوص باشد , یعنی چنانچه شارع فرموده باشد : الخمر حرام لانه مسکر - خمر حرام است چون مسکر است ، در مورد هر ماده سست کننده دیگری از جمله آبجو بواسطه داشتن ملاک و ضابطه روشن یعنی علت حرمت که همان سستی و اسکار است , به راحتی حکم به حرمت می دادیم . این را در اصول می گویند قیاس منصوص العله که نزد شیعه دارای اعتبار بوده زیرا که موجب قطع و یقین است . دلائل حجیت قیاس از نظر عامه : اهل سنت برای حجیت قیاس به اکثر ادله اربعه یعنی کتاب و سنت و اجماع تمسک جسته اند . در استدلال قرآنی به آیاتی نظیر آیات آخر سوره یاسین استناد می کنند . قرآن می فرماید : و ضرب لنا مثلا و نسی خلقه قال من یحیی العضام و هی رمیم . قل یحییها الذی انشأها اول مرة و هو بکل خلق علیم (سوره یس آیه 78 و 79 ) ترجمه : آن مرد مثلی برای ما زد و آفرینش خود را فراموش نمود استخوان پوسیده ای را آورد و بهم مالید و خاک نرم کرد و فوت کرد و رو به پیغمبر اکرم نمود و گفت چه کسی می تواند این استخوان را دوباره زنده کند , در حالیکه الان یک خاک نرم است ؟ قرآن نقل میکند که خدا به پیغمبر می فرماید : قل یحییها الذی انشاها اول مرة و هو بکل خلق علیم یعنی ای پیغمبر در جواب این مرد بگو این استخوان را زنده خواهد کرد همان کسی که اولین بار زنده کرده و حیات به آن داده است . اهل سنت به این آیه تمسک می کنند و آن را دلیل قیاس می دانند . و می گویند خدا در قبال سؤال با یک قیاس پاسخ داده است[ . ( همان خدایی که بار اول ، این یک قیاس است , در حالی که به هیچ وجه قابل توجیه نیست و ناگفته پیداست که مفاد آیه مزبور هرگز از مصادیق قیاس محسوب نمی گردد . مثال دیگر : فاعتبروا یا اولی الابصار ( سوره حشر آیه 2 ) ای صاحبان بصیرت عبرت بگیرید . اهل سنت اعتبار را از ماده " عبور " گرفته و با تمسک به این آیه می گویند خدا دستور داده است که باید از مواردی که حکم آن نازل شده است عبور کرده و به مورد دیگر سرایت داد . در حالی که می دانیم " اعتبار " مصدر باب افتعال و مصدر ثلاثی مجرد آن " عبرة " است , در این صورت هیچ ارتباطی به مسئله مورد بحث آنها ندارد . عامه برای حجیت قیاس به روایاتی نیز استناد کرده اند : از جمله : مکالمه حضرت رسول اکرم ( ص ) با معاذ بن جبل است . آن بزرگوار هنگامیکه می خواست او را برای قضاوت به یمن بفرستد ضمن سؤالاتی از وی پرسید : اگر آنچه را که می خواهی در کتاب خدا و سنت رسول الله نیافتی چه می کنی ؟ معاذ عرض می کند : اجتهاد به رأی می کنم ، سپس حضرت با عبارتی کوتاه از وی تمجید می نماید ( ملل و نحل شهرستانی , عدة الاصول شیخ طوسی ) . اهل سنت می گویند منظور معاذ از این گفته عمل کردن طبق قیاس بوده که پیامبر اکرم ( ص ) نیز عمل او را مورد تأیید قرار داده است . البته باید متذکر گشت که بدلائل بسیار نیرومندی این استناد نیز مردود بوده که بحث تفصیلی آن در حوصله این گفتار نیست . اهل سنت از اجماع نیز برای اثبات حجیت قیاس استمداد می جویند , و می گویند پیشوایان و علمای دین قیاس می کرده اند . و برای اثبات این مدعا به عمل خلیفه دوم استناد می نمایند که اجتهاد به رأی می نموده . چنانکه گفته است : متعتان کانتا محللتان فی زمن رسول الله فانا احرمها - ترجمه : دو متعه در زمان پیغمبر بود که پیغمبر آنها را حلال دانسته و من آنها را حرام می کنم ( یکی حج تمتع و دیگری متعه نکاح این از مصادیق اجتهاد به رأی است . و چون اجتهاد به رأی همان قیاس است , پس به همین دلیل قیاس نیز حجیت دارد . البته در این جهت بحثی نیست , بلکه مورد مناقشه بین شیعه و اهل سنت این است که این اجتهاد به رأی بمعنی قیاس نیست و این دو مربوط به دو مقوله متفاوتند . و چه بسا از اصحاب و پیشوایان مذهبی اجتهاد برأی می نمودند ولی با قیاس مخالف بوده اند . مثلا حضرت علی ( ع ) که به تصدیق اهل سنت از افراد بارز اهل حل و عقد است , با این وجود شدیدا با قیاس مخالف بود . پس این چگونه اجماعی است که علمای بزرگ صدر اسلام نظیر علی ( ع ) علیه آن موضعگیری می کردند . بنا به مراتب بالا این دلیل هم استحکامی ندارد و هم تاب دفاع را دارا نیست . قیاس منصوص العله : معنای قیاس نزد شیعه و اهل سنت متفاوت است . قیاس مورد قبول شیعه قیاس منصوص العله یا قیاس منطقی است که قطع آور است . در این نوع قیاس شارع علت و فلسفه حکم را بیان می کند و جائی برای اجتهاد شخصی باقی نمی ماند . مثلا اگر گفته شد : الخمر حرام لانه مسکر , علت حرمت خمر به دنبال حکم آمده است , به همین جهت آن را منصوص العلة می گویند . با یک استنتاج منطقی می توانیم افراد و مصادیقی را که تحت حکم فوق قرار می گیرند مشمول حرمت بدانیم . مثلا حکم کلی داریم که کل مسکر حرام ، می خواهیم بدانیم آیا نبیذ ( شراب خرما ) هم حرام است یا نه ؟ چون ملاک و علت و فلسفه حرمت اسکار است , با برقراری و ترتیب یک کبرا و صغرای منطقی به نتیجه مطلوب می رسیم , و در مثال بالا صورت قیاس بشرح زیر خواهد بود : صغری : نبیذ مسکر است کبری : هر مسکری حرام است حکم : پس نبیذ حرام است قیاس مورد نظر اهل سنت معادل تمثیل منطقی است و قطع آور نیست . زیرا تشخیص و استخراج فلسفه حکم در این مورد توسط بشر صورت می گیرد . و مسلم است که نمی تواند کامل باشد و با منظور شارع مغایرت خواهد داشت . به همین جهت قیاس منصوص العله نزد شیعه حجیت دارد و قیاس مورد نظر اهل سنت حجیتی نداشته و باطل است . قیاس اولویت : این قیاس هم در علم فقه و هم در علم اصول حجت بوده و کاربرد وسیعی دارد . قیاس اولویت همان است که در منطق به فحوای دلیل مشهور است مثال فقهی آن این آیه شریفه است : لا تقل لهما اف (قرآن مجید سوره اسراء آیه 23 ) ، به پدر و مادر اف مگو , وقتی حرف سرد و درشت به پدر و مادر زدن حرام است , به طریق اولی ضرب و شتم آنها ممنوع خواهد بود . می بینیم بدون اینکه حرمت ضرب و شتم پدر و مادر در منطوق عبارت موجود باشد , بنابر مفهوم موافق جمله , این معنا به راحتی از جمله استنباط می شود . در حقوق می گویند اگر اجازه تصرف در ملکی داده شود , بطریق اولی و بنابر قیاس اولویت , اجازه استفاده از حقوق ارتفاعی آنهم داده شده است . این اولویت با قاعده اذن در شیء , اذن در لوازم آنهم هست نباید اشتباه شود , زیرا در مورد اخیر به دلالت التزامی , اذن در لواحق وجود دارد که ممکن است اولویتی هم در آن ملحوظ نباشد , بلکه از لوازم مقارن و برابر آن به حساب آید . در حالی که در قیاس اولویت حتما وجه رجحان و برتری امر ثانی باید موجود باشد . اگر قیاس اولویت از فحوای خطاب یعنی از مدلول چهار چوبه لفظ بدست آید صحیح است ولی اگر از فحوای خطاب استفاده نشود باطل بوده . اگر چه از اولویت نیز استفاده شود . مواردی هست که مطلب مورد نظر از فحوای خطاب مستفاد نمی گردد بلکه از یک نوع اولویت خاص بدست می آید . مثال زیر مسئله را روشن می کند . ابان بن تغلب طبق روایت کتاب کافی خدمت امام صادق ( ع ) میآید و عرض می کند : یابن رسول الله , مردی که انگشت زنی را قطع کرده چقدر باید دیده بدهد ؟ امام صادق می فرماید: ( ده شتر باید دیه بدهد ) ابان: ( اگر دو انگشت قطع کرد ؟ ( امام: ( بیست شتر باید دیه بدهد) ابان: ( اگر سه انگشت قطع کرد چه مقدار باید دیه بدهد ) امام: ( سی شتر ) ابان: ( اگر چهار انگشت زنی را قطع کرد چند شتر باید دیه بدهد ؟ ) امام: ( بیست شتر) ابان بن تغلب در شگفت می شود و می گوید: ( یابن رسول الله علت این عدم تناسب چیست ؟ ) حضرت در پاسخ می فرماید : مهلا یا ابان هذا حکم رسول الله , ان المرئة تعاقل الرجل الی ثلث الدیه فاذا بلغت الثلث رجعت الی النصف. یعنی ساکت ای ابان ! این حکم رسول الله است , همانا دیه زن موازن دیه مرد تا ثلث پیش می رود ولی پس از رسیدن به ثلث بر می گردد به نصف . و سپس ادامه می دهد : یا ابان انک اخذتنی بالقیاس والسنة اذا قیست محق الدین ، یعنی ای ابان , مرا با قیاس مؤاخذه می کنی ! سنت رسول الله اگر مورد قیاس قرار گیرد , دین خدا از بین خواهد رفت ! ( کافی چاپ تهران ج 7 ص 299 ) بنابر این همان طور که گفته شد , نتیجه می گیریم که فقط قیاس اولویت و قیاس منصوص العله دارای اعتبار و یقین و قطع آور است , و بقیه انواع قیاس که نزد اهل سنت معتبر است طنی هستند و قطعیت ندارند . قیاس مستنبط العله ( تنقیح مناط ) بین قیاس صحیح ( منصوص العله و اولویت ) و قیاسهای باطل ، یک نوع قیاس وجود دارد که به قیاس مستنبط العله یا تنقیح مناط مشهور است . منظور از این نوع قیاس این است که علت حکم در ذیل آن از طرف شارع بیان نمی شود ولی مجتهد با قدرت فهم و تشهیذ ذهن خود , نزدیکترین علت را استنباط نموده و بر اساس آن قیاس می کند . مثلا می دانیم حضرت رسول ( ص ) فرموده است : در هنگام سفر سوار بر شتر جایز است که نماز نافله خوانده شود , مجتهد در این جا می بیند که شتر خصوصیتی ندارد , بلکه بنظر می رسد که مطلق " مرکب " منظور حضرت بوده است , در این صورت نتیجه می گیرد که در حالت سواری چه سوار بر اتوموبیل و چه هواپیما نیز می توان نماز نافله را بجای آورد . علمای فقه در برخورد با این نوع قیاس رعایت حداکثر احتیاط را ضروری می دانند . زیرا با اندک بی احتیاطی و زیاده روی , به جهت ابهام , ممکن است مجتهد راه ناصواب را بپیماید و بر اساس قیاسات باطل به نتایجی دست یابد که منطبق با موازین شرعی نباشد.
عنوان سوال:

فرق قیاس اهل سنت و قیاس در شیعه چیست چرا یکی حرام و دیگری دلیل استنباط است؟


پاسخ:

فرق قیاس اهل سنت و قیاس در شیعه چیست چرا یکی حرام و دیگری دلیل استنباط است؟

یکی از مسائلی که از دیر باز مورد اختلاف شیعه و اهل سنت بوده , سندیت قیاس است . یعنی این که آیا قیاس می تواند جزء منابع فقه باشد یا خیر ؟
مخالفت با قیاس از شعارهای شیعه بوده و از سوی علمای امامیه در طول تاریخ پیگیرانه مطرح شده است , از طرف دیگر در میان اهل سنت فرقه ظاهریه که از پیروان داود بن خلف هستند و نیز حنبلی ها چندان ارزشی برای قیاس قائل نیستند .
اولین کسی که به قیاس اهمیت داد ابوحنیفه بود و به نفع حجیت قیاس موضعگیری کرد .
ابوحنیفه در این جهت تا آنجا پیش رفت که به رأس القیاسیین مشهور است .
بعد از او فرقه مالکی و شافعی نیز کم و بیش به حجیت قیاس معتقد شدند . فرق طرفدار قیاس در حجیت آن آنقدر مبالغه کردند که با وجود اجماع , نتایج حاصله از قیاس را بر آن رجحان دادند . کار این فرق بالا گرفت و بتدریج به اهمیت و حجیت قیاس افزوده شد , به طوری که در حالت تعارض نتایج حاصله از قیاس با اخبار و احادیث , قیاس را راجح دانستند . حتی در برخی از موارد که قیاس با ظاهر کتاب مغایرت نشان می داد با ترجیح دادن قیاس , ظاهر کتاب را تأویل می کردند . در مقابل , فرقه امامیه به پیروی از رهبران راستین خود سخت با قیاس مخالف شدند و این موضع را تا هم اکنون نیز حفظ کرده اند
اینک به نقل چند حدیث از اهل بیت علیهم السلام در مورد قیاس می پردازیم :
1- حضرت امام صادق ( ع ) کلامی دارد که می فرماید : ان الدین اذا قیست محقق - اگر در امور دینی قیاس رائج بشود , دین از بین می رود .
2 - روایتی دیگر از امام صادق ( ع ): نهی رسول الله عن الحکم بالرأی و القیاس . قال : و اول من قاس ابلیس و من حکم فی شیء من دین الله برأیه خرج من دین الله . رسول الله از حکم کردن با رأی و قیاس نهی نموده و فرموده است : اول کسی که قیاس کرده شیطان بود و هر کس در چیزی از دین خدا با رأی خود حکم کند , از دین خدا خارج شده است .
3 - علی علیه السلام می فرماید : من نصب نفسه للقیاس لم یزل دهره فی التباس - هر کس خودش را با قیاس آشنا سازد همواره در اشتباه خواهد بود .
4 - علی بن الحسین ( ع ) می فرماید : من کان یعمل بالقیاس هلک - هر کس به قیاس عمل کند هلاک می گردد .
5 - امام صادق ( ع ) می فرماید : ان السنة لا تقاس , الا تری ان المرأة تقضی صومها و لا تقضی صلوتها ان السنة اذا قیست محقت - سنت قابل قیاس نیست , مگر نمی بینید که زن روزه خود را قضا می کند ولی نماز خویش را قضا نمی کند , سنت اگر قیاس شود از بین می رود .
چرا اهل سنت به قیاس متوسل شدند و در باب حجیت آن مبالغه کردند ؟
اهل سنت به جهت این که از سرچشمه علوم اهل بیت فیض کامل نبردند و بعلت عدم اعتقاد به امامت از این فیض عظیم محروم شدند و منبع احکام را به کتاب و سنت رسول الله منحصر دانستند , آنجا که در برخورد با مسایل و حوادث روز پاسخی در کتاب و سنت پیغمبر ( ص ) نیافتند بناچار برای جبران این نقیصه به قیاس توسل جسته و نام این عمل را اجتهاد به رأی گذاشتند .
تا قرن پنجم مفهوم اجتهاد مترادف با قیاس بود و آنها که به قیاس و استحسان و استصلاح عمل می کردند مجتهد نامیده می شدند . و چون شیعه به قیاس استناد نمی جست بنابر این از اجتهاد به معنای فوق الذکربری بود . از قرن پنجم به بعد اجتهاد نزد شیعه چهره حقیقی خود را باز یافت , یعنی اجتهاد واقعی که همان حمل فروع بر اصول است .
اجتهاد اهل سنت دست مجتهد را تا حد زیادی برای افتاء باز می گذاشت و درصد بالایی از خطاهای مجتهد را قابل قبول و گذشت می دانست . برای نمونه , عامه یزید بن معاویه را با وجود ارتکاب آن همه عمل شنیع , خلیفه می دانند و با سیستم توجیه اشتباهات و خطاهای مجتهدین , عمل او را در کشتن اولاد پیغمبر ( ص ) توجیه می کنند . وقتی پرسیده می شود این عمل چگونه قابل توجیه است ؟ پاسخ می دهند : اجتهد و اخطأ - یعنی اجتهاد کرد و به خطا رفت .
موضوع قابل اغماض بودن خطای مجتهد دارای سابقه تاریخی است و منشأ آن به صدر اسلام می رسد . در زمان خلیفه اول , که بدنبال جریان سقیفه به خلافت برگزیده شد , خالد بن ولید که یکی از عناصر مؤثر در بقدرت رسیدن ابوبکر بود جهت اخذ زکوة و مالیات به اطراف اعزام شد , خالد به قبیله ای می رسد و از آنها مطالبه زکوة می کند ولی آن قبیله که به حقانیت و خلافت علی ( ع ) عقیده داشتند می گویند چون چندی پیش حضرت رسول ( ص ) علی ( ع ) را به جانشینی برگزیده ما او را به رسمیت و خلافت می شناسیم , لذا به فرستاده ابوبکر زکوة نمی دهیم , خالد بن ولید که جوانی خشن و شهوتران و بیرحم بود در قبال این موضعگیری بر حق و عادلانه به یکی از سیاهکاریهای شرمآور تاریخ دست می زند , تفصیل ماجرا از این قرار است که خالد دستور می دهد رئیس قبیله را گردن بزنند و همان شب با همسر او عروسی و زفاف می کند و برای طبخ گوسفندی که بمناسبت این پیروزی ذبح شده بود دستور می دهد که سر مالک بن نویره ( همان رئیس قبیله ) را زیر دیگ بگذارند و با آن غذا بپزند , پس از بازگشت خالد اظهار می دارد چون این قبیله کافر شده بودند دست به چنین عملی زده است , ولی سرانجام واقع مکشوف می گردد و پس از کشف این جنایت هولناک , برای تبرئه خالد که در جریان سقیفه نقش مؤثری داشت در صدد توجیه عملش بر میآیند , عمر می گوید : اجتهد و اخطأ . بعد از این ماجرا عبارت مزبور بارها مورد استعمال اهل تسنن واقع شده است
تعریف قیاس
قیاس این طور تعریف شده است : اثبات حکم فی محل بعلة لثبوته فی محل آخر بتلک العله
برای فهم بیشتر , توضیح عبارت فوق چنین است : حکمی در موردی صادر شده است , فرضا در شرع مقدس آب انگور جوشیده حرام گردیده و بیش از این نیز شارع توضیحی نداده است , و فقط گفته است : الخمر حرام , حال می خواهیم بدانیم که آیا آبجوهم حرام است یا خیر ؟
برای اینکار این طور استدلال می کنیم : آب انگور جوشیده چون مسکر است حرام است , و بعد نتیجه می گیریم چون آبجوهم مسکر است پس حرام است . این را در اصطلاح اصول قیاس می گویند .
با توضیحاتی که داده شد ترجمه جزء بجزء عبارت مذکور بدین قرار است : اثبات حکم فی محل، یعنی قیاس عبارت است از اثبات نمودن حکمی ( مثل حرمت ) در یک موردی ( مثلا آبجو ) ( لعلة ) به خاطر علتی ( مانند اسکار ) لثبوته فی محل آخر ) به خاطر ثبوت همان حکم ( حرمت ) در محلی دیگر ( آب انگور ) , ( بتلک العله ) به واسطه همان علت ( اسکار ) این بود تعریف و چگونگی دلیل قیاس و چنانچه آشکار گشت شیعه اینگونه استدلال را قبول ندارد و لذا مستند قائلین به حرمت آبجو ادله دیگری است نه قیاس .
ارکان قیاس :
در قیاس چهار رکن ملحوظ است :
رکن اول مقیس یا فرع که آن را محل اول نیز می گویند ( مانند آبجو در مثال گذشته )
رکن دوم مقیس علیه یا محل ثانی , یعنی آنچه به آن قیاس شده است و به تعبیر دیگر اصل و ریشه قیاس ( همانند خمر در آن مثال )
رکن سوم یک علت مشترک که جامع بین دو محل باشد ( در مثال بالا مسکر بودن است )
رکن چهارم نتیجه که همان حکم حرمت آبجو است .
قیاس اصولی با قیاس منطقی تفاوت بسیار دارد , قیاس اصولی معادل تمثیل در منطق است و قطع آور نیست , ولی قیاس منطقی اطمینان بخش است . توضیحا می گوئیم اگر علت حرمت در مثال بالا منصوص باشد , یعنی چنانچه شارع فرموده باشد : الخمر حرام لانه مسکر - خمر حرام است چون مسکر است ، در مورد هر ماده سست کننده دیگری از جمله آبجو بواسطه داشتن ملاک و ضابطه روشن یعنی علت حرمت که همان سستی و اسکار است , به راحتی حکم به حرمت می دادیم . این را در اصول می گویند قیاس منصوص العله که نزد شیعه دارای اعتبار بوده زیرا که موجب قطع و یقین است .
دلائل حجیت قیاس از نظر عامه :
اهل سنت برای حجیت قیاس به اکثر ادله اربعه یعنی کتاب و سنت و اجماع تمسک جسته اند . در استدلال قرآنی به آیاتی نظیر آیات آخر سوره یاسین استناد می کنند . قرآن می فرماید : و ضرب لنا مثلا و نسی خلقه قال من یحیی العضام و هی رمیم . قل یحییها الذی انشأها اول مرة و هو بکل خلق علیم (سوره یس آیه 78 و 79 )
ترجمه : آن مرد مثلی برای ما زد و آفرینش خود را فراموش نمود استخوان پوسیده ای را آورد و بهم مالید و خاک نرم کرد و فوت کرد و رو به پیغمبر اکرم نمود و گفت چه کسی می تواند این استخوان را دوباره زنده کند , در حالیکه الان یک خاک نرم است ؟ قرآن نقل میکند که خدا به پیغمبر می فرماید : قل یحییها الذی انشاها اول مرة و هو بکل خلق علیم
یعنی ای پیغمبر در جواب این مرد بگو این استخوان را زنده خواهد کرد همان کسی که اولین بار زنده کرده و حیات به آن داده است .
اهل سنت به این آیه تمسک می کنند و آن را دلیل قیاس می دانند . و می گویند خدا در قبال سؤال با یک قیاس پاسخ داده است[ . ( همان خدایی که بار اول ، این یک قیاس است , در حالی که به هیچ وجه قابل توجیه نیست و ناگفته پیداست که مفاد آیه مزبور هرگز از مصادیق قیاس محسوب نمی گردد .
مثال دیگر : فاعتبروا یا اولی الابصار ( سوره حشر آیه 2 ) ای صاحبان بصیرت عبرت بگیرید . اهل سنت اعتبار را از ماده " عبور " گرفته و با تمسک به این آیه می گویند خدا دستور داده است که باید از مواردی که حکم آن نازل شده است عبور کرده و به مورد دیگر سرایت داد . در حالی که می دانیم " اعتبار " مصدر باب افتعال و مصدر ثلاثی مجرد آن " عبرة " است , در این صورت هیچ ارتباطی به مسئله مورد بحث آنها ندارد .
عامه برای حجیت قیاس به روایاتی نیز استناد کرده اند : از جمله : مکالمه حضرت رسول اکرم ( ص ) با معاذ بن جبل است . آن بزرگوار هنگامیکه می خواست او را برای قضاوت به یمن بفرستد ضمن سؤالاتی از وی پرسید : اگر آنچه را که می خواهی در کتاب خدا و سنت رسول الله نیافتی چه می کنی ؟ معاذ عرض می کند : اجتهاد به رأی می کنم ، سپس حضرت با عبارتی کوتاه از وی تمجید می نماید ( ملل و نحل شهرستانی , عدة الاصول شیخ طوسی ) . اهل سنت می گویند منظور معاذ از این گفته عمل کردن طبق قیاس بوده که پیامبر اکرم ( ص ) نیز عمل او را مورد تأیید قرار داده است .
البته باید متذکر گشت که بدلائل بسیار نیرومندی این استناد نیز مردود بوده که بحث تفصیلی آن در حوصله این گفتار نیست .
اهل سنت از اجماع نیز برای اثبات حجیت قیاس استمداد می جویند , و می گویند پیشوایان و علمای دین قیاس می کرده اند . و برای اثبات این مدعا به عمل خلیفه دوم استناد می نمایند که اجتهاد به رأی می نموده . چنانکه گفته است : متعتان کانتا محللتان فی زمن رسول الله فانا احرمها - ترجمه : دو متعه در زمان پیغمبر بود که پیغمبر آنها را حلال دانسته و من آنها را حرام می کنم ( یکی حج تمتع و دیگری متعه نکاح این از مصادیق اجتهاد به رأی است . و چون اجتهاد به رأی همان قیاس است , پس به همین دلیل قیاس نیز حجیت دارد .
البته در این جهت بحثی نیست , بلکه مورد مناقشه بین شیعه و اهل سنت این است که این اجتهاد به رأی بمعنی قیاس نیست و این دو مربوط به دو مقوله متفاوتند . و چه بسا از اصحاب و پیشوایان مذهبی اجتهاد برأی می نمودند ولی با قیاس مخالف بوده اند . مثلا حضرت علی ( ع ) که به تصدیق اهل سنت از افراد بارز اهل حل و عقد است , با این وجود شدیدا با قیاس مخالف بود . پس این چگونه اجماعی است که علمای بزرگ صدر اسلام نظیر علی ( ع ) علیه آن موضعگیری می کردند . بنا به مراتب بالا این دلیل هم استحکامی ندارد و هم تاب دفاع را دارا نیست .
قیاس منصوص العله :
معنای قیاس نزد شیعه و اهل سنت متفاوت است . قیاس مورد قبول شیعه قیاس منصوص العله یا قیاس منطقی است که قطع آور است . در این نوع قیاس شارع علت و فلسفه حکم را بیان می کند و جائی برای اجتهاد شخصی باقی نمی ماند . مثلا اگر گفته شد : الخمر حرام لانه مسکر , علت حرمت خمر به دنبال حکم آمده است , به همین جهت آن را منصوص العلة می گویند . با یک استنتاج منطقی می توانیم افراد و مصادیقی را که تحت حکم فوق قرار می گیرند مشمول حرمت بدانیم . مثلا حکم کلی داریم که کل مسکر حرام ، می خواهیم بدانیم آیا نبیذ ( شراب خرما ) هم حرام است یا نه ؟ چون ملاک و علت و فلسفه حرمت اسکار است , با برقراری و ترتیب یک کبرا و صغرای منطقی به نتیجه مطلوب می رسیم , و در مثال بالا صورت قیاس بشرح زیر خواهد بود :
صغری : نبیذ مسکر است
کبری : هر مسکری حرام است
حکم : پس نبیذ حرام است
قیاس مورد نظر اهل سنت معادل تمثیل منطقی است و قطع آور نیست . زیرا تشخیص و استخراج فلسفه حکم در این مورد توسط بشر صورت می گیرد . و مسلم است که نمی تواند کامل باشد و با منظور شارع مغایرت خواهد داشت . به همین جهت قیاس منصوص العله نزد شیعه حجیت دارد و قیاس مورد نظر اهل سنت حجیتی نداشته و باطل است .
قیاس اولویت :
این قیاس هم در علم فقه و هم در علم اصول حجت بوده و کاربرد وسیعی دارد . قیاس اولویت همان است که در منطق به فحوای دلیل مشهور است
مثال فقهی آن این آیه شریفه است : لا تقل لهما اف (قرآن مجید سوره اسراء آیه 23 ) ، به پدر و مادر اف مگو , وقتی حرف سرد و درشت به پدر و مادر زدن حرام است , به طریق اولی ضرب و شتم آنها ممنوع خواهد بود . می بینیم بدون اینکه حرمت ضرب و شتم پدر و مادر در منطوق عبارت موجود باشد , بنابر مفهوم موافق جمله , این معنا به راحتی از جمله استنباط می شود .
در حقوق می گویند اگر اجازه تصرف در ملکی داده شود , بطریق اولی و بنابر قیاس اولویت , اجازه استفاده از حقوق ارتفاعی آنهم داده شده است . این اولویت با قاعده اذن در شیء , اذن در لوازم آنهم هست نباید اشتباه شود , زیرا در مورد اخیر به دلالت التزامی , اذن در لواحق وجود دارد که ممکن است اولویتی هم در آن ملحوظ نباشد , بلکه از لوازم مقارن و برابر آن به حساب آید . در حالی که در قیاس اولویت حتما وجه رجحان و برتری امر ثانی باید موجود باشد . اگر قیاس اولویت از فحوای خطاب یعنی از مدلول چهار چوبه لفظ بدست آید صحیح است ولی اگر از فحوای خطاب استفاده نشود باطل بوده . اگر چه از اولویت نیز استفاده شود . مواردی هست که مطلب مورد نظر از فحوای خطاب مستفاد نمی گردد بلکه از یک نوع اولویت خاص بدست می آید .
مثال زیر مسئله را روشن می کند .
ابان بن تغلب طبق روایت کتاب کافی خدمت امام صادق ( ع ) میآید و عرض می کند : یابن رسول الله , مردی که انگشت زنی را قطع کرده چقدر باید دیده بدهد ؟
امام صادق می فرماید: ( ده شتر باید دیه بدهد )
ابان: ( اگر دو انگشت قطع کرد ؟ (
امام: ( بیست شتر باید دیه بدهد)
ابان: ( اگر سه انگشت قطع کرد چه مقدار باید دیه بدهد )
امام: ( سی شتر )
ابان: ( اگر چهار انگشت زنی را قطع کرد چند شتر باید دیه بدهد ؟ )
امام: ( بیست شتر)
ابان بن تغلب در شگفت می شود و می گوید: ( یابن رسول الله علت این عدم تناسب چیست ؟ )
حضرت در پاسخ می فرماید :
مهلا یا ابان هذا حکم رسول الله , ان المرئة تعاقل الرجل الی ثلث الدیه فاذا بلغت الثلث رجعت الی النصف. یعنی ساکت ای ابان ! این حکم رسول الله است , همانا دیه زن موازن دیه مرد تا ثلث پیش می رود ولی پس از رسیدن به ثلث بر می گردد به نصف . و سپس ادامه می دهد : یا ابان انک اخذتنی بالقیاس والسنة اذا قیست محق الدین ، یعنی ای ابان , مرا با قیاس مؤاخذه می کنی ! سنت رسول الله اگر مورد قیاس قرار گیرد , دین خدا از بین خواهد رفت ! ( کافی چاپ تهران ج 7 ص 299 )
بنابر این همان طور که گفته شد , نتیجه می گیریم که فقط قیاس اولویت و قیاس منصوص العله دارای اعتبار و یقین و قطع آور است , و بقیه انواع قیاس که نزد اهل سنت معتبر است طنی هستند و قطعیت ندارند .
قیاس مستنبط العله ( تنقیح مناط )
بین قیاس صحیح ( منصوص العله و اولویت ) و قیاسهای باطل ، یک نوع قیاس وجود دارد که به قیاس مستنبط العله یا تنقیح مناط مشهور است .
منظور از این نوع قیاس این است که علت حکم در ذیل آن از طرف شارع بیان نمی شود ولی مجتهد با قدرت فهم و تشهیذ ذهن خود , نزدیکترین علت را استنباط نموده و بر اساس آن قیاس می کند . مثلا می دانیم حضرت رسول ( ص ) فرموده است : در هنگام سفر سوار بر شتر جایز است که نماز نافله خوانده شود , مجتهد در این جا می بیند که شتر خصوصیتی ندارد , بلکه بنظر می رسد که مطلق " مرکب " منظور حضرت بوده است , در این صورت نتیجه می گیرد که در حالت سواری چه سوار بر اتوموبیل و چه هواپیما نیز می توان نماز نافله را بجای آورد .
علمای فقه در برخورد با این نوع قیاس رعایت حداکثر احتیاط را ضروری می دانند . زیرا با اندک بی احتیاطی و زیاده روی , به جهت ابهام , ممکن است مجتهد راه ناصواب را بپیماید و بر اساس قیاسات باطل به نتایجی دست یابد که منطبق با موازین شرعی نباشد.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین