رویکرد وهابیت نسبت به مهدویت : در رابطه با رویکرد وهابیت نسبت به مهدویت ، توجه شما را به این نکته جلب میکنم که وهابیت و اهل سنت حدود 99 درصدشان در رابطه با مهدویت ، پنجاه شصت درصد با شیعه هم عقیده هستند . یعنی اینها معتقد هستند که آقا رسول اکرم بشارت داده به وجود آقا حضرت مهدی سلام الله علیه که آن نازنین وجود خواهد آمد و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد ؛ همان گونه که از ظلم و ستم لبریز شده است . در این زمینه ما اختلاف آنچنانی با اهل سنت حتی با وهابیت هم نداریم . البته اگر فرصتی شد در رابطه با مهدویت نوعی و شخصی که چه شاخصههای دارد سر فرصت بحث خواهیم کرد . نکته جالب توجه این است که ابن تیمیه ، بزرگ تئورین وهابیت هم وقتی در برابر انبوهی از روایات در صحاح سته و حتی در صحیح بخاری و مسلم در باره حضرت مهدی مواجه میشود ، صراحتاً میگوید : إن الأحادیث التی یحتج بها علی خروج المهدی أحادیث صحیحة ، رواها أبو داود والترمذی وأحمد وغیرهم من حدیث ابن مسعود وغیره . منهاج السنة النبویة ، ج 4 ، ص211 . احادیثی که میتوانیم احتجاج کنیم بر آن احادیث بر قیام حضرت مهدی ، این احادیث صحیح هستند . این روایات را ابو داود ، ترمذی و احمد نقل کردهاند . خود آقای ابن قیم ، شاگرد و ناشر افکار ابن تیمیه هم در این زمینه مفصل بحث کرده است و می گوید احادیث مربوط به حضرت مهدی ، احادیث حسن و صحیح هستند . جالبتر از اینها آقای بن باز مفتی اعظم سابق عربستان سعودی، عبارت خیلی ظریفی دارد : أمر المهدی معلوم ، والأحادیث فیه مستفیضة ، بل متواترة وقد حکی غیر واحد من أهل العلم تواترها . وهی متواترة تواترا معنویا ، لکثرة طرقها ، واختلاف مخارجها ، وصحابتها ، ورواتها ، وألفاظها ، فهی - بحق - تدل علی أن هذا الشخص الموعود به أمره ثابت وخروجه حق . وقد رأینا أهل العلم أثبتوا أشیاء کثیرة بأقل من ذلک . والحق أن جمهور أهل العلم ، بل هو الاتفاق : علی ثبوت أمر المهدی، وأنه حق ، وأنه سیخرج فی آخر الزمان . وأما من شذّ من أهل العلم - فی هذا الباب - فلا یلتفت إلی کلامه فی ذلک . مسئله حضرت مهدی علیه السلام واضح است و احادیث پیرامون آن مستفیضه بلکه متواتر است و تعداد زیادی از اهل علم متواتر بودن احادیث حضرت مهدی علیه السلام را نقل کرده اند . و تواتر آن تواتر معنوی است به خاطر کثرة طرق احادیث آن، و اختلاف در لفظ احادیث و راویان و الفاظ بحق دلالت بر این دارد که این شخص موعود امر ثابتی دارد و خروج او حق است. و ما دیده ایم که علما مسائل زیادی را با روایاتی کمتر از این ثابت کرده اند . و قول حق از علما بلکه اتفاق علما بر ثبوت مسئله مهدویت است و همین قول حق است و به حق که او در آخر الزمان خارج خواهد شد . و اما عده قلیلی از علما (در این مسئله) توجهی به صحبت درباره او نکرده اند . مجلة الجامعة الإسلامیة بالمدینة المنورة ، العدد 3 ، السنة الأولی 1388 ، فی ذیل محاضرة عبد المحسن العباد . همچنین آقای ناصر الدین البانی که از او به بخاری دوران تعبیر میکنند ، شبیه این عبارت را دارد . در مجلۀ التمدن الإسلامی الدمشقیة ، شماره 27 و 28 ، سال 22 ، ص 642 . رابطة العالم اسلامی که در حقیقت مرکز فرهنگی وهابیت است ، در برج می 1976 رسماً اعلام کرد : فإنّ الاعتقاد بظهور المهدی یعتبر واجباً علی کل مسلم وهو جز من عقائد أهل السنة والجماعة ولا ینکر ذلک إلاّ کلّ جاهل أو مبتدع . اعتقاد به ظهور حضرت مهدی ، یک امری است واجب بر همه مسلمانها . این عقیده ، جز عقائد اهل سنت و جماعت است و جز جاهل و نادان و بدعت گذاری کسی نمیتواند این عقیده را انکار کند . مشکل ما با وهابیت ، نسبت به وجود حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداه ولادت آن حضرت و این که آیا حضرت مهدی سلام الله علیه از نسل امام عسکری علیه السلام است و در سال 255 ه به دنیا آمده یا نه ، مورد اختلاف با وهابیت است که اینها قاطعانه در برابر این عقیدۀ شیعه ایستادهاند . علمای زیادی از اهل سنت صراحتاً در کتابهای خودشان گفتهاند که حضرت مهدی سلام الله علیه در سال 255 یا در سال 58 از نرجس خاتون و امام عسکری به دنیا آمده است .آمار 120 نفر از علمای اهل سنت جمع آوری شده است که همگی اعتراف دارند بر ولادت حضرت ولی عصر اواحنا له الفداء نظرات علمای بزرگ اهل سنت معترف بر ولادت حضرت مهدی در سال 255 هجری در رابطه با شخصیتهای اهل سنت که در رابطه با ولادت آقا حضرت مهدی سخن گفتهاند ، فقط چند نمونه از علمای انساب که حرف اول را آنها میزنند و بعد چند نفر از شخصیتهای برجسته را عرض میکنم . جناب ابو نصر سهل بن عبد الله از اعلام قرن چهارم در کتاب سر السلسلة العلویة صراحت دارد بر این که آقا حضرت مهدی فرزند امام عسکری به دنیا آمد و او را قائم و حجت میدانند . سر السلسلة العلویه ص 39 بعد می گوید : هیچ اشکالی در نسب آن حضرت نیست ؛ ولی به خاطر برخی از مسائل سیاسی برادرش جعفر آمد و ادعا کرد میراث امام عسکری را . جناب فخر رازی از شخصیتهای برجسته اهل سنت ، صاحب کتاب تفسیر کبیر ، متوفای 606 ه صراحت دارد : فله ابنان وبنتان . اما الإبنان فأحدهما صاحب الزمان والثانی موسی درجه فی حیات أبیه . امام عسکری (علیه السلام) دو تا دختر و دو تا پسر داشتند . یکی از فرزندان آنها صاحب الزمان و دیگری موسی بوده که در زمان حیات پدرش از دنیا رفته است . الشجرة المبارکة فی انساب الطالبیة ، ص78 . جناب محمد امین که از شخصیتهای بلند آوازه اهل سنت در شناخت انساب و قبائل عرب است ، صراحت دارد: محمد المهدی وکان عمره عند وفات أبیه ، خمس سنین . فی معرفة قبائل العرب ، ص364 عمر حضرت مهدی ، هنگام وفات پدرش پنج سال بوده است . جناب عمری در کتاب المجزی فی انساب الطالبین ، ص130 و دیگر بزرگان ابن عنبه در عمدة الطالب فی أنساب آل أبی طالب ، ص199 این تعبیر را دارند . جالب این است آقای ابن اثیر جزری ، صاحب الکامل فی التاریخ ، ج7 ، ص274 صراحت دارد بر ولادت آقا امام زمان در سال 255 ه که در هنگام وفات آقا امام عسکری این آقا در قید حیات بوده است . آقای ابن خلکان از استوانههای علمی اهل سنت میفرماید : کانت ولادته یوم الجمعة منتصف شعبان سنة خمس وخمسین ومأتین . وفیات الأعیان ، ج4 ، ص176 ولادت حضرت مهدی ، روز جمعه نیمۀ شعبان ، سال 255 هجری بوده است . آقای ذهبی در کتابهای متعددش در این زمینه سخن گفته است . در تاریخ اسلام ، دارد : وأما ابنه محمد بن الحسن الذی یدعوه الرافضة القائم الخلف الحجة ، فولد سنة ثمان وخمسین وقیل سنة ستة وخمسین . تاریخ اسلام ، در وفیات 251 تا 260 همین تعبیر را در سیر اعلام النبلاء ، ج13 ، ص119 دارد . شبیه این عبارت در کتاب العبر فی خبر من غبر ، ج5 ، ص37 دارد . حضرت مهدی ، فرزند امام عسکری سال 258 یا 256 به دنیا آمده است . آقای زرکلی وهابی که در حقیقت تراث وهابیت را در کتاب الأعلامش زنده کرد ، که از وهابیون معاصر ما نیز هست ، میگوید : ولد فی سامرا ومات ابوه وله من العمر خمس سنین . و قیل فی تاریخ مولده لیلة نصف شعبان سنة خمس و خمسین و مأتین حضرت مهدی در سامرا به دنیا آمد ؛ در حالی که پنج سال بیشتر نداشت ، پدر خود را از دست داد . میگویند او در نیمیه شعبان سال 255 به دنیا آمده است . برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید به سایت موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر قسمت شبکه سلام تی وی بحث مهدویت 1،2،3
رویکرد وهابیت نسبت به مهدویت :
در رابطه با رویکرد وهابیت نسبت به مهدویت ، توجه شما را به این نکته جلب میکنم که وهابیت و اهل سنت حدود 99 درصدشان در رابطه با مهدویت ، پنجاه شصت درصد با شیعه هم عقیده هستند . یعنی اینها معتقد هستند که آقا رسول اکرم بشارت داده به وجود آقا حضرت مهدی سلام الله علیه که آن نازنین وجود خواهد آمد و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد ؛ همان گونه که از ظلم و ستم لبریز شده است . در این زمینه ما اختلاف آنچنانی با اهل سنت حتی با وهابیت هم نداریم . البته اگر فرصتی شد در رابطه با مهدویت نوعی و شخصی که چه شاخصههای دارد سر فرصت بحث خواهیم کرد .
نکته جالب توجه این است که ابن تیمیه ، بزرگ تئورین وهابیت هم وقتی در برابر انبوهی از روایات در صحاح سته و حتی در صحیح بخاری و مسلم در باره حضرت مهدی مواجه میشود ، صراحتاً میگوید :
إن الأحادیث التی یحتج بها علی خروج المهدی أحادیث صحیحة ، رواها أبو داود والترمذی وأحمد وغیرهم من حدیث ابن مسعود وغیره .
منهاج السنة النبویة ، ج 4 ، ص211 .
احادیثی که میتوانیم احتجاج کنیم بر آن احادیث بر قیام حضرت مهدی ، این احادیث صحیح هستند . این روایات را ابو داود ، ترمذی و احمد نقل کردهاند .
خود آقای ابن قیم ، شاگرد و ناشر افکار ابن تیمیه هم در این زمینه مفصل بحث کرده است و می گوید احادیث مربوط به حضرت مهدی ، احادیث حسن و صحیح هستند .
جالبتر از اینها آقای بن باز مفتی اعظم سابق عربستان سعودی، عبارت خیلی ظریفی دارد :
أمر المهدی معلوم ، والأحادیث فیه مستفیضة ، بل متواترة وقد حکی غیر واحد من أهل العلم تواترها . وهی متواترة تواترا معنویا ، لکثرة طرقها ، واختلاف مخارجها ، وصحابتها ، ورواتها ، وألفاظها ، فهی - بحق - تدل علی أن هذا الشخص الموعود به أمره ثابت وخروجه حق .
وقد رأینا أهل العلم أثبتوا أشیاء کثیرة بأقل من ذلک . والحق أن جمهور أهل العلم ، بل هو الاتفاق : علی ثبوت أمر المهدی، وأنه حق ، وأنه سیخرج فی آخر الزمان . وأما من شذّ من أهل العلم - فی هذا الباب - فلا یلتفت إلی کلامه فی ذلک .
مسئله حضرت مهدی علیه السلام واضح است و احادیث پیرامون آن مستفیضه بلکه متواتر است و تعداد زیادی از اهل علم متواتر بودن احادیث حضرت مهدی علیه السلام را نقل کرده اند . و تواتر آن تواتر معنوی است به خاطر کثرة طرق احادیث آن، و اختلاف در لفظ احادیث و راویان و الفاظ بحق دلالت بر این دارد که این شخص موعود امر ثابتی دارد و خروج او حق است.
و ما دیده ایم که علما مسائل زیادی را با روایاتی کمتر از این ثابت کرده اند . و قول حق از علما بلکه اتفاق علما بر ثبوت مسئله مهدویت است و همین قول حق است و به حق که او در آخر الزمان خارج خواهد شد . و اما عده قلیلی از علما (در این مسئله) توجهی به صحبت درباره او نکرده اند .
مجلة الجامعة الإسلامیة بالمدینة المنورة ، العدد 3 ، السنة الأولی 1388 ، فی ذیل محاضرة عبد المحسن العباد .
همچنین آقای ناصر الدین البانی که از او به بخاری دوران تعبیر میکنند ، شبیه این عبارت را دارد . در مجلۀ التمدن الإسلامی الدمشقیة ، شماره 27 و 28 ، سال 22 ، ص 642 .
رابطة العالم اسلامی که در حقیقت مرکز فرهنگی وهابیت است ، در برج می 1976 رسماً اعلام کرد :
فإنّ الاعتقاد بظهور المهدی یعتبر واجباً علی کل مسلم وهو جز من عقائد أهل السنة والجماعة ولا ینکر ذلک إلاّ کلّ جاهل أو مبتدع .
اعتقاد به ظهور حضرت مهدی ، یک امری است واجب بر همه مسلمانها . این عقیده ، جز عقائد اهل سنت و جماعت است و جز جاهل و نادان و بدعت گذاری کسی نمیتواند این عقیده را انکار کند .
مشکل ما با وهابیت ، نسبت به وجود حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداه ولادت آن حضرت و این که آیا حضرت مهدی سلام الله علیه از نسل امام عسکری علیه السلام است و در سال 255 ه به دنیا آمده یا نه ، مورد اختلاف با وهابیت است که اینها قاطعانه در برابر این عقیدۀ شیعه ایستادهاند . علمای زیادی از اهل سنت صراحتاً در کتابهای خودشان گفتهاند که حضرت مهدی سلام الله علیه در سال 255 یا در سال 58 از نرجس خاتون و امام عسکری به دنیا آمده است .آمار 120 نفر از علمای اهل سنت جمع آوری شده است که همگی اعتراف دارند بر ولادت حضرت ولی عصر اواحنا له الفداء
نظرات علمای بزرگ اهل سنت معترف بر ولادت حضرت مهدی در سال 255 هجری
در رابطه با شخصیتهای اهل سنت که در رابطه با ولادت آقا حضرت مهدی سخن گفتهاند ، فقط چند نمونه از علمای انساب که حرف اول را آنها میزنند و بعد چند نفر از شخصیتهای برجسته را عرض میکنم .
جناب ابو نصر سهل بن عبد الله از اعلام قرن چهارم در کتاب سر السلسلة العلویة صراحت دارد بر این که آقا حضرت مهدی فرزند امام عسکری به دنیا آمد و او را قائم و حجت میدانند .
سر السلسلة العلویه ص 39
بعد می گوید : هیچ اشکالی در نسب آن حضرت نیست ؛ ولی به خاطر برخی از مسائل سیاسی برادرش جعفر آمد و ادعا کرد میراث امام عسکری را .
جناب فخر رازی از شخصیتهای برجسته اهل سنت ، صاحب کتاب تفسیر کبیر ، متوفای 606 ه صراحت دارد :
فله ابنان وبنتان . اما الإبنان فأحدهما صاحب الزمان والثانی موسی درجه فی حیات أبیه .
امام عسکری (علیه السلام) دو تا دختر و دو تا پسر داشتند . یکی از فرزندان آنها صاحب الزمان و دیگری موسی بوده که در زمان حیات پدرش از دنیا رفته است .
الشجرة المبارکة فی انساب الطالبیة ، ص78 .
جناب محمد امین که از شخصیتهای بلند آوازه اهل سنت در شناخت انساب و قبائل عرب است ، صراحت دارد:
محمد المهدی وکان عمره عند وفات أبیه ، خمس سنین .
فی معرفة قبائل العرب ، ص364
عمر حضرت مهدی ، هنگام وفات پدرش پنج سال بوده است .
جناب عمری در کتاب المجزی فی انساب الطالبین ، ص130 و دیگر بزرگان ابن عنبه در عمدة الطالب فی أنساب آل أبی طالب ، ص199 این تعبیر را دارند .
جالب این است آقای ابن اثیر جزری ، صاحب الکامل فی التاریخ ، ج7 ، ص274 صراحت دارد بر ولادت آقا امام زمان در سال 255 ه که در هنگام وفات آقا امام عسکری این آقا در قید حیات بوده است .
آقای ابن خلکان از استوانههای علمی اهل سنت میفرماید :
کانت ولادته یوم الجمعة منتصف شعبان سنة خمس وخمسین ومأتین .
وفیات الأعیان ، ج4 ، ص176
ولادت حضرت مهدی ، روز جمعه نیمۀ شعبان ، سال 255 هجری بوده است .
آقای ذهبی در کتابهای متعددش در این زمینه سخن گفته است . در تاریخ اسلام ، دارد :
وأما ابنه محمد بن الحسن الذی یدعوه الرافضة القائم الخلف الحجة ، فولد سنة ثمان وخمسین وقیل سنة ستة وخمسین .
تاریخ اسلام ، در وفیات 251 تا 260
همین تعبیر را در سیر اعلام النبلاء ، ج13 ، ص119 دارد . شبیه این عبارت در کتاب العبر فی خبر من غبر ، ج5 ، ص37 دارد .
حضرت مهدی ، فرزند امام عسکری سال 258 یا 256 به دنیا آمده است .
آقای زرکلی وهابی که در حقیقت تراث وهابیت را در کتاب الأعلامش زنده کرد ، که از وهابیون معاصر ما نیز هست ، میگوید :
ولد فی سامرا ومات ابوه وله من العمر خمس سنین . و قیل فی تاریخ مولده لیلة نصف شعبان سنة خمس و خمسین و مأتین
حضرت مهدی در سامرا به دنیا آمد ؛ در حالی که پنج سال بیشتر نداشت ، پدر خود را از دست داد . میگویند او در نیمیه شعبان سال 255 به دنیا آمده است .
برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید به سایت موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر قسمت شبکه سلام تی وی بحث مهدویت 1،2،3
- [سایر] آیا اهل سنت اعتقادی به منجی و مهدویت دارند؟ تفاوتشان با اعتقاد شیعیان چیست؟
- [سایر] وهابیت درباره شفاعت چه اعتقادی دارند؟
- [سایر] منجی ادیان دیگر چه نام دارند ؟ این منجی ها دنیوی است یا اخروی ؟ و بر نامه آنها چیست ؟
- [سایر] منجی نزد مسیحیان کیست؟
- [سایر] منجی جهانی کیست؟
- [سایر] منجی در آیین بودا کیست؟
- [سایر] منجی در آیین هندو کیست؟
- [سایر] اعتقاد به منجی در تسنن
- [سایر] باسلام 1.مسجد جمکران کی و چرا ساخته شده؟ 2.داستان چاه موجود دراین مسجد چیست؟ 3.این مسجد چه ارتباطی با ظهور حضرت مهدی(عج) دارد؟ 4.کدامیک از ادیان اعتقادی به منجی آخرالزمان ندارند؟ 5.ایا حضرت خضر زنده است؟
- [سایر] دیدگاه مذاهب اسلامی درباره لقب منجی چیست؟
- [آیت الله مظاهری] در غیر فروعات فقهیه مانند پرداخت وجوهات شرعیّه و تعیین قیّم یا سرپرست برای اوقاف و یا تعیین وصی برای کسی که وصی ندارد، رجوع به اعلم یا رجوع به مرجع تقلید شخص، لازم نیست و رجوع به مجتهد جامع الشرایط کفایت میکند. ______ 1) در بخش سوّم این رساله، مباحث مربوط به اصول دین تحت عنوان (اصول اعتقادی) آمده است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر کافر یا کسی که به خمس اعتقادی ندارد چیزی را به انسان هدیه بدهد انسان مالک آن می شود و لازم نیست خمس آن را بدهد. بلی اگر آنچه را که گرفته در طول سال صرف مؤونه او نشود و از درآمد سال او زیاد بیاید باید خمس آن را بپردازد.
- [آیت الله مظاهری] اگر کسی گناه صغیرهای نظیر نگاه شهوتآلود به نامحرم را سبک بشمارد و یا واجبی از واجبات را نظیر کمک به کسی که میبیند در مضیقه است و میتواند به او کمک کند، سبک بشمارد و به او کمک نکند و با بیاعتنایی از او بگذرد، همان گناه کوچک، کبیره میشود، و آن ترک واجب نظیر ترک خمس و زکات از گناهان کبیره میشود، و اگر- العیاذ بالله- آن استخفاف اعتقادی باشد نه عملی، اگر ملتزم به لوازم آن باشد، کفر است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر مالی به ارث به انسان برسد و انسان بداند که مورث خمس بدهکار است مثلاً با حاکم شرع دستگردان کرده و نپرداخته یا مالی را که خمس به آن تعلق گرفته مصرف کرده بدون این که خمس آن را بدهد، این شخص باید بدهی خمسی او را بدهد. اگر آن مال از درآمد همان سال فوت بوده و خمس آن را نداده باید خمس آن را بدهد و اگر از درآمد سال های قبل بوده و خمس آن را به علت این که به خمس اعتقادی نداشته نپرداخته است بر او واجب نیست خمس آن را بدهد هرچند بهتر است خمس آن را بدهد تا متوفی عذاب اخروی نداشته باشد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] انسان باید زکات را در یکی از هشت مورد زیر مصرف کند: اوّل: فقیر و او کسیست که مخارج سال خود یا عیالاتش را ندارد، البتّه لازم نیست که مخارج عیالاتی را که متناسب شؤون وی نیست دارا باشد و کسی که صنعت یا ملک یا سرمایهای دارد که میتواند مخارج سال خود را از منافع آنها بگذراند فقیر نیست. دوم: مسکین و او کسیست که زندگی را از فقیر سختتر میگذراند. سوم: کسی که از طرف امام علیهالسلام یا نایب امام مأمور جمعآوری زکات یا نگاهداری یا رسیدگی به حساب آن یا رساندن به امام یا نایب امام یا مصارف زکات میباشد. چهارم: مسلمان سست اعتقادی که با پرداخت زکات، ایمان قویتری پیدا میکند. پنجم: خریداری بندگان و آزاد کردن آنان با شرایطی که در کتب مفصّل گفته شده است. ششم: بدهکاری که نمیتواند قرض خود را بدهد. هفتم: فی سبیل اللَّه یعنی امور دینی، خواه مربوط به عموم باشد، همچون ساختن مسجد و مدارس علوم دینی و نشر کتب دینی و خواه به افراد خاصّی مربوط باشد، مثل آن که برخی از مؤمنان را به حجّ خانه خدا بفرستد و روشنترین مورد این مصرف، جهاد در راه خداست و ظاهراً این مصرف، امور دنیایی را شامل نمیگردد، هر چند عمومی باشد همچون ساختن پل و تعمیر جادهها و راهها. هشتم: ابن السبیل یعنی مسافری که در سفر درمانده شده و احکام این موارد در مسائل آینده گفته خواهد شد.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ، متابعت از شیطان درون (هوای نفس) و از شیطان برون (وسوسههای ابلیس و افراد ناباب) است، و این متابعت دارای اقسامی است که برخی از آن، گناه نیست: الف) متابعت از آنها به طور عادت و ملکه شده باشد؛ نظیر کسی که گناه عادت او شده است و قرآن شریف این قسم را شرک میداند (شرک عملی نه اعتقادی) چنانکه میفرماید: (أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ الهَهُ هَواه)[1] (آیا دیدی کسی را که هوای نفس خویش را به عنوان خدای خود گرفته است؟) یا میفرماید: (أَلَمْ أَعْهَدْ الَیْکُمْ یا بَنی ادَمَ انْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطان)[2] (ای فرزندان آدم آیا از شما پیمان نگرفتم که شیطان را نپرستید؟) ب) متابعت از آنها نه به طور عادت و ملکه؛ نظیر کسی که گاهی مثلاً دروغ میگوید و یا آلودگی چشم دارد و یا غیبت میکند و مانند اینها، و این قسم همان گناهانی است که بعضی از آنها در مسائل گذشته و آینده آمده است. ج) متابعت از آنها به طور عادت و ملکه نه در گناه بلکه در خواستههای آنها که گناه نیست، و علمای علم اخلاق به آن (مشتهیات نفس) میگویند و پرهیز از آن را به طور جدی خواستارند، نظیر سرگرم شدن به لذّات نفس از خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج و تجمّلات و بازیها و مانند اینها، و این قسم گرچه گناه نیست، ولی خطر آن خیلی بالا است، علاوه بر اینکه سد و مانع محکمی در برابر تکامل است، و محال است که انسان با توغّل در مشتهیات بتواند استکمال پیدا کند. د) متابعت از آنها نه به طور عادت و نه در گناه؛ نظیر ارضای غرایز به طور متوسّط و از راه حلال، و این قسم نه تنها گناه نیست، بلکه قرآن شریف سفارش مؤکّدی برای آن نموده است. صفحه 428 (قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللَّهِ الَّتی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ)[3] (ای پیامبر بگو چه کسی زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده و نیز روزیهای پاکیزه را، حرام کرده است؟) ولی باید مواظب باشد دل بستگی و عادت به آن پیدا نشود.