فردی میگفت ما چیزی به عنوان شهادت حضرت زهرا (س) راقبول نداریم چون تاچندسال پیش درتقویم وفات آن جناب ذکرشده بودنه شهادت. لطف کنیدهم درمورداین سؤال وهم به شکل مستندومستدل تاریخ شهادت آن بانو(س) رابرایمان اثبات کنید؟ در مورد این سوال که چرا در سالهای قبل در تقویم به جای واژه شهادت از واژه رحلت استفاده می شد باید گفت که درج شدن یا نشدن در تقویم تنها معیار ما، برای شرع مقدس اسلام نیست و ما باید معیارهای متفاوتی را در نظر بگیریم تا به نتیجه بهتر و قطعی تر برسیم، چراکه در تقویم کنونی نیز نقصهایی است که به مرور زمان این نقصها انشاء الله برطرف می گردد همانطور که در گذشته نقصهایی بود که با توجه و درایت مسئولین امر این مشکل برطرف شده است، قضیه درج شهادت به جای وفات حضرت زهرا سلام الله علیها هم از همین قبیل است. هرچند که قبل از آن هم این مسئله بین بزرگان دین مطرح بود ولی تنها در تقویم ذکر نشده بود چنانکه در فرمایشان امام خمینی (ره) هم بارها به این مطلب اشاره شده است از جمله سخنرانی ایشان در روز 18 اسفند 1360 (13 جمادی الاول 1402) که فرمودند: من هم وفات و شهادت بانوی بزرگ اسلام را بر همه مسلمین و بر شما برادران عزیز ارتشی، سپاهی و بسیج و بر حضرت بقیة اللَّه- ارواحنافداء- تسلیت عرض می کنم. (صحیفه امام/ 16/87). همچنین در طول تاریخ همه ساله ایام فاطمیه، شیعیان به مناسبت شهادت حضرت زهرا مراسم عزاداری اقامه می کردند و بعد از انقلاب هم این مراسم در بیوت مراجع عظام و مقام معظم رهبری اقامه می شود. علاوه بر اینکه وفات کلمهای است عام که هم شامل مرگ طبیعی و هم شامل شهادت میشود؛ زیرا در بسیاری از موارد حتی در کتابهای معتبر، نسبت به شهادت امام حسین، امیر مؤمنان، جعفر طیار علیهم السلام و همچنین در باره خلیفه دوم و سوم نیز کلمه وفات به کار رفته است. به طور مثال در مورد شهادت حضرت علی (ع) آمده است: وخرج عبید الله بن العباس بن عبد المطلب إلی الناس بعد وفاة علی ودفنه فقال: إن أمیر المؤمنین رحمه الله تعالی قد توفی براً تقیاً، عدلا مرضیاً... (البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای279ه)، أنساب الأشراف، ج 1 ص 383.) حضرت حمزه عموی رسول خدا، در میان شیعه و سنی به (سید الشهداء) مشهور است، در عین حال در باره او از کلمه (وفات) استفاده شده است: منها بعد وفاة حمزة بن عبد المطلب ورسول الله... (العاصمی المکی، عبد الملک بن حسین بن عبد الملک الشافعی (متوفای1111ه)، سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل والتوالی، ج 1 ص 426، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود- علی محمد معوض، ناشر: دار الکتب العلمیة.) نیز شهادت جفعر بن ابوطالب علیهما السلام از دیدگاه شیعه و سنی قطعی است؛ اما در عین حال در باره وی نیز کلمه (وفات) به کار برده شده است: عن عَائِشَةَ قالت لَمَّا أَتَتْ وَفَاةُ جَعْفَرٍ عَرَفْنَا فی وَجْهِ رسول اللهِ صلی الله علیه وسلم الْحُزْنَ … (إبن أبی شیبة الکوفی، أبو بکر عبد الله بن محمد (متوفای235 ه)، الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج 3، ص 62 و ج 7، ص 414، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ناشر: مکتبة الرشد - الریاض، الطبعة: الأولی، 1409ه.) پس اینکه چرا در تقویمها قبلا وفات نوشته می شد و اکنون شهادت بهانه ای بیش نیست و تنها برای تحریف اذهان حقیقت جو و مومن می باشد. اما درمورد اثبات شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها باید گفت: ماجرای سوزناک حمله به خانه وحی و شهادت حضرت فاطمه زهرا ( س ) واقعیتی است که منابع حدیثی و تاریخ شیعه و سنّی بر آن گواه است . برخی به علت عدم آشنائی با حدیث و تاریخ ، در این واقعیت تردید نمودهاند . از اینرو گوشهای از شواهد این مصیبت بزرگ را تقدیم شما مینمائیم : 1) : ابو بکر عبداللَّه بن محمد بن ابی شیبه ، شیخ و استاد بخاری ، در کتاب المصنف ، میگوید : ( آنگاه که بعد از رسولخدا ( ص ) برای ابوبکر بیعت میگرفتند . علی ( ع ) و زبیر برای مشورت در این امر نزد فاطمه ( س ) دختر پیامبر ( ص ) رفت و شد میکردند . عمر بن خطاب با خبر گردید و بنزد فاطمه ( س ) آمد وگفت : ای دختر رسول خدا ( ص ) ! به خدا در نزد ما کسی از پدرت محبوبتر نیست و پس از او محبوبترین تویی ! ! وبه خدا قسم این امر مرا مانع نمیشود که اگر آنان نزد تو جمع شوند ، دستور دهم که خانه را با آنها به آتش کشند . اسلم گفت : چون عمر از نزد فاطمه ( س ) بیرون شد ، علی ( ع ) و ...به خانه بر گشتند . پس فاطمه ( س ) گفت : میدانید که عمر نزد من آمد ، و به خدا قسم یاد کرده اگر شما ( بدون اینکه با ابوبکر بیعت کنید ) به خانه برگردید خانه را با شما آتش میزند ؟ وبه خدا قسم که او به سوگندش عمل خواهد کرد ) (کتاب المصنف ، ج 7 ، ص 432 ، حدیث 37045 ، کتاب الفتن ). 2) : همین مضمون را سیوطی در مسند فاطمه ، آورده است . (سیوطی ، مسند فاطمه ، ص 36). 3) : ابن عبدالبر ، در الاستیعاب ، نیز این داستان را نقل کرده است . (ابن عبدالبر ، الاستیعاب ، ج 3 ، ص 975). و ... 4) : بلاذری در انساب الاشراف می نویسد: ... و سپس با مشعلی بر در خانه فاطمه آمد و در جواب فاطمه که فرمود : آیا من نظارهگر باشم و تو خانه مرا آتش بزنی ؟ گفت : بلی . چنانکه بلاذری میگوید : ( ابوبکر به علی ( ع ) پیام فرستاد تا با وی بیعت کند امّا علی نپذیرفت . پس عمر با مشعلی آمد ، فاطمه ( س ) ناگاه عمر را با مشعل در خانهاش یافت ، پس فرمود : یابن الخطّاب ! آیا من نظاره گر باشم وحال آنکه تو در خانهام را بر من به آتش میکشی ؟ ! عمر گفت : بلی، و آنچنان به این عمل مُصرّ هستم چنانکه پدرت بر دینی که آورده بود محکم بود ). ( بلاذری ، انساب الاشراف ، ج 1 ، ص 586 ). 5) : ابوالفداء نیز میگوید : ( سپس ابوبکر، عمر بن خطاب را به سوی علی و آنانکه با او بودند فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه ( س ) بیرون کند، وگفت : اگر از دستور تو سر باز زدند با آنان بجنگ . پس عمر مقداری آتش آورد تا خانه را آتش زند . پس فاطمه ( س ) بر سر راهش آمد وفرمود : کجا ؟ ای پسر خطاب ! آمدهای تا کاشانه ما را به آتش کشی ؟ ! گفت : بلی. (ابوالفداء ، تاریخ ابی الفداء ج 1 ص 156 . دار المعرفة ، بیروت ). 6) : احمد شهرستانی در الملل و النحل به نقل از نظام می نویسد: از جمله عقائد نظام آن بود که می گفت: عمر به خانه فاطمه حمله ور شده و فریاد می زد: خانه را با اهلش به آتش بکشید، در حالی که در خانه نبود مگر علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام. او در ادامه می نویسد: همانا عمر چنان ضربه ای به شکم فاطمه در روز بیعت زد که فاطمه جنین خود (محسن) را از شکم انداخت.( الملل و النحل، ج 1، ص 57، چاپ دارالمعرفه بیروت. قابل توجه اینکه نظام معتزلی از رؤسای مذهب معتزله در زمان خود بود که در سال 231 از دنیا رفت). 7) : یکی از علمای بزرگ سنی شافعی به نام جوینی از همه صریحتر به این مطلب اشاره کرده و می نویسد: از پیامبر اکرم ( ص ) نقل شده که فرمود : ( چون به دخترم فاطمه مینگرم بیاد میآورم آنچه را که بعد از من بر سر او خواهد آمد و حال آنکه در خانهاش ذلّت وارد گردیده ، از وی هتک حرمت شده ، حقش غضب ، و ارثش منع شده ، پهلویش شکسته و جنینش سقط گردیده و او فریاد برمیآورد ( یا محمداه ) ...پس او اولین کسی از اهلبیتم میباشد که به من ملحق میگردد ، پس بر من وارد میشود ، محزون ، مکروب ، مغموم ، مقتول . . . ) . ( فرائد السمطین ، ج 2 ، ص34 ، 35 طبع بیروت). 8) : ذهبی در شرح زندگانی ابن ابی دارم از قول ابن حماد کوفی می نویسد: هنگامی با مشعل آتش برای تسلیت دختر پیامبر اکرم ( ص ) آمدند که وی ( به محسن ) باردار بود و تهاجم به خانه و ... موجب قتل محسن طفلی که هنوز پا به دنیا ننهاده بود گردید . چنانکه ابن ابی دارم در ادامه می گوید: عمر لگدی بر حضرت زهرا ( س ) زد تا محسن سقط گردید.(سیر اعلام النبلاء ، ج 15 ، ص 578). 9) : ابن عبد ربّه می نویسد: پس عمر با شعله ای از آتش روانه خانه فاطمه شده تا آنجا را به آتش بکشد در این هنگام عمر با فاطمه برخورد کرده، فاطمه به وی گفت: ای پسر خطاب آیا برای آتش کشیدن خانه ما آمده ای، عمر گفت: آری، مگر آنکه با ابوبکر بیعت کنید...( العقد الفرید، ج 5، ص 13 و 14، چاپ بیروت 1404) 10) : ابن قتیبه دینوری آورده است: ابوبکر عمر را به سوی کسانی که بیعت نکردند و در خانه علی تحصّن کردند، فرستاد. عمر به خانه علی آمد و صدا زد ولی کسی بیرون نیامد. عمر هیزم خواست و گفت: قسم به آنکه جان عمر در دست اوست، یا باید بیرون بیایید و بیعت کنید و یا خانه را بر سر آنانکه در آن هستند آتش میزنم. به او گفتند: فاطمه در آن است. عمر گفت: و لو فاطمه در آن باشد. ...وقتی فاطمه صدای آنها را شنید، با صدای بلند فریاد کرد: (یا ابتاه) یا (رسول الله) پس از تو از پسر خطاب و پسر ابی قحافه چهها که نکشیدیم. وقتی که گروه مهاجم گریه فاطمه را شنیدند. در حالی که گریه میکردند برگشتند و دلشان به حال فاطمه سوخت ولی عمر و عدهای ماندند. علی را بیرون آوردند و گفتند بیعت کن. علی گفت: اگر بیعت نکنم چه میکنید؟ گفتند: به خدا سوگند گردنت را میزنیم(الامامة و السیاسة، ج 1، ص 30، تحقیق استاد علی شیری، منشورات رضی). 11-قال موسی بن جعفر ( ع ) : انَّ فاطمة ( س ) صدّیقة شهیده . (اصول کافی ج 1 ، ص 381) امام موسی کاظم علیه السلام فرمود: به درستیکه حضرت فاطمه سلام الله علیها صدیقه شهیده بوده است. 12- سلیم بن قیس هلالی که از یاران مخلص امیرمؤمنان علیه السلام است، در این باره مینویسد: عمر آتش طلبید و آن را بر در خانه شعلهور ساخت و سپس در را فشار داد و باز کرد و داخل شد! حضرت زهرا علیها السّلام به طرف عمر آمد و فریاد زد: یا ابتاه، یا رسول اللَّه! عمر شمشیر را در حالی که در غلافش بود بلند کرد و بر پهلوی فاطمه زد. آن حضرت ناله کرد: یا ابتاه! عمر تازیانه را بلند کرد و بر بازوی حضرت زد. (کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص568، ناشر: انتشارات هادی قم، الطبعة الأولی، 1405ه). نیز سلیم بن قیس در روایت دیگری نقل می کند که رسول خدا در ضمن حدیث شریفی خطاب به حضرت زهرا فرمودند: ..بعد از من ظلم و خشمی پنهان شده راخواهی دید, تا آنجا که تو را میزنند..خدا لعنت کند قاتل تورا و خدا لعنت کند دستور دهنده را و آن کس را که به این کار راضی باشد و آن کس را که او را بر ضد تو یاری و کمک دهد..( کتاب سلیم بن قیس, ج 2, ص 907) ابن قولویه از علمای بزرگ شیعه در روایتی از امام صادق می نویسد: جبرئیل خطاب به پیامبر گفت: و اما دخترت, به او ظلم خواهد شد و حقش را -که برای او قرار می دهی- از او غصب کرده, او را از آن محروم می کنند, و در حالی که باردار است او را می زنند..( کامل الزیارات, ص 334) جالب اینجاست که حتی خود اهل سنت به این مطالب اعتراف دارند و حتی در ادامه می نویسند: عمر لگدی بر حضرت زهرا ( س ) زد تا محسن سقط گردید. (سیر اعلام النبلاء ، ج 15 ، ص 578). 13- حسین بن حمدان از امام صادق چنین روایت می کند: عمر شلاقی به بازوی حضرت زهرا زد که جای آن مثل دُملج متورم شد... 14- شاید بارزترین این مدارک کلام خود ابوبکر باشد زمانی که وی در حالت مرگ افتاد از سه کار خود ابراز ندامت کرد که یکی از آنها حمله به خانه حضرت زهرا است. عبدالرحمان بن عوف که مورد وثوق اهل سنت است این روایت را نقل کرده و احمد حنبل پیشوای اهل سنت حنبلی و دیگران آن را در کتابهای خود آوردهاند(کامل فی الغة و الادب، ابی عباس محمد بن یزید مجرد، ج 1، ص 6؛ سقیفه و فدک، ابیبکر احمد بن عبدالعزیز جوهری بغدادی، ص 70؛ مفاخرات، زبیر بن بکار و لسان المیزان، ابن حجر عسقلانی، در ترجمه عمران بن داود رجلی.) عبدالرحمان بن عوف میگوید:(دخلت علی ابیبکر اعوده فی مرضه الذی ممات فیه فسلمت و سألته به کیف به)؛ در هنگام بیماری ابوبکر همان بیماری که از آن درگذشت به عیادت او رفتم بر او سلام کردم و احوال او را پرسیدم. پس از نقل جملاتی خطاب به او گفتم:(فو اللَّه ان علمناک الا صالحاً مصلحاً)؛ به خدا سوگند ما تو را مردی صالح و مصلح شناختیم. ابوبکر پاسخ داد:(اما انی لا آملی الا علی ثلاث فعلتهن وددت انی فعلتهن و ثلاث وددت انی سألت رسول اللَّه(ص) عنهن)؛ من به واسطه سه کار که انجام دادهام، اندوهناکم و ای کاش این سه کار را انجام نمیدادم و این سه مطلب را از پیامبر(ص) میپرسیدم. فاما الثلاث التی فعلتها و ددت انی لم اکن فعلتها فوددت انی لم اکن کشفت عن بیت فاطمه و ترکته و لو اغلق علی حرب)؛ اما آن سه کاری که انجام دادم و ای کاش انجام نمیدادم: ای کاش حریم خانه فاطمه را نمیشکستم و به آن حمله نمیبردم و او را به حال خودش رها میکردم و لو این که به سبب این کار جنگی صورت میگرفت. در این روایت خلیفه اول تصریح میکند که ای کاش به خانه فاطمه(س) حمله نمیبردم و حریم آن خانه را نمیشکستم و این مطلب به خوبی مؤید حمله به خانه آن حضرت به خاطر رسیدن به خلافت است. 15- مسعودی نیز در قسمتی از کتاب خود آورده است:(فَوَجهُوا اِلی مَنْزلِهِ فَهَجَمُوا عَلَیْهِ وَ اَحْرَقُوابابَهُ… وَ ضَغَطُوا سَیدَةَ النساءِ بِالْبابِ حَتی اَسْقَطَتْ مُحْسِنا؛پس (عمر و همراهان) به خانه علی علیه السلام رو کرده وهجوم بردند، خانه آن حضرت را به آتش کشیدند؛ با در به پهلوی سیده زنان عالم زدند؛چنان که محسن را سقط نمود.)( اثبات الوصیة، مسعودی، (چاپ بیروت) ص153 و در برخی چاپها ص 23 24٫) 16- علامه مجلسی می نویسد: هنگامی که خواستند علی علیهالسلام را به مسجد ببرند با مقاومت فاطمه علیهاالسلام روبرو شدند و فاطمه علیهاالسلام برای جلوگیری از بردن همسر گرامیاش صدمههای روحی و جسمی فراوانی دید که بیان همه آنها از توان زبان و قلم خارج است؛فقط به گوشهای از آن در یک نقل تاریخی اشاره میکنیم؛ وگرنه در این موضوع، نقل های تاریخی فراوان است. خلاصه ماجرا همان است که در نامه خود عمر به معاویه آمده است. در بخشی از آن چنین مینویسد: (... وقتی درب خانه را آتش زدم (آن گاه داخل خانه شدم) ولی فاطمه درب خانه راحجاب خود قرار داد و مانع از داخل شدن من و اصحابم شد. با تازیانه آن چنان بر بازوی او زدم که مانند دملج (بازوبند) اثر آن بر بازوی او ماند؛ آن گاه صدای ناله او بلند شد؛ چنان که نزدیک بود به حال او رقت کنم و دلم نرم شود؛ ولی به یاد کشتههای بدر واُحد که به دست علی کشته شده بودند... افتادم، آتش غضبم افروختهتر شد و چنان لگدی بر درب زدم که از صدمه آن جنین او (به نام محسن) سقط شد." فَعِنْدَ ذلک صَرَخَتْ فاطِمَةُ صَرْخةً... فَقالَتْ یا اَبَتاهُیا رَسُولَ اللهِ هکَذا کانَ یُفْعَلَ بِحَبیبَتِکَ وَ اِبْنَتِکَ... ؛ در این هنگام، فاطمه چنان ناله زد، پس فریاد زد: ای پدر بزرگوار! ای رسول خدا! این چنین با عزیز دلت و دخترت رفتار کردند." سپس فریاد کشید: فضه به فریادم برس که فرزندم را کشتند. سپس به دیوار تکیه داد و من او را به کنار زده، داخل خانه شدم. فاطمه در آن حال میخواست مانع (بردن علی) شود، من از روی روسری چنان سیلی به صورت او زدم که گوشواره از گوشش به زمین افتاد...)( بحار الانوار، ج30، ص293، (چاپ جدید)؛ ج8، ص230، (چاپ قدیم) و ریاحین الشریعه، ج1، ص267) همچنین مرحوم خصیبی در (الهدایه الکبری) و علامه بحرانی در (العوالم) و همچنین بسیاری دیگر با ذکر سند به نقل از امام صادق علیه السّلام نوشتهاند: عمر با لگد بر در خانه کوبید، تا این که در به پهلوی فاطمه سلام الله علیها اصابت کرد، در حالی که، او به جنینی شش ماهه به نام محسن حامله بود و آن جنین سِقط گردید. آن گاه عمر، قنفذ و خالد بن ولید هجوم آوردند، عمر بر صورت فاطمه سلام الله علیها سیلی زد به طوری که گوشوارهاش در زیر مقنعه قطع گردید و صدایش به ناله برخواست و گفت: وا! ابتاه، وا رسول الله!! ابنتکِ فاطمة تکذّب و تضرب و یقتل جنین فی بطنها. (و ای پدر! وای رسول الله!! به دخترت نسبت دروغ میدهند، او را میزنند و فرزندش را میکشند.) امیرالمؤمنین در این هنگام فضّه را طلبید و گفت: بانویت فاطمه سلام الله علیها را کمک کن آن گونه که زنان حامله را در زایمان کمک میکنند. پس همانا از اثر لگد و ضرب در، درد زایمان او را فرا گرفت و محسنش سقط گردید. راوی میگوید: امام صادق علیه السّلام آن چنان میگریست و میگفت که محاسنش از اشک تر شد.( خصیبی، الهدایه الکبری، ص 408، بحرانی، العوالم، ج 11، ص 442. ) به راستی حتی قلم از نگارش این جسارتها و قلب از تحمل بیشتر آن عاجز است لذا به همین مقدار بسنده می کنیم. حال بعد از ذکر این منابع و این مطالب،نتیجه روشن است، زنی که در اثر تهدید به احراق بیت و آتش زدن خانهاش و سقط جنینش و ... مریض گردد و مرض او در زمان کوتاهی منجر به فوت وی شود ، این فوت شرعاً و عرفاً و عقلاً قتل و شهادت محسوب میگردد ، و به عامل جنایت مستند میباشد ، و نیازی به دلیل دیگری ندارد . از اینرو است که ائمه معصومین و اهلبیت رسولخدا ( ص ) مادر خود را شهیده میخواندند . چنانکه حضرت موسی بن جعفر ( ع ) فرمود : ( إنّ فاطمة ( س ) صدیقة شهیدة ) (اصول کافی ، ج 1 ، ص 381 ، ح 2 ). با آنچه گفته شد جای تردیدی باقی نمیماند ، و جسارت به آن بانوی بزرگوار و در نهایت شهادت دختر پیامبر ( ص ) برای هیچ شیعه و سنی منصف و غیرمتعصبی قابل انکار نیست . و به این ترتیب پرسشهای فراوانی را پیشروی تاریخ قرار می گیرد که از آن جمله است : چرا خورشید عُمْر فاطمه ( س ) به آن زودی غروب کرد ؟ آیا به مرگ طبیعی بود ؟ آیا تهدید به آتش کشیدن خانه در آن تأثیر نداشت ؟ آتشزدن در خانه چطور ؟ در به پهلو زدن چطور ؟ سقط جنین و بیماری پس از آن باعث شهادت نبود ؟ اگر اینها نبود، یا اینها موجب شهادت نبود، پس چرا : همانطور که بخاری ومسلم میگویند : فاطمه ( س ) تا آخر عمر از ابوبکر قهر بود ؟ ( فغضبت فاطمة بنت رسول اللَّه ( ص ) فهجرت ابابکر فلم تزل مهاجرته حتی توفّیت ) . (صحیح بخاری ، ج 2 ، ص 504 ، کتاب الخمس ، باب 837 ، ح1265) . ( فوجدت فاطمة علی ابی بکر فی ذلک فهجرته فلم تکلّمه حتّی توفّیت . ) (همان ، ج 3 ، ص 252 ، کتاب المغازی ، ب 155 غزوه خیبر ، حدیث 704 . و صحیح مسلم ، ج 4 ، ص 30 ، کتاب الجهاد و السیر ، باب 15 ، ح 52) . چرا در بخاری آمده است : فاطمه ( س ) پنهان بخاک سپرده شد ؟ ( فلمّا توفّیت دفنها زوجها علیٌّ لیلاً ولم یؤذن بها أبابکر وصلّی علیها . ) (همان). چرا چنانکه بخاری نقل کرده : نیمه شب دفن گردید ؟ (همان) . چرا قبر تنها یادگار پیامبر ( ص ) هنوز مخفی است ؟ چرا پس از گذشت سالها از این ماجرا بخاری و مسلم آوردهاند : علی ( ع )، ابوبکر و عمر را کاذب ، آثم ، غادر و خائن میدانست ؟ قال عمر، لعلی وعباس : ( فرأیتماه ( ابابکر ) کاذباً آثماً غادراً خائناً . . . فرأیتمانی کاذباً آثماً غادراً خائناً . . . ) (صحیح مسلم ، ج 4 ، ص 28 ، کتاب الجهاد و السیر ، باب 15 حکم الفئ ، حدیث 49). شاید اگر پس از آنچه بر فاطمه ( س ) گذشت علی ( ع ) بپامیخاست و با ضاربین و قاتلین فاطمه (س) درگیر میشد، امروز تحریف گران تاریخ میگفتند علی برای گرفتن حکومت به نبرد پرداخت و در زد و خوردها و درگیریها فاطمه کشته شد و علی ( ع ) قاتل فاطمه است، دیگر پاسخ سؤالات فوق چنین روشن نبود . به هر حال شهادت بانوی دو عالم و آزار و اذیتهایی که در دوران کوتاه پس از پیامبر از سوی غاصبان خلافت دید واقعیتی است که قابل انکار نمی باشد و مصیبتی است که تا روز قیامت رنج و محنت آن از دل عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت بیرون نخواهد رفت.
فردی میگفت ما چیزی به عنوان شهادت حضرت زهرا (س) راقبول نداریم چون تاچندسال پیش درتقویم وفات آن جناب ذکرشده بودنه شهادت. لطف کنیدهم درمورداین سؤال وهم به شکل مستندومستدل تاریخ شهادت آن بانو(س) رابرایمان اثبات کنید؟
فردی میگفت ما چیزی به عنوان شهادت حضرت زهرا (س) راقبول نداریم چون تاچندسال پیش درتقویم وفات آن جناب ذکرشده بودنه شهادت. لطف کنیدهم درمورداین سؤال وهم به شکل مستندومستدل تاریخ شهادت آن بانو(س) رابرایمان اثبات کنید؟
در مورد این سوال که چرا در سالهای قبل در تقویم به جای واژه شهادت از واژه رحلت استفاده می شد باید گفت که درج شدن یا نشدن در تقویم تنها معیار ما، برای شرع مقدس اسلام نیست و ما باید معیارهای متفاوتی را در نظر بگیریم تا به نتیجه بهتر و قطعی تر برسیم،
چراکه در تقویم کنونی نیز نقصهایی است که به مرور زمان این نقصها انشاء الله برطرف می گردد همانطور که در گذشته نقصهایی بود که با توجه و درایت مسئولین امر این مشکل برطرف شده است، قضیه درج شهادت به جای وفات حضرت زهرا سلام الله علیها هم از همین قبیل است. هرچند که قبل از آن هم این مسئله بین بزرگان دین مطرح بود ولی تنها در تقویم ذکر نشده بود چنانکه در فرمایشان امام خمینی (ره) هم بارها به این مطلب اشاره شده است از جمله سخنرانی ایشان در روز 18 اسفند 1360 (13 جمادی الاول 1402) که فرمودند: من هم وفات و شهادت بانوی بزرگ اسلام را بر همه مسلمین و بر شما برادران عزیز ارتشی، سپاهی و بسیج و بر حضرت بقیة اللَّه- ارواحنافداء- تسلیت عرض می کنم. (صحیفه امام/ 16/87).
همچنین در طول تاریخ همه ساله ایام فاطمیه، شیعیان به مناسبت شهادت حضرت زهرا مراسم عزاداری اقامه می کردند و بعد از انقلاب هم این مراسم در بیوت مراجع عظام و مقام معظم رهبری اقامه می شود.
علاوه بر اینکه وفات کلمهای است عام که هم شامل مرگ طبیعی و هم شامل شهادت میشود؛ زیرا در بسیاری از موارد حتی در کتابهای معتبر، نسبت به شهادت امام حسین، امیر مؤمنان، جعفر طیار علیهم السلام و همچنین در باره خلیفه دوم و سوم نیز کلمه وفات به کار رفته است.
به طور مثال در مورد شهادت حضرت علی (ع) آمده است:
وخرج عبید الله بن العباس بن عبد المطلب إلی الناس بعد وفاة علی ودفنه فقال: إن أمیر المؤمنین رحمه الله تعالی قد توفی براً تقیاً، عدلا مرضیاً...
(البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای279ه)، أنساب الأشراف، ج 1 ص 383.)
حضرت حمزه عموی رسول خدا، در میان شیعه و سنی به (سید الشهداء) مشهور است، در عین حال در باره او از کلمه (وفات) استفاده شده است:
منها بعد وفاة حمزة بن عبد المطلب ورسول الله...
(العاصمی المکی، عبد الملک بن حسین بن عبد الملک الشافعی (متوفای1111ه)، سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل والتوالی، ج 1 ص 426، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود- علی محمد معوض، ناشر: دار الکتب العلمیة.)
نیز شهادت جفعر بن ابوطالب علیهما السلام از دیدگاه شیعه و سنی قطعی است؛ اما در عین حال در باره وی نیز کلمه (وفات) به کار برده شده است:
عن عَائِشَةَ قالت لَمَّا أَتَتْ وَفَاةُ جَعْفَرٍ عَرَفْنَا فی وَجْهِ رسول اللهِ صلی الله علیه وسلم الْحُزْنَ …
(إبن أبی شیبة الکوفی، أبو بکر عبد الله بن محمد (متوفای235 ه)، الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج 3، ص 62 و ج 7، ص 414، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ناشر: مکتبة الرشد - الریاض، الطبعة: الأولی، 1409ه.)
پس اینکه چرا در تقویمها قبلا وفات نوشته می شد و اکنون شهادت بهانه ای بیش نیست و تنها برای تحریف اذهان حقیقت جو و مومن می باشد.
اما درمورد اثبات شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها باید گفت:
ماجرای سوزناک حمله به خانه وحی و شهادت حضرت فاطمه زهرا ( س ) واقعیتی است که منابع حدیثی و تاریخ شیعه و سنّی بر آن گواه است . برخی به علت عدم آشنائی با حدیث و تاریخ ، در این واقعیت تردید نمودهاند . از اینرو گوشهای از شواهد این مصیبت بزرگ را تقدیم شما مینمائیم :
1) : ابو بکر عبداللَّه بن محمد بن ابی شیبه ، شیخ و استاد بخاری ، در کتاب المصنف ، میگوید : ( آنگاه که بعد از رسولخدا ( ص ) برای ابوبکر بیعت میگرفتند . علی ( ع ) و زبیر برای مشورت در این امر نزد فاطمه ( س ) دختر پیامبر ( ص ) رفت و شد میکردند . عمر بن خطاب با خبر گردید و بنزد فاطمه ( س ) آمد وگفت : ای دختر رسول خدا ( ص ) ! به خدا در نزد ما کسی از پدرت محبوبتر نیست و پس از او محبوبترین تویی ! ! وبه خدا قسم این امر مرا مانع نمیشود که اگر آنان نزد تو جمع شوند ، دستور دهم که خانه را با آنها به آتش کشند . اسلم گفت : چون عمر از نزد فاطمه ( س ) بیرون شد ، علی ( ع ) و ...به خانه بر گشتند . پس فاطمه ( س ) گفت : میدانید که عمر نزد من آمد ، و به خدا قسم یاد کرده اگر شما ( بدون اینکه با ابوبکر بیعت کنید ) به خانه برگردید خانه را با شما آتش میزند ؟ وبه خدا قسم که او به سوگندش عمل خواهد کرد ) (کتاب المصنف ، ج 7 ، ص 432 ، حدیث 37045 ، کتاب الفتن ).
2) : همین مضمون را سیوطی در مسند فاطمه ، آورده است . (سیوطی ، مسند فاطمه ، ص 36).
3) : ابن عبدالبر ، در الاستیعاب ، نیز این داستان را نقل کرده است . (ابن عبدالبر ، الاستیعاب ، ج 3 ، ص 975). و ...
4) : بلاذری در انساب الاشراف می نویسد: ... و سپس با مشعلی بر در خانه فاطمه آمد و در جواب فاطمه که فرمود : آیا من نظارهگر باشم و تو خانه مرا آتش بزنی ؟ گفت : بلی . چنانکه بلاذری میگوید : ( ابوبکر به علی ( ع ) پیام فرستاد تا با وی بیعت کند امّا علی نپذیرفت . پس عمر با مشعلی آمد ، فاطمه ( س ) ناگاه عمر را با مشعل در خانهاش یافت ، پس فرمود : یابن الخطّاب ! آیا من نظاره گر باشم وحال آنکه تو در خانهام را بر من به آتش میکشی ؟ ! عمر گفت : بلی، و آنچنان به این عمل مُصرّ هستم چنانکه پدرت بر دینی که آورده بود محکم بود ). ( بلاذری ، انساب الاشراف ، ج 1 ، ص 586 ).
5) : ابوالفداء نیز میگوید : ( سپس ابوبکر، عمر بن خطاب را به سوی علی و آنانکه با او بودند فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه ( س ) بیرون کند، وگفت : اگر از دستور تو سر باز زدند با آنان بجنگ . پس عمر مقداری آتش آورد تا خانه را آتش زند . پس فاطمه ( س ) بر سر راهش آمد وفرمود : کجا ؟ ای پسر خطاب ! آمدهای تا کاشانه ما را به آتش کشی ؟ ! گفت : بلی. (ابوالفداء ، تاریخ ابی الفداء ج 1 ص 156 . دار المعرفة ، بیروت ).
6) : احمد شهرستانی در الملل و النحل به نقل از نظام می نویسد: از جمله عقائد نظام آن بود که می گفت: عمر به خانه فاطمه حمله ور شده و فریاد می زد: خانه را با اهلش به آتش بکشید، در حالی که در خانه نبود مگر علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام. او در ادامه می نویسد: همانا عمر چنان ضربه ای به شکم فاطمه در روز بیعت زد که فاطمه جنین خود (محسن) را از شکم انداخت.( الملل و النحل، ج 1، ص 57، چاپ دارالمعرفه بیروت. قابل توجه اینکه نظام معتزلی از رؤسای مذهب معتزله در زمان خود بود که در سال 231 از دنیا رفت).
7) : یکی از علمای بزرگ سنی شافعی به نام جوینی از همه صریحتر به این مطلب اشاره کرده و می نویسد: از پیامبر اکرم ( ص ) نقل شده که فرمود : ( چون به دخترم فاطمه مینگرم بیاد میآورم آنچه را که بعد از من بر سر او خواهد آمد و حال آنکه در خانهاش ذلّت وارد گردیده ، از وی هتک حرمت شده ، حقش غضب ، و ارثش منع شده ، پهلویش شکسته و جنینش سقط گردیده و او فریاد برمیآورد ( یا محمداه ) ...پس او اولین کسی از اهلبیتم میباشد که به من ملحق میگردد ، پس بر من وارد میشود ، محزون ، مکروب ، مغموم ، مقتول . . . ) . ( فرائد السمطین ، ج 2 ، ص34 ، 35 طبع بیروت).
8) : ذهبی در شرح زندگانی ابن ابی دارم از قول ابن حماد کوفی می نویسد: هنگامی با مشعل آتش برای تسلیت دختر پیامبر اکرم ( ص ) آمدند که وی ( به محسن ) باردار بود و تهاجم به خانه و ... موجب قتل محسن طفلی که هنوز پا به دنیا ننهاده بود گردید . چنانکه ابن ابی دارم در ادامه می گوید: عمر لگدی بر حضرت زهرا ( س ) زد تا محسن سقط گردید.(سیر اعلام النبلاء ، ج 15 ، ص 578).
9) : ابن عبد ربّه می نویسد: پس عمر با شعله ای از آتش روانه خانه فاطمه شده تا آنجا را به آتش بکشد در این هنگام عمر با فاطمه برخورد کرده، فاطمه به وی گفت: ای پسر خطاب آیا برای آتش کشیدن خانه ما آمده ای، عمر گفت: آری، مگر آنکه با ابوبکر بیعت کنید...( العقد الفرید، ج 5، ص 13 و 14، چاپ بیروت 1404)
10) : ابن قتیبه دینوری آورده است: ابوبکر عمر را به سوی کسانی که بیعت نکردند و در خانه علی تحصّن کردند، فرستاد. عمر به خانه علی آمد و صدا زد ولی کسی بیرون نیامد. عمر هیزم خواست و گفت: قسم به آنکه جان عمر در دست اوست، یا باید بیرون بیایید و بیعت کنید و یا خانه را بر سر آنانکه در آن هستند آتش میزنم. به او گفتند: فاطمه در آن است. عمر گفت: و لو فاطمه در آن باشد. ...وقتی فاطمه صدای آنها را شنید، با صدای بلند فریاد کرد: (یا ابتاه) یا (رسول الله) پس از تو از پسر خطاب و پسر ابی قحافه چهها که نکشیدیم. وقتی که گروه مهاجم گریه فاطمه را شنیدند. در حالی که گریه میکردند برگشتند و دلشان به حال فاطمه سوخت ولی عمر و عدهای ماندند. علی را بیرون آوردند و گفتند بیعت کن. علی گفت: اگر بیعت نکنم چه میکنید؟ گفتند: به خدا سوگند گردنت را میزنیم(الامامة و السیاسة، ج 1، ص 30، تحقیق استاد علی شیری، منشورات رضی).
11-قال موسی بن جعفر ( ع ) : انَّ فاطمة ( س ) صدّیقة شهیده . (اصول کافی ج 1 ، ص 381)
امام موسی کاظم علیه السلام فرمود: به درستیکه حضرت فاطمه سلام الله علیها صدیقه شهیده بوده است.
12- سلیم بن قیس هلالی که از یاران مخلص امیرمؤمنان علیه السلام است، در این باره مینویسد: عمر آتش طلبید و آن را بر در خانه شعلهور ساخت و سپس در را فشار داد و باز کرد و داخل شد! حضرت زهرا علیها السّلام به طرف عمر آمد و فریاد زد: یا ابتاه، یا رسول اللَّه! عمر شمشیر را در حالی که در غلافش بود بلند کرد و بر پهلوی فاطمه زد. آن حضرت ناله کرد: یا ابتاه! عمر تازیانه را بلند کرد و بر بازوی حضرت زد. (کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص568، ناشر: انتشارات هادی قم، الطبعة الأولی، 1405ه). نیز سلیم بن قیس در روایت دیگری نقل می کند که رسول خدا در ضمن حدیث شریفی خطاب به حضرت زهرا فرمودند: ..بعد از من ظلم و خشمی پنهان شده راخواهی دید, تا آنجا که تو را میزنند..خدا لعنت کند قاتل تورا و خدا لعنت کند دستور دهنده را و آن کس را که به این کار راضی باشد و آن کس را که او را بر ضد تو یاری و کمک دهد..( کتاب سلیم بن قیس, ج 2, ص 907) ابن قولویه از علمای بزرگ شیعه در روایتی از امام صادق می نویسد: جبرئیل خطاب به پیامبر گفت: و اما دخترت, به او ظلم خواهد شد و حقش را -که برای او قرار می دهی- از او غصب کرده, او را از آن محروم می کنند, و در حالی که باردار است او را می زنند..( کامل الزیارات, ص 334)
جالب اینجاست که حتی خود اهل سنت به این مطالب اعتراف دارند و حتی در ادامه می نویسند: عمر لگدی بر حضرت زهرا ( س ) زد تا محسن سقط گردید. (سیر اعلام النبلاء ، ج 15 ، ص 578).
13- حسین بن حمدان از امام صادق چنین روایت می کند: عمر شلاقی به بازوی حضرت زهرا زد که جای آن مثل دُملج متورم شد...
14- شاید بارزترین این مدارک کلام خود ابوبکر باشد زمانی که وی در حالت مرگ افتاد از سه کار خود ابراز ندامت کرد که یکی از آنها حمله به خانه حضرت زهرا است.
عبدالرحمان بن عوف که مورد وثوق اهل سنت است این روایت را نقل کرده و احمد حنبل پیشوای اهل سنت حنبلی و دیگران آن را در کتابهای خود آوردهاند(کامل فی الغة و الادب، ابی عباس محمد بن یزید مجرد، ج 1، ص 6؛ سقیفه و فدک، ابیبکر احمد بن عبدالعزیز جوهری بغدادی، ص 70؛ مفاخرات، زبیر بن بکار و لسان المیزان، ابن حجر عسقلانی، در ترجمه عمران بن داود رجلی.)
عبدالرحمان بن عوف میگوید:(دخلت علی ابیبکر اعوده فی مرضه الذی ممات فیه فسلمت و سألته به کیف به)؛ در هنگام بیماری ابوبکر همان بیماری که از آن درگذشت به عیادت او رفتم بر او سلام کردم و احوال او را پرسیدم.
پس از نقل جملاتی خطاب به او گفتم:(فو اللَّه ان علمناک الا صالحاً مصلحاً)؛ به خدا سوگند ما تو را مردی صالح و مصلح شناختیم.
ابوبکر پاسخ داد:(اما انی لا آملی الا علی ثلاث فعلتهن وددت انی فعلتهن و ثلاث وددت انی سألت رسول اللَّه(ص) عنهن)؛ من به واسطه سه کار که انجام دادهام، اندوهناکم و ای کاش این سه کار را انجام نمیدادم و این سه مطلب را از پیامبر(ص) میپرسیدم.
فاما الثلاث التی فعلتها و ددت انی لم اکن فعلتها فوددت انی لم اکن کشفت عن بیت فاطمه و ترکته و لو اغلق علی حرب)؛ اما آن سه کاری که انجام دادم و ای کاش انجام نمیدادم: ای کاش حریم خانه فاطمه را نمیشکستم و به آن حمله نمیبردم و او را به حال خودش رها میکردم و لو این که به سبب این کار جنگی صورت میگرفت.
در این روایت خلیفه اول تصریح میکند که ای کاش به خانه فاطمه(س) حمله نمیبردم و حریم آن خانه را نمیشکستم و این مطلب به خوبی مؤید حمله به خانه آن حضرت به خاطر رسیدن به خلافت است.
15- مسعودی نیز در قسمتی از کتاب خود آورده است:(فَوَجهُوا اِلی مَنْزلِهِ فَهَجَمُوا عَلَیْهِ وَ اَحْرَقُوابابَهُ… وَ ضَغَطُوا سَیدَةَ النساءِ بِالْبابِ حَتی اَسْقَطَتْ مُحْسِنا؛پس (عمر و همراهان) به خانه علی علیه السلام رو کرده وهجوم بردند، خانه آن حضرت را به آتش کشیدند؛ با در به پهلوی سیده زنان عالم زدند؛چنان که محسن را سقط نمود.)( اثبات الوصیة، مسعودی، (چاپ بیروت) ص153 و در برخی چاپها ص 23 24٫)
16- علامه مجلسی می نویسد: هنگامی که خواستند علی علیهالسلام را به مسجد ببرند با مقاومت فاطمه علیهاالسلام روبرو شدند و فاطمه علیهاالسلام برای جلوگیری از بردن همسر گرامیاش صدمههای روحی و جسمی فراوانی دید که بیان همه آنها از توان زبان و قلم خارج است؛فقط به گوشهای از آن در یک نقل تاریخی اشاره میکنیم؛ وگرنه در این موضوع، نقل های تاریخی فراوان است.
خلاصه ماجرا همان است که در نامه خود عمر به معاویه آمده است. در بخشی از آن چنین مینویسد:
(... وقتی درب خانه را آتش زدم (آن گاه داخل خانه شدم) ولی فاطمه درب خانه راحجاب خود قرار داد و مانع از داخل شدن من و اصحابم شد. با تازیانه آن چنان بر بازوی او زدم که مانند دملج (بازوبند) اثر آن بر بازوی او ماند؛ آن گاه صدای ناله او بلند شد؛ چنان که نزدیک بود به حال او رقت کنم و دلم نرم شود؛ ولی به یاد کشتههای بدر واُحد که به دست علی کشته شده بودند... افتادم، آتش غضبم افروختهتر شد و چنان لگدی بر درب زدم که از صدمه آن جنین او (به نام محسن) سقط شد." فَعِنْدَ ذلک صَرَخَتْ فاطِمَةُ صَرْخةً... فَقالَتْ یا اَبَتاهُیا رَسُولَ اللهِ هکَذا کانَ یُفْعَلَ بِحَبیبَتِکَ وَ اِبْنَتِکَ... ؛ در این هنگام، فاطمه چنان ناله زد، پس فریاد زد: ای پدر بزرگوار! ای رسول خدا! این چنین با عزیز دلت و دخترت رفتار کردند." سپس فریاد کشید: فضه به فریادم برس که فرزندم را کشتند. سپس به دیوار تکیه داد و من او را به کنار زده، داخل خانه شدم. فاطمه در آن حال میخواست مانع (بردن علی) شود، من از روی روسری چنان سیلی به صورت او زدم که گوشواره از گوشش به زمین افتاد...)( بحار الانوار، ج30، ص293، (چاپ جدید)؛ ج8، ص230، (چاپ قدیم) و ریاحین الشریعه، ج1، ص267)
همچنین مرحوم خصیبی در (الهدایه الکبری) و علامه بحرانی در (العوالم) و همچنین بسیاری دیگر با ذکر سند به نقل از امام صادق علیه السّلام نوشتهاند:
عمر با لگد بر در خانه کوبید، تا این که در به پهلوی فاطمه سلام الله علیها اصابت کرد، در حالی که، او به جنینی شش ماهه به نام محسن حامله بود و آن جنین سِقط گردید.
آن گاه عمر، قنفذ و خالد بن ولید هجوم آوردند، عمر بر صورت فاطمه سلام الله علیها سیلی زد به طوری که گوشوارهاش در زیر مقنعه قطع گردید و صدایش به ناله برخواست و گفت: وا! ابتاه، وا رسول الله!! ابنتکِ فاطمة تکذّب و تضرب و یقتل جنین فی بطنها.
(و ای پدر! وای رسول الله!! به دخترت نسبت دروغ میدهند، او را میزنند و فرزندش را میکشند.)
امیرالمؤمنین در این هنگام فضّه را طلبید و گفت: بانویت فاطمه سلام الله علیها را کمک کن آن گونه که زنان حامله را در زایمان کمک میکنند. پس همانا از اثر لگد و ضرب در، درد زایمان او را فرا گرفت و محسنش سقط گردید.
راوی میگوید: امام صادق علیه السّلام آن چنان میگریست و میگفت که محاسنش از اشک تر شد.( خصیبی، الهدایه الکبری، ص 408، بحرانی، العوالم، ج 11، ص 442. )
به راستی حتی قلم از نگارش این جسارتها و قلب از تحمل بیشتر آن عاجز است لذا به همین مقدار بسنده می کنیم.
حال بعد از ذکر این منابع و این مطالب،نتیجه روشن است، زنی که در اثر تهدید به احراق بیت و آتش زدن خانهاش و سقط جنینش و ... مریض گردد و مرض او در زمان کوتاهی منجر به فوت وی شود ، این فوت شرعاً و عرفاً و عقلاً قتل و شهادت محسوب میگردد ، و به عامل جنایت مستند میباشد ، و نیازی به دلیل دیگری ندارد . از اینرو است که ائمه معصومین و اهلبیت رسولخدا ( ص ) مادر خود را شهیده میخواندند . چنانکه حضرت موسی بن جعفر ( ع ) فرمود : ( إنّ فاطمة ( س ) صدیقة شهیدة ) (اصول کافی ، ج 1 ، ص 381 ، ح 2 ).
با آنچه گفته شد جای تردیدی باقی نمیماند ، و جسارت به آن بانوی بزرگوار و در نهایت شهادت دختر پیامبر ( ص ) برای هیچ شیعه و سنی منصف و غیرمتعصبی قابل انکار نیست . و به این ترتیب پرسشهای فراوانی را پیشروی تاریخ قرار می گیرد که از آن جمله است : چرا خورشید عُمْر فاطمه ( س ) به آن زودی غروب کرد ؟ آیا به مرگ طبیعی بود ؟ آیا تهدید به آتش کشیدن خانه در آن تأثیر نداشت ؟ آتشزدن در خانه چطور ؟ در به پهلو زدن چطور ؟ سقط جنین و بیماری پس از آن باعث شهادت نبود ؟ اگر اینها نبود، یا اینها موجب شهادت نبود، پس چرا : همانطور که بخاری ومسلم میگویند : فاطمه ( س ) تا آخر عمر از ابوبکر قهر بود ؟ ( فغضبت فاطمة بنت رسول اللَّه ( ص ) فهجرت ابابکر فلم تزل مهاجرته حتی توفّیت ) . (صحیح بخاری ، ج 2 ، ص 504 ، کتاب الخمس ، باب 837 ، ح1265) . ( فوجدت فاطمة علی ابی بکر فی ذلک فهجرته فلم تکلّمه حتّی توفّیت . ) (همان ، ج 3 ، ص 252 ، کتاب المغازی ، ب 155 غزوه خیبر ، حدیث 704 . و صحیح مسلم ، ج 4 ، ص 30 ، کتاب الجهاد و السیر ، باب 15 ، ح 52) . چرا در بخاری آمده است : فاطمه ( س ) پنهان بخاک سپرده شد ؟ ( فلمّا توفّیت دفنها زوجها علیٌّ لیلاً ولم یؤذن بها أبابکر وصلّی علیها . ) (همان). چرا چنانکه بخاری نقل کرده : نیمه شب دفن گردید ؟ (همان) . چرا قبر تنها یادگار پیامبر ( ص ) هنوز مخفی است ؟ چرا پس از گذشت سالها از این ماجرا بخاری و مسلم آوردهاند : علی ( ع )، ابوبکر و عمر را کاذب ، آثم ، غادر و خائن میدانست ؟ قال عمر، لعلی وعباس : ( فرأیتماه ( ابابکر ) کاذباً آثماً غادراً خائناً . . . فرأیتمانی کاذباً آثماً غادراً خائناً . . . ) (صحیح مسلم ، ج 4 ، ص 28 ، کتاب الجهاد و السیر ، باب 15 حکم الفئ ، حدیث 49).
شاید اگر پس از آنچه بر فاطمه ( س ) گذشت علی ( ع ) بپامیخاست و با ضاربین و قاتلین فاطمه (س) درگیر میشد، امروز تحریف گران تاریخ میگفتند علی برای گرفتن حکومت به نبرد پرداخت و در زد و خوردها و درگیریها فاطمه کشته شد و علی ( ع ) قاتل فاطمه است، دیگر پاسخ سؤالات فوق چنین روشن نبود .
به هر حال شهادت بانوی دو عالم و آزار و اذیتهایی که در دوران کوتاه پس از پیامبر از سوی غاصبان خلافت دید واقعیتی است که قابل انکار نمی باشد و مصیبتی است که تا روز قیامت رنج و محنت آن از دل عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت بیرون نخواهد رفت.
- [سایر] با عرض سلام وتسلیت به مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) درباره شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)مطالب زیادی وجود دارد مخواستم از شما خواهش کنم نحوه ی چگونگی شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)؟؟؟؟ واین که حضرت علی(ع)وفرزندانشان اصحاب وکنیزانی که در خانه وجود داشتند چرا حضرت فاطمه زهرا(س)در را باز کردند؟؟؟؟؟ و بعد از اینکه خانم فاطمه زهرا(س)را زدندچراکسی کاری نکرد ؟؟
- [سایر] حضرت زهرا س چگونه به شهادت رسید؟
- [سایر] چرا حضرت علی (ع) قبل از حضرت فاطمه در را باز نکرد تا حضرت فاطمه (س) شهید نشود؟
- [سایر] چرا در تقویم ها تا سال 1371 به جای شهادت، وفات حضرت زهرا (س) نوشته بود؟
- [سایر] زمان ونحوه شهادت حضرت زهرا (س) چگونه است؟
- [سایر] شعر درباره شهادت حضرت زهرا س بفرمایید؟
- [سایر] زمان ونحوه شهادت حضرت زهرا (س) چگونه است؟
- [سایر] دختر پیامبر (ص) فاطمه زهرا (س) چگونه به شهادت رسیدند؟
- [سایر] با وجود اینکه همه میدانیم حضرت زهرا (س) به شهادت رسیده و در رساله ها آمده است که شهید غسل احتیاج ندارد، پس چرا در مقاتل نوشته شده که حضرت زهرا (س) را غسل دادند؟
- [سایر] سلام شک و شبهه توی شهادت حضرت زهرا زیاده لطفا تاریخ دقیق ازدواج ، تاریخ بچه دار شدن و به دنیا آمدن فرزندان و تاریخ شهادت و هر جزئیاتی که بنده بتوانم اثبات کنم را بنویسید.
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: (زَوْجَتی فاطِمَة طالقٌ); یعنی: زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زَوْجَةُ مُوکِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ).
- [آیت الله بروجردی] طلاق باید به صیغهی عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید:(زَوْجَتی فاطِمَةَ طالِقٌ)؛ یعنی:زن من فاطمه رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ طالِقٌ).
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. یعنی از زنم فاطمه در مقابل مهر او جدا شدم پس او رهاست، و اگر دیگری را وکیل کند وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةُ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی مهرها) (لمهرها) بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ مَهْرِها فَهِیَ طالِقَ ) مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل آنچه بذل کرده او، پس او رهاست. و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ فَهِیَ طالِق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (عَلی مَا بَذَلَتْ بمَا بَذَلَتْ) بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه طالق خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد؛ باید بگوید زوجتی فاطمه طالق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید زوجه موکلی فاطمه طالق. و در صورتی که زن معین باشد؛ ذکر نام او لازم نیست.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند؛ چنانچه مثلا اسم زن فاطمه باشد؛ باید بگوید بارات زوجتی فاطمه علی ما بذلت فهی طالق یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کرده او از هم جدا شدیم پس او رها است. و اگر دیگری را وکیل کند؛ وکیل باید بگوید: عن قبل موکلی بارات زوجته فاطمه علی ما بذلت فهی طالق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی ما بذلت) ، (بما بذلت) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید:(بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ)؛ یعنی مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او پس او رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید:(بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ) و در هر دو صورت اگر به جای کلمة (عَلی مَهْرِها) (بمَهْرها) بگوید اشکال ندارد.