می گویند حضرت علی در خیبر را از جا کنده است آیا این مطلب صحیح است ؟ چگونه چنین چیزی ممکن است؟ آیا منابع اهل سنت نیز به آن اشاره کرده اند؟ کندن در خیبر و بلند نمودن آن توسّط امیرالمومنین (ع) که از قطعیّات تاریخ است و این تنها به قدرت اعجاز الهی بوده است. چون دروازه خیبر چنان سنگین بوده که حتّی چندین ابر پهلوان نیز نمی توانستند آن را حمل کنند کجا رسد که بخواهند آن را از دیوار بکنند و پرتاب نمایند. خود امیرالمومنین (ع) نیز تصریح نمودند که این کار را با قوای روحی انجام داده اند نه با قوای بدنی. حضرت فرمودند: ( وَ اعْلَمْ أَنَّ إِمَامَکُمْ قَدِ اکْتَفَی مِنْ دُنْیَاهُ بِطَمْرَیْهِ یَسُدُّ فَوْرَةَ جُوعِهِ بِقُرْصَیْهِ لَا یَطْعَمُ الْفِلْذَةَ فِی حَوْلَیْهِ إِلَّا فِی سَنَةِ أُضْحِیَّةٍ وَ لَنْ تَقْدِرُوا عَلَی ذَلِکَ فَأَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ کَأَنِّی بِقَائِلِکُمْ یَقُولُ إِذَا کَانَ قُوتُ ابْنِ أَبِی طَالِبٍ هَذَا قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ عَنْ مُبَارَزَةِ الْأَقْرَانِ وَ مُنَازَلَةِ الشُّجْعَانِ وَ اللَّهِ مَا قَلَعْتُ بَابَ خَیْبَرَ بِقُوَّةٍ جَسَدَانِیَّةٍ وَ لَا بِحَرَکَةٍ غَذَائِیَّةٍ لَکِنِّی أُیِّدْتُ بِقُوَّةٍ مَلَکِیَّةٍ وَ نَفْسٍ بِنُورِ رَبِّهَا مُضِیَّة بدان که امام شما از دنیا به دو لباس کهنه اکتفا کرده و شدت گرسنگی خود را با دو قرص نان برطرف نموده و در طول سال، گوشت نمیخورد مگر در عید قربان. و شما این کار را نمیتوانید بکنید، پس مرا با ورع و اجتهاد (تلاش زیاد)کمک کنید. گویی می شنوم که گوینده ای میگوید: اگر غذای فرزند ابو طالب این گونه است بنا بر این از شدّت ضعف، باید در مبارزه با پهلوانان و شجاعان فرو می مند! به خدا سوگند! من دروازه خیبر را با قدرت جسمانی و تحرّک غذایی (انرژی حاصل از غذا) ، از جای نکندم ؛ بلکه من به قوّه مَلکی (ملکوتی) و روحی که به نور پروردگارش، روشن است تأیید و حمایت شدم ) (الخرائج و الجرائح ،ج2، 542) آری آن کس که نیرویش را از ذات احدیت کسب می کند برایش کندن در خیبر که چیزی نیست او می تواند عالم و آدم را در تحت قدرت خود قرار دهد. به هر حال کندن در خیبر جزو وقایع بسیار مشهور تاریخ صدر اسلام است. علمای شیعه و علمای سنی این واقعه را در کتاب های تاریخی و حدیثی آورده اند. برای نمونه به چند مورد از اهل سنت اشاره می کنیم: 1. ابن حجر عسقلانی در کتاب (الاصابه ) ج 2, ص 502, چاپ مصر آورده است: حضرت علی علیه السلام به قلعه رسید و در قلعه را کشیده و آن را روی زمین انداخت و پس از آن هفتاد نفر با هم توانستند آن را به جای اولش برگردانند. ( احقاق الحق, ج 8, ص 383 ) 2. علامه شیخ یوسف نبهانی در کتاب (الانوار المحمدیه ), ص 98, چاپ بیروت آورده است: حضرت علی علیه السلام در قلعه خیبر را کند و هفتاد نفر با هم به زحمت توانستند آن را حرکت دهند. (همان ) 3. قاضی ایجی در شرح مواقف گفته است: علی علیه السلام گفت: من در خیبر را با نیروی بدنی نکندم. (همان, ص 384) 4. ابن ابی الحدید در ج اول شرح نهج البلاغه ص 7, چاپ قاهره گفته است: و علی علیه السلام کسی است که در قلعه خیبر را کند و عده ای از مردم جمع شدند تا آن را بر گردانند و نتوانستند. (همان, ص 384) 5. مقریزی در ( امتاع الاسماع) ص 314, چاپ قاهره گفته است: علی علیه السلام در را کند و پس از آن هفتاد نفر جمع شدند و تلاش کردند تا آن را به جای اول بر گردانند. ( همان ) 6. قوشچی در شرح تجرید می گوید: معجزه به دست علی علیه السلام ظاهر شد مانند کندن در قلعه خیبر و عاجز شدن هفتاد نفر از بر گرداندن آن به حالت اول. (همان ) 7. قندوزی در (ینابع الموده ) می گوید: این علی است که در قلعه خیبر را کند و عده ای جمع شدند تا آن را برگردانند ولی نتوانستند. (همان ) 8. در مسند احمد بن حنبل, ج 6, ص 8, چاپ مصر آمده است: علی علیه السلام به قلعه رسید و در این هنگام یکی از یهودیان ضربه ای زد و سپرش به زمین افتاد. حضرت علی علیه السلام دربی را برداشت و آن را سپر قرار داد و پس از پیروزی در را به زمین انداخت و هشت نفر هر چه تلاش کردند نتوانستند آن را تکان بدهند. ( همان, ص 385) 9. در (تاریخ بغداد ) ج 11, ص 324, چاپ قاهره آمده است: جابر بن عبدالله می گوید: حضرت علی علیه السلام در جنگ خیبر در خیبر را کند و پس از پیروزی چهل تن با هم توانستند آن را بردارند. (همان, 389) 10.در(تذکره الخواص ) آمده است که حضرت علی علیه السلام در قلعه خیبر را به تنهایی برداشت و به کناری انداخت و پس از آن عده ای آمدند تا آن را به جای اول بیاورند ولی نتوانستند مگر چهل نفر با هم. (همان, ص 390) در (احقاق الحق ) ج 8 بیش از پنجاه نفر از علمای اهل سنت را نام برده و حدیث کندن در قلعه خیبر را از آنان نقل کرده است. اگر کسی با وجود این همه روایت از اهل سنت, این واقعه را انکار کند مانند این است که خورشید را انکار می کند. شیعه و سنی همه این فضلت را نقل کرده اند و من تا این لحظه ندیده ام کسی از اهل سنت تردید بکند ولی بعید نیست کسانی مانند ابن تیمیه این فضلیت و دیگر فضایل حضرت علی علیه السلام را انکار بکنند. دشمان علی علیه السلام تلاش کردند تا از آن حضرت اثری نماند ولی با وجود این, فضایل آن حضرت از بین نرفت و ماند.
می گویند حضرت علی در خیبر را از جا کنده است آیا این مطلب صحیح است ؟ چگونه چنین چیزی ممکن است؟ آیا منابع اهل سنت نیز به آن اشاره کرده اند؟
می گویند حضرت علی در خیبر را از جا کنده است آیا این مطلب صحیح است ؟ چگونه چنین چیزی ممکن است؟ آیا منابع اهل سنت نیز به آن اشاره کرده اند؟
کندن در خیبر و بلند نمودن آن توسّط امیرالمومنین (ع) که از قطعیّات تاریخ است و این تنها به قدرت اعجاز الهی بوده است. چون دروازه خیبر چنان سنگین بوده که حتّی چندین ابر پهلوان نیز نمی توانستند آن را حمل کنند کجا رسد که بخواهند آن را از دیوار بکنند و پرتاب نمایند. خود امیرالمومنین (ع) نیز تصریح نمودند که این کار را با قوای روحی انجام داده اند نه با قوای بدنی.
حضرت فرمودند: ( وَ اعْلَمْ أَنَّ إِمَامَکُمْ قَدِ اکْتَفَی مِنْ دُنْیَاهُ بِطَمْرَیْهِ یَسُدُّ فَوْرَةَ جُوعِهِ بِقُرْصَیْهِ لَا یَطْعَمُ الْفِلْذَةَ فِی حَوْلَیْهِ إِلَّا فِی سَنَةِ أُضْحِیَّةٍ وَ لَنْ تَقْدِرُوا عَلَی ذَلِکَ فَأَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ کَأَنِّی بِقَائِلِکُمْ یَقُولُ إِذَا کَانَ قُوتُ ابْنِ أَبِی طَالِبٍ هَذَا قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ عَنْ مُبَارَزَةِ الْأَقْرَانِ وَ مُنَازَلَةِ الشُّجْعَانِ وَ اللَّهِ مَا قَلَعْتُ بَابَ خَیْبَرَ بِقُوَّةٍ جَسَدَانِیَّةٍ وَ لَا بِحَرَکَةٍ غَذَائِیَّةٍ لَکِنِّی أُیِّدْتُ بِقُوَّةٍ مَلَکِیَّةٍ وَ نَفْسٍ بِنُورِ رَبِّهَا مُضِیَّة بدان که امام شما از دنیا به دو لباس کهنه اکتفا کرده و شدت گرسنگی خود را با دو قرص نان برطرف نموده و در طول سال، گوشت نمیخورد مگر در عید قربان. و شما این کار را نمیتوانید بکنید، پس مرا با ورع و اجتهاد (تلاش زیاد)کمک کنید. گویی می شنوم که گوینده ای میگوید: اگر غذای فرزند ابو طالب این گونه است بنا بر این از شدّت ضعف، باید در مبارزه با پهلوانان و شجاعان فرو می مند! به خدا سوگند! من دروازه خیبر را با قدرت جسمانی و تحرّک غذایی (انرژی حاصل از غذا) ، از جای نکندم ؛ بلکه من به قوّه مَلکی (ملکوتی) و روحی که به نور پروردگارش، روشن است تأیید و حمایت شدم ) (الخرائج و الجرائح ،ج2، 542)
آری آن کس که نیرویش را از ذات احدیت کسب می کند برایش کندن در خیبر که چیزی نیست او می تواند عالم و آدم را در تحت قدرت خود قرار دهد.
به هر حال کندن در خیبر جزو وقایع بسیار مشهور تاریخ صدر اسلام است. علمای شیعه و علمای سنی این واقعه را در کتاب های تاریخی و حدیثی آورده اند. برای نمونه به چند مورد از اهل سنت اشاره می کنیم:
1. ابن حجر عسقلانی در کتاب (الاصابه ) ج 2, ص 502, چاپ مصر آورده است: حضرت علی علیه السلام به قلعه رسید و در قلعه را کشیده و آن را روی زمین انداخت و پس از آن هفتاد نفر با هم توانستند آن را به جای اولش برگردانند. ( احقاق الحق, ج 8, ص 383 )
2. علامه شیخ یوسف نبهانی در کتاب (الانوار المحمدیه ), ص 98, چاپ بیروت آورده است: حضرت علی علیه السلام در قلعه خیبر را کند و هفتاد نفر با هم به زحمت توانستند آن را حرکت دهند. (همان )
3. قاضی ایجی در شرح مواقف گفته است: علی علیه السلام گفت: من در خیبر را با نیروی بدنی نکندم. (همان, ص 384)
4. ابن ابی الحدید در ج اول شرح نهج البلاغه ص 7, چاپ قاهره گفته است: و علی علیه السلام کسی است که در قلعه خیبر را کند و عده ای از مردم جمع شدند تا آن را بر گردانند و نتوانستند. (همان, ص 384)
5. مقریزی در ( امتاع الاسماع) ص 314, چاپ قاهره گفته است: علی علیه السلام در را کند و پس از آن هفتاد نفر جمع شدند و تلاش کردند تا آن را به جای اول بر گردانند. ( همان )
6. قوشچی در شرح تجرید می گوید: معجزه به دست علی علیه السلام ظاهر شد مانند کندن در قلعه خیبر و عاجز شدن هفتاد نفر از بر گرداندن آن به حالت اول. (همان )
7. قندوزی در (ینابع الموده ) می گوید: این علی است که در قلعه خیبر را کند و عده ای جمع شدند تا آن را برگردانند ولی نتوانستند. (همان )
8. در مسند احمد بن حنبل, ج 6, ص 8, چاپ مصر آمده است: علی علیه السلام به قلعه رسید و در این هنگام یکی از یهودیان ضربه ای زد و سپرش به زمین افتاد. حضرت علی علیه السلام دربی را برداشت و آن را سپر قرار داد و پس از پیروزی در را به زمین انداخت و هشت نفر هر چه تلاش کردند نتوانستند آن را تکان بدهند. ( همان, ص 385)
9. در (تاریخ بغداد ) ج 11, ص 324, چاپ قاهره آمده است: جابر بن عبدالله می گوید: حضرت علی علیه السلام در جنگ خیبر در خیبر را کند و پس از پیروزی چهل تن با هم توانستند آن را بردارند. (همان, 389)
10.در(تذکره الخواص ) آمده است که حضرت علی علیه السلام در قلعه خیبر را به تنهایی برداشت و به کناری انداخت و پس از آن عده ای آمدند تا آن را به جای اول بیاورند ولی نتوانستند مگر چهل نفر با هم. (همان, ص 390)
در (احقاق الحق ) ج 8 بیش از پنجاه نفر از علمای اهل سنت را نام برده و حدیث کندن در قلعه خیبر را از آنان نقل کرده است. اگر کسی با وجود این همه روایت از اهل سنت, این واقعه را انکار کند مانند این است که خورشید را انکار می کند. شیعه و سنی همه این فضلت را نقل کرده اند و من تا این لحظه ندیده ام کسی از اهل سنت تردید بکند ولی بعید نیست کسانی مانند ابن تیمیه این فضلیت و دیگر فضایل حضرت علی علیه السلام را انکار بکنند. دشمان علی علیه السلام تلاش کردند تا از آن حضرت اثری نماند ولی با وجود این, فضایل آن حضرت از بین نرفت و ماند.
- [سایر] هنگام ولادت امیرمؤمنان امام علی علیه السلام دیوار کعبه شکافته شده آیا این واقعه در منابع تاریخی اهل سنت منعکس شده است؟
- [سایر] هنگام ولادت امیرمؤمنان امام علی علیه السلام دیوار کعبه شکافته شده آیا این واقعه در منابع تاریخی اهل سنت منعکس شده است؟
- [سایر] در منابع اهل سنت چه فضائلی از پیامبر ص در مورد حضرت علی ع نقل شده است؟
- [سایر] آیا منابع اهل سنت به حدیث کساء اشاره کرده اند؟
- [سایر] فضائل و مناقب مولا علی علیه السلام را از زبان خلفای اول و دوم و سوم به خصوص از منابع اهل سنت ذکر کنید؟
- [سایر] چرا سنی ها به امیر المومنین بودن علی-علیه السلام- اعتقادی ندارند؟
- [سایر] آیا در منابع اهل سنت نیز آمده که ابوحنیفه شاگرد امام صادق (ع) بوده است؟
- [سایر] مسأله هجوم به خانه حضرت علی ع و بردن اجباری ایشان برای بیعت با توجه به منابع اهل سنت و شیعه چگونه اثبات می شود؟
- [سایر] در کتاب های حدیثی اهل سنّت، چند حدیث از حضرت علی علیه السلام آورده شده است؟
- [سایر] آیا در کتب اهل سنت، ذکری از تولد امام علی (علیه السلام) در کعبه آمده است؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر خود زن و مرد بخواهند صیغه عقد غیر دائم را بخوانند، بعد از آن که مدّت و مهر را معیّن کردند، چنانچه زن بگوید: (زَوّجْتُکَ نَفْسی فی المدَّةِ المعلُومَةِ عَلَی المَهْرِ المعْلُومِ)، بعد بدون فاصله قابل توجهی مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزویجَ فی المدةِ المعلومَةِ عَلَی المَهرِ المعلُوم) یا (قَبِلْتُ التَّزْویج هکذا) یا (قَبِلْتُ التَّزْویج) یا (قَبِلْتُ) صحیح است و اگر دیگری را وکیل کنند و اوّل وکیل زن به وکیل مرد بگوید: (مَتَّعْتُ مُوَکِّلَتِی مُوَکِّلَکَ فی المدةِ المعلُومَةِ عَلَی المهرِالمعلومِ)، پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: (قَبِلْتُ لموکِّلی هکذا) (یا به شکلهای دیگر که اشاره شد)، صحیح میباشد.
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت، زن از همه تَرَکه شوهر اعمّ از منقول و غیرمنقول مانند زمین و غیره، ارث میبرد. حال آنکه از نظر مذهب امامیه، زن از اصل زمین یا قیمت آن ارث نمیبرد و تنها از قیمت بنا و درختان ارث میبرد، نه اصل آنها. بنابراین اگر مذهب اهل سنّت بر شیعه نافذ باشد به گونهای که زن سنّی مذهب از زمین و اصل بنا و درختان ارث ببرد، در صورتی که دیگر ورثه امامی مذهب باشند، زن امامی مذهب نیز میتواند میراثی را که از زمین و اصل بنا و درختان به او میرسد، بگیرد که سایر ورثه اهل سنت باشند.
- [آیت الله سبحانی] اگر خود زن و مرد بخواهند صیغه عقد موقت را بخوانند، بعد از آن که مدت و مهر را معین کردند، چنانچه زن بگوید: (زَوَّجْتُکَ نَفْسِی الی الاجل المعلوم عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ)، بعد بدون فاصله مرد بگوید: (قَبِلْتُ التزویجَ الی الاجلِ المعلومِ علی المهرِ المعلومِ)، صحیح است. و اگر دیگری را وکیل کنند و اول وکیل زن به وکیل مرد بگوید: (مَتَّعْتُ مُوَکِّلَتِی مُوَکّلَکَ الی الاجل المعلوم عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ)، پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: (قَبِلْتُ ذلک لِمُوَکِّلِی) صحیح می باشد.
- [آیت الله سبحانی] اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید: (زَوَّجْتُکَ نَفْسِی عَلَی الصَّداقِ المَعْلُوم) (یعنی خود را زن تو نمودم، به مهری که معیّن شده). پس از آن بدون فاصله مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزْوِیجَ علی الصَّداقِ المعلومِ) (یعنی قبول کردم ازدواج را با همان مهر معلوم) عقد صحیح است و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند چنانچه مثلاً اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل زن بگوید: (زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتِی فاطِمَةَ مُوَکِّلِکَ اَحْمَدَ عَلَی الصَّداقِ المَعْلُومِ). پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزویج لِمُوَکِّلِی اَحْمَدَ عَلَی الصَّداقِ الْمَعْلُومِ) صحیح می باشد. دستور خواندن عقد موقت
- [آیت الله سبحانی] اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید: (زَوَّجْتُکَ نَفْسِی عَلَی الصَّداقِ المَعْلُوم) (یعنی خود را زن تو نمودم، به مهری که معیّن شده). پس از آن بدون فاصله مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزْوِیجَ علی الصَّداقِ المعلومِ) (یعنی قبول کردم ازدواج را با همان مهر معلوم) عقد صحیح است و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند چنانچه مثلاً اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل زن بگوید: (زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتِی فاطِمَةَ مُوَکِّلِکَ اَحْمَدَ عَلَی الصَّداقِ المَعْلُومِ). پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزویج لِمُوَکِّلِی اَحْمَدَ عَلَی الصَّداقِ الْمَعْلُومِ) صحیح می باشد.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر به خیال این که به اندازه غسل ونماز وقت دارد برای نماز غسل کند، غسل او صحیح است اگر قصد غسل را علی ایّ حال داشته باشد.
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.