هر که خواهد هم نشینی با خدا --------گو نشیند در حضور اولیا نظر اهل سنت در مورد کرامت اولیاء نظر اهل سنت و جماعت در باره کرامت اولیا اهل سنت عقیده دارند که کرامات اولیاء به ثبوت رسیده و واقع است، و دلیل آنان نیز مسائل وارده در کتاب خداوند همانند اصحاب کهف و دیگران، و همچنین مشاهدات مردم در هر زمان و مکان می باشد. معتزله در این مورد با اهل سنت مخالفت نموده اند، و دلیل مخالفت آنان این است که می گویند اثبات کرامات برای اولیاء موجب اشتباه گرفتن ((ولی)) با ((نبی))، و همچنین ((ساحر)) با ((ولی)) می گردد. که بدین ترتیب به آنان پاسخ می دهیم. 1- کرامت بوسیله دلیل شرعی و مشاهده ثابت شده است، و انکار آن تکبری بیش نیست. 2- آنچه که آنان ادعا می کنند که اثبات کرامت موجب اشتباه گرفتن ولی با نبی می گردد نیز مردود است. چون بعد از حضرت محمد صلی الله علیه وسلم نبی دیگری نخواهد بود. و از این گذشته هنگامی که نبی ادعای نبوت می کند، خداوند با معجزه اش او را تایید می کند، اما ولی هرگز نمی گوید که او نبی است. و همچنین ادعای آنان مبنی بر مشتبه شدن ساحر با ولی نیز غیر صحیح است. چون ولی مردی است مومن و باتقوا که بدون دست زدن به عمل مخصوصی توسط خداوند صاحب کرامت می گردد، و هرگز نمی توان با کرامت ولی معارضه نمود. اما ساحر شخصی است کافر و منحرف که با تمسک به اعمالی مخصوص به سحر می پردازد، و می توان با سحر دیگری سحر او را درهم کوبید. ولی کیست و کرامت چیست؟ ولی هر شخص مومن و باتقوا است که از طریق مطلوب شرع قائم به طاعت خداوند باشد. و کرامت امر خارق العاده ای است که خداوند جهت تکریم اولیایش و یا نصرت دینش توسط ولی ظاهر می سازد. و فایده های کرامت بدین ترتیب است: 1- بیان قدرت خداوند. 2- نصرت دین و یا تکریم ولی. 3- زیاد شدن ایمان و ثبات ولی که توسط او کرامت ظاهر شده است و همچنین دیگران. 4- کرامت مژده ای برای ولی است. 5- کرامت معجزه ای است برای رسولی که ولی، متدین به دین او است. چون عبارت از شهادتی است برای ولی مبنی بر اینکه او بر حق می باشد. و فرق میان کرامت و معجزه این است که کرامت برای ولی، و معجزه برای نبی اتفاق می افتد. و کرامت بر دو نوع است: 1- کرامت در علوم و مکاشفات. بدین معنی که ولی صاحب علمی می گردد که دیگران را حاصل نشود، یا اینکه امر غائبی بر او کشف گردد که بر دیگران آشکار نمی شود. همانند اتفاقی که برای عمر بن الخطاب رضی الله عنه افتاد، و این اتفاق هنگامی بود که او در مدینه مشغول به ایراد خطبه جمعه بود و در مورد یکی از لشکرهای محاصره شده در عراق اموری بر او کشف شد. و در همان حال در مدینه به فرمانده لشکر خود در عراق که نام او ((ساریه بن زنیم)) بود ندا داد که: ((الجبل یا ساریه)) (ای ساریه به کوه پناه ببر.) و ساریه در عراق صدای او را شنید و به کوه پناه برد. 2- کرامت در قدرت و تاثیرات: بدین معنی که ولی دارای قدرت و تاثیراتی گردد که دیگران فاقد آن می باشند. همانند واقعه ای که برای ((علاء بن الحضرمی)) اتفاق افتاد و در حالی که بر آب قدم می زد از دریا گذشت.
هر که خواهد هم نشینی با خدا --------گو نشیند در حضور اولیا
نظر اهل سنت در مورد کرامت اولیاء
نظر اهل سنت و جماعت در باره کرامت اولیا
اهل سنت عقیده دارند که کرامات اولیاء به ثبوت رسیده و واقع است، و دلیل آنان نیز مسائل وارده در کتاب خداوند همانند اصحاب کهف و دیگران، و همچنین مشاهدات مردم در هر زمان و مکان می باشد. معتزله در این مورد با اهل سنت مخالفت نموده اند، و دلیل مخالفت آنان این است که می گویند اثبات کرامات برای اولیاء موجب اشتباه گرفتن ((ولی)) با ((نبی))، و همچنین ((ساحر)) با ((ولی)) می گردد. که بدین ترتیب به آنان پاسخ می دهیم.
1- کرامت بوسیله دلیل شرعی و مشاهده ثابت شده است، و انکار آن تکبری بیش نیست.
2- آنچه که آنان ادعا می کنند که اثبات کرامت موجب اشتباه گرفتن ولی با نبی می گردد نیز مردود است.
چون بعد از حضرت محمد صلی الله علیه وسلم نبی دیگری نخواهد بود. و از این گذشته هنگامی که نبی ادعای نبوت می کند، خداوند با معجزه اش او را تایید می کند، اما ولی هرگز نمی گوید که او نبی است. و همچنین ادعای آنان مبنی بر مشتبه شدن ساحر با ولی نیز غیر صحیح است. چون ولی مردی است مومن و باتقوا که بدون دست زدن به عمل مخصوصی توسط خداوند صاحب کرامت می گردد، و هرگز نمی توان با کرامت ولی معارضه نمود. اما ساحر شخصی است کافر و منحرف که با تمسک به اعمالی مخصوص به سحر می پردازد، و می توان با سحر دیگری سحر او را درهم کوبید.
ولی کیست و کرامت چیست؟
ولی هر شخص مومن و باتقوا است که از طریق مطلوب شرع قائم به طاعت خداوند باشد. و کرامت امر خارق العاده ای است که خداوند جهت تکریم اولیایش و یا نصرت دینش توسط ولی ظاهر می سازد. و فایده های کرامت بدین ترتیب است:
1- بیان قدرت خداوند.
2- نصرت دین و یا تکریم ولی.
3- زیاد شدن ایمان و ثبات ولی که توسط او کرامت ظاهر شده است و همچنین دیگران.
4- کرامت مژده ای برای ولی است.
5- کرامت معجزه ای است برای رسولی که ولی، متدین به دین او است. چون عبارت از شهادتی است برای ولی مبنی بر اینکه او بر حق می باشد.
و فرق میان کرامت و معجزه این است که کرامت برای ولی، و معجزه برای نبی اتفاق می افتد. و کرامت بر دو نوع است:
1- کرامت در علوم و مکاشفات. بدین معنی که ولی صاحب علمی می گردد که دیگران را حاصل نشود، یا اینکه امر غائبی بر او کشف گردد که بر دیگران آشکار نمی شود.
همانند اتفاقی که برای عمر بن الخطاب رضی الله عنه افتاد، و این اتفاق هنگامی بود که او در مدینه مشغول به ایراد خطبه جمعه بود و در مورد یکی از لشکرهای محاصره شده در عراق اموری بر او کشف شد. و در همان حال در مدینه به فرمانده لشکر خود در عراق که نام او ((ساریه بن زنیم)) بود ندا داد که: ((الجبل یا ساریه)) (ای ساریه به کوه پناه ببر.) و ساریه در عراق صدای او را شنید و به کوه پناه برد.
2- کرامت در قدرت و تاثیرات: بدین معنی که ولی دارای قدرت و تاثیراتی گردد که دیگران فاقد آن می باشند. همانند واقعه ای که برای ((علاء بن الحضرمی)) اتفاق افتاد و در حالی که بر آب قدم می زد از دریا گذشت.
- [سایر] بزرگان اهل سنت در مورد ابن تیمیه چه نظری دارند؟
- [سایر] وهابیت در مورد اهل سنت چه نظری دارند؟
- [سایر] اهل سنت در مورد حاکمان ظالم چه نظری دارد؟
- [سایر] اهل سنت در مورد خود ارضایی چه نظری دارند؟
- [سایر] وهابیت و اهل سنت در مورد رضاع چه نظری دارند؟
- [سایر] اهل سنت در مورد زمان نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا چه نظری دارند؟
- [سایر] طبق روایات، شیعه و سنی در مورد نماز مسافر چه نظری دارند؟
- [سایر] علماء اهل سنت در مورد اجماع در امر خلافت چه نظری دارند؟
- [سایر] اهل سنت در مورد ایه مباهله و حدیث علیٌ کنفسی چه نظری دارند؟
- [سایر] اهل تسنن میگویند اهل بیت سنی هستند؟
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت، زن از همه تَرَکه شوهر اعمّ از منقول و غیرمنقول مانند زمین و غیره، ارث میبرد. حال آنکه از نظر مذهب امامیه، زن از اصل زمین یا قیمت آن ارث نمیبرد و تنها از قیمت بنا و درختان ارث میبرد، نه اصل آنها. بنابراین اگر مذهب اهل سنّت بر شیعه نافذ باشد به گونهای که زن سنّی مذهب از زمین و اصل بنا و درختان ارث ببرد، در صورتی که دیگر ورثه امامی مذهب باشند، زن امامی مذهب نیز میتواند میراثی را که از زمین و اصل بنا و درختان به او میرسد، بگیرد که سایر ورثه اهل سنت باشند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] چنانچه یکی از اولاد از نظر سنّی بزرگتر و دیگری از جهت بلوغ بزرگتر باشد قضاء نماز بر اولّی واجب است.
- [آیت الله سیستانی] نظر اهل سنّت آن است که مازاد سهمالارث میراث بر آن، به عَصَبه میت مانند برادر او داده میشود. لکن نظر مذهب امامیه خلاف آن است، مثلاً اگر مردی بمیرد و تنها دختری و برادری داشته باشد، از نظر امامیه باید نیمی از ارث را به دختر به عنوان سهمالارث و نیم دیگر را به عنوان ردّ به او بپردازند و به برادر میت سهمی تعلّق نمیگیرد. لکن نظر اهل سنّت آن است که در این فرض نیمی از ارث میت به برادر پرداخت میشود، چون که از عصبه میت به شمار میرود. حال اگر مذهب اهل سنّت بر وارث امامی مذهب نافذ باشد و مازاد سهمالارث به او پرداخت نشود، عصبه میت اگر امامی مذهب باشند، میتوانند از باب قاعده مقاصّه نوعی، مازاد سهمالارث وارثِ سنّی مذهب را بگیرند.
- [آیت الله خوئی] هرگاه چیزی که پیدا کرده نشانهای دارد که به واسط آن میتواند صاحبش را پیدا کند، اگرچه بداند صاحب آن سنی یا کافری است که اموالش محترم است، در صورتی که قیمت آن چیز به یک درهم برسد باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک سال در محل اجتماع مردم اعلان کند.
- [آیت الله اردبیلی] پیروی از امر پدر و مادر در غیر از انجام کارهای حرام و ترک کارهای واجب عینی(1) بنابر احتیاط لازم است و مخالفت آنان اگر موجب آزار و بیاحترامی به آنان شود، حرام است و فرزندان در هر سنی که باشند، باید به پدر و مادر خود احترام بگذارند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] هرگاه چیزی که پیدا کرده؛ نشانه ای دارد که به واسطه آن می تواند صاحبش را پیدا کند؛ اگرچه بداند صاحب آن سنی یا کافری است که اموالش محترم است؛ در صورتی که قیمت آن چیز به مقدار یک درهم برسد؛ باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک سال در محل اجتماع مردم اعلان کند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحبّ است در شوهر دادن دختری که بالغه است (یعنی مکلّف شده) و به سنی رسیده که حیض دیدن وی متعارف است، عجله کنند، از حضرت صادق علیهالسلام روایت شده که یکی از سعادتهای مرد آن است که دخترش در خانه او حیض نبیند.
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت جمع میان عمه و برادرزادهاش یا خاله و خواهرزادهاش جایز نیست، بدین معنا که اگر هر دو را همزمان عقد کنند، هر دو عقد باطل است، و در صورتی که عقد یکی پس از دیگری باشد، عقد دومی باطل است. لکن از نظر فقه امامیه، عقد عمه پس از برادرزادهاش و خاله پس از خواهرزادهاش مطلقاً جایز است. همچنین عقد برادرزاده پس از عقد عمه و عقد خواهرزاده پس از عقد خاله، مشروط بر آنکه پیش از عقد عمه و خاله رضایت داده باشند و یا بعد از عقد رضایت بدهند جایز است. بنابراین اگر پیرو اهل سنّت، در نکاح میان عمه و برادرزادهاش و یا میان خاله و خواهرزادهاش جمع کند، پس اگر عقد آنها متقارن باشد چون به مذهب آنها عقد هر دو باطل است، برای پیرو مذهب امامیه جایز است بر هر یک از آنها و در صورت رضایت عمه یا خاله بر هر دو عقد کند. و اگر عقد مرد سنّی متقارن نباشد، عقد زن دوّم در فرض مذکور به مذهب آنها باطل است و مرد شیعی میتواند با او ازدواج کند. این حکم در مورد هر یک از آن دو زن در صورتی که امامی باشند، نیز جاری است.
- [آیت الله سیستانی] بر طبق مذهب امامیه، زن مطلقه یائسه و صغیره اگر چه با آنها نزدیکی شده باشد عدّه ندارند. لیکن بر طبق مذاهب اهلسنّت با اختلافی که در شروط عدّه برای صغیره دارند عدّه بر آنان واجب است. حال اگر شوهر از اهلسنّت باشد، و زن یائسه یا صغیرهاش را با اعتقاد به لزوم عدّه برای صغیره طلاق دهد، ملزم به رعایت قواعد مذهب خود مانند فساد عقد خواهر مطلقه، و نکاح زنانی که جمع آنها با زن در دوران عدّه حرام است، میشود، بنابراین مرد شیعی میتواند با خواهر این مطلقه ازدواج کند هرچند آن مرد سنی با او عقد بسته باشد. و احتیاط واجب برای مرد شیعی نیز آن است که با این زن مطلقه پیش از تمام شدن عدهاش ازدواج نکند، و آن زن نیز اگر شیعه باشد و یا شیعه بشود تا پایان عدّه، ازدواج نکند. همچنین احوط آن است که در ایام عدّه از شوهر نفقه نگیرد، گر چه طبق مذهب شوهر واجبالنفقه او باشد، مگر آنکه از باب اجرای قاعده مقاصّه نوعی در صورت بودن شرایط آن، بتوان نفقه گرفت.
- [آیت الله سیستانی] ابوحنیفه و شافعی برای مغبون قائل به خیار غبن نیستند، حال آنکه در مذهب ما این خیار ثابت است، و ظاهراً بحث ثبوت یا عدم ثبوت این خیار شامل موردی که بنای شخص مغبون بر بیتوجّهی به قیمت و خرید و فروش کالا به هر قیمتی باشد، نمیشود، در این فرض ظاهراً خیار غبن ثابت نیست. همچنین شامل جایی که بنای طرفین معامله نقلوانتقال طبق قیمت بازار است نه بیشتر و شخص مغبون بر ادّعای غابن مبنی بر بالا نبودن قیمت اعتماد کرده، نمیشود؛ زیرا ظاهراً از نظر همگان در اینجا خیار ثابت است، از جهت فریب دادن بایع. همچنین این خیار شامل جایی که بنا به شرط ارتکازی در عرف خاص، جز حقّ فسخ، حقّ دیگری مانند حقّ مطالبه مابهالتفاوت وجود دارد، نمیشود. در هر حال، هر جا که از نظر مذهب امامیه خیار غبن ثابت باشد و مذهب اهل سنّت، آن را منکر باشد، برای شخص امامی مذهب از باب مقاصّه نوعی جایز است که پیرو اهل سنّت را به نبود خیار غبن ملزم کند. این در جایی است که مذهب اهل سنّت بر همگان، از جمله شخص امامی مذهب نافذ و جاری باشد.