برخی شبهه کرده اند که عصمت ائمه در زمان هشام بن حکم پیشنهاد شده است آیا این صحت دارد؟ به طور کلی چگونه می توان عصمت ائمه را ثابت کرد؟
برخی شبهه کرده اند که عصمت ائمه در زمان هشام بن حکم پیشنهاد شده است آیا این صحت دارد؟ به طور کلی چگونه می توان عصمت ائمه را ثابت کرد؟ هر چند که جواب ذیل در پاسخ به ادعاهای حسن مدرسی طباطبائی در کتاب (مکتب در فرایند تکامل) مبنی بر (پشنهاد عصمت توسط هشام بن حکم) نگاشته شده است؛ اما نگاه فراگیر به مسأله عصمت ائمه اهل بیت علیهم السلام دارد و تلاش شده است که این مسأله از دیدگاه: آیات قرآن کریم، روایات صحیح السند فریقین، دلالت قطعی عقل و اجماع فقهای شیعه، بررسی شود. ************* فهرست مطالب (نظریه عصمت) به وسیله هشام بن حکم پشنهاد شد نقد و بررسی دوگانه‌گویی مدرسی در باره عصمت هشام، از طرفداران عصمت، نه بنیانگذار آن تعریف عصمت از دیدگاه شیعه عصمت در لغت: عصمت در اصطلاح عصمت ائمه علیهم السلام، ریشه قرآنی دارد عصمت،‌ در آیه تطهیر عصمت در آیه (اولی الأمر) اطاعت مطلق از رسول خدا و ائمه علیهم السلام عصمت در آیه (لا ینال عهدی الظالمین) عصمت ائمه علیهم السلام در روایات رسول خدا (ص) حدیث ثقلین علی مع الحق والحق مع علی عصمت ائمه علیهم السلام از دیدگاه خود آن حضرات عصمت ائمه از زبان رسول خدا (ص) عصمت ائمه از زبان امیرمؤمنان علیه السلام عصمت ائمه از زبان امام زین العابدین علیه السلام عصمت ائمه از زبان امام باقر علیه السلام عصمت ائمه از زبان امام صادق علیه السلام عصمت ائمه علیهم السلام از زبان امام رضا علیه السلام عصمت ائمه از زبان امام هادی علیه السلام ادله عقلی عصمت دلیل اعتماد دلیل نقض غرض اطاعت مطلق از امام امام، اسوه مردم است برهان بطلان تسلسل لزوم اتمام حجت دیدگاه علمای شیعه در باره عصمت شیخ صدوق (متوفای381ه) شیخ مفید (متوفای413ه) سید مرتضی (متوفای436ه) شیخ طوسی (متوفای460ه) آیا امیرمؤمنان علیه السلام خود را معصوم می‌دانست؟ نقد و بررسی (نظریه عصمت) به وسیله هشام بن حکم پشنهاد شد جناب مدرسی در صفحه 39 کتاب (مکتب در فرایند تکامل) می‌نویسد: برای آن دست که همچنان به امام صادق وفادار ماندند، امام دیگر رهبر مبارزه و منجی موعود که سالها در انتظارش بودند، نبود. دست کم این دیگر نقش اصلی امام دانسته نمی‌شد. حالا دیگر برای این شیعیان همچنانکه برای گروه‌های دیگری که در بالا اشاره شد، امام اساساً رئیس و رهبر مذهب بود. بدین ترتیب در ذهنیت جامعه شیعه در این دروه، انقلابی پدید آمد و تأکیدی که قبلا روی مقام سیاسی امام می‌شد اکنون به مقام مذهبی و علمی امام انتقال یافت. نظریه عصمت ائمه که در همین دوره وسیله هشام بن الحکم متکلم بزرگ شیعه در این عصر پشنهاد گردید[1] مساهمت و مدد شایانی به پذیرفته شدن و جا افتادن هر چه بیشتر ذهنیت جدید کرد. نقد و بررسی متأسفانه مدرکی که ایشان در پاورقی داده‌اند در اختیار ما نیست، ای کاش آدرس این مطلب را از یکی از کتاب‌های روائی و کلامی شیعه و یا حتی سنی می‌دادند نه از کتابی که غربی‌ها نوشته‌اند، تا بررسی صحت و سقم آن برای همگان آسان باشد. یا لا اقل مدارکی را که این نویسنده غربی برای اثبات این دیدگاه، ارائه داده، نقل می‌کردند. مطمئن هستیم که ایشان اگر مدرکی در این زمینه از کتاب‌های معتبر داشتند، آن را ارائه می‌دادند؛ همان‌طوری که در موارد دیگر برای هر مطلبی چندین سند از کتاب‌های روائی،‌ تفسیری و رجالی شیعه نقل کرده‌اند. دوگانه‌گویی مدرسی در باره عصمت جناب آقای مدرسی در این جا مدعی است که (عصمت) پشنهاد هشام بن الحکم متکلم مشهور شیعه بوده است؛ اما در در مصاحبه‌ای که با سایت دانشجویان مسلمان شمال شرق آمریکا داشته است، تصریح می‌کند که: ( بنده در باب عصمت ائمه (ع) چیزی بالاتر از محصول بحث‌های کلامی متأخر را قائلم و آن اعتقاد به‌ آیه تطهیر و نزول آن در حق اهل بیت است که بالاترین نوع پاکی و طهارت آن بزرگواران است)[2] ما کدام گفته ایشان را بپذیریم؟ این دو گفته در تضاد کامل با یکدیگر است. آیا می‌شود پذیرفت که عصمت پشنهاد هشام بن الحکم باشد و در عین حال آیه تطهیر را نیز دلیل بر عصمت و بالاترین نوع پاکی و طهارت آن بزرگواران بدانیم؟ بنابراین بنده فکر می‌کنم که ایشان بعد از تفکر و اندیشه، به این نتیجه رسیده باشند که گفته پیشین ایشان در کتاب (مکتب در فرایند تکامل) مبنی بر پشنهاد شدن عصمت توسط هشام بن الحکم، سخنی است بر خلاف آیات صریح قرآن و اجماع پیروان مذهب حق. هشام، از طرفداران عصمت، نه بنیانگذار آن تردیدی نیست که هشام بن الحکم به عنوان برترین متکلم شیعه در آن عصر و مورد تأیید امام صادق علیه السلام، عصمت را قبول داشته و همواره از آن دفاع کرده است؛‌ اما این که عصمت را پشنهاد ایشان بدانیم، سخن ناروائی است که با روایات و مدارک تاریخی سازگار نیست. برای تأیید این مطلب ما دو روایت از منابع شیعه نقل می‌کنیم، روایت اول ثابت می‌کند که او به عصمت اعتقاد داشته و با استدلال‌های محکم نیز آن را ثابت کرده است و روایت دوم که ثابت می‌کند او عقیده عصمت را از امام خود، امام صادق علیه السلام آموخته است نه این که هشام به امام صادق پشنهاد داده باشد. شیخ صدوق در کتاب الخصال، علل الشرائع، معانی الأخبار و أمالی خود می‌نویسد: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ قَالَ مَا سَمِعْتُ وَ لَا اسْتَفَدْتُ مِنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ فِی طُولِ صُحْبَتِی إِیَّاهُ شَیْئاً أَحْسَنَ مِنْ هَذَا الْکَلَامِ فِی صِفَةِ عِصْمَةِ الْإِمَامِ فَإِنِّی سَأَلْتُهُ یَوْماً عَنِ الْإِمَامِ أَ هُوَ مَعْصُومٌ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ لَهُ فَمَا صِفَةُ الْعِصْمَةِ فِیهِ وَبِأَیِّ شَیْ‌ءٍ تُعْرَفُ؟ قَالَ: إِنَّ جَمِیعَ الذُّنُوبِ لَهَا أَرْبَعَةُ أَوْجُهٍ لَا خَامِسَ لَهَا الْحِرْصُ وَالْحَسَدُ وَالْغَضَبُ وَالشَّهْوَةُ فَهَذِهِ مَنْفِیَّةٌ عَنْهُ. لَا یَجُوزُ أَنْ یَکُونَ حَرِیصاً عَلَی هَذِهِ الدُّنْیَا وَهِیَ تَحْتَ خَاتَمِهِ لِأَنَّهُ‌ خَازِنُ الْمُسْلِمِینَ فَعَلَی مَا ذَا یَحْرِصُ وَلَا یَجُوزُ أَنْ یَکُونَ حَسُوداً لِأَنَّ الْإِنْسَانَ إِنَّمَا یَحْسُدُ مَنْ هُوَ فَوْقَهُ وَلَیْسَ فَوْقَهُ أَحَدٌ فَکَیْفَ یَحْسُدُ مَنْ هُوَ دُونَهُ وَلَا یَجُوزُ أَنْ یَغْضَبَ لِشَیْ‌ءٍ مِنْ أُمُورِ الدُّنْیَا إِلَّا أَنْ یَکُونَ غَضَبُهُ لِلَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ قَدْ فَرَضَ عَلَیْهِ إِقَامَةَ الْحُدُودِ وَأَنْ لَا تَأْخُذَهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ وَلَا رَأْفَةٌ فِی دِینِهِ حَتَّی یُقِیمَ حُدُودَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَلَا یَجُوزُ أَنْ یَتَّبِعَ الشَّهَوَاتِ وَیُؤْثِرَ الدُّنْیَا عَلَی الْآخِرَةِ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ حَبَّبَ إِلَیْهِ الْآخِرَةَ کَمَا حَبَّبَ إِلَیْنَا الدُّنْیَا فَهُوَ یَنْظُرُ إِلَی الْآخِرَةِ کَمَا نَنْظُرُ إِلَی الدُّنْیَا فَهَلْ رَأَیْتَ أَحَداً تَرَکَ وَجْهاً حَسَناً لِوَجْهٍ قَبِیحٍ وَطَعَاماً طَیِّباً لِطَعَامٍ مُرٍّ وَثَوْباً لَیِّناً لِثَوْبٍ خَشِنٍ وَنِعْمَةً دَائِمَةً بَاقِیَةً لِدُنْیَا زَائِلَةٍ فَانِیَة. محمّد بن ابی عمیر گوید: در مدّتی که همدم هشام بن حکم بودم سخنی سودمندتر از این سخن که در باره عصمت امام گفت، نشنیدم، روزی از او پرسیدم: آیا امام معصوم است؟ گفت: بلی، گفتم: حقیقت چیست؟ با چه چیزی می‌توان عصمت را شناخت؟ پاسخ داد: سرمنشأ تمامی گناهان چهار چیز است و منشأ پنجمی ندارد: حرص، حسد، خشم و خواهشهای نفسانی، و هیچ یک از اینها در امام وجود ندارد. شایسته نیست که امام بر مال دنیا حریص باشد؛ زیرا منشأ حرص تهیدستی است؛ در حالی که همه عالم در اختیار او است و او خزانه‌دار مسلمانان است؛ پس به چه دلیل حرص بروزد؟ امام حسود نیست؛ چرا که انسان به کسی حسادت می‌کند که مقامی بالاتر از او داشته باشد و مقامی بالاتر از امامت نیست؛ پس چگونه به کسانی که پایین‌تر از او هستند، حسادت کند؟ سزاوار نیست که امام برای امور دنیوی خشمگین شود؛ مگر این که خشمش برای خداوند باشد؛ چون خداوند او را موظف کرده است که حدود او را اجرا نموده و نکوهش هیچ ملامت‌گری او را از انجام وظیفه‌اش بازندارد، بر خلاف دستورهای دینی با کسی مهربانی نکند تا حدود الهی را اجرا کند. شایسته نیست که امام از هوای نفس خویش پیروی کند و دنیا را بر آخرت ترجیح دهد؛ زیرا خداوند دوستی آخرت را در دل او کاشته؛ همان‌طوری که محبت دنیا را در دل ما نهاده است، او به آخرت همانگونه نگاه می‌کند که ما نسبت به دنیا داریم؛ پس آیا کسی را دیده‌ای که دیدن چهره زیبا را به خاطر چهره زشت رها کند؟ آیا دیده‌ای که کسی غذای گوارا را به خاطر غذای تلخ، لباس نرم و راحت را برای لباس خشن و نعمت‌های همیشگی و جاودان را به خاطر دنیای فانی و رو به زوال رها کند؟ الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای381ه)، الأمالی، ص732، تحقیق و نشر: قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة - قم، الطبعة: الأولی، 1417ه؛ همو: معانی الأخبار، ص133، ناشر: جامعه مدرسین، قم‌، اول، 1403 ق‌؛ الخصال، ص215، تحقیق: علی أکبر الغفاری، ناشر: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة قم، 1403ه 1362ش علل الشرائع، ج1 ص205، تحقیق: السید محمد صادق بحر العلوم، ناشر: المکتبة الحیدریة النجف، 1385ه 1966م اما طبق روایت دیگری که بازهم شیخ صدوق در کتاب شریف معانی الأخبار نقل می‌کند، ثابت می‌شود که هشام بن الحکم اگر چه به عصمت اعتقاد داشته؛ اما همه آن‌ها را از امام خود یاد گرفته و آن حضرت نحوه استدلال، حدود و جوانب عصمت را به او یاد داده است: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْفَضْلِ بْنِ الْعَبَّاسِ الْبَغْدَادِیُّ بِالرَّیِّ الْمَعْرُوفُ بِأَبِی الْحَسَنِ الْحَنُوطِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ سُلَیْمَانَ بْنِ الْحَارِثِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ خَلَفٍ الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا حُسَیْنٌ الْأَشْقَرُ قَالَ قُلْتُ لِهِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ مَا مَعْنَی قَوْلِکُمْ إِنَّ الْإِمَامَ لَا یَکُونُ إِلَّا مَعْصُوماً فَقَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ ذَلِکَ فَقَالَ: الْمَعْصُومُ هُوَ الْمُمْتَنِعُ بِاللَّهِ مِنْ جَمِیعِ مَحَارِمِ اللَّهِ وَقَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَی (وَمَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلی‌ صِراطٍ مُسْتَقِیم‌[3]). حسین أشقر گوید: از هشام بن حکم پرسیدم که معنای این گفته شما چیست که: تنها (معصوم) می‌تواند امام باشد؟ در جواب گفت: این مطلب را از امام صادق علیه السلام پرسیدم، فرمود: او به یاری و توفیق خدا از انجام هر عملی که خداوند منع کرده است خودداری می‌کند، و خداوند تبارک و تعالی فرموده: و هر کس به خدا تمسّک جوید، به راهی راست، هدایت شده است. الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای381ه)، معانی الأخبار، ص132، ناشر: جامعه مدرسین، قم‌، اول، 1403 ق‌. این روایت به صراحت ثابت می‌کند که هشام، اعتقاد به عصمت را از امام صادق علیه السلام آموخته است،‌ نه این که او به امام پشنهاد داده باشد که طرفدار این عقیده باشد. به هر حال با تأکید جناب آقای مدرسی بر اثبات عصمت اهل بیت علیهم السلام از طریق آیه تطهیر، نیازی به بحث بیشتر با ایشان در این زمینه احساس نمی‌شود؛ اما برای این که دیگران و کسانی همچون کدیور و... نیز با اندیشه (عصمت) ائمه و دلائل آن آشنا شوند، ناچار هستیم که به صورت فشرده در این زمینه نیز بحث نماییم. تعریف عصمت از دیدگاه شیعه: پیش از ورود به بحث اثبات عصمت، لازم است که با تعریف دقیق آن از دیدگاه شیعیان آشنا شویم. عصمت در لغت: این واژه در لغت به معنای منع، نگهداری و حفاظت به کار رفته است؛ جوهری در صحاح اللغة می‌نویسد: والعصمة: المنع. یقال: عصمه الطعام، أی منعه من الجوع... والعصمة: الحفظ. یقال: عصمته فانعصم. واعتصمت بالله، إذا امتنعت بلطفه من المعصیة. عصمت به معنای منع است، (عصمه الطعام) یعنی غذا از گرسنگی او جلوگیری کرد، و عصمت به معنای حفظ است، (اعتصمت بالله) یعنی زمانی که کسی به لطف خداوند از گناه خودداری کند. الجوهری، إسماعیل بن حماد (متوفای303ه)، الصحاح تاج اللغة وصحاح العربیة، ج5 ص1986، تحقیق: أحمد عبد الغفور عطار، ناشر: دار العلم للملایین بیروت، الطبعة الأولی. فیومی در مصباح المنیر می‌نویسد: عصمه الله من المکروه (یعصمه) من باب ضرب حفظه ووقاه و (اعتصمت) بالله امتنعت به. خداوند کسی را از بدی حفظ کرد، عصم یعصمه از باب ضرب یضرب، یعنی او را حفظ کرد و نگه داشت. الفیومی، أحمد بن محمد بن علی المقری (متوفای770ه)، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ج2، ص414، ناشر: المکتبة العلمیة – بیروت و ابن منظور در لسان العرب می‌نویسد: عصم: العصمة فی کلام العرب: المنع. و عصمة الله عبده: أن یعصمه مما یوبقه. عصمه یعصمه عصما: منعه ووقاه. وفی التنزیل: (لا عاصم الیوم من أمر الله إلا من رحم) أی لا معصوم إلا المرحوم... و العصمة: الحفظ. یقال: عصمته فانعصم و اعتصمت با إذا امتنعت بلطفه من المعصیة. و عصمه الطعام: منعه من الجوع. وهذا طعام یعصم أی یمنع من الجوع. عصمت در کلام عرب به معنای منع است، و عصمت خداوند بنده‌اش را به این معنا است که خداوند او را از چیزهای که او را نابود می‌کند، حفظ کرد. در قرآن آمده است که: (لا عاصم الیوم من أمر الله الا من رحم) یعنی (امروز هیچ نگهداری در برابر فرمان خدا نیست مگر آن کس را که او رحم کند!). و عصمت یعنی حفظ کردند. عصمت، یعنی زمانی که کسی به لطف خداوند از گناه خودداری کند. عصمه الطعام، یعنی غذا او را از گرسنگی حفظ کرد... الأفریقی المصری، جمال الدین محمد بن مکرم بن منظور (متوفای711ه)، لسان العرب، ج12، ص403 404، ناشر: دار صادر - بیروت، الطبعة: الأولی. سایر لغت شناسان نیز همین سخنان را تکرار کرده‌اند که به همین اندازه اکتفار می‌شود. نتیجه این که: عصمت به سه معنای، حفظ، نگهداری و منع به کار رفته است. عصمت در اصطلاح عصمت از دیدگاه دانشمندان شیعه به معنای مصونیت عده‌ای خاص از بندگان خداوند از گناه، اشتباه، سهو و نسیان است، سرمنشأ این مصونیت و عصمت نیز لطف و توفیفی است که از جانب خداوند شامل حال آن افراد می‌شود که در نتیجه فرد معصوم در عین حال که قدرت بر انجام گناه و خطا را دارد از ارتکاب آن خودداری کند. مرحوم شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه در این باره می‌گوید: العصمة لطف یفعله الله تعالی بالمکلف بحیث یمتنع منه وقوع المعصیة وترک الطاعة مع قدرته علیهما. عصمت، لطفی از جانب خداوند است که شامل حال مکلف می‌شود و او را از وقوع در معصیت و ترک اطاعت باز می‌دارد؛ با این که آن شخص قادر به انجام آن‌ دو است. الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العکبری، البغدادی (متوفای413 ه)، النکت الإعتقادیة و رسائل اخری، ص37، تحقیق: رضا مختاری، ناشر: دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت – لبنان، الطبعة: الثانیة، 1414 ه - 1993 م. توضیحات: چاپ کنگره هزارمین سالگرد رحلت شیخ مفید. سید مرتضی نیز در تعریف عصمت می‌گوید: العصمة: ما یمنع عنده المکلف من فعل القبیح والاخلال بالواجب، ولولاه لم یمنع من ذلک ومع تمکینه فی الحالین. عبارة أخری العصمة: الأمر الذی یفعل الله تعالی بالعبد وعلم أنه لا یقدم مع ذلک الأمر علی المعصیة بشرط أن لا ینتهی فعل ذلک الأمر لأحد إلی الالجاء. عصمت، همان چیزی است که با وجود آن، انجام کار زشت و عدم انجام واجبات برای مکلف ممتنع می‌شود؛ به طوری که اگر نبود، امکان انجام قبیح و ترک واجب ممکن بود؛ هر چند که ذاتاً انجام هر دو طرف (انجام قبیح و ترک واجب) امکان‌پذیر است. عصمت در حقیقت چیزی است که خداوند در حق بنده‌اش انجام می‌دهد و از این جا دانسته می‌شود که با وجود عصمت، شخص معصوم معصیتی انجام نمی‌شد، با این قید که وجود عصمت منتهی به سلب اختیار از مکلف و اجبار نمی‌شود. المرتضی علم الهدی، ابوالقاسم علی بن الحسین بن موسی بن محمد بن موسی بن إبراهیم بن الإمام موسی الکاظم علیه السلام (متوفای436ه)، رسائل المرتضی، ج2 ص277، تحقیق: تقدیم: السید أحمد الحسینی / إعداد: السید مهدی الرجائی، ناشر: دار القرآن الکریم – قم، 1405ه. علامه حلی رضوان الله تعالی علیه در کتاب النافع یوم الحشر، عصمت را این گونه تعریف می‌کند: العصمة لطف خفی یفعل الله تعالی بالمکلف، بحیث لا یکون له داع إلی ترک الطاعة وارتکاب المعصیة مع قدرته علی ذلک، لأنه لولا ذلک لم یحصل الوثوق بقوله: فانتفت فائدة البعثة، وهو محال. عصمت، لطف پنهانی است که خداوند در حق بندگان انجام می‌دهد؛ به طوری که پس از آن برای آن شخص انگیزه‌ای برای ترک اطاعت از خداوند و انجام گناه وجود ندارد؛ با این که بر انجام قدرت دارند؛ چرا که اگر معصوم نباشد، به گفته‌های او اعتماد نمی‌شود و در نتیجه فایده بعثت از بین خواهد رفت و این (برای خداوند) محال است. الحلی الأسدی، جمال الدین أبو منصور الحسن بن یوسف بن المطهر (متوفای 726ه)، النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، ص89، شرح: الفقیه الفاضل المقداد السیوری (متوفای826ه)، ناشر: دار الأضواء للطباعة والنشر والتوزیع بیروت، الطبعة: الثانیة، 1417ه 1996م. از مجموع این تعریفات دو نکته به دست می‌آید: 1. عصمت، ملکه‌ای است نفسانی منشأ الهی دارد و لطفی از جانب خداوند و به هر کسی که بخواهد اعطا خواهد کرد؛ 2. کسی که معصوم است، مجبور به انجام ندادن گناه نیست؛ بلکه در عین حال، قدرت بر انجام گناه را دارد؛ اما به لطف و توفیق خداوند از انجام آن خودداری می‌کند. همانند ما که از برخی گناهان‌؛ مثل برهنه رفتن به خیابان و... معصوم هستیم، با این که می‌توانیم و قدرت بر انجام را داریم. برخی از بزرگان و دانشمندان، مسائل دیگری را نیز افزوده و آن‌ها را نیز برای امام ضروری دانسته‌اند. مرحوم مظفر در این باره می‌نویسد: والعصمة: هی التنزه عن الذنوب والمعاصی صغائرها وکبائرها، وعن الخطأ والنسیان، وإن لم یمتنع عقلا علی النبی أن یصدر منه ذلک بل یجب أن یکون منزها حتی عما ینافی المروة، کالتبذل بین الناس من أکل فی الطریق أو ضحک عال، وکل عمل یستهجن فعله عند العرف العام. عصمت به معنای پاک بودن از گناهان و معصیت‌ها؛ چه صغیره و چه کبیره آن است،‌ همچنین از خطا و فراموشی؛ اگر چه از نظر عقلی برای پیامبر محال نیست که این کارها از او سر بزند. بلکه واجب است که از چیزهایی که با مروّت منافات دارد نیز پاک باشد؛ همانند خوردن غذا در حال راه رفتن، خندیدن بلند و تمام چیزهایی که از دیدگاه عرف عمومی زشت محسوب می‌شود. المظفر، الشیخ محمد رضا (متوفای1381ه)، عقائد الإمامیة، ص54، ناشر: انتشارات أنصاریان قم. این گفتار نیز درست به نظر می‌رسد؛ چرا که از دید مردم برخی از کارها که برای دیگران حلال و مباح به حساب می‌آید، اگر فرد شاخصی آن‌ها را انجام دهد، زننده و زشت شمرده می‌شود؛ از این رو اگر پیامبر و یا امام و رهبر جامعه آن اعمال را انجام دهند، مردم دید دیگری نسبت به آن‌ها پیدا کرده و قداست خود را در جامعه از دست خواهند داد. در نتیجه مردم به گفتار آن‌ها اعتماد نکرده و از پیروی از فرامین آن‌ها خودداری خواهند کرد. دلیل عصمت انبیاء و امامان از کارهای که از دید عرف زننده است، همان دلایلی است عصمت از گناه، خطا، نسیان و سهو را ثابت می‌کند. عصمت ائمه علیهم السلام، ریشه قرآنی دارد: عصمت ائمه علیهم السلام از ضروریات مذهب شیعه به حساب می‌آید و ریشه قرآنی و روائی دارد؛ بنابراین، نمی‌تواند چنین مطلبی به پشنهاد یک فرد عادی وارد افکار و عقائد شیعیان شده باشد. آیه تطهیر، آیه اولی الأمر و... از آیاتی است که صراحتا عصمت ائمه علیهم السلام را ثابت می‌کند و حتی بزرگان اهل سنت نیز بر این مطلب تصریح کرده‌اند. ما به صورت فشرده چند آیه را مورد بحث و بررسی قرار خواهیم داد: عصمت،‌ در آیه تطهیر: آیه تطهیر، از آیاتی است که صراحتا عصمت و پاکی ائمه علیهم السلام را از هر گونه پلیدی و ناپاکی به اثبات می‌رساند، خداوند در آیه 33 سوره احزاب می‌فرماید: ... إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً. خداوند فقط می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملًا شما را پاک سازد. برای اثبات عصمت ائمه علیهم السلام از این آیه، توجه به چند نکته ضروری است: حصر اراده با کلمه (انما): این آیه با کلمه (انما) که از قوی‌ترین ادات حصر به شمار می‌رود، اذهاب رجس و پلیدی را در اهل بیت علیهم السلام منحصر کرده است و از آن جائی که الف و لام (الرجس) الف و لام جنس به حساب می‌آید، شامل هر نوع پلیدی؛ چه ظاهری و چه باطنی خواهد شد. به تعبیر دیگر خداوند در این آیه اراده کرده است که هر نوع پلیدی؛ چه باطنی و چه ظاهری را تنها از اهل بیت علیهم السلام، بزداید و تنها آن‌ها را پاک و منزه سازد. این معنا، عصمت اهل بیت علیهم السلام را به روشنی ثابت می‌کند. اراده تکوینی است، نه تشریعی بدون تردید مراد از اراده در این آیه اراده تکوینی است نه اراده تشریعی؛ زیرا خداوند آیه را با کلمه (انما) که یکی از قوی‌ترین ادات حصر است آغاز و (اذهاب رجس) را منحصر به پنج تن آل عبا کرده است. اگر مراد اراده تشریعی باشد، حصر آن به اهل بیت لغو خواهد بود؛ چرا که اراده تشریعی شامل تمامی افراد بشر می‌شود و اختصاص به اهل بیت ندارد؛ چنانچه خداوند کریم در آیه وضو می‌فرماید: مَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَکِنْ یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ وَلِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ. مائده / 6. خدا نمی‌خواهد بر شما تنگ بگیرد، لیکن می‌خواهد شما را پاک، و نعمتش را بر شما تمام گرداند، باشد که سپاس [او] بدارید. واضح است که مراد از اراده در این آیه، تشریعی و در باره همه مؤمنین است و اختصاص به افراد معین وخاصی ندارد؛ اما اراده در آیه تطهیر به (اهل البیت) با کلمه (انما) حصر شده است؛ پس قطعاً اراده در آیه تطهیر تکوینی است. وقتی اراده تکوینی شد، عصمت اهل البیت ثابت و بقیه افراد بشر؛ از جمله همسران رسول خدا، بنی هاشم و... از دایره آن خارج خواهند شد. نکته دیگر این که اگر اراده در این آیه اراده تشریعی باشد، هیچ فضیلتی را برای اهل بیت ثابت نمی‌کند؛ چرا که اراده تشریعی طهارت برای همه مؤمنان وجود دارد؛ در حالی که در طول تاریخ بحث بر سر این بوده است که این فضیلت اختصاصی اهل کساء است یا شامل زنان پیامبر هم می‌شود. این آیه شامل همسران پیامبر نمی‌شود: مخالفان اهل بیت علیهم السلام همواره سعی کرده‌اند که دیگران و از جمله ام المؤمنات را نیز مشمول این فضیلت بزرگ نمایند؛ در حالی که با تدبر در آیه بطلان گفتار آن‌ها روشن می‌شود. برای اثبات این قضیه دلایل بسیاری وجود دارد که ما به صورت مختصر به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم: آیه تطهیر به صورت مستقل نازل شده است: نکته مهمی که مخالفان عصمت ائمه علیهم السلام به آن توجه ندارند، این است که جمله: (إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا) به صورت مستقل نازل شده نه به همراه آیات قبل و بعد خودش. این مطلب از حدود هفتاد روایتی که در این باب در منابع اهل سنت موجود است به راحتی قابل اثبات است؛ حتی در بین این هفتاد روایت، یک روایت هم وجود ندارد که بگوید این آیه با آیاتی که مخاطب آنان همسران رسول خدا است، یکجا نازل شده است و هیچ یک از مفسران هم این ادعا را نکرده‌است. حتی کسانی همچون عکرمه خارجی که گفته‌اند آیه مورد بحث مخصوص همسران رسول خدا است و شامل اهل بیت علیهم السلام نمی‌شود، نگفته‌اند که این آیه در ضمن آیات قبلی نازل شده است. مشخص کردن مصداق اهل بیت (ع) توسط پیامبر خدا (ص): روایات فراوانی در منابع اهل سنت وجود دارد که رسول خدا صلی الله علیه وآله صراحتا مصداق (اهل بیت) در آیه تطهیر را روشن کرده است. مسلم نیشابوری در صحیح خود می‌نویسد: حدثنا أبو بَکْرِ بن أبی شَیْبَةَ وَمُحَمَّدُ بن عبد اللَّهِ بن نُمَیْرٍ واللفظ لِأَبِی بَکْرٍ قالا حدثنا محمد بن بِشْرٍ عن زکریا عن مُصْعَبِ بن شَیْبَةَ عن صَفِیَّةَ بِنْتِ شَیْبَةَ قالت قالت عَائِشَةُ خَرَجَ النبی صلی الله علیه وسلم غَدَاةً وَعَلَیْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ من شَعْرٍ أَسْوَدَ فَجَاءَ الْحَسَنُ بن عَلِیٍّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ جاء الْحُسَیْنُ فَدَخَلَ معه ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَةُ فَأَدْخَلَهَا ثُمَّ جاء عَلِیٌّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ قال (إنما یُرِیدُ الله لِیُذْهِبَ عَنْکُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا) عائشه گفت که رسول خدا صبح هنگام بیرون رفتند و بر روی دوش ایشان عبایی طرح دار از موی سیاه بود. پس حسن بن علی آمد پس او را در زیر عبا گرفت. پس حسین آمد و او را نیز وارد کرد. پس علی آمد او را نیز وارد کرد. سپس فرمود: خداوند می خواهد از شما اهل بیت پلیدی ها را دور کند و شما را پاک نماید. النیسابوری القشیری، ابوالحسین مسلم بن الحجاج (متوفای261ه)، صحیح مسلم، ج4، ص1883،‌ ح2424، کِتَاب الْفَضَائِلِ، بَاب فَضَائِلِ أَهْلِ بَیْتِ النبی(ص)، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت. ترمذی در سنن خود نقل می‌کند: حدثنا قُتَیْبَةُ حدثنا محمد بن سُلَیْمَانَ الْأَصْبَهَانِیِّ عن یحیی بن عُبَیْدٍ عن عَطَاءِ بن أبی رَبَاحٍ عن عُمَرَ بن أبی سَلَمَةَ رَبِیبِ النبی صلی الله علیه وسلم قال لَمَّا نَزَلَتْ هذه الْآیَةُ علی النبی صلی الله علیه وسلم (إنما یُرِیدُ الله لِیُذْهِبَ عَنْکُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا) فی بَیْتِ أُمِّ سَلَمَةَ فَدَعَا فَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَیْنًا فَجَلَّلَهُمْ بِکِسَاءٍ وَعَلِیٌّ خَلْفَ ظَهْرِهِ فجللهم بِکِسَاءٍ ثُمَّ قال اللهم هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی فَأَذْهِبْ عَنْهُمْ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهِیرًا قالت أُمُّ سَلَمَةَ وأنا مَعَهُمْ یا نَبِیَّ اللَّهِ قال أَنْتِ علی مَکَانِکِ وَأَنْتِ علی خَیْرٍ. از عمر بن أبی سلمه پسر همسر رسول خدا نقل شده است که وقتی آیه (انما یرید الله...) بر پیامبر نازل شد، من در خانه ام سلمه بودم، رسول خدا فاطمه، حسن و حسین را خواست، علی (ع) نیز پشت سر آن حضرت بود، کساء را بر سر همه آن‌ها پوشاند و سپس فرمود: خدایا این‌ها اهل بیت من هستند، پس پلیدی را از آن‌ها دور کن و آنان را پاک و پاکیزه بگردان. ام سلمه گفت: ای پیامبر خدا من هم جزء آن‌ها (اهل بیت) هستم؟ آن حضرت فرمود: سرجای خودت بمان، تو بر خوبی هستی. الترمذی السلمی، ابوعیسی محمد بن عیسی (متوفای 279ه)، سنن الترمذی، ج5، ص351، ح3205، تحقیق: أحمد محمد شاکر وآخرون، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت. البانی وهابی همین روایت را در کتاب صحیح و ضعیف سنن ترمذی، ذیل حدیث شماره 3205 و در کتاب صحیح الترمذی، ذیل حدیث 2562 تصحیح کرده است. ترمذی در روایت دیگر از ام سلمه نقل می‌کند: حدثنا مَحْمُودُ بن غَیْلَانَ حدثنا أبو أَحْمَدَ الزُّبَیْرِیُّ حدثنا سُفْیَانُ عن زُبَیْدٍ عن شَهْرِ بن حَوْشَبٍ عن أُمِّ سَلَمَةَ أَنَّ النبی صلی الله علیه وسلم جَلَّلَ علی الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَعَلِیٍّ وَفَاطِمَةَ کِسَاءً ثُمَّ قال اللهم هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی وَخَاصَّتِی أَذْهِبْ عَنْهُمْ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهِیرًا فقالت أُمُّ سَلَمَةَ وأنا مَعَهُمْ یا رَسُولَ اللَّهِ قال إِنَّکِ إلی خَیْرٍ قال هذا حَدِیثٌ حَسَنٌ وهو أَحْسَنُ شَیْءٍ رُوِیَ فی هذا وفی الْبَاب عن عُمَرَ بن أبی سَلَمَةَ وَأَنَسِ بن مَالِکٍ وَأَبِی الْحَمْرَاءِ وَمَعْقِلِ بن یَسَارٍ وَعَائِشَةَ. ام سلمه همسر رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: رسول خدا بر روی حسن، حسین، علی وفاطمه عبایی کشید.پس فرمود که حداوندا ایشان اهل بیت من و نزدیکان من هستند. از ایشان پلیدی را ببر و ایشان را پاک گردان. ام سلمه می گوید: از رسول خدا پرسیدم که آیا من همراه ایشان هستم (از اهل بیتم)؟ فرمودند تو بر خوبی هستی (از اهل بیت نیستی اما از نیکانی). ترمذی گفته است که این حدیث خوبی است و بهترین روایت در این زمینه است... الترمذی السلمی، ابوعیسی محمد بن عیسی (متوفای 279ه)، سنن الترمذی، ج5، ص699، ح3871، تحقیق: أحمد محمد شاکر وآخرون، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت. احمد بن حنبل، ابویعلی و طبرانی از ام سلمه نقل کرده‌اند که من می‌خواستم وارد کساء شوم؛ ولی رسول خدا صلی الله علیه وآله مانع شد و گوشه کساء را از دست من کشید: قالت أُمُّ سَلَمَةَ فَرَفَعْتُ الکِسَاءَ لأَدْخُلَ مَعَهُمْ فَجَذَبَهُ من یدی وقال انک علی خَیْرٍ الشیبانی، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفای241ه)، مسند أحمد بن حنبل، ج6، ص323، ح26789، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر؛ أبو یعلی الموصلی التمیمی، أحمد بن علی بن المثنی (متوفای307 ه)، مسند أبی یعلی، ج12، ص344، تحقیق: حسین سلیم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث - دمشق، الطبعة: الأولی، 1404 ه – 1984م؛ الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب (متوفای360ه)، المعجم الکبیر، ج3، ص53، ح2664، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانیة، 1404ه – 1983م. حتی روایتی در صحیح مسلم وجود دارد که زید بن ارقم صراحتا می‌گوید زنان پیامبر جزء (اهل البیت) نیستند: حدثنا محمد بن بَکَّارِ بن الرَّیَّانِ حدثنا حَسَّانُ یعنی بن إبراهیم عن سَعِیدٍ وهو بن مَسْرُوقٍ عن یَزِیدَ بن حَیَّانَ عن زَیْدِ بن أَرْقَمَ قال دَخَلْنَا علیه فَقُلْنَا له لقد رَأَیْتَ خَیْرًا لقد صَاحَبْتَ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم وَصَلَّیْتَ خَلْفَهُ وَسَاقَ الحدیث بِنَحْوِ حدیث أبی حَیَّانَ غیر أَنَّهُ قال ألا وَإِنِّی تَارِکٌ فِیکُمْ ثَقَلَیْنِ أَحَدُهُمَا کِتَابُ اللَّهِ عز وجل هو حَبْلُ اللَّهِ من اتَّبَعَهُ کان علی الْهُدَی وَمَنْ تَرَکَهُ کان علی ضَلَالَةٍ وَفِیهِ فَقُلْنَا من أَهْلُ بَیْتِهِ نِسَاؤُهُ قال لَا وأیم اللَّهِ إِنَّ الْمَرْأَةَ تَکُونُ مع الرَّجُلِ الْعَصْرَ من الدَّهْرِ ثُمَّ یُطَلِّقُهَا فَتَرْجِعُ إلی أَبِیهَا وَقَوْمِهَا أَهْلُ بَیْتِهِ أَصْلُهُ وَعَصَبَتُهُ الَّذِینَ حُرِمُوا الصَّدَقَةَ بَعْدَهُ. از زید بن ارقم سؤال کردیم، اهل بیت رسول خدا کیانند؟ همسران او؟ پاسخ داد: نه قسم به خدا که زن چند وقتی با شوهرش خواهد بود سپس وی را طلاق داده وبه نزد خانواده اش وبستگانش باز می‌گردد. النیسابوری القشیری، ابوالحسین مسلم بن الحجاج (متوفای261ه)، صحیح مسلم، ج4، ص1874، ح2408، کتاب فضائل الصحابة، باب من فضائل علی بن أبی طالب، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت. ما به جهت اختصار به همین اندازه اکتفا می‌کنیم و دوستان را به کتاب‌های مفصل و اختصاصی در این زمینه ارجاع می‌دهیم. (اهل البیت) یا (اهل البیوت) علاوه بر این نکات، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله یک همسر و یک خانه نداشتند؛ بلکه همسران متعدد داشتند که هر کدام از آن‌ها دارای خانه‌ مستقلی بوده است؛ بنابراین اگر مراد از (اهل البیت) در این آیه زنان پیامبر بود، باید به جای اهل البیت (اهل البیوت) می‌آمد. چنان‌چه در اول آیه آمده است: وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ. و همان‌طور که در آیه بعد آمده است: وَاذْکُرْنَ مَا یُتْلیَ‌ فیِ بُیُوتِکُنَّ مِنْ ءَایَتِ اللَّهِ وَ الحِْکْمَةِ. و در آیه 53 سوره احزاب می‌فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ. ای کسانی که ایمان آورده‌اید، داخل خانه‌های پیامبر مشوید. بنابراین مراد از آیه هرگز نمی‌تواند زنان پیامبر باشد. هیچ یک از زنان پیامبر ادعا نکرده‌است جالب این است که هیچ یک از زنان رسول خدا ادعا نکرده‌است که این آیه اختصاص به آن‌ها دارد و یا این که آن‌ها مشمول این آیه می‌شوند. بیشترین روایات در این باب از قول ام المؤمنین عایشه و ام المؤمنین ام سلمه وارد شده است که هر دوی آن‌ها با اصرار فراوان این آیه را مختص به اهل کساء می‌دانسته‌اند. استدلال به آیه تطهیر، برای اثبات عصمت، از زبان رسول خدا (ص) در منابع شیعه و سنی روایاتی یافت می‌شود که رسول خدا صلی الله علیه وآله نیز با استناد به آیه تطهیر، عصمت اهل بیت علیهم السلام را استنباط کرده است. خزار قمی در کتاب کفایة الأثر می‌نویسد: حدثنا علی بن الحسین بن محمد، قال: حدثنا هارون ابن موسی التلعکبری، قال حدثنا عیسی بن موسی الهاشمی بسر من رأی، قال حدثنی أبی، عن أبیه، عن آبائه، عن الحسین بن علی، عن أبیه علی علیهم السلام قَالَ دَخَلْتُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله فِی بَیْتِ أُمِّ سَلَمَةَ وَقَدْ نَزَلَتْ عَلَیْهِ هَذِهِ الْآیَةُ (إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً) فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله: یَا عَلِیُّ هَذِهِ الْآیَةُ نَزَلَتْ فِیکَ وَفِی سِبْطَیَّ وَالْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِکَ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَکَمِ الْأَئِمَّةُ بَعْدَکَ؟ قَالَ: أَنْتَ یَا عَلِیُّ ثُمَّ ابْنَاکَ الْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ وَبَعْدَ الْحُسَیْنِ عَلِیٌّ ابْنُهُ وَبَعْدَ عَلِیٍّ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ وَبَعْدَ مُحَمَّدٍ جَعْفَرٌ ابْنُهُ وَبَعْدَ جَعْفَرٍ مُوسَی ابْنُهُ‌ وَبَعْدَ مُوسَی عَلِیٌّ ابْنُهُ وَبَعْدَ عَلِیٍّ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ وَبَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلِیٌّ ابْنُهُ وَبَعْدَ عَلِیٍّ الْحَسَنُ ابْنُهُ وَبَعْدَ الْحَسَنِ ابْنُهُ الْحُجَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ هَکَذَا وَجَدْتُ أَسَامِیَهُمْ مَکْتُوبَةً عَلَی سَاقِ الْعَرْشِ فَسَأَلْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ ذَلِکَ فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ هُمُ الْأَئِمَّةُ بَعْدَکَ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ وَأَعْدَاؤُهُمْ مَلْعُونُونَ. الخزاز القمی الرازی، أبی القاسم علی بن محمد بن علی، کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الاثنی عشر، ص156، تحقیق: السید عبد اللطیف الحسینی الکوه کمری الخوئی، ناشر: انتشارات قم، 140ه. در منابع اهل سنت نیز روایاتی یافت می‌شود که رسول خدا صلی الله علیه وآله به آیه تطهیر استناد و به عصمت اهل بیت علیهم السلام تصریح کرده است. بیهقی در دلائل النبوة، فسوی در المعرفة والتاریخ، شجری جرجانی در کتاب الأمالی و دیگر بزرگان اهل سنت روایت مفصلی از ابن عباس از رسول خدا نقل کرده‌اند که آن حضرت برای اثبات عصمت اهل بیت علیهم السلام به آیه تطهیر استناد کرده و سپس به صراحت می‌فرماید که من و اهل بیتم از هر گونه گناهی معصوم هستیم: از آن جائی که روایت مفصل است، ما تنها بخش مورد نظر را نقل می‌کنیم. آن حضرت فرمود: ... ثم جعل القبائل بیوتاً فجعلنی فی خیرها بیتاً وذلک قوله عز وجل (إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیراً) فأنا وأهل بیتی مطهرون من الذنوب. البیهقی، أبی بکر أحمد بن الحسین بن علی (متوفای458ه)، دلائل النبوة، ج1، ص171، طبق برنامه الجامع الکبیر؛ الفسوی، أبو یوسف یعقوب بن سفیان (متوفای277ه)، المعرفة والتاریخ، ج1، ص105، تحقیق: خلیل المنصور، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1419ه- 1999م. الشجری الجرجانی، المرشد بالله یحیی بن الحسین بن إسماعیل الحسنی (متوفای499 ه)، کتاب الأمالی وهی المعروفة بالأمالی الخمیسیة، ج1، ص198، تحقیق: محمد حسن اسماعیل، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولی، 1422 ه - 2001م؛ السیوطی، جلال الدین أبو الفضل عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای911ه)، الدر المنثور، ج6، ص606، ناشر: دار الفکر - بیروت – 1993؛ الشوکانی، محمد بن علی بن محمد (متوفای1255ه)، فتح القدیر الجامع بین فنی الروایة والدرایة من علم التفسیر، ج4، ص280، ناشر: دار الفکر – بیروت. الآلوسی البغدادی الحنفی، أبو الفضل شهاب الدین السید محمود بن عبد الله (متوفای1270ه)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج22، ص14، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت. تحریف روایت در چاپ‌های فعلی: با این که سیوطی در الدر المنثور، شوکانی در فتح القدیر و آلوسی در روح المعانی مصادر روایت را این گونه نقل کرده‌اند: (وأخرج الحکیم الترمذی والطبرانی وابن مردویه وأبو نعیم والبیهقی معا فی الدلائل عن ابن عباس رضی الله عنهما) اما با مراجعه به این چاپ‌های فعلی کتاب نوادر الأصول ترمذی و معجم کبیر طبرانی می‌بینیم که تمام روایت نقل شده؛ اما جمله (فأنا وأهل بیتی مطهرون من الذنوب) را که عصمت اهل بیت علیهم السلام ثابت می‌کند، حذف کرده‌اند. الترمذی، محمد بن علی بن الحسن ابوعبد الله الحکیم (متوفای360ه)، نوادر الأصول فی أحادیث الرسول صلی الله علیه وسلم، ج1، ص331، تحقیق: عبد الرحمن عمیرة، ناشر: دار الجیل - بیروت - 1992م. الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب (متوفای360ه)، المعجم الکبیر، ج3، ص56 و ج12، ص103، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانیة، 1404ه – 1983م؛ و حتی خود سیوطی همین روایت را در الخصائص الکبیر و الحاوی للفتاوی، بدون این جمله نکرده است. السیوطی، جلال الدین أبو الفضل عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای911ه)، الخصائص الکبری، ج1، ص65، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت - 1405ه - 1985م. همو: الحاوی للفتاوی فی الفقه وعلوم التفسیر والحدیث والاصول والنحو والاعراب وسائر الفنون، ج2، ص200، تحقیق: عبد اللطیف حسن عبد الرحمن، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1421ه - 2000م. و حتی صالحی شامی، بعد از نقل تمام آیه تطهیر برای این که تحریف خود را توجیه کند، نوشته است که (الآیة) با این که‌ آیه تطهیر با جمله (ویطهرکم تطهیراً) و آیه ادامه ندارد که تا نیازی به نوشتن (الآیة) باشد. الصالحی الشامی، محمد بن یوسف (متوفای942ه)، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج1، ص235، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1414ه. متأسفانه دست‌های امانت‌دار، برخی از بزرگان سنی، این روایات که دلالت واضح بر عصمت اهل بیت علیهم السلام و در نتیجه ولایت و امامت آن‌ها دارد، تحریف می‌کنند تا مبادا تشنگان حقیقت از سرچشمه زلال اهل بیت علیهم السلام سیراب شوند. بنابراین استدلال به آیه تطهیر، به صدر اسلام و به زمان خود رسول خدا صلی الله علیه وآله برمی‌گردد و آن جناب نیز از آیه تطهیر عصمت اهل بیت علیهم السلام را استنباط کرده‌اند. عصمت در آیه (اولی الأمر) یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم‌. النساء/59. ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر را! یکی از آیاتی که عصمت پیامبر اسلام و ائمه علیهم السلام را ثابت می‌کند، همین آیه است؛ چرا که خداوند در این آیه، اطاعت از رسول خدا و ( اولی الأمر ) را به صورت مطلق واجب کرده است؛ یعنی هر دستوری که آن‌ها در هر زمینه‌ای دادند، باید بدون چون و چرا پذیرفته شود. اگر (اولی الأمر) معصوم نباشد، ممکن است عمداً و یا سهواً دستوری بدهد که مخالف دستور خداوند و یا رسول خدا صلی الله علیه وآله باشد که در این صورت اگر از دستور خدا و رسول او اطاعت شود، از دستور (اولی الأمر) سر پیچی شده است، و این مخالف با صریح آیه است؛ چون در این آیه، اطاعت از آن‌ها به صورت مطلق واجب شده است. و اگر از دستور ( اولی الأمر ) اطاعت شود، از دستور خداوند سر پیچی شده است. این تناقض در صورتی حل می‌شود که (اولی الأمر) معصوم از هر گونه خطا و اشتباه باشد. حتی فخر رازی، مفسر معروف اهل سنت نیز از این آیه عصمت (اولی الأمر) را فهمیده است. و ذیل همین آیه می‌گوید: فثبت أن الله تعالی أمر بطاعة أولی الأمر علی سبیل الجزم، وثبت أن کل من أمر الله بطاعته علی سبیل الجزم وجب أن یکون معصوما عن الخطأ، فثبت قطعا أن أولی الأمر المذکور فی هذه الآیة لا بد وأن یکون معصوما. بنابراین ثابت شد که فرمان خدا به اطاعت از أولو الامر حتمی و قطعی است (چون خداوند با کسی شوخی ندارد) و نیز ثابت شد که هر کس خداوند پیروی و اطاعتش را واجب بداند باید معصوم از خطا و اشتباه باشد وقتی این چنین بود اولی الامر در این آیه به ناچار و قطعا باید معصوم باشند. الرازی الشافعی، فخر الدین محمد بن عمر التمیمی (متوفای604ه)، التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، ج10، ص116، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1421ه - 2000م. البته بحث از اطاعت مطلق را در بحث ادله عقلی به صورت تفصیلی مطرح و بررسی خواهیم کرد. اطاعت مطلق از رسول خدا و ائمه علیهم السلام: خداوند در آیه شریفه 80 سوره نساء می‌فرماید: مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّی فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفیظاً. کسی که از پیامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده و کسی که سرباز زند، تو را نگهبان (و مراقب) او نفرستادیم (و در برابر او، مسئول نیستی). در این آیه خداوند اطاعت مطلق از پیامبر خود را برابر با اطاعت از خداوند دانسته است و دستور به اطاعت مطلق، یکی از بهترین ادله نقلی بر عصمت پیامبر خدا است. همین مطلب در روایاتی که از طریق عامه و خاصه وارده شده، از زبان خود رسول خدا نیز نقل شده است. بخاری در صحیح خود نقل کرده است: حدثنا محمد بن سِنَانٍ حدثنا فُلَیْحٌ حدثنا هِلَالُ بن عَلِیٍّ عن عَطَاءِ بن یَسَارٍ عن أبی هُرَیْرَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم قال کُلُّ أُمَّتِی یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ إلا من أَبَی قالوا یا رَسُولَ اللَّهِ وَمَنْ یَأْبَی قال من أَطَاعَنِی دخل الْجَنَّةَ وَمَنْ عَصَانِی فَقَدْ أَبَی. ابوهریره از رسول خدا (ص) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: تمام امت من وارد بهشت می‌شوند؛ مگر کسی که سرباز زند، گفتند: ای پیامبر خدا ! چه کسانی سرباز زنند؟ فرمود: هر کس از من اطاعت کند، وارد بهشت می‌شود و هر کس از فرمان من سرپیچی کند، سرباز زده‌اند. البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفای256ه)، صحیح البخاری، ج6، ص2655، ح6851، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987. بنابراین اطاعت مطلق از رسول خدا صلی الله علیه وآله طبق این آیه قرآن کریم، بر همگان واجب و همانند اطاعت از خداوند است و اطاعت مطلق از هر کسی مساوی با عصمت آن شخص است؛ چنانچه فخر رازی تفسیرپرداز شهیر اهل سنت در این باره می‌گوید: قوله: (مَّنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ) من أقوی الدلائل علی أنه معصوم فی جمیع الأوامر والنواهی وفی کل ما یبلغه عن الله، لأنه لو أخطأ فی شیء منها لم تکن طاعته طاعة الله وأیضا وجب أن یکون معصوما فی جمیع أفعاله، لأنه تعالی أمر بمتابعته فی قوله: (فَاتَّبَعُوهُ) ( الأنعام: 153 155 ) والمتابعة عبا
عنوان سوال:

برخی شبهه کرده اند که عصمت ائمه در زمان هشام بن حکم پیشنهاد شده است آیا این صحت دارد؟ به طور کلی چگونه می توان عصمت ائمه را ثابت کرد؟


پاسخ:

برخی شبهه کرده اند که عصمت ائمه در زمان هشام بن حکم پیشنهاد شده است آیا این صحت دارد؟ به طور کلی چگونه می توان عصمت ائمه را ثابت کرد؟

هر چند که جواب ذیل در پاسخ به ادعاهای حسن مدرسی طباطبائی در کتاب (مکتب در فرایند تکامل) مبنی بر (پشنهاد عصمت توسط هشام بن حکم) نگاشته شده است؛ اما نگاه فراگیر به مسأله عصمت ائمه اهل بیت علیهم السلام دارد و تلاش شده است که این مسأله از دیدگاه: آیات قرآن کریم، روایات صحیح السند فریقین، دلالت قطعی عقل و اجماع فقهای شیعه، بررسی شود.

*************

فهرست مطالب

(نظریه عصمت) به وسیله هشام بن حکم پشنهاد شد

نقد و بررسی

دوگانه‌گویی مدرسی در باره عصمت

هشام، از طرفداران عصمت، نه بنیانگذار آن

تعریف عصمت از دیدگاه شیعه

عصمت در لغت:

عصمت در اصطلاح

عصمت ائمه علیهم السلام، ریشه قرآنی دارد

عصمت،‌ در آیه تطهیر

عصمت در آیه (اولی الأمر)

اطاعت مطلق از رسول خدا و ائمه علیهم السلام

عصمت در آیه (لا ینال عهدی الظالمین)

عصمت ائمه علیهم السلام در روایات رسول خدا (ص)

حدیث ثقلین

علی مع الحق والحق مع علی

عصمت ائمه علیهم السلام از دیدگاه خود آن حضرات

عصمت ائمه از زبان رسول خدا (ص)

عصمت ائمه از زبان امیرمؤمنان علیه السلام

عصمت ائمه از زبان امام زین العابدین علیه السلام

عصمت ائمه از زبان امام باقر علیه السلام

عصمت ائمه از زبان امام صادق علیه السلام

عصمت ائمه علیهم السلام از زبان امام رضا علیه السلام

عصمت ائمه از زبان امام هادی علیه السلام

ادله عقلی عصمت

دلیل اعتماد

دلیل نقض غرض

اطاعت مطلق از امام

امام، اسوه مردم است

برهان بطلان تسلسل

لزوم اتمام حجت

دیدگاه علمای شیعه در باره عصمت

شیخ صدوق (متوفای381ه)

شیخ مفید (متوفای413ه)

سید مرتضی (متوفای436ه)

شیخ طوسی (متوفای460ه)

آیا امیرمؤمنان علیه السلام خود را معصوم می‌دانست؟

نقد و بررسی

(نظریه عصمت) به وسیله هشام بن حکم پشنهاد شد

جناب مدرسی در صفحه 39 کتاب (مکتب در فرایند تکامل) می‌نویسد:

برای آن دست که همچنان به امام صادق وفادار ماندند، امام دیگر رهبر مبارزه و منجی موعود که سالها در انتظارش بودند، نبود. دست کم این دیگر نقش اصلی امام دانسته نمی‌شد. حالا دیگر برای این شیعیان همچنانکه برای گروه‌های دیگری که در بالا اشاره شد، امام اساساً رئیس و رهبر مذهب بود. بدین ترتیب در ذهنیت جامعه شیعه در این دروه، انقلابی پدید آمد و تأکیدی که قبلا روی مقام سیاسی امام می‌شد اکنون به مقام مذهبی و علمی امام انتقال یافت.

نظریه عصمت ائمه که در همین دوره وسیله هشام بن الحکم متکلم بزرگ شیعه در این عصر پشنهاد گردید[1] مساهمت و مدد شایانی به پذیرفته شدن و جا افتادن هر چه بیشتر ذهنیت جدید کرد.
نقد و بررسی

متأسفانه مدرکی که ایشان در پاورقی داده‌اند در اختیار ما نیست، ای کاش آدرس این مطلب را از یکی از کتاب‌های روائی و کلامی شیعه و یا حتی سنی می‌دادند نه از کتابی که غربی‌ها نوشته‌اند، تا بررسی صحت و سقم آن برای همگان آسان باشد. یا لا اقل مدارکی را که این نویسنده غربی برای اثبات این دیدگاه، ارائه داده، نقل می‌کردند.

مطمئن هستیم که ایشان اگر مدرکی در این زمینه از کتاب‌های معتبر داشتند، آن را ارائه می‌دادند؛ همان‌طوری که در موارد دیگر برای هر مطلبی چندین سند از کتاب‌های روائی،‌ تفسیری و رجالی شیعه نقل کرده‌اند.
دوگانه‌گویی مدرسی در باره عصمت

جناب آقای مدرسی در این جا مدعی است که (عصمت) پشنهاد هشام بن الحکم متکلم مشهور شیعه بوده است؛ اما در در مصاحبه‌ای که با سایت دانشجویان مسلمان شمال شرق آمریکا داشته است، تصریح می‌کند که:

( بنده در باب عصمت ائمه (ع) چیزی بالاتر از محصول بحث‌های کلامی متأخر را قائلم و آن اعتقاد به‌ آیه تطهیر و نزول آن در حق اهل بیت است که بالاترین نوع پاکی و طهارت آن بزرگواران است)[2]

ما کدام گفته ایشان را بپذیریم؟ این دو گفته در تضاد کامل با یکدیگر است. آیا می‌شود پذیرفت که عصمت پشنهاد هشام بن الحکم باشد و در عین حال آیه تطهیر را نیز دلیل بر عصمت و بالاترین نوع پاکی و طهارت آن بزرگواران بدانیم؟

بنابراین بنده فکر می‌کنم که ایشان بعد از تفکر و اندیشه، به این نتیجه رسیده باشند که گفته پیشین ایشان در کتاب (مکتب در فرایند تکامل) مبنی بر پشنهاد شدن عصمت توسط هشام بن الحکم، سخنی است بر خلاف آیات صریح قرآن و اجماع پیروان مذهب حق.
هشام، از طرفداران عصمت، نه بنیانگذار آن

تردیدی نیست که هشام بن الحکم به عنوان برترین متکلم شیعه در آن عصر و مورد تأیید امام صادق علیه السلام، عصمت را قبول داشته و همواره از آن دفاع کرده است؛‌ اما این که عصمت را پشنهاد ایشان بدانیم، سخن ناروائی است که با روایات و مدارک تاریخی سازگار نیست. برای تأیید این مطلب ما دو روایت از منابع شیعه نقل می‌کنیم، روایت اول ثابت می‌کند که او به عصمت اعتقاد داشته و با استدلال‌های محکم نیز آن را ثابت کرده است و روایت دوم که ثابت می‌کند او عقیده عصمت را از امام خود، امام صادق علیه السلام آموخته است نه این که هشام به امام صادق پشنهاد داده باشد.

شیخ صدوق در کتاب الخصال، علل الشرائع، معانی الأخبار و أمالی خود می‌نویسد:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ قَالَ مَا سَمِعْتُ وَ لَا اسْتَفَدْتُ مِنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ فِی طُولِ صُحْبَتِی إِیَّاهُ شَیْئاً أَحْسَنَ مِنْ هَذَا الْکَلَامِ فِی صِفَةِ عِصْمَةِ الْإِمَامِ فَإِنِّی سَأَلْتُهُ یَوْماً عَنِ الْإِمَامِ أَ هُوَ مَعْصُومٌ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ لَهُ فَمَا صِفَةُ الْعِصْمَةِ فِیهِ وَبِأَیِّ شَیْ‌ءٍ تُعْرَفُ؟ قَالَ: إِنَّ جَمِیعَ الذُّنُوبِ لَهَا أَرْبَعَةُ أَوْجُهٍ لَا خَامِسَ لَهَا الْحِرْصُ وَالْحَسَدُ وَالْغَضَبُ وَالشَّهْوَةُ فَهَذِهِ مَنْفِیَّةٌ عَنْهُ.

لَا یَجُوزُ أَنْ یَکُونَ حَرِیصاً عَلَی هَذِهِ الدُّنْیَا وَهِیَ تَحْتَ خَاتَمِهِ لِأَنَّهُ‌ خَازِنُ الْمُسْلِمِینَ فَعَلَی مَا ذَا یَحْرِصُ وَلَا یَجُوزُ أَنْ یَکُونَ حَسُوداً لِأَنَّ الْإِنْسَانَ إِنَّمَا یَحْسُدُ مَنْ هُوَ فَوْقَهُ وَلَیْسَ فَوْقَهُ أَحَدٌ فَکَیْفَ یَحْسُدُ مَنْ هُوَ دُونَهُ وَلَا یَجُوزُ أَنْ یَغْضَبَ لِشَیْ‌ءٍ مِنْ أُمُورِ الدُّنْیَا إِلَّا أَنْ یَکُونَ غَضَبُهُ لِلَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ قَدْ فَرَضَ عَلَیْهِ إِقَامَةَ الْحُدُودِ وَأَنْ لَا تَأْخُذَهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ وَلَا رَأْفَةٌ فِی دِینِهِ حَتَّی یُقِیمَ حُدُودَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَلَا یَجُوزُ أَنْ یَتَّبِعَ الشَّهَوَاتِ وَیُؤْثِرَ الدُّنْیَا عَلَی الْآخِرَةِ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ حَبَّبَ إِلَیْهِ الْآخِرَةَ کَمَا حَبَّبَ إِلَیْنَا الدُّنْیَا فَهُوَ یَنْظُرُ إِلَی الْآخِرَةِ کَمَا نَنْظُرُ إِلَی الدُّنْیَا فَهَلْ رَأَیْتَ أَحَداً تَرَکَ وَجْهاً حَسَناً لِوَجْهٍ قَبِیحٍ وَطَعَاماً طَیِّباً لِطَعَامٍ مُرٍّ وَثَوْباً لَیِّناً لِثَوْبٍ خَشِنٍ وَنِعْمَةً دَائِمَةً بَاقِیَةً لِدُنْیَا زَائِلَةٍ فَانِیَة.

محمّد بن ابی عمیر گوید: در مدّتی که همدم هشام بن حکم بودم سخنی سودمندتر از این سخن که در باره عصمت امام گفت، نشنیدم، روزی از او پرسیدم: آیا امام معصوم است؟ گفت: بلی، گفتم: حقیقت چیست؟ با چه چیزی می‌توان عصمت را شناخت؟ پاسخ داد:

سرمنشأ تمامی گناهان چهار چیز است و منشأ پنجمی ندارد: حرص، حسد، خشم و خواهشهای نفسانی، و هیچ یک از اینها در امام وجود ندارد.

شایسته نیست که امام بر مال دنیا حریص باشد؛ زیرا منشأ حرص تهیدستی است؛ در حالی که همه عالم در اختیار او است و او خزانه‌دار مسلمانان است؛ پس به چه دلیل حرص بروزد؟

امام حسود نیست؛ چرا که انسان به کسی حسادت می‌کند که مقامی بالاتر از او داشته باشد و مقامی بالاتر از امامت نیست؛ پس چگونه به کسانی که پایین‌تر از او هستند، حسادت کند؟

سزاوار نیست که امام برای امور دنیوی خشمگین شود؛ مگر این که خشمش برای خداوند باشد؛ چون خداوند او را موظف کرده است که حدود او را اجرا نموده و نکوهش هیچ ملامت‌گری او را از انجام وظیفه‌اش بازندارد، بر خلاف دستورهای دینی با کسی مهربانی نکند تا حدود الهی را اجرا کند.

شایسته نیست که امام از هوای نفس خویش پیروی کند و دنیا را بر آخرت ترجیح دهد؛ زیرا خداوند دوستی آخرت را در دل او کاشته؛ همان‌طوری که محبت دنیا را در دل ما نهاده است، او به آخرت همانگونه نگاه می‌کند که ما نسبت به دنیا داریم؛ پس آیا کسی را دیده‌ای که دیدن چهره زیبا را به خاطر چهره زشت رها کند؟ آیا دیده‌ای که کسی غذای گوارا را به خاطر غذای تلخ، لباس نرم و راحت را برای لباس خشن و نعمت‌های همیشگی و جاودان را به خاطر دنیای فانی و رو به زوال رها کند؟

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای381ه)، الأمالی، ص732، تحقیق و نشر: قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة - قم، الطبعة: الأولی، 1417ه؛

همو:

معانی الأخبار، ص133، ناشر: جامعه مدرسین، قم‌، اول، 1403 ق‌؛

الخصال، ص215، تحقیق: علی أکبر الغفاری، ناشر: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة قم، 1403ه 1362ش

علل الشرائع، ج1 ص205، تحقیق: السید محمد صادق بحر العلوم، ناشر: المکتبة الحیدریة النجف، 1385ه 1966م

اما طبق روایت دیگری که بازهم شیخ صدوق در کتاب شریف معانی الأخبار نقل می‌کند، ثابت می‌شود که هشام بن الحکم اگر چه به عصمت اعتقاد داشته؛ اما همه آن‌ها را از امام خود یاد گرفته و آن حضرت نحوه استدلال، حدود و جوانب عصمت را به او یاد داده است:

حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْفَضْلِ بْنِ الْعَبَّاسِ الْبَغْدَادِیُّ بِالرَّیِّ الْمَعْرُوفُ بِأَبِی الْحَسَنِ الْحَنُوطِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ سُلَیْمَانَ بْنِ الْحَارِثِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ خَلَفٍ الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا حُسَیْنٌ الْأَشْقَرُ قَالَ قُلْتُ لِهِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ مَا مَعْنَی قَوْلِکُمْ إِنَّ الْإِمَامَ لَا یَکُونُ إِلَّا مَعْصُوماً فَقَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ ذَلِکَ فَقَالَ: الْمَعْصُومُ هُوَ الْمُمْتَنِعُ بِاللَّهِ مِنْ جَمِیعِ مَحَارِمِ اللَّهِ وَقَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَی (وَمَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلی‌ صِراطٍ مُسْتَقِیم‌[3]).

حسین أشقر گوید: از هشام بن حکم پرسیدم که معنای این گفته شما چیست که: تنها (معصوم) می‌تواند امام باشد؟ در جواب گفت: این مطلب را از امام صادق علیه السلام پرسیدم، فرمود: او به یاری و توفیق خدا از انجام هر عملی که خداوند منع کرده است خودداری می‌کند، و خداوند تبارک و تعالی فرموده: و هر کس به خدا تمسّک جوید، به راهی راست، هدایت شده است.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای381ه)، معانی الأخبار، ص132، ناشر: جامعه مدرسین، قم‌، اول، 1403 ق‌.

این روایت به صراحت ثابت می‌کند که هشام، اعتقاد به عصمت را از امام صادق علیه السلام آموخته است،‌ نه این که او به امام پشنهاد داده باشد که طرفدار این عقیده باشد.

به هر حال با تأکید جناب آقای مدرسی بر اثبات عصمت اهل بیت علیهم السلام از طریق آیه تطهیر، نیازی به بحث بیشتر با ایشان در این زمینه احساس نمی‌شود؛ اما برای این که دیگران و کسانی همچون کدیور و... نیز با اندیشه (عصمت) ائمه و دلائل آن آشنا شوند، ناچار هستیم که به صورت فشرده در این زمینه نیز بحث نماییم.
تعریف عصمت از دیدگاه شیعه:

پیش از ورود به بحث اثبات عصمت، لازم است که با تعریف دقیق آن از دیدگاه شیعیان آشنا شویم.
عصمت در لغت:

این واژه در لغت به معنای منع، نگهداری و حفاظت به کار رفته است؛ جوهری در صحاح اللغة می‌نویسد:

والعصمة: المنع. یقال: عصمه الطعام، أی منعه من الجوع... والعصمة: الحفظ. یقال: عصمته فانعصم. واعتصمت بالله، إذا امتنعت بلطفه من المعصیة.

عصمت به معنای منع است، (عصمه الطعام) یعنی غذا از گرسنگی او جلوگیری کرد، و عصمت به معنای حفظ است، (اعتصمت بالله) یعنی زمانی که کسی به لطف خداوند از گناه خودداری کند.

الجوهری، إسماعیل بن حماد (متوفای303ه)، الصحاح تاج اللغة وصحاح العربیة، ج5 ص1986، تحقیق: أحمد عبد الغفور عطار، ناشر: دار العلم للملایین بیروت، الطبعة الأولی.

فیومی در مصباح المنیر می‌نویسد:

عصمه الله من المکروه (یعصمه) من باب ضرب حفظه ووقاه و (اعتصمت) بالله امتنعت به.

خداوند کسی را از بدی حفظ کرد، عصم یعصمه از باب ضرب یضرب، یعنی او را حفظ کرد و نگه داشت.

الفیومی، أحمد بن محمد بن علی المقری (متوفای770ه)، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ج2، ص414، ناشر: المکتبة العلمیة – بیروت

و ابن منظور در لسان العرب می‌نویسد:

عصم: العصمة فی کلام العرب: المنع. و عصمة الله عبده: أن یعصمه مما یوبقه. عصمه یعصمه عصما: منعه ووقاه. وفی التنزیل: (لا عاصم الیوم من أمر الله إلا من رحم) أی لا معصوم إلا المرحوم... و العصمة: الحفظ. یقال: عصمته فانعصم و اعتصمت با إذا امتنعت بلطفه من المعصیة. و عصمه الطعام: منعه من الجوع. وهذا طعام یعصم أی یمنع من الجوع.

عصمت در کلام عرب به معنای منع است، و عصمت خداوند بنده‌اش را به این معنا است که خداوند او را از چیزهای که او را نابود می‌کند، حفظ کرد. در قرآن آمده است که: (لا عاصم الیوم من أمر الله الا من رحم) یعنی (امروز هیچ نگهداری در برابر فرمان خدا نیست مگر آن کس را که او رحم کند!). و عصمت یعنی حفظ کردند. عصمت، یعنی زمانی که کسی به لطف خداوند از گناه خودداری کند. عصمه الطعام، یعنی غذا او را از گرسنگی حفظ کرد...

الأفریقی المصری، جمال الدین محمد بن مکرم بن منظور (متوفای711ه)، لسان العرب، ج12، ص403 404، ناشر: دار صادر - بیروت، الطبعة: الأولی.

سایر لغت شناسان نیز همین سخنان را تکرار کرده‌اند که به همین اندازه اکتفار می‌شود. نتیجه این که: عصمت به سه معنای، حفظ، نگهداری و منع به کار رفته است.
عصمت در اصطلاح

عصمت از دیدگاه دانشمندان شیعه به معنای مصونیت عده‌ای خاص از بندگان خداوند از گناه، اشتباه، سهو و نسیان است، سرمنشأ این مصونیت و عصمت نیز لطف و توفیفی است که از جانب خداوند شامل حال آن افراد می‌شود که در نتیجه فرد معصوم در عین حال که قدرت بر انجام گناه و خطا را دارد از ارتکاب آن خودداری کند.

مرحوم شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه در این باره می‌گوید:

العصمة لطف یفعله الله تعالی بالمکلف بحیث یمتنع منه وقوع المعصیة وترک الطاعة مع قدرته علیهما.

عصمت، لطفی از جانب خداوند است که شامل حال مکلف می‌شود و او را از وقوع در معصیت و ترک اطاعت باز می‌دارد؛ با این که آن شخص قادر به انجام آن‌ دو است.

الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العکبری، البغدادی (متوفای413 ه)، النکت الإعتقادیة و رسائل اخری، ص37، تحقیق: رضا مختاری، ناشر: دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت – لبنان، الطبعة: الثانیة، 1414 ه - 1993 م. توضیحات: چاپ کنگره هزارمین سالگرد رحلت شیخ مفید.

سید مرتضی نیز در تعریف عصمت می‌گوید:

العصمة: ما یمنع عنده المکلف من فعل القبیح والاخلال بالواجب، ولولاه لم یمنع من ذلک ومع تمکینه فی الحالین. عبارة أخری العصمة: الأمر الذی یفعل الله تعالی بالعبد وعلم أنه لا یقدم مع ذلک الأمر علی المعصیة بشرط أن لا ینتهی فعل ذلک الأمر لأحد إلی الالجاء.

عصمت، همان چیزی است که با وجود آن، انجام کار زشت و عدم انجام واجبات برای مکلف ممتنع می‌شود؛ به طوری که اگر نبود، امکان انجام قبیح و ترک واجب ممکن بود؛ هر چند که ذاتاً انجام هر دو طرف (انجام قبیح و ترک واجب) امکان‌پذیر است. عصمت در حقیقت چیزی است که خداوند در حق بنده‌اش انجام می‌دهد و از این جا دانسته می‌شود که با وجود عصمت، شخص معصوم معصیتی انجام نمی‌شد، با این قید که وجود عصمت منتهی به سلب اختیار از مکلف و اجبار نمی‌شود.

المرتضی علم الهدی، ابوالقاسم علی بن الحسین بن موسی بن محمد بن موسی بن إبراهیم بن الإمام موسی الکاظم علیه السلام (متوفای436ه)، رسائل المرتضی، ج2 ص277، تحقیق: تقدیم: السید أحمد الحسینی / إعداد: السید مهدی الرجائی، ناشر: دار القرآن الکریم – قم، 1405ه.

علامه حلی رضوان الله تعالی علیه در کتاب النافع یوم الحشر، عصمت را این گونه تعریف می‌کند:

العصمة لطف خفی یفعل الله تعالی بالمکلف، بحیث لا یکون له داع إلی ترک الطاعة وارتکاب المعصیة مع قدرته علی ذلک، لأنه لولا ذلک لم یحصل الوثوق بقوله: فانتفت فائدة البعثة، وهو محال.

عصمت، لطف پنهانی است که خداوند در حق بندگان انجام می‌دهد؛ به طوری که پس از آن برای آن شخص انگیزه‌ای برای ترک اطاعت از خداوند و انجام گناه وجود ندارد؛ با این که بر انجام قدرت دارند؛ چرا که اگر معصوم نباشد، به گفته‌های او اعتماد نمی‌شود و در نتیجه فایده بعثت از بین خواهد رفت و این (برای خداوند) محال است.

الحلی الأسدی، جمال الدین أبو منصور الحسن بن یوسف بن المطهر (متوفای 726ه)، النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، ص89، شرح: الفقیه الفاضل المقداد السیوری (متوفای826ه)، ناشر: دار الأضواء للطباعة والنشر والتوزیع بیروت، الطبعة: الثانیة، 1417ه 1996م.

از مجموع این تعریفات دو نکته به دست می‌آید:

1. عصمت، ملکه‌ای است نفسانی منشأ الهی دارد و لطفی از جانب خداوند و به هر کسی که بخواهد اعطا خواهد کرد؛

2. کسی که معصوم است، مجبور به انجام ندادن گناه نیست؛ بلکه در عین حال، قدرت بر انجام گناه را دارد؛ اما به لطف و توفیق خداوند از انجام آن خودداری می‌کند. همانند ما که از برخی گناهان‌؛ مثل برهنه رفتن به خیابان و... معصوم هستیم، با این که می‌توانیم و قدرت بر انجام را داریم.

برخی از بزرگان و دانشمندان، مسائل دیگری را نیز افزوده و آن‌ها را نیز برای امام ضروری دانسته‌اند. مرحوم مظفر در این باره می‌نویسد:

والعصمة: هی التنزه عن الذنوب والمعاصی صغائرها وکبائرها، وعن الخطأ والنسیان، وإن لم یمتنع عقلا علی النبی أن یصدر منه ذلک بل یجب أن یکون منزها حتی عما ینافی المروة، کالتبذل بین الناس من أکل فی الطریق أو ضحک عال، وکل عمل یستهجن فعله عند العرف العام.

عصمت به معنای پاک بودن از گناهان و معصیت‌ها؛ چه صغیره و چه کبیره آن است،‌ همچنین از خطا و فراموشی؛ اگر چه از نظر عقلی برای پیامبر محال نیست که این کارها از او سر بزند.

بلکه واجب است که از چیزهایی که با مروّت منافات دارد نیز پاک باشد؛ همانند خوردن غذا در حال راه رفتن، خندیدن بلند و تمام چیزهایی که از دیدگاه عرف عمومی زشت محسوب می‌شود.

المظفر، الشیخ محمد رضا (متوفای1381ه)، عقائد الإمامیة، ص54، ناشر: انتشارات أنصاریان قم.

این گفتار نیز درست به نظر می‌رسد؛ چرا که از دید مردم برخی از کارها که برای دیگران حلال و مباح به حساب می‌آید، اگر فرد شاخصی آن‌ها را انجام دهد، زننده و زشت شمرده می‌شود؛ از این رو اگر پیامبر و یا امام و رهبر جامعه آن اعمال را انجام دهند، مردم دید دیگری نسبت به آن‌ها پیدا کرده و قداست خود را در جامعه از دست خواهند داد. در نتیجه مردم به گفتار آن‌ها اعتماد نکرده و از پیروی از فرامین آن‌ها خودداری خواهند کرد.

دلیل عصمت انبیاء و امامان از کارهای که از دید عرف زننده است، همان دلایلی است عصمت از گناه، خطا، نسیان و سهو را ثابت می‌کند.
عصمت ائمه علیهم السلام، ریشه قرآنی دارد:

عصمت ائمه علیهم السلام از ضروریات مذهب شیعه به حساب می‌آید و ریشه قرآنی و روائی دارد؛ بنابراین، نمی‌تواند چنین مطلبی به پشنهاد یک فرد عادی وارد افکار و عقائد شیعیان شده باشد.

آیه تطهیر، آیه اولی الأمر و... از آیاتی است که صراحتا عصمت ائمه علیهم السلام را ثابت می‌کند و حتی بزرگان اهل سنت نیز بر این مطلب تصریح کرده‌اند. ما به صورت فشرده چند آیه را مورد بحث و بررسی قرار خواهیم داد:
عصمت،‌ در آیه تطهیر:

آیه تطهیر، از آیاتی است که صراحتا عصمت و پاکی ائمه علیهم السلام را از هر گونه پلیدی و ناپاکی به اثبات می‌رساند، خداوند در آیه 33 سوره احزاب می‌فرماید:

... إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً.

خداوند فقط می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملًا شما را پاک سازد.

برای اثبات عصمت ائمه علیهم السلام از این آیه، توجه به چند نکته ضروری است:
حصر اراده با کلمه (انما):

این آیه با کلمه (انما) که از قوی‌ترین ادات حصر به شمار می‌رود، اذهاب رجس و پلیدی را در اهل بیت علیهم السلام منحصر کرده است و از آن جائی که الف و لام (الرجس) الف و لام جنس به حساب می‌آید، شامل هر نوع پلیدی؛ چه ظاهری و چه باطنی خواهد شد.

به تعبیر دیگر خداوند در این آیه اراده کرده است که هر نوع پلیدی؛ چه باطنی و چه ظاهری را تنها از اهل بیت علیهم السلام، بزداید و تنها آن‌ها را پاک و منزه سازد. این معنا، عصمت اهل بیت علیهم السلام را به روشنی ثابت می‌کند.
اراده تکوینی است، نه تشریعی

بدون تردید مراد از اراده در این آیه اراده تکوینی است نه اراده تشریعی؛ زیرا خداوند آیه را با کلمه (انما) که یکی از قوی‌ترین ادات حصر است آغاز و (اذهاب رجس) را منحصر به پنج تن آل عبا کرده است. اگر مراد اراده تشریعی باشد، حصر آن به اهل بیت لغو خواهد بود؛ چرا که اراده تشریعی شامل تمامی افراد بشر می‌شود و اختصاص به اهل بیت ندارد؛ چنانچه خداوند کریم در آیه وضو می‌فرماید:

مَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَکِنْ یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ وَلِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ. مائده / 6.

خدا نمی‌خواهد بر شما تنگ بگیرد، لیکن می‌خواهد شما را پاک، و نعمتش را بر شما تمام گرداند، باشد که سپاس [او] بدارید.

واضح است که مراد از اراده در این آیه، تشریعی و در باره همه مؤمنین است و اختصاص به افراد معین وخاصی ندارد؛ اما اراده در آیه تطهیر به (اهل البیت) با کلمه (انما) حصر شده است؛ پس قطعاً اراده در آیه تطهیر تکوینی است. وقتی اراده تکوینی شد، عصمت اهل البیت ثابت و بقیه افراد بشر؛ از جمله همسران رسول خدا، بنی هاشم و... از دایره آن خارج خواهند شد.

نکته دیگر این که اگر اراده در این آیه اراده تشریعی باشد، هیچ فضیلتی را برای اهل بیت ثابت نمی‌کند؛ چرا که اراده تشریعی طهارت برای همه مؤمنان وجود دارد؛ در حالی که در طول تاریخ بحث بر سر این بوده است که این فضیلت اختصاصی اهل کساء است یا شامل زنان پیامبر هم می‌شود.
این آیه شامل همسران پیامبر نمی‌شود:

مخالفان اهل بیت علیهم السلام همواره سعی کرده‌اند که دیگران و از جمله ام المؤمنات را نیز مشمول این فضیلت بزرگ نمایند؛ در حالی که با تدبر در آیه بطلان گفتار آن‌ها روشن می‌شود. برای اثبات این قضیه دلایل بسیاری وجود دارد که ما به صورت مختصر به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:
آیه تطهیر به صورت مستقل نازل شده است:

نکته مهمی که مخالفان عصمت ائمه علیهم السلام به آن توجه ندارند، این است که جمله: (إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا) به صورت مستقل نازل شده نه به همراه آیات قبل و بعد خودش. این مطلب از حدود هفتاد روایتی که در این باب در منابع اهل سنت موجود است به راحتی قابل اثبات است؛ حتی در بین این هفتاد روایت، یک روایت هم وجود ندارد که بگوید این آیه با آیاتی که مخاطب آنان همسران رسول خدا است، یکجا نازل شده است و هیچ یک از مفسران هم این ادعا را نکرده‌است.

حتی کسانی همچون عکرمه خارجی که گفته‌اند آیه مورد بحث مخصوص همسران رسول خدا است و شامل اهل بیت علیهم السلام نمی‌شود، نگفته‌اند که این آیه در ضمن آیات قبلی نازل شده است.
مشخص کردن مصداق اهل بیت (ع) توسط پیامبر خدا (ص):

روایات فراوانی در منابع اهل سنت وجود دارد که رسول خدا صلی الله علیه وآله صراحتا مصداق (اهل بیت) در آیه تطهیر را روشن کرده است.

مسلم نیشابوری در صحیح خود می‌نویسد:

حدثنا أبو بَکْرِ بن أبی شَیْبَةَ وَمُحَمَّدُ بن عبد اللَّهِ بن نُمَیْرٍ واللفظ لِأَبِی بَکْرٍ قالا حدثنا محمد بن بِشْرٍ عن زکریا عن مُصْعَبِ بن شَیْبَةَ عن صَفِیَّةَ بِنْتِ شَیْبَةَ قالت قالت عَائِشَةُ خَرَجَ النبی صلی الله علیه وسلم غَدَاةً وَعَلَیْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ من شَعْرٍ أَسْوَدَ فَجَاءَ الْحَسَنُ بن عَلِیٍّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ جاء الْحُسَیْنُ فَدَخَلَ معه ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَةُ فَأَدْخَلَهَا ثُمَّ جاء عَلِیٌّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ قال (إنما یُرِیدُ الله لِیُذْهِبَ عَنْکُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا)

عائشه گفت که رسول خدا صبح هنگام بیرون رفتند و بر روی دوش ایشان عبایی طرح دار از موی سیاه بود. پس حسن بن علی آمد پس او را در زیر عبا گرفت. پس حسین آمد و او را نیز وارد کرد. پس علی آمد او را نیز وارد کرد. سپس فرمود: خداوند می خواهد از شما اهل بیت پلیدی ها را دور کند و شما را پاک نماید.

النیسابوری القشیری، ابوالحسین مسلم بن الحجاج (متوفای261ه)، صحیح مسلم، ج4، ص1883،‌ ح2424، کِتَاب الْفَضَائِلِ، بَاب فَضَائِلِ أَهْلِ بَیْتِ النبی(ص)، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.

ترمذی در سنن خود نقل می‌کند:

حدثنا قُتَیْبَةُ حدثنا محمد بن سُلَیْمَانَ الْأَصْبَهَانِیِّ عن یحیی بن عُبَیْدٍ عن عَطَاءِ بن أبی رَبَاحٍ عن عُمَرَ بن أبی سَلَمَةَ رَبِیبِ النبی صلی الله علیه وسلم قال لَمَّا نَزَلَتْ هذه الْآیَةُ علی النبی صلی الله علیه وسلم (إنما یُرِیدُ الله لِیُذْهِبَ عَنْکُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا) فی بَیْتِ أُمِّ سَلَمَةَ فَدَعَا فَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَیْنًا فَجَلَّلَهُمْ بِکِسَاءٍ وَعَلِیٌّ خَلْفَ ظَهْرِهِ فجللهم بِکِسَاءٍ ثُمَّ قال اللهم هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی فَأَذْهِبْ عَنْهُمْ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهِیرًا قالت أُمُّ سَلَمَةَ وأنا مَعَهُمْ یا نَبِیَّ اللَّهِ قال أَنْتِ علی مَکَانِکِ وَأَنْتِ علی خَیْرٍ.

از عمر بن أبی سلمه پسر همسر رسول خدا نقل شده است که وقتی آیه (انما یرید الله...) بر پیامبر نازل شد، من در خانه ام سلمه بودم، رسول خدا فاطمه، حسن و حسین را خواست، علی (ع) نیز پشت سر آن حضرت بود، کساء را بر سر همه آن‌ها پوشاند و سپس فرمود: خدایا این‌ها اهل بیت من هستند، پس پلیدی را از آن‌ها دور کن و آنان را پاک و پاکیزه بگردان. ام سلمه گفت: ای پیامبر خدا من هم جزء آن‌ها (اهل بیت) هستم؟ آن حضرت فرمود: سرجای خودت بمان، تو بر خوبی هستی.

الترمذی السلمی، ابوعیسی محمد بن عیسی (متوفای 279ه)، سنن الترمذی، ج5، ص351، ح3205، تحقیق: أحمد محمد شاکر وآخرون، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.

البانی وهابی همین روایت را در کتاب صحیح و ضعیف سنن ترمذی، ذیل حدیث شماره 3205 و در کتاب صحیح الترمذی، ذیل حدیث 2562 تصحیح کرده است.

ترمذی در روایت دیگر از ام سلمه نقل می‌کند:

حدثنا مَحْمُودُ بن غَیْلَانَ حدثنا أبو أَحْمَدَ الزُّبَیْرِیُّ حدثنا سُفْیَانُ عن زُبَیْدٍ عن شَهْرِ بن حَوْشَبٍ عن أُمِّ سَلَمَةَ أَنَّ النبی صلی الله علیه وسلم جَلَّلَ علی الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَعَلِیٍّ وَفَاطِمَةَ کِسَاءً ثُمَّ قال اللهم هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی وَخَاصَّتِی أَذْهِبْ عَنْهُمْ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهِیرًا فقالت أُمُّ سَلَمَةَ وأنا مَعَهُمْ یا رَسُولَ اللَّهِ قال إِنَّکِ إلی خَیْرٍ قال هذا حَدِیثٌ حَسَنٌ وهو أَحْسَنُ شَیْءٍ رُوِیَ فی هذا وفی الْبَاب عن عُمَرَ بن أبی سَلَمَةَ وَأَنَسِ بن مَالِکٍ وَأَبِی الْحَمْرَاءِ وَمَعْقِلِ بن یَسَارٍ وَعَائِشَةَ.

ام سلمه همسر رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: رسول خدا بر روی حسن، حسین، علی وفاطمه عبایی کشید.پس فرمود که حداوندا ایشان اهل بیت من و نزدیکان من هستند. از ایشان پلیدی را ببر و ایشان را پاک گردان. ام سلمه می گوید: از رسول خدا پرسیدم که آیا من همراه ایشان هستم (از اهل بیتم)؟ فرمودند تو بر خوبی هستی (از اهل بیت نیستی اما از نیکانی).

ترمذی گفته است که این حدیث خوبی است و بهترین روایت در این زمینه است...

الترمذی السلمی، ابوعیسی محمد بن عیسی (متوفای 279ه)، سنن الترمذی، ج5، ص699، ح3871، تحقیق: أحمد محمد شاکر وآخرون، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.

احمد بن حنبل، ابویعلی و طبرانی از ام سلمه نقل کرده‌اند که من می‌خواستم وارد کساء شوم؛ ولی رسول خدا صلی الله علیه وآله مانع شد و گوشه کساء را از دست من کشید:

قالت أُمُّ سَلَمَةَ فَرَفَعْتُ الکِسَاءَ لأَدْخُلَ مَعَهُمْ فَجَذَبَهُ من یدی وقال انک علی خَیْرٍ

الشیبانی، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفای241ه)، مسند أحمد بن حنبل، ج6، ص323، ح26789، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر؛

أبو یعلی الموصلی التمیمی، أحمد بن علی بن المثنی (متوفای307 ه)، مسند أبی یعلی، ج12، ص344، تحقیق: حسین سلیم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث - دمشق، الطبعة: الأولی، 1404 ه – 1984م؛

الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب (متوفای360ه)، المعجم الکبیر، ج3، ص53، ح2664، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانیة، 1404ه – 1983م.

حتی روایتی در صحیح مسلم وجود دارد که زید بن ارقم صراحتا می‌گوید زنان پیامبر جزء (اهل البیت) نیستند:

حدثنا محمد بن بَکَّارِ بن الرَّیَّانِ حدثنا حَسَّانُ یعنی بن إبراهیم عن سَعِیدٍ وهو بن مَسْرُوقٍ عن یَزِیدَ بن حَیَّانَ عن زَیْدِ بن أَرْقَمَ قال دَخَلْنَا علیه فَقُلْنَا له لقد رَأَیْتَ خَیْرًا لقد صَاحَبْتَ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم وَصَلَّیْتَ خَلْفَهُ وَسَاقَ الحدیث بِنَحْوِ حدیث أبی حَیَّانَ غیر أَنَّهُ قال ألا وَإِنِّی تَارِکٌ فِیکُمْ ثَقَلَیْنِ أَحَدُهُمَا کِتَابُ اللَّهِ عز وجل هو حَبْلُ اللَّهِ من اتَّبَعَهُ کان علی الْهُدَی وَمَنْ تَرَکَهُ کان علی ضَلَالَةٍ وَفِیهِ فَقُلْنَا من أَهْلُ بَیْتِهِ نِسَاؤُهُ قال لَا وأیم اللَّهِ إِنَّ الْمَرْأَةَ تَکُونُ مع الرَّجُلِ الْعَصْرَ من الدَّهْرِ ثُمَّ یُطَلِّقُهَا فَتَرْجِعُ إلی أَبِیهَا وَقَوْمِهَا أَهْلُ بَیْتِهِ أَصْلُهُ وَعَصَبَتُهُ الَّذِینَ حُرِمُوا الصَّدَقَةَ بَعْدَهُ.

از زید بن ارقم سؤال کردیم، اهل بیت رسول خدا کیانند؟ همسران او؟ پاسخ داد: نه قسم به خدا که زن چند وقتی با شوهرش خواهد بود سپس وی را طلاق داده وبه نزد خانواده اش وبستگانش باز می‌گردد.

النیسابوری القشیری، ابوالحسین مسلم بن الحجاج (متوفای261ه)، صحیح مسلم، ج4، ص1874، ح2408، کتاب فضائل الصحابة، باب من فضائل علی بن أبی طالب، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.

ما به جهت اختصار به همین اندازه اکتفا می‌کنیم و دوستان را به کتاب‌های مفصل و اختصاصی در این زمینه ارجاع می‌دهیم.
(اهل البیت) یا (اهل البیوت)

علاوه بر این نکات، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله یک همسر و یک خانه نداشتند؛ بلکه همسران متعدد داشتند که هر کدام از آن‌ها دارای خانه‌ مستقلی بوده است؛ بنابراین اگر مراد از (اهل البیت) در این آیه زنان پیامبر بود، باید به جای اهل البیت (اهل البیوت) می‌آمد. چنان‌چه در اول آیه آمده است:

وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ.

و همان‌طور که در آیه بعد آمده است:

وَاذْکُرْنَ مَا یُتْلیَ‌ فیِ بُیُوتِکُنَّ مِنْ ءَایَتِ اللَّهِ وَ الحِْکْمَةِ.

و در آیه 53 سوره احزاب می‌فرماید:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ.

ای کسانی که ایمان آورده‌اید، داخل خانه‌های پیامبر مشوید.

بنابراین مراد از آیه هرگز نمی‌تواند زنان پیامبر باشد.
هیچ یک از زنان پیامبر ادعا نکرده‌است

جالب این است که هیچ یک از زنان رسول خدا ادعا نکرده‌است که این آیه اختصاص به آن‌ها دارد و یا این که آن‌ها مشمول این آیه می‌شوند. بیشترین روایات در این باب از قول ام المؤمنین عایشه و ام المؤمنین ام سلمه وارد شده است که هر دوی آن‌ها با اصرار فراوان این آیه را مختص به اهل کساء می‌دانسته‌اند.
استدلال به آیه تطهیر، برای اثبات عصمت، از زبان رسول خدا (ص)

در منابع شیعه و سنی روایاتی یافت می‌شود که رسول خدا صلی الله علیه وآله نیز با استناد به آیه تطهیر، عصمت اهل بیت علیهم السلام را استنباط کرده است. خزار قمی در کتاب کفایة الأثر می‌نویسد:

حدثنا علی بن الحسین بن محمد، قال: حدثنا هارون ابن موسی التلعکبری، قال حدثنا عیسی بن موسی الهاشمی بسر من رأی، قال حدثنی أبی، عن أبیه، عن آبائه، عن الحسین بن علی، عن أبیه علی علیهم السلام قَالَ دَخَلْتُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله فِی بَیْتِ أُمِّ سَلَمَةَ وَقَدْ نَزَلَتْ عَلَیْهِ هَذِهِ الْآیَةُ (إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً) فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله: یَا عَلِیُّ هَذِهِ الْآیَةُ نَزَلَتْ فِیکَ وَفِی سِبْطَیَّ وَالْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِکَ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَکَمِ الْأَئِمَّةُ بَعْدَکَ؟ قَالَ: أَنْتَ یَا عَلِیُّ ثُمَّ ابْنَاکَ الْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ وَبَعْدَ الْحُسَیْنِ عَلِیٌّ ابْنُهُ وَبَعْدَ عَلِیٍّ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ وَبَعْدَ مُحَمَّدٍ جَعْفَرٌ ابْنُهُ وَبَعْدَ جَعْفَرٍ مُوسَی ابْنُهُ‌ وَبَعْدَ مُوسَی عَلِیٌّ ابْنُهُ وَبَعْدَ عَلِیٍّ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ وَبَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلِیٌّ ابْنُهُ وَبَعْدَ عَلِیٍّ الْحَسَنُ ابْنُهُ وَبَعْدَ الْحَسَنِ ابْنُهُ الْحُجَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ هَکَذَا وَجَدْتُ أَسَامِیَهُمْ مَکْتُوبَةً عَلَی سَاقِ الْعَرْشِ فَسَأَلْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ ذَلِکَ فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ هُمُ الْأَئِمَّةُ بَعْدَکَ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ وَأَعْدَاؤُهُمْ مَلْعُونُونَ.

الخزاز القمی الرازی، أبی القاسم علی بن محمد بن علی، کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الاثنی عشر، ص156، تحقیق: السید عبد اللطیف الحسینی الکوه کمری الخوئی، ناشر: انتشارات قم، 140ه.

در منابع اهل سنت نیز روایاتی یافت می‌شود که رسول خدا صلی الله علیه وآله به آیه تطهیر استناد و به عصمت اهل بیت علیهم السلام تصریح کرده است.

بیهقی در دلائل النبوة، فسوی در المعرفة والتاریخ، شجری جرجانی در کتاب الأمالی و دیگر بزرگان اهل سنت روایت مفصلی از ابن عباس از رسول خدا نقل کرده‌اند که آن حضرت برای اثبات عصمت اهل بیت علیهم السلام به آیه تطهیر استناد کرده و سپس به صراحت می‌فرماید که من و اهل بیتم از هر گونه گناهی معصوم هستیم:

از آن جائی که روایت مفصل است، ما تنها بخش مورد نظر را نقل می‌کنیم. آن حضرت فرمود:

... ثم جعل القبائل بیوتاً فجعلنی فی خیرها بیتاً وذلک قوله عز وجل (إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیراً) فأنا وأهل بیتی مطهرون من الذنوب.

البیهقی، أبی بکر أحمد بن الحسین بن علی (متوفای458ه)، دلائل النبوة، ج1، ص171، طبق برنامه الجامع الکبیر؛

الفسوی، أبو یوسف یعقوب بن سفیان (متوفای277ه)، المعرفة والتاریخ، ج1، ص105، تحقیق: خلیل المنصور، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1419ه- 1999م.

الشجری الجرجانی، المرشد بالله یحیی بن الحسین بن إسماعیل الحسنی (متوفای499 ه)، کتاب الأمالی وهی المعروفة بالأمالی الخمیسیة، ج1، ص198، تحقیق: محمد حسن اسماعیل، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولی، 1422 ه - 2001م؛

السیوطی، جلال الدین أبو الفضل عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای911ه)، الدر المنثور، ج6، ص606، ناشر: دار الفکر - بیروت – 1993؛

الشوکانی، محمد بن علی بن محمد (متوفای1255ه)، فتح القدیر الجامع بین فنی الروایة والدرایة من علم التفسیر، ج4، ص280، ناشر: دار الفکر – بیروت.

الآلوسی البغدادی الحنفی، أبو الفضل شهاب الدین السید محمود بن عبد الله (متوفای1270ه)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج22، ص14، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.

تحریف روایت در چاپ‌های فعلی:

با این که سیوطی در الدر المنثور، شوکانی در فتح القدیر و آلوسی در روح المعانی مصادر روایت را این گونه نقل کرده‌اند: (وأخرج الحکیم الترمذی والطبرانی وابن مردویه وأبو نعیم والبیهقی معا فی الدلائل عن ابن عباس رضی الله عنهما) اما با مراجعه به این چاپ‌های فعلی کتاب نوادر الأصول ترمذی و معجم کبیر طبرانی می‌بینیم که تمام روایت نقل شده؛ اما جمله (فأنا وأهل بیتی مطهرون من الذنوب) را که عصمت اهل بیت علیهم السلام ثابت می‌کند، حذف کرده‌اند.

الترمذی، محمد بن علی بن الحسن ابوعبد الله الحکیم (متوفای360ه)، نوادر الأصول فی أحادیث الرسول صلی الله علیه وسلم، ج1، ص331، تحقیق: عبد الرحمن عمیرة، ناشر: دار الجیل - بیروت - 1992م.

الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب (متوفای360ه)، المعجم الکبیر، ج3، ص56 و ج12، ص103، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانیة، 1404ه – 1983م؛

و حتی خود سیوطی همین روایت را در الخصائص الکبیر و الحاوی للفتاوی، بدون این جمله نکرده است.

السیوطی، جلال الدین أبو الفضل عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای911ه)، الخصائص الکبری، ج1، ص65، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت - 1405ه - 1985م.

همو: الحاوی للفتاوی فی الفقه وعلوم التفسیر والحدیث والاصول والنحو والاعراب وسائر الفنون، ج2، ص200، تحقیق: عبد اللطیف حسن عبد الرحمن، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1421ه - 2000م.

و حتی صالحی شامی، بعد از نقل تمام آیه تطهیر برای این که تحریف خود را توجیه کند، نوشته است که (الآیة) با این که‌ آیه تطهیر با جمله (ویطهرکم تطهیراً) و آیه ادامه ندارد که تا نیازی به نوشتن (الآیة) باشد.

الصالحی الشامی، محمد بن یوسف (متوفای942ه)، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج1، ص235، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1414ه.

متأسفانه دست‌های امانت‌دار، برخی از بزرگان سنی، این روایات که دلالت واضح بر عصمت اهل بیت علیهم السلام و در نتیجه ولایت و امامت آن‌ها دارد، تحریف می‌کنند تا مبادا تشنگان حقیقت از سرچشمه زلال اهل بیت علیهم السلام سیراب شوند.

بنابراین استدلال به آیه تطهیر، به صدر اسلام و به زمان خود رسول خدا صلی الله علیه وآله برمی‌گردد و آن جناب نیز از آیه تطهیر عصمت اهل بیت علیهم السلام را استنباط کرده‌اند.
عصمت در آیه (اولی الأمر)

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم‌. النساء/59.

ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر را!

یکی از آیاتی که عصمت پیامبر اسلام و ائمه علیهم السلام را ثابت می‌کند، همین آیه است؛ چرا که خداوند در این آیه، اطاعت از رسول خدا و ( اولی الأمر ) را به صورت مطلق واجب کرده است؛ یعنی هر دستوری که آن‌ها در هر زمینه‌ای دادند، باید بدون چون و چرا پذیرفته شود.

اگر (اولی الأمر) معصوم نباشد، ممکن است عمداً و یا سهواً دستوری بدهد که مخالف دستور خداوند و یا رسول خدا صلی الله علیه وآله باشد که در این صورت اگر از دستور خدا و رسول او اطاعت شود، از دستور (اولی الأمر) سر پیچی شده است، و این مخالف با صریح آیه است؛ چون در این آیه، اطاعت از آن‌ها به صورت مطلق واجب شده است. و اگر از دستور ( اولی الأمر ) اطاعت شود، از دستور خداوند سر پیچی شده است.

این تناقض در صورتی حل می‌شود که (اولی الأمر) معصوم از هر گونه خطا و اشتباه باشد.

حتی فخر رازی، مفسر معروف اهل سنت نیز از این آیه عصمت (اولی الأمر) را فهمیده است. و ذیل همین آیه می‌گوید:

فثبت أن الله تعالی أمر بطاعة أولی الأمر علی سبیل الجزم، وثبت أن کل من أمر الله بطاعته علی سبیل الجزم وجب أن یکون معصوما عن الخطأ، فثبت قطعا أن أولی الأمر المذکور فی هذه الآیة لا بد وأن یکون معصوما.

بنابراین ثابت شد که فرمان خدا به اطاعت از أولو الامر حتمی و قطعی است (چون خداوند با کسی شوخی ندارد) و نیز ثابت شد که هر کس خداوند پیروی و اطاعتش را واجب بداند باید معصوم از خطا و اشتباه باشد وقتی این چنین بود اولی الامر در این آیه به ناچار و قطعا باید معصوم باشند.

الرازی الشافعی، فخر الدین محمد بن عمر التمیمی (متوفای604ه)، التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، ج10، ص116، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1421ه - 2000م.

البته بحث از اطاعت مطلق را در بحث ادله عقلی به صورت تفصیلی مطرح و بررسی خواهیم کرد.
اطاعت مطلق از رسول خدا و ائمه علیهم السلام:

خداوند در آیه شریفه 80 سوره نساء می‌فرماید:

مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّی فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفیظاً.

کسی که از پیامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده و کسی که سرباز زند، تو را نگهبان (و مراقب) او نفرستادیم (و در برابر او، مسئول نیستی).

در این آیه خداوند اطاعت مطلق از پیامبر خود را برابر با اطاعت از خداوند دانسته است و دستور به اطاعت مطلق، یکی از بهترین ادله نقلی بر عصمت پیامبر خدا است.

همین مطلب در روایاتی که از طریق عامه و خاصه وارده شده، از زبان خود رسول خدا نیز نقل شده است. بخاری در صحیح خود نقل کرده است:

حدثنا محمد بن سِنَانٍ حدثنا فُلَیْحٌ حدثنا هِلَالُ بن عَلِیٍّ عن عَطَاءِ بن یَسَارٍ عن أبی هُرَیْرَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم قال کُلُّ أُمَّتِی یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ إلا من أَبَی قالوا یا رَسُولَ اللَّهِ وَمَنْ یَأْبَی قال من أَطَاعَنِی دخل الْجَنَّةَ وَمَنْ عَصَانِی فَقَدْ أَبَی.

ابوهریره از رسول خدا (ص) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: تمام امت من وارد بهشت می‌شوند؛ مگر کسی که سرباز زند، گفتند: ای پیامبر خدا ! چه کسانی سرباز زنند؟ فرمود: هر کس از من اطاعت کند، وارد بهشت می‌شود و هر کس از فرمان من سرپیچی کند، سرباز زده‌اند.

البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفای256ه)، صحیح البخاری، ج6، ص2655، ح6851، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

بنابراین اطاعت مطلق از رسول خدا صلی الله علیه وآله طبق این آیه قرآن کریم، بر همگان واجب و همانند اطاعت از خداوند است و اطاعت مطلق از هر کسی مساوی با عصمت آن شخص است؛ چنانچه فخر رازی تفسیرپرداز شهیر اهل سنت در این باره می‌گوید:
قوله: (مَّنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ) من أقوی الدلائل علی أنه معصوم فی جمیع الأوامر والنواهی وفی کل ما یبلغه عن الله، لأنه لو أخطأ فی شیء منها لم تکن طاعته طاعة الله وأیضا وجب أن یکون معصوما فی جمیع أفعاله، لأنه تعالی أمر بمتابعته فی قوله: (فَاتَّبَعُوهُ) ( الأنعام: 153 155 ) والمتابعة عبا





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین