اگر چه به نظر برخی از دانشمندان اهل سنت؛ مانند ابن خلدون تفاوتی بین امام و خلیفه وجود ندارد و هر دوی اینها به یک معنا که همان نیابت از صاحب شریعت در حفظ دین و سیاست دنیا باشد، معنا شده است. امّا به طور اجمال و خلاصه باید گفت مقام امامت چنان که از قرآن و روایات استفاده می­شود، مقامی بس بلند و رفیع است که حتی از مقام و منصب نبوت و رسالت نیز برتر و بالاتر است. چنان که از معنای امام برمی­آید، امام کسی است که رهبری و زعامت مردم را در تمام شئون زندگی دینی و دنیوی بر عهده دارد. اما خلیفه به معنای جانشین و قائم مقام است و بدیهی است که شرایط و شئون امام را ندارد. اگر چه از نگاه شیعه این دو مقام (امامت و خلافت) در یک جا قابل جمع است، چنان که حضرت علی و امامان معصوم شیعه (ع) هم به عنوان امام، دارای شرایط و ویژگی­های امام و هم جانشین پیامبر و خلیفه آن حضرت بوده­اند. اما گاهی شخص، امام است، ولی خلیفه نیست. مانند حضرت ابراهیم (ع) که خداوند پس از گرفتن امتحان های سخت از آن حضرت، وی را به مقام امامت رساند، ولی خلیفه و جانشین پیامبر به معنای خاص نبود. گاهی شخصی خلیفه است اما امام نیست؛ مانند خلفای پیامبر(ص) آن زمان که حضرتش در مدینه حضور نداشت و افرادی همچون ابن مکتوم را در جای خود قرار می داد. بنابراین، نسبت بین امام و خلیفه نسبت عام و خاص من وجه است.
اگر چه به نظر برخی از دانشمندان اهل سنت؛ مانند ابن خلدون تفاوتی بین امام و خلیفه وجود ندارد و هر دوی اینها به یک معنا که همان نیابت از صاحب شریعت در حفظ دین و سیاست دنیا باشد، معنا شده است. امّا به طور اجمال و خلاصه باید گفت مقام امامت چنان که از قرآن و روایات استفاده میشود، مقامی بس بلند و رفیع است که حتی از مقام و منصب نبوت و رسالت نیز برتر و بالاتر است. چنان که از معنای امام برمیآید، امام کسی است که رهبری و زعامت مردم را در تمام شئون زندگی دینی و دنیوی بر عهده دارد. اما خلیفه به معنای جانشین و قائم مقام است و بدیهی است که شرایط و شئون امام را ندارد. اگر چه از نگاه شیعه این دو مقام (امامت و خلافت) در یک جا قابل جمع است، چنان که حضرت علی و امامان معصوم شیعه (ع) هم به عنوان امام، دارای شرایط و ویژگیهای امام و هم جانشین پیامبر و خلیفه آن حضرت بودهاند. اما گاهی شخص، امام است، ولی خلیفه نیست. مانند حضرت ابراهیم (ع) که خداوند پس از گرفتن امتحان های سخت از آن حضرت، وی را به مقام امامت رساند، ولی خلیفه و جانشین پیامبر به معنای خاص نبود. گاهی شخصی خلیفه است اما امام نیست؛ مانند خلفای پیامبر(ص) آن زمان که حضرتش در مدینه حضور نداشت و افرادی همچون ابن مکتوم را در جای خود قرار می داد. بنابراین، نسبت بین امام و خلیفه نسبت عام و خاص من وجه است.
- [سایر] فرق امام و خلیفه چیست؟
- [سایر] چرا مردم نمی توانند امام و خلیفه پیامبر را برگزینند؟
- [سایر] خلافت و امامت چه فرقی با هم دارند؟
- [سایر] چرا مسئله خلافت و امامت صریحاً در قرآن نیامده است؟
- [سایر] اگر خلافت و امامت امام علی ع از سوی خداست، چرا بعد از مرگ عثمان حضرت تمایلی به پذیرش خلافت نداشتند؟
- [سایر] پاسخ به این سوال که برادران اهل سنت جایگاه خلافت را جایگاه سیاسی وجایگاه امامت را جایگاه دینی میدانند و با امامت ائمه هدی(ح) مشکلی ندارند،چیست؟
- [سایر] اگر امامت و خلافت، حق حضرت علی علیه السلام بود، چرا در اثبات خلافت خویش پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، به حدیث غدیر استدلال نکرد؟
- [سایر] بر فرض شکل مطلوب حکومت دینی از طریق امامت و یا خلافت، بیعت چه نقشی در حکومت دینی به عهده دارد؟
- [سایر] وجود دشمنان داخلی و خارجی اسلام در زمان حیات رسول خدا(ص)، چگونه ضرورت پرداختن ایشان به مسأله خلافت و امامت را ایجاب میکرد؟
- [سایر] فرق بین امامت و خلافت را روشن نموده و توضیح دهید که این دو چه نسبتی با یکدیگر دارند؟ آیا مقابل هم می باشند؟
- [آیت الله سبحانی] کسی که یک رکعت از امام عقب مانده وقتی امام تشهد رکعت آخر را می خواند نیم خیز بنشیند و صبر کند تا امام تشهد نماز را بگوید و بعد برخیزد. شرائط امام جماعت:
- [آیت الله اردبیلی] مأموم نباید جلوتر از امام بایستد و به احتیاط واجب باید کمی عقبتر از امام بایستد؛ ولی اگر مأموم فقط یک مرد باشد، بنابر احتیاط واجب باید در سمت راست امام بایستد و میتواند مساوی با امام بایستد و چنانچه قدّ مأموم بلندتر از امام باشد و در رکوع و سجود سر او جلوتر از امام باشد، اشکالی ندارد.
- [آیت الله بهجت] اگر سر از سجده بردارد و ببیند امام در سجده است، چنانچه به خیال اینکه سجده اول امام است، به قصد اینکه با امام سجده کند به سجده رود و بفهمد سجده دوم امام بوده، سجده دوم مأموم حساب میشود و نمازش صحیح است، و اگر به خیال اینکه سجده دوم امام است به سجده رود و بفهمد سجده اول امام بوده، سجده اول او خواهد بود و بقیه نماز را با امام میخواند.
- [آیت الله وحید خراسانی] هرگاه بداند نماز امام باطل است مثلا بداند امام وضو ندارد اگر چه خود امام ملتفت نباشد نمی تواند به او اقتدا کند
- [آیت الله نوری همدانی] هر گاه بداند نماز امام باطل ا ست مثلاً بداند امام وضو ندارد ، اگر چه خود امام ماتفت نباشد ، نمی تواند به او اقتدا کند .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] هرگاه بداند نماز امام باطل است مثلاً بداند امام وضو ندارد اگرچه خود امام ملتفت نباشد نمی تواند به او اقتدا کند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] هرگاه بداند نماز امام باطل است؛ مثلا بداند امام وضو ندارد اگرچه خود امام ملتفت نباشد؛ نمی تواند به او اقتدا کند.
- [آیت الله خوئی] هرگاه بداند نماز امام باطل است، مثلًا بداند که امام وضو ندارد، اگرچه خود امام ملتفت نباشد، نمیتواند به او اقتدا کند.
- [آیت الله اردبیلی] هرگاه بداند نماز امام باطل است، مثلاً بداند امام وضو ندارد، اگرچه خود امام متوجّه نباشد، نمیتواند به او اقتدا کند.
- [آیت الله مظاهری] هرگاه بداند نماز امام باطل است مثلاً بداند امام وضو ندارد، گرچه خود امام ملتفت نباشد، نمیتواند به او اقتدا کند ولی اگر اختلاف فتوا با یکدیگر داشته باشند گرچه از نظر او نماز امام باطل باشد میتواند اقتدا کند.