لفظ ابن الله هیچ گونه انصرافی به غیر از معنای پدر و پسر واقعی ندارد، بر خلاف الفاظی؛ مانند ید الله، خلیل الله و ... و استعمال آن در معنای واقعی خود، برای خداوند متعال محال است و نسبت دادن فرزندی به خداوند متعال، منافی وجود مطلق و بسیط حضرت حق است. از طرفی بر فرض که بگوییم ابن الله در این جا از باب تشبیه و برای تکریم و احترام به کار رفته، نه توالد و تماثل، این سخن با مقصود مسیحیان که می خواهند نسبت فرزندی از باب تکریم، فقط مخصوص حضرت عیسی(ع) باشد و با آن وجه امتیازی برای اثبات الوهیت حضرت عیسی(ع) درست کنند، منافات دارد؛ زیرا همان طور که در مورد اقانیم ثلاثه گفته شد ه است، آنها قائل به تثلیث هستند و می گویند اقنوم ثانی در حضرت مسیح تجسد کرده و به همین خاطر او را به عنوان اله می پرستند. برای همین پیامبر اکرم (ص) در مقام احتجاج بر نصرانی ها و یهودیان می فرمایند: اگر ملاک شما معجزاتی است که باعث شده از باب تکریم به عزیر و عیسی نسبت ابن الله دهید، باید به پیامبران دیگر هم این نسبت را بدهید.
چرا ما مجاز به استفاده از الفاظی مانند "ید الله" "وجه الله" و ... هستیم، ولی نمی توانیم به مسیح (ع) نسبت "ابن الله" بدهیم، در صورتی که مانند مثال های بالا تشبیه باشد؟
لفظ ابن الله هیچ گونه انصرافی به غیر از معنای پدر و پسر واقعی ندارد، بر خلاف الفاظی؛ مانند ید الله، خلیل الله و ... و استعمال آن در معنای واقعی خود، برای خداوند متعال محال است و نسبت دادن فرزندی به خداوند متعال، منافی وجود مطلق و بسیط حضرت حق است. از طرفی بر فرض که بگوییم ابن الله در این جا از باب تشبیه و برای تکریم و احترام به کار رفته، نه توالد و تماثل، این سخن با مقصود مسیحیان که می خواهند نسبت فرزندی از باب تکریم، فقط مخصوص حضرت عیسی(ع) باشد و با آن وجه امتیازی برای اثبات الوهیت حضرت عیسی(ع) درست کنند، منافات دارد؛ زیرا همان طور که در مورد اقانیم ثلاثه گفته شد ه است، آنها قائل به تثلیث هستند و می گویند اقنوم ثانی در حضرت مسیح تجسد کرده و به همین خاطر او را به عنوان اله می پرستند. برای همین پیامبر اکرم (ص) در مقام احتجاج بر نصرانی ها و یهودیان می فرمایند: اگر ملاک شما معجزاتی است که باعث شده از باب تکریم به عزیر و عیسی نسبت ابن الله دهید، باید به پیامبران دیگر هم این نسبت را بدهید.
- [سایر] آیا از باب تشبیه می توان به مسیح (ع) ابن الله گفت؟
- [سایر] دو وجه شباهت حضرت علی (ع)با حضرت مسیح (ع) چیست؟
- [سایر] آیا این عقیده مسیحیان که مسیح پسر خدا است شباهت به خون خدا دانستن امام حسین علیه السلام (یا ثار الله و ابن ثاره) ندارد؟
- [سایر] آیا خون خدا دانستن امام حسین علیه السلام (یا ثار الله و ابن ثاره) از اندیشه مسیحیان که مسیح پسر خدا است گرفته نشده است ؟
- [سایر] آیا پیامبران پیشین چون حضرت مسیح(ع) از نبوت پیامبر اسلام(ص) آگاه بودند؟
- [سایر] آیا حضرت مسیح(ع) بعد از ظهور امام زمان(عج) پشت سر امام نماز میخواند؟
- [سایر] آیا در انجیل تصریح شده که بعد از حضرت مسیح(ع) پیامبر اکرم(ص) می آیند؟
- [سایر] علت تسمیه حضرت عیسی(ع) به مسیح و روح الله چیست؟ آیا این لقب مؤید نظریه فرزند خدا بودن ایشان نیست؟
- [سایر] ادب و اخلاص «حذیفة ابن الیمان» نسبت به پیامبر اکرم(ص)چگونه بود؟
- [سایر] تکامل دین از حضرت آدم (ع) تا حضرت محمد (ص) چگونه بوده است با وجود بودن دین یکتا پرستی از زمان حضرت آدم (ع) چه فروعی برای بوجود آمدن ادیان یهود و مسیح و ... بود؟
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر بعد از جمع کردن حاصل و تمام شدن مدت مزارعه ریشه زراعت در زمین بماند و سال بعد دو مرتبه حاصل دهد چنانچه مالک یا زارع شرط اشتراک در ریشه نکرده باشد هر چند مالکیت مالک زمین نسبت به حاصل سال دوم خالی از وجه نیست ولی احوط ان است که در صورتی که زارع مالک بذر باشد مصالحه شود
- [آیت الله نوری همدانی] اگر روزه دار به گفتن یا به نوشتن یا به اشاره و مانند اینها به خدا و پیغمبر(ص) و جانشینان آن حضرت (ع) عمداً نسبت دروغ بدهد . اگر چه فوراً بگوید دروغ گفتم یا توبه کند ،روزة او باطل است .و احتیاط .اجب آن است که حضرت زهراسلام الله علیها و سایر پیغمبران و جانشینان آنان هم در این حکم فرقی ندارند .
- [آیت الله بهجت] اگر روزهدار به گفتن یا به نوشتن یا به اشاره و مانند اینها به خدا و پیغمبر و جانشینان آن حضرت علیهمالسلام عمداً نسبت دروغ بدهد، روزه او باطل است. و خالی از وجه نیست که دروغ بستن به پیغمبران و جانشینان آنها و حضرت زهرا علیهمالسلام، ملحق به دروغ بستن به خدا باشد و روزه را باطل کند، ولی اگر شک داشته باشد که سخنی کذب است یا نه، و به یکی از آنان نسبت دهد، بنابر اقوی روزهاش باطل نمیشود. رساندن غُبار به حلق
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر در روزه ماه رمضان در شب جنب شود و به تفصیلی که در مساله گذشت بیدار شود و دوباره بخوابد و تا اذان صبح بیدار نشود فقط باید قضای ان روزه را بگیرد ولی اگر کار دیگری که روزه را باطل می کند عمدا انجام دهد در صورتی که می دانسته ان کار روزه را باطل می کند قضا و کفاره بر او واجب می شود و همچنین در صورتی که می دانسته ان کار حرام است اگر چه نمی دانسته که روزه را باطل می کند مانند به دروغ نسبت دادن به خدا و پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم و ایمه معصومین علیهم السلام
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر در روزه رمضان عمداً قی کند فقط قضای آنروز را باید بگیرد و چنانچه در شب جنب شود و بتفصیلی که در مسأله (1679) گفته شد; سه مرتبه بیدار شود و بخوابد و تا اذان صبح بیدار نشود، یا عمداً اماله کند، یا سر زیر آب ببرد، یا دروغی را بخدا و پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نسبت بدهد، بنابر احتیاط واجب کفّاره هم باید بدهد، ولی اگر غیر از اینها کار دیگری که روزه را باطل می کند عمداً انجام دهد، در صورتی که می دانسته آن کار روزه را باطل می کند قضا و کفّاره بر او واجب است.
- [آیت الله علوی گرگانی] املاکی که در زمان سابق صحبت سرقفلی در بین نبوده ومالک میتوانست هر وقت مدت اجاره سرآمد محل را تخلیه و یا مبلغ اجاره را اضافه نماید ومستاجر هم باید تخلیه یا مبلغ اجاره را زیاد کند در همچو وقتی اجاره داده شده و هیچگونه شرطی وشروطی نسبت به افزایش وجه اجاره وتمدید مدت در بین نبوده و بعداً از طرف دولت قانونی وضع شده که موجر نتواند ملک را تخلیه و یا مبلغ اجاره را زیاد نماید حال اگر مستاجر با اتکأ این مساعدت دولت محل مزبور را خالی نمیکند وبر مبلغ اجاره هم نمیافزاید در صورتی که نظایر آن محل که بعد از این قانون اجاره داده میشود چند برابر بیشتر است و به همین جهت محل سرقفلی پیدا کرده، در این صورت سرقفلی گرفتن مستاجر مشروع نبوده وتصرّفاتش هم در محل مزبور بدون رضای مالک حرام خواهد بود.
- [آیت الله وحید خراسانی] زکات در هشت مورد صرف می شود اول فقیر و او کسی است که مخارج سال خود و عیالاتش را ندارد و کسی که صنعت یا ملک یا سرمایه ای دارد که می تواند مخارج سال خود را بگذراند فقیر نیست دوم مسکین و او کسی است که از فقیر سخت تر می گذراند سوم کسی که از طرف امام علیه السلام یا نایب امام مامور است که زکات را جمع و نگهداری نماید و به حساب ان رسیدگی کند و ان را به امام علیه السلام یا نایب امام یا فقرا برساند چهارم مسلمانانی که شهادت به وحدانیت خداوند و رسالت حضرت محمد صلی الله علیه واله وسلم داده اند و در اسلام ثابت قدم نیستند تا به وسیله دادن زکات به انان ایمانشان تقویت شود ولی در صورت وجود فقیر در محل و دوران امر بین صرف در فقیر و صرف در این مصرف احتیاط واجب ان است که به فقیر داده شود و این احتیاط در مورد هفتم هم باید رعایت شود پنجم خریداری بنده مسلمانی که در شدت باشد و ازاد کردن او و همچنین خریداری بنده و ازاد کردن او هر چند در شدت نباشد در صورتی که مستحقی برای زکات پیدا نکند ششم بدهکاری که نمی تواند دین خود را ادا کند در صورتی که در معصیت صرف نکرده باشد هفتم فی سبیل الله یعنی امور خیریه ای که می شود انها را به قصد قربت انجام داد و بنابر احتیاط واجب کارهایی باشد که مصلحت عمومی داشته باشد مانند بنای مساجد و مدارس دینی و ساختن بیمارستان و اسایشگاه برای سالخوردگان و مانند اینها هشتم ابن السبیل یعنی مسافری که در سفر درمانده شده و احکام اینها در مسایل اینده می اید
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . انسان میتواند زکات را در هشت مورد مصرف کند: اول فقیر، و آن کسی است که مخارج سال خود و عیالاتش را ندارد، و کسی که صنعت یا ملک یا سرمایهای دارد که میتواند مخارج سال خود را از منافع آن بگذراند فقیر نیست. دوم مسکین، و آن کسی است که از فقیر سختتر میگذراند. سوم کسی که از طرف امام علیهالسلام یا نایب امام مأمور است که زکات را جمع و نگهداری نماید و به حساب آن رسیدگی کند، و آن را به امام علیهالسلام یا نایب امام یا فقرا برساند. چهارم کفاری که اگر زکات به آنان بدهند به دین اسلام مایل میشوند، یا در جنگ به مسلمانان کمک میکنند ولی بعید نیست که اعطاء و دادن این قسم مخصوص به امام علیهالسلام باشد. پنجم خریداری بنده برای آزادکردن. ششم بدهکاری که نمیتواند قرض خود را بدهد. هفتم سبیل الله، یعنی هر کار خیر و عمل نیکی که از شارع مقدس نسبت به آن تشویق شده باشد، مثل ساختن مدرسه علوم دینیه و پل و منزلگاه برای مسافرین و زوار و مسجد و دارالایتام و تعظیم شعائر و طبع کتب دینی و نشر معارف اسلامی و هر کاری که موجب تقرب به خداوند متعال و اعلای کلمه اسلام باشد. هشتم ابن السبیل، یعنی مسافری که در سفر درمانده شده و احکام اینها در مسائل آینده گفته خواهد شد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] انسان می تواند زکاه را در هشت مورد مصرف کند: اول - فقیر و او کسی است که مخارج سال خود و عیالاتش را ندارد؛ ولی کسی که صنعت یا ملک یا سرمایه ای دارد که می تواند مخارج سال خود را بگذراند فقیر نیست. دوم - مسکین و او کسی است که از فقیر سخت تر می گذراند. سوم - کسی که از طرف امام (ع) یا نائب امام مامور است که زکاه را جمع و نگهداری نماید و به حساب آن رسیدگی کند و آن را به امام یا نائب امام یا فقرا برساند. چهارم - کافرهائی که اگر زکاه به آنان بدهند؛ به دین اسلام مایل می شوند یا در جنگ به مسلمانان کمک می کنند. پنجم - خریداری بنده هائی که در شدت می باشند و آزاد کردن آنان. ششم - بدهکاری که نمی تواند قرض خود را بدهد. هفتم - فی سبیل اللّه؛ یعنی کارهائی که می توان با آنها قصد قربت نمود؛ مثل ساختن مسجد و مدرسه ای که علوم دینیه در آن خوانده می شود و تنظیف شهر و اسفالت راه ها و توسعه آنها و مانند اینها. هشتم - ابن السبیل؛ یعنی مسافری که در سفر درمانده شده. و احکام اینها در مسائل آینده گفته خواهد شد.
- [آیت الله علوی گرگانی] مرسوم در بانکها این است که یک امضأ را نمیخرند ولی اشخاصی هستند که یک امضأ را هم معامله میکنند وچون عموماً این اشخاص وجه میدهند وسفته میگیرند وغالباً بعنوان قرض است و در قرض زیاده ربا است لهذا معاملات مزبور حرام وزیاده ربا است، ولی اگرخواسته باشند معاملهشان صحیح باشد وزیادهای که میگیرند ربا نباشد چند راه دارد، ودو راهش که آسانتر از بقیه است ذکر میشود: 1 - آن که وجه را که میدهد بعنوان معامله منتقل نماید نه بعنوان قرض واستقراض )مثلاً( صد هزار ریال نقد را بفروشد به پانصد دینار عراقی در زمان مشخص آن را تحویل گیرد. 2 - آن که یک جعبه کبریت یا یک طاقه دستمال یا چیز دیگری را بفروشد به ده هزار ریال بشرط این که صد هزار ریال تا مدّتمثلاً یک سال بدون منفعت قرض بدهد و یا این که کسی که قرض گرفته است ومدت آن سر آمده و میخواهد تمدید نماید طلبکار یک جعبه کبریت را به مقروض میفروشد به هزار ریال بشرط این که طلب خود را تا مدّت یک ماه بدون منفعت تمدید نماید واین چارهجویی به این نحو برایتجدید وتمدید مدت بملاحظه این است که جائز نیست ابتدأً در مقابل تجدید یا تمدید مدت طلبکار چیزی از بدهکار بگیرد وتوهّم این که این معامله صوری است زیرا که هیچکس یک جعبه کبریت را که قیمتش یک ریال است به هزار ریال نمیخرد، توهّم بیجایی است زیرا که احدی بدون جهت چنین معاملهای نمیکند اما در صورتی که صد هزار ریال قرض دادن بدون منفعت تا یکسال ضمیمه شود همه میخرند و در این موضوع چند روایت در کتاب وسایل الشیعه ابواب احکام عقود نقل فرمودهاند وما برای رفع شبهه یک روایت از آن را در اینجا نقل مینماییم: شیخ طوسی قدس ا& روحه بسند صحیح از محمّد بن اسحاق بن عمّار که موثق است روایت نموده میگوید به حضرت موسی بن جعفر8 عرض کردم: )وَیَکونُ لی عَلَی الرَّجُلِ دَراهِمُ، فَیَقولُ أخّرْنی بِها وَأنا أرْبَحُکَ فَأَبیعُهُ جُبًَّْ تَقومُ عَلَیَّ بِألْفَ دِرْهَمً بِعَشَرَِْ آلافِ دِرْهَمً أو قالَ: بِعِشْرینَ ألفَاً وَأُؤَخِّرُهُ بِالمالِ؟ قالَ: لا بَأسَ(، ترجمه: من چند درهم از شخصی طلبکارم و آنشخص خواهش میکند او را مهلت دهم و به من منفعتی برساند من جبهای را که قیمتش هزار درهم است به او به ده هزار درهم یا بیست هزار درهم میفروشم وطلب خود را تأخیر میاندازم؟ حضرت فرمودند: عیبی ندارد.