شرح پرسش: در سوره یونس آیه 5 خورشید به عنوان ضیاء یعنی پراکنده کنندۀ نور و ماه را نور یعنی دریافت کننده نور معرفی می شود و در آیه ای دیگر در قرآن خدا را نور آسمان ها و زمین معرفی می کند، این به چه معناست؟ پاسخ : در بسیاری از تعبیرات معمول در نوشته ها و محاوره های عربی کلمه "ضیاء" و "نور" مترادف هم استفاده می شوند. هرچند برخی استعمال ها فقط اختصاص به اشتقاق ضوء دارد و برخی اختصاص به نور. این مسئله در زبان های دیگر از جمله در فارسی هم به چشم می خورد؛ مثلاً فروزان و روشن (افروختگی و روشنی) هردو به یک معنا است. اما اگر دقت کنیم خواهیم دید هیچ واژه ای بی دلیل وضع نشده و تفاوت های ظریفی بین کلمات مترادف وجود دارد. خداوند در قرآن در یک جمله برای خورشید از کلمه ضیاء استفاده کرده، و برای ماه از کلمه نور.[1] در آیات دیگری هم از خورشید به چراغ تعبیر کرده،[2] در حالی که چنین تعبیری هرگز در مورد ماه نشده است. بسیاری از مفسران و اهل لغت به این تفاوت ظریف بین کلمه ضیاء و نور پی برده و به آن تصریح کرده اند که ضیاء حاصل نوری است ذاتی؛ یعنی از اشتعال خود شیء حاصل می شود، اما (نور) روشنی با واسطه است[3] یا اعم از نور ذاتی و با واسطه استعمال شده است. از همین روی در مورد آتش افروختن گفته می شود: "أَضاءَتِ النارُ"؛ چون نورِ آتش، ذاتی است. و از خورشید به چراغ تعبیر شده؛ چرا که نور چراغ از افروخته شدن خود او است، ولی ماه بدون این که خود شعله و حرارتی داشته باشد نورانی است. رعایت شدن این نکته در قرآن کریم نشان می دهد که نور خورشید حاصل اشتعال جرم آن است (همچون چراغ)، اما نور ماه نوری است سرد و بدون اشتعال. حال به آیه: "الله نور السموات و الارض"[4] می پردازیم. قرآن کریم می فرماید خداوند نور زمین و آسمان است. می دانیم که زمین و آسمان ذات خدا نیست تا گفته شود "الله ضوء السموات و الارض"؛ چرا که گفتیم ضوء روشنایی حاصل از افروختنی ذاتی است، بلکه چون زمین و آسمان ظهور اسماء و صفات خدا است پس باید گفته شود زمین و آسمان نور خدا است (خدا نور زمین و آسمان است) و نه ضوء خدا؛ چرا که ذات غیبی خدا قابل دریافت نیست، بلکه فانی کننده هر غیر است همچون خورشید که نور آن در صورت نزدیک شدن به آن هلاک کننده است ولی نور ظهور خدا نوری است رحمانی همچنان که می فرماید: "چون دوست داشتم شناخته شوم پس جهان را آفریدم".[5] پی نوشت: [1] (هُوَ الَّذی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً وَ الْقَمَرَ نُورا) یونس، 5. [2] (تَبارَکَ الَّذی جَعَلَ فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَ جَعَلَ فیها سِراجاً وَ قَمَراً مُنیراً)، الفرقان، 61 و (وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فیهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً)، نوح، 16. [3] (و ربما یستأنس لذلک بما ذکروه من أن الضیاء یطلق علی ضوء النیر بالذات و النور علی نور المضی‌ء بالغیر و لذا ینسب النور إلی القمر)، مجلسی، بحار الانوار، ج 24، ص36، موسسة الوفاء، بیروت، 1404ق. [4] (للَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ...)، نور، 35. [5] (أحببت أن أعرف، فخلقت الخلق لکی اعرف)، آقا محمدرضا، قمشه‌ای، مجموعه آثار حکیم صهبا، ص 197، کانون پژوهش – اصفهان، چاپ اول، 1378 ش. منبع: islamquest.net
شرح پرسش:
در سوره یونس آیه 5 خورشید به عنوان ضیاء یعنی پراکنده کنندۀ نور و ماه را نور یعنی دریافت کننده نور معرفی می شود و در آیه ای دیگر در قرآن خدا را نور آسمان ها و زمین معرفی می کند، این به چه معناست؟
پاسخ :
در بسیاری از تعبیرات معمول در نوشته ها و محاوره های عربی کلمه "ضیاء" و "نور" مترادف هم استفاده می شوند. هرچند برخی استعمال ها فقط اختصاص به اشتقاق ضوء دارد و برخی اختصاص به نور. این مسئله در زبان های دیگر از جمله در فارسی هم به چشم می خورد؛ مثلاً فروزان و روشن (افروختگی و روشنی) هردو به یک معنا است. اما اگر دقت کنیم خواهیم دید هیچ واژه ای بی دلیل وضع نشده و تفاوت های ظریفی بین کلمات مترادف وجود دارد.
خداوند در قرآن در یک جمله برای خورشید از کلمه ضیاء استفاده کرده، و برای ماه از کلمه نور.[1] در آیات دیگری هم از خورشید به چراغ تعبیر کرده،[2] در حالی که چنین تعبیری هرگز در مورد ماه نشده است. بسیاری از مفسران و اهل لغت به این تفاوت ظریف بین کلمه ضیاء و نور پی برده و به آن تصریح کرده اند که ضیاء حاصل نوری است ذاتی؛ یعنی از اشتعال خود شیء حاصل می شود، اما (نور) روشنی با واسطه است[3] یا اعم از نور ذاتی و با واسطه استعمال شده است. از همین روی در مورد آتش افروختن گفته می شود: "أَضاءَتِ النارُ"؛ چون نورِ آتش، ذاتی است.
و از خورشید به چراغ تعبیر شده؛ چرا که نور چراغ از افروخته شدن خود او است، ولی ماه بدون این که خود شعله و حرارتی داشته باشد نورانی است.
رعایت شدن این نکته در قرآن کریم نشان می دهد که نور خورشید حاصل اشتعال جرم آن است (همچون چراغ)، اما نور ماه نوری است سرد و بدون اشتعال.
حال به آیه: "الله نور السموات و الارض"[4] می پردازیم. قرآن کریم می فرماید خداوند نور زمین و آسمان است. می دانیم که زمین و آسمان ذات خدا نیست تا گفته شود "الله ضوء السموات و الارض"؛ چرا که گفتیم ضوء روشنایی حاصل از افروختنی ذاتی است، بلکه چون زمین و آسمان ظهور اسماء و صفات خدا است پس باید گفته شود زمین و آسمان نور خدا است (خدا نور زمین و آسمان است) و نه ضوء خدا؛ چرا که ذات غیبی خدا قابل دریافت نیست، بلکه فانی کننده هر غیر است همچون خورشید که نور آن در صورت نزدیک شدن به آن هلاک کننده است ولی نور ظهور خدا نوری است رحمانی همچنان که می فرماید: "چون دوست داشتم شناخته شوم پس جهان را آفریدم".[5]
پی نوشت:
[1] (هُوَ الَّذی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً وَ الْقَمَرَ نُورا) یونس، 5.
[2] (تَبارَکَ الَّذی جَعَلَ فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَ جَعَلَ فیها سِراجاً وَ قَمَراً مُنیراً)، الفرقان، 61 و (وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فیهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً)، نوح، 16.
[3] (و ربما یستأنس لذلک بما ذکروه من أن الضیاء یطلق علی ضوء النیر بالذات و النور علی نور المضیء بالغیر و لذا ینسب النور إلی القمر)، مجلسی، بحار الانوار، ج 24، ص36، موسسة الوفاء، بیروت، 1404ق.
[4] (للَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ...)، نور، 35.
[5] (أحببت أن أعرف، فخلقت الخلق لکی اعرف)، آقا محمدرضا، قمشهای، مجموعه آثار حکیم صهبا، ص 197، کانون پژوهش – اصفهان، چاپ اول، 1378 ش.
منبع:
islamquest.net
- [سایر] چرا قرآن کریم در مورد خورشید به ضیاء تعبیرکرده است و در مورد ماه به نور؟ (هو الذی جعل الشمس ضیاء و القمر نوراً)
- [سایر] با سلام. در سوره یونس آیه 5 خورشید به عنوان ضیاء یعنی پراکنده کنندۀ نور و ماه را نور یعنی دریافت کننده نور معرفی می شود و در آیه ای دیگر در قرآن خدا را نور آسمان ها و زمین معرفی می کند، این به چه معناست؟
- [سایر] تفسیر «لا تجعلوا دعاء الرسول»، «یتسللون منکم لواذا» و «فلیحذر الذین»، در آیه 63 سوره نور چیست؟
- [سایر] محتوای سورة «احزاب» و «روم» و «نور» و «سجده» چه چیزی می باشد؟
- [سایر] آیا روایاتی از اهل سنت داریم که پیامبر اسلام(ص) و یا ائمه(ع) «مبیّن قرآن» یا «حامل علم الهی» معرّفی کرده باشند؟
- [سایر] در قرآن و روایات، واژه «جهل» در مقابل «عقل» است، یا در برابر «علم»؟
- [سایر] معنای «رشد»، «غی»، «هدایت» و «ضلالت» در قرآن چیست و چه ارتباطی با هم دارند؟
- [سایر] تفاوت بین «روح» و «نفس» در قرآن چیست؟
- [سایر] معنای صفات «کریم» و «اکرم» در لغت، قرآن و حدیث چیست؟
- [سایر] «صدقاتهن» و «اجورهن» در قرآن درباره چیست؟
- [آیت الله اردبیلی] وقت نماز آیات در خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی از وقتی است که خورشید یا ماه شروع به گرفتن میکند و بنابر احتیاط واجب، نباید نماز آیات را به قدری تأخیر بیندازد که خورشید یا ماه شروع به باز شدن کند.
- [آیت الله سیستانی] اگر انسان به گفته کسانی که از روی قاعده علمی وقت گرفتن خورشید و ماه را میدانند اطمینان پیدا کند که خورشید یا ماه گرفته، باید نماز آیات را بخواند. و نیز اگر بگویند فلان وقت خورشید یا ماه میگیرد، و فلان مقدار طول میکشد و انسان به گفته آنان اطمینان پیدا کند، باید به حرف آنان عمل نماید.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر گرفتن خورشید یا ماه را نداند و بعد از باز شدن خورشید یا ماه بفهمد که تمام ان گرفته بوده باید قضای نماز ایات را بخواند ولی اگر بفهمد مقداری از ان گرفته بوده قضا بر او واجب نیست
- [آیت الله اردبیلی] اگر انسان به گفته کسانی که از روی قاعده علمی وقت گرفتن خورشید و ماه را میدانند اطمینان پیدا کند که خورشید یا ماه گرفته، باید نماز آیات را بخواند و نیز اگر بگویند فلان وقت خورشید یا ماه میگیرد وفلان مقدار طول میکشد و انسان به گفته آنان اطمینان پیدا کند، باید به حرف آنان عمل نماید، مثلاً اگر بگویند خورشید فلان ساعت شروع به باز شدن میکند، احتیاطا نباید نماز را تا آن وقت تأخیر بیندازد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر هنگام گرفتن خورشید یا ماه، گرفتن آنها را نداند و بعد از باز شدن خورشید یا ماه بفهمد که تمام آن گرفته بوده، باید قضای نماز آیات را بخواند، ولی اگر بفهمد که مقداری از آن گرفته بوده قضا بر او واجب نیست و کسی که در موقع گرفتن خورشید یا ماه نماز آیات را عمداً نخوانده باشد، در صورتی که تمام ماه یا خورشید گرفته باشد بنا بر احتیاط واجب باید برای قضای نماز آیات غسل کند و نماز بخواند و نماز قضا بدون غسل باطل است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر مدت گرفتن خورشید یا ماه به اندازه نماز آیات باشد، باید نماز آیات را به جا آورد و تا زمانی که از گرفتن ماه یا خورشید به مقدار خواندن یک رکعت وقت باقی است، نماز اداست و بعد از آن نماز قضا میشود و اگر مدت گرفتن خورشید یا ماه کمتر از نماز آیات باشد، بنا بر احتیاط نماز آیات را بخواند و نیت ادا و قضا ننماید، هر چند بعد از باز شدن خوانده شود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر انسان به گفته کسانی که از روی قاعده علمی، وقت گرفتن خورشید و ماه را می دانند، اطمینان پیدا کند که خورشید یا ماه گرفته، باید نماز آیات را بخواند. و نیز اگر بگویند فلان وقت خورشید یا ماه می گیرد و فلان مقدار طول می کشد و انسان به گفته آنان اطمینان پیدا کند، باید به حرف آنان عمل نماید. مثلاً اگر بگویند آفتاب فلان ساعت باز می شود باید نماز را تا آنوقت تأخیر نیندازد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر انسان به گفته کسانی که از روی قاعده علمی وقت گرفتن خورشید و ماه را می دانند اطمینان پیدا کند که خورشید یا ماه گرفته؛ بنا بر احتیاط واجب باید نماز آیات را بخواند و نیز اگر بگویند فلان وقت خورشید یا ماه می گیرد و فلان مقدار طول می کشد و انسان به گفته آنان اطمینان پیدا کند؛ بنا بر احتیاط واجب باید به حرف آنان عمل نماید.
- [آیت الله خوئی] اگر انسان به گفتة کسانی که از روی قاعدة علمی وقت گرفتن خورشید و ماه را میدانند، اطمینان پیدا کند که خورشید یا ماه گرفته، بنابر احتیاط واجب باید نماز آیات را بخواند. و نیز اگر بگویند فلان وقتخورشید یا ماه میگیرد و فلان مقدار طول میکشد، و انسان به گفته آنان اطمینان پیدا کند، بنابر احتیاط واجب باید به حرف آنان عمل نماید.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر عده ای بگویند که خورشید یا ماه گرفته است ، چنانچه انسان از گفتة انان یقین پیدا نکند و نماز آیات نخواند و بعد معلوم شود راست گفته اند ، در صورتی که تمام خورشید یا ماه گرفته باشد ، باید نماز آیات را بخواند . ولی اگر مقداری از آن گرفته باشد خواندن نماز آیات بر او واجب نیست و همچنین است اگر دوو نفر که عادل بودن آنان معلوم نیست بگویند خورشید یا ماه گرفته ، بعد معلوم شود که عادل بوده اند .