با توجّه به معانی هرکدام از واژه های مزبور، فرقشان روشن می شود: 1. «رَیف» (به فتح)، به معنای روستا است،[1] اما «رِیف» (به کسر)؛ یعنی، زمینی که در آن کشت و گیاه باشد. همچنین زمین نزدیک به آب را رِیف می نامند.[2] 2. «قَریَه» از ریشۀ «قَری»، به معنای «جمع شدن» است،[3] و چون قَریه مرکز اجتماع مردم است، این نام بر آن نهاده شده است. [4] از این جا روشن می‏شود که قریه تنها به معنای روستا نیست، بلکه هر گونه آبادی و مرکز اجتماع انسان ها -چه از روستا و چه از شهر- را شامل می ‏شود. در بسیاری از آیات قرآن کریم، این واژه به «شهر» یا «هر گونه آبادی» اطلاق شده است.[5] 3. «الضَّیْعَة»، به معنای «ملک» و «زمین حاصل خیز» است.[6] [1] . بستانی، فؤاد افرام، مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی - فارسی، ص 416، انتشارات اسلامی، تهران، چاپ دوم، 1375ش. [2] . همان، ص 449؛ طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج 5، ص 64 و 65، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، 1375ش. [3] . ابو الحسین، احمد بن فارس بن زکریا، معجم مقائیس اللغة، محقق و مصحح: هارون، عبد السلام محمد، ج 5، ص 78، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اول، 1404ق. [4] . راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص 669، دارالعلم‏، الدار الشامیة، دمشق‏، بیروت، چاپ اول، 1412ق. [5] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 6، ص 83، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش؛ و ر.ک: داور پناه، ابوالفضل، انوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 112 و 113، انتشارات صدر، تهران، چاپ اول، 1375ش. [6] . فرهنگ ابجدی عربی - فارسی، ص 572؛ واسطی زبیدی، محب الدین، حسینی، سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق و مصحح: شیری، علی، ج 11، ص 315، ‌دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، چاپ اول، 1414ق.
فرق کلمه های (الریف)، (القریة) و (الضیعة) چیست؟
با توجّه به معانی هرکدام از واژه های مزبور، فرقشان روشن می شود: 1. «رَیف» (به فتح)، به معنای روستا است،[1] اما «رِیف» (به کسر)؛ یعنی، زمینی که در آن کشت و گیاه باشد. همچنین زمین نزدیک به آب را رِیف می نامند.[2] 2. «قَریَه» از ریشۀ «قَری»، به معنای «جمع شدن» است،[3] و چون قَریه مرکز اجتماع مردم است، این نام بر آن نهاده شده است. [4] از این جا روشن میشود که قریه تنها به معنای روستا نیست، بلکه هر گونه آبادی و مرکز اجتماع انسان ها -چه از روستا و چه از شهر- را شامل می شود. در بسیاری از آیات قرآن کریم، این واژه به «شهر» یا «هر گونه آبادی» اطلاق شده است.[5] 3. «الضَّیْعَة»، به معنای «ملک» و «زمین حاصل خیز» است.[6] [1] . بستانی، فؤاد افرام، مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی - فارسی، ص 416، انتشارات اسلامی، تهران، چاپ دوم، 1375ش. [2] . همان، ص 449؛ طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج 5، ص 64 و 65، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، 1375ش. [3] . ابو الحسین، احمد بن فارس بن زکریا، معجم مقائیس اللغة، محقق و مصحح: هارون، عبد السلام محمد، ج 5، ص 78، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اول، 1404ق. [4] . راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص 669، دارالعلم، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412ق. [5] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 6، ص 83، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش؛ و ر.ک: داور پناه، ابوالفضل، انوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 112 و 113، انتشارات صدر، تهران، چاپ اول، 1375ش. [6] . فرهنگ ابجدی عربی - فارسی، ص 572؛ واسطی زبیدی، محب الدین، حسینی، سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق و مصحح: شیری، علی، ج 11، ص 315، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، چاپ اول، 1414ق.
- [سایر] فرق کلمه های «الریف»، «القریة» و «الضیعة» چیست؟
- [سایر] چرا در آیه 32 سوره انعام کلمه لعب، مقدّم بر کلمه لهو شده است، ولی در سوره عنکبوت آیه 64 کلمه لهو مقدم بر کلمه لعب شده است؟
- [آیت الله اردبیلی] آیا گفتن کلمه (سلام) به نمازگزار، بدون این که بعد از آن کلمه (علیکم) یا کلمه (علیک) آورده شود، وظیفهای بر عهده نمازگزار میآورد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر در کلمه ی آخر لبیک بعد از کلمه ی (لک) کلمه ی (لبیک) را عمداً یا سهواً یا به دلیل ندانستن مساله بگوییم آیا اشکال دارد؟
- [آیت الله اردبیلی] آیا در سلامهای آخر نماز، میتوان به جای کلمه (السلام) کلمه (سلام) را به کار برد؟
- [سایر] لمس کردن کلمه (بسمه تعالی) و یا (ا...) - که به جای کلمه (اللّه) مینویسند بدون وضو چه حکمی دارد؟
- [سایر] چرا وقتی حرف جرّ (من) بر سر کلمه (قبل) در میآید، همیشه این کلمه را مجرور نمیسازد؟
- [سایر] لمس کردن کلمه (بسمه تعالی) و یا (ا...) - که به جای کلمه (الله) مینویسند - برای زن حائض چه حکمی دارد؟
- [سایر] در قرآن کریم در برخی از سوره ها از کلمۀ کوکب استفاده شده، و در برخی دیگر از کلمۀ نجم، در زبان فارسی معنای این دو، ستاره است،آیا معنای این دو کلمه در قرآن،متفاوت است؟
- [آیت الله بهجت] اگر کلمه ای در نماز غلط گفته شود، یا در هنگام گفتن آن بدن حرکت کند، آیا تکرار همان کلمه کافی است یا باید از اوّل کلمه آیه یا از اوّل جمله خوانده شود؟
- [آیت الله سبحانی] احتیاط مستحب آن است که در نماز، وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیشِ آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعد، فاصله بیندازد، مثلا بگوید الرَّحْمنِ الرَّحیمِ ومیم الرّحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالک یوم الدّین. معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یا پیشِ کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند مثل آن که بگوید الرَّحمنِ الرَّحیمِ و میم الرّحیم را زیر ندهد و فوراً مالک یوم الدّین را بگوید.
- [آیت الله نوری همدانی] احتیاط واجب آن است که در نماز ، وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیش آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمة بعدش فاصله دهد . مثلاً بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالک یوم الدین . و معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یل پیش کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمة بعد بچسباند مثل آنکه بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر ندهد و فوراً مالک یوم الدین را بگوید .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . احتیاط آن است که در نماز وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید. و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیش آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعد فاصله دهد مثلاً بگوید "الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ" و میم رحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید "مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ" و معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یا پیش کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند مثل آن که بگوید"الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ" و میم الرحیم را زیر ندهد وفوراً "مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ" را بگوید.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اقوی این است که لازم نیست در نماز وقف به سکون و وصل به حرکت را مراعات نماید لذا اگر زیر یا زبر یا پیش آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعدش فاصله دهد مثلاً بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالک یوم الدین. یا این که زیر یا زبر یا پیش کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند مثل آنکه بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر ندهد و فوراً مالک یوم الدین را بگوید نماز باطل نیست.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] احتیاط مستحب آن است که در نماز؛ وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیش آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعدش فاصله دهد؛ مثلا بگوید: الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالک یوم الدین. و معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یا پیش کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند مثل آنکه بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر ندهد و فورا مالک یوم الدین را بگوید.
- [آیت الله جوادی آملی] .بر نمازگزار مرد واجب است عمداً هیچ کلمه یا حرف حمد و سوره رکعت اول و دوم نماز های صبح و مغرب و عشاء را آهسته نخواند , به صورتی که حرف آخر هیچ کلمه ای عمداً آهسته ادا نشود ; همچنین واجب است که عمداً هیچ کلمه یا حرف حمد و سورهّ نماز های ظهر و عصر بلند ادا نشود.
- [آیت الله وحید خراسانی] جواب سلام کسی که از روی مسخره یا شوخی سلام می کند واجب نیست و جواب سلام مرد و زن غیر مسلمان بنابر احتیاط واجب است و در جواب اکتفا کند به کلمه سلام یا کلمه علیک هر چند احوط ان است که به کلمه علیک جواب بگوید
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر در کلمه ای واو باشد و حرف قبل از واو در آن کلمه ضمه داشته باشد و حرف بعد از واو در آن کلمه همزه (ء) باشد مثل کلمه سوء بهتر است آن واو را مد بدهد یعنی آن را بکشد و همچنین اگر در کلمه ای الف باشد و حرف قبل از الف در آن کلمه زبر داشته باشد و حرف بعد از الف در آن کلمه همزه باشد مثل جاء بهتر است الف آن را بکشد و نیز اگر در کلمه ای (ی) باشد و حرف قبل از (ی) در آن کلمه زیر داشته باشد و حرف بعد از (ی) در آن کلمه همزه باشد مثل جیء بهتر آن است (ی) را با مد بخواند و اگر بعد از این واو و الف و (ی) به جای همزه (ء) حرفی باشد که ساکن است یعنی زیر و زبر و ضمه ندارد باز هم بهتر آن است که این سه حرف را با مد بخواند مثلاً در ولاالضّالّین که بعد از الف حرف لام ساکن است بهتر آن است که الف آن را با مد بخواند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] در جایی که باید حمد و سوره را بلند بخواند اگر عمداً یک کلمه را آهسته بخواند نماز باطل است، همچنین در جایی که باید آهسته بخواند اگر یک کلمه را بلند بخواند نماز باطل می شود.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر در کلمه ای واو باشد و حرف قبل از واو در ان کلمه پیش داشته باشد و حرف بعد از واو در ان کلمه همزه باشد مثل کلمه سوء و همچنین اگر در کلمه ای الف باشد و حرف قبل از الف در ان کلمه زبر داشته باشد و حرف بعد از الف در ان کلمه همزه باشد مثل جاء و نیز اگر در کلمه ای یاء باشد و حرف پیش از یاء در ان کلمه زیر داشته باشد و حرف بعد از یاء در ان کلمه همزه باشد مثل جی بنابر احتیاط مستحب این سه حرف را با مد یعنی با کشیدن بخواند و اگر بعد از این حروف واو و الف و یاء به جای همزه حرفی باشد که ساکن است یعنی زیر و زبر و پیش ندارد باید این سه حرف را مد بدهد مثلا در و لا الضالین که بعد از الف حرف لام ساکن است باید الف ان را با مد بخواند و چنانچه به دستوری که در این صورت بیان شد رفتار نکند نمازش باطل است