در مورد سرقفلی، کفالت و حق شفعه را توضیح دهید.
«سرقفلی»؛ عبارت است از: حقّ اولویّتی که مستأجر بر ملک پیدا می‌کند در مقابل پولی که به مالک در اوّلِ کار می‌پردازد و مطابق آن، مستأجری که سرقفلی پرداخته در اجاره کردن آن ملک، از دیگران اولویّت دارد. گفتنی است؛ این پول غیر از کرایه دکّان یا خانه و امثال آن است، و آن، مزد گشودن قفل است و جزو کرایه نیست.[1] سرقفلی در سابق وجود نداشته است اما امروز در میان عقلای اهل عرف وجود دارد.[2] فقها شرایطی را برای صحت سرقفلی ذکر می‌کنند: 1. مقدار سرقفلی باید معلوم باشد؛ 2. طرفین با میل و رضایت خود معامله را انجام دهند؛ 3. طرفین معامله بالغ، عاقل و رشید باشند؛ 4. طرفین، معنای سرقفلی و لوازم آن‌را بدانند.[3] «کفالت»؛ نوعی ضمان بوده[4] و عبارت است از این‌که، شخصی ضامن شود هر وقت طلبکار، بدهکار را خواست، او را به طلبکار تحویل دهد. همچنین اگر کسی بر دیگری حقّی داشته باشد یا ادّعای حقّی کند که ادعای او قابل قبول باشد، چنانچه شخصی ضمانت کند که هر وقت صاحب حق یا مدّعی، طرف را خواست به دست او بدهد، چنین عملی را «کفالت» می‌گویند.[5] به کسی که ضامنِ آوردنِ بدهکار نزد طلبکار یا صاحب حق می‌شود «کفیل»، به کسی که حقی بر دیگری دارد «مکفول له» (طلبکار) و به کسی هم که حقی از دیگری بر عهده او است «مکفول» (بدهکار) می‌گویند.[6]                         کفالت در صورتی درست است که: کفیل به هر لفظی (اگر چه عربی نباشد)، به طلبکار بفهماند که من ضامن هستم تا هر وقت بدهکار را بخواهی به دست تو بدهم و طلبکار هم قبول نماید.[7] شرایط کفیل عبارت است از: 1. مکلف باشد. 2. عاقل باشد. 3. او را در کفالت مجبور نکرده باشند. 4. و بتواند کسی را که کفیل او شده است، حاضر نماید.[8] یکی از هفت چیز زیر کفالت را به هم می‌زند: اول: کفیل بدهکار را به دست طلبکار بدهد. دوم: حق طلبکار داده شود. سوم: طلبکار از حق خود بگذرد. چهارم: بدهکار بمیرد. پنجم: طلبکار کفیل را از کفالت آزاد کند. ششم: کفیل بمیرد. هفتم: و کسی که صاحب حق است به وسیله حواله یا به صورت دیگری حق خود را به دیگری واگذار نماید.[9] اما درباره حق شفعه، می توانید پاسخ 33540 را مطالعه کنید.   [1] . مکارم شیرازی، ناصر، رساله توضیح المسائل، ص 478، انتشارات مدرسه امام علی بن ابی طالب(ع)، قم، چاپ پنجاه ودوم، 1429ق؛ ر.ک: مشکینی، میرزا علی، مصطلحات الفقه، ص 301 – 303. [2] . رساله توضیح المسائل، ص 478. [3] . همان. [4] . شعرانی، ابو الحسن، ترجمه و شرح تبصرة المتعلمین فی أحکام الدین، ج 2، ص 415، منشورات إسلامیة، تهران، چاپ پنجم، 1419ق. [5] . امام خمینی، توضیح المسائل، محقق و مصحح: قلی‌پور گیلانی، مسلم، ص 488، چاپ ‌اول، 1426ق. [6] . همان. [7] . امام خمینی، توضیح المسائل، ص 488. [8] . همان. [9] . همان، ص 488 – 489.
عنوان سوال:

در مورد سرقفلی، کفالت و حق شفعه را توضیح دهید.


پاسخ:

«سرقفلی»؛ عبارت است از: حقّ اولویّتی که مستأجر بر ملک پیدا می‌کند در مقابل پولی که به مالک در اوّلِ کار می‌پردازد و مطابق آن، مستأجری که سرقفلی پرداخته در اجاره کردن آن ملک، از دیگران اولویّت دارد. گفتنی است؛ این پول غیر از کرایه دکّان یا خانه و امثال آن است، و آن، مزد گشودن قفل است و جزو کرایه نیست.[1] سرقفلی در سابق وجود نداشته است اما امروز در میان عقلای اهل عرف وجود دارد.[2]
فقها شرایطی را برای صحت سرقفلی ذکر می‌کنند:
1. مقدار سرقفلی باید معلوم باشد؛
2. طرفین با میل و رضایت خود معامله را انجام دهند؛
3. طرفین معامله بالغ، عاقل و رشید باشند؛
4. طرفین، معنای سرقفلی و لوازم آن‌را بدانند.[3]
«کفالت»؛ نوعی ضمان بوده[4] و عبارت است از این‌که، شخصی ضامن شود هر وقت طلبکار، بدهکار را خواست، او را به طلبکار تحویل دهد. همچنین اگر کسی بر دیگری حقّی داشته باشد یا ادّعای حقّی کند که ادعای او قابل قبول باشد، چنانچه شخصی ضمانت کند که هر وقت صاحب حق یا مدّعی، طرف را خواست به دست او بدهد، چنین عملی را «کفالت» می‌گویند.[5]
به کسی که ضامنِ آوردنِ بدهکار نزد طلبکار یا صاحب حق می‌شود «کفیل»، به کسی که حقی بر دیگری دارد «مکفول له» (طلبکار) و به کسی هم که حقی از دیگری بر عهده او است «مکفول» (بدهکار) می‌گویند.[6]                        
کفالت در صورتی درست است که: کفیل به هر لفظی (اگر چه عربی نباشد)، به طلبکار بفهماند که من ضامن هستم تا هر وقت بدهکار را بخواهی به دست تو بدهم و طلبکار هم قبول نماید.[7]
شرایط کفیل عبارت است از:
1. مکلف باشد.
2. عاقل باشد.
3. او را در کفالت مجبور نکرده باشند.
4. و بتواند کسی را که کفیل او شده است، حاضر نماید.[8]
یکی از هفت چیز زیر کفالت را به هم می‌زند:
اول: کفیل بدهکار را به دست طلبکار بدهد.
دوم: حق طلبکار داده شود.
سوم: طلبکار از حق خود بگذرد.
چهارم: بدهکار بمیرد.
پنجم: طلبکار کفیل را از کفالت آزاد کند.
ششم: کفیل بمیرد.
هفتم: و کسی که صاحب حق است به وسیله حواله یا به صورت دیگری حق خود را به دیگری واگذار نماید.[9]
اما درباره حق شفعه، می توانید پاسخ 33540 را مطالعه کنید.   [1] . مکارم شیرازی، ناصر، رساله توضیح المسائل، ص 478، انتشارات مدرسه امام علی بن ابی طالب(ع)، قم، چاپ پنجاه ودوم، 1429ق؛ ر.ک: مشکینی، میرزا علی، مصطلحات الفقه، ص 301 – 303. [2] . رساله توضیح المسائل، ص 478. [3] . همان. [4] . شعرانی، ابو الحسن، ترجمه و شرح تبصرة المتعلمین فی أحکام الدین، ج 2، ص 415، منشورات إسلامیة، تهران، چاپ پنجم، 1419ق. [5] . امام خمینی، توضیح المسائل، محقق و مصحح: قلی‌پور گیلانی، مسلم، ص 488، چاپ ‌اول، 1426ق. [6] . همان. [7] . امام خمینی، توضیح المسائل، ص 488. [8] . همان. [9] . همان، ص 488 – 489.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین