عبارات پراکنده‌ای در میان آثار و سخنان امام خمینی(ره) در مورد تدبر در قرآن وجود دارد، که محققان و پژوهشگران قرآن به تحقیق و بررسی آن پرداخته‌اند. در این‌جا به طور خلاصه نگاه امام خمینی به قرآن و تدبر و تفسیر آن، بیان می‌شود. نگاه امام خمینی به قرآن کریم قرآن کتاب هدایت است و آموزه‌های آن رهگشای برترین، استوارترین و مطمئن‌ترین مقصدها و مقصودها. رسول خدا(ص) در کلامی لطیف فرموده‌اند: «الْقُرْآنُ مَأْدُبَةُ اللَّهِ فَتَعَلَّمُوا مَأْدُبَتَه الْقُرْآنِ مَا اسْتَطَعْتُم‏»؛[1] قرآن طعام آماده خداوند است، آنچه می‌توانید از آن فرا گیرید. حضرت امام خمینی(ره) این ویژگی را بدین سان تبیین کرده‌اند: «قرآن یک سفره پهنی است که همه از آن استفاده می‌کنند، مثل این‌که دنیا هم یک سفره پهنی است که همه استفاده می‌کنند: یکی علفش را از آن استفاده می‌کند، یکی میوه را از آن‏ استفاده می‌کند، یکی مسائل دیگر را استفاده می‌کند ... هر یک یک طور استفاده می‌کند ... انسان یک طور ... حیوان یک طور ... قرآن هم این طوری است یک سفره پهنی است برای همه، هر کس به اندازه آن اشتهایی که دارد و آن راهی که پیدا بکند به قرآن استفاده می‌کند».[2] بدین سان امام خمینی(ره) از یک‌سو به جایگاه والای کتاب الهی و آموزه‌های شگرف و بس گسترده آن اشاره می‌کند و از سوی دیگر به چگونگی بهره‌گیری از آن و مقدمات فهم آن. تدبّر و تفسیر از نگاه امام خمینی امام خمینی با این‌که قرآن و معارف آن‌را در جایگاهی بس رفیع می‌داند، تدبّر و تأمّل در آن‌را بر همگان لازم دانسته و از جمله حجاب‌های فهم قرآن را این باور می‌داند که افزون از آنچه مفسّران گفته‌اند نمی‌توان از قرآن دریافت؛ یعنی عملاً بستن راه تدبّر و تفکّر.[3] کلام امام خمینی چنین است: «یکی دیگر از "حُجُب" که مانع از استفاده از این صحیفه نورانیه است، اعتقاد به آن است که جز آن‌که مفسّرین نوشته و یا فهمیده‌اند، کسی را حق استفاده از قرآن شریف نیست و تفکر و تدبّر در آیات شریفه را به تفسیر به رأی ممنوع اشتباه نموده‏اند...».[4] بدین‌سان قرآن از نگاه امام خمینی، کتاب هدایت است و دعوت؛ دعوت به «تهذیب نفوس و تطهیر بواطن از ارجاس طبیعت و تحصیل سعادت»، هدایت است برای ساخته شدن انسان برای این‌که «انسان بالقوّة را انسان بالفعل کند» و «انسان را به همه ابعادی که انسان دارد بسازد» و «دعوت به معنویات الی حدّی که بشر می‌تواند به او برسد و فوق او و بعد هم اقامه عدل و...».[5] تفسیر به لحاظ واژه‌شناسی و از نگاه لغویان چه مشتق «فسر» باشد و چه از «سفر»، به‏ معنای پرده برگیری از ناپیدا و هویدا کردن ناآشکار و روشن ساختن مبهم‌ها است.[6] مفسّر می‌کوشد تا آیات الهی را با این عنوان که کلامی الهی است، تبیین کند و مراد خداوند را از آن بنمایاند. حضرت امام خمینی(ره) در تعریف تفسیر نوشته‌اند: «به طور کلّی معنای "تفسیر" کتاب آن است که شرح مقاصد آن کتاب را بنماید، و نظر مهم به آن، بیان منظور صاحب کتاب باشد».[7] و «مفسر وقتی "مقصد" از نزول را به ما بفهماند مفسّر است».[8] خلاصه این‌که؛ حضرت امام خمینی، موضوع تدبّر را خارج از بحث تفسیر برشمرده‌اند. بر این اساس، از آیه شریفه «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآن...»[9] ‏ استفاده می‌شود که قرآن برای مردمی که آشنا به زبان قرآن باشند قابل فهم است و از این‌رو می‌توانند در آن تدبّر کنند، ولی لازمه‏ این سخن آن نیست که تمام مردم بدون مراجعه به پیامبر و معصومان و اندیشمندان دینی قادرند مشکلات و ابهام‌هایی که احیاناً با آن برخورد می‌کنند، حل کنند. [1] . علم الهدی، علی بن حسین‏، أمالی المرتضی‏، محقق، مصحح، ابراهیم، محمد ابوالفضل‏، ج ‏1، ص 354، قاهره، دار الفکر العربی‏، چاپ اول، 1998م؛ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج ‏6، ص 168، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1409ق. [2] . امام خمینی(ره)، تفسیر سوره حمد، ص 170، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار الامام الخمینی، چاپ اول، 1375ش.‏ [3] . مهدوی راد، محمد علی، آفاق تفسیر مقالات و مقولاتی در تفسیر پژوهی‏، ص 375، تهران، هستی نما، چاپ اول، 1382ش. [4] . امام خمینی(ره)، آداب الصلاة، ص 199، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی‏، چاپ هفتم، 1370ش. [5] . آفاق تفسیر مقالات و مقولاتی در تفسیر پژوهی، ص 375. [6] . ر.ک: فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، محقق، مصحح، مخزومی، مهدی، سامرائی، ابراهیم، ج ‏7، ص 247، قم، انتشارات هجرت، چاپ دوم، 1410ق؛ ‏طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق: حسینی‏، سید احمد، ج ‏3، ص 437 – 438، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، 1375ش؛ «معنای تفسیر و ترجمه و فرق میان آنها»، سؤال 26263. [7] . آداب الصلاة، ص 192. [8] . همان، ص 193. [9] . نساء، 82.
عبارات پراکندهای در میان آثار و سخنان امام خمینی(ره) در مورد تدبر در قرآن وجود دارد، که محققان و پژوهشگران قرآن به تحقیق و بررسی آن پرداختهاند. در اینجا به طور خلاصه نگاه امام خمینی به قرآن و تدبر و تفسیر آن، بیان میشود.
نگاه امام خمینی به قرآن کریم
قرآن کتاب هدایت است و آموزههای آن رهگشای برترین، استوارترین و مطمئنترین مقصدها و مقصودها. رسول خدا(ص) در کلامی لطیف فرمودهاند: «الْقُرْآنُ مَأْدُبَةُ اللَّهِ فَتَعَلَّمُوا مَأْدُبَتَه الْقُرْآنِ مَا اسْتَطَعْتُم»؛[1] قرآن طعام آماده خداوند است، آنچه میتوانید از آن فرا گیرید.
حضرت امام خمینی(ره) این ویژگی را بدین سان تبیین کردهاند: «قرآن یک سفره پهنی است که همه از آن استفاده میکنند، مثل اینکه دنیا هم یک سفره پهنی است که همه استفاده میکنند: یکی علفش را از آن استفاده میکند، یکی میوه را از آن استفاده میکند، یکی مسائل دیگر را استفاده میکند ... هر یک یک طور استفاده میکند ... انسان یک طور ... حیوان یک طور ... قرآن هم این طوری است یک سفره پهنی است برای همه، هر کس به اندازه آن اشتهایی که دارد و آن راهی که پیدا بکند به قرآن استفاده میکند».[2]
بدین سان امام خمینی(ره) از یکسو به جایگاه والای کتاب الهی و آموزههای شگرف و بس گسترده آن اشاره میکند و از سوی دیگر به چگونگی بهرهگیری از آن و مقدمات فهم آن.
تدبّر و تفسیر از نگاه امام خمینی
امام خمینی با اینکه قرآن و معارف آنرا در جایگاهی بس رفیع میداند، تدبّر و تأمّل در آنرا بر همگان لازم دانسته و از جمله حجابهای فهم قرآن را این باور میداند که افزون از آنچه مفسّران گفتهاند نمیتوان از قرآن دریافت؛ یعنی عملاً بستن راه تدبّر و تفکّر.[3] کلام امام خمینی چنین است: «یکی دیگر از "حُجُب" که مانع از استفاده از این صحیفه نورانیه است، اعتقاد به آن است که جز آنکه مفسّرین نوشته و یا فهمیدهاند، کسی را حق استفاده از قرآن شریف نیست و تفکر و تدبّر در آیات شریفه را به تفسیر به رأی ممنوع اشتباه نمودهاند...».[4]
بدینسان قرآن از نگاه امام خمینی، کتاب هدایت است و دعوت؛ دعوت به «تهذیب نفوس و تطهیر بواطن از ارجاس طبیعت و تحصیل سعادت»، هدایت است برای ساخته شدن انسان برای اینکه «انسان بالقوّة را انسان بالفعل کند» و «انسان را به همه ابعادی که انسان دارد بسازد» و «دعوت به معنویات الی حدّی که بشر میتواند به او برسد و فوق او و بعد هم اقامه عدل و...».[5]
تفسیر به لحاظ واژهشناسی و از نگاه لغویان چه مشتق «فسر» باشد و چه از «سفر»، به معنای پرده برگیری از ناپیدا و هویدا کردن ناآشکار و روشن ساختن مبهمها است.[6] مفسّر میکوشد تا آیات الهی را با این عنوان که کلامی الهی است، تبیین کند و مراد خداوند را از آن بنمایاند.
حضرت امام خمینی(ره) در تعریف تفسیر نوشتهاند: «به طور کلّی معنای "تفسیر" کتاب آن است که شرح مقاصد آن کتاب را بنماید، و نظر مهم به آن، بیان منظور صاحب کتاب باشد».[7] و «مفسر وقتی "مقصد" از نزول را به ما بفهماند مفسّر است».[8]
خلاصه اینکه؛ حضرت امام خمینی، موضوع تدبّر را خارج از بحث تفسیر برشمردهاند. بر این اساس، از آیه شریفه «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآن...»[9] استفاده میشود که قرآن برای مردمی که آشنا به زبان قرآن باشند قابل فهم است و از اینرو میتوانند در آن تدبّر کنند، ولی لازمه این سخن آن نیست که تمام مردم بدون مراجعه به پیامبر و معصومان و اندیشمندان دینی قادرند مشکلات و ابهامهایی که احیاناً با آن برخورد میکنند، حل کنند. [1] . علم الهدی، علی بن حسین، أمالی المرتضی، محقق، مصحح، ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 1، ص 354، قاهره، دار الفکر العربی، چاپ اول، 1998م؛ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 6، ص 168، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1409ق. [2] . امام خمینی(ره)، تفسیر سوره حمد، ص 170، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار الامام الخمینی، چاپ اول، 1375ش. [3] . مهدوی راد، محمد علی، آفاق تفسیر مقالات و مقولاتی در تفسیر پژوهی، ص 375، تهران، هستی نما، چاپ اول، 1382ش. [4] . امام خمینی(ره)، آداب الصلاة، ص 199، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ هفتم، 1370ش. [5] . آفاق تفسیر مقالات و مقولاتی در تفسیر پژوهی، ص 375. [6] . ر.ک: فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، محقق، مصحح، مخزومی، مهدی، سامرائی، ابراهیم، ج 7، ص 247، قم، انتشارات هجرت، چاپ دوم، 1410ق؛ طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق: حسینی، سید احمد، ج 3، ص 437 – 438، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، 1375ش؛ «معنای تفسیر و ترجمه و فرق میان آنها»، سؤال 26263. [7] . آداب الصلاة، ص 192. [8] . همان، ص 193. [9] . نساء، 82.
- [سایر] تفاوت تفسیر و تدبر چیست؟
- [سایر] آیا تفسیر و تدبر در قرآن مختص به ائمه است؟
- [سایر] نظر امام خمینی (ره) در رابطه با مراتب وحی و تفسیر قرآن کریم چیست؟ توضیح دهید؟
- [سایر] تدبّر در قرآن چه اهمیتی دارد؟ و به واسطه تدبر، قرآن به چه زبانی با مردم سخن میگوید؟
- [سایر] در حوزه تفسیر و مطالب قرآنی چه منابع و کتاب هایی نوشته شده است؟
- [سایر] به نظر شهید مطهری، انسان در فرایند تدبّر در قرآن با دو زبان از قرآن آشنا میشود. این دو زبان چیست؟ لطفاً توضیح دهید.
- [سایر] ماجرای مخالفت امام خمینی با تفسیر آقای خامنه ای از ولایت فقیه در نماز جمعه چه بود؟
- [سایر] روش تدبر و اندیشه در آیات قرآن چیست؟
- [سایر] تفکّر و تدبّر در قرآن، چه میزان اهمیت دارد؟
- [سایر] آیا مفسران نظر شخصی خود را بیان میکنند؟
- [امام خمینی] قوانین و مصوباتی که از مجالس قانونگذاری دولتهای جائر به امر عمال اجانب خَذَلَهم اللَّه تعالی بر خلاف صریح قرآن کریم و سنّت پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم میگذرد و گذشته است، از نظر اسلام لغو و از نظر قانون بیارزش است، و لازم است مسلمانها از امرکننده و رأیدهنده به هر طور ممکن است اعراض کنند، و با آنها معاشرت و معامله نکنند، و آنان مجرمند و عملکننده به رأی آنها معصیت کار و فاسق است.
- [آیت الله مظاهری] اگر پدر و مادر کافر یا گناهکار باشند، فرزند نباید پیروی در کفر آنها یا گناه آنها داشته باشد، بلکه اگر میتواند باید با لطف و مهربانی و با تسلّط بر اعصاب و صبر بر تندی آنها نهی از منکر کند، و اگر نهی از منکر اثر نداشت و یا نهی از منکر موجب غضب و تندی آنها شد، نهی از منکر لازم نیست و واجب است از نظر قرآن شریف، رفتار اولاد با آنها کریمانه و با تلطّف و مهربانی باشد: (وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفا)[2] (و در دنیا به خوبی با پدر و مادر معاشرت کنید.) صفحه 411
- [آیت الله مظاهری] اگر کسی دوست داشته باشد که واجبی از واجبات بیارزش یا متروک شود و یا حرامی از محرّمات با ارزش و یا جایی در جامعه باز کند، گرچه در این امر قبیح خود عامل نباشد و تبلیغ نیز برای آن نکند، از نظر قرآن شریف کیفر بزرگی در دنیا و عذاب بزرگی در آخرت دارد، مثلاً کسی که دوست دارد در جامعه اسلامی، چادر جای خود را به بدحجابی و قرضالحسنه جای خود را به قرض ربوی بدهد، و قطعاً اگر توبه نکند، عذاب دردناکی در دنیا و آخرت به سراغ او خواهد آمد.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام رباخواری است که قرآن شریف آن را جنگ با خداوند متعال و رسولش میداند: (فَانْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَربْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ)[1] (و اگر (از ربا پرهیز نکنید)، بدانید به جنگ با خدا و فرستاده او، برخاستهاید.) و آن اقسامی دارد: الف) قرض با بهره، گرچه آن بهره بسیار کم یا شرطی از شروط باشد، و هر چه درباره این قسم از نظر قرآن و روایات مذمّت شده است، درباره قرض بدون بهره که به آن قرضالحسنه میگویند سفارش شده است و قرآن شریف آن را قرض به خدای متعال میداند: (مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ کَریم)[2] (کیست آن کس که به خدا وامی نیکو دهد تا نتیجهاش را برای وی دو چندان گرداند و او را پاداشی خوش باشد؟) ب) قرض مثل به مثل با زیادتر یا خرید و فروش مثل به مثل با زیادتر، نظیر اینکه یک سکّه طلا قرض دهد به یک سکّه طلا و هزارتومان و یا بفروشد سکّهای به سکّهای با هزار تومان و این قسم نیز در روایات ما ربا و حرام است، گرچه واقعاً و به حسب ارزش، سودی و بهرهای نباشد. ج) بهره و سود بردن بهواسطه حیله شرعی نظیر اینکه یک میلیون قرضالحسنه دهد، ولی چیز کم ارزشی را بفروشد به یک صد هزار تومان، این قسم نیز حرام است و این همان تقلّب در قانون است که قرآن شریف آن را استهزا به آیات الهی میداند. د) انجام حیلهای نه برای سود و بهره بردن بلکه برای اینکه ارزش واقعی مثل به مثل را یکسان کند، نظیر معامله سکّهای با سکّه دیگر گرچه از نظر وزن مساوی ولی از نظر قیمت یکی گرانتر از دیگری است و شخص سکّه گرانتر را با چیز کم ارزشی میفروشد به سکّه ارزانتر با پولی که سکّه ارزانتر را مساوی با سکّه گرانتر کند، و یا سکّه گرانتر را میفروشد به همان سکّه ارزانتر یا قرض میدهد به همان ارزانتر، ولی چیز کمارزشی را میفروشد به قیمتی که تفاوت آنها را جبران صفحه 404 نماید، و این قسم همان حیلهای است که گفتهاند: چه خوب است از حرام به حلال فرار کردن.
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام فرار از جنگ است و در نظر قرآن و روایات اهلبیت(سلاماللهعلیهم) گناه آن خیلی بزرگ است، و آن اقسامی دارد: الف) فرار از جنگ مخصوصاً اگر موجب تضعیف جبهه و یا تقویت دشمن شود، و مخصوصاً اگر فرار از خطِّ مقدّم جبهه باشد. ب) تخلّف از فرمان فرمانده مخصوصاً اگر این تخلّف، موجب سرکشی دیگران و یا تضعیف فرمانده و یا تضعیف دیگران و یا تقویت دشمن باشد. ج) کمکاری یا بیکاری یا تخلّف از وظیفه مخصوصاً اگر موجب تضعیفی در جبهه یا تقویتی برای دشمن گردد. د) شرکت نکردن در جنگ در صورت احتیاج به او، مخصوصاً اگر تخلّف او موجب تضعیف دیگران یا تقویت دشمن باشد. ه) کمک نکردن به جبهه از جهت مالی و فکری و تبلیغی و مانند اینها مخصوصاً اگر تخلّف او موجب تضعیف دیگران و یا تقویت دشمن باشد.
- [آیت الله اردبیلی] رساله توضیح المسائل به شیوه مرسوم، ابتدا بر اساس فتاوای زعیم بزرگوار شیعه حضرت آیة اللّه العظمی برجرودی قدسسره به دقت و با زبانی ساده تهیه و چاپ گردید و در معرض استفاده مقلدان و اندیشمندان قرار گرفت و به سبب دقت و سلاست و انتساب به آن مرجع بزرگوار و استاد مسلم فقه، سالها توسط فقیهان متأخر حاشیه و تعلیقه زده شد و سپس با مزج حواشی در متن اصلی، رسالههای بعدی تدوین گردید. حضرت آیة اللّه العظمی موسوی اردبیلی نیز ابتدا نظرات و فتاوای خود را به صورت حاشیهای بر رساله مزبور نگاشتند و پس از رحلت امام خمینی قدسسره به علت این که رساله معظم له در دست بسیاری از مقلدان و فارسی زبانان موجود بود، حواشی خود را به اختصار به رساله مزبور اضافه نمودند که چندین بار مورد چاپ و تجدید نظر قرار گرفت و در اختیار علاقمندان گذاشته شد. اما بازبینی و بازنگری رساله توضیح المسائل، ظهور مسائل جدید و مورد ابتلا، حذف مسائل غیر مورد ابتلا، تغییر در ساختار شکلی، جملات و ترتیب مسائل و برخی ابواب و توجه به نوآوریها و دقائق و کثرت تغییرات رساله پیشین، باعث گردید که رسالهای مستقل با ساختار فعلی تدوین شود تا به شیوهای مناسبتر، در عین حفظ چهارچوب قبلی، پاسخگوی نیاز مراجعین و فرزانگان گردد. لذا در این توضیح المسائل علاوه بر ذکر مسائل و نظرات جدید معظم له، متون مسائل تا اندازهای روانتر و ترتیب ابواب فقهی و مسائل مناسبتر شده و ابواب و مسائلی که مورد نیاز بوده، اضافه گردیده
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام نفاق است و در روایات فراوانی فرمودهاند کسی که دارای دو چهره و دو زبان باشد، در روز قیامت با دو زبان که آتش از آنها شعلهور است محشور میشود و این نفاق اقسامی دارد: الف) کسانی که ایمان ندارند، ولی با زبان یا عمل ایمان نمایی میکنند، و این افراد همان منافقینی هستند که قرآن جایگاه آنان را پستترین جاهای جهنّم قرار داده است. ب) افراد ریاکار که اعمالشان برای خدا نیست، ولی نمایش برای خداست و قرآن علاوه بر اینکه اعمال این افراد را باطل میداند، گناه آنان را در حدّ کفر شمرده است. ج) افرادی که در برخورد با مردم دارای دو چهره و دو زبان هستند؛ مثلاً در حالی که کینه و عداوت دارند و از غیبت و تهمت باک ندارند، ولی در ظاهر اظهار محبّت و ارادت میکنند. د) افرادی که خود را وابسته به دین میکنند، ولی در حقیقت آن وابستگی را در عمل ندارند، نظیر عالم بی عمل و زاهد بیحقیقت و مقدّس و متّقی نما، و این افراد گرچه در روایات اطلاق نفاق بر آنها شده است و از نظر اخلاقی منافق میباشند، ولی گناه منافق را ندارند و اگر بر طبق وظیفه دینی خود عمل نکنند، در روز قیامت با منافقین محشور میشوند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر کسی مرد مسلمانی را بکشد دیهای که باید قاتل یا عاقله وی بدهند یکی از شش چیز است: اوّل: در قتل عمدی صد شتر که بنا بر احتیاط واجب داخل سال ششم شده باشند و بهتر آن است نری باشند که اخته و رگ مالیده نیست و در قتل شبه عمد و خطای محض شرائط دیگری از جهت سن و نری و مادگی در شتر معتبر است که در کتابهای فقهی مفصل آمده است. دوم: دویست گاو. سوم: هزار گوسفند. چهارم: دویست حلّه، حلّه نوعی پارچه بوده و چون در تفسیر آن اختلافاتی در میان لغویان وجود دارد، احتیاط آن است که برای پرداخت دیه، سایر اقسام آن را اختیار کنند. پنجم: هزار دینار طلای شرعی که بنا بر مشهور مقدار هر دینار طلا 18 نخود طلای سکّهدار میباشد. ششم: ده هزار درهم که بنا بر مشهور هر درهم 12 / 6 نخود نقره سکّه است. درباره مقدار دقیقتر دینار و درهم در مسأله 1872، 1904 و 1905 توضیح بیشتری داده شد. و اگر مقتول زن مسلمان باشد، دیه او در هر یک از شش چیز نصف دیه مرد است و اگر مقتول کافر ذمّی باشد در صورتی که مرد باشد دیه او هشتصد درهم و در صورتی که زن باشد دیه او چهارصد درهم میباشد و اگر کافر غیر ذمّی باشد دیه ندارد.
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام ظلم است و عقلًا و شرعاً گناهی بزرگتر از ظلم نداریم، و از نظر قرآن و روایات اهلبیت(سلاماللهعلیهم) ظلم اقسامی دارد: الف) ظلم به خداوند متعال، و کفر و شرک و کفران نعمت از مصادیق بارز این قسم است، چنانکه مخالفت با خدای متعال و ظلم به بندگان او از مصادیق خفیّه این قسم است. ب) ظلم به بندگان خدای متعال بلکه به مخلوقات او، و از مصادیق بارز آن تجاوز به جان و مال دیگران است که به آن حقّالنّاس گفته میشود و پروردگار عالم از ذرّهای از آن نخواهد گذشت. ج) ظلم به بندگان در جهت آبروی آنها، و از مصادیق بارز آن غیبت، تهمت، استهزا و سرزنش است و در روایات آن را از رباخواری بدتر دانسته است، در حالی که رباخواری در اسلام جنگ با خداست. د) ظلم به دیگران در جهت عرض و ناموس آنها، و در اسلام و نزد متشرّعه بلکه نزد همه مردم، این قسم قبیحتر از اقسام گذشته است.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام کوتاهی در حقوق فرزند است، زیرا همانطور که پدر و مادر در اسلام حقوقی دارند فرزندان نیز چنین هستند، و اگر پدر و مادر آن حقوق را مراعات نکنند، از نظر قرآن موجب خسران در قیامت است. حقوقی که فرزندان بر پدر و مادر دارند چند چیز است: الف) تربیت صحیح اسلامی (آشنا نمودن فرزند با احکام اسلام از اصول و فروع و اخلاق و مقیّد نمودن او به ظواهر شرع از اهمیّت دادن به واجبات و اجتناب از گناهان خصوصاً گناهان بزرگ) و اگر کوتاهی کنند، شریک در جرایم فرزند میباشند. ب) تربیت فرزند به آداب و رسوم اجتماعی و به عبارت دیگر به او ادب آموختن. ج) آموختن دانش در حدّ خوب خواندن و خوب نوشتن. د) فراهم نمودن راهی برای زندگی متوسّط و پرهیزدادن او از تنبلی و بیکاری. ه) فراهم کردن مقدّمات ازدواج برای فرزند خصوصاً اگر دختر باشد که در روایات اهلبیت(سلاماللهعلیهم) برای ازدواج دختر بیشتر سفارش و تأکید شده است. و) گذاشتن اسم اسلامی که سفارش در نامهای پیامبر گرامی و اهلبیت او(سلاماللهعلیهم) زیاد شده است، و شیعه باید از انتخاب نامهای غیر اسلامی برای فرزندان خود پرهیز کند و سزاوار نیست که با وجود اسمهای اهلبیت(سلاماللهعلیهم) برای فرزند خود نام دیگری را انتخاب کند.